با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!

آخرین اخبار

۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

سیدحسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی:"برای حفظ قدرت چند نفر، کشور در حال فدا شدن است"


چهارشنبه، 27 آبان 1388
سید حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران گفت: "همه شریک جرم زندانیان هستیم. دلیلی ندارد آقای نبوی زندان باشد و بقیه نباشند، من شخصا معتقدم که باید یک اعلان عمومی کنیم و هر چند هزار نفری که خودشان را شریک جرم می‌دانند همه با هم به زندان مراجعه کنیم و خودمان را تسلیم کنیم."

باتشکرازاینکه درمصاحبه سایت عبور شرکت کردید سوالم را از"رسانه" آغاز می‌کنیم، چندی پیش خبرنگاری از شما پرسید که آقای مرعشی شما چرا در سکوت هستید و صحبت نمی‌کنید، شما پاسخ دادید که صحبت می‌کنید ولی کسی آن را منتشر نمی‌کند.
وضع کنونی اطلاع رسانی واقعا خسران بزرگی ست و در واقع در شرایطی که یک التهاب سیاسی به معنی واقعی وجود دارد و در جامعه سوالات فراوانی برای مردم بوجود آمده و مردم ابهامات زیادی دارند وعلاقمندند که بدانند که افراد ، گروه ها ، شخصیتها ، در مورد مسائل و اتفاقات به وجود آمده چه موضعی دارند. ولی رسانه ای برای انتقال این حرف ها موجود نیست، به طور مثال در حال حاضر مردم بسیار مشتاق هستند که بفهمند آقای موسوی چگونه فکر می کنند‌؟ آقای احمدی نژاد چگونه فکر می‌کنند؟ باید این ها مطرح شود و نظراتشان مورد سوال قرارگرفته و به چالش کشیده شود.
مردم باید بدانند که شخصیت ها و گروه های مختلف سیاسی چه مواضعی دارند ، مردم باید بدانند که مستندات ما برای ناسالم بودن انتخابات چیست ، دلایل ما برای نامشروع دانستن دولت چیست؟ مواضع مراجع عظام قم چگونه است؟ مواضع اساتید دانشگاه چگونه است؟ چه باید کرد؟ آیا اصلا بحران در کشور وجود دارد یا نه ؟ و صدها سوال از این دست برای مردم مطرح است و این زمان دقیقا زمان نقش آفرینی و تاثیرگذاری رسانه هاست،که میزگردهای مختلف بگذارند ، محملی برای تبادل نظر به وجود بیاورند تا امکان تضارب آرا فراهم شود و آگاهی مردم بالا برود ، ولی متاسفانه در این شرایطی که با وضع موجود روبه رو هستیم رسانه ی فراگیر کشور که صداوسیمای جمهوری اسلامی است ،سیاست هایش کاملا تحت کنترل چند نفر در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی قرار گرفته و نقش اصلی خود را فراموش کرده و اطلاع رسانی صحیح نمی کند ، اطلاعات غلط می دهد، با این کارها مردم عصبانی شده اند و به رسانه های مسمومی که حتما آنها هم با منافع ملی کشور خودشان اطلاعات منتشر می کنند،سوق پیدا کرده اند.
چرا باید مردم ما در این وضعیت قرار بگیرند که یا باید دروغ پردازی های رسانه ی آقای ضرغامی را ببیند یا دروغ پردازی های رسانه ی آقای براون و اوباما را، این چه بساطی است که برای کشور به وجود آمده است . در بخش رسانه های مکتوب هم که روزنامه ها تعطیل می شوند و دولت هم برای اولین بار به صف مخالفین روزنامه ها پیوسته و علاوه بر قوه قضائیه، هیئت نظارت بر مطبوعات دولت هم روزنامه ها را تهدید می کند و تعداد زیادی را هم متوقف کرده است و روزنامه های موجود قدرت انتشار مطالب را ندارند و تیراژها پایین آمده است چون مردم از خرید روزنامه ها ناامیدند و در این وضعیت فقط اینترنت مانده که آن هم به خاطر فیلترشدنها تعداد زیادی از کاربرها مخصوصا در شهرستانها که سرعت پایین است امکان دسترسی به سایتها را ندارند.
این وضع چه مسائلی بوجود می آورد ؟ شکاف بین مردم و دولت را تقویت می کند، کشور را آسیب پذیر می کند، وحدت ملی را زیر سوال می برد،دوستی و صمیمیت ها را از بین می برد ،پشتوانه مردمی نظام را از بین می برد تا شرایط برای تاثیرگذاری بطعی یا غافل گیر کننده ی کسانی که نمی خواهند ایران سربلند باشد فراهم شود،بنده فکر می کنم که ما باید از این وضعیت بیرون بیاییم و به سمتی برویم که امکان اطلاع رسانی صحیح و امکان تضارب افکار و اندیشه و دادن پاسخ به سوالات فراوان مردم فراهم شود.
آقای ضرغامی یک سال پیش بحث آزاد اندیشی را مطرح کردند‌، رادیو گفتگو را راه اندازی کردند‌، در دانشگاه امام صادق(ع) گفتند که فضای آزاد اندیشی فراهم است وارد رسانه ملی شوید و شروعی داشتند که حتی طیف هایی از اصلاح طلبان از آن اظهار رضایت می کردند چون در سالهای گذشته صدا و سیما این گفتارواین وضعیت بی سابقه بود، اما در اتفاقاتی که بعد از انتخابات خرداد امسال به وقوع پیوست دید همه تغییر کرد و به گونه ای دیگر شد ولی آقای ضرغامی چند روز پیش برای 5 سال دیگر ابقا شدند و در سمت ریاست صداوسیما ماندند،نظر شما درباره این اتفاق چیست‌؟
به طور کلی آقای ضرغامی یا هرکس دیگری که در ریاست صداوسیما باشند کاره ای نیستتند و تنها ماشین امضاء می باشند و باید حقوق کارکنان را تقسیم کنند،سیاست ها در جای دیگری تعیین می شود که آن ها اگر هویتی داشته باشند و اگر به هویتی که انقلاب اسلامی به آدم هایی مانند آقای ضرغامی داده بود پایبند باشند ، می توانیم بگوئیم که هویتشان را به مقامشان فروختند،اینها تصمیم گیر نیستند و نمی توانند کاری بکنند و فقط آن چند نفر که آقای احمدی نژاد در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی به عنوان کمیته بحران گذاشته اند ، تصمیم گیر هستند و این ها باید به آن عمل کنند ، نه حیثیت حرفه ای برای خود باقی گذاشته اند نه حیثیت انقلابی نه آزاده گی ،حقوق بگیر هستند و فرامین را اجرا می کنند.
آیا این دید افکار عمومی به رسانه ملی که چند ماه بعد از انتخابات بوجود آمده قابل حل است و تغییر می کند؟
موضوع از حد رئیس صداوسیما خارج است، من خواهش می کنم حداقل تعبیر رسانه ملی را در مصاحبه با بنده به کار نبرید،من سال هاست که این تعبیر را قبول ندارم ،همانی که نامش هست را به کار می بریم "صدا و سیمای جمهوری اسلامی" ، ملی یعنی چه؟ یک رسانه فراگیری است به اسم صداوسیما ولی اصلا ملی نیست . آقای ضرغامی یا هر کسی که در جایگاه ایشان قرار بگیرد تعیین کننده نیست، عرض کردم که ایشان فقط سازمان را به صورت اداری مدیریت می کنند و سیاست ها را در جای دیگری تعیین می کنند و به آنها ابلاغ می کنند لذا این بی اعتمادی هم چنان باقی خواهد ماند تا سیاست ها اصلاح شود.
ما بالاخره باید به این جمع بندی برسیم که اگر تنها پشتوانه نظام مردم است که هست،مردمی به درد نظام می خورند که آگاه باشند.حالا ما برای اینکه قدرت چند نفر در شورای نگهبان یا دولت و یا دیگر نهادها باقی بماند نباید کل جمهوری اسلامی را از بین بیریم ، کل مردم و ایران دارند فدای این می شوند که چند نفر می خواهند مقام خود را حفظ کنند،این خیلی امر غلطی است، باید مردم آگاه بشوند ولو اینکه این آگاهی منجر به عوض شدن چند نفر شود.
اگر صداوسیما شما را برای نقد این رسانه به استودیو خود دعوت کند شما دعوتشان را قبول خواهید کرد؟
فقط اگر برنامه زنده باشد بله.
فقط به شرط زنده بودن؟
بله
به سراغ بحث وحدت ملی می رویم ، چند وقتی است که از سوی ریش سفیدان جناح اصولگرا بحث وحدت ملی را می شنویم ،آیا با گذشت این زمان پنج ماهه از انتخابات این طرح به سرانجام خواهد رسید؟
البته ما هنوز این طرح را ندیده ایم ولی این اقدام را دلسوزانه می دانیم چون آنها پذیرفته اند که استمرار وضع موجود و منکر همه چیز شدن و گفتن این حرف که هیچ مشکلی وجود ندارد و 40 میلیون ایرانی در انتخابات شرکت کردند و نظام از پشتوانه کافی برخوردار است و مسئله ای نیست ، درست نیست و این حذف کامل صورت مسئله می باشد،این ها وجود مشکل را قبول کرده اند و برای آن راه حل ارائه کرده اند البته همانطور که گفتم ما این طرح را ندیده ایم ولی در جریان اصولگرا هم دیگر انسان های عاقل تاثیرگذار نیستند و دوره ی تاثیرگذاری آنها مانند دوره ی تاثیرگذاری اصلاح طلبها تمام شده است
در حال حاضر دو طیف در کشور ما وجود دارند یکی عده ای که می خواهند وضع کنونی حفظ شود و دیگر عده ای که می گویند باید تغییر صورت پذیرد ،نقطه تلاقی اینها برای وحدت ملی کجاست؟
وضع موجود حتما تغییر می کند ،ما می گوئیم که این تغییر نباید با سرعت اتفاق بیافتد، تا خسارت کمتر شود ولی آقایان می گویند نه همین طور باشد تا زمان تغییر فرا برسد،اگر منتظر این زمان تغییر باشیم (که حتما هم فرا می رسد ) هزینه اش زیاد است. ما باید از درون خانواده انقلاب این تغییر را کنترل کنیم و سامان دهیم تا هزینه های ملی آن را کاهش دهیم، ولی دوستان ما در حاکمیت تن به تغییر بطعی و مدیریت نشده می دهند واین عمل بسیار خطرناک است و ممکن است هزینه های جبران ناپذیری را برای نظام و انقلاب و کشور داشته باشد، بهتر است که تغییرات را عاقلانه مدیریت کنیم،وضع موجود نه در سیاست خارجی نه در سیاست داخلی نه در اقتصاد قابل دوام نیست اگر هم بگوییم قابل دوام است دوره اش خود به خود تمام می شود، چون همه چیز گذراست.
ایام فنا چو باد صحرا بگذشت       خوبی و بدی و زشت و زیبا بگذشت
پنداشت ستمگر که ستم بر ما کرد     بر گردن او بماند و بر ما بگذشت
این می گذرد و دوران آقایان تمام می شود،منتها ما که دلسوز انقلاب ونظام هستیم می گوییم به جای اینکه تغییر به صورت طبیعی و در میان مدت به انجام برسد بهتر است که عقلای نظام تغییرات را مدیریت کنند تا هزینه هایش کمتر شود‌.
ممکن است برای بعضی از مخاطبان این سوال پیش بیاید که چرا در بین اصلاح طلبانی که بازداشت شده اند نام آقای مرعشی نیست؟
از آنهایی که بازداشت کردند بپرسید که چرا آنها را بازداشت کردند، همه‌ی ملت ایران بازداشت نیستند و ما یک جزئی از ملت هستیم و مثل بقیه، البته من از آن دست کسانی هستم که معتقدم اگر قرار است رفقای ما در زندان بمانند خوب است که جمع وسیع چند ده هزار نفری ما داوطلبانه به زندان برویم ، چون همه شریک جرم هستیم و همه در انتخابات بودیم و گول خوردیم و مردم را دعوت کردیم برای شرکت در انتخابات ، دلیلی ندارد آقای نبوی زندان باشد و بقیه نباشند ،من شخصا معتقدم که باید یک اعلان عمومی کنیم و هر چند هزار نفری که خودشان را شریک جرم می دانند همه با هم به زندان مراجعه کنیم و خودمان را تسلیم کنیم ،من از جمله طرفداران این تز هستم ، به هر حال اکثر قریب به اتفاق ایران بازداشت نشده اند و جمعی بازداشت هستند و دلیلی ندارد که کسی توضیح دهد چرا بازداشت نشده است.
از خیلی از ملی‌مذهبی‌ها می‌پرسیم که چرا سراغ شما نیامده‌اند، مطرح می‌کنند که ما در اولویت حاکمیت نبودیم و احزابی که در مجموعه بازی می‌کردند در اولویت بوده‌اند مثل حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و ...
به نظر من این سوال سوال اشتباهی است، به جای این سوال باید پرسید که چرا آنها را بازداشت کردند و هیچ کس نمی تواند توضیح دهد که چرا افراد دستگیر نشده اند، حالا اینها یکی را فعال تشخیص ندادند یکی تاثیرگذاریش را توانسته پنهان کند و یا یکی تاثیرگذار نبوده است به هر حال هر کسی دلیلی دارد، ولی آنهایی که بازداشت شده اند بدون دلیل بازداشت شده اند‌، به هر حال در جرم کسانی که بازداشت شده اند (البته اگر جرمی برای آن ها متصور شویم) دو بخش وجود دارد یکی مربوط به قبل از انتخابات است که همه ما در آن شریکیم‌، یکی بعد از انتخابات که می تواند حداکثر شرکت در یک راهپیمایی و بیان اعتراض است‌.
من معتقدم که بیان اعتراض مردم بعد از انتخابات نشانگرحیات سیاسی جامعه بود‌، به جای این که بگوییم اغتشاش باید بگوییم زندگی‌. حیات سیاسی این است که مردم نتیجه ای را که حکومت اعلام می کند نمی پذیرند و آن را به چالش می کشند‌. اگر کسی نفس می‌کشد نباید به او بگوییم که چرا نفس می کشی‌، من حیات دارم پس نفس می کشم‌. حیات سیاسی به همین تسلیم نشدن ها‌، اعتراض ها و فریاد زدن ها و پیگیری مطالبات به حق است‌، به همین خاطر در حالت عادی و در یک فعالیت اجتماعی این عمل شاید جرم باشد ولی در سیاست این جرم نیست‌. مثلا اگر تو بروی و در دفتر مسئولی فریاد بزنی و در محیط اداری توهین کنی ممکن است که جرم تلقی شود ولی اگر سیاسیون در عرصه سیاسی و مردم در جامعه علیه حکومت فریاد زدند این جرم نیست‌، قانون اساسی گفته که جرم سیاسی باید تعریف شود و دادگاه آن با حضور هیئت منصفه رسیدگی گردد.
من شخصا فکر می کنم که اشتباه بزرگی صورت گرفت و حیات سیاسی جامعه ایران که در انتخابات نشان داده شد و بعد از آن ادامه پیدا کرد که این حیات سیاسی جامعه ما نتیجه تعالی انقلاب و تعالیم امام (ره‌) و نشانه بالندگی ایران بود یک عده کوته فکر آمدند و به آن گفتند اغتشاش و موضوع را به سمت مجرمانه نشان دادن، بردند و عده ای بی گناه را به زندان انداختند‌. بنده شخصا معتقدم که مسئله زندانیان هرچه سریعتر باید حل شود و این حرفی که بنده زدم باید به یک خواست عمومی تبدیل شود و همه کسانی که خودشان را در جرم این زندانیان سیاسی شریک می دانند همه با هم متحد ، برویم و خود را به زندان اوین معرفی کنیم‌.

نگاه شما به 13 آبان چگونه بود‌؟ آیا دیدگاه شما نسبت به قبل از 13 آبان تغییری پیدا کرد‌؟
13آبان روزی بود که همه ملت در مورد اتفاقات تاریخی که در این روز افتاده بود اتفاق نظر داشتند ولی این اولین 13 آبانی بود که نیروهای امنیتی از حضور همگانی مردم جلوگیری کردند و یک 13 آبانی در ظاهر اتفاق افتاد که یک عده مامور را حکومت جمع کرد و یک سری شعارهایی دادند و آقای حداد عادل سخنرانی کرد که آن 13 آبان شکلی و ظاهری بود و نیز یک 13 آبان در واقعیت جامعه اتفاق افتاد و آن اعتراض عمومی علیه سیاست های حاکم بود‌.
استاندار تهران قبل از 13 آبان اعلام کرد که در 13 آبان فضا امنیتی نخواهد بود ولی مثل اینکه اوضاع به گونه ای دیگر بود.
خوب آقای استاندار به خاطر مصالح عمومی دروغ گفتن برایشان واجب است.
با تشکر از اینکه در این مصاحبه شرکت کردید.

دکتر سروش: دوران توجه به حقوق آدمی فرا رسیده است‌


27 آبان 88

دکتر عبدالکریم سروش، از روشنفکران و اسلام‌شناسان معاصر ایرانی در باب حقوق انسان و نسبت آن با دین‌ورزی در دانشگاه نیوجرسی آمریکا و در میان جمعی از دانشجویان و دانشگاهیان ایرانی سخنرانی کرد.
در این سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش به تحلیل رویه فکری و نظری آنچه در طول چندماه اخیر در کشورمان رخ داد، پرداخته‌ است و به ارزیابی چالشی که میان اندیشه‌ها و ایده‌ها رخ داد نظر داشته‌ است.
دکتر سروش در این سخنرانی به دو مفهوم مهم و کلیدی «حق» و «تکلیف» پرداخته‌ و دوران جدید را دوران توجه به حقوق آدمی
و دورانی از تاریخ که حقوق‌مداری در آن اصل شده است، نام نهاده‌ است.
به گزارش موج سبز آزادی، متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است:
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
محضر همه دوستان سلام عرض می کنم و خشنودم که مجددا توفیق یافته‌ام که در محضر شما حضور یابم . سنت حسنه‌ایست و آن این که هر چند گاهی از دوستان همدل و یاران موافق دعوت به عمل می‌آورند و مجلس گرمی را می‌آرایند و دل‌های خداشناس و خداخوان را در کنار هم می‌نشانند و همه محبت می‌کنند و به عرایض بنده که مقدمه‌ایست برای بحث‌های مهم‌تر و جدی‌تر گوش فرا می‌دهند. در دوران طوفانی و پر تلاطمی زندگی می‌کنیم و ذهن همه ما مشغول حوادث خرد و درشت و تلخ و شیرینی است که در کشور ما رخ می دهد. برای همه ما پرسش های مهیب و فربه فراهم می آورد. و این به دلیل دغدغه‌ای است که نسبت به وطن داریم و تشویشی است که برای آینده احساس می‌کنیم و همچنین عشق و علاقه‌ای که نسبت به هموطنانمان داریم نمی توانیم دقیقه‌ای آسوده بمانیم و آن اندیشه ها را از دل بیرون برانیم. حوادثی که در کشور ما می گذرد دو رویه دارد : یک رویه عینی و عملی و خارجی و دومی رویه نظری و فکری. یعنی از جهتی اتفاقاتی است که بین ابدان می افتد، اجسام و آدمیان برخوردهایی پیدا می‌کنند. حکومت کسی را می نوازد و بالا می‌کشد و کسی را به زندان می‌افکند یا می‌کشد .
این از یک سو اما از سوی دیگر جنگی است که بین ایده ها و اندیشه ها رخ داده است. بالاخره در این عالم که ایرانیان در آن ساکنند حوادث نظری هم رخ می‌دهد و پاره ای از اندیشه‌ها می کوشند پاره ای دیگر از اندیشه‌ها را از میدان خارج کنند. در واقع چند نوع طرز فکرند که با هم تصادف و تصادم می‌کنند و یکی می خواهد جا را بر دیگری تنگ بکند. آنچه را که بنده می خواهم عرض کنم متعلق به این حوزه دوم است. یعنی حوزه نظری کار در حوزه عملی حرف بسیار است و خبر بسیار است و لازم نیست ما آنان را به همدیگر یادآوری کنیم. همین قدر مختصرا می‌دانیم که ایام خوشی را نمی گذرانیم . اما امیدواریم که پس از این شب روز روشنی به در آید. اما آنچه که به لحاظ نظری در حوزه فکر و اندیشه می گذرد هم شئون و شقوق بسیار دارد. به بنده تکلیف کرده‌اند که در یکی از آن مباحث در اینجا وارد شوم که عبارتست از مبحث حقوق انسان و نسبت آن با دین ورزی . که مبحث بسیار حساس و پر از دشواری هاست.
من خوشبختانه در گذشته فرصت‌هایی داشته‌ام که در این باب سخن بگویم و آنچه را که اینجا عرض می‌کنم برآیند بحث‌های پیشین است. شاید پاره‌ای نکات نو را هم بر آن‌ها بیفزایم و آنگاه با یکدیگر گفتگو خواهیم کرد و ان شاء الله روشنگری‌هایی از پس خواهد آمد. این نکته را بنده همیشه عرض کرده ام که دورانی که ما در آن زندگی می‌کنیم دوران توجه به حقوق آدمی است. دورانی از تاریخ است که حقوق‌مداری در آن اصل شده است و حقوق را در مقابل تکالیف به کار می بریم. دوره بلندی بر انسان گذشت که بیش از آنکه به حقوق خود بیندیشد به تکالیف خود می‌اندیشید و همین که بالغ می‌شد و خود را باز می یافت می پرسید تکالیف من چیست؟
بزرگان و رهبران دینی و فکری جامعه هم همواره در پی تلقین و تقلید تکالیف بوده اند. خواه حاکمان و عامران و پادشاهان باشند خواه عالمان و فیلسوفان همه در مقام تعلیم مسئولیت ها و وظایف و تکالیف آدمیان بودند. نه اینکه از حقوق سخنی نرود بلکه حقوق در درجه دوم اهمیت قرار داشت و همواره به صورت یک امر طفیلی و تبعی و ثانوی نسبت به تکالیف مطرح می شد. دست اول و رتبه بالا با تکلیف بود و انسان وقتی که مکلف می شد به صفت و سمت یک موجود صاحب تکلیف می شناخت ، آنگاه می دانست که بالغ شده است و او را به حساب آورده‌اند و از او چیزی می‌طلبند و به او پاداشی یا کیفری می‌دهند .
همه ادیان در دوران و در پارادایم تکلیف مداری پا به عرصه ظهور نهاده اند. از ادیان جدید مثل بهائیت بگذریم که ظاهرا متعلق به دوران مدرن هستند ، یعنی دوران حق مداری ، اما آناکرونیسمی که در آن ها هست ،یعنی نوعی نابهنگامی تاریخی نشانه آن است که پیامبر یا پیامبران این دین به درستی دوران خود را تشخیص نداده بودند. یعنی ماهیت دیانت بهائیت همچنان تکلیف مداری است . بر خلاف دورانی که در آن ظهور کرده اند و جهان را حق مداری فرا گرفته است. شما اگر مارکسیسم را با بهائیت مقایسه کنید با اینکه مارکسیسم دین نبود و بلکه ضد دین بود ولی البته توفیق او در مقام جذب پیروان و طرفداران صدها و هزاران برابر بهائیت بود و میزان عقولی که این ایدئولوژی به هم وصل کرد و در آن ها تاثیر کرد وآن ها را تسخیر کرد ملیون ها برابر هر دین جدید دیگزی بود. با همه این احوال شما در مارکسیسم حق مداری را می بینید که به نحوی نشان می دهد که از دل جهان مدرن و اندیشه مدرن برخواسته است. البته سخن من البته در این امور نیست و در پرانتز عرض کردم.
ای غم که حق صحبت دیرینه داشتی
باری چو می روی به خدا می سپارمت
باز هم می بینید که مفهوم حق صحبت در شعر شهریار آمده است. اما شعر پروین اعتصامی داستانی را نقل می کند که پسر یک برزه گر نشسته بود و با پدر خودش سخن می گفت: گشت حق کارگران پایمال گر حق آن هاست حق ما کجاست چند شود بارکش این و آن زارع بد بخت مگر چارپاست عدل چه افتاد که منسوخ شد رحمت و انصاف چرا کیمیاست شما ببینید تحول زبان را کاملا احساس می کنید. مثل اینکه شما را از یک خزینه آب سرد در آورده اند و در یک خزانه آب داغ قرار داده اند. حق کارگران وپایمال شدن حقوق این ها چیزهائی است که شما نشانی از آن ها در شعر سعدی و حافظ نمی بینید. من اصلا آن ها را ملامت نمی کنم، بحث ملامت کردن نیست . دارم توضیح می دهم که از کجا به کجا عبور کرده ایم. زبان در اثر تحول این پارادایم چه تحول جالب و چشمگیری پیدا کرده است. شعر دیگری از پروین بخوانم که مذاق خانم های جلسه را شیرین کند. می گوید از چه نسوان از حقوق خویشتن بی بهره اند نام این قوم ار چه دور افتاده در هر دفتری باری، تا اینجا امیدوارم توانسته باشم بیان کنم که قصه حقوق در ادبیات گذشته ما و فکر گذشته ما چگونه بوده است. حالا بیاییم و قدری دقیق تر مسئله را بررسی کنیم. در ابتدا گفتم که ادیان و دست کم ادیانی که در دوره ما آن ها را صحیح می دانیم یعنی ادیان ابراهیمی، همه در دوران و در پارادایم تکلیف ظهور کرده اند و زبانشان زبان تکلیف است و زبان حق نیست. زبان تکلیف و زبان حق ، حقیقتا تفاوت دارند.
شما وقتی که کتابی را می خوانید و سخنی را گوش می دهید که مبتنی بر حق است خوب می فهمید که تفاوتش با یک زبان تکلیفی چگونه است. ادیان زبانشان زبان تکلیف کننده است.برای مردم بیشتر می گویند که چه باید بکنند و چه باید نکنند و باز هم عرض می کنم از حقوق هم اگر صحبت می کنند به شکل ثانوی و تبعی است. لئو اشتروس فیلسوف مشهور آمریکائی که در عرصه فلسفه انگلستان آراء ماندگاری دارد ایشان کتابی در مورد حق در تاریخ دارد. می دانید که او یهودی بود. در آن کتاب تصریح می کند اساسا کلمه حق در کل کتاب مقدس(Bible) نیامده است. در تمام تورات و در تمام انجیل واژه حق به معنای امروزین آن یافت نمی شود. البته مایه شگفتی هم نباید بشود. یعنی چنان که گفتم این تاکید بر حق و محق بودن آدمی یک کشف جدید است و یکاختراع جدید است که در تاریخ انسان صورت گرفته است. او از قرآن سخن نمی گوید چون چندان با قرآن آشنا نبوده است. با پاره ای از فیلسوفان اسلامی خصوصا با فارابی آشنا بوده و آراء آن ها را محققانه تحقیق کرده است. اما البته متکلم نبود و مفسر نبود و قرآن شناس نبود. در این باب هم اظهار نظری نکرده است. حالا می خواهم راجع به قرآن و اینکه با مفهوم حق چه نسبتی دارد نکته هائی را در میان بگذارم. خوب شما می‌دانید لازم نیست کلمه حق در جایی آورده بشود. باید این معنا و این منطق در آنجا پیدا بشود. ما در قرآن با انسان به منزله یک موجود محق روبرو نمی شویم. انسان یک موجود مکلف است. اما از معنای حق هم غفلتی نشده است. یکی از آن مواردی که درباره آن سخن گفته شده فوق العاده مهم است.
یکی دو مورد دیگر هم هست که نسبتا عادی است و جنبه حقوقی و فقهی دارد. البته کلمه حق که در یکی از سوره های مکی که الان به یاد ندارم کدام سوره است به کار رفته که در مورد اغنیا می گوید که و فی اموالهم حق للسائل و المحروم یعنی آدم های پول دار یک بخشی از پولشان اصلا مال خودشان نیست. متعلق به محرومین است. محرومین حقی در احوال اغنیا دارند. وقتی که یک انسان غنی یک پولی را به دست می آورد درست مانند مالیات یک بخشی از درآمد متعلق به صاحب درآمد نیست و به جای دیگری باید حواله شود. تعبیر حق در اینجا به کار رفته است و حق عبارتست از طلبی که شخص محروم دارد و شخص صاحب درآمد باید تعبیه کند و به او بپردازد. همچنین است در مورد قتل در آن آیه مشهوری که هست: «و من قتل مظلوما فقط جعلنا لولیه سلطانا فلا تصرف بالقتله انه کان منصورا» یعنی کسی که مظلومانه کشته شود ولی دم حق دارد تعبیر قرآن سلطان است ، یعنی سلطه یعنی قدرت، این قدرت و این اختیار به صاحب و ولی دم داده می شود که قصاص کند. البته او هم اصراف نکند. یعنی در مقابل یک قتل فقط فاتل را به قصاص برساند. همان چیزی که همه ما شنیده ایم که امیرالمومنین از وصیت هائی که در بستر مرگ افتاده بود کرد این بود که : نبینمتان که دست به خون مسلمان ها گشوده اید و به بهانه اینکه علی کشته شد این و آن را بکشید. بلکه گفت به خاطر من فقط قاتل من را باید بکشید و نه هیچ کس دیگر را و اگر خودم زنده ماندم خودم می دانم باید با او چکار کنم و اگر از دنیا رفتم فقط قاتل من را بکشید. این همان مضمون قرآنی است که می گوید هرگاه کسی مظلومانه یعنی بی جهت چون ممکن است گاهی کسی را بکشند و بیهوده نباشد. مثلا قاتلی را بکشند. اما اگر کسی بیهوده کشته شود، صاحب خون حق دارد که صاحب او را بکشد. البته اختیار هم دارد که او را نکشد. حق در اینجا دقیقا همین معنا را دارد. چون در آیه دیگری دارد که می تواند او را نکشد یا از او دیه بگیرد. می‌تواند هم نگیرد. در واقع سلطان است. اختیاری است که به صاحب خون و به صاحب دم داده می شود. یکی از آن ها هم این است که قصاص کند و قاتل را بکشد.
من باز به ادبیات گذشته خودمان نگاه می کردم، دو کتاب بسیار مهم وجود دارد . یکی مصیبت نامه شیخ عطار است. شیخ عطار عارف خیلی جالبی است. البته همه عرفا که قبل از مولوی آمدند دیگر در شعاع او تقریبا محو شدند و کمرنگ شدند و نادیده ماندند. و علی‌رغم اینکه کوشش‌های بسیاری شد که آن ها را از نو احیا کنند و جامه های فاخری و تازه ای بر تن آن ها کنند و به مجالس بیاورند و معرفی کنند اما عظمت و هیبت و نورانیت مولوی چنان بود که به آن ها اجازه درخشش جدیدی نداد. همین طور عارفانی که بعد از مولوی آمدند مثل جامی ، هیچ کدامشان نتوانستند آن درخشندگی را پیدا کنند که مولوی داشته است. اما مولوی خودش اعتراف می کند که ما از پی ثنائی و عطار آمدیم. همان تعبیری که نیوتن داشت و می گفت : من اگر توانسته‌ام افق های دور را ببینم برای آن است که بر شانه غول ها ایستاده‌ام. روی شانه گالیله و کپلر ، غول هائی بودند که این ها من را بلند کردند و آوردند بالا دست خودشان و لذا می توانم فضاها و افق های دور تر را ببینم . مولوی هم واقعا همین طور بود یک نیوتنی بود که روی شانه غول ها ایستاده بود که عبارت باشند از عطار و ثنائی و غزالی و کسانی که پیش از او آمده بودند و جاده را آماده کرده بودند و راه را کاملا هموار کرده بودند. او هم از یک نبوغ و موهبت الهی برخوردار بود که توانست سرزمین های تازه ای را فتح کند. عطار یک کتابی دارد به نام مصیبت نامه و خودش هم می گوید که وقتی که من داروخانه داشتم و دارو ساز بودم آن موقع این کتاب را آغاز کردم.
وقتی که خداوند ملائکه را نزد لوط فرستاد و نزد ابراهیم و گفتند که ما آمده ایم که عذاب بر قوم لوت و بر جامعه لوت نازل کنیم ابراهیم فوق العاده پریشان شد و با خداوند مشغول مجادله شد. تعبیری که در قرآن است همین است . «یجادلنا فی قوم لوط» ، اصلا اعتراض کرد یک اعتراض جدال آمیز. در عین حفظ حرمت ولی مجادله کرد و خودش را مشغول نزاع کرد . تعبیر قرآن هم این است و آمده که یا ابراهیم اعرض عن هذا: ابراهیم جان، دست بردار! مجادله نکن و اعتراض نکن ، این یک امر حتمی است حتما باید بشود. در تورات این مجادله خیلی طولانی نقل شده است که ابراهیم گفت: خدایا اگر در میان آن ها حتی اگر صد نفر آدم خوب باشد بازهم می خواهی عذاب نازل کنی ، حتی اگر ده نفر آدم خوب باشد باز هم می خواهی عذاب نازل کنی؟ همین طور می شمرد و با خداوند احتجاج می کرد. اینکه انسان با خداوند احتجاج و جدال بکند و به او اعتراض بکند و از او شکایت بکند این ها کاملا به رسمیت شناخته شده است. در منطق دینی آن هم نه افراد لاابالی و متفرقه بلکه عارفان ، عاشقان و محبان خداوند، این ها حق داشتند و عمل می کردند. جدال می کردند و اعتراض می کردند و شکایت می کردند. آنچه که ما شنیده ایم و آنچه که تا کنون در ذهن ما نقش بسته است این است که در مقابل خداوند دهان ها باید بسته باشد. کسی در دلش هم نباید تصور اعتراض بکند. چه جای اینکه به زبان بیاورد و چه جای اینکه جدی بگیرد. ولی اصلا این طور نیست. و این همان نقطه آغازین است برای باز کردن یک افق تازه که انسان محق است . نه در مقابل آدمیان دیگر و نه در مقابل جامعه انسانی بلکه در مقابل خدائی که او را آفریده است. این عقل و اختیار که خداوند به انسان داده است معنای بسیاری دارد. معنای آن این است که این اختیار تا هر جائی که برود می تواند برود. عقل تا هر جا که می رود می تواند برود.
هیچ کس نمی تواند جلوی عقل را بگیرد و بگوید که خداوند فرمان داده بیش از این فکر نکنید. خداوند فرمان داده که جور دیگر نتیجه بگیرید. اصلا چنین چیزی نا معقول است. اگر عقل است یک کارکرد ویژه ای دارد. با منطق خاصی عمل می کند. و مقدمات وقتی که حاصل شد نتایجی به دنبال آن ها می آید. اینکه خداوند فرمان داده است که این طور بفهمی و آن طور نفهمی ، از این مقدمات چنین نتیجه بگیرید و چنان نتیجه نگیرید، اساسا معقول نیست. یا حق به کسی می دهند یا نمی دهند. وقتی که دادند دیگر عقل زمام این مرکب را به دست می گیرد و تا هر کجا که رفت آدمی را و صاحب مرکب را با خودش می برد. اختیار هم همین طور است. یکی از اتفاقات بدی که در تصوف ما افتاد این بود که هم بر سر عقل زدند و هم بر سر اختیار. و این چیزی است که ما باید بدانیم که مکتب تصوف ما ، تصوف عامیانه ما ، تصوف عالمانه را عرض نمی کنم . این ها صریحا با عقل و عقلانیت مخالفت می کردند و صریحا با اختیار مخالفت می کردند. یک مکتبی را پدید آوردند که یک جور بی اخلاقی را در خودش پرورد. وقتی که شما عقل را تخفیف و تحقیر کردید و اختیار را تخفیف و تحقیر کردید، از شخصیت انسانی چه چیز باقی می ماند؟ یک موجود ضعیف ، فروکوفته، له شده که مجاز نیست عقل خودش را به کار بگیرد از او چه بر می آید؟ و چه انتظاری می رود؟ در حالی که شما آدمی را باید چنان بشناسید و بشناسانید که عقل او بر کرسی بنشیند ، اختیار او زمام مکتب عقل را به دست بگیرد و بعد انسان را به آنجائی ببرد که باید برساند. این چیزی نیست که با خدائی خدا منافات داشته باشد. این چیزی نیست که با مطیع بودن آدمی منافات داشته باشد.
ولی این آدم دور خودش یک دینی را پدید می آورد که با دین انسان های ذلیل با دین انسان هائی که خداپرستی را عین ذلت می دانند ، تفاوت خواهد کرد. عبادت ذلیلانه داریم و عبادت سرفرازانه داریم. یک انسانی به دلیل محق بودن خداوند را عبادت می کند و یک انسانی به دلیل ذلیل بودن و اختیار خود را از دست دادن و عقل خود را از دست دادن ، این ها با هم خیلی فرق دارند. خداوندی که محبوب ماست و مطاع ماست و معبود ماست می تواند هم موضوع و متعلق شکر ما قرار بگیرد و هم موضوع و متعلق شکایت ما قرار بگیرد. این آزادی را به ما داده و این اختیار را به ما داده است. کجا؟ همان جائی که به ما عقل داده است. وقتی که این را داد یعنی همه این ها با آن می آید. بعد هم داستان هائی را برای ما گفته است. سخنانی را در کتاب خودش آورده است که به وضوح همین را نشان می دهد. دو آیه مهم در قرآن هست. یک آیه همان بود که خواندم در سوره نساء: پیامبران آمدند تا مردم نتوانند با خدا احتجاج کنند. یعنی مردم می توانند ذاتا و عقلا با خداوند احتجاج کنند و لذا خداوند یک کاری می کند که حجت به دست آن ها ندهد . تا بتواند در مقابل مردم از خودش دفاع کند. این چه جور خدائی است که می گوید که اگر یک سری کارهائی را نکنم محکومم و به حق محکومم و لذا یک کارهائی را انجام بدهم تا بتوانم از خودم دفاع کنم.

بهزادیان نژاد به دلیل کامنت‌های وبلاگش مجرم شناخته شد


چهارشنبه، 27 آبان 1388
وکیل علی بهزادیان‌نژاد دلیل اتهام‌های وارد شده به موکلش را کامنت‌های وبلاگ او عنوان کرد.

محمدحسین مرادی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، گفت:« موکل بنده دارای وبلاگی هستند که به دلیل کامنت‌های بازدیدکنندگان وبلاگ او، با استناد به مواد ۵۰۰ و ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی به ۶سال حبس تعزیری محکوم شده است.» وی افزود:«ما این حکم را عادلانه نمی‌دانیم چرا که اگر به صرف گذاشتن کامنت در یک وبلاگ صاحب وبلاگ مجازات شود پس آیا می‌توان گفت مخابرات هم به دلیل اینکه سیستم ارسال پیامک را ارائه می‌دهد و برخی افراد پیامک‌هایی با مضامین خلاف قانون ارسال می‌کنند باید مجازات شود؟»

این وکیل دادگستری تصریح کرد:«موکل بنده که پرونده‌اش در دادسرای جرایم رایانه‌ای نیز مورد بررسی قرار گرفته به اتهام تبانی برای برهم زدن امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به حداکثر مجازات محکوم شده است، هرچند ما به اصل این اتهام‌ها به دلیلی که ذکر شد اعتراض داریم اما باید توجه داشت که موکل بنده با توجه به نداشتن سابقه کیفری و همچنین همکاری مناسب در طول رسیدگی به پرونده می‌بایست به مجازات کمتری محکوم می‌شد در صورتی که حداکثر مجازات برای موکل بنده و همچنین افراد دیگری همچون آقایان لواسانی و عاشوری در نظر گرفته شده است.»

مرادی ادامه داد:«حکم صادره به گونه‌ای است که گویی موکل بنده به همراه آقایان عاشوری و لواسانی با تبانی با یکدیگر قصد برهم زدن امنیت کشور را داشته‌اند در صورتی که این سه نفر با یکدیگر در زندان آشنا شده‌اند در حالی‌که حکم و موارد اتهامی هر سه نفر یکسال است.» وی یادآور شد:«آقای لواسانی که طراح سایت میرحسین دات کام است، حتی به ستاد هم رفت‌و آمد نداشته است وتنها بر اساس یک قراداد کاری یک سایت را طراحی و تحویل داده است.»

این وکیل دادگستری خاطر نشان کرد:«بر اساس اطلاعات موجود حکم مشابهی نیز برای آقای محمدحسین مرادی صادر شده است.»

فرمانده پلیس، قربانیان تجاوز را متهم کرد

مردمک
اسماعیل احمدی‌مقدم فرمانده نیروی انتظامی، قربانيان تجاوز به عنف را متهم کرد که خود «بستر جرم» را فراهم می‌‌كنند.
فرمانده نیروی انتظامی می‌گوید: بخش عمده‌ای از پرونده‌های تجاوز به عنف نشان می‌‌دهد که گام اول را خود قربانی برداشته است.
احمدی‌مقدم می‌گوید که بخش عمده‌ای از امنيت زنان بر عهده جامعه است و «ظاهر نامناسب» زنان تاثیر زیادی در ناامنی آنها دارد.
از سخنان فرمانده نیروی انتظامی چنین به نظر می‌رسد که پلیس قصد دارد قربانیان تجاوز را عامل اولیه جرم معرفی کند و بار مسئولیت را از دوش پلیس بردارد، در حالی که در روزهای گذشته چند حادثه تجاوز تنها در استان تهران اتفاق افتاده است.
در روز 13 آبان هنگامی که پلیس و نیروهای امنیتی در حال سرکوب معترضان در خیابان‌های تهران بودند، چند مرد به یک زن در منطقه قیام دشت استان تهران تجاوز کردند.
موضوع تجاوز به سرعت به صحن علنی مجلس کشیده شده و واکنش تند رییس مجلس و پس از آن رییس قوه قضاییه را به دنبال داشت.
این در حالی است که علیرضا علیپور، رییس پلیس امنیت تهران در یک مصاحبه خبری گفت که از این موضوع بی‌اطلاع است.
فرمانده نیروی انتظامی به جای پاسخگویی درباره موارد تجاوز به عنف در قیام‌دشت و لواسان، به خانواده‌ها هشدار داده است که هوشيار باشند و فريب دوستی‌‌های خيابانی را نخورند زیرا اين‌گونه دوستی‌‌ها پايه و اساس و سرانجام خوبی ندارد.
اسماعیل احمدی‌مقدم ادعا می‌کند که 90 درصد موارد تجاوز به عنف توسط نیروی انتظامی کشف شده و می‌گوید: آمار موارد تجاوز در هشت ماه گذشته نسبت به مدت مشابه سال گذشته افزایشی نداشته است و بازتاب گسترده حوادث قيام دشت و لواسان باعث تاثر جامعه شده است.
فرمانده نيروی انتظامی درباره صدور «قرار التزام اخلاقی» برای سردار احمدرضا رادان از فرماندهان ارشد پلیس در جریان حوادث بازداشتگاه کهریزک، گفت: اصولا ابتدا احضار صورت می‌‌گيرد و پس از آن قرار صادر می‌‌شود و اساسا چيزی تحت عنوان قرار التزام نشنيده‌ايم و واقعيت ندارد.
وی موضوع صدور قرار برای رادان را از اساس رد کرد و گفت: برخی تلاش می‌‌كنند تا با انتشار اين شايعات فضای جامعه را ملتهب كنند. منشا اين اخبار رسانه‌های بيگانه هستند و اولين بار است كه بحث التزام اخلاقی را می‌‌شنوم.

كاريكاتوري زيبا



سر دادن شعار در مترو و شکستن شیشه های قطار (گزارش)

27 آبان ماه

امروز و دیروز غروب مردم معترض تهران به بهانه کندی حرکت قطارها و تاخیر در رفت و آمد و توقف بیش از حد مترو در ایستگاه های مختلف در ایستگاه ها و واگن های مترو شعارهای اعتراضی سر داده و حتی شیشه های قطارها را شکستند. قابل ذکر است که مترو تهران از مدت ها پیش با اعتصاب صنفی پرسنل خود مواجه است که دولت و مسوولین حکومت آن را کتمان می کنند. دولت و مسوولین می گویند علت تاخیر و توقف بیش از حد قطارهای مترو اشکالات فنی است اما پرسنل زحمتکش متروی تهران و حومه کم شدن دستمزد و کاسته شدن ساعات اضافه کاری را علت اعتراض خود می دانند و طولانی شدن اعتصاب را عدم رسیدگی به خواستشان می دانند. لازم به ذکر است کارکنان مترو بارها در بیانیه های مختلف از برآورده نشدن حقوق صنفی خود شکایت کردند که بی تاثیر بوده است. از سوی دیگر به شدت از گزارشات منتشر شده در روزنامه های وابسته به دولت به ویژه روزنامه ایران و کیهان گلایه دارند چرا که کمترین توجهی به گفته های به حق پرسنل و کارکنان مترو ندارد و هر آنچه به صلاح دولت و نظام است منتشر می سازند.

اخبار زندانیان سیاسی- سعید لیلاز آخرین دفاع خود را به دادگاه ارائه کرد


چهارشنبه، 27 آبان 1388
اتهاماتی چون اجتماع و تبانی جهت اقدام علیه امنیت ملی، فعالیت تبلیغی علیه نظام، اخلال در نظم عمومی و نگهداری اسناد طبقه‌بندی شده که مربوط به گزارش تحقیق و تفحص مجلس از قوه قضائیه بود به وی تفهیم شد.
به گزارش کلمه، دادگاه رسیدگی به اتهامات سعید لیلاز روز گذشته در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب برگزار و آخرین دفاع نیز از وی اخذ شد. همسر لیلاز در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا اظهار داشت: روز گذشته در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب رسیدگی به اتهامات همسرم آغاز و اتهاماتی چون اجتماع و تبانی جهت اقدام علیه امنیت ملی، فعالیت تبلیغی علیه نظام، اخلال در نظم عمومی و نگهداری اسناد طبقه‌بندی شده که مربوط به گزارش تحقیق و تفحص مجلس از قوه قضائیه بود به وی تفهیم شد.
وی با بیان اینکه در جلسه روز گذشته آخرین دفاع نیز از لیلاز اخذ شد اظهار داشت: این جلسه بیش از دو ساعت به طول کشید و همسرم و وکیل وی به دفاع پرداختند. پناهی ادامه داد: دلایل و مدارک اتهامات انتسابی عمدتا مربوط به مصاحبه‌های همسرم بود.
همسر لیلاز در مورد اتهام نگهداری اسناد طبقه‌بندی شده گفت:گزارش تحقیق و تفحص مجلس از قوه قضائیه را نمی‌توان جزء اسناد طبقه‌بندی شده محسوب کرد چرا که این گزارش در رسانه‌های مختلف منتشر شد به همین دلیل نمی‌توان آن را جزء اسناد طبقه‌بندی شده دانست.

دکتر پوراندرجانی یک روز قبل از مرگش برای استمداد به مجلس رفته بود


چهارشنبه، 27 آبان 1388

آخرین گزارش‌های نوروز و موج سبز آزادی درباره مرگ مشکوک پزشک‌وظیفه کهریزک:

در حالی‌که فرمانده نیروی انتظامی مدعی می‌شود شهید رامین پوراندرجانی، پزشک وظیفه بازداشتگاه کهریزک، خودکشی کرده است، آخرین اطلاعات موثق دریافتی توسط خبرنگار سایت نوروز، حاکی از آن است که مادر رامین پوراندرجانی، قبل از شهادت پسرش با دکتر روح الامینی، پدر شهید محسن روح الامینی تماس می گیرد و ضمن بیان اینکه محسن توسط رامین پیش از شهادت مورد معاینه قرار گرفته بود به او می گوید که جان پسر من به علت بیان حقایقی در مورد شکنجه و شهادت پسر شما در خطر است." همچنین طبق اطلاع موثق خبرنگار سایت موج سبز آزادی، مرحوم دكتر اندرجاني يك روز قبل از مرگش براي درخواست كمك از جريانات پيش آمده براي استمداد به مجلس رفت و از دكتر صدر رئيس كميسيون بهداشت و درمان و رئيس سازمان نظام پزشكي درخواست كمك كرده بود كه وي حاضر به كمك و حتي شنيدن حرف‌هاي او نشد.

بنا بر اطلاعات دریافتی حبرنگار نوروز، که برای اولین بار و پس از اطمینان از صحت خبر آنرا افشا نمود، دکتر روح الامینی هم در پاسخ به مادر رامین می گوید: "شما می خواهید من چه کار کنم؟ اگر رضایت بدهم مشکل شما حل می شود. شما با کسانی طرف هستید که متهم پرونده هستند نه من".  تحلیل خبرهای پس از انتشار خبر شهادت دکتر پوراندرجانی مبین آن است که نیروی انتظامی و قوه قضائیه در مورد این خبر بسیار منفعلانه برخورد می کنند و غیر از تکرار ادعاهای قدیمی در مورد برخورد با حوادث کهریزک صحبت های جدیدی مطرح نمی نمایند.

نوروز پس از انتشار گزارش های دریافتی در مورد شهادت دکتر رامین پوراندرجانی و متهم کمودن سردار احمدی مقدم- فرمانده نیروی انتظامی-، سردار رادان- جانشین وی- و سعید مرتضوی دادستان وقت کل کشور که به صورت مستقیم در حوادث کهریزک دخالت داشتند، با پاسخی از سوی آنان مواجه نمی شود که با توجه به سوابق افراد فوق در متهم کردن افراد به جرم های خودساخته و ارتباط دادن اکثر حوادث به نیروهای خارجی امری بسیار بعید به نظر می رسد. برخی اطلاعات مبین آن است که از افراد فوق درخواست شده است در مورد این پرونده صحبت نکنند تا با موج فشارهای بیشتری مواجه نگردند. امری که آنها نیز تاکنون سعی دارند مطابق آن عمل کنند و صحبت های زیادی در مورد نقش خود به خصوص در مورد پرونده شهیدرامین پوراندرجانی بیان نکنند.

صحبت های فرمانده نیروی انتظامی که از کشف وصیت نامه شهید پوراندرجانی و طرح ادعای خودکشی وی می گوید از معدود مواردی است که فرمانده نیروی انتظامی به عنوان عالی ترین مقام این نیرو به صورت مستقیم مطرح می کند تا فشارهای زیادی را که این روزها نیروی انتظامی کشور با آن مواجه است کاهش دهد. ادعایی که به علت طرح اتهاماتی چون دخالت مستقیم وی و جانشینش در این پرونده غیرقابل باور و ساختگی به نظر می رسد. به خصوص که توجه داشته باشیم شهید رامین قبل از شهادت و طی صحبت تلفنی با یکی از دوستانش به او گفته بود که سه شنبه به تبریز خواهد رفت. برای اثبات دروغین بودن ادعاهای فرمانده نیروی انتظامی می توان به دریافت پذیرش از یکی از دانشگاه ها آلمانی توسط رامین پوراندرجانی هم اشاره کرد. او قصد داشت جهت ادامه تحصیل و گرفتن تخصص به این کشور برود.
بنا بر اطلاعات موثق دریافتی خبرنگار موج سبز آزادی نیز، دکتر پوراندرجانی یک روز قبل از مرگ خود برای استمداد در مورد وضعیت پیش آمده و تهدیدهای صورت گرفته به مجلس مراجعه کرده بود. او از دكتر صدر رئيس كميسيون بهداشت و درمان و رئيس سازمان نظام پزشكي درخواست كمك كرده بود اما  صدر نه تنها حاضر به كمك به وی نشد بلکه حتي شنيدن حرف‌هاي او را هم نشنید..
موج سبز آزادی پیش از این در گزارشی مبسوط ابهاماتی را در مورد مرگ مشکوک رامین پوراندرجانی مطرح کرده بود و سوالاتی را از علی لاریجانی، ریاست مجلس و کمیته ویژه متشکل از نمایندگان مجلس برای بررسی وضعیت آسیب دیدگان پس از انتخابات مطرح کرده بود که در اینجا مجددا مطرح می شود:
1- تاخير طولاني در قرائت گزارش كميته ويژه و عدم برگزاري دادگاه متهمان كهريزك ، به چه علت و با فشار چه اشخاص و نهادهايي بوده است و ارتباط مرگ مرموز دکتر پوراندرجاني با اين تاخيرها و خصوصا متن قرائت نشده گزارش كميته ويژه مجلس چیست؟
2- با توجه به حضور و شهادت دادن دکتر پوراندرجاني در جلسه كميسيون امنيت ملي و كميته ويژه و با توجه به اينكه بارها اين مرحوم قبل از مرگ نسبت به عدم امنيت جاني خود هشدار داده بود، چرا از وي محافظت نشد و او همچنان در اختيار نيروي انتظامي كه مقامات عالي آن از متهمان اصلي پرونده جنايات كهريزك هستند، قرار داشت تا شب هنگام، در سن 26 سالگي و در خواب سكته داده شود یا شهادت وی خودکشی تلقی گردد؟
3- در حالي كه خانواده اين مرحوم ساكن تبريز هستند و او نیز در نهایت در تبريز دفن شده است، علت برگزاري مراسم تغسیل و تکفین در تهران چه بوده است؟
4- علت مخالفت مقامات امنيتي با كالبدشكافي جنازه وی توسط پزشكان مستقل که از حقوق مسلم خانواده متوفی بوده است چيست؟
5- اگر دکتر پوراندرجاني به مرگ طبيعي فوت شده است و یا خودکشی کرده است به چه دليل مراسم ترحيم وي با حضور نيروهاي امنيتي و در شرايطي غيرعادي برگزار شده است به طوری ‌که حتی دوستان نزدیک آن مرحوم هم جرات حضور در مراسم تدفین را پیدا نکرده‌اند؟
6- ارتباط مرگ پرابهام دکتر رامين پوراندرجانی با متهمان اصلي جنايات شكنجه‌گاه كهريزك و به طور مشخص احمدي مقدم فرمانده نيروي انتظامي، رادان جانشين فرمانده اين نيرو و مسئول بازداشتگاه كهريزك و سعید مرتضوي دادستان وقت تهران كه متهمان با دستور وي و معاونانش قاضي حداد و قاضي حيدري فر به كهريزك منتقل شده اند ،چيست؟ (اطلاعات ارائه شده توسط نوروز مبین آن است که شخص احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی بارها رامین را مورد تهدید قرار داده و دستور به سکوت او داده بود)
7- آيا شباهت عجيب نحوه اعلام شدن مرگ اين جوان ۲۶ ساله يعني ايست قلبي در هنگام خواب با قتل‌هاي سياسي در سال‌هاي گذشته، سوال برانگيز نيست؟

انتقاد شدیداللحن احمد توکلی از منفعت طلبی‌های دولت کودتا


چهارشنبه، 27 آبان 1388
رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس با اشاره به جلسه اخیر با احمدی‌نژاد درباره لایحه هدفمند کردن یارانه‌ها از اصرار احمدی‌نژاد بر استرداد لایحه به دلیل مخالفت مجلس با تشکیل صندوق که مخالف قانون است خبر داد و گفت:«متاسفانه در دولت از بالاترین سطوح تا پایین‌تر مراتب افراد ناسالمی هستند که میل شدیدی برای کسب منافع مادی از کیسه عمومی برای مقاصد شخصی یا سیاسی دارند.» به گزارش سایت کلمه، احمد توکلی نماینده تهران گزارشی از جلسه مشترک کمیسیون ویژه با رئیس دولت خطاب به نمایندگان مجلس ارایه کرد که متن این گزارش بدین شرح است:

هفته گذشته بررسی لایحه هدفمند کردن یارانه‌ها در مجلس به پایان رسید ولی رئیس جلسه به عذر اینکه ممکن است کمیسیون ویژه ماده‌ای الحاقی داشته باشد، ختم رسیدگی را اعلام نکرد.

عصر شنبه ۲۳/۸/۸۸ کمیسیون ویژه در قانونی بودن و لااقل مفید بودن ماده الحاقی مزبور، به نتیجه نرسید، در عین حال چون در ضرورت کمک به دولت برای اجرای این مهم اتفاق نظر وجود داشت، تصمیم گرفته شد ملاقاتی با دولت صورت پذیرد تا طرفین دغدغه‌های یکدیگر را استماع و چاره جویی کنند.

این ملاقات روز دوشنبه ۲۵/۸/۸۸ با حضور ده عضو از کمیسیون ویژه و ابوترابی نایب رئیس از مجلس در حضور ریاست جمهور و تعدادی از معاونان و وزراء تشکیل شد که پس از مصاحبه احمدی‌نژاد در رسانه‌ها در این باره برخود لازم دیدم خلاصه گزارش این نشست را به اطلاع نمایندگان محترم و عموم مردم شریف برسانیم.

الف: اهمیت این مصوبه و آثار آن، برای مردم و کشور بسیار بالا و فشار اصلی کار نیز بر دوش قوه مجریه است گرچه مجلس در فرایند تصمیم گیری و نظارت دخیل است و زحمت کشیده و باید ناظر بر صحت اجرای کار باشد، ولی تقنین و نظارت کجا و اجرای قانون با پیچیدگی های عرصه عمل، کجا؟ کشیدن این بار برای دولت که عزم و همت خود را مهیا کرده، سنگین است و هر چه بشود نباید از یاری دریغ نمود.

ب: همین سنگینی کار تفاهم بین قوا را برای اجرایی شدن ضروری می‌سازد، زیرا این تفاهم امری است که دلیل عقلی و نقلی برای آن وجود دارد، انجام کارهای بزرگ در کشور که آثار مثبت و منفی بزرگ بر آن محتمل است، جز با همدستی قوای کشور شدنی نبود و نیست، رهبر معظم انقلاب نیز مکررا همین مطلب عقلی روشن را به قوای سه گانه به ویژه دولت و مجلس تذکر داده‌اند البته تفاهم یک طرفه نیست بلکه جاده‌ای دو طرفه است که با نزدیک شدن طرفین به یکدیگر میسر است (مفاد این بند سر آغاز سخن بنده در نشست دوشنبه بود)

ج: در جلسه روز دوشنبه ابتدا مصباحی و ابوترابی از دولت خواستند که صریحا درخواست اصلی خود را بیان دارند، عزیزی با ذکر مبانی کار بر ضرورت و انحصاری بودن راه اجرا تاکید کردند که به زعم ایشان چیزی جز صندوق با هویت موسسه عمومی غیر دولتی نمی‌تواند باشد، رئیس جمهور در ادامه، مجدا مطالبی مشابه آنچه در جلسه علنی سه شنبه ۱۲/۸/۸۸ بیان فرموده بودند، ارائه کردند. محورهایی را که تاکید داشتند چنین بود:

- همه باید از صمیم قلب خواهان اجرای این کار باشیم.

- خواستن، البته، لوازمی دارد که از جمله آن چیزی است که عزیزی گفت.

- ما تنها با ساختار و پیشنهادی دولت (صندوق) می‌توانیم اجرا کنیم و این ساختار لاجرم است.

- پنج ساله کردن دوره اجرای به جای سه ساله به خدا به ضرر مردم است.

- ما اصرار نداریم با این همه بار موجود بار جدید سنگینی را بپذیریم اما اگر ساختار پیشنهادی ما پذیرفته شود همه چیز را تضمین می‌کنیم چه امنیتی چه اقتصادی چه تولید و وضع ۶۰-۷۰ درصد مردم نیز بهتر و عادلانه می‌شود.

در مقابل گفته شد که خواسته دولت در دو مطلب خلاصه می‌شود:

اول) باز بودن دست دولت در اجرا برای سرعت و انعطاف عمل

دوم) ثبات تصمیمات در مسیر اجرا

استدلال شد که به دلایل عقلی و تجربی (در ادامه این سطور شرح داده می‌شود) و محدودیت‌های قانونی، تامین این خواسته ها در شکل صندوق نشدنی است از جمله تاسیس صندوق با اصول ۵۲، ۵۳ و ۵۵ قانون اساسی در تعارض است و علاوه برآن در این مرحله به دلیل تصویب ماده ۱۳ در مجلس هر تغییری خلاف قانون آیین نامه داخلی است.

به ویژه آنکه حتی اگر تاسیس صندوق را با مصالح سازگار می ‌دانستیم و تصویب هم می‌کردیم، ثبات مورد نظر شما قابل تامین نبود؛ چرا که اختیار نمایندگان مجلس برای لغو، اصلاح، تخصیص تقید و یا ملغی الاثر کردن موقت یا دائمی قانون سلب شدنی نیست. هر قانونی، با رعایت آئین نامه داخلی، بعد از تصویب با ارائه طرحی با امضای ۱۵ نماینده می‌تواند در معرض تغییر قرار گیرد. (اصل هفتاد و چهارم قانون اساسی)، در واقع انتظار دستیابی به قانون هدفمند کردند یارانه‌ها در شکلی که تغییر پذیر نباشد در واقع تنها با تعطیلی مجلس ممکن است.

در عین حال با توجه به جمیع جهات کارشناسی و حقوقی اینجانب پیشنهادات زیر را تقدیم کردم:

۱ – اعلام پایان رسیدگی به لایحه که طبق آیین نامه ناگریز از آن هستیم، بیش از این به تاخیر نیفتد و مصوبه به شورای نگهبان برود.

۲- در مرحله رفع ایرادات شورای محترم نگهبان، هر قدر آیین نامه اجازه می‌دهند برای آسانی اجرا، اصلاحات مقدور را انجام می دهیم.

۳ – قانون پس از نهایی شدن به دولت ابلاغ شود و دولت اصرار بر داشتن صندوق نکند.

۴- برای خاطر جمع کردن دولت، در قانون بودجه سال ۸۹ که دو ماه دیگر به مجلس می آید تنخواه گردان مناسب به طور جداگانه در اختیار دولت قرار می‌دهیم.

۵ – دولت در چند ماه باقیمانده از سال تمام آیین نامه و دستور العمل‌های لازم را تدوین و تصویب، کارت اعتباری یارانه‌ها را آماده و حساب بانکی برای جامعه هدف باز کند و از اول سال با استفاده از تنخواه تصویبی مجلس حساب‌ها را پر و بعد به اصلاح قیمت‌ها اقدام کند.

۶ – در قانون برنامه پنجم که تا پایان سال باید به تصویب برسد قانون هدفمند کردن یارانه‌ها را با اصطلاحات مقدور تنفیذ می‌کنیم، تا تغییر آن تنها با رای دوم سوم نمایندگان مقدور باشد (ثبات نسبی)

۷ – در قانون بودجه و قانون برنامه مسئول اجرای قانون هدفمند کردن را وزارت اقتصاد و دارایی قرار می‌ دهیم. چون تمام عوامل تشخیص تسجیل، تعهد و پرداخت هزینه‌ها (چیزی که دولت را نگران از طولانی شدن اجرا تصمیمات می‌کند) و همچنین خزانه و بانکها در اختیار این وازتخانه است کارها با اعمال اراده یک نفر به طول متمرکز قابل تعقیب است و قدرت انعطاف و حرکت بالا می‌رود.

۸- بدین ترتیب چون کار قانونی و با تفاهم پیش می‌رود اگر در عمل مشکل پیش آمد مجلس آمادگی بیشتری خواهد داشت تا گره گشایی کند و اگر ضرورتی پیش آمد و چارچوب قانون مانع تصمیم گیری بود، رهبری برای حل مشکل به نفع مردم دخالت می‌فرمایند.

در ادامه بحث رئیس جمهور بر مواضع قبلی تاکید کردند و فرمودند شما مثل فوتبال عمل کنید که دست کاپتیان را باز می‌گذارند تا تیم خود را آرایش و هدایت کند و از او تنها نتیجه را می‌خواهند مجری اینجا می‌گوید من تنها به ترتیب خاصی می‌توانم قانون را اجرا کنم اگر ترتیب را عوض بکنید، لایحه را رد کنید، البته رئیس جمهور توجه نفرمودند که باز بودن دست کاپتیان در سامان دادن به بازی تابع قواعد فیفا است همانطور که قوای مجریه و مقننه مجبورند تابع قواعد قانون اساسی باشد.

احمدی نژاد اضافه کرد که تشکیل صندوق به شکلی که می‌خواهد خلاف قانون اساسی نیست که فرهنگی در پاسخ وی گفتند که در مرحله بررسی مجلس، تشخیص مغایرت یک ماده با قانون اساسی، با اکثریت نمایندگان است که در این مورد نزدیک به ۱۸۰ نماینده رای به تغایر تاسیس صندوق با اصول ۵۳ و ۵۵ دارند بنابراین دولت از اصرار صرف نظر کند تا راه دیگری بیندیشیم.

رئیس جمهور همچنین تاکید داشتند که هیچ وزارتخانه‌ای نمی‌تواند این ماموریت را اجرا کند بلکه به ساختار و ساز و کار مستقلی نیاز است مثلا تنها برای اصل مستمر اطلاعات جمع آوری شده در هر شهرستان محتاج تاسیس یک دفتر هستیم.

بنابراین رد و بدل مطلب ادامه یافت تا سرانجام چون نتیجه روشنی حاصل نشد قرار شد از دولت و کمیسیون چند نفری بنشیند و به یک راه حل برسند.

رئیس جمهور نیز گفتند من نامه استرداد لایحه را پس نمی‌گیرم تا ببینیم نتیجه کار این کمیته چه می‌شود، کمیته مزبور نیز طی چند ساعت مباحثه به این نتیجه رسید که کمیسیون ویژه یک ماده به شرح زیر به عنوان ماده الحاقی به صحن علنی پیشنهاد کند:

«ماده الحاقی – به دولت اجازه داده می‌شود ظرف مدت یک ماه پس از تصویب این قانون، سازمانی به نام سازمان هدفمند سازی یارانه‌ها با استفاده از امکانات و نیروهای موجود دولت، جهت اجرای این قانون تاسیس نموده و وجوه حاصل از اجرای این قانون را که به خزانه واریز کند و عینا پس از وصول بطور مستمر برداشت نموده و در اختیار سازمان مزبور جهت اجرای اهداف این قانون و تکالیف مندرج در آن قرار دهد تا برابر آن هزینه نماید.

اساسنامه سازمان مذکور شامل، ماهیت حقوقی، ارکان و چگونگی تشکیل و وظایف و اختیارات آن ظرف یک ماه توسط وزارت امور اقتصادی و دارایی و معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهور پیشنهاد و به تصویب هیات وزیران می‌رسد.

د: نکته قابل توجه این است که آیا اساسا تشکیل صندوقی مستثنی از نظارت دیوان محاسبات، برای هزینه کردن مبالغ هنگفتی که اندازه آن با بودجه عمومی دولت قابل قیاس و سپردن اختیار آن به موسسه‌ای که تحت نظر رئیس جمهور اداره خواهد شد (پیشنهاد دولت) به صلاح کشور و مردم است؟

در مقابل ذکر مقدار در آمد حاصل از افزایش قیمت‌های حاصل‌های انرژی و کالاهای اساسی در بودجه سالانه و تمرکز در یک حساب خزانه دولت و ذکر مقدار کلی سهم خانوارها، بنگاه‌های اقتصادی و دولت از این در آمد در سه ردیف بودجه سالانه مانع کار و اسباب شکست است؟

جواب هر دو سال به دلایل زیر منفی است:

۱- اینکه در قانون اساسی الزام شده که بودجه سالانه کل کشور شامل کلیه دریافت‌های دولت می‌شود و همه دریافت‌ها باید در خزانه داری کل متمرکز شود و همه پرداخت‌ها باید در حدود اعتبارات مصوب در بودجه صورت گیرد اصل ۵۲ و ۵۳ و یا اینکه دیوان محاسبات کشور ملزم شده است که به تمامی هزینه‌های هر دستگاهی که به نحوی از انحاء از بودجه کل کشور استفاده می‌کند، رسیدگی کند، حاصل قرن‌ها تجربه بشری از ضرورت نظم و انضباط مالی و شفافیت عملکرد دولت‌هاست (صرف نظر از اشخاص) این امر ضروری کنترل قدرت از سوء استفاده احتمالی از قروت متعلق به مردم است. شکستن این قاعده مهم مالیه عمومی به نیت خیر نیز که باشد، زیانبار است، هر دولتی می‌خواهد بر سر کار باشد از این حیث تفاوتی نمی‌کند.

۲- این دولت فقط شخص ساده زیست و کم توقعی از نظر مواهب زندگی مانند احمدی‌نژاد نیست، متاسفانه در دولت از بالاترین سطوح تا پایین تر مراتب افراد ناسالمی هستند که میل شدیدی برای کسب منافع مادی از کیسه عمومی برای مقاصد شخصی یا سیاسی دارند.

صندوق مزبور با این سازوکار و سرمایه نجومی شده در آن بهترین جا برای سوء استفاده این افراد پلید است، مگر رئیس جمهور می‌تواند یک تنه کشور را با این همه مشکلات اداره کند و بر صندوقی که به اندازه یک سوم تا نصف بودجه عمومی کشور اعتبار دارد نیز نظارت نماید، این نشدنی است، مگر هم اکنون چند سال نیست که داد رئیس جمهور از فساد بانک‌ها بلند و کاری هم صورت نگرفته است؟

۲- بررسی سفرهای استانی و لوایح بودجه سالانه در سال‌های گذشته نشان می‌ دهد که تصمیمات و تعهدات بدون منبع کافی مکررا صورت گرفته است، البته لوایح بودجه چون به مجلس می آید از این حیث کمی اصلاح می‌شود، آیا به پشتوانه چنین صندوقی که دخل و خرج آن نظارت مجلس را ندارد، این روند نادرست که بدهکار کردن و بستن دست نسل بعدی است، اتفاق نمی افتد؟ در همین سفر اخیر دولت به مشهد، یکهزار میلیارد تومان تعهد فرهنگی پذیرفته شده است به تصویب کجا از چه منبعی؟

۴) شفافیت یکی از پایه‌های بودجه ریزی و دخل و خرج دولت‌هاست و تمامی تحقیقات علمی داخلی و خارجی در این باره نشان می‌دهد که هر چه شفافیت بیشتر باشد، سلامت مالی و کارایی دولت‌ها و اقتصاد ملی بیشتر است. اهمیت این موضوع آنچنان بالاست که نام بزرگترین و معتبرین سازمان بین المللی ضد فساد شفافیت بین ا‌لمللی Transparency Inteirnational =TI است.

وقتی صندوقی با آن مشخصات تشکل شود کمترین حد شفافیت را خواهد داشت و بسیاری از اتفاقات خواهد افتاد که دودش به چشم ملت و دولت می‌رود، البته شاید تا موقع کشف فساد‌های بعدی، دیگر دوره خدمت این دولت به سر رسیده باشد.

۵- با اصراری که رئیس جمهور محترم بر تاسیس صندوق با سازوکار و ساختار مستقل و جدید دارد باید منتظر بود تشکیلات عریض و طویلی در کنار وزارتخانه ها شکل بگیرد و مالکیت و دخالت دولت افزایش یابد. امری که با سیاست‌های کلی اصل چهل و چهار قانون اساسی (که انقلاب اقتصادی خوانده شده است) در تعارض آشکار است.

۶) وقتی صندوقی مستقل باشد و دخل و خرجش به وسیله مجلس کنترل نشود، شیب حرکت دولت در گران کردن قیمت کالاهای مشمول قانون از کنترل خارج خواهد شد. رئیس دولتی که قسم جلاله می‌خورد که تعدیل دوره اجرای قانون از سه سال به پنج سال به ضرر مردم است، با وجود این صندوق بی نظارت و کنترل، در مسیر اجرا چگونه عمل خواهد کرد؟ در آن صورت بر سر مردم و انقلاب چه خواهد آمد؟

۷) مجلس به دلایل عقلی و کارشناسی و نیز مغایرت آشکار با قانون اساسی و قوانین مهم به تشکیل صندوق مخالفت کرد. به جای آن ماده ۱۳ را تصویب کرد که بر اساس آن هر سال دولت باید در یک ردیف در آمدی و سه ردیف هزینه ای مجلس را از برنامه یکساله خود در اجرای این قانون مطلع سازد. وقتی می‌خواهد بگوید در سال آینده از محل گران کردن چقدر در آمد کسب می‌کنم مجبور است جدول ترکیب قیمت‌ها را بگوید پس نمایندگان مردم می‌توانند با توجه به تحمل توده‌های ملت و تولید کنندگان، این جدول را ارزیابی کنند و با بالا و پایین بردن سقف در آمدف بدون بستن دست دولت در تدوین جدول، تصحیح مسیر کنند وقتی هم که دولت سه ردیف هزینه‌ای برای جبران حذف یارانه‌ و هدفمند ساختن آن ارائه می‌کند. اطلاعات مربوط به سال جاری را عرضه می‌کند و تا اندازه‌ای شفافیت حاصل می‌شود. در پایان هر سال نیز دیوان محاسبات با ارزیابی اسناد صحبت عملکرد را می‌سنجد و چراغ راه را روشن می‌سازد.

۸) واگذاری وظیفه اجرای این قانون به وزارت اقتصاد و دارایی و ملزم ساختن همه دستگاه‌ها به همکاری با اراده رئیس جمهور باعث می‌شود که کارشناسی یا تعلل و ناهماهنگی به حداقل برسد. تمامی عوامل مالی ذیربط از خزانه دار کل تا ذی حساب‌ها و از بانک‌ها تا حسابرسان تحت امر وزیر اقتصاد؛ و همه وزراء با تکلیف قانونی و اقتدار رئیس جمهور کمک کار وی هستند. با این تفاوت که مجلس با هزینه کمی می‌تواند وزیر را زیر سئوال و استیضاح بکشاند، ولی آیا اگر صندوق بد عمل کرد سئوال و استیضاح رئیس جمهور کم هزینه است؟

هـ- پیشنهاد اخیر کمیته دولت و چند عضو کمیسیون ویژه نیز اولا تامین کنند نظر دولت نیست؛ زیرا هر سازمانی طبق قانون مدیریت خدمات کشوری (مصوب ۱۳۸۶ – فصل اول – تعاریف) یا وزارتخانه است یا موسسه دولتی یا شرکت دولتی با موسسه عمومی غیر دولتی، دخل و خرج سه تای اول باید در بودجه سالانه بیاید که دولت خواهان آن نیست و چهارمی یعنی موسسه عمومی غیر دولتی (شکل پیشنهادی دولت)، باید بیش از نصف بودجه سالانه اش از منابع غیر دولتی تامین شود که در این جا بی معنا و نشدنی است. علاوه بر این، پیشنهاد به کمیسیون ویژه در این مرحله با مواد ۱۵۰ و ۱۵۲ قانون آیین نامه داخلی مجلس معارض است و ارجاع کار از طرف رئیس به کمیسیون نیز در این مرحله با آیین نامه ناسازگار است.

و: راه درست، همکاری و تفاهم در چارچوب‌های قانونی و نظارت رهبری است کنار گذاشتن موقت هر قانونی نیز وقتی میسر است که رهبری دستوری صادر بفرمایند که آنهم بر اساس موازین و روحیات رهبر معظم انقلاب، تا ضرورت و مصلحت عامه اقتضا نکند محقق نمی‌شود اصرار بر مواضع و عدم تنازل و توقعات فراقانونی مانع همکاری و تفاهم است بنابراین همه از این عیوب بپرهیزیم و در این امر مهم همراه شویم.

بهزاد نبوی لايحه دفاعيه خود را تقديم دادگاه بهزاد نبوی لايحه دفاعيه خود را تقديم دادگاه كرد

وكيل بهزادنبوي، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گفت: روز شنبه موكلم لايحه دفاعيه خود را تقديم دادگاه كرد.
صالح نيكبخت درگفت‌وگو با ايلنا با اعلام اين مطلب اظهارداشت: به دليل اينكه اظهارات مهندس بهزاد نبوي دردفاع از خود در جلسه دادگاه صورت جلسه نشده بود، دادگاه به وي فرصت داده بود تا اظهارات خود را به صورت مكتوب و تا روز شنبه هفته جاري تقديم دادگاه كند.
وكيل بهزاد نبوی در مورد آزادي موكل خود و تبديل قرار بازداشت وي به وثيقه يا كفالت ابراز اميدواري كرد تا دادگاه باتوجه به وضعيت جسماني نبوي با اين امر موافقت كند.
وي درخصوص وضعيت جسماني موكل خود نيز گفت:‌ نبوي همچنان در بيمارستان و در يك اتاق بستري است و همسر وي از او نگهداري مي‌كند.
گفتني است آخرين جلسه رسيدگي به اتهامات چریک پیر اصلاحات سه شنبه هفته گذشته برگزار و پس از اخذ آخرين دفاع از وي ،قاضي صلواتي رييس شعبه 15دادگاه انقلاب ختم رسيدگي را اعلام كرد.

دلجویی سیدمحمد خاتمی از هنگامه شهیدی

سیدمحمد خاتمی، رییس جمهور پیشین ایران امروز با هنگامه شهیدی، روزنامه نگار که به تازگی از بند کودتاگران رها شده است، دیدار و از وی دلجویی کرد.
رییس جمهور محبوب ایران در این دیدار ضمن تبریک به خانواده شهیدی برای مقاومت و استقامت دخترشان در تحمل 5ماه حبس
در زندان اوین، از هنگامه شهیدی و خانواده اش به دلیل فشارهایی که در این مدت تحمل کرده اند، دلجویی کرد
رییس بنیاد باران بلافاصله پس از آزادی شهیدی از زندان و بستری شدن این روزنامه نگار در بیمارستان قصد ملاقات با وی را داشت که به دلیل ملاحظه وضعیت روحی و جسمی وی آن را به امروز موکول کرد.
هنگامه شهیدی که در تاریخ نهم تیرماه بازداشت شده بود، 18 روز قبل در هشتمین روز از اعتصاب غذای خود از زندان آزاد و بلافاصله به بیمارستان منتقل شد.
او پس از آزادی میزبان مهدی کروبی و همسر وی، زهرا مجردی، همسر دبیرکل دربند جبهه مشارکت و جمعی از فعالان مدنی و سیاسی بود.

مادر پزشک کهریزک پیش از مرگ فرزندش: جان پسرم در خطر است / رادان بارها دکتر رامین را مورد تهدید قرار داده و دستور به سکوت او داده بود


سایت نوروز: درحالیکه فرمانده نیروی انتظامی مدعی می شود مرحوم رامین پوراندرجانی، پزشک وظیفه بازداشتگاه کهریزک، خودکشی کرده است، آخرین اطلاعات موثق دریافتی توسط خبرنگار نوروز حاکی از آن است که مادر رامین پوراندرجانی، قبل از رحلت پسرش با دکتر روح الامینی، پدر شهید محسن روح الامینی تماس می گیرد و ضمن بیان اینکه محسن توسط رامین پیش از شهادت مورد معاینه قرار گرفته بود به او می گوید که جان پسر من به علت بیان حقایقی در مورد شکنجه و شهادت پسر شما در خطر است."
بنا بر اطلاعات دریافتی توسط نوروز که برای اولین بار و پس از اطمینان از صحت خبر آنرا افشا می کند، دکتر روح الامینی هم در پاسخ به مادر رامین می گوید: "شما می خواهید من چه کار کنم؟ اگر رضایت بدهم مشکل شما حل می شود. شما با کسانی طرف هستید که متهم پرونده هستند نه من"
تحلیل خبرهای پس از انتشار خبررحلت دکتر پوراندرجانی مبین آن است که نیروی انتظامی و قوه قضائیه در مورد این خبر بسیار منفعلانه برخورد می کنند و غیر از تکرار ادعاهای قدیمی در مورد برخورد با حوادث کهریزک صحبت های جدیدی مطرح نمی نمایند.
نوروز پس از انتشار گزارش های دریافتی در مورد مرگ دکتر رامین پوراندرجانی و متهم نمودن سردار احمدی مقدم- فرمانده نیروی انتظامی-، سردار رادان- جانشین وی- و سعید مرتضوی دادستان وقت کل کشور که به صورت مستقیم در حوادث کهریزک دخالت داشتند، با پاسخی از سوی آنان مواجه نمی شود که با توجه به سوابق افراد فوق در متهم کردن افراد به جرم های خودساخته و ارتباط دادن اکثر حوادث به نیروهای خارجی امری بسیار بعید به نظر می رسد.
برخی اطلاعات مبین آن است که از افراد فوق درخواست شده است در مورد این پرونده صحبت نکنند تا با موج فشارهای بیشتری مواجه نگردند. امری که آنها نیز تاکنون سعی دارند مطابق آن عمل کنند و صحبت های زیادی در مورد نقش خود به خصوص در مورد پرونده مرگ رامین پوراندرجانی بیان نکنند.
صحبت های فرمانده نیروی انتظامی که از کشف وصیت نامه مرحوم پوراندرجانی و طرح ادعای خودکشی وی می گوید از معدود مواردی است که فرمانده نیروی انتظامی به عنوان عالی ترین مقام این نیرو به صورت مستقیم مطرح می کند تا فشارهای زیادی را که این روزها نیروی انتظامی کشور با آن مواجه است کاهش دهد. ادعایی که به علت طرح اتهاماتی چون دخالت مستقیم وی و جانشینش در این پرونده غیرقابل باور و ساختگی به نظر می رسد. به خصوص که توجه داشته باشیم مرحوم رامین قبل از رحلت و طی صحبت تلفنی با یکی از دوستانش به او گفته بود که سه شنبه به تبریز خواهد رفت. برای اثبات دروغین بودن ادعاهای فرمانده نیروی انتظامی می توان به دریافت پذیرش از یکی از دانشگاه ها آلمان توسط رامین پوراندرجانی هم اشاره کرد. او قصد داشت جهت ادامه تحصیل و گرفتن تخصص به این کشور برود.
نوروز بازهم سئوال های مطرح شده در مورد این پرونده را که پیش از این مطرح شده بود به عنوان راهی برای پی بردن به ابعاد جنایات کهریزک و شهادت افرادی چون محسن روح الامینی و رامین پوراندرجانی می داند و منتظر پاسخ روسای قوه مجریه و مقننه و همچنین رئیس کمیسیون امنیت ملی و اعضای کمیته ویژه بررسی حوادث پس از انتخابات است.
در عین حال نوروز آمادگی دارد جواب های فرمانده نیروی انتظامی یا جانشین وی و حتی سعید مرتضوی را به این پرسش ها منتشر کند. همانگونه که قبلاً هم گفته شده است پرسش های قابل طرح به قرار زیر دوباره به اطلاع می رسد:
1- تاخير طولاني در قرائت گزارش كميته ويژه و عدم برگزاري دادگاه متهمان كهريزك ، به چه علت و با فشار چه اشخاص و نهادهايي بوده است و ارتباط مرگ مرموز دکتر پوراندرجاني با اين تاخيرها و خصوصا متن قرائت نشده گزارش كميته ويژه مجلس چیست؟
2- با توجه به حضور و شهادت دادن دکتر پوراندرجاني در جلسه كميسيون امنيت ملي و كميته ويژه و با توجه به اينكه بارها اين مرحوم قبل از مرگ نسبت به عدم امنيت جاني خود هشدار داده بود، چرا از وي محافظت نشد و او همچنان در اختيار نيروي انتظامي كه مقامات عالي آن از متهمان اصلي پرونده جنايات كهريزك هستند، قرار داشت تا شب هنگام، در سن 26 سالگي و در خواب سكته داده شود یا مرگ وی خودکشی تلقی گردد؟
3- در حالي كه خانواده اين مرحوم ساكن تبريز هستند و او نیز در نهایت در تبريز دفن شده است، علت برگزاري مراسم تغسیل و تکفین در تهران چه بوده است؟
4- علت مخالفت مقامات امنيتي با كالبدشكافي جنازه اين شهید توسط پزشكان مستقل که از حقوق مسلم خانواده متوفی بوده است چيست؟
5- اگر شهيد پوراندرجاني به مرگ طبيعي فوت شده است و یا خودکشی کرده است به چه دليل مراسم ترحيم وي با حضور نيروهاي امنيتي و در شرايطي غيرعادي برگزار شده است به طوری ‌که حتی دوستان نزدیک این مرحوم هم جرات حضور در مراسم تدفین را پیدا نکرده‌اند؟
6- ارتباط مرگ مشكوك رامين پوراندرجانی با متهمان اصلي جنايات شكنجه‌گاه كهريزك و به طور مشخص احمدي مقدم فرمانده نيروي انتظامي، رادان جانشين فرمانده اين نيرو و مسئول بازداشتگاه كهريزك و سعید مرتضوي دادستان وقت تهران كه متهمان با دستور وي و معاونانش قاضي حداد و قاضي حيدري فر به كهريزك منتقل شده اند ،چيست؟ (اطلاعات نوروز مبین آن است که شخص احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی بارها رامین را مورد تهدید قرار داده و دستور به سکوت او داده بود)
7- آيا شباهت عجيب نحوه اعلام شدن مرگ اين جوان۲۶ ساله يعني ايست قلبي در هنگام خواب با قتل‌هاي سياسي در سال‌هاي گذشته، سوال برانگيز نيست؟

آرشیو

برچسب‌ها