با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!

آخرین اخبار

۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

سازگارا: تهدید سپاه نشان‌دهنده‌ی استیصال آن‌ها است

نیک‌آهنگ کوثر
nikan@radiozamaneh.com

سردار مسعود جزایری، معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی فعالان منتقد حاکمیت در خارج از کشور را تهدید به شناسایی و برخورد قهرآمیز کرده است.
جزایری در گفت‌وگویی با روزنامه کیهان به معترضان در داخل و خارج از ایران وعده داده است که با آن‌ها چه در داخل و چه در خارج از کشور در زمان مناسب برخورد خواهد شد.

Download it Here!
جزایری ادامه می‌دهد: «جمهوری اسلامي ايران در عين سعه صدر، نمی‌تواند به عناصر برانداز و دنباله‌های كودتای نرم اجازه فتنه‌گری بدهد و چنان‌چه ناچار شود حتی خواهد توانست عقبه‌های برون مرزی كودتا را با چالش جدی مواجه سازد.»
دفتر سیاسی سپاه نیز ضمن نام بردن تعدادی از فعالان سیاسی و اجتماعی از جمله شیرین عبادی، محسن کدیور، عطاءالله مهاجرانی، عبدالکریم سروش، محسن سازگارا، محسن مخملباف آن‌ها را رهبران خارج از کشور جنبش سبز نام برده است و آن‌ها را متهم به هدايت، آموزش و تشويق اندک هواداران داخلی به «نافرمانی مدنی» و «هتک حرمت بزرگان نظام اسلامی و توده‌های ملت حزب‌اللهی حاضر در صحنه»، «هجمه به حاکميت دينی و حکومت اسلامی»، «حمله به نظام مقدس جمهوری اسلامی» و متهم ساختن آن به ناپاکی و ناکارآمدی و اتهام‌های دیگری می‌کند.
در همین رابطه با محسن سازگارا، یکی از همین فعالان که مرتب و مداوم، فیلم‌هایش را روی شبکه اجتماعی یوتیوب منتشر می‌کند و در لیست سیاه سپاه نیز قرار دارد گفت‌وگو کرده‌ام:

سردار مسعود جزایری، معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی فعالان منتقد حاکمیت در خارج از کشور را تهدید به شناسایی و برخورد قهرآمیز کرده است
آقای سازگارا! این نوع برخورد تهدید‌آمیز سپاه، چه از طرف سردار جزایری و چه از سوی دفتر سیاسی آن، می‌تواند تاثیری روی فعالانی هم‌چون شما داشته باشد؟
اصلاً! چون کسانی که او تهدیدشان کرده است، مثل بقیه‌ی مبارزینی که در داخل و خارج کشور دارند فعالیت می‌کنند، از این تهدیدات که جا نمی‌زنند. کما این‌که بچه‌هایی که در داخل، در زندان، زیردست بازجوهای حکومت هستند، می‌بینید که ایستاده‌اند و جا نمی‌زنند.
چه برسد به بچه‌هایی که در خارج فعالیت می‌کنند. بنابراین تأثیری ندارد. اما بیش از هر چیز به نظر من، به قول جوان‌ها، این تهدیدات نشان می‌دهد که این‌ها اعصاب ندارند و در این جنبش واقعاً اشتباهات کودتاچی‌ها به اندازه‌ی خود مبارزات مردم در سرنگونی‌شان مؤثر است.
یکی‌‌از این اشتباهات پی‌درپی هم همین است که سازمانی به نام سازمان سپاه که مشی‌اش این‌چنین بوده که دست‌هایی نامرئی داشته باشد، اولاً با این کار به‌وضوح مرئی شده و جلوی چشم ایستاده و می‌گوید، منم! و کامل نشان می‌دهد که طرف دعوای ملت است.
ثانیاً وقتی تهدیدش را علنی می‌کند، از فردا صبح همین آدم‌هایی که اسم‌شان را آورده است، همه‌ی دنیا می‌دانند که اگر یک مو از سرشان کم بشود، سپاه مسئول است و باید به همه‌ی دنیا جواب بدهد. آن هم کسانی که بعضاّ شخصیت‌های والامقام بین‌المللی هستند.
پس این نهایت حماقت یک سازمان است که به این شیوه پیشاپیش مسئولیت به گردن بگیرد و به این صورت اسم افرادی را ببرد. این کاملاً نشان می‌دهد که نادانی می‌کنند و به نظر من بیش از هر چیز واضح است که استیصال دارند و نمی‌دانند واقعاً باید چه کار کنند.

محسن سازگارا در ارتباط با تهدید سپاه می‌گوید: سپاهی که همه‌ی دنیا می‌گویند سازمانی تروریستی است، خود سردارانش، مثل آقای جزایری، پیشاپیش دارند اعتراف می‌کنند که بله! ما تروریستیم و تهدید به ترور می‌کنیم
صحبت‌های سرتیپ جزایری درباره‌ی شناسایی معترضان در داخل و خارج از کشور و تهدید آن‌ها، در ابعاد بین‌‌المللی چه آسیبی به جمهوری اسلامی می‌زند؟
به نظر من به روشنی نشان می‌دهد که سپاه سازمانی‌ است که سردارانش در خارج از کشور تهدید به ترور و آدم‌کشی می‌کنند.
بدین ترتیب سپاهی که همه‌ی دنیا می‌گویند سازمانی تروریستی است، خود سردارانش نیز، مثل آقای جزایری، پیشاپیش دارند اعتراف می‌کنند که بله! ما تروریستیم و تهدید به ترور می‌کنیم.
فکر می‌کنم فشار تحریمی، تحدیدی و منزوی کردن حکومت ایران در دنیا بالا می‌رود. به‌خصوص فشار روی سازمانی مثل سپاه به احتمال زیاد در سراسر دنیا افزایش پیدا خواهد کرد، با توجه به فشاری که اکنون افکار عمومی دنیا از طریق مطبوعات و رسانه‌های آزاد دارد به تمام دولت‌ها می‌آورد.
شما اشاره به استیصال سپاه می‌کنید. چه طور ممکن است در حالی‌که کل امنیت جمهوری اسلامی و ساختار اطلاعاتی این نظام در دست این سازمان است، در مقابل تعدادی فعال سیاسی خارج از کشور احساس ترس و استیصال کند؟
ببینید، این مکانیزمی که اکنون دارد در ایران اتفاق می‌افتد، این مکانیزم یک فرایند طبیعی است که در کشورهای دیگر هم اتفاق افتاده است.
سازمان‌هایی مثل سپاه که عملاً مقابل یک ملت ایستاده‌اند و طرف حساب یک جنبش می‌شوند، بعد از مدتی چون احساس ناامنی می‌کنند، شروع می‌کنند به گسترده‌تر کردن فعالیت‌های‌شان و دست‌شان را باز می‌کنند و هر جایی که احساس ناامنی کنند، می‌روند و نهادهایی را می‌گیرند.
مثل وزارت اطلاعات، نهادهای اقتصادی و مواضع کلیدی دولت، مجلس و حتی داخل بیت رهبری را هم در اختیار می‌گیرند.
این دست سازمان‌ها این کارها را می‌کنند، برای این که امنیت داشته باشند، غافلند از این که دو اتفاق می‌افتد. یکی این که وقتی سازمانی این گونه پهن و گسترده می‌شود، کیفیت‌اش پایین می‌آید و کارایی‌اش هم کم می‌شود.
دوم این که با هر جایی که می‌گیرد، یک عده دشمن جدید برای خودش خلق می‌کند و ناامنی‌اش بیشتر می‌شود. بنابراین شما این مساله را ناشی از این ندانید که سپاه خیلی مقتدر است. بلکه ناشی از ناامنی آن‌ها است.
آن‌ها دائماً دارند این‌طرف و آن‌طرف چنگ می‌اندازند و با این کار در واقع ضریب ضربه‌پذیری خودشان را به شدت بالا می‌برند.

صحبتهاي ماشاءاله شمس الواعضين درباره جنبش سبز

ماشاالله شمس‌الواعظین روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی
 می‌گوید هرچه سرکوب از طرف حکومت بیشتر شود،
 حرکات مردم نیز رادیکال‌تر خواهد شد
 و او این را به نفع جنبش اصلاح‌طلبی نمی‌داند




سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات می‌گوید تا دیر نشده حکومت باید برای این مسـئله یک راه حل سیاسی پیدا کند وگرنه به عقیده او شکاف بین حکومت و مردم تبدیل به شعله‌های خطرناکی می‌شود که زبانه‌های آن معلوم نیست به کجا خواهد انجامید.


دویچه‌وله: آقای شمس تظاهرات دیروز مردم در سیزده آبان در مقایسه با تظاهرات معترضان دولت در روز قدس قدری متفاوت بود. حداقل از این نظر که سرکوب از طرف نیروهای دولتی بیشتر بود. فکر می‌کنید آیا قرار است روش دولت عوض بشود و در مقابل معترضان خشن‌تر از قبل عمل کند؟


ماشاالله شمس‌الواعظین: اشاره‌ای که شما کردید، اشاره‌ی درستی است. دیروز (۱۳ آبان) تفاوتش با روز قدس این بود که در روز قدس این‌ها نمی‌خواستند کوچکترین خشونتی به کار ببرند و خونی ریخته بشود، روز قدس مبارزه با اسراییل است و اینها نمی‌خواستند عملی را انجام بدهند که شبیه اعمالی باشد که در فلسطین اشغالی دارد صورت می‌گیرد. لذا خیلی باز و با سعه‌ی صدر برخورد کردند و همراه با انعطاف سیاسی. ولی هشدارهایی که پیش از سیزده آبان به مردم داده شد و مردم در یک چالش بزرگ با حکومت وارد میدان شدند، موجب شد که نیروها و قوای امنیتی وارد عمل بشوند و خشونت را به میزان بسیار زیادی بالا ببرند. در واقع دیروز بین دو گروه از مردم تجزیه شد؛ مردمی که مرگ بر آمریکا می‌گفتند مورد حمایت نیروهای امنیتی بودند و مردم دیگر به هر دلیل هر شعار دیگری که می‌دادند مورد تعقیب و سرکوب و تعدی و ضرب و جرح مأموران امنیتی قرار می‌گرفتند. این تفاوت بین روز قدس و روز سیزده آبان است که به نظر می‌رسد نیروهای امنیتی قصد ادامه‌ی این وضعیت را دارند.


علی‌رغم هشدارهایی که قبل از سیزده آبان داده از سوی مقامات دولتی شده بود و همین طور اخبار تکان‌دهنده‌ای که از بازداشتگاه‌های مختلف، از بدرفتاری با زندانیان می‌شد، بازهم دیروز حضور مردم بسیار چشمگیر بود. کسانی که شاهد عینی بودند می‌گویند یکجور تمام‌شدن طاقت مردم و یکجور لجبازی و این که انگار برایشان دیگر مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، در مردم دیده می‌شد. آیا شما هم چنین چیزی را مشاهده کردید؟


تظاهرات دیروز مردم استفاده و بهره‌بری و فرصت‌سازی برای ابراز وجود بود. این یک. دو این که دولت به هر دلیلی اجازه‌ی تجمع به جنبش سبز نمی‌دهد. بنابراین جنبش سبز در انتظار می‌ماند تا هر مناسبتی که جنبه‌ی ملی دارد و نیاز به مجوز آن‌ها ندارد وارد صحنه شود. فاصله‌ای که بین دو مناسبت می‌افتد، مردم معترض را بیشتر جری می‌کند و بهشان جرأت بیشتری می‌دهد برای این که بتوانند جام مخالفت خودشان را بریزند و به یک معنا بغض‌شان را بترکانند، گرچه این صفت، عمدتاً ادبی است ، ولی واقعاً به واقعیت‌های دیروز و تظاهرات دیروز می‌خورد. بدین ترتیب می‌شود این جوری گفت، اگر این تظاهرات جنبه‌ی رسمی به خودش می‌گرفت، شاید نه این میزان خشونت به کار می‌رفت و نه حتی شعارهای رادیکالی که دیروز مورد مخالفت بسیاری از رهبران اصلاح‌طلب هم قرار گرفت، داده می‌شد. بنابراین تقصیر عمده‌ی این ماجرا به نظر من به گردن دولت است که اجازه‌ی چنین تجمعی نمی‌دهد. حکومت باید از یک چیز دیگر هم نگران باشد و آن فروریختن تدریجی هیبت حکومت است. چون اعلام می‌کند، هشدار می‌دهد که توی خیابان نیایید، ولی می‌آیند. خب پس فردا این به زیان حکومت تمام می‌شود. نه در این بخش، در تمام بخش‌هایی که می‌خواهد اعمال اقتدار بکند، بویژه در موضوعات حساس مثل پرونده‌ی اتمی، مثل مسایل اقتصادی، مثل مسایل قومیت‌ها آنوقت نمی‌تواند اعمال اقتدار بکند و حتی قادر به حفظ تمامیت ارضی نخواهد بود. وقتی مسئله‌ای به این سادگی مثل تظاهرات مخالفان را نمی‌تواند مدیریت بکند، آرام آرام ریزش اقتدار و هیبت پیدا می‌کند و این در کوتاه‌مدت به زیان دولت است و در درازمدت به نظر من به زیان حکومت ایران است. حتی اگر اصلاح‌طلبان موفق بشوند به قدرت دست پیدا بکنند، به نظر می‌رسد این به زیان آن‌ها هم خواهد بود. فروریختن هیبت حکومت مرکزی در ایران به سود هیچ دولت مرکزی در ایران صرفنظر از نام و صفت‌اش نخواهد بود.
اشاره کردید به شعارهایی که داده شده است. این طور به نظر می‌رسد که گویا مردم از آن خواسته‌های اولیه‌شان فراتر رفته‌اند، این که رأیشان را پس بگیرند و انتخابات تجدید بشود. دیروز و البته تک و توک در روز قدس شعارهایی علیه شخص اول مملکت داده می‌شد. شما هم الان به آن اشاره کردید. این را شما چه طور ارزیابی می‌کنید؟

حکومت از این مسئله استفاده خواهد کرد برای این که اولا انگیزه‌های واقعی تظاهرکنندگان را در روز اول، امروز به رخ آن‌‌ها و به رخ مخالفان و رهبران مخالفان بکشد و دوما رهبران اصلاحات را مورد تعرض و محدودیت و حتی شاید مورد بازداشت قرار بدهد. ولی واقعیت این است که اگر حکومت به خواست اولیه‌ی معترضان تن می‌داد، به اینجا نمی‌رسید. وضعیت کاملاً طبیعی است. وقتی شما معادله‌ای را مطرح می‌کنید که نتیجه آن‌برای حکومت همه‌اش بُرد بُرد باشد، جامعه‌و بدنه‌ی اجتماعی به سمت رادیکالیزه‌شدن حرکت می‌کند، حتی در طرح شعارها. بهتر آن است که حکومت روی توانایی خودش برای سرکوب و ایجاد محدودیت و ایجاد خفقان شرطبندی نکند. روی توانایی خودش برای این که می‌تواند این مسئله را جمع و جور بکند، زیاد حساب باز نکند. روی توانایی و قدرت اجتماعی هم فکر بکند که اگر به انفجار بغض و ترکیدگی مطالبات و انبوهی مشکلات برسد، آنوقت هیچ قدرتی و هیچ حکومتی قادر به رویارویی با آن نخواهد بود. لذا باید تا دیر نشده حکومت با رهبران اصلاحات بنشیند و یک راه حل سیاسی پیدا بکنند. به دلیل این که بحران، سیاسی است، راه حل آن هم سیاسی است. راه حل‌های امنیتی، بگیروببند، بازداشت‌ها، محدودیت‌ها، تجاوز در زندان‌ها، بستن روزنامه‌ها، تعطیلی مراکز تجمع که الان حتی به دعای کمیل رسیده است، اینها راه حل نیست. ما پس فردا مراسم محرم را داریم، شانزده آذر در پیش روست. حکومت نباید مدام توانایی خودش را به میدان آزمون بگذارد.

و نکته‌ی دیگر که راهپیمایی دیروز را از راهپیمایی‌ها قبلی متمایز می‌کرد ، شرکت‌گسترده‌تر مردم در شهرستان‌ها بود. گزارش شده که در اصفهان، رشت، اهواز و تبریز تظاهرات گسترده‌ای صورت گرفته است. آیا این می‌تواند نشانه این باشد که این جنبش دارد تمام ایران را می‌گیرد؟

حرکت دیروز به معنای دقیق کلمه، استمرار یک حرکت بود. من اصلاً کاری به ادعاهای طرفین در مورد نتایج و ماهیت برگزاری انتخابات ندارم. من اشاره می‌کنم به آماری که خود دولت اعلام کرده است. آقای مهندس میرحسین موسوی ۱۴ میلیون رأی آورده است. مطابق گفته‌ی خود حکومت این ۱۴ میلیون مال شهرهای بزرگ و طبقه‌ی متوسط به بالا بوده است. نخبگان، تحصیلکردگان و همه‌ی طبقات دارای تحصیلات عالیه پشت سر میرحسین موسوی هستند. طبقه‌ی متوسط هم می‌دانید که در هر جامعه‌ای طبقه‌ی بسیار تعیین‌کننده‌ای است. می‌تواند اقتصاد را فلج کند، می‌تواند سیستم بوروکراتیک دولت را فلج کند. این طبقه است که هم‌اکنون وارد صحنه شده است. هم‌اکنون این طبقه دیده می‌شود، ریشه دارد، پایگاه دارد. بنابراین ۱۴ میلیون انسان که مخالف‌اند، از هر فرصتی برای ورود به خیابان و عرض‌اندام در قبال حکومت، استفاده می‌کنند. این راه حلش راه حل امنیتی و سرکوب و بگیروببند و گاز اشک‌آور و باتوم و این‌ها نیست. راه حلش سیاسی است، چون بحران سیاسی است. کسی برای مبارزه با حکومت سلاح به دست خودش نگرفته، آمده شعار طرح می‌کند. شعار را با شعار باید پاسخ داد. نه با گاز اشک‌آور! در نتیجه باید یک موازنه‌ی قوایی صورت بگیرد. حالا ممکن است این سؤال پیش بیاید که چه کسی باید در این زمینه گام اول را بردارد؟ من معتقدم طرفی که قدرت قهریه و قدرت سرکوب را در دست دارد، باید از قدرت بخشش بالایی برخوردار باشد. در نتیجه او باید آغازگر حرکت به سمت عقب باشد، برای برقراری آشتی با جناح مخالف و در نتیجه پرکردن شکافی که در اثر انتخابات اخیر بوجود آمده است و این شکاف می‌رود تا تبدیل به شعله‌های خطرناکی بشود که زبانه‌های آن معلوم نیست به کجا خواهد انجامید.

خيانتهاي دولت نهم به مردم

دوستان زيادي با تعجب يا از سر کنجکاوي همان سؤالي را از من مي‏پرسند که شايد خيلي‏ها از شما نيز پرسيده‏اند: "شما که عضو هيچ گروه، حزب يا جبهه‏اي نيستيد؛ با افراد ذي‏نفوذي در ارتباط نبوده و براي منافع مادي يا موقعيت حرفه‏اي شما هم فرقي نمي‏کند که چه دولتي سر کار باشد؛ سوداي وزير يا وکيل شدن را هم در سر نداريد؛ با بيگانگان در ارتباط نبوده و به اصطلاح قلم به مزد هم نيستيد و.....؛‌ پس چرا اين‏قدر با دولت، عملکرد و تفکر آقاي احمدي‏نژاد مخالفيد و اين‏همه وقت و انرژي براي آن صرف مي‏کنيد؟"

شايد هرکس براي اين پرسش‏ها، جواب‏هاي مختلف داشته باشد، اما پاسخي که من براي آن داده‏ام،‌ اينست: "مي‏دانم،‌ همسر و پدر خوبي نبوده‏ام،‌ برنده جايزه نوبل در رشته خود نشده‏ام، هنوز در زمرة چهره‏هاي ماندگار درنيامده‏ام، مال و مکنت فراواني اندوخته نکرده‏ام و.... اما يک موضوع را به خوبي مي‏دانم:‌ آزاده و آزدي‏خواه خوبي هستم که از عنفوان جواني، با ظلم و ستم مبارزه کرده و درمقابل هيچ زورگويي سر تعظيم فرود نياورده‏ام. همة‌زندگي و هستي خود را در خدمت به چنين هدف والايي قرار داده و با خداي خود عهد کرده‏ام؛ تا جان در بدن دارم، لحظه‏اي از آن غافل نشوم. تفکر تحجرگرايانه احمدي‏نژاديسم را خطر بزرگي براي آينده اين مرز و بوم دانسته و وظيفة‌ خود مي‏دانم که با تمامي توان به مقابله با آن برخيزم."

براي نشان دادن خساراتي که دولت نهم بر کشور وارد کرده،‌ کتابي را نوشته‏ام تحت عنوان: "کشورداري همين‏جوري"؛ ولي ناشران گفتند که ارشاد، مجوز چاپ آن‏را نخواهد داد و فعلاً‌ اين کتاب معطل مانده است؛ اما به تازگي مقاله‏اي کوتاه از يکي از دانشجويان عزيزتر از جانم بدستم رسيد که ديدم، بسياري از مطالب آن کتاب را خلاصه کرده و ضمن اضافه کردن مطالب جديدي بر آن، سند جامعي از خيانت دولت نهم براي نسل امروز و آينده تهيه کرده که در ادامه،‌ با تغييرات اندکي در آن، به اطلاع خوانندگان عزيز اين صفحات مي‏رسانم:

1- آیا مي‏دانيدخسارت دولت نهم بر اقتصاد ایران، برابر 75 درصد خسارت‏های مادی 8 سال جنگ بوده و خسارت‏های اجتماعی، علمی و معنوی و فرهنگی و سیاسی آن قابل محاسبه نیست؟ در جنگ 8 ساله؛ سالانه بطور متوسط 125 میلیارد دلار خسارت به کشور وارد شد، اما عملکرد احمدی نژاد باعث شد سالانه 188 میلیارد دلار خسارت به کشور زده شود.

2- آیا می‏دانید که اگر شخصی 200 سال عمر کرده و هرماه ده میلیون تومان خرج کند، طی 200 سال به 24 میلیارد تومان نیاز خواهد داشت؟ آقای احمدی نژاد اما طي تنها چهارسال، 340 هزار میلیارد تومان از درآمدهای نفتی را بر باد داده است. (بانک مرکزی - وزارت نفت - روزنامه سرمایه 17/12/87 و 06/03/88( شايان ذکر است که در طول تاریخ 4000 ساله ایران، هیچ‏گاه چنین ثروتي برای این کشور بوجود نیامده بود!

3- آیا می‏دانید که خسارت‏هاي اقتصادی آقاي احمدی نژاد آن‏قدر زیاد است که مي‏توانست درغيراين‏صورت به هر خانواده ایرانی بیش از 5/1 کیلوگرم طلا برسد؟ و آیا می‏دانید عملکرد آقاي احمدی نژاد در کشور ثروتمند ايران باعث شده که بیش از 80 درصد از مردم، زیر خط فقر زندگی کنند؟ و آیا می‏دانید که گرانی لجام گسیخته در جامعه، که نتیجه سیاست‏های اقتصادی احمدی نژاد است، باعث شده ارزش حقوق 700 هزار تومانی امروز مانند حقوق 200 هزار تومانی سال 84 باشد؟

4- آیا می‏دانید که دولت احمدی نژاد، گاز را از کشور ترکمنستان 350 دلار در هر هزار متر مکعب می‏خرد و به ترکیه 200 دلار می‏فروشد؟ (روزنامه سرمایه 14/10/87 ( و آیا می‏دانید که 44 درصد درآمدهای نفت، گاز و پتروشیمی کشور پس از انقلاب، طی دوره 4 ساله احمدی نژاد به دست آمده است؟( وزارت نفت - بانک مرکزی - روزنامه سرمایه 17/02 و 06/03/88)

5- آیا می‏دانید که ساخت پالایشگاه‏های نفت در دولت نهم، سالانه 5/1 درصد پیشرفت داشته و با این حساب 67 سال طول می‏کشد تا ساخته شوند؟(روزنامه سرمایه 14/02/88) و آیا می‏دانید که مهندس میرحسین موسوی در زمان جنگ از محل صرفه جویی برنج یارانه‏ای، پالایشگاه آبادان را طی 98 روز به بهره‏برداری رساند؟(سایت کلمه)

6- آیا می‏دانید که امارات و قطر از میدان‏های گازی مشترک، سالانه بیش از 12 هزار میلیارد تومان گاز بیشتر برداشت می‏کنند و عدم سرمایه‏گذاری ایران در دولت نهم منجر به این شده که همسایگان شمالی و جنوبی، منابع و ثروت مردم ایران را به یغما ببرند؟‌ آيا مي‏دانيد که اهمیت این موضوع کمتر از واگذاری خاک ایران به بیگانگان نیست؟( وزارت نفت - روزنامه سرمایه 21/02 و 10/02/88)

7- آیا می‏دانید که لایحه چندهمسری را دولت آقاي احمدی نژاد به مجلس تقدیم کرده بود تا بصورت قانون درآید؟(سایت مجلس( و آیا می‏دانید که طبق آمار بانک جهانی، فساد در دستگاه‏های دولتی ایران طی چهارسال دولت نهم، 65 رتبه اضافه شده و به 141 در بین 194 کشور دنیا رسیده است؟( بانک جهاني و صندوق بین‏المللی پول - روزنامه سرمایه 06/02/88)

8- آیا می‏دانید که دارندگان سهام عدالت بابت قسط‏های دو سال 86 و 87 حدود 200 هزار تومان به دولت بدهکارند، اما دولت برای جمع آوری رای، 80 هزار تومان سود سهامداران را پرداخت کرده و انتظار مي‏رود که پس از به قدرت رسیدن دوباره، اقساط آنها را دریافت کند؟ و آیا می‏دانید به علت این‏که شرکت‏های زیان ده را به شرکت‏های سهام عدالت داده‏اند، سهام عدالت فاقد سود بوده، اما دولت برای عوامفریبی سود پرداخت می‏کند؟(روزنامه سرمایه- اردیبهشت88) و آیا می‏دانید که در بازار سهام، سهام عدالت پانصد هزار تومانی را حتی به 500 تومان هم نمی‏خرند؟

9- آیا می‏دانید که اعتبار گذرنامه ایرانی در بین 194 کشور جهان به رتبه 193 رسیده و فقط یک کشور وضع بدتری نسبت به ما دارد؟( صندوق بین المللی پول - روزنامه سرمایه 06/02/88)

10- آیا می‏دانید عملکرد آقاي احمدی نژاد در بانک‏های کشور، آن‏ها را به پرتگاه ورشکستگی کشانده و آیا می دانید که ورشکستگی بانک‏ها در هر کشوری از خطر جنگ بالاتر است؟(دنیای اقتصاد 03/12/87 و روزنامه سرمایه 06/02/88)

11- آیا می دانید عملکرد تنش زای سیاست خارجی احمدی نژاد باعث شده:‌ الف: کالاهای وارداتی 42 هزارمیلیارد تومان گران‏تر خریداری شوند؛‌ ب- تحریم‏های بین‏المللی امکان تکمیل طرح های نفت و گاز و پتروشیمی و سایر صنایع را غیرممکن می‏سازد؛‌ پ- باج‏های فراوانی در نفت و گاز و انرژی اتمی و حتی در زمینه حقوق ایران در دریای خزر به روسیه داده شود؛‌ ت- امکان انتخاب ایران برای عقد قرارداد با شرکت‏های معتبر و مهم نفت و گاز دنیا از دست برود و به جای آن شرکت‏های دست چندم چینی و روسی و حتی ویتنامی و اندونزیایی با تکنولوژی عقب افتاده جایگزین آنها شوند؛ ث- طرح‏ها و کارخانه‏های جدید ایجاد نشده و مسیر رشد و توسعه کشور بسته شوند و سرانجام، صدها فرصت ثروت و درآمد و میلیون‏ها شغل از دست بروند؟ (بانک مرکزی - بانک جهانی - روزنامه سرمایه 02/03/88)

12- آیا می‏دانید سیاست خارجی احمدی نژاد با کشورهایی مثل جزاير قمر در ارتباط است که دولت آنها حتی پول بلیط هواپیما را ندارد و با خرج ایران به کشور ما می‏آیند؟ و آیا می‏دانید احمدی نژاد در سفر به کنیا (کشور آفریقایی) پیشنهاد داده که ایران حاضر است نفت را با 30 درصد تخفیف بفروشد؟ (اکونومیست شماره‏های مربوط به اسفند 87)

13- آیا می‏دانید که بسیاری از کارخانه‏هایی را که احمدی نژاد در دو سال اول ریاست جمهوری افتتاح کرد، بین 63 تا 95درصد آنها در زمان خاتمی ساخته شده بودند؟ ( روزنامه سرمایه 29/02/88 (و آیا می‏دانید که تعدادی از پروژه‏ها و طرح‏ها و کارخانه‏ها در زمان خاتمی به بهره‏برداری رسیده و آن زمان افتتاح شده بودند، اما وزرای احمدی نژاد دوباره آنها را افتتاح کردند؟( روزنامه سرمایه 29/02/88)

14- آیا می‏دانید پروژه ماهواره ایرانی امید در دولت‏های قبلی شروع شده و عمده کار آن را دولت خاتمی انجام داده بود؟

15- آیا می‏دانید که در دولت خاتمی راه آهن بافق - مشهد به طول 1000 کیلومتر سه ساله ساخته شد، اما در دولت احمدی نژاد سالانه کمتر از 50 کیلومتر راه آهن ساخته شده است؟ (اعتماد10/02/88)

16- آیا می‏دانید که دولت احمدی نژاد شروع حفاری و ساخت تونل البرز (در راه آهن اصفهان – شیراز) را با نشان دادن تونل دیگری، به عنوان اتمام و بهره‏برداری به ملت گزارش داد و بدين وسيله سبب فريب ملت ايران شد؟ ( اعتماد 10/02/88)‌ و آیا می دانید که صدا و سیما،‌ کوچک‏ترين عملکرد احمدی نژاد را بسیار بزرگ جلوه داده و بارها برای آن تبلیغ راه می‏اندازد، اما کمتر به گزارش عملکردهاي دولت خاتمی مي‏پرداخت؟

17- آیا می‏دانید که هزاران میلیارد تومان از درآمدهای نفتی به خزانه واریز نشده و مشخص نیست که کجا خرج شده‏اند؟ ( روزنامه سرمایه 01/02/88 و دیوان محاسبات)

18- آیا می‏دانید که برای صادرات میوه ایران، شرکت هواپیمایی عوارض سنگینی می‏گیرد، اما برای واردات میوه، عوارض پایین مي‏بندد؛ که درنتيجه، ورود میوه‏های خارجی سبب ورشکستگی باغداران و کشاورزان ايراني شده است؟ ( روزنامه سرمایه 14/02 و 29/01/88)

19- آیا می‏دانید که در دولت خاتمی، ایران به خودکفایی گندم رسید اما با سیاست‏های دولت احمدی نژاد، ايران در سال 1387 با 5 میلیون تن واردات، به یکی از بزرگترین واردکنندگان گندم جهان تبديل شد؟(روزنامه سرمایه 14/02 و 29/01/88)

20- آیا می‏دانید که در دولت احمدی نژاد طی حدوداً چهار سال، فقط 2100 واحد مسکن مهر ساخته شده(یعنی سالانه 525 واحد) و با این روند برای رفع مشکل مسکن مردم و جوانان بیش از ده هزار سال زمان لازم است! و این در حالی است که تاریخ ایران از زمان هخامنشیان تا به حال 2500 سال بیشتر نیست؟ (سایت مسکن مهر - وبلاگ مهندس عبدالعلی زاده - و یکی از شماره های اردیبهشت روزنامه سرمایه)

21- آیا می‏دانید که به اعتراف مسؤولان دولت و نظر کارشناسان، طرح‏هایی مانند مسکن مهر، بنگاه‏های زودبازده، اشتغال سریع و سهام عدالت همگی طرح‏های شکست خورده‏اند و تقریباً هیچ نفعی برای ملت نداشته و دولت با تبلیغات فراوان از طریق تلویزیون و رادیو توانسته نظر مردم را جلب کند؟ (روزنامه سرمایه 28/02/88)

22- آیا می‏دانید که در معاونت برنامه ریزی و نظارت رئیس جمهور با راه اندازی دوره‏های چند ماهه به تعدادی از همکاران دولتی، مدرک فوق لیسانس داده می‏شود و این در حالی است که در دانشگاه‏ها برای گرفتن مدرک فوق لیسانس بایستی حدود دو سال وقت صرف کرد؟ (روزنامه سرمایه 20/02/88)

به دلایل زیر ۱۳ آبان پیشرفت بزرگی برای جنبش سبز بود

به دلایل زیر ۱۳ آبان پیشرفت بزرگی برای جنبش سبز بود

۱) سرعت و تعداد پخش ویدیو‌ و خبر از همان دقایق ابتدایی شگفت آور بود. علیرغم سانسور شدید، اطلاع رسانی در مورد حوادث ۱۳ آبان بسیار با قدرت انجام شد این یعنی‌ مردم راه های عبور از سد سانسور را فرا گرفته اند و این برای حکومتی دیکتاتوری بسیار درد آور است .
۲) حضور پر شور شهرهای دیگر علاوه بر تهران، حتی جاهایی که تا به حال هیچ خبری از آنها نرسیده بود. این هم، خبر از پیشرفتی‌ دیگر در همه گیر شدن جنبش سبز میدهد.
۳) تعداد جمعیت در تهران غیر‌ قابل تصور بود. با توجه به اینکه نیروهای سرکوبگر تمام تلاش خود را میکردند که هسته اصلی‌ تظاهرات شکل نگیرد در نتیجه جمعیت در منطقه بسیار وسیعی پخش شده بودند اما با این حال در همهٔ فیلم‌ها از نقاط مختلف تهران فشردگی جمعیت نشان از حضور بی‌ سابقه مردم داشت .
۴) با توجه به موارد بالا و تمام نشدن ماجرای اعتراضات بعد از ماه‌ها، کودتاگران متوجه شده اند که این تو بمیری از اون تو بمیری‌ها نیست، اگر اونها متوجه نشدن، حداقل خودمون متوجه شدیم.
۵) در تظاهرات ۱۳ آبان، مقام عظمای ولایت به شدت تحقیر شد . هیچ گاه در ایران به این تندی و گستردگی بر علیه رهبری شعار داده نشده بود. تصاویر لگد مال شدن پوستر بزرگ خامنه‌ای توسط بسیاری از خبرگزاری‌های معتبر دنیا منتشر شد. خلاصه اینکه تقدس رهبری به فنا رفت.
به نقل از بد حجاب

نامه حاميان جوان موسوى‌ به جوانان اصولگرا


آيا پدران شما اصول قانون اساسى را فراموش کرده‌اند
اعضاى ستاد جوانان حامى خاتمى و موسوى ( ستاد88) طى نامه‌اى خطاب به جوانان طيف اصولگرا، از برخوردى که با فرزندان اصلاح طلب اين آب و خاک شده، براى آنان سخن گفته و از آنها خواسته‌اند تا پدران خود را به راه صواب دعوت کنند.به گزارش نوروز، در اين نامه آمده است: يادتان مى‌آيد فيلم باشو غريبه کوچک را؛ يادتان مى‌‌آيد وقتى بچه‌هاى خزر، ميهمان سيه چرده خليج فارس را به خاطر غريبه بودن آزار مى‌دادند، باشو کتاب فارسى را برداشت و خواند: « ما همه فرزندان ايرانيم....». امروز ما هم مى‌خواهيم براى شما خواهران و برادرانمان بخوانيم که ما همه فرزندان ايرانيم و به يادتان آوريم که ما همه خواهر، برادر، دوست و هم وطنيم؛ همه از يک آب و خاک هستيم و يادتان بياوريم اگر حتى خود شما سنگى در دست نداريد، بايد سنگها را از دست بزرگترانتان بگيريد و بر زمين بگذاريد.

روزى روزگاري، پدران و مادران ما و شما، يکى شدند تا ديکتاتور را از اين سرزمين بيرون کنند و حکومتى از عدل و عدالت بسازند تا ما در سرزمينى زندگى کنيم که در آن از کمونيست گرفته تا مسلمان به شرط در دست نگرفتن اسلحه بتوانند در کنار هم زندگى کنند. در ادامه اين نامه گفته شده است: در آن روزگارى که چندان دور هم نبود تمام بزرگان ما در کنار بزرگ مردى گرد آمدند و فرياد زدند: «استقلال، آزادي، جمهورى اسلامي» ؛ امام نيز به اتکاى همان فريادها گفت: «جمهورى اسلامي، نه يک کلمه بيشتر و نه يک کلمه کمتر». پس از آن هم به پشتوانه همين مردم گفت: «جمهورى اسلامي» و اعلام کرد که ميزان در اين نظام «راى مردم» است. از آن پس قرار شد در سرزمينى که هم اسلامى بود و هم جمهوري، پدران و مادرانمان مشق دموکراسى کنند، سرزمينشان را از فقر و جهل رها کنند و الگويى براى تمامى جهانيان شوند.        
اما جنگى درگرفت و بزرگترانمان مجبور شدند به جاى دنبال کردن آرمان‌هاى انقلابى از خاک وطن دفاع کنند. به فرمان پير جماران راهى جبهه‌هاى جنگ شدند تا اجنبى مالک خاک، دين و ناموس اين سرزمين نشود. آن‌روزها هم چنان پدران ما يکى بودند و پشت به پشت از وطن و اسلام دفاع کردند، بى آن‌که خبرى از ننگ و تهمت باشد چون همه يکى بودند.جنگ تمام شد، پدران به خانه برگشتند و قرار شد کشور را بسازند، اما در دوباره ساختن وطن دچار اختلاف شدند. خط کشى‌ها کم کم پررنگ و دايره‌ها بسته‌تر شد.

تهمت‌ها و بداخلاقى‌ها آغاز شد، تمامى آن يکرنگى‌ها رنگ باختند تا نوبت به ما رسيد.
همچنين در اين نامه به انتخابات خرداد 88 هم اشاره شده و با طرح اين پرسش که آيا پدران شما اصول قانون اساسى را فراموش کرده اند آمده است:‌ ما تمام قواعد بازى را قبول داشتيم، انتخابات را باور داشتيم و هيچ گامى خارج از چارچوب قانون اساسى بر نداشتيم. فقط مى‌خواستيم نظامى که متعلق به همه‌مان بود را بهتر از قبل بسازيم .

اين نامه مى‌افزايد: ندا را حتما در خيابان ديده‌ايد، لحظه‌اى که چشم بر آسمان دوخت و تمام صورتش خون شد، سهراب را چه؟ ضجه‌هاى مادرش را شنيديد که در حسرت دانشجو شدن پسرش بى تابى مى‌کرد، محسن را که حتما مى‌شناسيد، پسر يکى از بزرگترهاى شما بود اما چون مانند ما مى‌انديشيد و معترض بود، ميهمان بى بازگشت کهريزک شد.

راستى شهاب را که مى‌شناسيد، شهاب طباطبايي، او هم هنوز به خانه بازنگشته و سپهر کوچکش روزها را چشم انتظار بازگشت پدر شب مى‌کند. او با خيلى از شما‌ها رفيق بود.آيا او گناهى داشت به جز تشويق و ترغيب مردم به شرکت در انتخابات؟ اما فقط او نيست علي، حسين، مهدي، مسعود، رضا، سعيد و ...هم هنوز در بند هستند. شما با خيلى از جوانان در بند رفيق بوديد و هستيد. آيا به ايمان شهاب شک داريد؟ ايا به وطن پرستى هرکدام از ياران دربند ما شک داريد؟ جوانانى که به جمهورى اسلامى باور داشتند و نمى‌خواستند به گفته امامشان انقلاب به دست نا اهلان بيفتد.

خوب مى‌دانيد که در تمامى انتخاباتى که تا کنون برگزار شده، جوانان ما چگونه براى مشارکت حداکثرى تلاش و مردم را به حضور در پاى صندوق‌هاى راى دعوت کردند. چگونه اصلاحات درون نظام را باور داشتند و با هر طرحى که رنگ و بوى براندازى داشت، مخالفت مى‌کردند.
 
به نقل از حيات نو 

ديده‌ايد و شنيده‌ايد که در تمامى اين روزهاى سخت ما هيچ کارى جز روزه گرفتن و دعا خواندن نکرديم . ما هنوز صبوريم و وفادار به آرمان‌هاى امام و انقلاب و به همين دليل صبورانه و از سر دلسوزى اين نامه را خطاب به شما نوشتيم تا شايد شما بتوانيد آنان را به راه صواب و درست دعوت کنيد، که صبر ما هم اندازه‌اى دارد .

خطای آقای خامنه‌ای در انتخابات درست شبیه یک خودکشی بود آن هم از نوع پردرد و زجرش|عليرضا نوري زاده

ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
سه‌ شنبه 27 تا جمعه 30 اکتبر
دنیا و آخرت به خطائی فروختن
باز هم این هفته با سیدعلی آقا آغاز می‌کنم، مظهر مجسم و مسلم خسرالدنیا والأخره شدن آن هم به دست خویش و با خطای محاسبه‌ای که طی همین چهار ماهه علاوه بر میلیاردها تومان خسارت مادّی، دهها کشته و صدها مجروح و زندانی و شکنجه شده و مورد تجاوز قرار گرفته روی دست ملت گذاشته و البته سنگینی و شماتت و نفرت و لعنت آن نثار اهالی ولایت فقیه است که معرفت و انسانیت گذاشتند و رذالت و سبعیّت پیشه کردند. به قول مرحوم صالح علیشاه تابنده پیر گناباد، آنها که گوهر شرف به خرمهره مقام مبادله می‌کنند هم گوهری گران از دست می‌دهند و هم با متاع جانشین کاری جز هر روز بیشتر آلوده شدن در پشگل ماچه الاغ قدرت نصیبشان نمی‌شود.
گاهی فکر می‌کنم وقتی پیرمردی مثل امامی کاشانی که با 80 سال سن و کمتر آلوده بودن می‌توانست امروز با دوری گزیدن از لجن قدرت، بکوشد نحوست سالها همکاری با جمهوری جهل و جور و فساد را از جان بشوید در نماز جمعه آنچه را در ستاد نماز جمعه به دستش داده‌‌اند می‌خواند و دستمال ابریشمی را آنقدر برای خوشایند ارباب مصرف می‌کند که دستمال نخ نما می‌شود (نگاه کنید به حرفهایش در نماز جمعه و نیش‌هایش به وحید وحیدنیا دانشجوی نخبه نابغه دانشگاه شریف که در برابر رهبر در حجاب ادب، آنچه را باید می‌گفت بر زبان راند) آیا می‌توان امیدی داشت که این قوم الضالین والظالمین به راه راست هدایت شوند؟ بابت هر نماز جمعه 250 هزار تومان به امامی کاشانی می‌دهند، حقوق مدرسی و بازنشستگی شورای نگهبان نیز حدود 5/2 میلیون تومان است، سالی یک بار نیز دو میلیون تومان از آقای خامنه‌ای دستخوش می‌گیرد. صاحب ضیاع و عقار فراوان و کارخانه هم هست، آدمی با این تمکن آیا نیاز دارد در نماز جمعه با حرفهایش هر روز خود را نزد ملت منفورتر و خفیف‌تر و خوارتر کند؟ آیا اگر در ذات او خباثت و نوکری نبود می‌توانست با اوضاع امروز در نماز جمعه حاضر شود؟ در طول سی سال عمر جمهوری اسلامی، خوشبختانه بودند کسانی که از پس امتحان سربلند بیرون آمدند. قدرت خانم برهنه و پرتمنا روی تخت حکومت دلبری می‌کرد و مشتاقان را به خویش می‌خواند، یکی منتظر می‌شد و به قیمت زجر و تحقیر و شکستن دندان و آزار دیدن اهل و عیال، به وسوسه‌ها دل نمی‌سپرد و مرد و مردانه با تیپا قدرت خانم را از اتاق بیرون می‌کرد، یکی هم حداد عادل می‌شد که از فراز آسمان معرفت و ادب و فرهنگ با سه چهار معلق در لجن حاکمیت شیرجه می‌رفت. هم آزادمردانی در جمع حوزویان از نوع محقق داماد و رضا صدر و سرفرازی و مجتهد شبستری داشته‌ایم و هم ذاتاً فاسدانی از تیره احمد جنتی و احمد خاتمی و علی فلاحیان و ریشهری. در میان اساتیدمان یکی حسین بشیریه می‌شود و یکی غلامحسین الهام که حالا می‌خواهند سفیرش کند چون همسر مربوطه‌شان میل ددر کرده است.
باز گردم به آقای خامنه‌ای، با همه مخالفت و عداوتی که از چند سال پیش در دلهای مردم نسبت به آقای خامنه‌ای می‌جوشید اما خیلی‌ها نیز بودند که روی اعتقادات مذهبی و یا نگرانی از اینکه اگر او در صحنه نباشد تالی افسد دارد، و کسانی از تیره جنتی و محمد یزدی و احمد خاتمی و محمود هاشمی شاهرودی جانشین او خواهند شد، دندان روی جگر می‌گذاشتند و آقا را با همه سلبیات تحمل می‌کردند. خطای آقای خامنه‌ای در انتخابات درست شبیه یک خودکشی بود آن هم از نوع پردرد و زجرش. آنکه خود را با یک گلوله خلاص می‌کند یا جام سم را سر می‌کشد تنها در لحظه چکاندن ماشه و یا سر کشیدن جام زهر گرفتار وسوسه ماندن می‌شود و درد و زجر در مورد اول لمحه‌ای بیش نیست. اما آنکه برای خودکشی خود را از بلندی به زمین می‌اندازد یا آتش به جان خویش می‌زند، مرگی پر از درد و رنج دارد که گاه هفته‌ها و ماهها طول می‌کشد و اگر معجزه‌ای رخ دهد و زنده بماند، یا بر صندلی چرخدار و محروم از زندگی است و یا چهره‌ای کریه و پوست بدرنگ و بدمنظر را باید تا پایان عمر فیزیکی تحمل کند. آقای خامنه‌ای از نوع دوم بود، هم از بلندی خود را به دره پرتاب کرد و هم کبریت کشید و جان و جهان و آبرو و قدر خود را به آتش کشاند. آقای خامنه‌ای حداقل در چهارچوب دانسته‌ها و اطلاعاتی که در دسترسش می‌گذاشتند دروغ نمی‌گفت، من اطلاعاتی که در جریان قتلهای زنجیره‌ای به دست آوردم و گفتگوهائی که با بعضی از آشنایان به خفایای این جنایت بزرگ داشتم به یقین به این نقطه رسیدم که آقای خامنه‌ای از چند و چون ماجرا بی‌خبر بود و اصولاً باور نمی‌کرد سعید امامی و تیمش بدون آگاهی او دست به چنین جنایاتی بزنند. به خاتمی که صد نوع مدرک و سند از جمله اعترافات مکتوب و صوتی مصطفی کاظمی را در برابرش گذاشته بود، با اصرار می‌گفت محال است اینها دست به این اعمال زده باشند این کار اسرائیل و آمریکاست. البته در مواردی پیش از این رأی او را جویا شده بودند مثل قتل زنده یادان دکتر شاپور بختیار و دکتر عبدالرحمن برومند و دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی و یارانش و... در جریان انتخابات اخیر آقای خامنه‌ای هم دروغ گفت و هم مزورانه عمل کرد، هم با دوز و کلک و قسم حضرت عباس به کذب خوردن مردم را فریب داد و به پای صندوقهای رأی کشاند و بعد آن دروغ بزرگ را در برابر میلیونها ایرانی و البته چشم جهانیان بر زبان راند که بله انتخابات آزاد درجه یکی داشتیم، مردم نشان دادند که حامی سرسخت رژیم هستند و با جان و دل در انتخابات شرکت کرده‌اند و تحفه آرادان را برگزیده‌اند.
در این ادعا چندین دروغ نهان بود.
انتخابات آزاد نبود چون طبق تصمیم شورای نگهبان از دهها نامزد بالقوه که بعضاً شایستگی‌های به مراتب بیش از نامزدهای پذیرش شده داشتند تنها چهار تن مجال نامزد رسمی شدن را پیدا کردند. حضور مردم در صحنه نه به خاطر عشقشان به رژیم بلکه از سر نفرت به احمدی‌نژاد بود. به این امید به میدان آمدند که شر تحفه آرادان را از سر خود بکنند. دروغ سوم در اعلام پیروزی محمود احمدی‌نژاد بود. آنهم قبل از آنکه رأی مردم به همراه آرای ساختگی و قلابی شمارش شود، هفت میلیون رأی کروبی را به حساب احمدی‌نژاد بنویسند و ده میلیون رأی از موسوی بکاهند، بله قبل از این اتفاقها، نایب امام زمان توی چشم مردم زل زد و دروغ گفت، و همانطور که دروغ دروغ می‌آورد، هر روز بر دروغها افزوده شد و همزمان با ارتفاع درجه دروغها، درجه اعتبار آقا فرو شد و به صفر رسید و حالا مدتی است حضرتش زیر صفر را تجربه می‌کند. باورم نمی‌شود چگونه آقای خامنه‌ای با هوش نسبی و داشتن مشاورانی از نوع لاریجانی و ولایتی و اصغر حجازی، در این دام افتاد؟ البته می‌توان نتیجه گرفت که احمدی‌نژاد با داشتن حداد عادل که روی آقا هم خیلی نفوذ دارد و بچه‌های سپاه موفق شد چنان نایب امام زمان را نسبت به اهداف موسوی و کروبی وحشتزده کند که سید راه دیگری جز حمایت بی قید و شرط از احمدی‌نژاد پیش رویش ندید. حداد عادل به عنوان نوکر محرمی که به مجالس خاص و قعده‌های آقای خامنه‌ای راه دارد روز و شب در گوش ایشان می‌خواند اینها (یعنی اصلاح طلبان) اگر به قدرت برسند اول دم عبای شما را کوتاه می‌کنند و بعد هم زیرآب شما و داماد عزیز بنده آقازاده حضرتعالی آقای سید مجتبی را خواهند زد. به آقای خامنه‌ای گفته بودند رفسنجانی از پس پرده کارگردانی بازی را در دست دارد تا کله چرخ داده‌ای بَرَدت و البته کارد و چنگال را نیز برای خوردن شما آماده کرده‌اند. سید را به گندابی کشاندند که حالا بویش برای خود او نیز آزاردهنده شده است. حال کسانی می‌پرسند آیا احمدی‌نژادکه روز و شب دست به سینه می‌برد و اظهار بندگی و سرسپردن می‌کند حقیقتاً نسبت به آقای خامنه‌ای صادق است؟ پاسخ البته منفی است. همه هم و غم تحفه آرادان برای ماندن روی این باورش تکیه داشت که آقای خامنه‌ای با توجه به وضع جسمی و بیماری‌های چندگانه‌اش در طول چهار سال آینده دار فانی را وداع خواهد گفت، اگر او ریاست جمهوری را در دست نداشته باشد و مثلاً موسوی کرسی ریاست جمهوری را در اختیار گیرد کار او و هم‌عهدانش زار خواهد شد چون بلافاصله اینها خاتمی را در مقام ولی فقیه می‌نشانند و بعد هم پرونده‌های فساد مالی او و همراهانش را به جریان می‌اندازند و حضرتش بی‌آبرو و منفور می‌شود و دیگر جائی در دایره قدرت نخواهد داشت. آوردن محصولی به وزارت کشور بعد از آبروریزی کردان فقط به یک منظور بود. به‌همین دلیل بعد از آنکه او مأموریتش را به خوبی انجام داد وزارت کشور را تحویل مصطفی محمد نجار داد زیرا که سرکوبی ملت به صورت گسترده کار محصولی نبود.
از آغاز دوره دوم ریاست جمهوری احمدی‌نژاد گو اینکه او در زبان عبد و عبید و چاکر و بنده رهبر است اما در همین کوتاه زمان، چندین بار در برابر فرامین او ایستاده و چند نوبت نیز علی‌رغم آگاهی از مواضع او تصمیماتی کاملاً مغایر با مواضع رهبر گرفته است. انتخاب اسفندیار رحیم مشائی به عنوان معاون اول و برکناری وزرای ارشاد و اطلاعات و بهداشت و علوم به علت اعتراض آنها نسبت به انتخاب مشائی با استناد به فرموده سید علی آقا، و در نهایت با اکراه او را جا به جا کردن و با اختیاراتی بیشتر دستگاه ریاست جمهوری را در اختیار او گذاشتن، نخستین دهن کجی به ولی امر و نایب امام زمان بود. در انتخاب همکاران و کنار گذاشتن معاونانی که در دولتهای قبلی تعداد زیادی از آنها برگزیدگان مستقیم رهبر بودند دومین رویاروئی مستقیم با رهبر بود. اما آنچه آقای خامنه‌ای را روز به روز نگرانتر و دایرۀ خودی‌هایش را تنگتر می‌کند، حرفهائی است که اینجا و آنجا می‌شنود مبنی بر اینکه احمدی‌نژاد عملاً توانسته است با همدستی با سران سپاه، سیاستهای خود را به صور مختلف اعمال کند و پایش بیفتد با یک دستکاری ساده در داروهایش کلک او را می‌کنند. امروز آقای خامنه‌ای جز به سردار وحید آجودان مخصوصش و باقری دامادش و سید مجتبی آقازاده مکرم و علی اکبر ولایتی به افراد دیگر حاشیه‌اش اطمینانی ندارد. حتی حداد عادل بعد از آنکه معلوم شد دربست به نوکری احمدی‌نژاد کمر بسته است جایگاه خود را از دست داده است.
اخیراً یکی از چشم و گوشهای آقای خامنه‌ای در سپاه به او خبر داده بود سپاه طرح جامعی برای به دست گرفتن قدرت در صورت بروز هر نوع حادثه سوئی برای او، آماده کرده است. لابد آقای خامنه‌ای در این اندیشه است از کجا که حادثه سوء را همین سران سپاه برای او به وجود نیاورند.
آقای خامنه‌ای بعد از انتخابات اخیر حتی سرسپردگان دیرین خود را در حوزه از دست داده است. موضعگیری کسانی چون ناصر مکارم شیرازی و صافی گلپایگانی، موسوی اردبیلی و شمار دیگری از اوتاد حوزه درباره رؤیت هلال شوال و اعلام عید فطر یک روز بعد از اعلام عید آقای خامنه‌ای، بسیار برای رهبر سنگین تمام شد. در گستره منطقه‌ای گو اینکه احمدی‌نژاد مدتها بود با حرفهای صد تا یک غاز و شعارهای توخالی خود علیه اسرائیل و استکبار در نزد توده‌های عرب اعتباری فراتر از رهبر پیدا کرده بود اما بعد از انتخابات و از پرده بیرون افتادن جنایات رژیم به ویژه در برنامه‌های بحث و تفسیر شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای عربی مثل العربیه، الجزیره، المستقبل، ال.بی.سی، الحواره و بی.بی.سی عربی، امروز آقای خامنه‌ای بار بیشتری از عتاب و شماتت توده های عرب را متحمل می‌شود.
دیرسالی است من با رسانه‌های عرب زبان همکاری می‌کنم اما آنچه طی چهار ماه گذشته در رسانه‌های عربی از جمله شبکه‌های العربیه، بی.بی.سی و المستقبل درباب عملکرد ولی فقیه و احمدی‌نژاد بازگو کردم، پرونده مرا دهها بار نزد امنیت خانه مبارکه سنگین‌تر کرده است، اینهمه تهدید که در ماههای اخیر نصیبم شد هرگز طی این سالها نثارم نشده بود.
من همچنان بر این باورم که آقای خامنه‌ای با افتادن در دامی که احمدی‌نژاد برایش گسترده، دست به خودکشی آزاردهنده و زجرآور زد. حالا هم حال همان کسی را دارد که خود را آتش می‌زند و بعد از طبقه پنجم به گمان پریدن در آب، با سر خود را در حوض نفت می‌اندازد. در روز دیدار نخبگان با رهبر، وقتی رهبر در برابر انتقادات وحید وحیدنیا نماد تحسین برانگیز نسل شجاع جوان ما، آن حرفهای بی‌ربط را عنوان کرد بعد هم با خشم و اضطراب به جای اقامۀ نماز با نخبگان، سالن را ترک گفت و همگان را در حیرت باقی گذاشت، کاملاً آشکار بود که دیگر تحمل خود را از دست داده و در شرایط گرفتاری روی صندلی چرخدار با آثار سوختگی بر جان و دلش، آینده تاریکی را برای خود متصور است.
ماجرای پاسخ به البرادعی
غربی‌ها حقاً از شناخت رژیم و فعل و انفعالات داخل کشور ما عاجزند، بهترین دلیلش اینکه بعد از سی سال هزینه دادن و ضربات سنگینی را تحمل کردن و ابعاد نفاق و سیاهکاری رژیم را در همه زمینه‌ها تجربه کردن، هنوز هم با یک نیم لبخند پایوران ولایت فقیه (و نه تازه خود خامنه‌ای) دست و پایشان می‌لرزد و گاه از خوشی پس می‌افتند. وقتی وزیر خارجه سوئد دریافته است که گفتگوهای 1+5 و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با نمایندگان رژیم وقت تلف کردن است و جمهوری اسلامی به جز خریدن وقت و مماطله در جستجوی توافق واقعی در مورد غنی‌سازی نیست، آیا می‌توان تصور کرد آقای اوباما و شرکای اروپائیش این را نفهمیده باشند؟ رژیم وقتی درباره تأسیسات قم رسوا می‌شود (خدا پدر شهرام امیری را بیامرزد که با پناهندگی راز جعبه بسته قم را گشود) با لبخند می‌گوید بازرسانتان را بفرستید، ما چیزی برای پنهان کردن نداریم. با ساز و نقاره آقای جلیلی به ژنو رفت و همان مذاکراتی را که دو سال پیش لاریجانی و آخوندزاده و سعیدی و سلطانیه دنبال می‌کردند از سر گرفت، چقدر آقای سولانا و البرادعی ذوق زده شده بودند به‌خصوص زمانی که به عنوان تلاشی برای کسب اعتماد متقابل جلیلی تلویحاً گفت کشور متبوعش به پیشنهاد ارسال 75 درصد از ذخیره اورانیوم غنی شده پنج درصدی به روسیه و فرانسه جهت تأمین نیازهای نیروگاه کوچک تهران و مصارف پزشکی پاسخ مثبت خواهد داد. در کنار آقای جلیلی، باقری برادر داماد رهبر و دیپلمات مورد اعتمادش گفتگوها را مو به مو یادداشت می‌کرد و به خاطر می‌سپرد. در بازگشت به تهران، گزارش جلیلی دعوت به قبول پیشنهاد البرادعی می‌کرد حال آنکه باقری پیشنهاد را خدعه‌ای برای محروم کردن ایران از داشتن نزدیک به دو هزار کیلو اورانیوم غنی شده 3 تا 5 درصد می‌دانست. احمدی‌نژاد که در داخل با بحران مشروعیت روبرو است امیدوار بود با توافق ژنو، مشروعیت خود را از آمریکا و متحدان اروپائیش بگیرد و با این کار چراغ جنبش سبز را در داخل خاموش کند اما رقبای او و در رأس آنها علی لاریجانی با تکیه بر گزارش باقری توانستند نظر آقای خامنه‌ای را عوض کنند و در حالی که البرادعی پنجشنبه منتظر پاسخ مثبت تهران بود، یک نیم پاسخ مرموز «لَعَم» ـ ترکیب لا و نعم یعنی آری و نه که زیاد مورد استفاده عرفات بود ـ دریافت کرد.
اینجا آقای خامنه‌ای ضربه‌ای سنگین نثار احمدی‌نژاد کرد و باید منتظر بود و دید که احمدی‌نژاد در مقابل این ضربه چه پاسخی به ارباب فقیه خود خواهد داد.
شنبه 30 اکتبر تا دوشنبه 2 نوامبر
سکته ناگهانی پیمان عارف یکی از نخبگان و دانشجویان مبارز در زندان، چند روز بعد از آنکه او را به سلول یخچال منتقل کرده بودند و به دنبال اعتصاب غذای او، انتقال هنگامه‌ شهیدی روزنامه‌نگار جوان به بیمارستان، ابتلای شمار زیادی از زندانیان سیاسی به امراض عفونی داخلی، ظهور آثار مسمومیت در شمار دیگری از زندانیان، بیماری سنگین بهزاد نبوی، محسن امین زاده، عبدالله رمضان‌زاده و مصطفی تاجزاده، تایید کننده گزارشی است که این هفته از یک پزشک زندان اوین به دستم رسیده است.
او در دورنگار خود ذکر می‌کرد که اخیراً افرادی از بهداری سپاه و بیمارستان بقیه‌الله الاعظم به زندان اوین اعزام شده‌اند. این افراد در قالب پرستاران مرد، مسؤولان بهداری زندان، مسؤولان داروخانه و دستیار پزشک مشغول به کار شده‌اند. اولین قربانی این گروه امید میرصیافی روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس جوان بود که عامداً به قتل رسید. بعضی از داروهائی که توسط اینها به بیماران داده می‌شود آثار مسمومیتهای خفیف را در بدن ظاهر می‌کند. از جمله کسانی که به وسیله دارو دچار ناراحتی، التهاب معده، حساسیت و سستی دندان شده‌اند باید به آیت‌الله کاظمینی بروجردی اشاره کرد که دچار ضعف شدید شده و علاوه بر کم سو شدن چشمهایش مرتب زمین می‌خورد. به تاج‌زاده و رمضان‌زاده نیز داروهای سمی بسیار خورانده‌اند. هم اکنون در دانشگاه امام حسین مرکز پژوشهای بیوشیمی و داروئی، آزمایشهای مختلفی پیرامون مواد شیمیائی کشنده، سرطان‌زا، جنون آور، عقیم ساز و... انجام می‌گیرد. صدها میمون از آفریقا وارد کرده‌اند و این میمونهای بیچاره بعد از مصرف این داروهای تجربی اغلب به وضع وحشتناکی با درد و ناله‌های دلخراش جان می‌‌دهند... در باب زندانیان و فعالان سیاسی، بیشتر افشاگری کنید و در عین حال مواظب جان خود نیز باشید که اینها صدای خارج را خطرناک‌تر از هر تهدیدی به حساب می‌آورند.
November 6, 2009 06:59 PM

موسوی هم عهد و هم پیمان ماست.

موسوی هم عهد و هم پیمان ماست
او همان نوح است و کشتیبان ماست
آتش پنهان در خاکستر است

خود به نوعی کاوه آهنگر است
بهترین داروی هر درمان ماست

او همان گورباچف ایران ماست
گرچه با عمامه و اهل عباست 

این یکی گفتند از آنها جداست
گر زمانی بر تو تردید آوریم 

گفته پیشینیان یاد آوریم
کی زند زنبور بر تن نیش را 
کی برد چاقوی دست خویش را
باغ در سبزت  از اول باز بود

بر لبانت خنده از آغاز بود
کوله بارت مملو از امید بود
22 خرداد بر مردم عید بود
گفته شد ناجی ایران آمده

میرزا آقا تقی خان آمده
چشم دنیایی به دنبال تو بود 
جنبش سبزی به همراه تو بود

این شعر برگرفته از یکی ازاشعار مسعود صدر است که از دکلمه مجموعه اشک تاریخ و لبخند تاریخ او نوشته شده است

دلیل و انگیزه دستگیریهای وسیع 13 آبان

سردار نقدی مبتکر طرح شکار 13 آبانی ها و دریافت تشویقی 250 هزار تومانی بود و به همین دلیل گروه های بسیجی سعی می کردند مردم را به کوچه های خلوت کشانده و آنها را با "ون" و "موتورسیکلت" با خود ببرند. حتی فرمانده بسیج یکی از مناطق تهران با همکاری تعدادی از پرسنل یگان ویژه نیروی انتظامی پارکینگ منزل خود را تبدیل به یک بازداشتگاه موقت کرده بود که در عصر 13 آبان بیش از 2 مینی بوس افراد دستگیر شده اعم از زن و مرد را به بازداشتگاه سپاه انتقال دادند. محل بودجه این تشویقی، نمایندگی بیت رهبری در سپاه بود. روز نهم آبان، در یکی از پایگاه های بسیج، جلسه ویژه همآهنگی سرکوب مردم تشکیل شد و در پایان همین جلسه به کسانی که احضار شده بودند – از جمله خود من- یک چک 400 هزار تومانی دادند.

 

 

منابع مطلع از داخل بسیج نیروی زمینی سپاه که سردار محمدرضا نقدی اخیرا فرمانده آن شده اطلاعاتی را فاش ساخته اند که انگیزه اصلی دستگیری های وسیع تظاهرات اعتراضی مردم در روز 13 آبان را آشکار می کند. گفته می شود که تنها در تهران بیش از 400 تن دستگیر شده اند که بیشتر آنان زنان و دختران جوان بوده اند. وسعت دستگیری ها از شهرهای دیگر نیز گزارش شده، از جمله در اصفهان که بسیجی ها دو ترکه سوار، دختران را ربوده، ترک موتور نشانده و با خود برده اند. این همآهنگی عملیات در همه شهرها، نشان دهنده اجرای یک طرح و یک دستور واحد از یک مرکز واحد در تهران بوده، که جز فرماندهی جدید بسیج نیروی زمینی سپاه و فرمانده جدید و با تجربه آن در راه اندازی بازداشتگاه های مخفی و شکنجه و تجاوز نمی توانست باشد. یعنی سردار نقدی، مبتکر راه اندازی بازداشتگاه مخفی "وصال" پس از انتخابات دوم خرداد 1376 و رهبری عملیات دستگیری شهرداران نواحی تهران و انتقال به این بازداشتگاه و شکنجه و اعتراف گیری از آنها تحت نظارت مستقیم خود وی. دو پرونده اختلاس و دست داشتن در راه اندازی خانه های فساد و انتقال دختران فراری و خیابانی به این مرکز نیز از دیگر تخصص های نقدی است که موجب شد برای مدتی از کار برکنار شود، اما بار دیگر با حکم رهبر به بخش آموزشی و راهبری سپاه مشغول شد و اکنون فرمانده بسیج نیروی زمینی سپاه شده است. او دراین سمت رهبری عملیات خیابانی مقابله با مردم را در جریان 13 آبان در تهران و شهرهای بزرگ کشور برعهده داشته است.

یک بسیجی جوان بنام "ر. م" در نامه سرگشاده ای خطاب به رهبر نوشته است:

روز شنبه نهم آبان، جلسه ای در پایگاه بسیج، بدستور فرمانده پایگاه داشتیم که در آن جلسه قرار بود راهکارها و روش های مسالمت آمیز برخورد با اغتشاشگران مراسم 13 آبان از سوی فرمانده پایگاه قرائت شود، اما در پایان جلسه یکساعت و نیمه، از سوی همین فرمانده به هر یک از اعضای فعال بسیج پایگاه مبلغ 400 هزار تومان بصورت چک نقدا پرداخت شد و رسید آن هم گرفته شد. مهم تر این که فرمانده پایگاه اعلام کرد که پس از گذر از 13 آبان، به ازای دستگیری هر یک از اغتشاشگران و همچنین ارائه مدارک مستند بر اغتشاشگر بودن افراد دستگیر شده، مبلغ 250 هزار تومان تشویقی پرداخت خواهد شد. این تشویقی بعد از ارائه مستندات، یعنی عکس و فیلمی که با دوربین چند شاهد بین خودتان تهیه شده باشد پرداخت می شود. به این دلیل بود که روز 13 آبان بسیجی ها بیشتر از مردم تظاهر کننده دوربین موبایل دستشان بود که فکر می کنم بعضی ها دوسره بار کردند. یعنی این فیلم ها را هم به بی بی سی دادند و هم به فرماندهان برای گرفتن 250 هزار تومان.

من از فرمانده پایگاه پرسیدم که این مبالغ از کجا تامین میشود . ایشان پس از پافشاری من فرمودند از نمایندگی بیت رهبری در سپاه .
اینچنین بود که تعداد دستگیری ها و درگیری و خشونت در 13 آبان در نقاط مختلف تهران  بالا رفت. من خود شاهد بودم که برای افزایش تعداد دستگیریها در 13 آبان فرمانده بسیج یکی از مناطق تهران با همکاری تعدادی از پرسنل یگان ویژه نیروی انتظامی پارکینگ منزل خود را تبدیل به یک بازداشتگاه موقت کرده بود که در عصر 13 آبان بیش از 2 مینی بوس افراد دستگیر شده اعم از زن و مرد را به بازداشتگاه سپاه انتقال دادند. 

به نقل از پيك نت 

تقديم به تمام شير زنان ايراني !!!



خشونت؛ روشی بلندمدت برای مقابله با اعتراض ها؟


همزمان با برگزاری مراسم دولتی به مناسبت سی امین سالگرد اشغال سفارت آمریکا در روز چهارشنبه، مخالفان دولت نیز در نقاط مختلف تهران و چند شهر دیگر دست به تظاهرات زدند که هدف حمله ماموران دولتی قرار گرفت و به خشونت کشیده شد.
گزارش ها و تصاویر رسیده از مراسم سیزده آبان حاکی از خشونت ماموران امنیتی و لباس شخصی با تظاهرکنندگان است.
در این روز بعضی از تظاهرکنندگان مخالف، با دادن شعارهایی دولت محمود احمدی نژاد را غیرقانونی دانستند و همچنین با دادن شعارها و پاره کردن تصاویر رهبر جمهوری اسلامی، خشم خود از حمایت او از دولت و خشونت ماموران حکومتی با معترضان ابراز داشتند.
مهدی کروبی از سران مخالف دولت هم از خشونت ماموران امنیتی در امان نماند و مورد هجوم ماموران امنیتی قرار گرفت.

محمد تقی کروبی، فرزند مهدی کروبی در گفت و گو با بخش فارسی رادیو بی بی سی ضمن اشاره به ممانعت نیروهای امنیتی در روز سیزده آبان از ورود مهدی کروبی به میدان هفت تیر و جمعی که او را همراهی می کرد از پرتاب گاز اشک آور به سمت جمعیت خبر داد.
او افزود: "آقای کروبی در جلوی داستان ماندند. دوستان، محافظان و من هم چون حضور داشتیم ماندیم تا با ماموران امنیتی صحبت کنیم و بگوییم که راه پیمایی سیزده آبان یک راهپیمایی عمومی است. نمی توان جلوی بخشی از مردم را گرفت و بخش دیگری را با اتوبوس به آنجا برد. خشونتی که ما در روز سیزده آبان دیدیم در پنج ماه گذشته بی سابقه بود."
محمد تقی کروبی از شلیک مستقیم گاز اشک آور به سمت مهدی کروبی و همراهانش خبر داد که باعث زخمی شدن دو تن از محافظان او شد.
او همچنین گفت: "این حرکت به هیچ وجه قابل توجیه نیست. ما در آن روز شاهد این واقعیت بودیم که برخورد بسیار خشن، زننده و غیر قابل دفاعی از سوی نیروهای انتظامی با مردم صورت می گیرد. زن و مرد و پیرمرد و جوان هم استثنا نداشتند. نوع برخورد فوق العاده خشن و بسیار بی رحمانه بود."
محمد تقی کروبی می گوید هر چه بیشتر از حوادث انتخابات می گذرد خشونت نیروهای امنیتی هم نسبت به معترضان بیشتر می شود.
او افزود: "ما یک قانون اساسی داریم که همه خود را نسبت به آن متعهد می دانیم. در فصل سوم این قانون اساسی با صراحت از حقوق ملت صحبت می شود. در اصل ۱۹، ۲۰ و ۲۱ قانون اساسی به صراحت بر حق مردم تصریح شده است. مردم را تفکیک به خودی و غیر خودی نمی کند. هیچ کس برتری بر دیگری ندارد."
آقای کروبی همچنین گفت: "با صراحت در قانون تاکید شده که حیثیت و جان و مال مردم طبق قانون باید از تعرض مصون بماند. در روز سیزده آبان اگرچه برای عده ای اتوبوس و وسایل حمل و نقل فراهم بود و در آرامش و امنیت کامل بودند. کمتر از پانصد متر آن طرف تر مواجه هستیم با مردمی که هیچ کدام از این امکانات برایشان فراهم نبود. اصلا اجازه حضور به این مردم داده نمی شد."
صادق زیبا کلام، استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی می گوید تظاهرات ۱۳ آبان حداقل دو نکته را برای نظام و برای کل جامعه ایران مطرح می کند.
او گفت: "یکی اینکه سرکوب تظاهرات با شدتی که در سیزده آبان اعمال شد بی سابقه بود. یعنی به جای اینکه سعی کنند معترضان را متفرق کنند آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده و یا حتی از شلیک گلوله های ساچمه ای استفاده کردند."
او افزود: "آیا این واقعا راه و روش بلند مدت درستی برای رویارویی با این مسائل است؟ یا اینکه حکومت باید به ریشه یابی این مسائل بپردازد؟ چرا دهها هزار نفر علیرغم اینکه می دانند دستگیر می شوند و با آنها برخورد می شود به خیابان ها می آیند؟ آیا راه چاره فقط این میزان خشونت است؟ آیا این شیوه ها و تاکتیک ها در جوامع دیگر و در گذشته جوابگو بوده است؟"
صادق زیبا کلام در ادامه می گوید خشونت علیه تظاهرکنندگان مورد تایید و اتفاق نظر تمامی سران حکومت نیست، بلکه بیشتر، جریانات راست افراطی، تنها راه حل را خشونت علیه معترضان می دانند.
آقای زیبا کلام به تظاهرات اعتراض آمیز روزهای اول بعد از اعلام نتایج انتخابات اشاره می کند که دولت از آن به عنوان کودتای مخملی نام می برد و شمار قابل توجهی از اصلاح طلبان را در این رابطه دستگیر می کند.
و افزود: "الان ماه هاست که این افراد زندانی هستند و در انفرادی به سر می برند. در طی این مدت فقط یکی دوبار و یا چند بار توانسته اند تلفنی و یا حضوری با خانواده هایشان ارتباط داشته باشند. هیچ ارتباطی هم با جهان بیرون ندارند."
صادق زیبا کلام گفت: "با توجه به اینکه اینها در زندان بوده و هیچ ارتباطی با جهان بیرون نداشته اند سوالی که مطرح می شود این است که پس تظاهرات سیزده آبان را که در نقاط مختلف تهران شاهد آن بودیم چه کسانی سازماندهی می کنند؟ فرض بر این بود که این کودتای مخملی را آمریکایی ها و انگلیسی ها به همراه جبهه مشارکت و رهبران سازمان مجاهدین انقلاب این کار را کردند."
او افزود: "این افراد که مدت هاست در زندان هستند و تماسی با بیرون نداشتند. آیا وقت آن نرسیده که نگاه دیگری به این اعتراضات صورت بگیرد؟ هم در این خصوص که این تجمعات چرا به وجود می آیند و هم در این خصوص که نظام چه پاسخ، چه واکنشی و چه رویکردی باید در قبال این تظاهرات مردمی از خود نشان دهد؟"
محمد علی جعفری فرمانده سپاه پاسداران در جمع خبرنگاران با اشاره به مراسم ۱۳ آبان گفت بر خلاف انتظار دشمنان، ملت همیشه در صحنه ایران اسلامی با حضور پرشور در راهپیمایی ۱۳ آبان پاسخ محکم و دندان شکنی به آنان دادند.
به نقل از بي بي سي



(دکتر) کردان: خاتمی میاندار و صحنه گردان و پشت پرده فتنه پس از انتخابات است





خاتمی در براندازی دور اول باخت و در حال حاضر، براندازی دور دوم را تمرین می کند، کردان در گفتگو با ایرنا در پاسخ به سوالی مبنی براینکه میانداران و صحنه گردانان فتنه پس از انتخابات چه کسانی بودند، گفت : آقای خاتمی صحنه گردان و پشت پرده این حوادث بود.
کردان در پاسخ به سوالی مبنی براینکه با توجه به فرمایشات رهبر معظم انقلاب که زیرسوال برندگان انتخابات را مجرم خواندند، آیا قوه قضائیه نباید با این افراد برخورد کند، خاطرنشان کرد: پرونده های قضائی پرونده هایی نیستند که بتوان بدون وقوف بر پرونده اظهار نظر کرد. برای اظهار نظر در پرونده قضائی باید کاملا به مفاد پرونده مسلط شد. سوالی که برای من مطرح است، اینکه در دوره آقای هاشمی شاهرودی همین پرونده ها با همین خصوصیات با تاکید بر قانون و مجازات فتنه گران، پخش می شد و مردم در جریان قرار می گرفتند، با انتصاب آقای لاریجانی، وی با استناد به قانون و با تاکید بر اینکه با دانه درشت ها برخورد شود، قانون را سرلوحه اجرای عدالت خواندند و گفتند در این راه از چیزی فروگذار نخواهم کرد اما با این وجود مسیر تغییر کرد. باا ین حال، باید مشخص شود آیا رفتار دوران آقای هاشمی شاهرودی قانونی بود یا رفتاری که دردوره آقای لاریجانی صورت می گیرد؟
کردان به اقدامات جریان فتنه پس از نمازجمعه تاریخی رهبر معظم انقلاب اشاره و تاکید کرد: بعد از نمازجمعه رهبر انقلاب، بخش اعظمی از کسانی که به موسوی رای داده و صالح و متدین بودند، در این مقطع از وی فاصله گرفتند.  وی درخصوص اقدامات فتنه گران در راهپیمایی روز قدس خاطرنشان کرد: موسوی با همه تبلیغاتی که برای روز قدس کرد، جمعیتی که آورد کم تر از جمعیت شهرهای با جمعیت درجه پنج و شش ما بود.
شایان ذکر است این که فردی هم میاندار و هم پشت پرده یک واقعه باشد جمع نقیضات و غیرممکن است. ظاهرا بیماری آقای کردان و بستری شدن ایشان در بیمارستان تاثیرات بسزایی در ذهن دکتر الکلی قصه ما داشته است!


به نقل از ميزان پرس

گزارشی از حمله وحشیانه به دانشجویان دانشگاه شیراز در 13 آبان

صبح آرام بود و هنوز کسی گمان نمی‌کرد که این دانشگاه آرام بعد از ظهر آماج یکی از وحشیانه‌ترین حملات از سوی نیروهایی باشد که به جای حفاظت از جان و مال مردم، دفاع از ارزش‌هایی موهوم را بهانه کرده‌اند.

موج سبز آزادی: حوالی ساعت 10 صبح بود که اندک اندک مردم در مسیرهای مختلفی از فلکه نمازی تا ستاد و گسترده‌تر در حدفاصل میدان ارم و درب اصلی دانشگاه شیراز تا فلکه علم حضور گسترده خود را به رخ می‌کشیدند و کام آنان را که خواهان 13 آبانی حکومتی بودند تلخ کردند. اما هنوز هم کسی حدس نمی‌زد که برخوردهای امروز چنین سنگ‌دلانه و غیرانسانی خواهد بود. کمی بعد نیروهای امنیتی سعی نمودند تا تجمعات بین فلکه نمازی و ستاد را با روش‌های گذشته متفرق نمایند که تا حدودی نیز موفق بودند.
اما گستردگی جمعیت در حدفاصل دانشگاه شیراز تا فلکه علم باعث ناتوانی آن‌ها شده بود و در پیاده‌روها یگان‌های ویژه انتظامی که این بار از شرم شناخته‌شدن نقابی سیاه بر چهره خود زده بودند بر پیرزن و پیرمرد و کودک و جوان رحم نمی‌کردند. گروهی از دانشجویان دانشگاه به سمت فلکه علم حرکت نمودند اما پس از چندی به شدت از سوی یگان‌های ویژه با باتوم و گاز اشک‌آور مورد حمله و ضرب و شتم قرار گرفته و گروهی نیز بازداشت شدند.
هنوز تقریبا" همه چیز همانند تجمعات گذشته بود. عده‌ای از دانشجویان که به دلیل تجمع گسترده نیروهای نظامی و امنیتی و لباس شخصی نتوانستند از دانشگاه خارج شوند درون دانشگاه تجمع نمودند و به دلیل مشاهده وحشی‌گری‌های بی‌سابقه در آنسوی نرده‌های دانشگاه برانگیخته‌تر از گذشته شدند و همان‌طور که بارها دلسوزان کشور هشدار داده بودند مرزها فرو ریخت و شعارها دیگر احمدی‌نژاد را در بر نمی‌گرفت و مستقیما "رهبری را که مردم مسئولیت نیروهای نظامی و شیوه برخورد آن‌ها را بر عهده او می‌دانستند مورد خطاب قرار گرفت.
گروهی سعی در بر هم زدن تجمع در درون دانشگاه داشتند اما این امر به دلیل گستردگی دانشجویان حاضر در تجمع امکان‌پذیر نشد. از طرف دیگر ساعت 2.30 بعد از ظهر که زمانی نامتعارف برای برگزاری برنامه‌های دانشجویی است و بیشتر شائبه هماهنگی نهادهای نظامی با برخی تشکل‌ها و مسئولین درون دانشگاه برای سرکوب تجمعات احتمالی را به ذهن متبادر می‌کند، 4 تشکل همسو با نهادهای نظامی برنامه‌ای را با سخنرانی دکتر لنکرانی به مناسبت 13 آبان برگزار نمودند.
در حوالی ساعت 3 شرکت کنندگان در آن برنامه از مسجد دانشگاه که محل برگزاری برنامه بود به سمت میدان پردیس حرکت کردند اما علی‌رغم تمامی تبلیغات‌شان جمعیت‌ آن‌ها به یک سوم جمعیت سبز مردم نیز نمی‌رسید و همین امر امکان برخورد را برای‌شان غیر ممکن می‌نمود اما در واقع باعث اجرای سناریوی بعدی آن‌ها بود. در حدود ساعت 4 بعد از ظهر نیروهای لباس شخصی با حمایت گارد ویژه و نیروهای انتظامی بیرون از دانشگاه تجمع نمودند و اقدام به پرتاب سنگ به سوی تجمع کنندگان درون دانشگاه کردند.
دانشجویان داخل دانشگاه نیز که حمایت و گاه شرکت نیروهای انتظامی در این تحرکات را مشاهده می‌کردند در دفاع از خویش برآمده و به پاسخی همسان پرداختند. اما تمامی این‌ها زمینه‌ای بود برای یورشی از پیش برنامه‌ریزی شده به حریم دانشگاه، اما این بار بر خلاف 25 خرداد نه توسط یگان‌های ویژه انتظامی که به شدت مورد انتقاد قرار گرفتند، بلکه از سوی نیروهای شبه‌نظامی لباس شخصی. به ناگاه تعداد بسیاری پیاده و موتورسوار با تجهیزاتی چون گاز اشک‌آور، باتوم و شوک‌دهنده‌های الکتریکی به سوی درب دانشگاه یورش بردند و وارد دانشگاه شدند.
دانشجویان که هنوز بر این تصور بودند که شاید مانند قبل به ضربت باتوم اکتفا می‌کنند اما این بار اینگونه نبود. نیروهای به ظاهر ارزشی وحشیانه‌ترین اعمال را روا داشتند و دختران و پسران دانشجو را به شدیدترین و وحشیانه‌ترین طرق مورد ضرب و شتم قرار دادند اما به این هم اکتفا نکردند و در بازارچه پردیس دانشگاه دختران را تهدید به تجاوز نمودند، حجاب از سر برخی از آن‌ها کشیدند و در این میان حتی به دخترانی که چادر بر سر داشتند هم رحم نکردند.
در حالی که دانشجویان را به دنبال خود می‌کشیدند رکیکترین الفاظ را بر زبان می‌آوردند و گاه آنقدر فرد بازداشت شده را مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند که دانشجوی مضروب را بی‌هوش به خارج از دانشگاه منتقل می‌کردند. دراین بین نیروهای ویژه نیز در خارج از دانشگاه تجمع کرده بودند تا در صورت عدم موفقیت این گروه خود وارد عمل شوند. در میان ناباوری مردم از وقوع این فجایع شعارهای یا حجه ابن‌الحسن، ریشه ظلم را بکن فضا را پر کرده بود. گستاخی به حدی رسیده بود که تهدید می نمایند کهریزک را در ملا عام به وجود می‌آورند.
شنیده‌های حاکی از آن است که تعداد دستگیری‌های صورت گرفته در 13 آبان شیراز بین 300 نفر بوده است که تا روز شنبه گروهی آزاد شدند اما از سرنوشت گروهی دیگر که بی‌شک در میان آنان افرادی به شدت مجروح شده‌اند در دست نیست. در خاتمه این روز خونین، در مقابل ساختمان بسیج دانشجویی از نیروهای لباس شخصی پذیرایی مفصلی به عمل آمد تا همکاری بسیج دانشجویی و برخی مسئولین دانشگاه را در این حوادث را پررنگ‌تر کند که از طرف دیگر بسیاری اعضای بسیج دانشجویی که به شدت در حوادث پس از انتخابات با ریزش اعضا مواجه شده است اعتراض خود به این اقدامات ننگین را اعلام کرده‌اند.
قسمت بعدی سناریو، روز شنبه و با بیانیه بسیج آغاز شد و در این بیانیه ضمن اعلام کردند «نیروهای لباس شخصی گروهی از مردم بوده‌اند که تاب توهین به مقدسات را نیاوردند و به زور وارد دانشگاه شدند» اما جالب اینجاست که بجای درخواست برخورد با این اراذل و اوباش، خواهان برخورد با دانشجویان تجمع‌کننده و موسوی و کروبی شدند تا زمینه‌ سرپوش گذاشتن بر این جنایات صورت گرفته در صحن دانشگاه و برخوردهای گسترده بعدی با دانشجویان را فراهم کنند.
روز شنبه 16 آبان گروهی از دانشجویان دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز در اعتراض به حملات وحشیانه نظامیان و مشخص‌نبودن وضعیت بازداشت شدگان اقدام به اعتصاب غذا نمودند و در بین دانشجویان سخن از احتمال وقوع اعتصاب غذا در روزهای آینده در پردیس ارم پیچیده است که به دلیل خفقان ایجاد شده و سرکوب خبری در خصوص وقایع رخداده هنوز برخی از اساتید و روحانیون دانشگاه از حوادث پیش آمده اطلاعی ندارند اما به تدریج و با روشن شدن ابعاد وحشتناک این واقعه اساتید و روحانیان مستقل در حال ابراز واکنش‌های اعتراضی هستند. بی‌شک با وقوع این فجایع، دانشجویان دانشگاه‌های سراسر کشور در حال آمادگی برای آن هستند که 13 آبان را به 16 آذر پیوند زنند.

به نقل از موج آزادي

"یک لحظه فکر کردیم اسرائیلی‌ها را می‌بینیم که چه‌طور فلسطینی‌ها را ضرب و شتم می‌کنند"

سی سال از ١٣ آبان ۵٨ گذشته است. / روز قبلش، حاج آقای عبایی بزرگ آمده بود دفتر ما. دفتر خودش هم نزدیک است. گفت که فردا از خانه بیرون نخواهد آمد. در دل خندیدم و با خود گفتم «دیگر این‌قدر احتیاط هم خوب نیست. می‌نشینی در دفتر کارت. کسی کاری باهات ندارد که!» / زرشک! / من روز ١٣ آبان ٨٨ چیزهای زیادی یاد گرفتم. یعنی چیزهای زیادی دیدم و از دیده‌هایم سعی کردم عبرت بگیرم.

چنان‌چه پیش‌تر گفته‌ام، ما، در تجمعات -چه قانونی و چه غیر قانونی- شرکت نمی‌کنیم. اگر آسیب هم نداشته باشد، دوست نداریم سیاهی لشکر برای این و آن باشیم. تنها لشکری که می‌ارزد سیاهی لشکرش باشی، لشکر عزاداران حسینی است. تنها بیرقی که پایش سیاهی لشکر شدن خجالت ندارد، بیرق اهل بیت است.
١٣ آبان هم استثناء نبود. اما این بار، تجمع، با پای خودش آمده بود درب دفتر کار ما! ما هم از خدا خواسته، -از دور- ‌تماشا می‌کردیم و شرایط را رصد می‌کردیم. وقتی شلوغ شد و مامورها آغاز به ضرب و شتم مردم بی‌دفاع کردند، پدر جان فرمودند که دیگر ماست‌ها را کیسه کنید و دیگر کنار پنجره هم نایستید که خطر دارد. خلاصه به ما نیز امر کردند که برویم بنشینیم سر جایمان و کاری به این حرف‌ها نداشته باشیم. چیزی نگذشت که گاز اشک آور زدند و ناچارا پنجره‌ها را بستیم و چند ورق کاغذ آتش زدیم.
ظاهرا مردم بی‌خیال نمی‌شدند. این‌ها هم مرحله به مرحله، شدت عمل را افزایش می‌دادند. چیزی نگذشت که صدایی شبیه به تیر اندازی به گوشمان رسید. نه به بلندی صدای گلوله‌ی واقعی یا مشقی، و نه آن‌قدر کم که بشود ندیده‌اش گرفت. دیگر هیچ جوره نمی‌شد بر کنجکاوی غلبه کرد و البته نوعی ترس. آمدیم کنار پنجره. دیدیم دارند با تفنگ پینت بال به مردم شلیک می‌کنند.
کاربرد اصلی این تفنگ‌ها برای بازی است. در تهران هم یکی-دو جایی هست برای این بازی. می‌روند و دو تیم می‌شوند و با تجهیزات ایمنی مناسب،‌ بازی می‌کنند. گلوله‌های این تفنگ‌ها، حاوی رنگ است و پوست آن، شبیه به باد کنک. اندازه‌اش هم به قدر یک فندق است. هنگام برخورد به بدن، درد و سوزش و کبودی دارد. اما معمولا آسیب جدی ندارد. مگر این که مستقیما به چشم برخورد کند که غالبا برای چشم و سر، محافظ قرار می‌دهند. صدای شلیک گلوله ها نیز، صدایی بلند تر از معمول و کمتر از گلوله واقعی است.
دور نشوم. پنجره‌های اتاق من و سایرین(و احتمالا بابا) بسته بود. ایشان حسب احتیاط، پرده‌ها را هم کشیده بود. اما سر و صدای نامتعارف، باعث شد که ایشان بخواهد از لای پنجره،‌ نگاهی به بیرون بیندازد. در همان حین، چند نفر از این سربازهای بی‌وجدان، شروع کردند به شلیک کردن به طبقات بالای ساختمان. من مانده‌ام که ما چه کار به آن‌ها داشتیم؟ یک نفر که در طبقه سوم ساختمان ایستاده، را چه‌کار داشتند؟‌ یک کسی در خیابان بیاید، خونش گردن خودش! ما که کاری به آن‌ها نداشتیم.
چند گلوله هم به پنجره‌ی بابا شلیک کردند. از بخت بد، اولین گلوله، به تخم چشم پدر برخورد کرد. بدترین جای ممکن. برای ساعات متمادی -تا پاسی از شب، حداقل ١٢ ساعت پس از برخورد-چشم ایشان نمی‌توانست چیزی ببیند. اول، اورژانس چشم در بیمارستان لبافی نژاد؛ بعد هم به یکی از متخصصان که از دوستان بود مراجعه کردیم در بیمارستان فارابی.
اولی -بیمارستان لبافی‌نژاد- گفت چیزی نیست. دومی -متخصصی که از آشنایان بود- گفت، چیزی هست. عنبیه و قرنیه آسیب دیده. خون‌ریزی -داخلی- هنوز بند نیامده و نمی‌شود قضاوت دقیق کرد. هنوز که هنوز است،‌بعد از یک شبانه روز، دیدن ایشان هنوز حداقلی و شبحی از اشیاء است. انشاءاله چیز مهمی نباشد و مشکل حادی پیش نیاید و ما نیز از دوستان،‌ طلب دعای خیر داریم.
تفنگ و باتوم و ... می‌دهند دست یک سری آدم تهی از مردانگی. این‌طور به مردم آسیب می‌زنند. چرا؟‌ اصلا به من بگویید در بدترین حالت و تند ترین شعارها، مگر مردم چه کرده بودند؟ بگذار اصلا فحش خواهر و مادر بدهند و بعدش بروند پی کارشان. این‌ها که به کسی کاری نداشتند. ‌این چه روش برخورد است؟ این چه جفا و نامردی و نامردمی و بی‌دینی است؟ مردم ِدر خیابان هیچ. چه کار به کسی که در دفتر کارش نشسته داشتید؟
ما در ١٣ آبان ٨٨ یاد گرفتیم که کسی حق ندارد تماشا کند که ما داریم تجاوز می‌کنیم و وحشی‌گری می‌کنیم و هر کس دید، باید چشمش در بیاید.
ما در ١٣ آبان ٨٨، یاد گرفتیم که می‌شود سه نفر جوان -با باتوم-، یک پیرزن ۶٠ ساله که توان فرار ندارد را به قصد کشت بزنند. ما متوجه شدیم که روزگار لات و لوت‌ها و جاهلانی که با همه‌ی بی‌شرفی‌شان یک جو مردانگی داشتند و دست روی زن جماعت -پیرزن که جای خود- بلند نمی‌کردند، گذشته است. نوبت اراذلی است که آن حداقل از شرافت را هم ندارند.
روضه‌های فاطمیه را که می‌شنیدیم،‌ با خود می‌گفتیم مگر می‌شود کسی که اسم خوش را مرد گذاشته، بیاید زنی را آن طور مورد ضرب و شتم قرار بدهد؟ آن‌هم به جرم یک بیعت نکردن و مخالفت ساده؟ ما متوجه شدیم که در اشتباه بودیم. حتی در کربلا هم دیگر به زنان و کودکان کار نداشتند. ولی در اشتباه بودیم. لااقل فکر می‌کردیم که دوران آن آدم‌های ملعون تمام شده است. کور بودیم.
ما،‌ در ١٣ آبان ٨٨، یاد گرفتیم که می‌شود با وجدانی آسوده -که واقعا نمی‌دانم چه‌طور ممکن است وجدان یک نفر را این طور تخدیر کرد!- با باتوم به شقیقه‌ی یک نوجوان ١٣-١۴ ساله کوبید، بر زمین افتادنش و دست و پا زدن و تشنجش را به تماشا نشست و حتی نگذاشت که بیایند و جمعش کنند، یا کمک اولیه به‌ش برسانند و ... آخر به چه جرمی؟‌
ما،‌ در ١٣ آبان ٨٨، حتی یک لحظه فکر کردیم روز قدس نزدیک است و داریم صدا و سیمای (ضد) ملی مان را -از پشت پنجره- تماشا می‌کنیم. که دارد تصاویر اسرائیلی‌ها را نشان می‌دهد که چه‌طور فلسطینی‌ها را ضرب و شتم کرده، مورد اذیت و آزار قرار می‌دهند. در همان تخیلات که بودیم، از خودمان می‌پرسیدیم که «عجب! چه شده که این دفعه، اسرائیلی‌ها عصبی‌تر و وحشی‌تر از همیشه‌اند!؟»
یک‌باره، فریاد «آخ چشمم» پدرجان،‌ چرتمان را پاره کرد و دویدیم و از این بیمارستان به آن بیمارستان. متوجه شدیم که این‌جا نه اراضی اشغالی که جمهوری اسلامی است و این‌ها نه دژخیمان صهیونیست که فداییان ولایت اند! جای پاشیده‌شدن محتوای رنگِ داخل گلوله، هنوز روی سقف اتاق پدر هست. همچنین پوکه‌ی پلاستیکی نارنجی‌اش.
فکر کنم،‌ وقتش رسیده که ما هم برویم شکایت کنیم. البته از آقای «میرحسین موسوی» !!!
پ.ن: خوشبختانه در آخرین معاینه،‌ اظهار امیدواری شده است که مشکل حادی نیست. ١٠-١۵ روز آینده را باید درد و مشکل دید را تحمل کنند، سپس یک سری آزمایشات و عکسبرداری جدید انجام خواهند داد تا از سلامت اعصاب و شبکیه و ... اطمینان حاصل شود. دکتر گفته بود که شانس بزرگ این بوده که گلوله از روی پلک و به گوشه‌ی چشم اصابت کرده. اگر مستقیم به بافت چشم خورده بود یا به مرکز چشم (۵ میلیمتر آن طرف‌تر) خورده بود، مجبور می‌شدند که چشم را تخلیه کنند. پناه بر خدا می‌بریم و او را شاکریم. خدای بزرگ،‌ همواره جای شکرش را باقی می‌گذارد.
برگرفته از: وبلاگ دغدغه‌هایم

بهزاد نبوی همه اتهامات وارده را رد کرد


به رغم درخواست کتبی و شفاهی نبوی برای علنی بودن،دادگاه جریک پیر باز هم غیر علنی برگزار شد
شبکه جنبش راه سبز(جرس):صالح نیکبخت،وكيل مدافع بهزاد نبوي از برگزاري دومين جلسه دادگاه موكلش به صورت غيرعلني در شعبه 15 دادگاه انقلاب خبر داد و گفت که بهزاد نبوی طی دفاع 12 صفحه ای که بر تخت بیمارستان نوشته بود کلیه اتهامات وارده را رد کرد.
صالح نيك‌بخت افزود"در ابتداي جلسه‌ي دادگاه بر اساس بند سه ماده‌ي 188 قانون آيين دادرسي كيفري، جلسه‌ي دادگاه غيرعلني اعلام و در ادامه از موكل سوال شد كه آيا اتهامات مطرح شده بر اساس كيفرخواست صادره را قبول دارد يا خير كه وي گفت خير و از پذيرش اتهامات مطرح شده خودداري كرد و سپس به سوالات قاضي پاسخ داد."
نيكبخت  به ایسنا گفت که"در ادامه‌ي جلسه‌ي دادگاه موكل متن 12 صفحه‌اي كه در دفاع از خود در بيمارستان نوشته بود را با آرامش قرائت و همه‌ي اتهامات مطرح شده را رد كرد."
وكيل مدافع بهزاد نبوي، افزودئ"در مورد سه اتهام تباني براي اقدام عليه امنيت داخلي كشور، تبليغ عليه نظام و ايجاد اخلال در نظم عمومي، آقاي نبوي به ارايه‌ي دلايل و مدارك كافي در اين باره پرداخت و گفت كه او در زمان صدور بيانيه‌هاي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در بازداشت بوده و علي‌رغم تاييد مواضع سازمان، مسووليت حقوقي بيانيه‌ها را علي‌القاعده نبايد داشته باشد."
وي افزود"موكل در مورد اتهام تبليغ عليه نظام گفت من اركان نظام و كليت آن را پذيرفته و 30 سال در دفاع از آن مبارزه كرده‌ام و انتساب اين اتهام به خود را نمي‌پذيرم."
نيكبخت  گفت که"موكل در مورد شركت در راهپيمايي روز 25 خرداد ماه گفت من مانند صدها هزار نفر ديگر در اين راهپيمايي به مدت 20 دقيقه شركت كرده و چون پليس از شروع و ادامه‌ي راهپيمايي ممانعت نكرد و در مدتي كه من در حوالي مسجد صاحب‌الزمان در خيابان آزادي حضور داشتم هيچگونه اغتشاش و درگيري به وجود نيامد، آن را اغتشاش نمي‌دانم و بر اساس اصل 27 قانون اساسي كه اصل بر آزاد بودن راهپيمايي‌هاست مشروط بر اينكه مخل به مباني اسلام نباشد در آن شركت كردم و به علت ناراحتي قلبي پس از حدود 20 دقيقه از آن خارج شدم."
وي گفت که" موكلم يادآور شد در خصوص اتهام اخلال در نظم من هيچ اقدامي مبني بر هياهو و داد و فرياد كه از شرايط تحقق اين اتهام است را انجام ندادم و موجب سلب آسايش ديگران هم نشدم."
صالح نيكبخت از ارايه‌ توضيحات درباره‌ اتهام نگهداري اسناد محرمانه به دلیل غیر علنی بودن دادگاه خودداري كرد.
به نقل از سايت جرس

مصاحبه گروه انقلاب سبز با محسن مخملباف در باره تهديد حاميان خارج از کشور 'جنبش سبز' از سوی نظاميان حامی دولت

انقلاب سبز: آقای مخملباف سپاه نام گروهی از جمله شما و آقای سازگارا را به عنوان سران خارج از کشور جنبش سبز اعلام کرده و تهديد کرده است.آيا فکر می کنيد اين تهديد عملی شود؟
محسن مخملباف:
حتی قبل از اين تهديد ۲ سال پيش در افغانستان، سپاه پاسداران، نارنجکی جنگی را جلوی دوربين فيلم برداری ما پرتاب کرد که يک کشته و ۲۱ زخمی داديم. منتهی در آن موقع حکومت ايران می خواست انفجار را به گردن نا امنی در افغانستان بيندازد اما حالا شفاف تر عمل می کند.و از قبل می گويد اين منم.
انقلاب سبز: از کجا معلوم شد که انفجار سر صحنه فيلم برداری شما در افغانستان کار سپاه پاسداران بوده است؟

مخملباف: مردمی که سر صحنه حضور داشتند پرتاب کننده نارنجک را شناسايی کردند. يک سال بعد هم يک گروه ترکيبی از ايران و القاعده دستگير شدند که مسئوليت ۱۳ عمليات از جمله انفجار سر صحنه ما را به عهده گرفتند.
انقلاب سبز: آيا اين تهديد منجر به فرو کش کردن حرکت های خارج از کشور نخواهد شد؟
مخملباف:
مگر کشتار ، زندان ، شکنجه ، آتش جنبش سبز را در داخل فرو نشاند که در خارج فرو بنشاند؟خشم مردم ايران چه در داخل و چه در خارج واکنش به ۳۰ سال استبداد است.اين خشم اگر نتواند اصلاح کند ويران می کند. چه من و امثال من زنده باشيم و چه نباشيم. بعد هم خون ما از ندا رنگين تر نيست.ما نمی ترسيم.شهادت رسيدن به قله و اوج يک عمر مبارزه است.من در ۱۷ سالگی به اعدام محکوم شدم.اما چون ۱۷ ساله بودم و حکومت شاه منصف تر از حکومت خامنه ای بود من را به پنج سال زندان محکوم کرد.من در آن وقت عاشق شهادت بودم. و از اين که ۱۷ سالگی مرا از شهادت دور می کرد می گريستم. شاهد من هادی خامنه ای برادر خامنه ای است. حالا هم بعد از شهادت ندا خيلی از ماها ۱۷ سالگی و آن شور و شرر هايمان گل کرده است.
مرگ اگر مرگ است گو نزد من آی
تا در آغوشت بگيرم تنگ تنگ
...و يا
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته است
دريايم و نيست باکم از طوفان
دريا همه عمر خوابش آشفته است.
انقلاب سبز: بحث هزينه و فايده است.آن ها هنوز از خسارتی که در کشتار اوليه جنبش کرده اند کمر راست نکرده اند. چنانچه دست به ترور بزنند بيش از اين مشروعيت بين المللی شان را از دست می دهند و دنيا را بر عليه خودشان تحريک خواهند کرد.پس از انقلاب بيش از صد ترور در خارج از کشور داشته ايم.اما از يک جايی ايران تعهد داد و دست از اين رفتار برداشت.ايا ممکن است در اثر ضعف دوباره ترورها را شروع کند؟
مخملباف:
گيريم که يکی از ما را بکشند. کار او را يک سبز ديگر انجام می دهد.مگر بقيه را که کشتند حالا جنبش سبز نداريم؟آن ها طی ماه های گذشته آقای خاتمی و کروبی و موسوی را تحت فشار گذاشته اند که خارج از کشور را نفی کنند. حتی هفته پيش محمد رضا بهشتی را ۳ ساعت در بازجويی تحت فشار گذاشته بودند که عليه سبزهای خارج از کشور حرف بزند.و همانطور که در اطلاعيه سپاه می بينيد از اين که چرا رهبران سبز در داخل عليه سبز ها در خارج از کشور حرف نمی زنند، ناليده اند.تصور آنها اين است که چون خودشان خودی و غير خودی دارند، جنبش سبز هم داخلی و خارجی دارد.
اول می گفتند مردم تحريک شده رهبران سبز در داخلند. و حالا می گويند مردم تحريک شده گروهی سبز در خارجند.و مدام فراموش می کنند که مردم ديگر آن ها را دوست ندارند (بحران محبوبيت) خامنه ای دارد دق می کند که همه کشور و سپاه و نفت و تهديد و تطميع را در دست دارد اما همه منتظری را دوست دارند.همه موسوی و خاتمی و کروبی را دوست دارند.همه سبزها هم ديگر را دوست دارند. پس حالا که پروژه ايجاد دشمنی و نفرت پراکنی بين سبزها موفق نشده، دوباره رفته اند بر سر ترساندن و تهديد کردن. دوران ترس مردم ما تما م شده است

به نقل از گويا نيوز 

پیش‌بینی میرحسین محقق می‌شود؛ ورود دولت به فاز دیکتاتوری پس از بی اعتنایی به قوانین

محمد معینی در وبلاگش نوشت:
 
احمدی نژاد امروز سر زده راهی بهارستان شد تا در جلسه نمایندگان كه در حال بررسی لایحه هدفنمد كردن یارانه ها بودند آن ها را تهدید كند كه اگر آن چه را او می خواهد تصویب نكنند، لایحه را پس می گیرد . تنش كلامی بین احمدی نژاد و لاریجانی هم از غیرعادی بودن این دیدار حكایت می كند. به نظر می رسد پیش بینی های میرحسین مبنی بر ورود دولت به فاز دیكتاتوری پس از فاز بی اعتنایی به قوانین در حال تحقق است. میرحسین مهم ترین نگرانی و حتی بهانه خود را برای ورود به عرصه انتخابات همین ورود به فاز دیكتاتوری و استبداد می دانست كه پیش زمینه های آن با انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی و حذف نگاه كارشناسی در مصوبات دولت آماده شده بود. در این فاز دولت سایر نهادهای قانونی را تا حدی قبول دارد كه بر مصوبات و نظرات او صحه بگذارند. شیوه برخورد امروز احمدی نژاد به چالش كشیدن جایگاه قانونی مجلس است كه بنیانگذار فقید انقلاب از آن به عنوان "رأس امور" یاد كرده بود. احمدی نژاد البته می تواند با این شیوه توپ اجرایی نشدن این لایحه را كه از شعارهای اصلی او بود به زمین مجلس بیندازد به خصوص پس از آن كه صدای اعتراض كارشناسان مخالف این لایحه هر روز بلندتر از روز قبل به گوش می رسد. 

به نقل از آينده نيوز

اعتراض شدید خاتمی به خشونت علیه معترضان

محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران، با بیان اینکه شرایط کنونی کشور بحرانی است، تأکید کرده است، در صورتی که «دلبستگان به انقلاب» حذف شوند، راه برای قدرت گرفتن کسانی که مخالف نظام هستند، هموار خواهد شد.

رئیس جمهور پیشین ایران، در گفت‌وگو با پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران، ضمن انتقاد از برخورد با منتقدان به ویژه پس از انتخابات ریاست جمهوری گفته است: «به صراحت تأکید می‌کنم حذف دلبستگان به انقلاب با این عناوین و روش‌های بی‌اساس که از سوی جریانی خاص دنبال می‌شود، بزرگترین توطئه علیه جمهوری اسلامی است و نتیجه آن سوق دادن نیروهای اجتماعی به سوی جریاناتی است که با اصل انقلاب و نظام در تعارض هستند».

رئیس دولت اصلاحات، در بخش دیگری از این گفت‌وگو که روز شنبه منتشر شده، حاکمان کنونی ایران را به فاصله گرفتن از دیدگاه‌های آیت‌الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی متهم کرده و گفته است: «امام معتقد بودند که سلایق مختلف باید وجود داشته باشد. حتی به صراحت اعلام کردند که کسی که با اصل نظام مخالف است، او در این مملکت آزاد است و باید امنیتش تأمین شود، مگر اینکه دست به سلاح ببرد یا توطئه‌ای کند که بخواهد به زیربنای نظام آسیب بزند که البته هیچ نظامی هم این را نمی‌پذیرد».

محمد خاتمی با اشاره به دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و رویدادهای پس از آن گفته است: «ما نباید برای مردم تصمیم بگیریم. نباید انتخاب و رأی مردم را محدود کنیم».

خاتمی با تأکید دوباره بر پایبندی اصلاح‌طلبان به «اصول جمهوری اسلامی» و «لزوم اجرای درست قانون اساسی» افزوده است: «کسانی که به رأی مردم معتقد نیستند و حاضرند در رأی مردم تصرف کنند یا آن را نادیده انگارند، با انقلاب و جمهوری اسلامی بیگانه‌اند».

او همچنین با بیان اینکه «امروز قانون اساسی زیر پا گذاشته می‌شود» به انتقاد از سرکوب خشونت‌آمیز تظاهرات آرام معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری پرداخته و گفته است: «قانون اساسی رأی مردم و انتخابات آزاد و رقابتی را حق مسلم آحاد جامعه دانسته و وظیفه مسلم برای مسئولان نظام را توجه و احترام و صیانت از این حق دانسته است. حال اگر کسی معترض باشد که این اصل درست پیاده نشده، جواب خود را باید با برخوردهای تند و غیرقانونی بگیرد؟»

سخنان خاتمی پس از آن بیان می‌شود که بعد از گذشت نزدیک به پنج ماه از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، اعتراض‌ها به نتایج اعلام شده که بر اساس آن محمود احمدی‌نژاد پیروز انتخابات معرفی شد، ادامه دارد و همچنان با سرکوب شدید نیروهای امنیتی مواجه است.

در حالی که شماری از فعالان سیاسی و مدنی که از روزهای نخست پس از انتخابات دستگیر شده‌اند همچنان در بازداشت به سر میبرند، آن طور که مقامات دولتی می‌گویند بیش از یکصد نفر به تازگی در جریان اعتراض‌های مردمی ۱۳ آبان توسط پلیس دستگیر شده‌اند.

فرمانده پلیس تهران با اعلام این موضوع گفته است که شماری از معترضان هم توسط نیروهای بسیجی دستگیر شده‌اند که پلیس آماری از این بازداشت شدگان در دست ندارد.

انحراف از معیارهای جمهوری اسلامی

رئیس جمهور پیشین ایران در ادامه با انتقاد از وضعیت کنونی در کشور اضافه کرده است: «اگر دیدیم که رأی مردم مورد کم توجهی قرار گرفت، اگر دیدیم که اختیارات متناسب با مسئولیت‌ها در جامعه نبود، اگر دیدیم که دروغ رایج بود و به خصوص که دروغ به صورت رسمی مطرح شد، اگر دیدیم که حق و حرمت انسان‌ها نگه داشته نشد، اگر دیدیم که تداخل در قوای مختلف وجود داشت و نظایر اینها، می‌توانیم بگوییم که انحراف از معیارهای اصلی جمهوری اسلامی صورت گرفته است».

محمد خاتمی سپس با اشاره به اینکه جمهوری مورد امام خمینی «همین جمهوری که در دنیا هست» بوده، ادامه می‌دهد: «آنچه که دنیا به آن رسیده، دستاورد بسیار مهمی است. یعنی حکومت‌ها برآمده از مردم هستند. تعیین‌کننده، رأی مردم است. قوای مختلف و منفک از هم وجود دارند. مسئولیت‌ها مشخص است و هیچ قدرت و اختیار غیر مسوولی وجود ندارد. محور و مدار خود مردم هستند. رضایت مردم بسیار مهم است. جمهوری به معنی حکومت مردم بر سرنوشت خویش است».

رئیس جمهور پیشین ایران با رد این ادعای برخی از مقام‌های دولتی در مورد «سواستفاده دشمن» از اعتراض‌ها به نتایج انتخابات گفت: «بنده هم می‌توانم بگویم از کسانی که آن رفتارها را انجام دادند و می‌دهند و منجر به اعتراض مردم شد، سواستفاده شده است. دشمن از آن سواستفاده می‌کند».

دولت وحامیانش در پنج ماه گذشته اعتراض‌های مردمی به نتایج انتخابات را در نتیجه تحریکات دشمنان خوانده‌اند و معترضان به نتایج را همسو با دشمنان جمهوری اسلامی معرفی کرده‌اند.

اما اکنون خاتمی با انتقاد از این رفتار می‌گوید: «دشمن بدش نمی‌آید که به دنیا بگوید در جمهوری اسلامی آزادی نیست. در جمهوری اسلامی حقوق بشر زیر پا گذاشته می‌شود. در جمهوری اسلامی حتی اگر کسی معترض باشد که در فلان مقطعی مثل انتخابات مشکلاتی و انحرافاتی وجود داشته، با روش‌های سخت و خشن با او برخورد می‌شود. دشمن اتفاقاً خیلی خوب از این موضوع برای مشوش کردن چهره انقلاب مردمی ما سواستفاده می‌کند».

او با بیان اینکه «با بلند کردن صدای نادرست، آن نادرست، درست نمی‌شود» افزوده است که «شما اگر تمام امکانات رسانه‌ای و تبلیغی را در دست داشته باشید و یک حرف نادرستی را مدام فریاد بزنید، این فریاد زدن‌ها و جلوگیری از این که صدای دیگری شنیده شود، این حرف نادرست را درست نمی‌کند».

خاتمی با اشاره به اینکه وضعیت کنونی جامعه ایران بحرانی است، در باره نحوه پایان بخشیدن به این بحران گفته است: «معتقدم که اولاً بزرگان باید بپذیرند که در جامعه مشکل و بحران وجود دارد، ثانیاً در عین حال که همه سلایق باید آزاد باشند، همه امکانات و مصونیت‌ها در اختیار یک سلیقه خاص که جز به حذف نمی‌اندیشد، قرار نگیرد و همه بتوانند صحبت کنند. آن وقت است که زمینه برای وحدت واقعی پیرامون اصول با وجود اختلاف نظرها و سلیقه‌هایی که مردم باید به آن رأی بدهند، فراهم می‌آید و آن وقت ما می‌توانیم به چارچوب‌های اصلی که مردم و امام و نظام جمهوری اسلامی می‌خواستند، برگردیم».

به نقل از هم ميهن

علي تاجر نيا و سيد ابراهيم اميني آزاد شدند

شفاف : علي تاجر نيا و سيد ابراهيم اميني دو زنداني حوادث اخير از زندان آزادشدند .
به گزارش شفاف به نقل از روابط عمومي دادسراي عمومي و انقلاب تهران در پي برگزاري محاكمه اين دو نفر در شعبه 26 دادگاه انقلاب اسلامي تهران، اين دو زنداني با پذيرش توديع وثيقه از زندان آزاد شدند.
اين گزارش همچنين حاكيست با موافقت "عباس جعفري دولت‌آبادي" دادستان عمومي و انقلاب تهران داور ميري و محمدتقي رمضانزاده كه پنجشنبه شب دو هفته قبل دستگير و بازداشت شده بودند نيز از زندان آزاد شدند.
گزارش روابط عمومي دادسراي عمومي و انقلاب تهران افزود: پرونده جهانبخش خانجاني از ديگر متهمان زنداني حوادث اخير با صدور كيفرخواست به دادگاه انقلاب اسلامي تهران ارسال گرديد و نامبرده نيز به بند عمومي زندان اوين منتقل شد.
دادستان عمومي و انقلاب اسلامي تهران پيش از اين اعلام كرده بود كه پرونده هر يك از متهمان زنداني حوادث اخير در صورت تكميل تحقيقات به دادگاه ارسال خواهد شد.

به نقل از شفاف

دكتر عطا اله مهاجراني - حکایت همچنان باقیست...

سیزدهم آبان ماه دو چهره متفاوت از ایران و ملت ایران را در برابر مردم جهان قرار داد. دو مراسم برگزار شد. مراسم دولتی و رسمی، اولی روبروی ساختمان سفارت سابق امریکا که اکنون در اختیار سپاه است و مراسمی دیگر در تمام میدان های بزرگ تهران و شهرستان ها. در یک سو حکومت تمام تلاش خود را به کار برد که افرادی در مراسم شرکت کنند. مایه اصلی جمعیت هم دانش آموزانی بودند که از مدارس مختلف آنان را جمع می کنند و با اتوبوس به محل تظاهرات می آورند. برایشان شعر و شعار می نویسند. نوجوانان معصوم هم بی آن که بدانند مفهوم درست و دقیق آن شعرها و شعارها کدام است، همان ها را تکرار می کنند. درست مثل شعر و شعاری که در روز دوازدهم آبانماه در حسینیه رهبری و در حضورمحترم ایشان خوانده شد:

مکتب ما از نفست جان گرفت
کشور ما رایح ایمان گرفت
دست خدا بر سر ما خامنه ای
دست تو در دست خدا خامنه ای
وسعتت از درک عالم بیشتر
از زمان اندیشه تو پیشتر
قصه امروز ما از خیبر است
راه چاره ذوالفقار دیگر است
ذوالفقار امروز در دست علی ست
شیعه آن باشد که پابست ولی ست

دوباره همان تصویر پدیدار می شود. ماموریکه با باتوم توی صورت می زد. این ذوالفقار علی است و آن مامور هم پای بست ولایت؟ این شیوه عطر خوش ایمان را درکشور منتشر می کند؟ اینان سبز علوی هستند و مردمی که کتک می خوردند سبز اموی؟

سبز فقط سبز علی
لعن به سبز اموی!
پیش ازین گفته می شد:
حزب فقط حزب علی
رهبر فقط سید علی!

بساط تمام احزاب جمع شد و تمام نشریه ها و روزنامه ها در تهران و شهرستان ها تعطیل. اگر با ارعاب و ضرب و شتم موضوع جمع می شد، اکنون چرا به این نقطه رسیده ایم؟

سخنران این مراسم آقای حداد عادل بود.

مراسم دیگر سخنران نداشت. آقای مهندس موسوی را اجازه ندادند از دفترش بیرون بیاید ، به آقای کروبی هم در میدان هفتم تیر با گاز اشک آور حمله کردند. تمام تلاش ماموران نظامی و انتظامی و امنیتی این بود که مبادا جمعیت شکل پیدا کند و تبدیل به رود عظیمی از ملت شود و تصویر قدرتمندی از حضور مردم پدیدار شود. از این رو در این بخش گاز اشک آور و باتوم و شلیک گلوله مشقی و رنگی ابزار عادی بود. باتومی که قایم توی صورت زن جوانی خورد و او در کنار دیوار بر زمین افتاد. ندای دیگری و تصویر دیگری که نماد تقابل حکومت با ملت شد.

از این دو تصویر چه تفسیری می توان به دست داد؟ ما به عنوان افرادی که به جنبش سبز پیوسته ایم این تصویر را چگونه می بینیم؟ حکومت ایران چه تفسیری از این ماجرا دارد؟


یکم:

حکومت از آغاز کوشید، جنبش سبز را نادیده بگیرد. تعبیر خس و خاشاک احمدی نژاد نشانه ای از همان رویکرد بود. چنین رویکردی هنوز هم گه گاه دیده می شود. شبکه خبر تلویزیون دولتی ایران، مصاحبه ای داشت با اقای کوهکن عضو هیات رییسه مجلس. ایشان بعد از ظهر روز سیزدهم آبان ماه به استودیو آمده بودند تا تحلیلشان را در باره سیزدهم آبان ارائه کنند. مدام هم تاکید داشتند که ایرانیان خارج از کشور به حرف ایشان توجه کنند ،گفتند:

" پیش از انقلاب رژیم شاه برای مقابله با انقلاب اسلامی، چماقداران را در خیابان ها و میادین سازماندهی می کرد، حالا این سبزها تعدادشان از همان چماقدران هم کمتر است!"

مجری که دید آش از حد لازم شورتر شده است، اشاره کرد افرادی که اکنون به عنوان مخالفان انتخابات هستند و...کوهکن بی درنگ گفت: بله من فقط از لحاظ تعداد گفتم!

این یک نگاه بوده و هست که جنبش سبز را اندک و کوچک می بیند و گمان می کند می توان این جنبش را جمع کرد. از سوی دیگر شاهد سازماندهی جنبش سبز علوی توسط سپاه و بسیج هستیم. گرچه در سیزدهم آبانماه چندان نام و نشانی از سبز های علوی پیدا نبود. همانگونه که نام و نشانی از آراء میلیونی احمدی نژاد هم آشکار نیست. تاسیس جنبش سبز علوی نشانه آشکاری بود که حکومت دیگر نمی تواند جنبش سبز را نادیده بگیرد و انکار کند. می خواهد نمونه تقلبی و حکومتی آن را به بازار بیاورد. از این نمونه های تقلبی در عرصه های مختلف بسیار می توان نام برد. هر قدر رفتار و منش حکومت ایران به رفتار امام علی علیه السلام شبیه است، جنبش سبز علوی اش هم همان رنگ و بو را خواهد داشت. شیوه اصلی همان سرکوب جنبش است. جلوگیری از حضور مهندس موسوی در بین راهپیمایان و یورش به آقای کروبی، در واقع یک گام به پیش بود. ماموری که با باتوم مستقیم و قایم توی صورت زن جوان کوبید، پرچم چنین خط مشی است. اگر آن مامور در هر جای جهان بود، که مردم حرمتی دارند و احترامی، کارش به دادگاه و محکومیت و عذر خواهی فرمانده پلیس و حتی برکناری می انجامید. آن مامور آن قدر مطمئن با باتوم توی صورت آن زن کوبید که گویی لیوان آب خنکی را سر می کشد. این اطمینان در تعرض به مردم را چه کسی به او داده است؟

واقعیت این است که جنبش سبز در همین عمر کوتاهش بالیده و سر کشیده و به تعبیر قرآن مجید:" فاستوی علی سوقه" بر ریشه و تنه خویش استوار ایستاده است.

یک وقتی در حضور آیه الله خامنه ای بودم. ایشان اشاره کردند که "بایستی هیبت و رعب حکومت محفوظ بماند." اشاره کردم :

" رعب در دل های انسان های بی ایمان کارا ست. اگر کسی به راه و روش خود ایمان داشته باشد، نمی ترسد. قرآن هم می گوید: سنلقی فی قلوب الذین کفرواالرعب!"

ملت ایران تا به حال نشان داده اند که از تهدید و آزار و ضرب و شتم و حتی قتل نمی هراسند. فرزندان رشید در بند نشان داده اند، بازجو ها را از پای می اندازند. ایمان و برهان و شجاعت آنان، مسئولان را ناگزیز می کند مدام بازجو ها را تغییر دهند. خاطرات زندان بهزاد نبوی در رژیم گذشته، یک سند درجه اول است که چگونه یک زندانی می تواند ماه های متمادی سلول انفرادی و شکنجه را تاب بیاورد.

دوم:

مردم در رفتار خود و نیز شعار ها نسبت به روز قدس گامی فراتر نهادند. تردیدی نیست که نه آن شعار ها را رهبران جنبش سبز می پسندند و نه آن رفتار را. مردم به صراحت علیه آیه الله خامنه ای شعار دادند. پلاکارد عظیم پارچه ای ایشان را از گوشه میدان کندند و آن را زیر پا افکندند. علیه آیه الله جنتی هم شعار دادند. تردیدی نیست که تمامی تظاهر کنند گان این گونه نه شعار دادند و نه رفتار کردند. اما این اتفاق افتاد. آقای وحیدنیا در جلسه نخبگان با بلاغت تمام از پدری سخن گفت که هنگام مناقشه دو فرزندش طرف فرزند بزرگتر را می گیرد و زمینه خشونت بیشتر را فراهم می کند. با تاسف باید گفت، آیه الله خامنه ای یک انتخاباتی را که جشن ملی بود و پایگاهی برای حفظ تعادل سیاسی و اجتماعی کشور، با دخالت خود تبدیل به یک مجلس ماتم کردند. خبرگان رهبری هم با بی کفایتی تمام به جای اینکه برای این مشکل راه حلی پیدا کنند، خود بر هیزم این آتش افزودند و تنها صدای مردمی عدالتخواهانه را می خواستند برای همیشه خاموش کنند. اگر خبرگان و اصحاب حل و عقد چاره ای نیندیشند، شعار مخالفت با رهبری شعار اصلی و ملی خواهد شد.

آیه الله خامنه ای دو دهه است که رهبر کشورند. پیش از آن نزدیک یک دهه رییس جمهور بوده اند. وقت آن نیست که از رهبران چین تبعیت کنند و مسئولیت را با اختیار خویش واگذار نمایند تا خبرگان فردی دیگر که بتواند از جایگاه رهبری به درستی حفاظت کند، برگزینند؟ مدل چینی که فقط در سرکوب آزادی خواهان خلاصه نمی شود. استعفای بهنگام هم مدل چینی است. اگر ایشان می خواهند ولایت فقیه بماند، از خود بگذرند. اجازه دهند دستشان بر دل های مردم باشد نه با باتوم بر سر و صورت مردم.

سوم:

مردم ما در یافته اند که راه آزادی و مردمسالاری و معنویت و تکریم انسان ها راهی کوتاه و آسان یاب نیست. همان ماموری که با باتوم توی صورت آن زن زد، بیماری ست که بایست معالجه شود. این معالجه با برافروخته شدن کینه ها سامان پیدا نمی کند. استقامت در راه و گذار زمان به نفع مردم و در جهت آزادی و مردمسالاری حقیقی است.

ایستگاه بعدی حضور دانشجویان و مردم شانزدهم آذر ماه است. حکایت همچنان باقیست...
از وبلاگ شخصي عطلاله مهاجراني

آرشیو

برچسب‌ها