با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!

آخرین اخبار

۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

بیانیه عاشورای موسوی؛ راه آخر پیش از فروپاشی، وبلاگ سيبستان

بی تردید بیانیه عاشورای موسوی را باید صدای عقلانیت در آشوب بی خردی و جهالت ارزیابی کرد همان آشوبی که طالبان داخلی با اعوان و انصارشان دارند به آن دامن می زنند. طالبان داخلی وسوسه ایستادن تا حذف اخرین مخالف را دارد و از اینکه خود را در موضع قدرت مخرب می بیند حسی شهوتناک دارد. می داند که پایان راه می تواند شکست کامل و نابودی اش باشد اما می خواهد به قیمت نابودی خودش هم که شده شما را نابود کند.
موسوی در برابر گروهی که از هر ادب و اخلاق و فضیلت و انصافی عبور کرده و در نمایشی کامل از لمپنیسم سیاسی فقط ریختن خون مخالف را فریاد می زند یکبار دیگر آرام و متین همه فضایل خویش و جنبش سبز را بر می شمارد و آنها را به بازی منصفانه دعوت می کند. او هم بهانه را از دست مردمخواران می گیرد و از همدستی با بیگانه و گروههای رسوا برائت می جوید و هم در برابر ایشان آینه ای می گذارد تا بدانند با کوفتن مردم و زیرکردن ایشان و بستن راه گفتگو راهی جز تند شدن حرکتها و شورش داخلی باقی نمی گذارند.
از گوشه و کنار می شنوم که این بیانیه نشانه خستگی موسوی یا سازش او با حاکمیت است. محسن رضایی هم با اعلامیه ای که داده است در همین خیال است. می گویند همین که رضایی به میدان آمده لابد نشانه این است که هاشمی هم پشت ماجرا ست. پس صحنه گردانی سازش کامل است. من ماجرا را طور دیگری می بینم.
اول باید گفت که سازش اسم اعظم سیاست ورزی است. سازش صدای عقلانیت است. آنهم وقتی شفاف صورت گیرد و با شرایطی مردم مدار. این در بیانیه موسوی هست و اصلا بد نیست. خود او گفته بود که اصل مبارزه نیست زندگی ست. این زندگی است که ادامه دارد. مبارزه برای بازکردن بند از دست و پای زندگی ست. نمی توان برای ابد جنگید. یکبار هشت سال بر این گمان بودیم و آخر هم ناچار شدیم سازش کنیم. این خطا را نباید تکرار کرد. باید راهی برای گفتگو باز گذاشت. پیش از آنکه دیر شود.
دوم اینکه اگر مقصود از سازش بند و بست با سران حاکم است این خطا و بی انصافی بزرگی است. کسی که در بیانیه اش آمادگی خود را برای شهادت اعلام می کند بر سر چه چیزی می خواهد سازش کرده باشد؟ کسی که حاضر است از حق خود بگذرد و بر حق مردم تکیه می کند چه سازشی می تواند کرده باشد؟ کسی که تمام خطاهای درشت طرف مقابل را رو در رو به او می گوید و پیامد روش جاهلانه و متفرعنانه اش را به او گوشزد می کند چه اعتباری در حریف می بیند که بخواهد چیزی از او بگیرد؟ کسی که یک جمله اش می تواند میلیونها نفر را به خیابان بریزد چه چیزی بالاتر از آن می خواهد تا سازش کند و این قدرت را وانهد؟ و کسی که در هفت ماه گذشته هر بار که سخن گفته است خردمندی و آهستگی و سنجیدگی خود را نشان داده است چرا باید یکباره خسته شده باشد و از پیگیری آنچه می خواهد دست بردارد؟
سازشکاری به معنای منفی آن نسبتی است که رقبا و حریفان موسوی می خواهند به او ببندند. آنها کافرانی اند که همه را به کیش خود می پندارند. می خواهند صورت موسوی را بیالایند و آبروی او بریزند تا سیرت او را پنهان کنند و تفاوت او را از حقارتی که خودشان هستند بپوشانند. یا دوستان تندروی هستند که جلوتر از رهبری جنبش می روند و ساده دلانه می خواهند تا آخر بایستند و دنبال انقلاب دیگری هستند.
من فکر می کنم باید به موسوی اعتماد داشت. هیچ دلیلی ندارد که رای اعتمادمان را از او پس بگیریم. او در این هفت ماهه ما را در رای اعتمادی که به او دادیم راسخ تر کرده است. اکنون باید به او اجازه دهیم بر اساس بهترین خرد ممکن موضوعات مذاکره ای را پیشنهاد کند.
همه 5 موضوعی که او برای خروج از بحران پیش می نهد ارزشمند است. او می خواهد حریف در برابر قدرت سبزها تن به اصلاح قانون انتخابات بدهد. همه زندانیان را آزاد کند و از ایشان اعاده حیثیت کند. آزادی نشر و رسانه را گردن نهد و مهمتر از همه قانونی بودن حق تجمع و اعتراض و تشکیل حزب و گروه را به رسمیت بشناسد. اینها بسیار مهم اند. او هوشیارانه تمام ایده های یک دولت مطلوب مردمی را در برابر حریف می گذارد. اگر او تن بدهد که چه بهتر و اگر نه حجت تمام است. او هنوز دارد در چارچوب اصلاح قدم بر می دارد.
ظاهرا بند اول راه حلی که او پیشنهاد می کند است که دوستانی را به گمان انداخته است یا کسانی را مثل محسن رضایی به هوس انداخته تا بیانیه را به نفع آنچه خود می خواهند مصادره کند. اما مفهوم بند اول دقیقا چیست؟
- میرحسین می گوید دولت به خودی خود اعتباری ندارد و حمایتهای رهبری است که آن را سرپا نگه داشته است. می گوید رهبر باید به عزیزکردگی دولت خاتمه دهد و اجازه دهد ساز و کار سیاسی تکلیف او را معین کند. موسوی می داند که به دلیل حمایت آشکار رهبر از دولت است که مجلس در مقابل دولت عاجز شده است و دستگاههای بازرسی و محاسباتی هم نمی توانند کار خود را پیش ببرند. او می خواهد این دولت در قد و قواره خودش در مقابل مجلس و دستگاه قضایی قرار گیرد. می خواهد رهبر کنار بنشیند و بگذارد دولت به محاسبه کشیده شود.
- میرحسین می خواهد چتر قدرت داشتن و پاسخگو نبودن رهبر شامل احمدی نژاد و آخرالزمانی ها نشود. میرحسین مشکل اصلی را در این می بیند که دولت کارگزار رهبر است و از مصونیت سیاسی برخوردار شده است. میرحسین می خواهد این مصونیت برداشته شود. معنای دیگر این حرکت این است که موسوی به رهبر می گوید باید دست از دخالت در امور اجرا بردارد و برود سلطنت اش را بکند. او به رهبر می گوید اگر می خواهد رهبری کند باید از زیر بال و پر در آوردن یک جناح خاص خودداری کند.
- موسوی بروشنی معتقد است، مثل همه ما، که این دولت دولتی بی کفایت است. او با درخواست پاسخگو شدن دولت و برداشته شدن حمایت رهبر از آن راه . را باز می کند که اهرم های قانونی برکناری دولت فعال شود. او در واقع می خواهد مساله را به جای خیابان در پارلمان حل و فصل کند. نتیجه یکی ست. اینکه او می گوید: «اگر دولت کارآمد و محق باشد خواهد توانست جواب مردم و و مجلس را بدهد و اگر بی کفایت و ناکارآمد بود مجلس و قوه قضائیه در چهارچوب قانون اساسی با او برخورد خواهند کرد»، معنای روشنی دارد. هم او و هم ما و هم هاشمی و لاریجانی و رضایی و دیگران می دانیم که دولت کارآمد و باکفایت نیست. او بسادگی می گوید رهبر دست از حمایت غیرمعمول از دولت بی کفایت بردارد تا تکلیف رئیس جمهوری انتصابی را مجلس مشخص کند. او برکناری احمدی نژاد را به دلیل عدم کفایت سیاسی پیشنهاد و پیش بینی می کند. امری که می تواند به یک انتخابات مجدد منتهی شود.
برای کسی چون موسوی که به قانون اساسی و ظرفیتهای معطل مانده آن متعهد است و قصد انقلاب ندارد این پیشنهادی هوشمندانه است. اگر این پیشنهاد در کنار چهار پیشنهاد دیگر او پذیرفته نشد آنگاه از برانداختن این نظام سیاسی چاره ای نخواهد بود. راه حل او مثل هر راه حل خوبی برنده-برنده است. مگر اینکه طرف مقابل بازی برد و باخت را انتخاب کند. ممکن است فکر کنید پذیرش این راه حل ها از طرف کسانی که سالهاست عامدانه بر طبل انحصارطلبی می کوبند غیرممکن است. اما به عنوان آخرین راه برای پرهیز از سنگین کردن هزینه ها بی گمان ارزش آزمون دارد.

اختصاصی جرس / شاگردان آیت الله دستغیب، مسجد قبا را باز پس گرفتند

شنبه, ۱۲ دی 

شورای تامین امنیت استان فارس، اعلام کرده بنا بر تصمیم مقامات عالی رتبه نظام این مسجد باید تخلیه شود

جنبش راه سبز (جرس): در پی اشغال مسجد قبا (آتشیها) در شیرازتوسط لباس شخصی ها،  بعد ازنماز جمعه 11دی ماه 1388 , پیروان و شاگردان آیت الله علی محمد دستغیب مسجد را مجددا از دست نیروهای مهاجم بازپس گرفته اند.
به گزارش خبرنگار جرس، شاگردان و پیروان آیت الله دستغیب در مسجد قبا مستقر شده اند تا از حملات مجدد گروه های فشار به مسجد جلوگیری نمایند.

بنا بر آخرین اخبار رسیده، شورای تامین امنیت استان فارس به افراد مستقردر مسجد اطلاع داده است که بنا بر تصمیم مقامات عالی رتبه نظام این مسجد باید تخلیه گردد اما آیت الله علی محمد دستغیب بر مقاومت افراد وعدم تحویل مسجد تاکید نموده اند.

اردوگاه کودتاچیان شلوغ است

اعلامیه ی شماره ی هفده میرحسین موسوی به تشدید اختلافات در میان جناح غالب منجر شده است. این جناح که بعد از تظاهرات بزرگ مردم در روز یکشنبه ی گذشته، در صدد یک دست کردن نیروی خود برای «سرکوب قاطعانه» مخالفین بود، بعد از انتشار این بیانیه، دوباره با واکنش هایی تردید آمیز در درون صفوفش مواجه شده است ...


اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
شنبه  ۱۲ دی ۱٣٨٨ -  ۲ ژانويه ۲۰۱۰

اخبار روز: ستاد فرماندهی کودتا، بعد از تظاهرات گسترده ی مردم در روز یکشنبه ی گذشته (عاشورا) تلاش های زیادی را به کار برد تا نیروهای مردد و متزلزل در صفوف جناح غالب را به «برخوردهای قاطع» با مخالفین راضی کند. چرخش در مواضع کسانی نظیر علی لاریجانی رئیس مجلس و محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام که به چرخش در سیاست های سایت تابناک منجر شد، نشان می داد فرماندهی کودتا، در تلاش خود برای قانع کردن طیف های «میانه رو» برای سرکوب خونین تر جنبش معترضان، به موفقیت های قایب توجهی دست یافته است.
در این شرایط انتشار بیانیه ی شماره ی هفدهم میرحسین موسوی، این سیاست را با مشکلات تازه ای مواجه کرد و نغمه های مخالف در اردوی «اصولگرایان» بار دیگر شنیده شد.

نخستین کسی که به استقبال بیانیه موسوی رفت، محسن رضایی بود که به رهبر حکومت نامه نوشت و بیانیه ی موسوی را فرصتی برای «تجدید وحدت» نامید. محسن رضایی در نامه ی خود خطاب به خامنه ای نوشت:
عقب‌نشینی آقای میر حسین موسوی از انکار دولت آقای احمدی‌نژاد و پیشنهاد سازنده ایشان به اینکه مجلس و قوه قضاییه به وظایف قانونی خود در قبال پاسخگو کردن دولت عمل کنند، هر چند دیر هنگام بود ولی می‌تواند سرآغاز یک حرکت وحدت بخش در جبهه معترضین با دیگران باشد.
صدور پیامی از سوی حضرتعالی و یا رهنمودهایی در یک سخنرانی، می‌تواند حرکت جدیدی که برای وحدت، همدلی، برادری، گذشت و ایثار در جامعه شروع شده را تقویت و استمرار بخشد تا هم کسانی که در جناح‌های سیاسی اشتباهاتی داشته‌اند از اشتباه خود برگردند و همکاری با یکدیگر را آغاز کنند و هم از شروع فعالیت افراط‌گرایان جلوگیری و دشمن کمین کرده را نا امید سازند.
از سوی دیگر، نشاط سیاسی جدیدی همراه با تقویتِ اعتماد عمومی برای سرعت بخشیدن به فعالیت‌ها و پیشرفت کشور و رسیدن به اهداف چشم انداز ایران ۱۴۰۴ به وجود آید و در ماه محرم امسال نیز، دیگر بار، مشابه محرم‌های دوران انقلاب و دفاع مقدس، فرهنگ عاشورایی در میان مردم و بزرگان کشور گسترش یابد.

نمی گذاریم جام زهر به رهبری بنوشانید!
موضع «وحدت جویانه» محسن رضایی با حملات سختی از طرف طرفداران دو آتشه ی کودتا روبرو شد. آن ها این موضع گیری را به «نوشیدن جام زهر» از سوی «رهبری» تعبیر کردند. چندین نماینده ی مجلس و همچنین «تشکل های دانشجویی» و سایت های افراطی مدافع «رهبری»، محسن رضایی را مورد انتقاد شدید قرار دادند.
از جمله ی منتقدین «پنج اتحادیه ی دانشجویی سراسر کشور» بودند که با صدور بیانیه ی مشترکی اعلام کردند «اجازه نوشاندن جام زهری دوباره [به رهبری] را نمی‌دهیم». در اعلامیه ی این تشکل ها آمده است: نامه دبیر مجمع تشخیص نظام به رهبری، تکرار سناریوی جام زهر هاشمی، موسوی و رضایی است.

دفاعیه ی سایت بازتاب از محسن رضایی نشان داد که اختلافات بیشتر از آن است که با این حملات، خاموش شود. این سایت در پاسخ به «هجمه»ها نوشت:
در چنین شرایطی است که رضایی و امثال وی ترجیح می دهند برای پایان دادن به کشمکشی که در آن نفع هیچ فرد و شخصی گنجانده نشده اقدامات لازم را به هر قیمت ممکن! انجام دهند.

«ذوق زدگی جمهوری اسلامی»
روزنامه ی جمهوری اسلامی از جمله روزنامه های وابسته به حکومت بود که با بیانیه ی میرحسین موسوی «برخورد مثبت» کرد و به انتشار بخش هایی از این بیانیه بدون توضیح و تفسیر پرداخت. این روزنامه تیتر خنثی ی «میرحسین موسوی مواضع خود را اعلام کرد» را به رنگ سبز مزین کرد و خشم خبرگزاری رسمی کودتا را برانگیخت.

ایرنا: جمهوری و ذوق زدگی از بیانیه موسوی
انتشار بخش هایی از بیانیه ی میرحسین موسوی در روزنامه ی جمهوری اسلامی، مورد انتقاد تند و تیز خبرگزاری ایرنا قرار گرفت. ایرنا روز شنبه در گزارشی نوشت: روزنامه جمهوری با چاپ گزیده هایی از بیانیه میرحسین موسوی تلاش های چند ماهه خود را برای تطهیر رفتارهای بیگانه پسند وی وارد مرحله جدیدی کرد.   
این گزارش می افزاید: روزنامه جمهوری اسلامی بخش هایی گزینشی از آخرین بیانیه میرحسین موسوی را با تیتری به رنگ سبز و همراه با عکس وی در صفحه سوم شماره روز شنبه چاپ کرد.
این روزنامه برای اثبات همراهی کامل خود با مواضع چهره محبوب اغتشاشگران روز عاشورای حسینی، نخستین جمله خبر خود از بیانیه موسوی را به تکرار تهمت همیشگی وی پیرامون خاشاک نامیدن معترضان به نتیجه انتخابات و اتهام جدید او مبنی بر مباح کردن خون عزاداران حسینی اختصاص داده است.
روزنامه جمهوری که شهرت قبلی خود را مدیون مواضع ضداستکباری است، بدون اشاره به حمایت تمام عیار سران دولت های سلطه جوی غرب، بازماندگان رژیم ستمشاهی و سران جریان نفاق از میرحسین موسوی، صرفاً به تکرار ادعاهای موسوی درمورد کارت تبریک نفرستادن برای روسای کشورهای بزرگ پرداخت.
 
«وطن امروز» به دامن مریم رجوی آویخت
در این میان، اقدام روزنامه ی وطن امروز که نزدیکی بسیاری به دولت احمدی نژاد دارد، از هر جهت قابل توجه بود. این روزنامه بزرگترین تیتر صفحه ی اول خود را به سخنان «مریم ابریشچمی رجوی» اختصاص داد و احتمالا برای ترساندن کسانی که در اردوگاه جناح غالب هنوز در مورد «برخورد قاطع» با سران فتنه دست دست می کنند، از قول او تیتر زد: «مریم ابریشمچی رجوی: همراه فرقه موسوی هستیم!»

با این حال به نظر می رسد دست به دامن مریم رجوی شدن و شبح جام زهر دیگری را در برابر رهبری قرار دادن، هیچ کدام نتوانسته است، وحدت موردنظر در صفوف حامیان «رهبری» را برای یک برخورد قاطعانه و بدون دردسر با «سران فتنه» فراهم آورد.

لزوم اطلاع رسانی شدید و همه جانبه برای رسوا کردن رسانه های حکومتی نزد معدود هوادارانش

افكار پراكنده : کاری که این روزها میشود گفت از هر حرکتی پرقدرت تر و موثر تر است لزوم اطلاع رسانی خصوصا از وقایع عاشورا برای معدود هوادارن حکومت است.
آنها اصلا نمی دانند چه اتفاقی افتاده است.
توسط فیلم و عکس های واقعی به همراه برنامه های تحریف شده و دروغ و شانتاژ رسانه های حکومتی که برنامه ای بیدار کننده می شود که به محض اینکه کسی ببینید و بفهمد که آنچه که به آن معتقد بوده اشتباه بوده است و در ذهنش به دروغ بودن رسانه های حکومتی حتی شک کند این کار به خوبی انجام شده است.البته با این کار به طور کامل دید آنها درست می شود و میفهمند واقعیت چیست.این برای پیوستن به جنبش سبز یک جرقه است
چیزی که وجود دارد قابل پنهان شدن نیست ولی چیزی که وجود ندارد به راحتی می شود در مورد آن شانتاژ کرد.
پس مردم یک قدم همیشه جلوتر از حکومت هستند.چرا که سند واقعیت در دست مردم است.
اینکه برنامه های خود سیمای حکومت ضبط شود و در کنار تصاویر واقعی گنجانده شود بسیار تاثیر گذار است و به خوبی روشنگرانه است .

رفيق كلان شهري


تا ابديت جاري : تو در خيابان‌ها داري از ته دل كتك مي‌خوري و من از ته دل دارم اخبار كتك خوردنت را دنبال مي‌كنم.
زير ماشين مي‌روي، هدف تيرهاي ساچمه‌اي و مرمي‌دار و هزار كوفت و زهر مار ديگر مي‌شوی، باز من دارم اخبار را دنبال مي‌كنم.
تو داري دهن نيروهاي سركوبگر را صاف مي‌كني، باز من دارم اخبار را دنبال مي‌كنم.
تو داري براي زندگي خودت و امسال خودت مي‌جنگي و من...
گُه خوردم رفيق! گُه خوردم رفتم سربازي!!!

پي‌نوشت:
همه‌ي ما به خيلي چيزها فكر مي‌كنيم. افكاري كه بعضي رو با صداي بلند اعلام مي‌كنيم و بعضي هم رازها مگو هستند.
نمي‌تونم از لذت كه زير پوستم ريشه مي‌گيره وقتي به آزادي فكر مي‌كنم جلوگيري كنم. اما كار زيباي تو نبايد روي ترازوي نتيجه قرار بگيره!
هر يه دونه «مرگ بر ديكتاتوري» كه تو با شهامت تو خيابون‌هاي شهرت فرياد زدي يك نتيجه و يك فرجام بود براي زندگي نكبت و كپك زده‌ي ما!
زنده باد تو...

دیدار مهدی کروبی و میرحسین موسوی

تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۸۸
جنبش راه سبز (جرس): دقایقی پیش مهدی کروبی به دیدار خانواده شهید سید علی موسوی، خواهرزاده مهندس میرحسین موسوی رفت.
در این دیدار یک ساعته که میرحسین موسوی نیز حضور داشت، مهدی کروبی در سخنانی شهادت این عزیز را فاجعه ای بزرگ نامید و افزود:شهادت آن شهید بزرگوار در چنین روزی، نشان داد که دشمنان حق و آزادی تا بدانجا پیش رفته اند و از باده قدرت چنان مست شده اند که دیگر حرمتی نیز برای عاشورا و عزاداران حسینی قائل نیستند.
سحام نیوز خبر داده است که در ادامه مهدی کروبی و میرحسین موسوی دقایقی نیز پیرامون برخی مسائل از جمله بیانیه روز گذشته مهندس موسوی به گفتگو پرداختند.
مشروح کامل این دیدار در خبرهای تکمیلی خواهد آمد.

ابراهيم نبوي : رهبران بزرگ، رهبران کوچک

تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۸۸
پس از سرکوب شدید عاشورای 88، چند تن از رهبران جنبش سبز که بیرون از ایران زندگی می کنند، به نمایندگی از رهبران جنبش، خواستار افزایش فشار از سوی مردم به حاکمیت و اعمالی مانند اعتصابات گسترده و فشار به حکومت تا سقوط آن شدند، دو روز بعد، بیانیه میرحسین موسوی خواستهای پنجگانه وی را برای خروج از بن بست پیشنهاد کرد. میرحسین موسوی در حالی این بیانیه را منتشر کرد که سه تن از اصلی ترین یارانش دستگیر شده، خواهرزاده اش کشته شده بود و خود دائما به دستگیری و حتی اعدام تهدید می شد و می شود. مقایسه این دو شیوه برخورد نشان می دهد که:

اول، دو دیدگاه در جنبش وجود دارد، برخی برآنند که باید جنبش را رادیکالیزه کرد و تا سرحد سقوط حکومت پیش رفت و به سقوط حکومت به عنوان دستاورد جنبش برای تغییر نگاه کرد، اما برخی دیگر، از جمله میرحسین موسوی معتقدند که باید هزینه پرداخت شده توسط جنبش اجتماعی به یک نتیجه مشهود تبدیل شود و پس از وادار کردن حکومت به عقب نشینی، جنبش را ادامه داد. دیدگاه اول نگاهی انقلابی و سنتی و پوپولیستی به جنبش دارد، هیجان زده و عوامگراست و نگاه دوم، نگاهی سیاستمدارانه دارد و نتیجه گراست. نگاه اول می خواهد بسرعت به نتیجه برسد و از راههای میانبر استفاده کند و در نتیجه خشونت را با خشونت پاسخ بگوید، اما نگاه دوم ارزش زمان را می داند و معتقد است زمان به نفع جنبش است، به همین دلیل باید با ایجاد سرعت گیرهای مناسب، مسیر درست را پیش پای جنبش نهاد.

دوم، از همان روز اول دو دیدگاه در جنبش وجود داشت، دیدگاه اول، به راههای اساسی و قطعی فکر می کرد، و گروه دوم به راههای ممکن و مقدور. گروه اول چون در داخل کشور زندگی می کرد، می دانست و می داند که راههای قطعی و ناممکن به دلیل دشواری و بخصوص خشونت آمیز بودن آن جنبش را رادیکالیزه کرده و در نتیجه بدنه اجتماعی آن را کوچک می کند، اما گروه دوم، با مشابه سازی انقلاب سعی می کند تصور کند که راه حل خشونت آمیز آیت الله خمینی در زمستان 57 حالا هم داروی خوبی برای بیماری ماست. این مشابه سازی بدون توجه به تغییر تاریخ و مختصات ارتباطی عملا بی نتیجه است.

سوم، جنبش سبز یک جنبش تعریف شده و مشخص است، این جنبش خصوصیاتی دارد که براساس زندگی مردم داخل کشور، مشخص شده است. خصوصیاتی از قبیل مبارزه در حین زندگی، اجتناب از خشونت برای کشاندن همه مردم به اعتراض، اهل سازش و گفتگو بودن و استفاده از کلیه راههای ممکن برای نتیجه گیری از اعتراضات، تلاش برای بهبود شرایط و نه دشوار کردن آن و خصوصیاتی دیگر که جنبش را سبز و زیبا و انسانی و ممکن می کند. کسانی می توانند رهبر این جنبش باشند که " سبز" بودن جنبش را در محاسبات خود لحاظ کنند، وگرنه تبدیل خشم مردم به یک جنبش کور از هر سخنور دارای رسانه ای برمی آید. به همین لحاظ است که جنبش سبز باید سبز بماند. این نه یک دستور تشکیلاتی، بلکه یک واقعیت اجتناب ناپذیر است. جنبش سبز در مدرسه خیابانی خود موفق به کشف فرمول های جادویی پیروزی بر دیکتاتوری شده است. ما نمی توانیم به دلیل امیال شخصی یا تجربه های آشنا، این تجربه های ملی و بی نظیر را رها کنیم و فرمول تازه ای را به جنبش تحمیل کنیم. نکته این که وقتی موسوی یا کروبی در شرایط سخت رهبری پیشنهادی می دهند، این پیشنهاد برآمده از شرایط درون جنبش است، طبیعی است که این شرایط با شرایط رهبرانی که صادقانه سعی می کنند تا راههای سریع و ناممکن را پیشنهاد کنند، تعارض پیدا می کند. در چنین تعارضی حق با بچه های داخل است.
چهارم، انقلاب مرده است. تا آنجا که من می دانم انقلاب ایران آخرین انقلابی بود که توانست با شیوه انقلاب های سنتی به نتیجه برسد. کنکاش در واقعیت این انقلاب نیز نشان می دهد که حتی اگر انقلابات سنتی هم ممکن بودند، حداقل نتیجه انقلاب 57 نتیجه ای نبود و نیست که ما را به تکرار آن ترغیب کند. پس بر سر قبری که جنازه ای در آن نیست، شیون نکنیم. حالا عصر انقلابات مخملی است، نامش را هر چه می خواهید بنامید، مخملی، مسالمت آمیز، رنگین، مردمی، یا هر چیزی دیگر. نه لازم است ساختمان تلویزیون را فتح کنیم، نه ارتش را در جنگ خیابانی شکست دهیم؛ جنگ بر سر مشروعیت و مقبولیت است. ما تلاش می کنیم تا با فریادهای " الله اکبر" و " مرگ بر دیکتاتور" و نمایش تصاویر میلیونی مان ثابت کنیم اکثریت مردم با ما هستند، آنها هم سعی می کنند جلوی تشکیل جمعیت میلیونی ما را بگیرند و از طرف دیگر با به خیابان کشیدن هواداران خود و خریدن افرادی مشکوک که چهره شان داد می زند که از حامیان حکومت نیستند، و با استفاده از چندین شبکه تلویزیونی و صدها روزنامه و میلیاردها دلار، دهها هزار نفر را به خیابان بیاورند و با ترفندهای مختلف این دهها هزار را صدها هزار معرفی کنند و نتیجه بگیرند که ملت حامی حکومت و ولایت است، از سویی ما روز به روز بیشتر حساس و گاهی خسته می شویم و از طرف دیگر دائما در جبهه حامیان حکومت شکاف می افتد. سرانجام روزی خواهد رسید که حکومت بپذیرد که گریزی از به رسمیت شناختن مخالفان خود که اکثر مردم هستند، ندارد. در آنجاست که نقطه بحرانی آغاز می شود، حکومت یا باید بکشد و بزند و زندانی کند و طرفی نبندد، یا به دنبال راهی برای خروج از بحران بگردد، در آن روز ما باید به مذاکره فکر کنیم. مهم نیست که آنها فریاد می زنند موسوی اعدام باید گردد، مهم این است که آنها شهامت این کار را ندارند. مهم این است که آنها خودشان می دانند که حاصل خشونت برای آنان کاهش روزافزون حامیان و ریزش روزافزون نیروهای حکومتی است. سرکوبگران سرانجام خسته می شوند، چرا که آنان خود می دانند که حافظان دروغ اند و ما دائما قدرتمندتر می شویم، چون ما می دانیم که اکثریت با ماست. در چنین فضا- زمانی، ما باید آماده مذاکره باشیم. در آن زمان مردم مثل ببری که محافظ توله هایش است، با چشمانی نگران و خشمگین منتظر می ماند، اما رهبران پشت میز مذاکره می نشینند. پنج اصلی که میرحسین موسوی در بیانیه آخر خود آورده است، بخش وسیعی از خواسته ماست. ما برای رسیدن به این خواسته ها می جنگیم. این خواسته ها یعنی اهداف جنبش مدنی، ممکن است همه خواسته های نهایی ما این نباشد، اما این یک آغاز بزرگ است، پس آغاز می کنیم.

پنجم: ظهور رهبران مفید موضوع اصلی جنبش ماست. رهبران پوپولیست کسانی هستند که خوب شعار می دهند و خوب حرف می زنند، اما رهبران مفید کسانی هستند که می توانند با حامیان خود ارتباط درست برقرار کنند، با استفاده از سرمایه اجتماعی ملت، وارد مذاکره شوند و در حالی که اطراف شان را دهها قاتل نظامی گرفته است، با اعتماد به قدرت ملت، خواسته های شان را بگویند و پیش بروند. آنها در سخت ترین شرایط خشمگین نیستند و در دشوارترین وضعیت نگرانی شان را نشان نمی دهند. آنها خود را مسوول حفظ جان حامیان شان می دانند و می خواهند که حرکت مردم به پیش برود. رهبران مفید کارشان شناختن لحظات جنبش و پیش بردن آن است. آنان می خواهند نتیجه زحمات مردم گرفته شود. ما بیش از هر چیز به رهبران مفید نیاز داریم، افرادی که بتوانند هم در انبوه جمعیت مردم حاضر شوند و هم با اعتماد به نفس وارد اتاق رهبران دیکتاتور بشوند. آنها می توانند اسلحه محافظان را کنار بزنند، به چشمان دیکتاتور خیره بشوند و بگویند که من آماده مذاکره ام، آنها بدون اینکه صدایشان بلرزد خود را نماینده مردم می دانند و از شنیدن عربده مرگ بر موسوی و مرگ بر خاتمی که از جمعیت مزدوران برمی خیزد نمی ترسند. آنها آماده بخشیدن و آماده گرفتن حق مردم اند و همه این قدرت را به اعتماد مردم می کنند.

ششم: در سال 1357 شاپور بختیار راهی میانه را به مردم و حکومت عرضه کرد. او که سالها در داخل کشور زندگی کرده بود و رنج کشیده بود و از جنس حکومت نبود، برای حفظ کشور پذیرفت که دولتی تشکیل دهد تا حافظ کیان ایران زمین شود. او با رهبران دینی و ملی مذاکراتی کرده بود و با حکومت نیز، اما مردمی که تا چند ماه قبل او را از خود می دانستند، او را از خود راندند و راه حل انقلابیون خارج نشین، به نمایندگی آیت الله خمینی، بنی صدر، یزدی، شاملو، کمونیست ها، مجاهدین خلق، و عامه مردم را انتخاب کردند. حالا سی سال از آن تاریخ گذشته است. متوسط سنی معترضان به حکومت ده سالی بالاتر از آن زمان است و سیاستمداران، پخته تر و داناتر شده اند، سازش برای رسیدن به وضعی معقول و ممکن، امروز تابوی مردم نیست. حالا روز امتحان است، امتحان حکومتی که یک انقلاب را پس می زند تا دولت را تحویل مردم بدهد، امتحان سیاستمدارانی که سی سال مصیبت را تحمل کردند بخاطر آن " نه" بی دلیل که به آن مرد سیاست گفته بودند، امتحان مردمی که خواسته های ممکن را نخواستند تا به همه چیز برسند، اما نه تنها همه چیز را به دست نیاوردند، بلکه بسیاری از آنچه را داشتند از دست دادند و امتحان جهانی که می توانست راهی عاقلانه برای منطقه حساس خاورمیانه را انتخاب کند، اما آنها نیز علیرغم گفته های کسانی چون دیوید اوئن و کی سینجر تسلیم خواسته های پوپولیستی مردم شدند. اما تفاوت بزرگ این است که آن روز بختیار یک حکومت نسبتا معتدل را به مردمی پیشنهاد کرد که او را یک شبه از فرشته نجات به نوکری بی اختیار تبدیل کردند و حالا میرحسین موسوی دارد راه حلی ممکن را به حکومتی و مردمی پیشنهاد می کند که تقسیم منطقی قدرت میان مردمان را ممکن است به توهم ماندن حکومت اسلامی یا حکومت مطلقا دموکرات ترجیح دهند. امروز روز انتخاب است، حکومتی ممکن است بخاطر یک انتخاب غلط نابودی کامل خود و یک کشور را انتخاب کند، یا مردمی برای رسیدن به همه چیز، نود درصد آنچه می خواهند را از دست بدهند. من پیشنهاد موسوی را یک راه حل منطقی و مهم می دانم و آن را می ستایم.

هفتم: میرحسین موسوی با آخرین بیانیه خود نشان داد که یک رهبر عملگرا، دانا، خردمند و شجاع است. او توانایی عبور دادن ما را از شرایط کنونی دارد. مهم نیست که پیشنهاد او فردا توسط حکومت رد بشود، پیشنهادات موسوی اصلی ترین خواسته های ماست، بی آنکه کل حکومت را انکار کند. او یک راه ممکن را عرضه کرده است. باید از او حمایت کرد تا بماند و باید دانست که اپوزیسیون به معنای واقعی آن، فقط وقتی می تواند راههای معقول و ممکن را پیشنهاد کند که پایش بر خاک ایران باشد و خطرات زندگی مردم در ایرانی که گرفتار دیکتاتوری است بفهمد.

نامه سرگشاده عزت الله سحابی به مردم ایران

تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۸۸
جنبش راه سبز (جرس): عزت الله سحابی در نامه ای سرگشاده ، خطاب به مردم ایران اعلام کرد: هرگونه حرکت جنبش فعلی به سمت خشونت، به ضرر ایران، مردمان آن و خود جنبش سبز است.
وی با تاکید بر اینکه نباید به شبیه سازی حوادث کنونی ایران با دوران انقلاب پرداخت، تصریح کرده است: نه سال 42 است که حکومت بتواند جنبش اعتراض مسالمت آمیز مردم را سرکوب و نابود کند و نه سال 56 است که مردم و جامعه از یک سو و دولت و حاکمیت از سوی دیگر در شرایط یک انقلاب قرار داشته باشند.
متن کامل نامه عزت الله سحابی که نسخه ای از آن در اختیار سایت جرس قرار گرفته بدین شرح است:
به نام خدا
تجربه‌های تاریخی‌مان را فراموش نکنیم
خدمت همه هموطنانم در خارج از کشور سلام و عرض ارادت و برای همه آرزوی سلامت و موفقیت روزافزون دارم. ای کاش شرایطی فراهم بود که شما سرمایه های ملی کشور همه توان، انرژی و سرمایه مادی و معنویتان را برای همین مرز و بوم و مردم رنجکشیدهاش صرف میکردید. اما همین که بسیاریتان علیرغم مهاجرت در سالهای دور یا نزدیک، هم چنان درد وطن و مردم دارید و سرنوشت و حوادث ایران را دنبال میکنید باعث خوشحالی و تقدیر است. آنچه برادر پیرتان را وادار به نوشتن این سطور می‌کند شرایط خاصی است که در آن به سر می‌بریم و به علت تحت فشار بودن و آزاد نبودن رسانه‌های داخلی، شما هموطنان خارج از کشور، هر یک کم و بیش، نقش مهمی در اطلاع‌رسانی و احیانا طرح و بازگویی تحلیل‌هایتان از طریق رسانه‌های خارجی دارید.
در همین رابطه، بی‌هیچ مقدمه‌ای ذکر دو نکته را ضروری می‌دانم. از بنده هم بپذیرید که اگر حرفی می‌زنم، همان طور که به آقای خاتمی نیز عرض کرده‌ام اولویت اولم «ایران» است نه مسئله نظام و حاکمیت غالب. بنده هم سال‌ها و شاید ماه‌های آخر عمرم را طی می‌کنم و دیگر شائبه رد یا حفظ قدرت بنا به مصلحت‌های فردی و احیانا قدرت‌طلبانه برایم منتفی است. اما آن دو نکته:

الف – با توجه به وضعیت خاصی که کشور ما در آن به سر می‌برد و پس از انتخابات پرمسئله آن یک جنبش اعتراضی از مردم و نخبگان ناراضی و معترض بر نتایج انتخابات (و هم چنین اوضاع مملکت و رفتارها و سیاست‌های حاکمیت، به ویژه در چند ساله اخیر)، شکل گرفته است؛ اینک بیم و امیدهایی بر سر راه این حرکت قرار دارد. یکی از آنها سوق یافتن این حرکت مدنی و مسالمت‌آمیز به سمت تندی و خشونت است. در این مورد کلیه افراد باتجربه و علاقه‌مندان به مردم و وطن ابراز هشدار و نگرانی کرده‌اند. از شماها نیز همین توقع می‌رود. بنده بارها گفته‌ام که در این مسئله حاکمیت و جناح غالب متجاوز اصلی است و در طول تاریخ هم همیشه این حاکمیت‌های استبدادی هستند که مردم و جنبش‌های مردمی را به صورت واکنشی به سمت تند و رادیکالیزه شدن پیش می‌رانند. این مسئله در همه جای دنیا مصداق دارد.
الان هم متأسفانه آقایان سخت ایستاده‌اند و حاضر نیستند این جنبش خودجوش مردمی را به رسمیت بشناسند و یا در برابر آن مصلحت‌اندیشی کنند و اگر دل‌شان به حال ایران نمی‌سوزد لااقل به حال بقای حاکمیت‌ خود بسوزد. بنابراین فعلا از این که آن جناح به حرف‌های معقول و مشفقانه گوش دهد، مأیوسیم. اما از این طرف انتظار می‌رود که به نصایح و هشدارها توجه کنند. هر گونه حرکت جنبش فعلی، به سمت خشونت به ضرر ایران، مردمان آن و خود جنبش سبز است. چرا که وقتی حرکت خشونت‌آمیز شود، جناح غالب و قاهر دست بالا را خواهد داشت و آنها برنده بازی خشونت خواهند بود. به علاوه آنکه آنها بهانه‌ها و دستاویزهایی دست‌شان می‌افتد تا بتوانند علیه جنبش مردم سمپاشی کنند و صف در هم ریخته خود را (چه در بین روحانیون و مراجع و چه در بین اصول‌گرایان منتقد و ناراضی و چه برخی مردم سنتی مذهبی) متحد و منسجم سازند. این امر باعث انسجام طرف مقابل و برعکس ایجاد تشتت و اختلاف در صف جنبش که بخش اعظمی از آن مخالف تندروی هستند خواهد شد. اما بالاتر از آن، بر فرض خشونت به پیروزی هم منجر شود، تجربه تاریخ جهان و خود ایران نشان داده است که خشونت عواقب مثبتی ندارد و آنها که با خشونت پیروز می‌شوند خود وقتی حاکم می‌شوند دست به سرکوب و خشونت و حذف مخالفان و منتقدان می‌زنند و این دور باطل هم‌چنان ادامه پیدا می‌کند.

این نکته را هم بیفزایم که افراد و جناح‌های تندرو در حاکمیت اکنون خود طالب خشونت‌آمیز شدن اعتراضات هستند تا راحت‌تر بتوانند آن را سرکوب کنند. آنها با تحلیل‌های ساده‌انگارانه‌ای فکر می‌کنند اکثر مردم بینابینی و بی‌طرف‌اند و یک اقلیت طرفدار حکومت و یک اقلیت کوچک‌تر معارض و مبارز با آن‌اند. و آنها باید با اعمال خشونت نگذارند آن اکثریت وسیع بینابینی به این‌ها بپیوندند. دوستان عزیز پا در تله خشونت افراطیون سرکوب‌گر نگذارید. عده‌ای از نظامی‌ها، مثل پزشکان جراحی‌اند که عادت کرده‌اند که برای هر بیماری راه حل جراحی دهند. آنها الان دارند همین نسخه را برای برخورد با مردم معترض می‌پیچند.

ب – نکته دوم هم این است که اینک نباید به هیچ وجه به شبیه‌سازی حوادث کنونی ایران با دوران انقلاب پرداخت. افراد آگاه و ناظران باتجربه و عمق‌نگر به خوبی می‌دانند که الان نه سال 42 است که حاکمیت بتواند جنبش اعتراض مسالمت‌آمیز مردم را سرکوب و نابود کند و نه سال 56 است که مردم و جامعه از یک سو و دولت و حاکمیت از سوی دیگر در شرایط یک انقلاب قرار داشته باشند. بنابراین دوستان عزیز نصیحت و انذار و هشدار این برادر پیرتان را بپذیرید و در آن تأمل کنید که نباید با دادن تحلیل‌های تند و اغراق‌آمیز و احساسی بر تنور احساسات آتش بریزید و حرف‌ها و کارهای بی‌پشتوانه را تشویق کنید. تند کردن خواسته‌ها و شعارها با شبیه‌سازی‌های نادرست با دوران انقلاب دومین نگرانی بنده است. عزیزان من انقلاب در ایران فعلی، نه شدنی است و نه درست. تجربه حرکت و مواضع قانونی و مسالمت‌جوی دکتر مصدق در دوران نهضت ملی و حتی در بیدادگاهی که او را محاکمه می‌کرد و نظرات و تجربه مهندس بازرگان در دوران انقلاب و تجربه همگی ما در سی ساله اخیر نشان داده است که حرکت مطالبه‌محور و تدریجی و رفتارها و خواسته‌های معقول و معتدل نتایج بهتر و ماندگارتری باقی می‌گذارد. اما در دوره دکتر مصدق، عده‌ای با تندروی و طرح شعار جمهوریت و یا پایین کشیدن مجسمه‌های شاه در برخی میادین و نظایر آن، جناح مقابل را متحد و عصبانی و مصمم کردند و یا نصایح بازرگان کمتر به گوش فعالان سیاسی آن روز نشست و در هر دو مورد نیز ما بهای سنگینی برای بی‌توجهی به تجارب معقول و منطقی و تسلیم احساس شدن خود پرداخته‌ایم.

از طرف دیگر هر انقلاب فرضی مستلزم دو قطبی کردن جامعه است. دوستان عزیز همه قبول داریم که جامعه ایران جامعه متکثری است، از مذهبی شدیدا سنتی تا بی‌مذهب. از راست و محافظه‌کار تا چپ و معترض. عزیزان دقت داشته باشید همین دولتی که با وضع آن چنانی مجددا به کرسی نشست به هر حال در ایران صاحب چند میلیون رأی است. تشدید حرکات و مطالبات عمل نادرستی است که جامعه ایران و نیروهای مختلف ذی‌نفوذ و مرجع را در آن دچار تعارض دوقطبی می‌کند. امروزه نباید با رادیکالیزه کردن شعارها، برخی از روحانیون و مراجع مذهبی و نیز اصول‌گراهای منتقد و نیز برخی از بخش‌های جامعه سنتی را به سمت جناح غالب راند. از سویی همه می‌دانیم که جنبش سبز، جنبش متکثری است که تند کردن شعارها و خواسته‌ها عملا باعث انسجام جناح مقابل و برعکس ایجاد تردید و تشتت در درون این جنبش خواهد شد.

هموطنانی که در خارج از کشور به سر می برند از این نظر در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. چون طبع زندگی در خارج، کم و بیش، «ذهنی» شدن تدریجی روی شرایط داخلی کشور است. هم چنین به لحاظ روانی بسیاری از ایرانیان وطن‌دوست و ملی که درد ایران و زاد و بوم‌شان را دارند، معمولا دلشان برای بازگشت به کشور بیشتر می‌تپد و همین امر آنها را عجول و «شتاب‌زده» می‌کند. هم چنین متأسفانه برخی افراد نیز به لحاظ شخصی و شخصیتی دنبال «موقعیت‌طلبی»‌ها و جایگاه‌طلبی‌های فردی‌شان هستند و همین امر خصیصه شتابناکی آنها را بیشتر تشدید می‌کند. عده‌ای نیز هستند که به علت سوابق سلطنت‌طلبی و یا دیگر سوابق، عصبانیت و نفرت شدیدی از اصل انقلاب و یا از جمهوری اسلامی دارند. مجموعه این عوامل (ذهنی شدن، عجله، جایگاه‌طلبی، نفرت و عصبانیت و...)، خود محرک‌هایی می‌شود برای تند کردن دور حوادث و برخورد احساسی و غیرمنطقی با آن و هر دم بالا بردن سطح مطالبات و شعارها، بویژه با شبیه‌سازی دوران کنونی با مقطع انقلاب سال 57.

من به ویژه باید برای هموطنان ایران و مردم دوست‌مان در خارج از کشور که نگاه و درد ملی دارند، و بنا به تجربه تاریخی به سیاست‌ها و عوامل و مقاصد و رفتارهای بیگانگان همواره با تردید و شک می‌نگرند، و خود آرزوی سربلندی و استقلال و آزادی و رفاه و توسعه و عدالت برای ایران و ایرانیان را دارند؛ تأکید کنم که دوستان عزیز مسائل عملی سیاسی را نه صرفا بر مبنای «حقیقت» بلکه بر مبنای «موفقیت» باید سنجید. «حقیقت» شاخص عرصه اندیشه و عقل نظری است و عمل «موفقیت‌آمیز» شاخص سنجش عرصه عمل و استراتژی. مردم معترض و بویژه جوانان ایران «حق» دارند که از سرسختی، سرکوب و توهین و تحقیر مقامات و رسانه‌های دولتی در رابطه با خواسته‌ها و حرکت مدنی و مسالمت‌آمیزشان ناراضی و عصبانی باشند و در ذهن حقیقت‌جوی خود بر راه حل‌های رفع مشکل و موانع پیش رو بیندیشند.
اما خیلی حرف‌ها ممکن است حق و «حقیقت» باشد، اما عمل سیاسی و استراتژیک نه صرفا بر اساس حقیقت بلکه بر اساس قدرت، مصلحت و تناسب قوای اجتماعی صورت می‌گیرد. بنابراین در این رابطه از بنده بپذیرید که حتی اگر انقلاب به نفع ایران و مردمانش باشد (که در آن بسیار تردید وجود دارد)، اینک در ایران، اگر ما با آن به صورت احساسی و اغراق‌آمیز برخورد نکنیم، شرایط انقلاب نیست. مهم‌تر از همه این که سعادت ملت ایران اقتضاء می‌کند روش‌ها و مطالبات جنبش سبز به گونه‌ای باشد که در افق پیش روی آن جا برای همه ایرانیان، بدون هر گونه حرکت تقابلی و تعارضی و قطبی، باز باشد. هر حرکت و مطالبه و شعار ما باید بر همبستگی ملی و نیز بر انسجام جبهه سبز بیفزاید و از تشدید قدرت و انسجام جناح معارض با خواسته‌های به حق‌ جنبش (و رفتارهای جناح مقابل که منافع ملی و موجودیت سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ما را روز به روز تخریب می‌کند) بکاهد و در کل در حد توان و تحمل افراد و نیروهای حامل و موثر و دخیل در جنبش باشد. دوستان گرامی هرگونه برخورد «تندش کن، لنگش کن»، بویژه از راه دور، ما را به سمتی می‌برد که دودش به چشم همه خواهد رفت. من ضمن اذعان و تأکید مجدد بر اینکه سیاست‌های حاکمیت باعث تشدید شعارها و خواسته‌ها می‌شود اما باید همان گونه که اخیرا در مصاحبه‌ای اشاره کردم به همه دوستان و بویژه جوانان عزیز بگویم که همیشه ایثار و فداکاری این نیست که انسان آماده چوب خوردن و حتی گلوله خوردن در راه آزادی و استقلال و... باشد، اینها هم گاه لازم است، اما همه عزیزان باید بدانند که گاه تحمل حرکت تدریجی از گلوله خوردن هم سخت‌تر است. گاه انسان در یک لحظه گلوله می‌خورد و از این اوضاع راحت می‌شود. اما اگر بخواهد چند سال تحمل ناملایمات را بکند تا در مبارزه سیاسی‌اش منطقی و آرام باشد و در برابر تهمت‌ها و افتراها و سرکوب‌ها و حبس‌ها خویشتن داری نماید، این هم خود یک نوع فداکاری و ایثار است. شاید هم سخت‌تر باشد. دوستان عزیز، پس از سهم عمده و اصلی جناح غالب و تندرو حاکمیت در برخورد با اصلاحات (و اینک جنبش سبز) و ناکار کردن آن، در این سوی صف نیز اگر بسیاری از شما به نقد بزرگان اصلاحات به خاطر فرصت‌سوزی و کوتاه آمدن و یا به اصطلاح راست‌روی در «حرکت از بالا»ی اصلاحات می‌پردازید، در «حرکت از پایین» نیز هرگونه چپ‌روی می‌تواند آثار مشابهی در ناتمام و ناکام گذاشتن حرکات و مبارزات داشته باشد. خطاهای سیاسی، محاسباتی و استراتژیک، چه فردی و چه جمعی، چه در بالا و چه در پایین، چه راست‌روی و چه چپ‌روی؛ روزی در محکمه وجدان خود افراد، حافظه تاریخی مردم و بالاتر از آن در پیشگاه خداوند قابل نقد و پاسخ‌گویی و حسابرسی است.

بنابراین خواهران و برادرانم تقاضای بنده را بپذیرید و بر احساسات، روحیات و دغدغه‌های فردی‌تان، به خاطر خدا و مردم، غلبه کرده و آنها را به نفع یک حرکت منطقی و تدریجی کنترل کنید. به خصوص جوانان عزیز میهنم، با همه حقی که در عصبانی و احساساتی شدن در زیر فشارها و سرکوب‌ها و دروغ‌ها و تهمت‌ها دارند، به خاطر نسل خودشان و آینده مردم و مملکت‌شان باید برخوردهای ولو واکنشی و احساسات پاک‌شان را کنترل کنند و درس‌های تاریخ پرفراز و نشیب و مملو از درد و رنج و هزینه‌های بسیار ایران عزیز را آویزه گوش‌شان نمایند و الا صداقت و شجاعت ستودنی و قابل احترام‌شان برای دستیابی به آزادی و عدالت کافی نیست.

در پایان به یک نکته نیز اشاره کنم. دوستان عزیز اینک باید از هر نوع دوقطبی‌سازی‌های افراطی خودداری کرد. یکی از این قطبی‌کردن‌ها، قطبی کردن مذهبی – غیرمذهبی است. جنبش سبز مانند خود جامعه ایران، پدیده متکثری است و در آن از افراد شدیدا مذهبی تا افراد شدیدا غیرمذهبی حضور دارند. آنها می‌توانند در عرصه بحث و نظر، هر یک عقیده خود را داشته باشند، اما در عرصه عمل سیاسی آنها باید موجودیت یکدیگر را به رسمیت بشناسند و به عقاید هم احترام بگذارند. در حاشیه رحلت آیت‌الله منتظری و مباحثی که در این رابطه درگرفت، این حالت دو قطبی خود را نشان داد. دوستان عزیز، بزرگی آیت‌الله منتظری به «صداقت» و «شهامت» او هم در نظر و هم در عمل‌ بود. ایشان یک مرجع تقلید مذهبی است که در سنتی‌ترین شهر ایران زندگی می‌کرد. آرا و نظرات ایشان را باید در این چارچوب دید. صداقت و شهامت فکری ایشان، حال در هر مرحله از زندگی‌شان به گونه‌ای که می‌اندیشیدند، زبانزد همگان بوده و هست. از تقریظی که در آن شرایط بسته قم بر کتاب شهید جاوید مرحوم صالحی نجف‌آبادی نوشت تا آخرین فتاوایشان در باره حق شهروندی بهائیان (که فقه عقیده‌محور را به فقه انسان‌محور نزدیک کردند)، شهامت و شجاعت نظری‌شان را در میان و چارچوب روحانیون حوزوی نشان دادند. ایشان در عرصه عمل نیز همین صداقت و شهامت را داشتند و از «امتحان»های بزرگ «اخلاقی» تاریخی سربلند بیرون آمدند و به خاطر عقاید و ارزش‌های اخلاقی‌شان، به پست و منزلت و قدرت پشت کردند. ممکن است بساری از روشنفکران و نواندیشان مذهبی و یا دیگر روشنفکران، به لحاظ فکری و ذهنی و زبانی جلوتر از آقای منتظری بیندیشند، اما آنها نه نقشی را که آیت‌الله منتظری در میان حوزه‌ها، روحانیون، مردم سنتی و نظرگاه‌های حقوقی دینی موثر در قدرت و اجرا ایفا می‌کنند دارا هستند و نه، بالاتر از آن، بسیاری‌شان امتحان تاریخی شخصی و تاریخی اخلاقی آن چنانی که آیت‌الله منتظری پس داد، داده‌اند. هم اینهاست که به آیت‌الله منتظری نقش ویژه‌ای در رابطه با دفاع از حقوق بشر در ایران می‌دهد.

در انتها از اینکه مصدع اوقات‌تان شدم عذر می‌خواهم. بنده هم مطلع و هم مطمئنم که اکثر قریب به اتفاق ایرانیان فعال در خارج از کشور نگاه و شخصیت ملی و درد ایران دارند و از مواضع و مواقع مشکوک و ملکوک پرهیز می‌کنند و همین طور بنا به آثار و مواضع منتشره بسیاری‌شان، خوشحالم که افراد با تجربه، معقول و منطقی و دوراندیش نیز در آنجا هم بسیارند و هم انشاءالله دست بالا را دارند. امید است نصایح این برادر پیر بر برخی مواضع احساسی و غیردوراندیش بعضی دیگر موثر افتد و حداقل آنها را به تأمل وادارد. پیروز و سربلند باشید.
عزت‌الله سحابی
11 دی ماه 1388

اعتراضات گسترده دانشجویی در دانشگاههای سجاد، فردوسی و علمی کاربردی مشهد

12 دي ماه 88
خبرگزاری  هرانا - حقوق دانشجویی: در این تجمعات که صدها تن از دانشجویان مشهدی حاضر بودند، معترضان خواستار آزادی 210 دانشجوی بازداشتی دانشگاه آزاد مشهد، مشخص شدن دانشجویان زخمی دانشگاه آزاد که از این دانشگاه ربوده شده اند و محاکمه مهاجمان وحشی به این دانشگاه شدند.
 
گفتنی است دانشجویان همه دانشگاههای مشهد اعلام کرده اند که روز امروز شنبه و فردا یکشنبه تحصن خواهند نمود.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد روز چهارشنبه سعی داشتند مراسم سوم شهدای روز عاشورا را در صحن دانشگاه برگزار کنند که با حمله وحشیانه کودتاگران روبرو شدند.

در پی حمله  نیروهای لباس شخصی و  انصار مشهد به تجمع دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه 210 دانشجو معترض این دانشگاه بازداشت و  دهها تن از دانشجویان معترض این دانشگاه زخمی شدند.

عليرغم اشغال کامل پارک و پيرامون آن ماداران عزادار اعتراضات خود را برگزار کردند


12 دي ماه 88
روشنگري : بنابه گزارشات رسيده به فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران،نيروهای سرکوبگر پارک لاله و پيرامون آن را بطور کامل در اشغال خود داشتند و با تهديد و توهين اجازه قرار گرفتن مادران در کنار همديگر را نمی دهند.
از ساعت 17:00 روز شنبه 11 دی ماه ، مادران که عازم پارک لاله بودند در شعاع های مختلف بيرون از پارک لاله توسط مامورين مورد تعقيب قرار می گرفتند و برای هر مادر عزادار 2 الی 3 مامور گذاشته بودند و او را بطرو دائم همراهی می کرد. اين مامورين آنها را تهديد به بازداشت می کردند و اجازه ورود به پارک را نمی دادند.
تعدادی از مادران که موفق به ورود به پارک شده بودند از قرار گرفتن آنها در کنار همديگرممانعت کردند. مادران چندين بار از جهت های مختلف قصد تجمع داشتند ولی با يورش مامورين سرکوبگر مواجه شدند.
مادران عليرغم تهديد و تعقيب و همراهی چند مامور با هر مادر آنها تا زمان تعيين شده در پارک و بيرون آن حضور يافتند و بدين طريق به حرکت اعتراضی خود ادامه دادند.
مامورين سرکوبگر ولی فقيه که بصورت گروهای 4 الی 5 نفره بودند در دربهای ورودی پارک مستقر شده بودند آنها همچنين گروهای 4 الی 5 نفره را در قسمت های مختلف پارک در حال گشت زدن بودند و هر مادری را می ديدند با او برخودر وحشيانه می کردند و او را تهديد به دستگيری و ضرب وشتم می کردند. علاوه بر گروهای پياده نيروی انتظامي،لباس شخصی و بسيج نيروهای موتور سوار خود را در پارک و حوالی پارک مشغول دور زدن بودند. نيروهای سرکوبگر پارک لاله و پيرامون آن را به شعاع چند صد متری در اشغال کامل خود داشتند.
فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران
11 دی 1388 برابر با 2 ژانويه 2010

عزت‌الله سحابی : نامه به هموطنان خارج از کشور

تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۸۸

به نام خدا
      تجربه‌های تاریخی‌مان را فراموش نکنیم

      خدمت همه هموطنانم در خارج از کشور سلام و عرض ارادت و برای همه آرزوی سلامت و موفقیت روزافزون دارم. ای کاش شرایطی فراهم بود که شما سرمایه‌های ملی کشور همه توان، انرژی و سرمایه مادی و معنوی‌تان را ‌‌‌برای همین مرز و بوم و مردم رنج‌‌کشیده‌اش صرف می‌کردید. اما همین که بسیاری‌تان علیرغم مهاجرت در سال‌های دور یا نزدیک، هم چنان درد وطن و مردم دارید و سرنوشت و حوادث ایران را دنبال می‌کنید باعث خوشحالی و تقدیر است. آنچه برادر پیرتان را وادار به نوشتن این سطور می‌کند شرایط خاصی است که در آن به سر می‌بریم و به علت تحت فشار بودن و آزاد نبودن رسانه‌های داخلی، شما هموطنان خارج از کشور، هر یک کم و بیش، نقش مهمی در اطلاع‌رسانی و احیانا طرح و بازگویی تحلیل‌هایتان از طریق رسانه‌های خارجی دارید.
      در همین رابطه، بی‌هیچ مقدمه‌ای ذکر دو نکته را ضروری می‌دانم. از بنده هم بپذیرید که اگر حرفی می‌زنم، همان طور که به آقای خاتمی نیز عرض کرده‌ام اولویت اولم «ایران» است نه مسئله نظام و حاکمیت غالب. بنده هم سال‌ها و شاید ماه‌های آخر عمرم را طی می‌کنم و دیگر شائبه رد یا حفظ قدرت بنا به مصلحت‌های فردی و احیانا قدرت‌طلبانه برایم منتفی است. اما آن دو نکته:
      الف – با توجه به وضعیت خاصی که کشور ما در آن به سر می‌برد و پس از انتخابات پرمسئله آن یک جنبش اعتراضی از مردم و نخبگان ناراضی و معترض بر نتایج انتخابات (و هم چنین اوضاع مملکت و رفتارها و سیاست‌های حاکمیت، به ویژه در چند ساله اخیر)، شکل گرفته است؛ اینک بیم و امیدهایی بر سر راه این حرکت قرار دارد. یکی از آنها سوق یافتن این حرکت مدنی و مسالمت‌آمیز به سمت تندی و خشونت است. در این مورد کلیه افراد باتجربه و علاقه‌مندان به مردم و وطن ابراز هشدار و نگرانی کرده‌اند. از شماها نیز همین توقع می‌رود. بنده بارها گفته‌ام که در این مسئله حاکمیت و جناح غالب متجاوز اصلی است و در طول تاریخ هم همیشه این حاکمیت‌های استبدادی هستند که مردم و جنبش‌های مردمی را به صورت واکنشی به سمت تند و رادیکالیزه شدن پیش می‌رانند. این مسئله در همه جای دنیا مصداق دارد. الان هم متأسفانه آقایان سخت ایستاده‌اند و حاضر نیستند این جنبش خودجوش مردمی را به رسمیت بشناسند و یا در برابر آن مصلحت‌اندیشی کنند و اگر دل‌شان به حال ایران نمی‌سوزد لااقل به حال بقای حاکمیت‌ خود بسوزد. بنابراین فعلا از این که آن جناح به حرف‌های معقول و مشفقانه گوش دهد، مأیوسیم. اما از این طرف انتظار می‌رود که به نصایح و هشدارها توجه کنند. هر گونه حرکت جنبش فعلی، به سمت خشونت به ضرر ایران، مردمان آن و خود جنبش سبز است. چرا که وقتی حرکت خشونت‌آمیز شود، جناح غالب و قاهر دست بالا را خواهد داشت و آنها برنده بازی خشونت خواهند بود. به علاوه آنکه آنها بهانه‌ها و دستاویزهایی دست‌شان می‌افتد تا بتوانند علیه جنبش مردم سمپاشی کنند و صف در هم ریخته خود را (چه در بین روحانیون و مراجع و چه در بین اصول‌گرایان منتقد و ناراضی و چه برخی مردم سنتی مذهبی) متحد و منسجم سازند. این امر باعث انسجام طرف مقابل و برعکس ایجاد تشتت و اختلاف در صف جنبش که بخش اعظمی از آن مخالف تندروی هستند خواهد شد. اما بالاتر از آن، بر فرض خشونت به پیروزی هم منجر شود، تجربه تاریخ جهان و خود ایران نشان داده است که خشونت عواقب مثبتی ندارد و آنها که با خشونت پیروز می‌شوند خود وقتی حاکم می‌شوند  دست به سرکوب و خشونت و حذف مخالفان و منتقدان می‌زنند و این دور باطل هم‌چنان ادامه پیدا می‌کند.
      این نکته را هم بیفزایم که افراد و جناح‌های تندرو در حاکمیت اکنون خود طالب خشونت‌آمیز شدن اعتراضات هستند تا راحت‌تر بتوانند آن را سرکوب کنند. آنها با تحلیل‌های ساده‌انگارانه‌ای فکر می‌کنند اکثر مردم بینابینی و بی‌طرف‌اند و یک اقلیت طرفدار حکومت و یک اقلیت کوچک‌تر معارض و مبارز با آن‌اند. و آنها باید با اعمال خشونت نگذارند آن اکثریت وسیع بینابینی به این‌ها بپیوندند. دوستان عزیز پا در تله خشونت افراطیون سرکوب‌گر نگذارید. عده‌ای از نظامی‌ها، مثل پزشکان جراحی‌اند که عادت کرده‌اند که برای هر بیماری راه حل جراحی دهند. آنها الان دارند همین نسخه را برای برخورد با مردم معترض می‌پیچند.
      ب – نکته دوم هم این است که اینک نباید به هیچ وجه به شبیه‌سازی حوادث کنونی ایران با دوران انقلاب پرداخت. افراد آگاه و ناظران باتجربه و عمق‌نگر به خوبی می‌دانند که الان نه سال 42 است که حاکمیت بتواند جنبش اعتراض مسالمت‌آمیز مردم را سرکوب و نابود کند و نه سال 56 است که مردم و جامعه از یک سو و دولت و حاکمیت از سوی دیگر در شرایط یک انقلاب قرار داشته باشند. بنابراین دوستان عزیز نصیحت و انذار و هشدار این برادر پیرتان را بپذیرید و در آن تأمل کنید که نباید با دادن تحلیل‌های تند و اغراق‌آمیز و احساسی بر تنور احساسات آتش بریزید و حرف‌ها و کارهای بی‌پشتوانه را تشویق کنید. تند کردن خواسته‌ها و شعارها با شبیه‌سازی‌های نادرست با دوران انقلاب دومین نگرانی بنده است. عزیزان من انقلاب در ایران فعلی، نه شدنی است و نه درست. تجربه حرکت و مواضع قانونی  و مسالمت‌جوی دکتر مصدق در دوران نهضت ملی و حتی در بیدادگاهی که او را محاکمه می‌کرد و نظرات و تجربه مهندس بازرگان در دوران انقلاب و تجربه همگی ما در سی ساله اخیر نشان داده است که حرکت مطالبه‌محور و تدریجی و رفتارها و خواسته‌های معقول و معتدل نتایج بهتر و ماندگارتری باقی می‌گذارد. اما در دوره دکتر مصدق، عده‌ای با تندروی و طرح شعار جمهوریت و یا پایین کشیدن مجسمه‌های شاه در برخی میادین و نظایر آن، جناح مقابل را متحد و عصبانی و مصمم کردند و یا نصایح بازرگان کمتر به گوش فعالان سیاسی آن روز نشست و در هر دو مورد نیز ما بهای سنگینی برای بی‌توجهی به تجارب معقول و منطقی و تسلیم احساس شدن خود پرداخته‌ایم.
      از طرف دیگر هر انقلاب فرضی مستلزم دو قطبی کردن جامعه است. دوستان عزیز همه قبول داریم که جامعه ایران جامعه متکثری است، از مذهبی شدیدا سنتی تا بی‌مذهب. از راست و محافظه‌کار تا چپ و معترض. عزیزان دقت داشته باشید همین دولتی که با وضع آن چنانی مجددا به کرسی نشست به هر حال در ایران صاحب چند میلیون رأی است. تشدید حرکات و مطالبات عمل نادرستی است که جامعه ایران و نیروهای مختلف ذی‌نفوذ و مرجع را در آن دچار تعارض دوقطبی می‌کند. امروزه نباید با رادیکالیزه کردن شعارها، برخی از روحانیون  و مراجع مذهبی و نیز اصول‌گراهای منتقد و نیز برخی از بخش‌های جامعه سنتی را به سمت جناح غالب راند. از سویی همه می‌دانیم که جنبش سبز، جنبش متکثری است که تند کردن شعارها و خواسته‌ها عملا باعث انسجام جناح مقابل و برعکس ایجاد تردید و تشتت در درون این جنبش خواهد شد.
      هموطنانی که در خارج از کشور به سر می برند از این نظر در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. چون طبع زندگی در خارج، کم و بیش، «ذهنی» شدن تدریجی روی شرایط داخلی کشور است. هم چنین به لحاظ روانی بسیاری از ایرانیان وطن‌دوست و ملی که درد ایران و زاد و بوم‌شان را دارند، معمولا دلشان برای بازگشت به کشور بیشتر می‌تپد و همین امر آنها را عجول و «شتاب‌زده» می‌کند. هم چنین متأسفانه برخی افراد نیز به لحاظ شخصی و شخصیتی دنبال «موقعیت‌طلبی»‌ها و جایگاه‌طلبی‌های فردی‌شان هستند و همین امر خصیصه شتابناکی آنها را بیشتر تشدید می‌کند. عده‌ای نیز هستند که به علت سوابق سلطنت‌طلبی و یا دیگر سوابق، عصبانیت و نفرت شدیدی از اصل انقلاب و یا از جمهوری اسلامی دارند. مجموعه این عوامل (ذهنی شدن، عجله، جایگاه‌طلبی، نفرت و عصبانیت و...)، خود محرک‌هایی می‌شود برای تند کردن دور حوادث و برخورد احساسی و غیرمنطقی با آن و هر دم بالا بردن سطح مطالبات و شعارها، بویژه با شبیه‌سازی دوران کنونی با مقطع انقلاب سال 57.
      من به ویژه باید برای هموطنان ایران و مردم دوست‌مان در خارج از کشور که نگاه و درد ملی دارند، و بنا به تجربه تاریخی به سیاست‌ها و عوامل و مقاصد و رفتارهای بیگانگان همواره با تردید و شک می‌نگرند، و خود آرزوی سربلندی و استقلال و آزادی و رفاه و توسعه و عدالت برای ایران و ایرانیان را دارند؛ تأکید کنم که دوستان عزیز مسائل عملی سیاسی را نه صرفا بر مبنای «حقیقت» بلکه بر مبنای «موفقیت» باید سنجید. «حقیقت» شاخص عرصه اندیشه و عقل نظری است و عمل «موفقیت‌آمیز» شاخص سنجش عرصه عمل و استراتژی. مردم معترض و بویژه جوانان ایران «حق» دارند که از سرسختی، سرکوب و توهین و تحقیر مقامات و رسانه‌های دولتی در رابطه با خواسته‌ها و حرکت مدنی و مسالمت‌آمیزشان ناراضی و عصبانی باشند و در  ذهن حقیقت‌جوی خود بر راه حل‌های رفع مشکل و موانع پیش رو بیندیشند. اما خیلی حرف‌ها ممکن است حق و «حقیقت» باشد، اما عمل سیاسی و استراتژیک نه صرفا بر اساس حقیقت بلکه بر اساس قدرت، مصلحت و تناسب قوای اجتماعی صورت می‌گیرد. بنابراین در این رابطه از بنده بپذیرید که حتی اگر انقلاب به نفع ایران و مردمانش باشد (که در آن بسیار تردید وجود دارد)، اینک در ایران، اگر ما با آن به صورت احساسی و اغراق‌آمیز برخورد نکنیم، شرایط انقلاب نیست. مهم‌تر از همه این که سعادت ملت ایران اقتضاء می‌کند روش‌ها و مطالبات جنبش سبز به گونه‌ای باشد که در افق پیش روی آن جا برای همه ایرانیان، بدون هر گونه حرکت تقابلی و تعارضی و قطبی، باز باشد. هر حرکت و مطالبه و شعار ما باید بر همبستگی ملی و نیز بر انسجام جبهه سبز بیفزاید و از تشدید قدرت و انسجام جناح معارض با خواسته‌های به حق‌ جنبش (و رفتارهای جناح مقابل که منافع ملی و موجودیت سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ما را روز به روز تخریب می‌کند) بکاهد و در کل در حد توان و تحمل افراد و نیروهای حامل و موثر و دخیل در جنبش باشد. دوستان گرامی هرگونه برخورد «تندش کن، لنگش کن»، بویژه از راه دور، ما را به سمتی می‌برد که دودش به چشم همه خواهد رفت. من ضمن اذعان و تأکید مجدد بر اینکه سیاست‌های حاکمیت باعث تشدید شعارها و خواسته‌ها می‌شود اما باید همان گونه که اخیرا در مصاحبه‌ای اشاره کردم به همه دوستان و بویژه جوانان عزیز بگویم که همیشه ایثار و فداکاری این نیست که انسان آماده چوب خوردن و حتی گلوله خوردن در راه آزادی و استقلال و... باشد، اینها هم گاه لازم است، اما همه عزیزان باید بدانند که گاه تحمل حرکت تدریجی از گلوله خوردن هم سخت‌تر است. گاه انسان در یک لحظه گلوله می‌خورد  و از این اوضاع راحت می‌شود. اما اگر بخواهد چند سال تحمل ناملایمات را بکند تا در مبارزه سیاسی‌اش منطقی و آرام باشد و در برابر تهمت‌ها و افتراها و سرکوب‌ها و حبس‌ها خویشتن داری نماید، این هم خود یک نوع فداکاری و ایثار است. شاید هم سخت‌تر باشد. دوستان عزیز، پس از سهم عمده و اصلی جناح غالب و تندرو حاکمیت در برخورد با اصلاحات (و اینک جنبش سبز) و ناکار کردن آن، در این سوی صف نیز اگر بسیاری از شما به نقد بزرگان اصلاحات به خاطر فرصت‌سوزی و کوتاه آمدن و یا به اصطلاح راست‌روی در «حرکت از  بالا»ی اصلاحات می‌پردازید، در «حرکت از پایین» نیز هرگونه چپ‌روی می‌تواند آثار مشابهی در ناتمام و ناکام گذاشتن حرکات و مبارزات داشته باشد. خطاهای سیاسی، محاسباتی و استراتژیک، چه فردی و چه جمعی، چه در بالا و چه در پایین، چه راست‌روی و چه چپ‌روی؛ روزی در محکمه وجدان خود افراد، حافظه تاریخی مردم و بالاتر از آن در پیشگاه خداوند قابل نقد و پاسخ‌گویی و حسابرسی است.
      بنابراین خواهران و برادرانم تقاضای بنده را بپذیرید و بر احساسات، روحیات و دغدغه‌های فردی‌تان، به خاطر خدا و مردم، غلبه کرده و آنها را به نفع یک حرکت منطقی و تدریجی کنترل کنید. به خصوص جوانان عزیز میهنم، با همه حقی که در عصبانی و احساساتی شدن در زیر فشارها و سرکوب‌ها و دروغ‌ها و تهمت‌ها دارند، به خاطر نسل خودشان و آینده مردم و مملکت‌شان باید برخوردهای ولو واکنشی و احساسات پاک‌شان را کنترل کنند و درس‌های تاریخ پرفراز و نشیب و مملو از درد و رنج و هزینه‌های بسیار ایران عزیز را آویزه گوش‌شان نمایند و الا صداقت و شجاعت ستودنی و قابل احترام‌شان برای دستیابی به آزادی و عدالت کافی نیست.
      در پایان به یک نکته نیز اشاره کنم. دوستان عزیز اینک باید از هر نوع دوقطبی‌سازی‌های افراطی خودداری کرد. یکی از این قطبی‌کردن‌ها، قطبی کردن مذهبی – غیرمذهبی است. جنبش سبز مانند خود جامعه ایران، پدیده متکثری است و در آن از افراد شدیدا مذهبی تا افراد شدیدا غیرمذهبی حضور دارند. آنها می‌توانند در عرصه بحث و نظر، هر یک عقیده خود را داشته باشند، اما در عرصه عمل سیاسی آنها باید موجودیت یکدیگر را به رسمیت بشناسند و به عقاید هم احترام بگذارند. در حاشیه رحلت آیت‌الله منتظری و مباحثی که در این رابطه درگرفت، این حالت دو قطبی خود را نشان داد. دوستان عزیز،  بزرگی آیت‌الله منتظری به «صداقت» و «شهامت» او هم در نظر و هم در عمل‌ بود. ایشان یک مرجع تقلید مذهبی است که در سنتی‌ترین شهر ایران زندگی می‌کرد. آرا و نظرات ایشان را باید در این چارچوب دید. صداقت و شهامت فکری ایشان، حال در هر مرحله از زندگی‌شان به گونه‌ای که می‌اندیشیدند، زبانزد همگان بوده و هست. از تقریظی که در آن شرایط بسته قم بر کتاب شهید جاوید مرحوم صالحی نجف‌آبادی نوشت تا آخرین فتاوایشان در باره حق شهروندی بهائیان (که فقه عقیده‌محور را به فقه انسان‌محور نزدیک کردند)، شهامت و شجاعت نظری‌شان را در میان و چارچوب روحانیون حوزوی نشان دادند. ایشان در عرصه عمل نیز همین صداقت و شهامت را داشتند و از «امتحان»های بزرگ «اخلاقی» تاریخی سربلند بیرون آمدند و به خاطر عقاید و ارزش‌های اخلاقی‌شان، به پست و منزلت و قدرت پشت کردند. ممکن است بساری از روشنفکران و نواندیشان مذهبی و یا دیگر روشنفکران، به لحاظ فکری و ذهنی و زبانی جلوتر از آقای منتظری بیندیشند، اما آنها نه نقشی را که آیت‌الله منتظری در میان حوزه‌ها، روحانیون، مردم سنتی و نظرگاه‌های حقوقی دینی موثر در قدرت و اجرا ایفا می‌کنند دارا هستند و نه، بالاتر از آن، بسیاری‌شان امتحان تاریخی شخصی و تاریخی اخلاقی آن چنانی که آیت‌الله منتظری پس داد، داده‌اند. هم اینهاست که به آیت‌الله منتظری نقش ویژه‌ای در رابطه با دفاع از حقوق بشر در ایران می‌دهد.
      در انتها از اینکه مصدع اوقات‌تان شدم عذر می‌خواهم. بنده هم مطلع و هم مطمئنم که اکثر قریب به اتفاق ایرانیان فعال در خارج از کشور نگاه و شخصیت ملی و درد ایران دارند و از مواضع و مواقع مشکوک و ملکوک پرهیز می‌کنند و همین طور بنا به آثار و مواضع منتشره بسیاری‌شان، خوشحالم که افراد با تجربه، معقول و منطقی و دوراندیش نیز در آنجا هم بسیارند و هم انشاءالله دست بالا را دارند. امید است نصایح این برادر پیر بر برخی مواضع احساسی و غیردوراندیش بعضی دیگر موثر افتد و حداقل آنها را به تأمل وادارد. پیروز و سربلند باشید.
      عزت‌الله سحابی
      11 دی ماه 1388

اختصاصی جرس / بیانیه جامعه مدرسین ، با امضای محمد یزدی ، به نام جامعه مدرسین


آیت الله امینی: چهار سال است به جلسات مجمع نمی روم و این کارها را به صلاح حوزه و دین نمی دانم
جنبش راه سبز (جرس): بیانیه جامعه مدرسین در مورد عدم احراز مقام مرجعیت آیت الله صانعی، تنها با امضای محمد یزذی منتشر شده است.
براساس گزارش های رسیده به خبرنگار جرس ، افرادی با مراجعه به دفتر آیت الله امینی، از اعضای جامعه مدرسین از ایشان در مورد بیانیه جامعه مدرسین در مورد عدم احراز مقام مرجعیت آیت الله العظمی صانعی سوال کردند که ایشان جواب داده اند : من چهار سال است که به جلسات مجمع نمی روم و اصولاً این کارها را به صلاح حوزه و دین نمی دانم .
به نظر می رسد این بیانیه جامعه مدرسین تنها با امضای محمد یزدی و به نام جامعه مدرسین منتشر شده است.





بیانیه شدیدالحن دانشجویان دانشگاههای استان اصفهان

بسم رب الحسین
تاریکترین لحظه شب نزدیکترین، زمان به طلوع خورشید است.
این روزها ایران ردای سیاه بر تن کرده است.ایران خونین و گریان است.عاشورا،عاشورایی دیگر برخود دید.بزرگترین هتک حرمت ها درعاشورای حسین روا داشتند.گشودن آتش بر مردم بی دفاع وبه خاک وخون کشیدن عزاداران سبزحسینی،چنین بی حرمتی در تاریخ تشیع بی سابقه بود..حتی در عاشورای قبل ازانقلاب در تظاهرات مردمی که با شعارهای تند ضدحکومتی همراه بود،شاه حرمت عاشورا،را نشکست وامروز این نامردمان مدعی پیروی ازاسلام واهل بیت از ریختن خون مردم در محرم الحرام نیز نگذشتند.مردمی که در سوگ بزرگ، مرد تاریخش نشسته است.مردی که مظلومانه زسیت،مظلومانه مردومظلومانه ترازبرگزاری مجلس سوگواری محروم گردید.او درروزگاری ازمیان مارفت که مردم مابیش از همیشه به اومحتاج بودند.
ودیگر ظلمها که کردندوفاجعه ها آفریدند.حریم امن دانشگاه ها را دریدند و مسلح به ابزارات ضرب و جرح ،دانشجویان بی دفاع را مجروح کردند.به دامان پاک دختران تجاوز کردند،نداها رادرخون غلطاندند،کهریزک ها به پا کردند و تمام فجایع را به دیگران نسبت دادند.داعیه داران دروغین امام که از پاره شدن مشکوک عکسش به ظاهر برآشفتند و همه منتقدانشان را مسبب اعلام کردند در شب عاشورا به حریم بیتش تعرض کردند.هرروز بر این گمان بودیم که این آخرین پرده حیاست که می درند ولی هیهات که از سیاهی بالاتر رنگی نیز هست.
اینک این دین فروشان قدرت پرست دنائت را به جایی رسانده اندکه در ظهر عاشورا زنان و مردان بی دفاع را در خون غلطاندند،این بار این جنایت را به که نسبت خواهید داد؟ به راستی شرمتان باد،ای کاش اگر دین ندارید لااقل آزاده بودید!
ودرآخر برادر بسیجی ام اکنون تورا خطاب قرار می دهم.به واقع شاید تا دیروز بر این گمان بودی که اینان درد دین دارند و مخالفانشان معاندان راه اسلام و حقیقت اند.اما این روزها دیگر با آنچه رخ داد حق وباطل نمایان گشت و حجت برتو تمام.تورا در آخرین فصل حکومت یزید زمان به سوی خود می خوانم.از تو می خواهم که در کنار ما بایستی تا با هم درس آزادگی و استقامت را در مکتب حسین پس دهیم و به یاد داشته باشیم که حسین آزاده زیست و یاور مظلومان بود.از تو می خواهم که به این موج خروشان حق طلبی بپیوندی بیش از آنکه این موج تورا هم با خود ببرد که این موج هیچ سدی را بر نخواهد تافت.

البته شایان ذکر است صحت صدور این بیانیه از سوی دانشجویان دانشگاه های اصفهان به تایید دولت ملی نرسیده است .

شاهد 'زیر گرفتن' معترضان: دنده را عوض کرد و دوباره از روی آن شخص رد شد

۱۳۸۸/۱۰/۱۲
الهه روانشاد
راديو فردا : یکی از صحنه‌های کشتن معترضان در روز عاشورا که در رسانه‌های جهانی بازتاب بسیاری گسترده‌ای پیدا کرد، له کردن معترضان در حوالی میدان ولی عصر تهران با استفاده از وانت نیرویی انتظامی بود.

صحنه‌ای که به فاصله تقریبا یک روز به جهان مخابره شد. اما بازتاب گسترده آن تاثیر چندانی بر فرماندهان انتظامی ایران نداشت؛ فرماندهى نيروى انتظامى جمهورى اسلامى ايران در اطلاعيه‌اى اعلام کرده است: «در محدوده ميدان ولى عصر به هيچ وجه بر اثر تصادف، فوتى نداشتيم و دو نفرى كه بر اثر تصادف فوت كرده اند ...به علت برخورد يك دستگاه خودروى پاترول شخصى در خيابان آزادى بين خيابان هاى رودكى و خوش با اغتشاشگران بوده است.»

در ادمه نیروی انتظامی ایران در مورد فیلم پخش شده از این موضوع که با موباییل‌های مختلف و توسط شهروند-روزنامه‌نگاران گرفته شده، می‌افزاید: «با احتمال جعلى بودن فيلم مذكور كه از روش هاى جارى رسانه‌هاى بيگانه و ضد انقلاب است، موضوع در دست بررسى قرار دارد.»

 

رادیو فردا توانسته است یکی از صدها شاهد این حمله را پیدا کند. آقای داریوش در گفت‌وگو با رادیو فردا از آنچه دیده است، می‌گوید.

نخست در مورد محل حادثه:

داریوش (شاهد ماجرا): اين حادثه حوالی وزارت بازرگانی که تقريباً در ۱۰۰ متری ميدان ولی عصر است رخ داد و ما آنجا بوديم.

آقای داريوش! آيا شما زير گرفته شدن يکی از معترضان را به وسيله خودرو نيروهای انتظامی به چشم خود ديديد؟

بله، من از معدود کسانی بودم که درست در جريان اين اتفاق بودم. عده‌ای از مردم که به ميدان ولی عصر آمدند، می‌گفتند «ولی عصر آزاد شد الله اکبر» و يک نفر حتی روی کيوسک پاسگاه رفت و پرچم يا حسين را تکان می‌داد و همه مردم می‌گفتند «يا حسين ميرحسين».

خواهرم همراه من بود و من برای محافظت از او به شدت مراقب اين طرف و آن طرف بودم. بيشتر مردمی که در ميدان ولی عصر بود رفتند سر کريم خان به سمت هفت تير ايستادند. من يک لحظه رفتم روی بلندی وسط خيابان را نگاه کردم و ديدم موتورسواران زيادی آن پايين هستند. من و چند نفر ديگر به سمت مردم آمديم و گفتيم فرار کنيد موتورسواران آمدند، چون آن روز نيروها به شدت حالت تهاجمی داشتند و وقتی از فاصله زياد هم آنها را می‌ديديم فرار می‌کرديم.

وقتی من و خواهرم می‌خواستيم برويم، صدايی شنيدم و برگشتم نگاه کردم، ديدم يک وانت نيروی انتظامی با سرعت بسيار زياد از طرف مخالف درحال حرکت است. دست خواهرم را گرفتم و کشيدم روی سکويی که وسط ميدان ولی عصر قرار دارد، البته چون دور ميدان را ديوار کشيده بودند نمی‌توانستيم برويم وسط ميدان بنابراين خودمان را چسبانديم به ديواره.

وانت که نزديک شد يک ترمز شديد زد و رفت روی جدول ميدان و داشت دنده عقب می‌گرفت که ديدم يک وانت ديگر آمد. من خواهرم را محکم در بغل گرفتم و به نرده چسبيديم. ماشين دوم با سرعت آمد و مردم که اصلاً فکر نمی‌کردند اين ماشين بخواهد اين کار را بکند در حال فرار دست‌های خود را از پشت سمت وانت گرفتند. وانت‌هايی که تور فلزی جلوی آنها بسته بودند به طرف مردم می‌آمدند، من تنها کاری که توانستم بکنم اين بود که فرياد بزنم «مردم مواظب باشيد»، ولی من با چشم‌های خودم به طور دقيق ديدم که يک نفر زير چرخ‌های ماشين رفت.

من فرياد می‌زدم «نکشش برگرد نکن» که مردم متوجه شدند و شروع کردند فرياد زدن و چيزهايی را به طرف وانت‌ها پرتاب کردن. من خودم ديدم که يک نفر رفت زير چرخ ماشين و وقتی وانت دنده عقب گرفت دقيقاً از روی سينه او رد شد ومن آن فرد را ديدم که دست و پايش زير چرخ ماشين تکان می‌خورد.

اين وانت‌ها دقيقاً با اين هدف آمده بودند که مردم را زير بگيرند، چون بعد از اين که وانت دنده عقب گرفت، دنده را عوض کرد و دوباره از روی آن شخص رد شد. هنوز جسد آن فرد جلوی چشمم است در حالی که داشت زير چرخ‌ها تکان می‌خورد. دوباره همين عمل تکرار شد.

من ۳۰ سال سن دارم و فکر نمی‌کردم در زندگی اين قدر منقلب شوم، ولی اين صحنه وحشتناک بود. همين طور که خواهرم را بغل کرده بودم چون زانوانم توان نداشت همان جا نشستم و فرياد زدم «نکن او را کشتيد» و بعد به فکرم رسيد خواهرم را از اين مخمصه بيرون ببرم، چون فکر کردم شايد اين حادثه دوباره تکرار شود.

وقتی ما می‌خواستيم فرار کنيم ديدم يک نفر که پايش شکسته بود و گويا استخوانش بيرون آمده بود، به من گفت بيا کمکم کن ولی من نتوانستم چون می‌خواستم خواهرم را نجات بدهم و ديگر يادم نمی‌آيد چه اتفاقی افتاد.

شما شاهد عبور يک خودروی نيروی انتظامی ‌از روی يکی از معترضين بوديد؟

بله، اولين وانتی که آمد اصلاً با مردم برخوردی نکرد، ولی يکی از دوستانم تعريف می‌کرد که ديده است همين وانت اولی وقتی رفت روی جدول، خورد به پای همان شخصی که پايش شکسته بود.

نيروی انتظامی مرتب اطلاعيه صادر می‌کند که در ميدان ولی عصر اصلاً کسی کشته نشده، ولی من با چشم خودم اين صحنه را ديدم. خواهش می‌کنم نگذاريد خون اين شخص پايمال شود. اين صحنه حتی وحشيانه‌تر و فجيع‌تر از کشته شدن ندا آقاسلطان بود، حيوان را هم اين طور با ماشين زير نمی‌گيرند.

تمنا می‌کنم نسبت به اين مورد حساسيت به خرج دهيد، چون اگر چنين چيزی متداول شود از اين به بعد مردم را می‌کشند و می‌گويند تصادف رانندگی بود. ببينيد چقدر راحت دارند از گردن خود باز می‌کنند و می‌گويند اصلاً چنين ماشينی وجود نداشته و اين ماجرا ساخته و پرداخته رسانه‌های خارجی است.

اسامی شماری از دستگیرشدگان تاسوعا و عاشورا

ايران سرزمين مادري : اعتراض خانواده ها در مقابل دادگاه انقلاب و لیست اسامی دستگیر شدگان تاسوعا و عاشورا
بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران روز شنبه 11 دی ماه بيش از 100 نفر از خانواده بازداشت شده هاي 16 آذر و روزهاي تاسوعا و عاشورا كه اكثرا خانواده بازداشت شده هاي روز عاشورا بودند براي روشن شدن وضعيت عزيزانشان به دادگاه انقلاب مراجعه كردند،خانواده ها خواهان آزادي عزيزانشان بودند .
امروز چند نفر از حراست دادگاه انقلاب در بين خانواده ها آمدند و به خانواده ها گفتند چرا اينجا را شلوغ كرديد ؟ خانواده ها دور آنها جمع شدند و يكي از افراد حراست گفت يكي يكي حرف بزنيد بفهميم چه مي گوييد .خانواده ها گفتند آزادي بازداشت شده ها چون آنها هيچ كاري نكرده اند .يكي از حراستي ها گفت كاري نكرده اند پس اينهمه خسارتي كه به اموال عمومي وارد شده ، اتومبيل به آتش كشيده شده كار كي بوده كار همين ها بوده است برويد يخه همان هايي را بگيريد كه بچه هايتان را به ايجاد آشوب تحريك كردند .
خانواده ها هم اعتراض كردند پس اينهمه كشته و زخمي كار كي بوده ؟ نيروهايتان را مي اندازيد به جان مردم آنهم در روز عاشورا بعد بچه هاي ما را بازداشت مي كنيد حراستي ها گفتند نيروي انتظامي هم وظيفه خود را انجام داده مادري گفت كدام وظيفه دختر من را كتك زده اند با سر شكسته بازداشت كرده اند .مادري ديگر گفت كدوم وظيفه رد شدن از روي جوان مردم با ماشين نيروي انتظامي وظيفه است ؟
حراستي ها سعي مي كردند خود را كاملا خونسرد نشان بدهند اما به يكباره به خانواده ها گفتند مگر نيروي انتظامي نگفت از اين به بعد با هر تجمع غير قانوني برخورد مي كند و هر كسي بازداشت شد خانواده دنبال او نگردد .اگر نگران فرزندانتان بوديد نمي گذاشتيد بيايند بيرون و آشوب به پا كنند حالا هم برويد خانه هايتان تا روز دادگاه و صدور حكم هر كسي بازداشت شده گناهكار است و بايد مجازات بشود.
با شنيدن اين حرف نگراني و اضطراب در چهره بسياري از پدرها و مادرها ديده شد اما بقيه مادرها به آنها دلداري مي دادند و مي گفتند خودتان مي دانيد كه اينها دروغ مي گويند محكم باشيد اينها فقط مي خواهند تسلیم شدن ما را ببينند .
تا زماني كه با هم باشيم و پيگير وضعيت بچه ها اينها هيچ كاري نمي توانند بكنند .برخي از مادرها و پدرها دور هم جمع مي شدند و مي گفتند با وجود بيماري هاي مختلفي همچون ناراحتي قلبي ، ديابت ، پا درد و ... هر روز مي آيند .
حراستي ها به بهانه شلوغ شدن دادگاه انقلاب و ايجاد مزاحمت توسط خانواده ها تعدادي را از دادگاه انقلاب خارج كردند اما خانواده ها همچنان در بيرون دادگاه انقلاب ايستادند و گفتند آنقدر مي آييم تا همه بازداشتي ها آزاد شوند.
لیست جدیدی از اسامی تعدادی از بازداشت شده ها ی روز تاسوعا و عاشورا برای ارسال به سازمانهای حقوق بشری و اطلاع عموم انتشار می یابد. با این لیست تا به حال اسامی 35 نفر از بازداشت شدگان روز تاسوعا و عاشورا منتشر شده است.
1- بهرام موسيوند 27 ساله گروهبان كادري نيروي هوايي
2- مهسا يداللهي رضوي 24 ساله در پل حافظ بازداشت شده
3- روژان نوريان 31 ساله در ميدان ولي عصر بازداشت شده
4- اشكان سعيدي 24 ساله در ولي عصر بازداشت شده
5- مجيد پور عابد 29 ساله در ميدان امام حسين روز تاسوعا بازداشت شده
6- سيد عليرضا حسيني 25 ساله در انقلاب توسط لباس شخصي ها مورد حمله قرار گرفته و در حاليكه دو لباس شخصي او را روي آسفالت مي كشاندند به داخل ون نيروي انتظامي منتقل كرده اند
7- امير امير انتظامي 30 ساله در حافظ بازداشت شده
8- حامد اصغر پور 22 ساله در امام حسين بازداشت شده
9- محسن حكيمي 30 ساله مكان بازداشت نامعلوم
10- آرين نظام آبادي 23 ساله در توحيد بازداشت شده
11- احمد رضا قاسم پور نجف آبادي 28 ساله در چهاراه ولي عصر بازداشت شده
12- عارف ناصري 21 ساله در بلوار كشاورز بازداشت شده
13- علي ذوالانوار 36 ساله در آزادي بازداشت شده
14- فرشيد كريمي 27 ساله در آذربايجان بازداشت شده
15- مهدي واعظي 24 ساله مكان بازداشت نامعلوم
16- مصظفي عرب 32 ساله در ميدان ولي عصر بازداشت شده
17- كمال حيدر دوست در فردوسي بازداشت شده
طبق قوانین اسلامی خونریزی در ماه محرم حرام است و این دومین باری است که حرمت ماه محرم و بخصوص جنایت در روز عاشور روی میدهد. بار اول توسط یزید روی داد. اما اینبار خونریزی و جنایت بدستور علی خامنه ای صورت گرفت. نیروهای تحت امر علی خامنه ای با به گلوله بستن ،به زیر خودرو گرفتن ،پرتاب از بالای پل و حمله با قمه و چاقو جان ده ها نفر از مردم ایران را گرفتند و صدها نفر زخمی بر جای گذاشت و تعداد بیشماری را دستگیر کردند. آنها به این جنایتها و شکستن حرمت ماه محرم اکتفا نکرده اند و قاتلین فرزندان مردم ایران که در منصب های بالای قوۀ قضائیه مانند رئیسی که از اعضای کمسیون مرگ قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 است ،محسنی اژه ای که حکم اعدام تعداد زیادی از مردم ایران را صادر و به اجرا در آورده است ، جعفر آبادی ،احمدی مقدم و رادان که نیروها و خودروهای آنها مردم را زیر می گرفتند. با ظاهر شدن بر صفحۀ تلویزیون هنوز محاکمه نکرده صحبت از اعدام جوانان را بر سر زبان می رانند .
تمام دلایل و شواهد حاکی از نیات پلید علی خامنه ای و قوۀ قضائیه او و تبلیغات گسترده و گوش کر کن آنها برای ارتکاب جنایت هولناک دیگری علیه جوانان آزادیخواه مردم ایران هستند. آنها قصد دارند تعداد از جوانان دستگیر شده و اسیر برای ایجاد رعب و وحشت و خروج از بن بست مرگبار سیاسی حاکم بر آنها اعدام نمایند.
برای پیشگیری از این جنایتها هولناک در شرف وقوع، هموطنان خارج کشور می توانند نقش عمده ای برای نجات جوانان اسیر نمایند با تماس با دفتر دبیر کل سلزمان ملل و کمیسر عالی و سایر مراجع بین المللی و حقوق بشری و راه اندازی آکسیونهای اعتراضی جلوی اعدام جوانان را بگیرند و دست رژیم برای خونریزی بیشتر را ببندند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، تمام دلایل و شواهد و موضع گیریهای قوه قضائیه و تبلیغات گسترده در رسانه های ولی فقیه حاکی از آماده شدن برای اعدام های گسترده جوانان دستگیر شده اخیر و زندانیان سیاسی هستند لذا نسبت به اعدام های گسترده جوانان دستگیر شده و زندانیان سیاسی در ایران هشدار میدهد. و از دبیر کل و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و مراجع بین المللی خواستار اقدامات فوری برای جلوگیری از اعدام زندانیان سیاسی در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
11 دی 1388 برابر با 2 ژانویه 2010
گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

در پی صدور بیانیه موسوی؛ پیام جبهه ملی خطاب به مهدی کروبی

تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۸۸
شبکه جنبش راه سبز 0جرس): جبهه ملی احیای دمکراسی و مشروطیت جمهوریخواه ایرانی بیانیه ای خطاب به حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی صادر کرد.
به گزارش جرس، در بخشی از این بیانیه آمده است: «در این شرایط خطیر که خشونت بسیار شدید سازمان یافته حکومتی، مردم را به عصیان میکشاند، در صورت خلاء رهبریِ خردمندانهء شخص استوار و مومن و مصممی مانند حضرتعالی در جبههء مردمِ بجان آمده و هموطنان بپاخاستهء ما، راه را بیگمان بر تندروی باز خواهد کرد؛ و جریانهای تندرو نهایتاً موفق به جذب هرچه بیشتر نیرو خواهند شد. امری که میتواند به گسسته شدن شیرازه کشور – ونه تنها حاکمیت- بینجامد.»
حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای شیخ مهدی کروبی حَفَظَّهُ اللهُ تَعالی

متأسفانه فشار سرکوب و ارعاب و تخویف به ترور نسبت به جناب آقای مهندس میرحسین موسوی ، و تهدیدِ شدیدِ متزاید و روزافزون نسبت به خانواده و عزیزان ایشان بر کسی پوشیده نیست. امری که در صدور بیانیهء شماره هفدهم ایشان مورخه یازدهم دیماه هشتادوهشت بی اثر نبوده است.

در این شرایط خطیر که خشونت بسیار شدید سازمان یافته حکومتی، مردم را به عصیان میکشاند، در صورت خلاء رهبریِ خردمندانهء شخص استوار و مومن و مصممی مانند حضرتعالی در جبههء مردمِ بجان آمده و هموطنان بپاخاستهء ما، راه را بیگمان بر تندروی باز خواهد کرد؛ و جریانهای تندرو نهایتاً موفق به جذب هرچه بیشتر نیرو خواهند شد. امری که میتواند به گسسته شدن شیرازه کشور – ونه تنها حاکمیت- بینجامد.

از خداوند متعال برای حضرت مستطاب عالی و عزیزان و یارانتان صبرجمیل و ثبات قدم مسألت داریم.

«رَبَّنا أفرِغ عَلینَا صَبرَاً وَ ثَبِّت أقدَامَنا وَ انصُرنَا عَلی القَومِ الظّاِلمین»

جبههء ملی احیای دمکراسی و مشروطیت جمهوریخواه ایرانی
پانزدهم محرم هزاروچهارصدوسی و یک هجری قمری
یازدهم دی ماه هشتادوهشت
اول ژانویه دوهزار و ده میلادی

در پی صدور بیانیه موسوی؛ پیام جبهه ملی خطاب به مهدی کروبی

تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۸۸
شبکه جنبش راه سبز 0جرس): جبهه ملی احیای دمکراسی و مشروطیت جمهوریخواه ایرانی بیانیه ای خطاب به حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی صادر کرد.
به گزارش جرس، در بخشی از این بیانیه آمده است: «در این شرایط خطیر که خشونت بسیار شدید سازمان یافته حکومتی، مردم را به عصیان میکشاند، در صورت خلاء رهبریِ خردمندانهء شخص استوار و مومن و مصممی مانند حضرتعالی در جبههء مردمِ بجان آمده و هموطنان بپاخاستهء ما، راه را بیگمان بر تندروی باز خواهد کرد؛ و جریانهای تندرو نهایتاً موفق به جذب هرچه بیشتر نیرو خواهند شد. امری که میتواند به گسسته شدن شیرازه کشور – ونه تنها حاکمیت- بینجامد.»
حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای شیخ مهدی کروبی حَفَظَّهُ اللهُ تَعالی

متأسفانه فشار سرکوب و ارعاب و تخویف به ترور نسبت به جناب آقای مهندس میرحسین موسوی ، و تهدیدِ شدیدِ متزاید و روزافزون نسبت به خانواده و عزیزان ایشان بر کسی پوشیده نیست. امری که در صدور بیانیهء شماره هفدهم ایشان مورخه یازدهم دیماه هشتادوهشت بی اثر نبوده است.

در این شرایط خطیر که خشونت بسیار شدید سازمان یافته حکومتی، مردم را به عصیان میکشاند، در صورت خلاء رهبریِ خردمندانهء شخص استوار و مومن و مصممی مانند حضرتعالی در جبههء مردمِ بجان آمده و هموطنان بپاخاستهء ما، راه را بیگمان بر تندروی باز خواهد کرد؛ و جریانهای تندرو نهایتاً موفق به جذب هرچه بیشتر نیرو خواهند شد. امری که میتواند به گسسته شدن شیرازه کشور – ونه تنها حاکمیت- بینجامد.

از خداوند متعال برای حضرت مستطاب عالی و عزیزان و یارانتان صبرجمیل و ثبات قدم مسألت داریم.

«رَبَّنا أفرِغ عَلینَا صَبرَاً وَ ثَبِّت أقدَامَنا وَ انصُرنَا عَلی القَومِ الظّاِلمین»

جبههء ملی احیای دمکراسی و مشروطیت جمهوریخواه ایرانی
پانزدهم محرم هزاروچهارصدوسی و یک هجری قمری
یازدهم دی ماه هشتادوهشت
اول ژانویه دوهزار و ده میلادی

دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک تهران، امتحانات پایان ترم این دانشگاه را تعطیل کردند

تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۸۸
جنبش راه سبز (جرس): درپی وعده قبلی دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک تهران، دانشجویان این دانشگاه امتحانات پایان ترم این دانشگاه را تعطیل کردند.‬

‫براساس گزارش ادوارنیوز، دانشجویان دانشکده های مختلف این دانشگاه در اعتراض به بازداشت تعدادی دیگری از دانشجویان این دانشگاه، امروز شنبه و در اولین روز برگزاری امتحانات پایان ترم این دانشگاه در جلسات امتحان حاضر نشدند و کلیه امتحانات دانشکده های مختلف این دانشگاه تعطیل شد.

دانشجویان در حال رایزنی با اساتید هستند تا سایر امتحانات هفته جاری این دانشگاه را نیز در اعتراض به بازداشت همکلاسی هایشان تعطیل نمایند. دانشجویان خواسته خود را آزادی دانشجویان دربند این دانشگاه عنوان می کنند.


شیرین عبادی: بیانیه موسوی عقب‌نشینی نیست

دويچه وله :

بیشتر اصولگرایان بیانیه هفدهم موسوی را تکرار مواضع پیشین او می‌دانند ولی محسن رضایی آن را یک "عقب‌نشینی" و حرکتی وحدت‌بخش می‌نامد. این بیانیه به نظر خانم شیرین عبادی، تلاشی واقع‌بینانه برای فرونشاندن التهاب جاری است.

 

بیانیه هفدهم میرحسین موسوی با واکنش‌های متفاوتی در داخل و خارج ایران همراه بوده است. گروهی این بیانیه را کوششی عاقلانه  برای میانه‌داری و مصالحه‌ای آبرومندانه می‌دانند، در حالی که محافل تندرو نزدیک به دولت احمدی‌نژاد، همانند روزنامه کیهان، آن را "فریب‌کاری و سفسطه" ارزیابی می‌کنند. شیرین عبادی اما این بیانیه را معدلی از حداقل خواست‌های مردم می‌خواند و از آن دفاع می‌کند.
دویچه‌وله: آقای محسن رضایی نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای نوشته و با تاکید بر این‌که بیانیه اخیر آقای موسوی عقب نشینی و پذیرش آقای احمدی‌نژاد است، خواستار پیام و رهنمود ایشان برای وحدت در جامعه شده است. شما شخصا فکر می‌کنید آقای موسوی کوتاه آمده‌اند؟
شیرین عبادی: من تصور می‌کنم که آقای رضایی آرزوهای خود را بیان کرده است. ایشان آرزو دارد که آقای موسوی عقب‌نشینی کند و جنبش سبز تمام شود. این بیانیه تاکیدی است بر آنچه قبلا گفته شده و چند راهکار ساده نیز به‌عنوان کف مطالبات در آن آمده است. این بیانیه نشانگر عقب‌نشینی آقای موسوی نیست، اما اساسا اگر آقای موسوی هم عقب‌نشینی کند، جنبش خودجوش و مردمی سبز، تمام نخواهد شد.
شما فکر می‌کنید این پنج ماده که آقای موسوی تاکید کرده، کافی است یا موردی برجسته در آن از قلم افتاده است؟
مسلما کافی نیست. این‌‌ها حداقل شرایطی هستند که جامعه را از این بحران شدید بیرون خواهد آورد تا طرفین بتوانند در کمال آرامش بنشینند و مشکلات را حل کنند. به گفته خود حکومت، الان ما در زندان‌ها بیش از ۱۰۰۰ زندانی سیاسی داریم. در این شرایط، وقتی این‌همه کشته شده‌اند، این‌همه دانشجو دستگیر شده‌اند، چگونه می‌توان نشست و بیطرفانه صحبت کرد؟  برای صحبت بر سر آشتی و وحدت ملی، باید حداقل شرایط برای فضای آرام فراهم شود و ما از این التهاب شدید بیرون بیاییم. بیانیه آقای موسوی برای این است که آن التهاب شدید  فروکش کند تا طرفین بتوانند صحبت کنند. وگرنه خواست‌ها بیش از این‌ها هستند.
اشاره کردید به تعداد زندانیان سیاسی. از جمله موارد بیانیه آقای موسوی آزادی اینهاست. اما آیا با توجه به عملکرد دستگاه امنیتی و قوه قضاییه، این خواست عملی است؟
این یک خواست حداقلی است برای فرونشاندن التهاب. متاسفانه از واکنش‌های افراط گرایان اصولگرا معلوم است حتی به چنین  حداقلی هم برای رسیدن به یک راه حل، راضی نیستند. آنها حاضرند  برای ماندن در قدرت، یک میلیون‌ نفر را هم بکشند.  ما همواره از مردم خواهش کرده‌ایم ضمن مقاومت و اصرار بر خواست‌های برحق و مشروع و قانونی خود، دست به خشونت نزنند و بهانه به دست دولتی ندهند  که برای باقی ماندن در قدرت از هیچ کاری ابا ندارد.
گفتید که خواست‌ها در بیانیه آقای موسوی کافی نیستند. اگر قرار بود شما بیانیه‌ای بنویسید، چه بر آن می‌افزودید؟
ببینید، خواست من تنها مطرح نیست، مهم معدل خواست جامعه و مردم است. از آن طرف باید دید که پتانسیل حاکمیت برای قبول درخواست‌ها چیست. وقتی صحبت از مصالحه و آشتی می‌شود، هم مردم و هم حکومت هر کدام قسمتی از خواست‌های مهم‌تر را به دست میآـورند و از بخش دیگری، صرفنظر می‌کنند. معنای آشتی و مصالحه این نیست که من تمام خواست‌های خود را طرح کنم، این امکان پذیر نیست.
به این ترتیب، بیانیه آقای موسوی را واقع بینانه می‌دانید و می‌گویید که نکات مورد تاکید ایشان با توجه به ظرفیت‌های عملی نوشته شده‌اند؟
بله. این‌ها خواست‌های جنبش سبز نیستند، بلکه برای فرونشاندن التهاب جامعه هستند. این‌ها مطالبی هستند برای نشستن طرفین بر سر میز مذاکره.
با وجودی‌که برخی عقیده دارند آقای موسوی برای کمتر کردن هزینه‌های ایستادگی و اعتراض مردم اقدام به نوشتن این بیانیه کرده، دستگیری‌ها همچنان ادامه دارند. شما با توجه به اعتبار جهانی خود، چه کاری می‌توانید برای مهار این موج بکنید؟
من بارها گفته‌ام که تاریخ به امروز ختم نمی‌شود و جهان منحصر به ایران نیست. همواره امیدوار بوده‌ام که مشکلات حقوقی در دادگاه‌های ایران حل و فصل شوند. آنها که در حق مردم ظلم می‌کنند باید بدانند که اگر اجرای عدالت در دادگاه‌های ملی فراهم نشود، راه‌های دیگری در حقوق بین‌اللمل هست.  البته من امیدوارم وضعیت ایران به اینجا کشیده نشود و ما بتوانیم زندانیان بیگناه را بوسیله دادگاه‌های خودمان آزاد کنیم.
مهیندخت مصباح
تحریریه: مصطفی ملکان

اختصاصي از فرداي ايران : نكته اي مهم براي همه دوستان و همراهان

براي آن دسته از عزيزاني كه به تهيه فيلم و عكس از تظاهراتها و راهپيمايي ها مشغول هستند ، ضمن عرض خدا قوت و خسته نباشيد نكاتي مهم است كه لازم است بدان توجه داشته باشند :

گرفتن تصاوير خوب و با كيفيت به دوربين ها حرفه اي يا نيمه حرفه اي براي ارسال به شبكه هاي خبري و سايتهاي خبري كار خوبي است كه بسياري از شما عزيزان با قبول خطر دستگيري و ضرب و شتم شديد آن را به جان مي خريد . اما همراهان عزيز آيا توجه كرده ايد با عكسهاي كلوزآپ و يا نماهاي نزديك از چهره هاي دوستانمان ، چگونه نا خواسته و بدون قصد و منظور كودتاچيان و جلادان جمهوري اسلامي را در شناسايي آنها ياري كرده ايم ؟؟؟ بيشتر عكسهايي كه در سايت گرداب منسوب به برادران جلاد وزارت اطلاعات گذاشته شده اند . حاصل هنرمندي من و شماي عزيزي است كه بي توجه به اين موضوع آب در آسياب دشمن ريختيم .

خواهشاً سعي كنيد آن دسته عكسها و فيلمهايي را كه تهيه مي كنيد حتي الامكان به نحوي باشد كه شناسايي صورتها درآن مقدور نباشد . و اگر به هر حال نتيجه كار به شكلي بود كه صورت شخصي از همراهانمان در آن پيدا بود با استفاده از ابزارهاي ويرايش عكس و فيلم تصاوير آنها را غير قابل شناسايي كنيم .

همچنين ذكر اين نكته نيز الزامي است كه در كنار فيلم برداريها و عكاسي هاي ما ، برادران عرزشي سپاه و اطلاعات نيز با در دست داشتن دوربينهاي حرفه اي كه قيمت بعضي از آنها بيش از ده ميليون تومان است در حال آرشيو تصويري از صورتهاي رادمردان و شير زنان ايران است كه در صورت لزوم براي شناسايي و دستگيري و يا حتي پرونده سازي براي آنها استفاده كنند . لذا لازم است كه همواره و همه جا علاوه بر دوربينهاي جاسوسي به ظاهر كنترل ترافيك ، حواسمان به اين جاسوسان نيز باشد .


ادامه واکنش‌ها به بیانیه جدید موسوی

دويچه وله :

واکنش‌ها به بیانیه موسوی در ایران بسیار متفاوت است. در حالی‌که روزنامه کیهان بیانیه موسوی را نشانه‌ی "بن‌بست فتنه" خواند، اصول‌گرایان معتدل و اصلاح‌طلبان آن را زمینه‌ای برای برون‌رفت از بحران کنونی دانستند.

 

واکنش به بیانیه میرحسین موسوی بار دیگر این امکان را فراهم ساخت، تا که افراد و جریانات سیاسی مواضع خود پیرامون بحران کنونی در کشور را تدقیق و روشن کنند. در حالیکه بسیاری از حامیان جنبش سبز، محتوای بیانیه‌ها و راه‌حل‌های پنج‌گانه‌ی موسوی را مثبت ارزیابی کرده‌اند، در نیروهای موسوم به اصول‌گرا دو برخورد متفاوت و متناقض با این بیانیه شکل گرفته است. اصول‌گرایان معتدل بیانیه موسوی را آغازی برای برقراری وحدت ملی تلقی کرده‌اند، اما اصول‌گریان تندرو و حامیان دولت احمدی‌نژاد آن را "انباشته از فریب و سفسطه" دانسته‌اند.
حمله شدید کیهان به بیانیه موسوی
کیهان به عنوان یکی از مخالفان سرسخت جنبش سبز، که مدیرمسئول آن نماینده آیت‌الله خامنه‌ای است، می‌نویسد: «میرحسین موسوی پس از ۵ روز سکوت نسبت به حرمت‌شکنی بی‌سابقه اوباش ضد‌انقلاب در روز عاشورای حسینی، بیانیه‌ای عمرسعدی صادر کرد و هتاکان به ساحت امام حسین علیه‌السلام را "مردم خداجو" خواند.»
کیهان با نسبت دادن "فریب‌کاری و سفسطه" به میرحسین موسوی، وی را «عنصری بازی‌خورده و آلت دست آمریکا، انگلیس و اسراييل» نامید و به تکرار برخی از شعارهای تظاهرکنندگان حامی دولت در روز چهارشنبه پرداخت. کیهان همچنین با حمله به سایت‌ها وافراد اصول‌گرایی، نظیر محسن رضایی و سایت آینده، آنها را مسبب "شایعه‌پراکنی و تحریکات" رسانه‌های خارجی در کشور دانست.
حسینیان: وحدت خیانت است
روح‌الله حسینیان، رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی در مجلس و یکی از حامیان سرسخت احمدی‌نژاد، در مصاحبه با خبرگزاری فارس گفت: «اگر منظور از وحدت، وحدت با سران فتنه است، که همچنان بر طبل مخالفت و ایستادگی در راه شیطانی خود می‌کوبند، این وحدت خیانت به ملت است.» حسینیان با رد بیانیه موسوی در خطاب به محسن رضایی گفت، «آقای رضایی ظاهراَ در راهپیمایی مردم تهران شرکت کرده، اما به شعارهای یکپارچه آنان که خواستار برخورد قاطعانه با سران فتنه بودند شاید نشنیده و یا به درستی آن را درک نکرده‌اند.»
وی با اشاره به محورهای مشترکی نظیر بحران و مشکلات اقتصادی در بیانیه موسوی و نامه رضایی به آیت‌الله خامنه‌ای مدعی شد، «این امر نشان‌دهنده آن است، که این گونه خواسته‌های غیرقانونی و احیاناَ شعارهای حقی که اراده باطل از آنها صادر شده، در یک مرکز مشترک برنامه‌ریزی می‌شود و از حلقوم افرادی خاص خارج می‌شود.» وی در پایان گفت‌وگو از محسن رضایی خواست، که از «اقدامات خود دست برداشته و به دامن ملت بپیوندد.»
اغلب ارزیابی‌های دیگر اصول‌گرایان تندرو شبیه موضع‌گیری‌های خصمانه ائمه جمعه نظیر جنتی، علم‌الهدا، شبستری و واعظ طبسی در قبال جنبش سبز است.
استقبال اصولگرایان معتدل
به دنبال نامه‌ی محسن رضایی به رهبری و ارزیابی مثبت وی از بیانیه اخیر موسوی، "عماد افروغ" نماینده اصول‌گرای مجلس هفتم نیز در تحلیلی بیانیه‌ی موسوی را زمینه‌ای برای آشتی ملی قلمداد کرده است. وی می‌نویسد: «بیانیه آقای موسوی و تاکید بر محورهایی که مورد تردید برخی از جناح‌ها و فعالین سیاسی بود را به فال نیک می‌گیرم، بطور خلاصه در این بیانیه با صراحت از قدرت‌های بیگانه مستکبر، افراد بدنام، جریان‌های منحوس از جمله منافقین ابراز انزجار شده و بر هویت اسلامی-ملی و مخالفت با سلطه بیگانگان و وفاداری به قانون اساسی تصریح شده است.»
افروغ در پایان تاکید می‌کند، تنها با "برسمیت شناختن دیدگاه‌های متفاوت و سلایق متکثر"می‌توان به کمک چهره‌های معتدل در اوضاع امن و آسوده، از شرایط کنونی به سلامت عبور کرد.
سایت "خبرآنلاین"، نزدیک به علی لاریجانی رئیس مجلس، نیز حمله به نامه‌ی رضایی و توهین و تمسخر مواضع دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام از سوی جناح‌های تندرو و «محافل سیاسی داخل کشور» را با نظرات افراطی «رسانه‌های ضدانقلاب» در خارج مشابه دانسته است.
سایت "آینده" نیز در تحلیلی به برخورد سازمان‌یافته به نیروهای معتدل اصول‌گرا خبر داده و از وجود "ستادی پنهان" برای منزوی کردن عقلا و طرد معتدلین نظام از سوی افراطیون داخلی پرده برداشته است.
پشتیبانی اصلاح‌طلبان
اغلب سایت‌های و چهره‌های نزدیک به اصلاح‌طلبان و جنبش سبز بیانیه هفدهم موسوی را ستوده و آن را راهکاری برای برون‌رفت از بحران کنونی دانسته‌اند. برخی از چهره‌های حامی جنبش در خارج نظیر محسن مخملباف و محسن سازگارا با انتشار اطلاعیه‌ای ضمن پشتیبانی از موسوی، تفسیر خود را از بیانیه هفدهم اعلام کرده‌اند. به گفته این دو تن، بیانیه‌ی موسوی«اتمام حجت با تمام کسانی است که دل به اصلاح این نظام بسته‌اند.» اطلاعیه تاکید می‌کند، که موسوی همچنان دولت احمدی‌نژاد را نامشروع می‌داند و بر تغییر قانون انتخابات و برگزاری انتخابات آزاد پافشاری می‌کند. اطلاعیه در نکته‌ی پایانی متذکر شده است، که بیانیه موسوی باید «به عنوان کف مطالبات مردم» تلقی شود.
عباس عبدی، روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی، بیانیه موسوی را انداختن توپ در زمین رف مقابل ارزیابی کرده است. آقای عبدی، به وبسایت خبری فرارو گفت: «به طور كلی آقای موسوی كار خوبی انجام دادند و توپ را در زمین طرف مقابل انداختند.» وی در مورد کسانی كه بیانیه موسوی را عقب‌نشینی می‌دانند اظهار داشت: «استفاده از كلمه عقب نشینی، استفاده بیجا و نامناسبی است».

مسعود بهنود : درست انتخاب کردند مردم !


جمعه ۱۱ دى ۱۳۸۸
روزآنلاين : بیانیه مهندس موسوی را خوانده اید، این یعنی کسی که خشونت در آئین او نیست، انسان صلح است نه عربده جویی در کمین فرصت برای قدرت نمائی کور. این یعنی انسانی که برای دست یافتن به قدرت [حتی به قصد قربت به خدمت] حاضر نیست حقی ناحق شود. این یعنی انسانی که حضور در قدرت و خبر داشتن از پستوهای آن فاسدش نکرده است، و  لقلقه زبانش حقوق حاکم و حکومت نیست. مردم برایش اصل است، حقوق مردم. و وقتی از این حقوق می گوید مقصودش حفظ منصب و موقع خود نیست.
بیانیه مهندس موسوی جواب آن هاست که گمان کردند خرخره طرف را زیر دندان دارند به یک فشار کار تمام است. پیام می فرستد که صدای هر دو سو را شنیدم: هم آنان که با رفتاری که با سبعی که در برابر چشم ها آفریدند و رفتاری که با گرفتارشدگان کردند منتهای رحمت خود و عطششان را به قدرت نشان دادند، و هم  بلاکشانی که ملامت شنیدند، خون دیدند و خون خوردند، و پایدار ماندند. این پیام در عین  حال قوت قلبی است برای همه استواران در صلح و مسالمت.
به گمانم در حقیقت مهندس حرمت همه کسانی را نگاه می دارد که نام وی را بر زبان داشتند وقتی جان دادند. پس در این پیام از خود و از حق خود می گذرد، اما بر سر حقوق آن جان باختگان می ایستد. مهندس می گوید آن ها گرچه فریاد می زدند یا حسین میرحسین، مرا در نظر نداشتند بلکه سرزمین امن و آزاد می خواستند، زندگی انسانوار می خواستند، دوستی طلب می کردند، مهربانی منظورشان بود. در یک کلام همه آن می خواستند که همین قانون بدانان داده است.
گرچه تاکنون هم هر چه توپخانه خشونت طلبان و قدرت پرستان به سوی مهندس پرتاب کرده، جز دروغ و بهتان نبوده است، اما بیانیه امروز نشان داد آن کس که مردم رنج دیده ایران برگزیدند، همه ظرفیت های یک رهنما را دارد. خیراندیش است و دردآشناست. غرور و بدخواهی و کینه در او راه نمی جوید. هدف را گم نمی کند. فرزند زمانه خویش است. آن چهره ای از مسلمانی است که سی سال پیش هم تمامی جامعه را قدرت چندان بخشید که از گردنه های سخت بگذرد. ورنه دجالان و چال دهانان اند آنان که هر شب در آرزوی جنگی  می خسبد تا مگر نیاز به رجزخوان و توپچی داشته باشد، شمران تعزیه اند که منفعت خود در اشک و آه درآوردن می بینند بی آن که در زیر جلد اندک ارادتی به کسی داشته باشند،حتی به شمر،  تنها در اندیشه وظیفه و دستمزد اند که به هر طریق برسد غنیمت است برایشان.
بیانیه مهندس انسانی تر و بلند مقام تر از هر سخن دیگر  در عین صلح اندیشی و خیرخواهی قدرت سبز را نشانه می زند. این قدرت برگرفته از خواست مردم است که به میرحسین امکان می دهد که شرایط بازی را تعیین کند و خطی بکشد که از این پس هر کس آن سوی خط بماند، حجت بر وی تمام است.
وارونه شعاری است که گفته بود اگر موئی از سر محبوب من کم گردد "ما می دانیم و تیغ و رگ های شما". اینک بیانه می گوید وقتی توپخانه هایتان متوقف شود، دست از خشونت طلبی بردارید، بگذارید مردم بر گشته های خود زاری کنند، تیر و توپتان را به انبار برگردانید ما می مانیم و بهار خرم سرزمین مان، با قانون و صلح، بی کینه و بی خشم.
 

اختصاصي از فرداي ايران : قابل توجه جامعه ی مدرسین حوزه ی علیمه ی قم !

جامعه ی مدرسین حوزه ی علیمه ی قم با انتشار اطلاعيه اي اعلام كرده كه آيت اله صانعي صلاحيت مرجعيت ندارد . ما اين دوستان شديداً و عميقاً موافقيم ! چرا ؟

 اولاً - اگر قرار باشه مرجع تقليد بودن بر حسب ميزان تملق گويي يك روحاني به ولي خودخوانده باشد . خوب قطعاً آيت اله صانعي به دليل دوري كردن از اين مهم در مقام بزرگمردان بي سوادي چون نوري همداني نيست ! كه هنوز ... را از گوشت كوبيده تشخيص نداده ، فتوا مبذول مي كنند .

ثانياً  - اگر قرار باشد مرجعيت درميزان پس انداز بيش تر پول و مال اندوزي باشد . خوب در اين ضمينه نيز استادان گرامي چون مكارم شيرازي مجالي باقي نمي گذارند براي آقاي صانعي .

ثالثاً - اگر مرجعيت در سكوت و چون بي تفكران هر چه را ولي خود خوانده گفته گوش كردن بود ، خوب آقاي صافي گلپايگاني خوب مرجعي است براي اين كار .

رابعاً - اگر مرجعيت در توحش و وحشيگري و فرمانهاي قتل و قتواهاي ترور ديگر انديشان باشد . اين لباس برازنده شخصيت فاخر آقاي مصباح يزدي است كه بعيد مي دانم كسي را توان رقابت با آن باشد .

خامساً - اگر مرجعيت به هرزگي هاي آقاي يزدي بود كه يد طولايي دارند در تصاحب نواميس مردم ، كه بعيد مي دانم صانعي به درد اين كارها بخورد .

سادساً - اگر مرجعيت از آن نوع بود كه چون ولي خود خوانده يك شبه از روضه خواني آيت الهي شوي عظمي ، نه گمانم صانعي راهي پيموده براي اين كار !


آي چون كبكاني كه سر در زير برف كرده بيدار شويد ، اولاً ما نيازي به مراجع نداريم ، خود عقل داريم و قدرت تحليل كه چگونه رفتار كنيم و بيانديشيم و بخوريم و بياشاميم . به فرض هم كه قرار باشد از شمايان كسي را برگزينيم كدام عقل سليمي مي تواند باشد كه نفهمد تفاوت شما بادمجان دور قاب چينان را و آقاي منتظري را ؟
چه كس مي تواند بنشيند و نبيند كه سواد صد من يه غاز شما كجا و انديشه هاي پاك علامه جعفري كجا ؟ كدام راد مرد و نيك انديشي است كه لمحه اي درك كرده باشد وجود علامه طباطبايي را و بعد بنشيند پاي لطايف الطوايف مصباح يزدي ؟؟؟

بعد از منتظري به حق و انصاف چندين مرجع داريم كه پيرو راه انسان بودند نه راه شيطان . اگر كسي را خيال تقليد است از آنان بر مي گزيند :

آيت اله صانعي
آيت اله دستغيب شيرازي
آيت اله طاهري اصفهاني
آيت اله بيات زنجاني

والسلام !

تولد یک رهبر

سعید قاسمی نژاد

رهبر یک جنبش عظیم سیاسی اجتماعی نمی تواند تنها با حامیانش سخن بگوید، در کنار سخن گفتن با حامیانش باید با جناح مقابل نیز سخن بگوید. سخن گفتنی که تنها در پشت پرده و از خلال گوشه ها و کنایه ها نباشد. سخنانی صریح و بدون پرده‌پوشی که طرف مقابل را نشانه برود. موسوی اینک چنین کرده است، اگرچه هنوز با ترس و لرز. بیانیه هفدهم موسوی به گمان من مرحله پایانی تولد یک رهبر بوده است. اینک رهبری متولد شده است، اینک مردی که در تمام این شش ماه در کنار ما ایستاده بود، آماده است که از یک نماد مقاومت به یک رهبر تبدیل شود؛ آماده شده است تا علاوه بر همراهی با مردم در حرکات اعتراضی به نیابت از آنان خواسته‌های آنان را مدون کند و راه مذاکره بر سر آن خواسته ها را به گروه مقابل نشان دهد. این اتفاق را باید به فال نیک گرفت. باید آن حرفهای سانتی مانتال درباره بی نیازی جنبش از رهبری را رها کرد، جنبش برای پیروزی نیازمند رهبر است، جنبشی غیردموکراتیک البته رهبری غیردموکرات می طلبد و جنبشی دموکراتیک رهبری دموکرات. جنبش سبز اما چنانکه خود مهندس موسوی گفته است مستحیل در رهبرانش نیست؛ جنبشی است که از طریق شبکه‌های اجتماعی گسترده‌ای که شکل داده است سمت و سوی مسیر را به رهبران نیز می‌نمایاند. در ارتباطی دوسویه با رهبران است. خود را با رهبران هماهنگ می‌کند. رهبران نیز خود را با آن هماهنگ می کنند. اما به هر حال این جنبش نیازمند آن است که با دیگران مذاکره کند. این دیگران در وضعیت مصالحه می تواند دولت مستقر باشد و در وضعیت انقلابی دولتهای خارجی و بخشهای متمرد ارتش باشند. موسوی یک‌باری خطاب به ما گفته بود که موسوی با شما مردم متولد شده است. آن تولد، تولد نماد مقاومت بود، این تولد، تولد یک رهبر است. ضمن دوری از از هر گونه کیش شخصیت که آفت این جنبش خواهد بود اینک باید بار دیگر گفت موسوی تولدت مبارک! چرا که اینک رهبری متولد شده است.

موسوی در این شش ماه نشان داده است که برعهد خود با مردم استوار ایستاده است. کسانی بیانیه هفدهم موسوی را سازش یا عقب نشینی خوانده‌اند. آیا موسوی عقب نشینی کرده است؟ مردی که در بیانیه‌اش اعلام می کند برای شهادت اماده است، کدام نشانه از سازش ذلیلانه را بروز داده است؟ مردی که می گوید "بنده به صراحت و روشنی می گویم فرمان اعدام و قتل و زندانی کروبی و موسوی و امثال ما مشکل را حل نخواهد کرد." چه نشانه‌ای از عقب نشینی را نشان داده است؟ تمامی کسانی که بیانیه را خوانده اند متفق القولند که تا پیش از رسیدن به مقطع پیشنهادها، بیانیه هفدهم یکی از درخشان ترین و شجاعانه ترین بیانیه های موسوی است. نگارنده چون بسیاری دیگر معتقد بود که بند اول پیشنهاد موسوی و آن جایی که از عدم نیاز به موافقت نامه و تضمین می گوید نقطه ضعف‌های جدی این بیانه هستند. اینک پس از چند ساعتی تامل، می توانم بگویم که در هر دو مورد اشتباه کرده‌ام.

در سمت حکومت، اینک تندروترین و سرکوبگرترین جناح، حاکم مطلق است. این جناح در این چند روزه توانسته همه را پشت سر خود متحد کند تا به خیال خود فتنه دموکراسی‌خواهی در مملکت را جمع کند. موسوی با عکس‌العملی به موقع در جناح مقابل شکاف می اندازد. موسوی درِ باغ سبزی نشان می دهد بدون اینکه حاضر باشد چیزی را که آنها می‌خواهند بگوید. طرح مطهری مبنی بر اعتراف به اشتباه را رد می کند. می گوید که حاضر به امضای موافقت نامه‌ای نیست چرا که می داند از آن سو تضمینی در کار نخواهد بود و هر گونه موافقت نامه‌ای تنها او را گرفتار و بی اعتبار خواهد کرد. رهبر را خطاب قرار می دهد و از او می خواهد دستش را از پشت دولت بردارد. پیشنهاد اول آنقدر اغواگر است تا جناحی که به زور اسلحه اینک پشت احمدی نژاد و رهبر متحد شده است را تحریک کند. پیش از هر کس، آن نیمه مرد ناتمام طعمه را می گیرد و به رهبری نامه می نویسد اما حاضر به رسمیت شناخته شدن دولت نمی شود. اینک موسوی دو کار کرده است با متحمل شدن کمترین شکاف در جبهه خودی، خود را از مرحله یک نماد مقاومت، از مرحله یک فراخوان دهنده به حضور در خیابان، به مرحله رهبری که قدرت مذاکره و چانه زنی دارد بر کشیده است و از سوی دیگر در مرحله‌ای که حکومت کوشیده همه اعوان و انصارش برای سرکوبی تمام عیار را پشت سر خود جمع کند، شکاف در اردوی دشمن را دوباره فعال کرده است.

نگرانی همه ما در این چند روزه این بود که این مرحله را که بیش از هر چیز به دولت نظامی پس از 17 شهریور می‌ماند، چطور باید پشت سر گذاشت. اینک موسوی با طرح زیرکانه‌اش به یاری جنبش آمده است. تیغ سرکوب کندتر می شود و آتش اختلاف در آن سو بالا می گیرد. اینک ما بار دیگر ندا داده‌ایم که ما مردمانی اهل سازشیم. من اما تقریبا مطمئنم که در سوی مقابل آن کس که باید بپذیرد، سخنان موسوی را نمی پذیرد. آقای خامنه ای چنانکه تا بدین جا نشان داده است حاضر به پذیرش این پیشنهادات نخواهد شد چرا که به درستی گمان می‌برد اولین عقب‌نشینی‌اش، آخرین حرکت به اختیارش خواهد بود و از پی آن سقوطش حتمی خواهد بود. اینک ما بار دیگر ندا داده‌ایم ما مردمانی اهل سازشیم. آنان اما به طعنه به ما می‌گویند که با ما نمی سازند. ایرادی ندارد آنان با ما نمی‌سازند ما چیز دیگری می‌سازیم که زودتر از آنچه گمان برند به کارشان خواهد آمد. کمربندهایمان را سفت ببندیم روزهای دشواری در پیش است. رمز پیروزی ما در آن است که انتقادهایمان را بی پرده پوشی انجام دهیم و در عین حال اتحادمان را افزونتر سازیم. انتقاد و اتحاد هم رمز پیروزی در مبارزه با این استبداد است، هم رمز موفققیت در بر ساختن نطامی دموکراتیک. اگر بعضی دلسوزان به بهانه رسیدن به دموکراسی ما را به عقب نشینی به سکوت و به کوتاه آمدن فرا می خوانند، بیایید ما آنان را به انتقاد، اتحاد، مبارزه و پیروزی فرا بخوانیم.

منبع : بامداد خبر

میر حسین برای خود چیزی نخواسته است

تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۸۸

سارا زرتشت 

بیانیه ی شماره 17 میرحسین موسوی  صادر شد . بیانیه ای که بیش از آنچه یک  بیانیه باشد ، یک  "رفتار سیاسی ِ کنشگرانه " است . 

آنچه  میر حسین ، در این بیانیه گفته است  و خواسته است ، از صدر تا ذیل بر آگاهان سیاسی  و فعالان اجتماعی  پوشیده نخواهد ماند . مواردی چون :  اصلاحات لازم  با تکیه بر قانون اساسی  ، شکل گیری شبکه های اجتماعی خود جوش ، وجود  تفکر متوهم ِ واقع گریز در مدیریت ِ بحران  ، پناه بردن بر رویکردهای کم عمق در مدیریت کشور   ، بحران مشروعیت  داخلی و بین المللی ، خبط های بزرگ رسانه های ِ دولتی ، تقبیح ِ فراخو انی مردم به جنگ و شورش داخلی در تریبون های رسمی ،اشاره به  زیاده خواهی ها و انحرافات  در سپاه  ، ورق پاره شدن سند چشم انداز ملی  ، تاکید بر استقلال از خارجی ها و در نهایت راهکارهای پنج گانه  ، به صراحت و شفافیت کامل  در بیانیه میر حسین آمده اند .

اما این همه تکنیک و تاکتیک و هنرمندی سیاسی  ، چیزی نیست  که این نوشتار به خاطر آن قلمی شده است .  آنچه  نگارنده را مسحور  این بیانیه ارزشمند کرده است ، سایه  سنگین اخلاق بر این بیانیه است  . سایه ای که که تمامی جادوگری های سیاسی  نهفته در آن را ، مدیون خود دانسته  و منکوب خود می خواهد .

   میر حسین  دراین  بیانیه آمادگی خود را برای  شهادت اعلام می کند و  خون خود را رنگین تر از خون کسی نمی داند   ،  تا همه بدانند  عقب نشینی ِ ظاهری ِ  میر حسین  در سخن گفتن " از و با "  دولتی  که مشروعیت آن با سوال های ِ سهمگینی روبرو است ،  نه از سر ترس ،  که  در اصل ایجاد فرصتی برای میدان داری  اخلاق است .

اخلاقی که در یکی از بندها ی خود آن چنان با حقوق بشر توام شده است که هیچ سیاست و سیاست مداری را یاری ایستادن در برابر آن نخواهد بود . آنجا که  می گوید : " مسلما حرمت شکنی اگر در روز عاشورا صورت گرفته باشد مورد تایید ما نیست، اما بدترین نوع حرمت شکنی را کشتن بندگان بیگناه و عزادار در روز عاشورا و در ماههای حرام می دانیم ."

باری ، اصل سخن این است .  در روزگاری  که  بی محلی سیاست به اخلاق ،  نه در ایران که در سراسر جهان ، در عمل و حتی در نظر !  مشهور  و رایج  است ، کافی است یکبار دیگر بیانیه ی هفدهم میر حسین را بخوانیم و ببینیم که میر حسین در این بیانیه برای خود  چیزی  نخواسته است . 

نوشتاري درباره بيانيه هفدهم مهندس موسوي - برگرفته از قسمت نظرهاي سايت كلمه

رییس جمهورمحترم جناب مهندس موسوی !

اولا:بیانیه شماپس ازحوادث و زشتی و پلشتی حکومت در روز عاشورا مرا به یاد خطبه حضرت زینب در بارگاه یزید انداخت وافشاگریهای بیشماری که دربیانیه ات بود . تبارک الله !

ثانیا:حدود۴۰ نکته دربیانیه ات بود که بایدآحاد ملت ایران و فرهیختگان و اعضای جنبش سبز بامداقه باآن برخورد کنند من حداقل سه بار بیانیه را خواندم و هر بار نکته جدیدی رادرآن یافتم .

ثالثا:سوء استفاده فرصت طلبانی چون … که بااشاره به تنها یک سطر بیانیه طویل به روش صداو سیمایی سعی درتقطیع بیانیه و برداشت مخالف ازمحتوای آن کرده اند شمارادرموضع انفعال قرار ندهد .

رابعا:بیانیه نشان داد که دغدغه شما نیز نظیر سایر اقشار ملت دیگر از به غارت رفتن آرای آنها در انتخابات ریاست جمهوری گذشته است و خواسته هایی را مطرح کرده یا نکاتی راافشاء ومورد تاکید قرار داده اید که به عنوان آخرین اتمام حجت به رهبران ونظام در حال فروپاشی اطلاق می شود . ای کاش عقل سلیمی در طرف مقابل بود واز لابلای سطور دلسوزی وخوشبینی شما را در سرنوشت نظام و رهبران آن درک می کرد . بگذارید باهم نگاهی مجدد به این نکات از منظر اینجانب بیاندازیم تا شاید با همفکری بتوانیم گامی هر چند کوچک در جنبش باهم داشته باشیم:

- آغاز آن بافرازی از زیارت عاشورا که نشان می دهد شما و یارانت از یاران امام حسین و مخالفین شما قاعدتا باید در صف یزیدیان زمان باشند .
- افشای مصلحت طلبان و اشاره برحق بودن خود در صدور دعوتنامه شرکت درمراسم روز عاشورا علیرغم آنکه به درخواست آنهاانجام ندادید .
- تاکید بر اصلاحات و مطالبات اساسی مردم درقالب حقوق مصرح درقانون اساسی که خود اشاره تلویحی به زیر پا گذاشتن اصول مسلم قانون اساسی و بی توجهی حاکمیت به اصلاحات و مطالبات مردم است .
- حمایت ازمردم بی پناه و عزاداران حسینی که توسط صاحبان زر و زور و تزویر اغتشاشگرخوانده شدند .
- تاکید بر نقش مردم در قالب شبکه های اجتماعی و مدنی که حاکمیت تزویر باادعای نابودی آنها یا جایگزینی با هیات ساندیسی مدعی است عوامل جاسوسی بیگانه یااعضای گروهکهای سیاسی اوائل انقلاب (سلطنت طلبان. مجاهدین وتوده ای و….)هستند .
- بی اعتبار کردن خط و نشانهای حاکمیت مبنی براعدام مخالفین خود و تشدیدسرکوبها .
- خود جوش بودن جنبش و موفقیت آن در سازماندهی خود علیرغم فقدان سازمان و رهبری و رسانه و استراتژی و تاکتیک و بی اعتباری استراتژی و تاکتیکهای حاکمیت در کنترل آن .
- جلب توجهات بین المللی به جنبش به طوری که حتی حامیان حاکمیت نظیر روسیه وچین هم مجبور به اعلام برائت خود از سرکوبگران شدند و سخنان انفعالی رهبری در جمع بسیجیان دانشجو در اروپا بیانگر موفقیت کامل سیاست خارجی جنبش سبز بود . حاکمیتی که در طی پنج سال گذشته به دنبال مذاکره با آمریکا بوده و پیروزی دموکراتها و اوباما را در مقابل جمهوریخواهان و جورج بوش ، پیروزی خودمی نامید و در ارسال نامه های فدایت شوم گوی سبقت را از محمدرضا پهلوی و دیگر نوکران ربوده بودند اکنون ناامید از طرح بین المللی خود رهبران کشورهای اصلی جهان را متاثر از رسانه های صیهونیستی قلمداد می کند!
- تاکید شما بر سندیت کلیه اقدامات سبوعانه ضبط و پخش شده در رسانه هاو وب سایتها توسط وابستگان حاکمیت در روز عاشورا که طیفی وسیع را در برمی گیرد و سردمداران شریک در این جنایات سعی بر کتمان یاانحراف درآنهاکردند .
- افشا و پرده برداشتن از چهره سران اصلی فتنه که هدایتگر اراذل و اوباش موسوم به لباس شخصی وجنایات آنها در روز عاشورا بودند .
- تایید بی عقلی و بی انصافی حاکم بر صدا و سیمای حاکمیت و افشای حاکمیت دروغ و جعل و جهل و خشونت زایی بر رسانه ملی
- تاکید بر تکرار اشتباهات توسط رهبران و درس نگرفتن ازحوادث گذشته است…
- افشای استراژی النصر و بالرعب که چشم فتنه رهبران خشونت گرا و متزلزل می باشد .
- تایید سلب مشروعیت از سیستم به دلیل عملکرد رهبران آن در داخل و خارج .
- اعلام رسمی بی کفایتی و سوء مدیریت استراتژیک دولت…
- افشای شکست کامل حاکمیت در عرصه داخلی و خارجی
- تاکید بر نقش روشنفکران و دانشگاهیان و فعالان سیاسی به عنوان نخبگان آحاد ملت که ستون فقرات جنبش سبز هستند . در حالی که در سمت طرف مقابل تعدادي مداح بی سواد و لومپن و چماقدار تحت پوشش و شعارهای به ظاهر مذهبي با جیره گرفتن نقدی و جنسی ایفای نقش می کنند .
- افشاء وحذف خیال خام سرکوب یا مصالحه پشت پرده به عنوان سرنوشت جنبش که اتمام حجت به حاکمیت از یک سو و طرفداران جنبش از سوی دیگر است و تاکید بر سطحی نگری کارگزاران چنین سناریوهایی .
- افشای کامل برنامه حاکمیت برای ترور و قتل جنابعالی و آقای کروبی که درخصوص شما با حمله به همسرتان و سپس کشتن برادر زاده تان آغاز شده است و نیز کاهش حفاظت وحبس غیر رسمی آقای کروبی در شرف پیگیری است
- همین طور افشای طرح حاکمیت برای کشتار بخشی از مردم برای زهر چشم گرفتن که توسط صداوسیما و برخی از تریبونها، زمینه سازی آن در حال انجام است و اطلاق تحریک به شورش وجنگ داخلی به آن تحرکات….
- اشاره متواضعانه به نقش خود به عنوان یک عضو و نه رهبر جنبش سبز و آمادگی مجدد جهت شهادت که نظیر شهادت حاج آقا مصطفی خمینی و آیت الله منتظری به بارور کردن نهضت خواهد انجامید این امر همچنین پیامی صریح به مصباح و دولتش است که ارعاب را راهکار حکومت خود می دانند .
- تایید و تاکید مجدد بر وجود بحران در کشور که فلسفه وجودی شرکت جنابعالی درانتخابات بوده است . وجنابعالی در دیدار با رهبری آن را در زمینه شروط الزامی خود جهت شرکت در انتخابات قرار داده بودید .
- اشاره به ملی بودن بحران و ابعاد گسترده آن که چاره آن نیز آشتی ملی ذکرشده است .
- نشان دادن راه حل به طرف مقابل هنوز از حاکمیت روحیه سبز و خوشبینی شما به آینده و امکان اصلاح و توبه در طرف مقابل دلالت دارد و نشان می دهد جنایات آنها طی شش ماه گذشته وحتی در روز عاشورا شما را از روحیه مصلحانه تان دور نکرده است گرچه می دانم تحت فشار روحی و روانی شدیدی نیز می باشید که به عنوان یک انسان حق طبیعی شما و نیز خانواده شهدای سبزاست .
- افشای حماقت طرف مقابل که به زنده کردن منافقین پس از سی سال و به به عنوان تاکتیک حاکمیت برای سرکوب جنبش انتخاب شده است . درحالی که نسل فعلی هیچگونه سابقه ذهنی از آنها نداشته و حتی فرزندان شهدای عملیات منافقین نظیر بهشتی و منتظری و مطهری در صف اول و دوم جنبش سبز و مردم هستند .
- اشاره به خلخال زن یهودی در حکومت امام علی و مقایسه آن با رفتار حاکمیت فعلی علیرغم سادگی بهترین فراز بیانیه شما بود گرچه به یهودی بودن آن زن اشاره نکرده بودید تا در مقام مقایسه ابعاد جنایات صورت گرفته بر علیه عزاداران شیعه و در قلب ام القرای اسلامی بهتر معلوم شود .
- اشاره به زندانیان سیاسی که سابقه وطن پرستی و دین خواهی آنان در تمام عمر آنها مشهود است و در کنار آن اشاره به فساد بزرگی که کشور را گرفته و قطعا ناشی از زمامداران فاسد می باشد که نه سبقه سیاسی دارند و نه دینی و با بررسی سوابق آنها معلوم می شود یا از مداحان رژیم سابق بوده اند یاعافیت نشین روزهای خطر یاافراد بی ریشه ای که در این ایام به نان و نوارسیده اند .
- اشاره به فساد استراتژیک که در درجه اول منافع و حقوق اقشار آسیب پذیر و قشر ضعیف و متوسط جامعه یعنی اصلی ترین بخش ملت را مورد تعرض قرار می دهد ( تاحدغرق کردن آنها )و بالاخص استفاده از ابزار دروغ و ریاو شارلاتان بازی برای نشان دادن معکوس آن .
- افشای تئوری توطئه که به جای نگاه به مردم و تنوع آراء بعنوان فرصت و برخورد صادقانه و مشفقانه همراه بارافت آن را تهدید علیه خود و نظام دانسته و بر همین اساس دروغ و ریاکاری و خشونت و جاهلیت را به طور سازمان یافته در جامعه نشر می دهد .
- افشای لاقیدی طرف مقابل به احکام مسلم فقهی واصول قانون اساسی که سرک کشیدن به زندگی خصوصی مردم / تفتیش عقاید / تجسس وجلوگیری ازدسترسی به اطلاعات را ممنوع کرده است .
– عدم اعتقاد به دزدی و چپاول بیت المال تاحتی یک ریال جهت اهداف باندهای جنایتکار و حامیان سیاسی که بعضا در لفاف و پوشش مذهب نیز پیچیده شده است این غارت بیت المال تادیروز با مقیاس میلیاردی صورت می گرفت ولی اکنون به مقیاس هزار میلیاردی رسیده است .
- افشای نقش رهبری و دولت دست نشانده در نقض سند ملی برنامه بیست ساله که به تایید و تصویب خود رهبری و نهادهای تحت نظارت وی هم رسیده است و خود بیانگر هدایت هرج و مرج مالی از سوی نهاد رهبری برای اهداف پشت صحنه ای است که درحال رقم خوردن است .
- تاییدعقب ماندگی فاحش ایران در سطح منطقه که بادولت فعلی بصورت جهشی در حال تنزل می باشد و فقدان هرگونه نظارت و مدیریت بر عواقب این عقب افتادگی که نشانه های آن در عدم توان ارائه برنامه و بودجه سالیانه تاحساب ذخیره ارزی وامانات مردم مشهود است .
- به بهانه اعلام استقلال از ابرقدرتها و کشورهای غربی اشاره ای به کرنش حاکمیت در مقابل برخی دول از طریق ارسال تبریک شده است .
- درکناربرائت از قدرتهای خارجی به بیزاری از قدرتهای داخلی تحت عنوان کسانی که برعرف و اعتقادات دینی وملی ملت خوداحترام نمی گذارند نیز تاکید شده است که باید به آن آفرین گفت زیراحاکمیت حساب کار خود را می کند که امکان معامله باچنین جنبشی وجود ندارد .
- افشای بدترین نوع حرمت شکنی در عاشورا و تاکید بر کشتار بیگناهان در آن روز در کنار زدن اتهام اهانت به عکس امام و عاشورا و قرآن که روش یزید در کشتار و معاویه در تزویر و پیراهن عثمان کردن می باشد .
– رد صریح نظریه توهم آمیز توبه یا معامله توسط جنبش سبز در شرایط بحرانی کنونی که آن را به رودخانه خروشان تشبیه و اعلام شفاف سازی و زلال کردن امور به عنوان تنها راه چاره و بیراهه خواندن سایر نقشه ها.
- دادن فرصت مجدد… بااظهار این که هنوز هم دیر نشده است واعتقاد به امکان حفظ نظام درصورت تدبیر و تغییر نگاه به ملت ایران .
- دادن پیام واقعی در راه حلهای پنجگانه


۱-دست برداشتن از حمایت غیرمتعارف دولت و فراهم آوردن امکان حساب کشی ازآن و قبول مسئولیت دولت درقبال عملکردهای خود

۲-جلوگیری از تقلب و خدعه درانتخابات / عدم اعمال سلیقه از طریق یک قانون شفاف و اعلام مجالس اولیه انقلاب بعنوان نمونه که هم انتخاب شوندگان وهم انتخاب کنندگان تاحد زیادی در حق تعیین سرنوشت خود سهیم بودند .

۳-آزادی زندانیان سیاسی و منحط نامیدن مخالفان این امر که اشاره تلویحی به خود رهبران دارد .

۴-آزادی دسترسی به اطلاعات از طریق نشریات و رسانه های بین المللی و شبکه های ماهواره ای که عملا موجب خلع سلاح نظام از ابزار تزویر و افشای اختناق حاکم بر جامعه ایران و حقایق خواهد شد .

۵- ایجاد پلاتفرم لازم جهت تغییر نظام از دیکتاتوری به دموکراسی از طریق نهادهای مدنی چون احزاب و تشکلها که در تقابل با حاکمیت احزاب دست نشانده و پادگانی بوده و ازتبدیل شبه نظامیان به عناصر کودتاچی و قرار دادن آنها در مقابل ملت جلوگیری خواهد شد .

خامسا:تنها در دو بخش بیانیه شماانسان را دچار سر در گمی می کند آنجا که درخواست پاسخگو کردن دولت …را در مقابل مجلس … کرده اید و دیگر اینکه هیچ محدودیتی برای اجرای بندهای آن نگذاشته واختیار را به طرف مقابل داده اید تا هر وقت که صلاح دانست و به مصلحت خود به هر میزان از موارد پیشنهادی را اجرا نماید .

سادسا: ازاینکه گفته اید برای اجرای این پیشنهادات نیاز به هیچ قرارداد و مصالحه نامه یاموافقت نامه نیست تشکرمی کنم و آن را نشان صلاحیت اخلاقی شما می دانم ولی طرف مقابلی که حتی به اسناد تایید و توشیح شده توسط خودش هم رحم نمی کند چگونه قابل اطمینان است؟

سابعا:درخاتمه در صورتی که اعتقاد قلبی به دستگیری یا تبعید یا شهادت خود دارید خواهشمند است یک مرجع را در خارج از کشور بعنوان امین خود تعیین تا در صورت بروز حادثه بتوانیم امور را از طریق ایشان پیگیری نماییم .

باامتنان
ناصر

آرشیو

برچسب‌ها