با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!

آخرین اخبار

۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

شکاف در صف کودتا انسجام در جبهه ضد کودتا

سالگرد 16 آذر، در کنار همه حوادثی که به همراه داشت، حامل چند رویداد مهم سیاسی کمتر مرتبط با حوادث دانشگاهی و خیابانی بود که تا فرا رسیدن ماه محرم و بویژه دو روز "تاسوعا" و "عاشوا" و حتی "شام غریبان" جلوه های دیگری از آن نیز نمایان خواهد شد. این رویدادها را اینگونه می توان دسته بندی کرد:
1- تطبیق موضع گیری ها و سخنرانی ها و بیانیه های خاتمی، موسوی، کروبی و حتی هاشمی رفسنجانی با شکوفائی گام به گام جنبش مردم در دوران 6 ماهه پس از انتخابات که آن را می توان دوران بلوغ جنبش سبز نیز نامید. چنین انسجامی نه تنها دردوران 8 ساله اصلاحات وجود نداشت، بلکه در سال 57 و انقلابی که منجر به سرنگونی استبداد سلطنتی شد نیز شاهد آن نبودیم. خونسردی و حرکت آرام اما پیگیر جنبش از برجسته ترین خصلت های جنبش سبز در 6 ماهه گذشته است. کافی است بیانیه های موسوی و یا سخنرانی های خاتمی و یا گفته ها و مصاحبه های کروبی و حتی اظهار نظرهای هاشمی رفسنجانی از آخرین نماز جمعه اش تا سخنان اخیرش در مشهد مرور شود. و شعارهای مردم و روش های حضور خیابانی آنها در سالگردها و خونسردی اعجاب انگیز مردم در رویاروئی با نیروهای انتظامی همزمان با شعار علیه چماق بدستان و چاقو کش هائی که بنام بسیج به خیابان آورده می شوند، مرور و بازبینی شود تا صحت این ارزیابی مشخص شود.
به این دو خبر که حتی فیلم یکی از آنها نیز پخش شده کمتر مورد توجه قرار گرفت: صحنه هدیه گل از سوی دانشجویان به فرماندهان پلیس و انتظامی از سوی دانشجویان دانشگاه تهران و صحنه بسیار مهم مشاجره و کشاکش بین نیروهای انتظامی و چماقداران و شلاق بدست ها در میدان ولیعصر در نیمروز 16 آذر. آنها که این صحنه را شاهد بوده اند، گزارش کوتاه آن را اینگونه برای پیک نت فرستاده اند: من ابتدا مشاهده کردم که یکی از فرماندهان نیروی انتظامی با یکی از کسانی که لباس شخصی ها از او فرمانبرداری می کردند وارد بحث شده بود. بحث بر سر مخالفت فرمانده نیروی انتظامی با حمله به مردم در حاشیه خیابان و پیاده روها بود. بعد از مدتی هم از طرف نیروهای انتظامی عده ای وارد این بحث شدند و هم از طرف لباس شخصی ها و بحث تبدیل به مشاجره بسیار تند شد. هر دو طرف با بی سیم به یک محلی گزارش این مشاجره را میدادند و سرانجام لباس شخصی ها بنا به دستوری که به آنها داده شده بود کوتاه آمده و صحنه را ترک کردند و از آن به بعد نیروی انتظامی با ملایمت بیشتری با مردم روبرو شد و حتی با برخی از مردم شوخی کرده و محترمانه می خواست که نایستند.
اینها پدیده های کوچکی نیست. همانگونه که پیاده شدن موسوی از اتومبیل در محوطه فرهنگستان و رفتن به سوی لباس شخصی ها و صحبت با آنها پدیده کوچکی نیست.
 
2- شکافی که در این حوادث به ظاهر کوچک در خیابان ها شاهد آن هستیم، در زمینه سیاسی و در پشت صحنه، میان کودتاچی ها و در حاکمیت بسیار جدی تر است.  ما این شکاف را مانند بحث خیابانی نیروی انتظامی و لباس شخصی ها نمی بینیم، اما نتیجه آن را اگر دقت کنیم شاهدیم.
این نتیجه را در لجام گسیختگی تبلیغاتی، فرصت نداشتن برای تنظیم یک سناریوی امنیتی و اشتباهات مهمی که باعث تمسخر مردم می شود، جامعه در بطن خود فروپاشی را حس می کند.
به چند نمونه توجه کنید:
مجید توکلی را بیرون از دانشگاه می گیرند و 24 ساعت بعد چادر سرش می اندازند و می گویند با این پوشش او را شناسائی کرده و گرفته اند! می دانند که چند هفته و یا حتی چند روز دیگر تق ماجرا در می آید و معلوم میشود به زور شلاق و شکنجه این چادر را سرش کرده و از او عکس گرفته اند و از هم اکنون هم مردم میدانند اینها همه صحنه سازی است. اما آنها فرصت فکر ندارند. شتابزده این صحنه ها را می سازند. چرا؟ برای توجیه خشونت و جنایاتی که مرتکب می شوند. ازادامه خشونت و جنایت وحشت دارند، زیرا نگران شکاف در نیروهای خودشان هستند. به همین دلیل با شتاب و برای عبور از امروز و رسیدن به فردا به هر وسیله ای متوسل می شوند. همین شتابزدگی و اشتباه را در صحنه سازی پاره کردن عکس آقای خمینی در دانشگاه تهران مرتکب شدند. یعنی چون وقت تهیه سناریوی تازه نداشتند، همان سناریوی عصر عاشورا در جریان انتخابات 2 خرداد را از بایگانی بیرون کشیده و اجرا کردند. عکس آقای خمینی را در دانشگاه پاره کرده و زیر پا انداختند و از آن عکس و فیلم تهیه کردند و شب در سیما نشان دادند. دراینجا نیز قصدشان توجیه خشونت و سرکوب بود. چه نیازی به این توجیه است؟ چرا 4 یا 5 ماه پیش نیازمند این روش های توجیهی نبودند؟ پاسخ روشن است: از شکاف در میان خودشان وحشت کرده اند و از همراه شدن روز افزون مردم با جنبش.
چرا صحنه سازی با عکس آقای خمینی و پخش آن، و نه پخش صحنه واقعی پاره کردن عکس خامنه ای در خیابان ها توسط مردم؟
بازهم پاسخ روشن است: پخش پاره شدن عکس خامنه ای با خوشحالی و تائید مردم همراه می شود و اساسا اعتباری بین مردم ندارد که پاره شدن عکسش باعث ناراحتی مردم بشود. درست برعکس، آقای خمینی در میان مردم همچنان اعتبار مذهبی و سیاسی دارد و پاره شدن عکس او مردم را می تواند ناراحت کند. سناریو سازان کودتا به این دلیل برای سرکوب آنها که عکس خامنه ای را واقعا پاره کرده و زیر پا له کردند، عکس آقای خمینی را پاره می کنند و زیر پای چماقدارانی که وارد دانشگاه کرده اند می اندازند.
پرتاب نارنجک گاز خردل و فلفل و انواع مواد شیمیائی که در اختیار سپاه پاسداران است و البته بسیج هم به آن دسترسی دارد، به طرف مردم بی سلاح، نه تنها خشم و نفرت مردم را تشدید کرده، بلکه در میان خودی های نظامی و انتظامی هم با واکنش روبرو شده است. به این دلیل است که خبرگزاری کودتا "فارس" اعلام می کند طرفداران موسوی به طرف دانشجویان (منظور همان نیروی بسیج است که وارد دانشگاه کرده بودند) گاز اشک آور پرتاب کردند!
خنده دار است، اما بیش و پیش از خنده باید دلائل این دروغ سازی ها را پیدا کرد. وقتی چند تنی که زیر چادر سیاه اند و معلوم نیست زن و یا مرد، از نیم متری گاز فلفل به صورت دکتر زهرا رهنورد پرتاب می کنند و باعث کوری موقت او می شوند و خشم مردم را آتشین تر می کنند، سناریوی پرتاب گاز اشک آور طرفداران موسوی را در خبرگزاری فارس منتشر می کنند!
برویم به سراغ مقامات قضائی
رئیس قوه قضائیه شب 16 آذر در سیما ظاهر شده (خبر یک همایش قضائی) و می گوید اجازه نمی دهیم در سایه مصونیت سیاسی عده ای نظم جامعه را بهم بزنند.
مردم می خندند و می گویند: خواب دیدی خیر است حاج آقا. حسین شریعتمداری در روزنامه اش می نویسد کروبی، شعبان بی مخ است و کسی در قوه قضائیه نیست به او بگوید لابد مخ هر دو را داده اند به تو!
دادستان کل کشور، یعنی آقای اژه ای هم در سیما ظاهر می شود و به خانواده ها توصیه می کنند جلوی بچه هایتان را بگیرید که در تظاهرات شرکت نکنند، چون از این به بعد سفت و سخت با تظاهر کنندگان برخورد خواهیم کرد.
مردم می گوید: شما را که احمدی نژاد به دلیل نفی نقش عوامل خارجی در تظاهرات بعد از انتخابات از کابینه کنار گذاشت. البته کسی که به دروغ قسم جلاله بخورد و تلویزیون آن را پخش کند ( بعد از صدور حکم 5 سال زندان برای کرباسچی شهردار تهران) باز هم می تواند دروغ بگوید.
مردم می گویند: مگر در این شش ماه "شُل" برخورد کردید که حالا می خواهید "سفت" برخورد کنید؟ دیگه از سوله کهریزک بدتر هم دارید؟
ضمنا، حاج آقا! پدر و مادرها خودشان هم در تظاهرات اند. حتی سینه چاک تر از بچه هایشان. کجای کاری؟ برای مردم ایران حرف می زنی و یا مردم تاجیکستان؟ ایرانی ها که همه دستشان توی تظاهرات است. چه پدر و چه مادر، چه دختر و چه پسر!

به نقل از پيك نت

آنکه می‌بیند شاید بترسد اما اگر او نترسید روئین‌تن خواهدشد، با روئین‌تن چه خواهید کرد؟

به نقل از وبلاگ نگاهي ديگر

برادر ارزشی،

روز دانشجو آمد و باز نیاز به تو شد و چماق تو برای کوبیدن بر سر مردم. وقتی باتومت را بالا بردی حواست به دو نفر باشد. اول آن هموطن و هم‌ دینت که می‌خواهی باتومت را بر او فرود آوری. دوم کسی که ناظر این عمل زشت تو است. چرا؟ خیلی ساده، هر دوی اینان یا از تو می‌ترسند و -از دید شما البته- درس عبرت می‌گیرند و دیگر پیگیر رای خود نمی‌شوند یا -و این «یا» را با مکث می‌نویسم که پی‌آمد‌های آن عظیم است- یا می‌بینند با آنان چه می‌کنی و حلاج‌وار باز صحنه را خالی نمی‌کنند. اگر ترسیدند و نیامدند به میدان که از دید شما فبها. اما اگر باز آمدند و بودند و حضور داشتند، آنوقت است که دیگر … (جمله‌ام را خودت ای برادر ارزشی کامل کن و بترس از چنان روزی)

موج حمایت از مجید توکلی، دانشجوی منتقد رهبر پس از دستگیری در 16 آذر

به نقل از خبرنامه امير كبير

چهارشنبه، ۱۸ آذر، ۱۳۸۸

در پی دستگیری مجید توکلی در روز 16 آذر، موج حمایت از این دانشجوی شجاع وبلاگ ها و سایت های دانشجویی را فرا گرفته است. به گزارش خبرنگار موج سبز آزادی، مجید توکلی در سخنان شجاعانه ای در جمع دانشجویان در 16 آذر مستقیما آیت الله خامنه ای را مخاطب قرار داده و گفته بود :"امروز اینجاییم تا اعتراض مان را بر سر همه مستبدان و مستکبران جامعه و در راس آن ها آقای خامنه ای فریاد بزنیم.". این سخنان که با استقبال دانشجویان مواجه شده بود، توسط کودتاچیان تحمل نشد و به فاصله کوتاهی پس از آن نیروهای لباس شخصی وی را دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال دادند. این در حالی است که پیش از این آیت الله خامنه ای در دیدار با دانشجویان نخبه در برابر سخنان دانشجویی که به "عدم امکان انتقاد از رهبری" معترض بود گفته بود که انتقاد از وی در جامعه آزاد است و در حال حاضر بسیاری انتقادات از وی آزادانه مطرح می شود.

امروز نیز خبرگزاری های حامی کودتا، ایرنا و فارس در حرکتی غیر اخلاقی عکس های مجید توکلی را با لباس زنانه در بازداشت منتشر کردند که خشم دانشجویان را برانگیخته است. بسیاری از وبلاگ ها و سایت ها به تحسین شجاعت "مجید توکلی" برخاسته اند و حمایت خود را از وی اعلام کرده اند. یکی از دوستان مجید توکلی در سایت فیس بوک نوشته است : "سالها در دانشگاه بودم و فعالان بسیاری را دیدم. اما هیچ کس را شجاع تر از مجید توکلی ندیدم که با این همه زندان و شکنجه و داشتن 15 ماه حکم زندان، نزدیک 16 آذر سر از پا نشناخت و یک تنه یک تجمع بزرگ را برگزار کرد. مجید اسطوره مقاومت جنبش دانشجویی است.". همچنین برخی افراد نیز در پاسخ به حرکت فارس و ایرنا، اقدام به انتشار عکس های رهبران کودتا با لباس های مبدل در اینترنت نمودند.

لازم به توضیح است که پیش از این نیز خبرگزاری فارس سعی در تحقیر نماد های مقاومت جنبش سبز داشت که با انتشار عکسهایی از پرتاب کفش به سوی مهدی کروبی آغاز شد. در پاسخ به این بی احترامی تعدادی از مردم در 13 آبان بولتنهای بزرگ تصویر آیت الله خامنه ای را پاره کرده و زیر پا لگدمال نمودند. حرکتی که فیلم ان در سراسر جهان توسط خبرگزاری ها مخابره شد و از آن به عنوان حرکتی بی سابقه در تاریخ جمهوری اسلامی یاد کردند.

موج سبز آزادی

سوء استفاده‌هاي مهم‌تر از پوشش اسلامي! - آفتاب يزد

اظهارات ديروز رئيس قوه قضائيه، اگر به دقت عملي شود افق‌هاي جديدي را در عرصه‌هاي قضايي ايران خواهد گشود كه برخلاف بسياري از افق‌هاي جديد در ساير عرصه‌ها، به نفع مردم و در خدمت نهادينه شدن قانون در كشور خواهد بود. مهم‌ترين نكته در سخنان صادق لاريجاني، ابراز ترديد او در قانوني بودن توافقات قضايي و نظارتي بود كه تنها مستند آنها تجويز روساي سه قوه و امضاي آنها مي‌باشد. اين سخن نشان مي‌دهد كه عزم فعلي رئيس تازه نفس قوه قضائيه بر ترجيح قانون نسبت به هر سند ديگري است؛ حتي اگر آن سند، امضاي سه رئيس قوه را در ذيل خود داشته باشد. رئيس قوه قضائيه قاعدتا مي‌داند هم در دستگاه قضا و هم در ساير قوا، كساني هستند - و متاسفانه گاه از حمايت‌هايي برخوردارند - كه مراتبي بسيار پايين‌تر از تشخيص رئيس سه قوه، از جمله مصلحت انديشي خويش را بر قانون حاكم مي‌نمايند و به اين ترجيح غير مرجح خويش مي‌بالند. البته اين مسئله، هميشه در كشور ما وجود داشته اما در سه چهار سال اخير بر شدت آن افزوده شده است. يكي از عوامل تشديد اين وضعيت، اصرار يكي از مقامات عاليرتبه اجرايي بر اظهارنظرهايي است كه شايسته‌ترين نام براي آنها، صدور حكم قطعي قضايي است كه گاه در قالب ابراز تعجب از عدم صدور حكم اعدام براي يكي از مديران هسته‌اي دولت خاتمي و گاه به صورت اظهارنظر قاطع در خصوص فساد برخي افراد سرشناس كشور تجلي يافته است. اتهام افكني به دستگاه‌هاي قضايي و تقنيني، در كنار نمونه‌هاي فوق‌الذكر،‌يكي از مهمترين عواملي بود كه عدم رعايت قانون در بالاترين سطوح مديريتي كشور را به امري عادي تبديل كرد. متاسفانه رسانه موسوم به ملي نيز با سلب حق پاسخگويي افرادي كه توسط يك مقام غير قضايي، »حكم قضايي تريبوني« دريافت كرده بودند، عملا به نهادينه شدن اين بي قانوني آشكار در كشور كمك كرد. هنوز غبارهاي ناشي از اين مسئله فرو ننشسته بود كه برخلاف قواعد مسلم حقوقي، موارد اتهامي ثابت نشده تعدادي از فعالان سياسي كشور - كه در جريان انتخابات دستگير شده بودند - از صدا و سيما به صورت مكرر پخش شد. اما پس از چند جلسه، ناگهان اعلام شد كه اين اقدام، خلاف قانون - و در مواردي خلاف شرع - است و از تداوم آن جلوگيري شد. اين جلوگيري تقريبا با آغاز مسئوليت صادق لاريجاني در قوه قضائيه، همزمان شد و برخي تاكيدات بعدي او هم تقويت كننده اين »ظن« گرديد كه اراده اجراي قانون، حداقل در رئيس جديد قوه، جدي است. البته عده‌اي از اصلاح‌طلبان وجود نشانه‌هايي را ادعا مي‌كردند كه به زعم آنها ثابت مي‌كرد توقف پخش تلويزيوني اعترافات، تنها به خاطر رعايت قانون نبوده است. از جمله پس از آنكه بهزاد نبوي خواستار علني شدن محاكمه خود براي پاسخگويي به برخي اتهام افكني‌هاي علني شد اين فرصت در اختيار او قرار نگرفت. در عين حال توقف پخش دادگاه‌ها، مي‌توانست نشانه مثبتي تلقي شود و اكثر فعالان سياسي و حقوقدانان، از آن استقبال كردند. اما دو روز قبل، يك اظهارنظر و يك خبررساني- يا خبرسازي - موجب برخي نااميدي‌ها شد. يكي از مقامات قضايي، دو روز قبل در توجيه توقف پخش علني دادگاه‌هاي انتخاباتي، عملا به حمايت از پخش علني دادگاه‌ها و اعلام علني اتهامات ثابت نشده دستگيرشدگان پرداخت. اظهارات اين مقام پرسابقه قضايي، تقريبا نشان مي‌داد كه توقف پخش دادگاه‌ها، بيش از آنكه ناشي از يك الزام قانوني باشد متاثر از رفع نيازي بوده كه از يك »مصلحت انديشي« سرچشمه گرفته است. همزمان با اين اظهارات، چند خبرگزاري و سايت خبري كه به حمايت از دولت مشهور هستند، تصاويري مشكوك از يك دانشجوي دستگير شده در روز 16 آذر منتشر كردند. البته اين تصاوير به اندازه كافي گويا بود و با نخستين نگاه، غيرقابل اتكا بودن آن آشكار مي‌شد. كساني كه تصاوير اين دانشجو را با لباس كامل زنانه -مقنعه، مانتو و چادر- به نمايش گذاشتند ظاهرا فرصت كافي در اختيار نداشتند تا با استفاده از حقه‌هاي كامپيوتري، صورت او را اصلاح كنند تا تصاوير آنها، كمي قابل باور به نظر برسد! اما نكته مهمتر آن است كه چگونه تصاوير يك متهم قبل از آنكه جرم او در محكمه‌اي ثابت شود، از چند خبرگزاري و سايت خبري ويژه، سر در مي‌آورد؟ آيا اين كار و همزماني آن با دفاع تلويحي يك مقام قضايي ‌‌از پخش دادگاه‌هاي مقدماتي، نشانه نااميد كننده‌اي از برگشت برخي مصلحت‌انديشي‌هاي غيرموفق به دستگاه قضايي نيست؟ نكته ديگري كه در مورد دانشجوي دستگير شده و تصاوير مشكوك منتسب به او وجود دارد آن است كه به فرض صحت تصاوير و درستي اقدام چند سايت خبرساز، جرم اين دانشجو سوءاستفاده از يك پوشش اسلامي براي فرار از دست قانون و ماموران قانون است. اگر اين اتهام تا اين حد سنگين است تكليف كساني كه از همه مقدسات و ارزش‌ها به عنوان »پوشش« براي فرار از پاسخگويي در برابر مسئوليت‌ها و قانون‌شكني‌هاي خود استفاده مي‌كنند، چيست؟ اگر قوه قضائيه انتشار تصاوير منتسب به يك دانشجوي بازداشتي را قبل از اثـبـات جـرم، مـجـاز مـي‌شـمـرد و اگـر قرار است برخي مصلحت‌سنجي‌ها مجوزي براي درنظر نگرفتن قوانين مربوط به محاكمات - انتشار تلويزيوني اتهام‌هاي اثبات نشده- باشد آيا رئيس قوه قضائيه تصور نمي‌كنند در اين زمينه، اولويت با كساني است كه اتهام آنها نه سوءاستفاده از پوشش زنانه بلكه پوشش قرار دادن بالاترين ارزش‌هاست و اتهامات مربوط به قانون شكني و آماردهي‌هاي غلط آنها، به موضع اجماعي بـسـيـاري از صـاحـب‌نظران در دو جناح- و حتي برخي دستگاه‌هاي نظارتي وابسته به قوه قضائيه- تبديل شده است؟

اوين شده دانشگاه !!!

به نقل از وبلاگ روزهاي ابري من
December 09, 2009

1-مجید توکلی،پلی تکنیک
2-مهدی کلاری ،شریف
3-حامد ترک‌زاده، شریف
4-محسن زارع ، شریف
5-سعید آگنجی ، شیراز
6-راضیه جعفری،.شیراز
7-محمدمحسن موسوی، شیراز
8-سبحان حیدری، شیراز
9-نجما رنجبر،شیراز
10-محمد حسینی،شیراز
11-سعید لطفی ،شیراز
12-مسعود مهدوی فر ،شیراز
13-نويد سلطان پور، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته تربيت بدنی، تهران
14-مجتبی هاشمی، دانشجوی دانشکده حقوق وعلوم سیاسی، تهران
15-نیلوفر اثباتی، دانشجوی دانشکده فنی، تهران
16-بردیا نجار، دانشجوی دانشکده مکانیک، تهران
17-طاهر دهخوارقارنیان، دانشجوی رشته پزشکی، تهران
18-مهدی بلخاری، فوق لیسانس مهندسی صنایع ،تهران
19-39- بیست دانشجوی دانشگاه ازاد مرکز تهران
40- مهدی الهیاری،فوق لیسانس شیمی ،دانشگاه شریف
41-سید سجاد معافی مدنی، دانشجوی شهرسازی ،دانشگاه تهران

بیش از چهل دانشجو در کمتر از چهل ساعت.
اینها فقط اون اسم اون دانشجوهایی است که دستگیریشون اعلام شده و من این نیمه شب برفی یادمه. خدا می دونه تعداد واقعی چند تا است.

تجمع اعتراضي خانواده هاي دستگير شدگان 16 آذر در مقابل دادگاه انقلاب

آژانس ايران خبر - ۱۳۸۸/۹/۱۸

امروز 18 آذر ماه خانواده بازداشت شده هاي 16 آذر از ساعت 8:30 رفته رفته به دادگاه انقلاب مي آمدند بدليل سردي هوا و بارش باران داخل دادگاه انقلاب مملو از جمعيت خانواده ها بود كه سرگردان و حيران بودند .
تعدادي از بازداشت شده هاي شهرستاني هستند كه خانواده هايشان شبانه و با هر وسيله اي كه مي توانستند با وجود لغزنده بودن جاده ها خود را به تهران رسانده بودند و نگران وضعيت عزيزانشان بودند.اداره پيگيري اطلاعات اسامي تعدادي از بازداشت شده ها را تاييد كرده اما هنوز از وضعيت عده زيادي خبري در دست نيست و تا ساعت 13 هيچ اسمي به تاييد دادگاه انقلاب نرسيده است .
تعدادي از خانواده ها با گريه و نگراني در مورد نحوه بازداشت عزيزانشان صحبت مي كردند چرا كه به چشم خود ديده بودند كه عزيزانشان در حالي كه زير ضربات باتوم و شوك برقي و لگد نيروهاي گارد به خصوص لباس شخصي ها قرار گرفته بودند بازداشت شده اند.
خانواده هايي كه بازداشتي آنها دختر بودند بيشتر از بقيه نگران و مضطرب به هر دري مي زدند تا از وضعيت و محل نگهداري عزيزانشان اطلاع كسب كنند. و نفرين و لعنت بود كه نثار خامنه اي و احمدي نژاد حتي با صداي بلند در داخل دادگاه انقلاب مي كردند.
تعداد خانواده ها كه رفته رفته بيشتر مي شد نيروهاي لباس شخصي و حراست دادگاه انقلاب بودند كه وارد سالن مي شدند و پشت سر خانواده ها مي ايستادند تا شرايط را زير نظر داشته باشند .صداي اعتراضات خانواده كه شدت مي گرفت. يكي از افراد لباس شخصي به طرف خانواده ها مي رفت و سعي داشت كه آنها را ساكت كند و دائم به خانواده ها مي گفت: شما كه نگران بچه هايتان هستيد جلوي انها را بگيريد و نگذاريد در اين روزها بيايند بيرون تا اين جوري ضجه نزنيد با سر و صدا هم هيچ مشكلي حل نميشه فقط كار خود را سخت تر مي كنيد هر چيزي مراحلي داره و بايد مراحل قانوني آن طي شود.
صداي اعتراض خانواده ها هم بلند مي شد كه اگرقانون است چرا بي گناه مردم را مي گيريد اگر قانون است شما بايد ظرف 48 ساعت تفهيم اتهام كنيد و به ما بگوييد كه زن و بچه هاي مردم را كجا برديد .ساعت 12 تا ساعت 13 به بهانه نماز دادگاه انقلاب را تعطيل كردند و خانواده ها را در سرما زير باران بدون پاسخ نگهداشتند .
اسامي تعدادي از بازداشت شدگان روز 16 آذر جهت ارسال به سازمانهاي حقوق بشري و اطلاع عموم انتشار مي يابد
1-زهرا رجبي آقا پور 25 ساله در چهاراه ولي عصر بازداشت شده

2- آيدا رضايي فر 23 ساله در ابوريحان بازداشت شده

3-پريسا زارع زاده 28 ساله در چهاراه ولي عصر بازداشت شده

4-سارا علي پور 23 ساله و دانشجو در فخر رازي بازداشت شده

5-فاطمه عبداللهي پور 47 ساله در ولي عصر بازداشت شده

6-پروانه شاپوروند 30 ساله محل بازداشت نامعلوم

7-زينب محمدي 31 ساله در ولي عصر بازداشت شده

8-بهاره خادمي 20 ساله در خيابان 16 آذر بازداشت شده

9- ابوالفضل گل محمدي 28 ساله در خيابان وصال بازداشت شده

10- علي ضياء الديني 32 ساله محل بازداشت نامعلوم

11- اميرحسين موسوي 29 ساله در چهاراه ولي عصر بازداشت شده

12- سروش رضايي 21 ساله در مقابل دانشگاه هنر بازداشت شده

13- محمد پيشكار 18 ساله محل بازداشت نامعلوم

14- امير توسلي 24 ساله در وصال بازداشت شده

15- بهنام ماهوتيان 26 ساله در ولي عصر بازداشت شده

16- محسن شجاعي 28 ساله مقابل صنعتي شريف بازداشت شده

17- محمد ابراهيم فتحعلي 35 ساله در كارگر جنوبي بازداشت شده

18- امير رضا سادات رضوي 18 ساله در خيابان حافظ بازداشت شده

19- محمد مهدي منصوري 22 ساله دانشجوي پيام نور در فردوسي بازداشت شده

20- احمد توانايي پور 52 ساله در ولي عصر بازداشت شده

21- كامران افشار نژاد 28 ساله در انقلاب بازداشت شده

22- حميد حسيني 24 ساله محل بازداشت نامعلوم

23- سلمان عسگري مقدم 29 ساله در فخر رازي بازداشت شده

24- حسين سالكي 25 ساله در ولي عصر بازداشت شده

25- احسان ناصحي 31 ساله در فردوسي بازداشت شده

26 – حامد كريمي 24 ساله دانشجو در انقلاب بازداشت شده
غلامحسين محسني اژه اي دادستان ولي فقيه ،که قبلا در يک جلسه به آقاي عيسي سحر خيز يورش برد و با پرتاب قندان و گاز گرفتن گوش وي او را زخمي و خونين کرد و همچنين هنگامي که در دادگاه انقلاب تحت عنوان قاضي مشغول بار بود در صدور حکم اعدام زندانيان سياسي نقش داشت . وي همچنين در دوراني که وزير اطلاعات بود دستور يورش و دستگيري و شکنجه زندانيان سياسي در بند را صادر مي کرد. روز گذشته در يک مصاحبه مطبوعاتي مردم ايران را تهديد و گفت : از امروز به بعد هيچ اغماضي صورت نخواهد گرفت.
اعمال ورفتارهاي اين فرد و تهديدات او عليه مردم ايران به مثابه سند قاطعي است که در جنايت عليه بشريت شرکت فعال داشته و به آن ادامه مدهد.

فعالين حقوق بشر و دمکراسي در ايران ، يورش به اعتراضات مردم ايران ، دستگيري گسترده آنها و مورد ضرب وجرح قرار دادن ، انتقال به محل هاي نامعلوم و بي اطلاعي نگه داشتن خانواده آنها را محکوم مي کند و از کميسر عالي حقوق بشر و ساير مراجع بين المللي خواستار ارجاع پرونده جنايت عليه بشري اين رژيم به شوراي امنيت سازمان ملل متحد است.
فعالين حقوق بشر ودمکراسي در ايران
18 آذر 1388 برابر با 9 دسامبر 2009

این هم از 16 آذر، بازی ادامه دارد…

09 December 2009

به نقل از وبلاگ آقا پسر

همانطور که پس از سخنان سردار فضلی قابل پیش بینی بود، سپاه سعی کرد در 16 آذر حتی الامکان خودش را از تابلو شدن در سرکوب معترضین کنار بکشد و جای خود را به بخش دیگر نیروهای رسمی امنیتی یعنی نیروی انتظامی و بخش نیمه رسمی (بسیج) و غیررسمی (اراذل و اوباش) بدهد.
عدم هماهنگی بین این 3 بخش که با کنار کشیدن سپاه که تا حدودی ارتباط سازمانی و غیرسازمانی با بسیج و نیروهای غیررسمی دارد، بیش از پیش نیز نمایان شد و حتی به درگیری بین این نیروهای امنیتی نیز کشید. البته اختلافات نیروی انتظامی با بسیج و نیروهای غیررسمی امر جدیدی نیست و اختلافات مشابهی بین ارتش و سپاه نیز وجود دارد.
به این ترتیب سپاه در خیابان ها و دانشگاه ها ظاهر نشد تا مجبور به اهدای گل به کسانی که بر علیه نظام شعار می دهند نشود و راه را برای پرتاب گلدان توسط دیگر نیروها باز گذاشت.
حضور و شعارهای دانشجویان در دانشگاه ها و دیگر مردم در خیابان ها نشان داد که روش های برخورد با اعتراضات جواب نمی دهد و این نیروها حتی پس از گذشت نیم سال نیز نتوانسته اند اعتراضات را خاموش کنند. این در حالی است که خطرناک ترین مراسمی که احتمال سبز شدنشان بالا است هنوز در راه هستند و بسیار نزدیک. مراسم عزاداری تاسوعا و عاشورا و چهارشنبه سوری؛ مراسمی که همگی در تاریکی و پس از ساعت کاری برگذار می شوند و کاملاً جنبه مردمی دارند. آیا رنگ سبز در تاریکی هم دیده می شود؟

پی نوشت: ظاهراً بسیج هم حضور رسمی نداشته است، که البته با توجه به واگذاری کامل بسیج به سپاه، میتوان در راستای همان کمرنگ کردن حضور سپاه در سرکوب ها درنظر گرفت.

دانشجویانی که فقط جلوی دوربین صداوسیما دانشجو هستند

به نقل از وبلاگ چرك نويس

دسامبر 9, 2009

مراسم ۱۶ آذر سالروز دانشجو با حضور گستره دانشجویان و مردم عزیزمان که فرزندانشان را همراهی می کردند ، در اکثر نقاط ایران و دانشگاه ها بطور گسترده و پرشکوهی برگزار شد .
به گزارش تغییر ، مراسم روز دانشجوی امسال که در نیم قرن اخیر بی سابقه بوده است با شور مثال نازدنی توسط دانشجویان و مردم عزیزمان دیروز و امروز ( ۱۶ و ۱۷ آذر ) بطور چشمگیری بافریاد های آزادی طلبانه دانشجویان که در جهت نفی استبداد و دیکتاتوری بود ، برگزار شد که البته با ضرب و شتم دانشجویان توسط نیروهای یگان ویژه و ضد شورش و لباس شخصی نیز همراه بود که باعث تلخی این مراسم باشکوه شد .
اما مساله قابل توجه ، حضور افرادی بود که در این دو روز پرحاشیه در دانشگاه تهران و شهید بهشتی حضور یافته بودند و البته از کادرهای دوربین های صداوسیما نیز دور نماند . آنها تقریبا برای تمامی بچه های دانشگاه تهران ناآشنا بودند و به گفته آنها برای بار اول بود که دیده می شدند و اغلبشان هم با ظاهری کاملا مذهبی و ریش های بسیار بلند و بدور از هیاهوی دانشجویی بودند .

بچه های دانشگاه تهران از دانشجویان موافق دولت گرفته تا مخالف ، همگی مبهوت شده بودند و نظاره گر قدرت نمایی و مانور تبلیغاتی آنها . از چند روز قبل خبرهایی مبنی بر برگزاری جشن عید غدیر در دانشگاه تهران زمزمه می شد اما خود دانشجویان هم فکر نمی کردند که قرار است عده ای از بیرون به داخل دانشگاه لشکرکشی کنند و به تخریب و تضئیع مراسم دانشجویان بپردازند . آنها که دائما شعارهایی علیه میرحسین موسوی و ادعای رابطه وی با اسرائیل را داشتند ، به محض مقابله شدن با دانشجویانی که شعار مرگ بر دیکتاتور و ” یاحسین میرحسین ” می دادند ، اقدام به فحاشی و لگد پراکنی و حتی در موردی پرتاب آب دهان به دانشجویان می کردند . به گفته شاهدان عینی ، حتی دانشجویان موافق دولت هم در دانشگاه این رفتار قبیح را از خود نشان نمی دهند . اما لشکری که امروز و دیروز به دانشگاه آمدند ، کاملا متفاوت از رفتار و شعارها با دانشجویان واقعی موافق دولت دانشگاه بودند . از جمله شعارهای مرسوم آنها ” ماشاالله ، حزب الله” بود که حتی در شعارهای مرسوم و نیمه مرسوم دانشجویان موافق هم جایی نداشته و ندارد .

افرادی که به دانشگاه آورده شده بودند کارت هایی داشتند که هیچگونه شباهتی به کارت های دانشجویی بچه های دانشگاه تهران نداشت و صرفا برای حضورشان در دانشگاه تدارک داده شده بود .

اما اینکه چطور دوربین های صداوسیما حرکات و رزمایش آنها را دنبال می کرد و از نمایش قدرت نمایی دانشجویان آزادی خواه و همیشه درصحنه دانشگاه تهران صرف نظر کرد هم بعد از گذشت ۶ ماه تقریبا به امری عادی تبدیل شده است . دروغ پراکنی و وارونه نشان دادن مداوم اتفاقات کشور از نشانه های بارز این رسانه است که بودجه خود را از جیب ملت ایران تامین می کند و سیاستش را به تبلیغات علیه همین ملت بنا نهاده است .
گزارش های تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد .

خامنه ای به عنوان «دیکتاتور سال» برگزیده شد

دانشگاه اسلو، آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران را به عنوان «دیکتاتور سال» برگزید.انتخاب کنندگان شخصیت «دیکتاتور سال» ، آقای خامنه ای را از میان 11 نامزد، از جمله کیم جونگ ایل، رهبر کره شمالی، رابرت موگابه، رییس جمهوری زیمبابوه و رهبر نظامی میانمار برگزیده اند.برگزارکنندگان این مراسم می گویند جایزه دیکتاتور سال به شخصی تعلق می گیرد که «در یک سال گذشته، بیشترین خصومت را علیه مردم کشورش و دیگر ملت ها به کار بسته است.»

گزارشی از اعتراضات دانشجویی در شهرهای مختلف ایران

به نقل از بي بي سي
چهارشنبه 09 دسامبر 2009 - 18 آذر 1388

دو روز پس از روز دانشجو در ایران و در حالی که وضعیت دانشگاه های این کشور به تدریج آرام تر می شود، ویدیوهای تازه ای در اینترنت منتشر شده که نشان دهنده اعتراضات روزهای ۱۶ و ۱۷ آذرماه در شهرهای مختلف این کشور است.

انتشار این ویدیوها نشان می دهد که وسعت اعتراضات دانشجویان ایرانی در روز ۱۶ آذر از آنچه که گزارش های اولیه نشان می داد، گسترده تر بوده است.

رسانه های داخلی ایران، به ویژه پس از حوادثی که در پی انتخابات ریاست جمهوری اخیر این کشور رخ داد، با محدودیت های گسترده ای برای پوشش اعتراضات مخالفان دولت روبرو هستند.

خبرنگاران رسانه های بین المللی هم از پوشش مستقیم اعتراضات دانشجویی روز دانشجو و روزهای پس از آن منع شده اند.

با این حال دسترسی گسترده تر ساکنان تهران به اینترنت، وضعیت بهتر خدمات اینترنتی در این شهر و دسترسی آسان تر خبرنگاران رسانه های بین المللی به شاهدان عینی در تهران باعث شده است که پوشش خبری حوادث دانشگاه های این شهر با سرعت و سهولت بیشتری صورت بگیرد.

اما ویدیوهایی که با یکی دو روز تأخیر در اینترنت و به ویژه در سایت یوتیوب منتشر می شود، نشان می دهد که شدت اعتراضات دانشجویی در برخی شهرهای دیگر ایران هم کمتر از بعضی دانشگاه های تهران نبوده است.

به عنوان نمونه ویدویی در یوتیوب منتشر شده که گروه بزرگی از دانشجویان دانشگاه قزوین را در حالی نشان می دهد که در محوطه دانشگاه پارچه نوشته بزرگی را حمل می کنند. بر این پارچه با خط درشت نوشته شده: "دانشگاه زنده است".

این گروه از دانشجویان شعارهای تندی علیه رهبر ایران سر می دهند، از جمله می گویند: "ما می گیم شاه نمی خوایم، اسمشو رهبر می ذارن".

در ویدیو دیگری، گردهمایی گروهی از دانشجویان دانشگاه سنندج در سالنی در این دانشگاه دیده می شود که به سخنان یک سخنران منتقد گوش می کنند و در تأیید صحبت های او شعارهایی در مورد لزوم آزادی زندانیان سیاسی و علیه "دیکتاتوری" سر می دهند.

تصاویر دیگری از راهپیمایی دانشجویان معترض در دانشگاه تبریز منتشر شده است که آنها را در حال خواندن سرود "یار دبستانی" و سر دادن شعارهایی در دعوت از سایر دانشجویان به حمایت از خود نشان می دهد.

از اصفهان ویدیویی منتشر شده است که دانشجویان را در حال سر دادن شعارهای ضد دولتی در محوطه دانشگاه نشان می دهد.

تصاویری هم از دانشگاه کرمان در سایت یوتیوب قرار گرفته که در آن جمعی از دانشجویان معترض دیده می شوند که پوسترهایی به دست دارند و در ستایش آزادی شعار می دهند.

همچنین ویدیو دیگری از مشهد در اینترنت منتشر شده است که ظاهرا به دانشگاه آزاد این شهر تعلق دارد و گروه بزرگی از دانشجویان معترض در آن علیه دولت و مأموران بسیج شعار می دهند.

گزارش شده است که در دانشگاه ساری و دانشگاه بوعلی همدان هم دانشجویان مخالف دولت تجمع هایی داشته اند.

به نظر می رسد با وجود تلاش گسترده نهادهای امنیتی و انتظامی ایران برای جلوگیری از انتشار اخبار و تصاویر مربوط به ناآرامی های دنباله دار ماه های اخیر در این کشور، این امر با توجه به تکنولوژی جدید دشوار تر از چیزی است که مقامات امنیتی و انتظامی ایران تصور می کردند.

«بدنه جنبش دانشجویی در حال فربه شدن است»

به نقل از دويچه وله

09.12.2009

موج دستگیری و برخوردهای خشونت‌بار با دانشجویان معترض از روز دوشنبه ۱۶ آذر فروکش نکرده است. روز چهارشنبه ۱۸ آذر دانشگاه تهران، دانشگاه امیرکبیر، دانشگاه صنعتی شریف دانشگاه و دانشکده زبان‌‌های خارجی دانشگاه آزاد واحد تهران شمال محل تجمع و اعتراضات دانشجویی بود.

همچنین خبرگزاری فارس روز چهارشنبه ۱۸ آذرماه در اقدامی بی‌سابقه، عکسی از مجید توکلی با مقنعه و چادر منتشر کرد. این خبرگزاری مدعی شد که این فعال دانشجویی با لباس زنانه در حال فرار بوده که توسط نیروهای انتظامی دستگیر شده است.

مجید توکلی عضو انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر، روز ۱۶ آذر در یک سخنرانی در جمع دانشجویان دانشگاه امیرکبیر، شخص آیت‌الله خامنه‌ای را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «ما امروز اينجاييم تا اعتراض‌مان را بر سر همه مستبدان و مستکبران جامعه و در راس آنها آقای خامنه‌ای فرياد بزنيم».

پس از این سخنرانی، وی دستگیر و به گزارش سایت امیرکبیر، مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت.

انتشار عکس توکلی با لباس زنانه و نیز خبر فرار او، بازتاب وسیعی در بین فعالان دانشجویی داشت. در اولین واکنش، انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر بیانیه‌ای منتشر کرد و اعلام کرد: «تمامی دانشجویان دربند استبداد، افتخار جنبش دانشجویی هستند، چه با لباس زنانه و چه با لباس مردانه».

اما آنچه که ۱۶ آذر امسال را از سال‌های پیشین متمایز می‌کرد، تنها در سرکوب شدید دانشجویان نبود. بسیاری از تحلیلگران و ناظران سیاسی بر این عقیده‌اند که بخش غیرسیاسی دانشجویان نیز امسال به این حرکت پیوسته‌اند.

مهدی محسنی، روزنامه‌نگار و فعال سابق دانشجویی می‌گوید، خواست‌ها‌ی جنبش اعتراضی کنونی، خواست‌هایی فراگیر است به همین علت طیف وسیعی از مردم و دانشجویان را به خود جذب کرده است.

او می‌گوید، هرچند ممکن است خواست‌های این گروه از مردم و دانشجویان با مطالبات فعالان سیاسی متفاوت باشد، اما به عقیده‌ی وی، همین گوناگونی تضمینی برای بقای این جنبش است.

گفت و گو با مهدی محسنی را از طریق لینک زیر بشنوید


مصاحبه‌گر: میترا شجاعی

تحریریه: بابک بهمنش

جناب آقای محسنی اژه ای احتراما" به عرض میرساند: محرم سبز ، راه سبز ادامه دارد !

به نقل از وبلاگ محرم سبز

چهارشنبه ۹ دسامبر ۲۰۰۹

اینجانب سبزپارسی فرزند ایران متولد 22 خرداد 88 با عزمی راسخ و بدون ترس از بیانات شما محترم گرامی.عرض مینمایم که من درایام محرم و روزهای پیروزی خون بر شمشیر منتظر شمشیر شمرهایتان خواهم ماند و در خیابانها حضور خواهم داشت .. باشد که به راه امام شهیدان سید الشهدا بپیوندیم . ودر هر دو حال پیروز خواهیم بود.. و شمران زمان بدانند(بسیجیان مزدور)با هیچ فشاری میدان را خالی نخواهیم کرد.. سخن دیگری با مسئولان: ما را از چه میترسانید.. شما که عکس تمام دیکتاتوریهای جهان عمل کردید . در تمام دنیا برای مقابله با مردم در حکومتهای دیکتاتوری .. در مرحله ی اول تهدید ترساندن و و در مرحله ی دوم ضرب و شتم و گاز اشک آور و باتوم و استفاده از آبپاشها ووو. ودر مرحله ی بعدی استفاده از اسلحه و در آخر قتل عام ملت .. و شما تمام این مراحل را برعکس انجام دادید و حال از مادران و پدران درخواست عاجزانه دارید که فرزندانشان را نصیحت کنند که اگر بیرون بیاییند شما چنین و چنان میکنید .. کمی به بیانات خود فکر کنید .. دقیقا" سخنان مزدوران شاهنشاهی را بر زبان اورده اید.. آغوش ملت باز است به سوی ملت باز گردید .تا دیر نشده..باز گشت به محرم .. ماهی که خون ریزی در آن حرام است ..وما خواهیم دید یزیدیان زمان را...

کانون نویسندگان: حاکمیت در راه بی‌بازگشت قدم گذاشته است

۱۳۸۸/۰۹/۱۸
به نقل از راديو فردا

کانون نویسندگان ایران روز سه‌شنبه، ۱۷ آذرماه، به دنبال حوادث روز دانشجو در تازه‌ترین بیانیه خود «تشدید ستم و سرکوب» را محکوم کرده و می‌گوید جمهوری اسلامی به راهی قدم گذاشته است که بازگشتی ندارد.

قدیمی‌ترین تشکل نویسندگان ایران که در روز ۱۳ آذرماه، یازدهمین سالگرد قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، نیز بیانیه‌ای منتشر کرده بود می‌گوید این بیانیه جدید را «در اعتراض به سرکوب‌های اخیر، جلوگیری از برگزاری مراسم بزرگداشت مختاری و پوینده، سرکوب وحشیانه دانشجویان در ۱۶ آذر، توقیف روزنامه‌ها و بازداشت مادران عزادار» منتشر کرده است.


بیشتر بخوانید:

* سانسور در ایران؛ «با شدت بیشتر و ابتکارات تازه‌تر»

در این بیانیه آمده است: «حاکميت در مسيری افتاده است که ادامه حيات خود را در تشديد بيش از پيش سرکوب و ستم جست‌وجو می‌‌کند، راه بی‌‌بازگشتی که فرجام آن از هم‌اکنون روشن است: آنان که باد می‌‌کارند، توفان درو خواهند کرد.»

کانون نویسندگان ایران در ادامه جدیدترین بیانیه خود حوادث روزهای اخیر ایران را برشمرده است: «روز ۱٣ آذر، روز مبارزه با سانسور، از برگزاری مراسم بزرگداشت محمد مختاری و محمدجعفر پوينده جلوگيری کردند. روز بعد، شنبه ۱۴ آذر، در پارک لاله تهران به تجمع مادران عزاداری که جگرگوشه‌ها‌شان را در شکنجه‌گاه‌ها و خيابان‌ها به خون کشيده‌اند يورش بردند. دوشنبه ۱۶ آذر روزنامه حيات نو را توقيف کردند، و سرانجام سرکوب روزهای اخير به اوج خود رسيد و در طول روز و شب ۱۶ آذر مراسم مسالمت‌آميز روز دانشجو با چماق و باتوم و گاز اشک‌آور و تيراندازی روبه‌رو شد و صدها تن از دانشجويان و مردم معترض و آزادی‌‌خواه دستگير شدند.»

اعضای این تشکل در بیانیه خود حوادث اخیر ایران، از زمان انتخابات ریاست جمهوری اخیر به این سو، را «از مصادیق بارز سرکوب آزادی بیان» دانسته‌اند.

کانون نویسندگان در بیانیه پیشین خود که همزمان با سالگرد قتل مختاری و پوینده و «روز مبارزه با سانسور در ایران» منتشر شد نیز به «اعمال سانسور و گسترش روزافزون آن» اعتراض کرده و آن را وسیله‌ای برای خاموش کردن «صدای اعتراض عمومی مردم» دانسته بود.

اكبر اعلمي : اهداف و چرائی انتشار فیلم اعترافات ابطحی و ارزیابی واکنش های مربوط به آن و پاسخ سوالات و شبهات

از وبسايت شخصي اكبر اعلمي

در قسمت اول این مقاله به تفصیل به قسمتی از منابع فیلم اعترافات ابطحی اشاره شد، در این بخش به چرائی و تبیین اهداف انتشار فیلم مذکور در این سایت می پردازم:

د-هدف سایت از انتشار این قسمت از فیلم اعترافات آقای ابطحی چه بوده است؟

برای انتشار فیلم مذکور دلایل مختلفی وجود داشت و دارد که در زیر به پنج مورد از آنها اشاره می شود:

دلیل یکم- در ایام انتخابات به منظور تبلیغ احمدی نژاد و تخریب کاندیداهای موسوم به اصلاح طلب، یک کلیپ تبلیغاتی ساخته شد که در آن بعضی از اشخاص وابسته به طیف موسوم به اصلاح طلب متهم به توهین به مقدسات شده بودند. در این کلیپ بنده را نیز بدروغ متهم کرده بودند که خواستار استیضاح امام حسین(ع) شده ام!

این کلیپ توسط یک شبکه پنهان و ناشناخته از طریق سی دی، بلوتوث و اینترنت بصورت وسیعی در میان مردم و خصوصا بسیجیان منتشر شد، بدون اینکه فرصت پاسخگوئی برای اشخاصی که نام آنها برده شده بود فراهم شود!

بدون تردید انتشار چنین فیلم ها و کلیپ هائی در میان عده ای متعصب و یا بی خبر از همه جا، بدون آنکه فرصت و امکان پاسخگوئی برای طرف مقابل فراهم شود، به سهم خود می تواند به ایجاد ذهنیت های غلط در نزد برخی از گروه های اجتماعی و هدف، علیه افراد مورد نظر منجر شود.

واکنش آقای ابطحی به فیلم منتشره حاکی است که ایشان از انتشار چنین فیلمی بی اطلاع بوده است. لذا پس از انتشار اعترافات ابطحی در سایت راقم و آگاهی ایشان از این فیلم، مشارالیه و دوستانش فرصت و شرایط لازم را بدست آورند تا نسبت به آن عکس العمل مناسب و دلخواه خود را نشان دهند.

دلیل دوم- مشاهده سی دی مورد بحث و پخش اعترافات ابطحی در فضای مجازی، نویسنده را کنجکاو و مجاب کرد تا در مورد چرائی اعترافات وی و عدم پخش آن از صدا و سیما و انتشار آن بصورت سی دی و اینترنتی، پرسش هائی را به شرح زیر مطرح کرده و ارزیابی خود را نسبت به هریک از این پرسش ها بیان نمایم:

یک- آیا ابطحی از پخش فیلم اعترافات خود از طرق مختلف با خبر بوده است و یا خیر؟

دو- با وجود اینکه آقای ابطحی به عنوان یک سیاستمدار کار کشته می داند که از اعترافات او بهره برداری های سیاسی صورت خواهد گرفت، چرا تن به چنین اعترافاتی داده است؟

سه- چنانچه اعترافات مذکور واگویه اعتقادات ابطحی نیست، اکنون که خارج از زندان است چرا پشت پرده های بازداشتگاه را افشاء نمی کند؟

چهار- بخش بعدی سوال متوجه مسئولان بود. با وجود پخش قسمت عمده اعترافات آقای ابطحی(در بازداشتگاه) با آب و تاب از طریق سیمای جمهوری اسلامی ایران و دیگر رسانه های دولتی، چرا این قسمت از اعترافات وی در صدا و سیما منتشر نشد و اگر پخش این قسمت از اقاریر آقای ابطحی به هر دلیلی مجاز و یا به مصلحت نبوده است، این نوار چرا و چگونه در اختیار دیگران قرار گرفته است!؟

پاسخ به پرسش یک ؛

قهرا اگر آقای ابطحی از انتشار فیلم این قسمت از اعترافاتش بی خبر بوده است، در این صورت به محض اطلاع از انتشار چنین فیلمی قادر به نشان دادن عکس العمل مناسب خواهد شد و اگر سخنی برای گفتن داشته باشد، برخلاف فیلمی که در ایام انتخابات توزیع شد، مخاطبینش یکسویه به داوری نخواهند نشست.

در رابطه با پرسش چهار چند احتمال متصور است؛

1-بخش قابل توجهی از اتهامات آقای ابطحی متوجه عملکرد آقای هاشمی و فرزندان ایشان است. اراده ای که در حوادث اخیر نقش فصل الخطاب را داشته و می تواند مانع از انتشار چنین اعترافاتی از صدا و سیما شود، بیش از این مایل به تخریب چهره آقای هاشمی نبوده و به همین سبب نیز جلوی پخش این قسمت از اعترافات را گرفته است. همین روند بنوعی در پخش اعترافات قبلی ابطحی از صدا و سیما تکرار شد، با این تفاوت که پس از پخش اعترافات در یکی از شبکه ها، در حین بازپخش آن در بخش های بعدی خبر نام آقای هاشمی سانسور شد!

در صورت درستی این احتمال، با انتشار فیلم اعترافات ابطحی در این سایت، چه بسا بسیاری از کسانی که از انتشار آن توسط افراد خودسر بی خبر بودند، از جمله مسئولان مخالف انتشار این قسمت از اعترافات، متوجه این واقعیت شدند که در این بخش از سیستم هم حفره هائی وجود دارد که حتی برخلاف خواست و اراده موصوف، به خودسری های خود همچنان ادامه می دهند!

2-اعترافات آقای ابطحی ناشیانه صورت گرفته و فیلم مذکور هم باب میل از آب در نیامده است، اما دیدن آن توسط بعضی از گروه های هدف برای تامین نظر انتشار دهندگان آن کافیست. اگر این احتمال مقرون به صحت باشد، پس از انتشار فیلم مذکور در این سایت، باز توضیحات آقای ابطحی می توانست کاشف حقیقت باشد.

3-همانطور که آقای ابطحی در یادداشت خود اشاره کرده اند، این بخش از اعترافات"در یک جلسه خصوصی در دادستانی" ایراد شده و باو قول داده بودند که این قسمت در رسانه ها پخش نخواهد شد. با انتشار این فیلم حداقل دیگران پی خواهند برد که بازجوئی های خصوصی و عمومی تفاوت چندانی با هم ندارند و هدف وسیله را توجیه می کند، لذا هرگاه مصلحت ایجاب نماید، اعترافات مورد استفاده قرار خواهد گرفت، از اینرو در شرایط مشابه می توانند آگاهانه تر تصمیم مقتضی را اتخاذ کنند.

4-این قسمت از اعترافات را عمدا پخش نکرده اند و در آستانه رهائی آقای ابطحی از بازداشتگاه، آنرا بصورت قطره چکانی در محدوده ای کوچکتر منتشر می کنند تا باو یادآوری شود که گزگ هائی علیه ایشان در اختیار دارند و هرگاه او به تعهداتش عمل نکند، آنها را افشا و در سطح وسیعتری منتشر خواهند کرد!

اگر این احتمال درست باشد، از قدیم گفته اند که "مرگ یکبار و شیون هم یکبار"، لاجرم اگر ابطحی از این شیوه انتشار فیلم اعترافاتش بی خبر بوده است، در پی انتشار آن در این سایت، از ماجرا مطلع و می توانست خود را برای نشان دادن عکس العمل مناسب آماده نماید و دیگر ناگزیر نشود که بصورت قطره جکانی آزار ببیند.

در رابطه با پرسش های دو و سه نیز چند احتمال متصور است:

1-همه یا قسمتی از اعترافات، تخلیه اعتقادات درونی ابطحی است که بخاطر ملاحظات سیاسی و فضای کنونی، در شرایط عادی تمایلی برای بیان آن در نزد افکار عمومی نداشته است، اما در اثر شرایط سخت زندان دل به دریا زده و برای نشان دادن حسن نیت خود مکنونات قلبی اش را بزبان جاری ساخته است.

2-ابطحی در اثر تهدید و سختی های زندان و برخلاف عقاید و باورهای درونی اش ناگزیر شده است که برخلاف واقع تن به چنین اعترافاتی بدهد.

برای این پارادوکس باید پاسخ مناسبی یافت:

*نخست فرض می کنیم که احتمال اول درست باشد، در این صورت بعضی از واکنش های بی مورد و متعصبانه بعضی از دوستان آقای ابطحی در قبال بخشی از اعترافات ایشان، مصداق دوستی بی خرد می باشد که خود نوعی دشمنی است و لاجرم این نوع دفاع کردن ها حاصلی جز تحقیر نامبرده ندارد، ریرا با دفاعیاتی از این دست ابطحی را فردی با نقاط ضعف فراوان و آسیب پذیر و آنقدر سست عنصر، ضعیف و اپورتونیست جلوه می دهند که در اثر قدری فشار و محرومیت های اجتماعی(با توجه به زمان اعترافات)، برخلاف بعضی از دوستانش حاضر شده است که برای رها شدن خود از بند به همه چیز و همه کس خیانت کرده و در کوتاهترین مدت علیه همه اعتقادات درونی اش و مهمتر از آن تعدادی از دوستانش کودتا نماید!

بنابراین اگر این احتمال را بپذیریم، من معتقدم که متاثر نشدن از عقاید مانوس و جو حاکم و آشکار کردن مکنونات قلبی و در میان نهادن صادقانه آن با مردم، خود مصداق بارز آزادگی و شهامت است. از اینرو تاکید مجدد بر درستی بخش های قابل قبول اعترافات، هرچند که برای عده ای ناخوشایند باشد، نشانه ای از صداقت و جسارت است و خلاف آن بیانگر دوروئی، نفاق و ترس و موج سواری محسوب می شود و آقای ابطحی به عنوان یک روحانی بهتر از راقم با خوب و بد بودن ماهیت هریک از این خصایص آشناست.

به عبارت دیگر اگر در نگاه آقای ابطحی و یا هریک از دوستان ایشان، ادعای های مطرح شده نسبت به بخشی از فرایند انتخابات واقعیت نداشته و یا حداقل بعضی از مدعیان، خود به آنچه گفته و وانمود کرده اند ناباورند و صرفا بدلیل تحمل برخی از محرومیت های اجتماعی از لجاجت های سیاسی دست کشیده و باور درونی خود را ظاهر می سازند، لاجرم وجدان و انصاف ایجاب می کند که حقایق را آنگونه که هست و یا آنها می پندارند با مردم هم در میان بگذارند و اجازه ندهند که دیگران بخاطر تردیدهائی که آنها ایجاد کرده اند بیش از این متحمل هزینه و خسارت شوند.

**اکنون فرض می کنیم که آقای ابطحی تحت تاثیر شرایطی که بر روی اراده او تاثیر می گذارد، ناگزیر شده است تا در بازداشتگاه و حتی دادگاه به چنین اعترافاتی تن دهد. در این صورت:

1-نظر باینکه آقای ابطحی در دوران ریاست جمهوری خاتمی، مدتها معاون حقوقی و پارلمانی ایشان بوده است، قهرا به این واقعیت واقف است که اقرار متهم در دادگاه (نه زندان و بازداشتگاه)، علیه خود فرد نافذ و قانونی است و در هر مرحله ای از دادگاه می تواند مستند رای قاضی واقع شود، با این وصف و برغم اطلاع آقای ابطحی و وکلایش از پیامدهای اعتراف در دادگاه، ایشان در تاریخ شنبه دهم مرداد ماه سالجاری و حتی در چند نوبت پس از آن، مهمتر از آنچه در این فیلم بیان شده است را در دادگاه و در نزد قاضی با حضور وکلای انتخابی خود اعتراف کرده و متعاقب آن در 30 آبانماه در دادگاه بدوی به 6 سال زندان محکوم شد و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.

وکلای انتخابی(نه تسخیری)آقای ابطحی هم بیش از خود او به معنای اقرار و اعتراف در نزد دادگاه واقفند و خوب می دانند که با چنین اقاریری در دادگاه، در مرحله تجدید نظر خواهی هم نمی توان آنرا انکار کرد. مگر آنکه پس از آزادی و در شرایط عادی، به شرایط سختی که اراده او را تحت تاثیر خود قرار داده است، استناد نمایند و اعترافاتی را که تحت تاثیر آن شرایط صورت گرفته است انکار نمایند تا امکان دفاع موثر وکلایش برای تقاضای تبرئه و یا تخفیف مجازات او در مرحله تجدید نظر فراهم شود.

بهر تقدیر در صورت درستی این احتمال، آقای ابطحی در تاریخ یکشنبه اول آذر ماه از بازداشتگاه آزاد شد و انتشار این فیلم در 88/09/04 بهترین فرصت را برای او فراهم ساخت تا چنانچه اعترافات در شرایط سخت از او اخذ شده است، در شرایط آزادی واقعیت را بیان کرده و به افکار عمومی بگوید که اعترافات وی با اختيار کامل بیان نشده و اقرار کننده در اثر ارعاب و ترس و در شرايط غیر طبيعي و تحت فشار تن به چنین اعترافاتی داده است، مگر آنکه وکیل و موکل هر دو پذیرفته باشند که اعترافات مذکور و یا حداقل بخش هائی از آن خدشه ناپذیر است.

2-چنانکه پیشتر نیز در همین سایت و سخنرانی دانشگاه امیر کبیر تاکید کرده ام، علاوه بر عوامل مختلف بویژه تحریکات بعضی از رسانه های خارجی، رفتارها و اظهارات بعضی از مقامات رسمی کشورمان نظیر رفتارها و اظهارات مشمئز کننده احمدی نژاد، خطابه های بعضی از ائمه جمعه و قسمتی از سخنرانی ها و موضعگیری های مقام رهبری، رفتارها و ادعاهای موسوی، خاتمی و هاشمی رفسنجانی و حواریون آنها مبنی بر ایجاد تردید و تشکیک در نتایج اعلام شده انتخابات، از عوامل سائق و محرّک اعتراضات و وقوع ناآرامی های چند ماهه اخیر در ایران بوده است. البته کنش ها و واکنش ها و سرکوب خونین و خشونت آمیز اعتراضات مردمی و رودرو قرار دادن بخشی از نیروهای نظامی و انتظامی در مقابل اعترضات مسالمت آمیز مردمی و هجوم کور چماق بدستان هدایت شده به خانه های مردم و عدم دلجوئی از آسیب دیدگان به عنوان نمک پاشیدن بر روی زخم، مزید بر علت شده و از عوامل تشدید کننده بحران یاد شده بوده و عاملی گردید تا اعتراضات و مطالبات فرو خورده و سرکوب شده، دوباره احیاء شده و در همین راستا بعضی از معترضین به عملکرد حکومت و گروههای مختلف اجتماعی نیز فرصت را مغتنم شمرده و به بهانه حمایت از موسوی و کروبی به طرح مطالبات سرکوب شده خود در طول سالیان گذشته بپردازند.

اگر فعلا از فاکتورهای دیگر صرفنظر نمائیم که پرداختن به هریک از آنها به مقالات مستقلی نیازمند است، ادعای افراد ذینفع در انتخابات مبنی بر وقوع تقلب یکی از مهمترین دستاویزها و محرّک های اعتراضات و ناآرامی های ماه های اخیر بوده است. و در همین راستا مردم و کشور متحمل خسارات فراوانی شده اند.

باز از دو حال خارج نیست؛ یا هر آنچه را که سرکرده های معترضین وانمود کرده و می کنند، حقیقت دارد و یا اینکه همه و یا بعضی از ادعاهای مطرح شده عاری از حقیقت است.

2/1-اگر ادعاهای مذکور مستند و مقرون به صحت می باشد، در شرایطی که بخاطر اعتماد عده ای از مردم به مدعیان موصوف مبنی بر اینکه به آرای مردم خیانت شده است، دهها نفر از فرزندان این مرز و بوم جان خود را از دست داده، صدها نفر مجروح، صدها نفر بازداشت، صدها نفر روانه بازداشتگاه ها شده اند و دهها نفر از آنها بطور وحشیانه ای مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند و هزاران خانواده نیز عزادار و دل آزرده شده و میلیاردها تومان خسارت به اقتصاد کشور وارد شده است ، در این صورت مسببین و محرکین و مدعیان اصلی وقوع تقلب به هیجوچه و در هیچ شرایطی مجاز نیستند به خون های ریخته شده و مردمی که آسیب های گسترده اجتماعی را تحمل کرده اند پشت کرده و به هر دلیلی در مقابل دوربین خلاف آن چیزی را اعتراف نمایند که مسبب و محرّک اصلی اعتراضات اخیر بوده است.

دوست عزیزم آقای ابطحی و مانند او سال های سال از پست ها و امتیازات ناشی از جنبش اصلاح طلبانه مردم بهره مند شده اند و ایشان حداقل به مدت 8 سال از پست و امتیازات رئیس دفتر و معاونت رئیس جمهور و ... استفاده کرده اند و همچون بنده و سایر اصلاح طلبان، سال های سال با شعار های فریبا و دلربای خود جوانان این مرز و بوم را به پذیرش خطر تشویق کرده اند و به همین اعتبار اکنون نیز دوستانی برای خود دست و پا کرده اند، حال اگر در زندان های ما شکنجه به حدی است که فردی مانند او را وادار به انکار عقاید و شعارهای گذشته خود می کند، در این صورت سکوت وی پس از آزادی به هیچوجه قابل توجیه نیست و تداعی کننده آن جمله سعدی است که می گوید: "دو چيز طيره عقل است، دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشي"!

از اینرو اگر دهها تن مانند آقای ابطحی بخاطر آشکار کردن نقاط آسیب پذیر نظام، فساد زدائی و ترمیم و اصلاح آن هر یک به تحمل دهها سال زندان و شکنجه هم محکوم شوند، صیانت از خون جانبازان و شهدائی که برای استقرار یک نظام مبتی بر عدل و انصاف و آزادی از جان خود گذشته اند ایجاب می کند که همه تلاش خود را صرف این کار نمایند، همچنانکه جوانان ما با همین ایده خود را به مهلکه و قبول خطر می اندازند، مگر اینکه بعضی ها بر این عقیده باشند که خداوند در سرنوشت عده ای مقرر فرموده است که فقط از پست و مقام و امتیازات اصلاحات برخوردار شوند و مردم کوچه بازار و جوانان آنها به خاک و خون کشیده شوند!

دلیل سوم- کسی من و ابطحی و سایر دوستان موسوم به اصلاح طلب را وادار نکرده است تا خود را اصلاح طلب نامیده و یا در زندگی سیاسی خود مشی انتقادی در پیش گیریم، اما وقتی که در این وادی قرار گرفتیم خواهی نخواهی تعدادی مخاطب پیدا می کنیم که ما را و راهمان را باور کرده و چه بسا به پیروی از ما خطرات آنرا هم به جان و دل می خرند. در این صورت ما در آینده سیاسی و اجتماعی این افراد سهیم هستیم، اگر راه درستی را برگزیده باشیم خود و همفکرانمان عاقبت بخیر خواهیم شد و اگر کج راهه را اختیار کرده باشیم، خود و طرفدارانمان خسرالدنیا و الآخره خواهیم گردید. لذا اگر به مستقیم بودن راه برگزیده اعتقاد راسخ داریم، در این صورت عقب نشینی از آن خیانت به خود و کسانی است که از ما پیروی کرده اند و اگر آنرا واقعا کج راهه و یا اشتباه می پنداریم و به آن ادامه می دهیم باز بخود و دیگران خیانت کرده ایم!

به همین سبب من هرگز نسبت به افرادی مانند وحيد افراخته و محسن خاموشی و یا کسانی که در 15 بهمن 1355 با «سپاس سپاس اعليحضرتا» گفتن از زندان آزاد شدند، ارادت و خاطره خوشی ندارم و تا آنجا که بخاطر دارم جامعه نیز هرگز از 66 نفری که بخاطر سپاس گفتن نسبت به "اعلیحضرت" آزاد شدند، تقدیر و تشکر نکرد و هنوز هم با وجودیکه 33 سال از آن واقعه می گذرد، رقبای سیاسی آنان هرگاه فرصت را مناسب ببینند افراد مذکور را بخاطر سپاس گفتن برای شاه مورد شماتت قرار می دهند و توجیهات آنها در توسل به قواعد فقهی نظیر "تقيه" و قاعده "لاضرر و لاضرار"، "قاعده ملازمه" و "مباح بودن اکل میته در شرایط اضطرار" را هرگز نمی پذیرند، زیرا اهمیت مبارزات، زندگی و مرگ عادی آنها به هیچوجه قابل مقایسه با تاثیرات منفی توبه و عقب نشینی آنها در برابر ظلم و ظالم بر جامعه و جنبش آزادیخواهانه نبوده است.

اما با وجود اینکه میان تفکرات و عقاید بنده و شخصیت هائی مانند خسرو گلسرخی و صفر قهرمانی مارکسیست، فاصله و زاویه نسبتا زیادی وجود دارد برای چنین مردانی همیشه احترام قائل بوده ام.

زیرا در شرایطی که رژیم پهلوی برای شکستن مقاومت زندانیان قصد داشت تا نام زنده یاد صفر قهرمانی را هم در لیست 66 نفره سپاس گویان شاه بنویسد، این مرد مبارز که دست ساواک شاه را خوانده بود به ذلت و "سپاس سپاس اعليحضرتا" گفتن تن نداد و با تهدید به خودکشی آنها را وادار ساخت تا نام وی را از لیست مزبور حذف نمایند.

و هنگامی که شهید گلسرخی را در بیدادگاه رژیم شاه به محاکمه می کشیدند و او با جسارت و مردانگی مثال زدنی خود مرد و مردانه ایستاد و به تاسی از مولای متقیان علی(ع) از عقایدش دفاع کرد، برای من مذهبی بصورت یک نماد درآمد تا همیشه او را بعنوان یک شهید راه عقیده در ذهنم مجسم سازم. به همین سبب در زندگینامه خود نیز که در همین سایت منتشر شده است، نوشته ام که زنده یاد گلسرخی با دفاع جانانه اش در بیداگاه رژیم گذشته، یکی از کسانی است که در انتخاب مشی و شخصیت سیاسی، انقلابی آنروز من بسیار تاثیر گذار بوده است.

دلیل چهارم- بعضی از سیاسیون کشور دارای دو نوع گفتار و موضعگیری هستند. یک نوع محفلی و ساده و بی پیرایه است که در محافل خصوصی و محرمانه بر زبان جاری می شود، یک نوع هم توده گرایانه و باصطلاح امروزی ها پوپولیستی است که در لفافه های جامعه پسند عرضه می گردد.

لذا صرفنظر از شرایط و انگیزه های اعتراف و دلایلی که آقای ابطحی را به انجام چنین اعترافاتی تشویق و یا ترغیب کرده است، من معتقدم که آقای ابطحی در دادگاه و در این فیلم که بقول خودش "در یک جلسه خصوصی در دادستانی" برگزار شده است، بجز موارد خاص(مثلا قسمتی از اظهاراتش در مورد آقای خاتمی)، اعتقادات و همان مواضع سابق خود را با ادبیاتی متفاوت تکرار کرده است. کسانیکه از نزدیک با نوشته ها و مصاحبه های ایام انتخابات و افکار و سلیقه های سیاسی آقای ابطحی آشنا بوده و یا در ستاد آقای کروبی از نزدیک با ایشان حشر و نشر داشته اند، درستی این ادعا را تائید خواهند کرد. درواقع یکی از دلایل ابطحی برای تشبیه آقای موسوی به هندوانه‌اي سربسته و عدم حضور وی در كمپين سياسي موسوی و پیوستن به ستاد انتخاباتی آقای کروبی و عدم موضعگیری علیه ایشان ناشی از همین اعتقادات بوده است و البته باز تاکید می کنم که این به مفهوم انکار شرایط سخت سلول های انفرادی و تاثیرات آن بر آراء و افکار و مواضع بازداشت شدگان در اعترافاتشان نیست.

به عبارت دیگر شرایط سخت بازداشتگاه آقای ابطحی را وادار ساخته است که هم برخلاف اعتقاداتش اعترافاتی را بکند و هم برخلاف میلش اعتقادات درونی خود را که معمولا در محافل خصوصی عنوان می کند بر زبان جاری سازد. بعنوان مثال با توجه به شناختی که از آقای ابطحی و رابطه او با خاتمی دارم، گمان می کنم که او در شرایط عادی(اعم از موضعگیری های بیرونی و محفلی)خاتمی را هرگز متهم به خیانت نمی کرد اما آن بخش از اعترافات وی که مربوط به موسوی و هاشمی است، همان هائی است که او بنا به ملاحظات سیاسی در شرایط عادی و در جمع مطرح نمی کرده اما در محافل خصوصی با ادبیاتی نسبتا متفاوت تکرار می کرده است که در این صورت به آقای ابطحی بخاطر طرح دیدگاه هایش نمی توان خرده گرفت.

حال اگر این قسمت از برداشت بنده کاملا اشتباه است و آقای ابطحی بخاطر مسائلی که در بازداشتگاه ها رخ داده تن به چنین اعترافاتی داده است، چنانکه قبلا اشاره شد این فیلم چند روز پس از آزادی ابطحی در سایت قرار گرفت و ایشان هرچند بصورت موقت دیگر در زندان نیست و حکم دادگاه بدوی هم علیه او صادر شده و بنظر می رسد که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، لذا چنانچه واقعا در اثر رفتارهای نامتعارف و ناخواسته تن به چنین اعترافاتی داده است باید واقعیت ها را با مردم در میان بگذارد تا اگر در دادگاه تجدید نظر به اعترافات وی در دادستانی و یا دادگاه بدوی استناد شد، قادر به انکار آن باشد و بتواند مدعی شود که در اثر شرایط سخت ناگزیر به انجام چنین اعترافاتی شده است و کسی که در کسوت اصلاح طلب وارد یک مبارزه سیاسی میشود و بقول خودش می خواهد اوضاع کشور را دگرگون و اصلاح نماید، متناسب با شان و جایگاه و سهمی که برای خود در دولت اصلاحات قائل است باید هزینه های لازم را هم بپردازد. با سفسطه بازی، هوچیگری، هیاهو و فضاسازی و پروپاگاند و کاریزماتراشی و رهبر سازی های دروغین اطرافیان، یک کشور را نمی توان به سمت و سوی تغییر و اصلاحات هدایت کرد.

بهزاد نبوی برای روشنگری به سهم خود همین کار را کرد و در مدتی که خارج از زندان بود فرصت را مغتنم شمرده و برای معطوف کردن افکار عمومی به اوضاع زندان و انتظارات بازجویان و دادستان سابق از بازداشت شدگان، هرآنچه را که لازم بود و رخ داده بود گفت و مخاطبینش هم پیام ایشان را بخوبی دریافت کردند!

دلیل پنجم- با توجه به دلایل پیشین و به پیروی از آیه شریفه "فبشّر عبادی الذین یستمعون القول، فیتّبعون احسنه"، این تریبون در مقام مقابله با سنّت های رایج و غلطی است که به وقایع و اخبار مختلف با عینک عده ای از اشخاص حقیقی و حقوقی و از دریچه تنگ و تاریک منافع شخصی و جناحی می نگرند و میان مبارزه برای استیفای حقوق مردم و نزاع های قبیله ای و باندی تفاوتی قائل نیستند.

ما اگر به صدا و سیما و رسانه های دولتی خرده می گیریم نه بخاطر مصلحت اندیشی های شخصی و گروهی است، بلکه واقعا با سانسور و تک صدائی بودن یک رسانه و جناحی عمل کردن آن مخالفیم و چنین رفتاری را در همه حال و همیشه مذموم و ناپسند و جفا در حق مردم می دانیم. زیرا معتقدیم که دانستن حق مردم است و مردم حق دارند صدای مخالف و موافق را به موازات هم و در کنار یکدیگر بشنوند تا به هر طریق ممکن از حقایق و پشت پرده های سیاست آنگونه که هست آگاه شده و بهترین را انتخاب کنند.

به عبارت دیگر ما به عنوان افرادی مطالبه محور نمی خواهیم تسلیم اسطوره سازی و فضا سازی های کاذب و زودگذر جناح های مختلفی شویم که بر سر قدرت و سهم خواهی از قدرت با یکدیگر می ستیزند، لذا با بمباران اطلاعات نادرست برای انحراف افکار عمومی، از سوی هر شخص و جناحی که باشد مخالفیم و بر این باوریم که قبل از هرگونه داوری عجولانه و احساسی، باید فضای مناسبی را برای اندیشیدن مخاطبین خود و تحمل آرای مخالف با دیدگاه هایمان فراهم سازیم و مهمتر از آن اعتقاد راسخ داریم که محو هرگونه دیکتاتوری و نیز استبداد زدائی از ایران و برخورداری از همه حقوق فطری و قانونی و در آغوش گرفتن آزادی های خدادادی، در گرو مطالبه محوری و انتشار افکار درست است نه بزرگنمائی اشخاص و کاریزما تراشی و قهرمان سازی های کاذب مرسوم!

اظهارات منتسب به ابطحی در دیدار با خاتمی تکذیب شد

پايگاه اطلاع رساني نوروز

18 آذر 88

در پی جعل خبر برخی رسانه‌های اصولگرا در مورد اظهارات سیدمحمدعلی ابطحی در دیدار با سیدمحمد خاتمی، این اظهارات تکذیب شد.

به گزارش پارلمان‌نیوز، برخی سایت‌های اصولگرا سخنانی را به نقل از ابطحی در دیدار با خاتمی منتشر کردند که در بخش خبری 20و30 نیز پخش شد.

بنا بر اطلاعات بدست آمده توسط پارلمان‌نیوز، ابطحی بعد از آزادی تصمیم به سکوت گرفته است و از زمان آزادی از زندان هیچ مصاحبه‌ای نیز نداشته و در دیدار با خاتمی نیز به هیچ‌وجه چنین سخنانی از سوی او مطرح نشده است.

به دلیل سکوت ابطحی برخی رسانه‌های مدعی اصولگرایی اقدام به جعل خبر و نسبت دادن سخنانی که هیچ‌گاه بیان نشده است نسبت به ابطحی کرده‌ و با استفاده از شبکه زنجیره‌ای خود این خبر را در سطح وسیعی منتشر کرده‌اند.

آقاي خامنه اي، گوش كن - مهدي سحرخيز

چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۸
علی خامنه ای چه پدرم را زندان کند، چه آزاد، امروز یک جنایتکار به تمام معناست. آنکه هر روز می تواند دستور حمله به مردم را بدهد یا ندهد، دیگر جای شاه نشسته و جنایت او را کمتر یا بیشتر تکرار میکند. خامنه ای اما فراموش کرده که دوره قدرت، هرچند که به مذافش شیرین است، به زودی پایان میرسد؛ کسی که اگرچه خدا را پشت باتوم بسیجی پنهان نموده، اما به شخصه مسئول تمام خون هایی ست که ذوب شدگان ولایتش ریخته اند.او و خاندانش باید جواب سهراب ها و نداها را بدهند.

خامنه ای چه بخواهد و چه نخواهد، امروز یزید زمان شده، و خدای را در برابر حسین مظلومی نهاده که جوانان ایران سمبلش هستند.

خامنه ای، چه میدانست و چه نمیدانست، در روز 29 خرداد خود کشی سیاسی کرد. پس امروز هیچ کس را نمیتواند جز خود مقصر بداند؛او بت بزرگ ایران شده است. امروز دیگر بحث از انتخابات گذشته و مردم به دنبال این هستند که شاه دوم را به سزای عمل خود برسانند. حال آنکه او هر روز تعداد طرفدارانش، کمتر و ولایتش باطل تر میشود.

او چه انتخاب کرده باشد چه نکرده باشد، سگانی را به ریاست امور گذاشته که جواب حرف را با گاز زدن میدهند و مردم کشور را خس و خاشاک می نامند. از همین رو دیری نخواهد پایید که در پیشگاه ملت ایران سزای خودشیفتگی و قدرت پرستی اش را بپردازد.
خامنه ای امروز چه بیدار شود چه یک سال بعد، دیگر راهی برای بازگشت ندارد. او خود را به جای اینکه قهرمان ایران کند، بت ایران کرده؛ در تاریخ از او به عنوان یکی از بزرگترین دیکتاتورها نام برده خواهد شد.
خامنه ای چه بخواهد و چه نخواهد صدای پدر من از زندان، صدای آزادگی ست و نشانی ست از استقامت. بودنش در زندان، فقط نشان از کینه توزی مقام عظمای ولایت و سینه چاکان پرورش یافته در دستگاه قدرت او دارد.
خامنه ای چه باور کند چه نکند، اکنون شاه ایران است وفقط نامش به رهبر تغيير پیدا کرده است. همانطور که دانشجویان قزوین گفتند: "ما می گیم شاه نمی خوایم، اسمشو رهبر میذارن".
با آنکه همه میدانند که عاقبت ستمگری سقوط است، اما گواه تاریخ آن است که دیکتاتورها همواره بر این باورند که سرنوشت شان با اسلاف شان یکی نخواهد بود؛ آنها در همین جهالت است که هیمنه و ابهت خویش را دریده بر برگ های سرنگونی می یابند و تا آنگاهی که تختشان با لرزش موج های انسانی جامعه از جا کنده شود، هر حرکت اعتراضی را کاریکاتوری ساخته دشمنان می پندارند.

باشد که گاه سرنگونی، فرق کاریکاتور و واقعیت را درک نمایند، تا درس عبرتی باشد برای دیکتاتوری در آینده، هرچند، سرنوشت اخلاف، جدا از اسلاف نخواهد بود.

عفو بین الملل: نقض حقوق بشر در ایران در بدترین شرایط طی دو دهه

سازمان عفو بین الملل با انتشار گزارشی درباره وقایع پس از انتخابات خردادماه ایران، "نقض" حقوق بشر در این کشور را در بدترین شرایط طی 20 سال گذشته ارزیابی کرده است.

حسیبه حاج سهراوی، معاون بخش خاورمیانه و شمال آفریقای عفو بین الملل، گفته است که مقام های ارشد ایران باید درباره اتهام های شکنجه معترضین از جمله تجاوز، قتل و سایر بدرفتاری ها بطور مستقل و کامل تحقیق کنند.

عفو بین الملل می گوید، به نظر می رسد که تحقیقاتی که تا کنون مقام های ایرانی درباره اتهام های مطرح شده کرده اند، با هدف جلوگیری از روشن شدن حقیقت بوده است.

ایران هنوز به این گزارش واکنش نشان نداده است اما معمولا هرگونه گزارش انتقادآمیزی درباره خود را به انگیزه های سیاسی نسبت می دهد. هرچند مقام های این کشور اذعان کرده اند که در مواردی از جمله در بازداشتگاه کهریزک بدرفتاری های جدی با معترضان صورت گرفته است، اما آن را به ماموران رده پایین نسبت می دهند.

مجلس ایران پس از آن حوادث کمیته ای ویژه برای رسیدگی به اتهام های آزار و اذیت جنسی برخی از بازداشتی ها تشکیل داد و مقام های قضایی نیز به رسیدگی به این اتهام ها تاکید کرده اند.

عفو بین الملل به ویژه از آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، خواسته است که به دو نماینده سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر اجازه بازدید از ایران را بدهد.

خانم سهروای گفت: "اعضای گروه های شبه نظامی و مقام های رسمی که در این تخلفات دست داشتند باید محاکمه شوند و در هیچ شرایطی کسی نباید اعدام شود."

وی گفته است آیت الله خامنه ای باید دستور دعوت از نمایندگان ویژه سازمان ملل متحد در مورد شکنجه و اعدام های فراقانونی، بدون محاکمه و خودسرانه را بدهد تا اطمینان خاطر حاصل شود که تحقیقات درباره اتهام های مطرح شده، مستقل و قاطع خواهد بود.

ایران قبلا این گونه درخواست ها را نادیده گرفته و آن را دخالتی در امور داخلی خود نامیده است.

به گفته عفو بین الملل، مانفرد نوواک، نماینده سازمان ملل متحد در امور شکنجه و فیلیپ آلستون، نماینده این نهاد در امور "اعدام های فراقانونی، بدون محاکمه و خودسرانه" رسما از ایران خواسته اند که به این کشور سفر کنند، ولی هنوز منتظر پاسخ دولت ایران هستند.

گزارش عفو بین الملل شامل اظهارات افرادیست که در حین تظاهرات پس از انتخابات بازداشت شدند و برخی از آن ها از آن زمان ایران را ترک کرده اند.

معاون بخش خاورمیانه و شمال آفریقای عفو بین الملل می گوید، مقام های ایران باید اطمینان خاطر دهند که کنترل و نظارت بر تظاهرات مطابق با استانداردهای بین المللی خواهد بود و بسیج و سایر نهادهای مسلح را از خیابان ها دور نگه دارند.

خانم سهراوی می گوید هر فردی که بازداشت یا دستگیر شده باید از شکنجه و سایر بدرفتاری ها مصون باشد، زندانیان عقیدتی باید آزاد شوند و افرادی که پس از محاکمات غیر عادلانه مانند "دادگاه های نمایشی" محکوم شدند، باید پرونده آنها مجددا رسیدگی شود یا آزاد شوند.

به گفته این مدیر عفو بین الملل، تمام مجازات های مرگ باید به مجازات هایی غیر از اعدام تبدیل شوند و افرادی که هنوز مورد محاکمه قرار نگرفته اند از دادگاه عادلانه برخوردار باشند.

شعري زيبا از هيلا صديقي

هوا بارانی است و فصل پاییز
گلوی آسمان از بغض لبریز
به سجده آمده ابری که انگار
شد ه از داغ تابستانه سر ریز
هوای مدرسه بوی الفبا
صدای زنگ اول محکم و تیز
جزای خنده های بی مجوز
و شادیها و تفریحات ناچیز
برای نوجوانی ها ی ما بود
فرود خشم و تهمت های یکریز
رسیده اول مهر و درونم
پر است از لحظه های خاطرانگیز
کلاس درس خالی مانده از تو
من و گلهای پزمرده سرمیز
هوا پاییزی و بارانی ام من
درون خشم خود زندانی ام من
چه فردای خوشی را خواب دیدیم
تمام نقشه ها بر آب دیدیم
چه دورانی چه رویای عبوری
چه جستن ها به دنبال ظهوری
من و تو نسل بی پرواز بودیم
اسیر پنجه های باز بودیم
همان بازی که با تیغ سر انگشت
به پیش چشمهای من تو را کشت
تمام آرزو ها را فنا کرد
دو دست دوستیمان را جدا کرد
تو جام شوکران را سر کشیدی
به ناگه از کنارم پر کشیدی
به دانه دانه اشک مادرانه
به آن اندیشه های جاودانه
به قطره قطره خون عشق سوگند
به سوز سینه های مانده در بند
دلم صد پاره شد بر خاک افتاد
به قلیم از غمت صد چاک افتاد
بگو ـ بگو آنچا که رفتی شاد هستی
در آن سوی حیاط آزاد هستی
هوای نوجوانی خاطرت هست
هنوزم عشق میهن در سرت هست
بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست
تبر تقدیر سرو و سبزه ای نیست
کسی دزد شعورت نیست آنجا
تجاوز به غرورت نیست آنجا
خبر از گورهای بی نشان هست
صدای زجه های مادران هست
بخوا ن همدرد من هم نسل و همراه
بخوان شعر مرا با حسرت و آه
دوباره اول مهر است و پاییز
گلوی آسمان از بغض لبریز
من و میزی که خالی مانده از تو
و گلهایی که پزمرده سر میز

مي توانيد كليپ مربوطه را از اينجا دانلود كنيد

محمود کلونی و یوسف گوبلز - بهزاد نبوي

پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۸
بیخود نیست که می گویند هر چه کیفیت چی توز تنزل می کند، کالاهای بدتری برای مشتری عرضه می کند. بقول قدما خیلی خوش پروپاچه است، دائما هم می رود حمام. البته روابط عمومی دفتر ریاست جمهوری هر نوع رفتن به حمام رئیس جمهور را در یکی دو سه چهار پنج شش هفت هشت سال اخیر تکذیب کرد. در عوض همین روابط عمومی اعلام کرد که امروز پس از جلسه هیات دولت، " احمدی نژاد گفت که فقط با خبرنگاران رسانه های تصویری گفتگو می کند." لطفا پاسخ بدهید که احمدی نژاد، چرا فقط با رسانه های تصویری مصاحبه می کند، و اگر تصویر او را منتشر نکنند، مصاحبه نمی کند؟

گزینه اول: چون خوشگل است.

گزینه دوم: چون خوشگل است و خوب تار می زند.

گزینه سوم: چون دیدن چهره های زیبا نورچشم آدم را زیاد می کند.

گزینه چهارم: چون مثل آینه دق قرار است همه مان را سکته بدهد.

گزینه پنجم: چون شانس نداریم، وگرنه به جای محمود الفنون جورج کلونی را می دیدیم.

دروغ و ایمان

به قول عبیدزاکانی، به یکی گفتند خربزه و عسل با هم نمی سازند، گفت: فعلا که با هم ساخته اند و دارند پدر مرا درمی آورند. حالا داستان ماست با آقای ناصر مکارم شیرازی، ایشان گفته است " دروغ با ایمان سازگار نیست..."، در حالی که فعلا این دو تا با هم سازگار شدند و دارند پدر ما را درمی آورند.

مردم مصر دکتر را دوست دارند

حالا چه مشکلی را حل می کند، بماند، ولی رسانه های حامی دولت، رجانیوز و فارس نیوز و غیره نیوز، اعلام کردند: " مردم مصر به احمدی نژاد علاقه ویژه ای دارند." حالا مشکل اصلی این است که ما باید چکار کنیم؟

گزینه اول: برش دارند ببرند مصر، همه اش مال آنها.

گزینه دوم: آدم وقتی دور باشد، اشتباه زیاد می کند.

گزینه سوم: اگر راست می گویند بیایند ایران زندگی کنند.

گزینه چهارم: زیاد هول نزنید، حداکثر شش ماه دیگر می فرستیم بیایند خدمت تان. خیرش را ببینید.

رای ما رو پس بده

به نظر شما فهمیدن این جمله " رای ما را پس بدهید" این همه سخت است؟

گفتند بیایید از میان این چهار نفر به هر کدام می خواهید رای بدهید.

رفتیم به آن یکی رای دادیم، رای ما را نشمردند و کسی دیگر را رئیس جمهور اعلام کردند. رفتیم توی خیابان و فریاد زدیم " رای ما را پس بدهید."

ما را کتک زدند و تعدادی از ما را زندانی کردند.

رفتیم روی پشت بام و فریاد زدیم " رای ما را پس بدهید و زندانی ما را آزاد کنید."

رای ما را پس ندادند و به ما گاز اشک آور زدند و تعدادی را هم کشتند.

رفتیم توی خیابان و فریاد زدیم: " رای ما را پس بدهید و زندانی های ما را آزاد کنید و قاتلین را مجازات کنید."

رای ما را پس ندادند و تعدادی را دستگیر کردند و به آنها تجاوز کردند.

رفتیم به محل نماز جمعه و فریاد زدیم و گفتیم: " رای ما را پس بدهید و زندانی های ما را آزاد کنید و قاتلین و متجاوزین را مجازات کنید."

رای ما را پس ندادند و ما را تهدید کردند که اگر باز هم به خیابان بیایید همه تان را زندانی می کنیم.

رفتیم به دانشگاه و فریاد زدیم و گفتیم: " رای ما را پس بدهید و زندانی ما را آزاد کنید و قاتلین و متجاوزین را مجازات کنید و ما را تهدید نکنید چون ما نمی ترسیم."

رای ما را پس ندادند و گفتند ما جاسوسان دشمن هستیم و مزدوران خارجی هستیم و ما را اخراج کردند و جلوی ورودمان را گرفتند.

رفتیم به کوچه های شهر و فریاد زدیم و گفتیم: " رای ما را پس بدهید و زندانی ما را آزاد کنید و قاتلین و متجاوزین را مجازات کنید و ما را تهدید و اخراج نکنید.

یک سال گذشت، آنقدر رفتیم و آنقدر حرف مان را تکرار کردیم و آنقدر در خیابان دویدیم و آنقدر فشار آوردیم که بالاخره گفتند: رای تان از آن شما، بیایید.

گفتیم: حالا دیگر دیر شده است، حالا دیگر نه فقط رای مان را می خواهیم، بلکه شما را هم نمی خواهیم، قانون تان را هم نمی خواهیم، قدرت تان را هم نمی خواهیم، حالا دیگر یاد گرفتیم که چطور باید حق مان را بگیریم، حالا دیگر همیشه این مائیم که برنده ایم.

عمار یاسر یا یوسف گوبلز؟

من هم بودم همین حرف را می زدم، هر کس دیگری هم بود، همین جایزه را می داد. البته، یک کمی هم شرافت و وجدان و این جور ماجراها مطرح است که باید به آن توجه کرد. امروز نشان " عمار یاسر" از سوی حامیان عبیدالله زیاد به آیت الله مصباح یزدی معروف به شریح قاضی تقدیم شد. مصباح یزدی بعد از دریافت این جایزه در حالی که میزان قند خونش در اثر استعمال بیش از حد شکر بالا رفته بود، گفت: " خداوند را باید سپاسگزار باشیم که ویژگی هایی چون علم، تقوا، بصیرت و آگاهی به زمان را در وجود رهبر معظم انقلاب جمع کرده است." آگاهان توضیح دادند که اگر ابراهیم نبوی هم این حرفها را درباره آیت الله خامنه ای گفته بود، نه تنها نشان عمار یاسر، بلکه نشان ناپلئون بناپارت را به او می دادند. با گفتن این جملات مصباح یزدی، بخشی از شعارهایی که مردم داده بودند، و توی گلوی وی گیر کرده بود، هضم شد.

اسباب رهبری آماده می‌شود…

سه‌شنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۸ – 8 دسامبر 2009
دکتر حسین باقرزاده

جنبش سبز یک بار دیگر موجودیت و پایداری خود را در ۱۶ آذر نشان داد. در این روز بار دیگر بخش‌های وسیعی از مردم، و این بار به محوریت دانشجویان، در خیابان‌ها و مراکز آموزشی کشور و در یک فضای امنیتی و سرکوب خشن ندای آزادی و دموکراسی سر دادند. تظاهرات ۱۶ آذر نشان داد که تهدیدها و سرکوب‌های خشن و خونین حکومتی نتوانسته است جنبش سبز را به زانو در آورد و یا جوانان شجاع و آزادی‌خواه کشور ما را به تسلیم و سکوت وادارد. جنبش، هم‌چنین در تحولات چند ماهه خود تعمیق یافته و ریشه‌دارتر شده و به صورت جبهه‌ای فراگیر اکثریت غالب نیروهای اصلاح‌طلب و تحول‌خواه (ساختارشکن) را در خود جا داده است. و اکنون جنبش سبز می‌رود تا رهبری مناسب خود را نیز پیدا کند ‌ یک رهبری که بتواند طیف وسیع نیروهای درون جنبش را نمایندگی کند و بیانگر آرمان‌های مشترک این نیروها باشد.

آز آغاز تشکیل جنبش سبز، مسئله رهبری به عنوان یکی از معضلات آن مطرح بوده است. البته از دید بسیاری، آقایان موسوی و کروبی رهبران طبیعی این جنبش بشمار می‌رفتند. نماد سبز با مبارزات انتخاباتی میرحسین موسوی شکل گرفت و پس از برگزاری انتخابات همه نیروهایی که به نحوه برگزاری آن اعتراض داشتند، از جمله کسانی که به موسوی یا کروبی رأی داده بودند، با همین نماد به خیابان‌ها ریختند. بسیاری نیز با شعارهای خود مشخصا بر رهبری این دو نامزد انتخابات و به خصوص آقای موسوی تأکید ورزیده‌اند. از سوی دیگر برخی از مواضع اعلام شده آقای موسوی برای بسیاری از کسانی که خواهان تحول بنیادین در نظام حاکم بر ایران هستند قابل قبول نبود. آقای موسوی به جای پذیرش تنوع نیروهای شرکت کننده در جنبش سبز و نمایندگی از آرمان‌های مشترک آنان در مواردی به حمایت از گرایش‌های خاصی در این جنبش و نفی گرایش‌های دیگر می‌پرداخت ‌ و این برای رهبری جنبشی که خصوصیت توده‌ای یا جبهه‌ای دارد شایسته نبود.

هر فردی البته مواضع سیاسی خود را دارد و طبیعی است که به لحاظ فردی از این مواضع حمایت و آن را تبلیغ کند. ولی از کسی که رهبری یک جنبش با خصوصیت توده‌ای یا جبهه‌ای را به عهده می‌گیرد انتظارمی‌رود وقتی که به نام این جنبش سخن می‌گوید نه مواضع شخصی خود و بلکه آرمان‌ها و خواست‌های مشترک جنبش را بیان کند. در غیر این صورت، به روشنی، رهبری این فرد از سوی نیروهایی که مواضع سیاسی دیگری دارند زیر سؤال می‌رود و وحدت و یکپارچگی جنبش دچار تزلزل می‌شود. جنبش سبز در زیر ضربات مرگبار یک رژیم خشن و مستبد شکل گرفته است و نیاز هرچه بیشتر به هم‌بستگی دارد. رهبری این جنبش باید از چنان ظرفیت سیاسی برخوردار باشد که بتواند این هم‌بستگی را حفظ کند و صلاحیت خود برای رهبری را به همگان نشان دهد. این چالش از آغاز تشکیل جنبش سبز در برابر آقای موسوی قرار گرفته بود و هر اقدام و موضع اعلام شده از سوی نامبرده از این زاویه مورد توجه و بررسی فعالان جنبش سبز قرار می‌گرفت.

همان طور که در بالا گفته شد، آقای موسوی گاه مواضعی را به نام جنبش سبز اتخاذ می‌کرد که از سوی بسیاری از نیروهای فعال در این جنبش پذیرفتنی نبود. جمله معروف ایشان که «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» به وضوح به معنای نفی نیروهای عظیمی در جنبش سبز بود که با یقین به این که دموکراسی در ساختار جمهوری اسلامی امکان‌ناپذیر است به نفی آن دل بسته‌اند، کسانی که با تحمل خطرات فراوان به خیابان‌ها می‌آیند و جنبش را زنده نگاه داشته‌اند. سخن در این نیست که نظر آنان درست است یا نظر آقای موسوی. سخن در این است که نه آنان انتظار دارند آقای موسوی خواست آنان (نفی جمهوری اسلامی) را بپذیرد یا بیان کند و نه آقای موسوی می‌تواند به عنوان رهبر جنبش سبز آنان را نفی کند. انتظار آنان و تقریبا تمامی فعالان جنبش سبز از رهبری این است که از آرمان مشترک جنبش یعنی دموکراسی و انتخاب آزاد حمایت کند، و حق همه افراد جامعه را برای انتخاب محترم بشمارد.

آقای موسوی خود در هفته‌های آغازین جنبش سبز از تشکیل یک جبهه متشکل از نیروهای فعال در این جنبش سخن گفته بود. در همان هنگام، نگارنده در این ستون نوشت[۱]: «زمزمه‌هایی برای تشکیل یك جبهه سیاسی از سوی آقای موسوی به گوش می‌خورد. تشکیل جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق می‌تواند سرمشق خوبی در این مورد باشد. اهمیت كار مصدق نه در تشکیل جبهه و بلکه در برخورد دموکراتیک او به این موضوع بود که جز حمایت از خواست واحد ملی‌ کردن صنعت نفت هیچ شرط و شروط دیگری برای عضویت در آن نگذاشته بود. آقای موسوی‌ نیز تنها در صورتی می‌تواند در این كار موفق شود كه مصدق‌وار عمل كند و از هر گونه خط‌كشی‌های سیاسی برای عضویت در جبهه اجتناب ورزد».

در هر صورت، پس از اظهارات اولیه آقای موسوی که از سوی بسیاری مورد نقد قرار گرفت، خوش‌بختانه ایشان در موضع‌گیری‌های اخیر خود به صورت واقع‌گرایانه‌ای نه فقط حضور نحله‌ها و گرایش‌های دیگر در درون جنبش سبز را پذیرفته و بلکه آن‌ها را محترم شمرده است. از جمله، آقای موسوی در بیانیه اخیر خود به مناسبت ۱۶ آذر[۲] مسایلی را مطرح می‌کند که در پیام‌ها و نوشته‌های پیشین ایشان دیده نمی‌شد، و حاکی از آن است که ایشان ملزومات رهبری یک جنبش توده‌ای را تا حد زیادی پذیرفته است. در این پیام، دیگر از تأکید بر مواضع شخصی خود ایشان، و نفی مواضع کسانی که گونه دیگری می‌اندیشند، خبری نیست. این بیانیه را باید مهم‌ترین پیام آقای موسوی تا به حال تلقی کرد و آن را سرآغاز تثبیت رهبری ایشان بر جنبش سبز بشمار آورد.

بیانیه یادشده البته با گفتمان اسلام‌گرایانه شیعی‌محور حاکم شروع می‌شود. ایشان عید غدیر را به «ملت مسلمان ایران» تبریک می‌گوید، در حالی که نه ملت ایران همه مسلمانند و نه همه مسلمانان غدیر را عید می‌دانند. ولی صرف نظر از این لغزش احیانا فرویدی، ما با لحن تازه‌ای در این بیانیه روبرو هستیم. در این بیانیه، از «جمع شدن مردمی از سلیقه‌های گوناگون» به عنوان «زیباترین پدیده» یاد شده است، و علاوه بر آن، بیانیه نه فقط وجود تنوع‌ها و تفاوت‌ها را می‌پذیرد و بلکه آن‌ها را به رسمیت نیز می‌شناسد. گفته شده است که کسی لازم نیست «برای شرکت در این یکرنگی هویت خویش را از دست بدهد و دیگری شود»، و تعمیم این فرهنگ در جنبش سبز به عنوان «نشانه‌ای از طلوع بزرگی و رشد در حیات یک ملت» شناخته شده است.

آقای موسوی در ادامه این بیانیه تأکید می‌کند که « به هزار دلیل تنها راه بهره‌مند شدن این است که همه با هم بهره‌مند شوند» و بعد برای این که تردیدی باقی نگذارد که حضور هر سلیقه‌ای را در جنبش سبز می‌پذیرد و آن را محترم می‌شمارد، به نمونه‌ای در فرهنگ مذهبی جامعه متوسل می‌شود. او با این تمثیل که «دیندار بزرگ امام صادق (ع) است که در خانه خدا می‌نشیند و با منکر خدا حکیمانه گفتگو می‌کند» نتیجه می‌گیرد که باید برای «همه» حق قائل شد، «حق زیستن، حق شنیدن، حق برگزیدن، حق اشتباه کردن، حق بزرگ بودن». این‌ها نمونه‌هایی از گفتمان جدیدی است که آقای موسوی در بیانیه اخیر خود به کار گرفته است. در این بیانیه گرچه آقای موسوی «اجرای بدون تنازل قانون اساسی را شعار محوری» جنبش سبز دانسته است (که می‌توان در آن مناقشه کرد)، ولی به جز آن، گفتمان جدید آقای موسوی از یک وسعت نظر بی‌سابقه و متناسب با شکل و محتوای جنبش سبز حکایت می‌کند.

هر حرکت و جنبشی رهبری متناسب با خود را می‌طلبد. جنبش سبز به دلایل و شواهد فراوانی (از جمله با توجه به تنوع قربانیان مقتول و مجروح و زندانی آن و شعارهایی که در تظاهرات اعتراضی داده می‌شود) در برگیرنده نیروهایی از طیف‌ها و گرایش‌های سیاسی مختلف است، و هر كس كه رهبری این جنبش را در دست می‌گیرد باید صرف نظر از این كه خود متعلق به کدام طیف باشد فضا را برای حضور همه این گرایش‌ها باز بگذارد. این جنبش نه بر اساس عقاید و مواضع سیاسی افراد و فعالان آن شکل گرفته و بلکه فقط با یك خواست و هدف مشخص تعریف شده است: برگزاری انتخاباتی آزاد، عادلانه و سالم. رهبری این جنبش نیز باید این خواست مشترک را هدف خود قرار دهد و از هرگونه قید و بند دیگری كه آن را محدود كند اجتناب ورزد. این رهبری در تیول فرد خاصی نیست. تکیه بر آن نمی‌توان به گزاف زد، و تنها اگر اسباب رهبری همه آماده شود می‌توان آن را تصاحب کرد[۳]. به نظر می‌رسد آقای موسوی با بیانیه اخیر خود گام بزرگی در تحقق این امر برداشته است.


---------------
[1] http://politic.iran‌emrooz.net/index.php?/politic/more/18776/
[2] http://news.iran-emrooz.net/index.php?/news1/20091/
[3] تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده شود

آرشیو

برچسب‌ها