با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!

آخرین اخبار

۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

برقراري حكومت نظامي اعلام نشده در تهران

آژانس ايران خبر - ۱۳۸۸/۹/۳
خيابان ها و ميادين شهر تهران براي دومين روز متوالي در تسخير مامورين حكومتي است.
براي دومين روز متوالي اكثر خيابان ها و ميادين اصلي تهران شاهد حضورگسترده نيروهاي انتظامي است.
از ديروز دوشنبه دوم آذرماه تعداد بسيار زيادي از نيروهاي امنيتي در سطح شهر تهران مستقر شده اند.
امروز سه شنبه نيز مامورين در سطح شهر حضور بسيار محسوس و پررنگي دارند اين نيروها كه مجهز به باتوم و سلاح گرم مي باشند؛ در خيابان هاي اصلي و ميادين بزرگ با فاصله بيست؛ سي متري استقرار يافته اند و همه چيز را كنترل مي كنند.
از محدوده هايي كه به شدت توسط نيروي انتظامي كنترل مي شوند مي توان به مسير هايي مانند از ميدان انقلاب تا انرژي اتمي؛ از ميدان توحيد تا وزارت كشور و از ابتداي بلوار كشاورز تا ميدان وليعصر نام برد.
با توجه به گستردگي محدوده كنترلي توسط نيروهاي امنيتي و تعداد بسيار بالاي مامورين به كار گرفته شده در اين برنامه احتمال برقراري يك نوع حكومت نظامي اعلام نشده در شهر وجود دارد. 


در آستانه روز دانشجو صورت گرفت:احضار 100 دانشجو در اهواز به کمیته انضباطی


شبکه جنبش راه سبز(جرس):در آستانه 16 آذر روز دانشجو نزدیک به 100 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اهواز به کمیته انظباطی این دانشگاه احضار شدند.
این احضار ها به دنبال اعتراضات دانشجویی دانشگاه آزاد اهواز و خصوصا تجمع دانشجویان این دانشگاه در روز 13 آبان که منجر به تعطیلی دانشگاه شد و همزمان با تشدید فشار و تهدید دانشجویان صورت گرفته است.
از  نزدیک به 100 دانشجوی این دانشگاه که به کمیته انظباطی احضار شدند اغلب به اخراج و تعلیق های بلند مدت تعدید شدند و برای برخی از دانشجویان  نیز احکام سنگین انظباطی صادر شده است.
سایت رویداد خبر داده که در همین حال بیش از ۵۰ نفراز دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد نیز به دلیل آنچه که از سوی مسوولین حضور در تجمع ۱۳ آبان خوانده شده، به کمیته انظباطی فراخوانده شدند.
در آستانه 16 آذر، روز دانشجو، بسیاری از فعالان دانشجویی در شهرهای مختلف نیز احضار یا بازداشت شده اند.

روز 16 آذر در دانشگاهها محصور نشویم

ویژگی یا تفاوت حرکت اعتراضی در روز ١۶ آذر با سایر حرکتها در این است که از دانشگاه سرچشمه می گیرد و با مناسبتی که در دست رژیم باشد همزمانی ندارد. حرکتی کاملا مستقل. همین استقلال از چند جهت آن را شکننده می کند و همچنین نیازمند محاسباتی دقیق برای بالا بردن سطح تاثیرگذاری است.
به دلیل اینکه مناسبتی که رژیم و طرفداران آن نیز در آن شرکت داشته باشند در کنار آن وجود ندارد، حفاظ ایمنی حرکتهای قبلی برداشته شده است. برای همین رژیم نیز امیدوار است که در این روز با به خشونت کشیدن راهپیمایی، انتقام خود را از حرکتهای قبلی بگیرد. باور کودتاچیان این است که چون در روز ١۶ آذر طرفداران آنها در خیابان نیستند (به جز بسیجیان و نیروهای سرکوبگر) هرگونه اقدامی صورت گیرد، خبر آن بین مردم چندان انتشار نخواهد یافت.
مساله دیگر، گستردگی دانشگاههاست. شاید برای نخستین بار تمامی شهرستانها در این روز به جنبش درآیند. این مساله نیز باعث نگرانی رژیم می شود. بنابراین سعی می کند حرکت را در محدوده دانشگاه محدود و محصور کند تا از تاثیرات آن بکاهد. همچنین از این طریق بتواند کنترل بیشتری بر حرکتها داشته باشد.
بهترین روش در این میان برای جنبش سبز در این روز این است که از یک سو از هرگونه خشونت بپرهیزد. خشونت در این روز بهانه به دست سرکولبگران خواهد داد تا راحت تر و توجیه پذیرتر به سرکوب بپردازد. بنابراین از هرگونه دعوت به خشونت یا همراه شدن با کسانی که شعار خشونت می دهند بپرهیزید.نمی خواهیم بهانه سرکوب بیشتر پدید آید و آتش جنبش به خاموشی گراید.
از سوی دیگر نباید در دانشگاهها محصور شد. دانشجویان اگر هم حرکت خود را در این روز در دانشگاهها آغاز می کنند، باید بسرعت به خیابانها منتقل کنند. در خیابان از یک طرف جنبه های تبلیغی بهتری پیدا می کند و از سوی دیگر در صورت برخورد رژیم- که سابقه نشان داده حتما اتفاق می افتد- امکان مانور بیشتری برای معترضان وجود خواهد داشت و می توانند به کوچه ها و خیابانهای اطراف سرازیر شوند.
نکته دیگری که همگی باید بدان توجه داشته باشیم این است که این حرکت اگرچه در روزی برگزار می شود که نام دانشجو بر خود دارد، تنها متعلق به داشنجویان نیست. بنابراین باید تمامی مردم را برای این حرکت اعتراضی فراخواند.
امیدوار باشید. پبروزی نزدیک است .
به نقل از وبلاگ كمي تا قسمتي ابري

حسین طائب در گرگان دختران فعال در ستاد موسوی را فاحشه خواند !

سه شنبه هفته قبل ( 26 آبان ) ساعت 3 بعدازظهر ، حسین طائب فرمانده سابق نیروی مقاومت بسیج در همایش سیاسی بسیج اقشاری سپاه نینوا استان گلستان که در محل دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان برگزار شد سخنان جنجالی و عجیبی مطرح کرد . نکته اول اینکه این همایش در خفا و بدون هیچ پلاکارد و پوستر در سالن رشد دانشگاه منابع طبیعی گرگان برگزار شد و دعوتنامه جلسه برای بسیج ادارات در ساعت 12 ظهر فاکس شد . اما یکی از دوستان سبز من در دانشگاه منابع طبیعی گرگان که شخصا در این جلسه حضور داشت و زحمت عکسها را هم کشیده ، تعدادی از جملات عجیب آقای طائب را برای من بازگو کرد :
1 : در سال 73 یا 74 یک باند جاسوسی پیدا کردیم که در برجی مجلل در اتوبان مدرس تهران فاحشه تربیت می کرد برای منحرف کردن مسئولین نظام . یکی از گردانندگان این باند مهدی هاشمی ، پسر آقای هاشمی رفسنجانی بود که بلافاصله دستگیر شد . اما با اعمال نفوذ پدرش تعدادی از مدیران وزارت اطلاعات منتقل و مهدی و سایر اعضای باند آزاد شدند . دختران و زنان فاحشه شاغل در آن باند نیز در انتخابات 22 خرداد در ستاد دختران فیروزه ای مهندس موسوی مشغول فعالیت شدند !! ( در اینجا آقای طائب صفتی را که شایسته خواهر و مادر و زن خودش است به دختران پاکدامن و روشن فکر فعال در ستاد مهندس موسوی نسبت داد )
2 : در قم ( یا شاید یکی از محلات قم ) 6 رای به نام جومونگ و 4 رای به نام کروبی بود . یعنی رای آقای کروبی از رای جومونگ کمتر بود .
3 :اگر همین الان موسوی و هاشمی و خاتمی دستگیر شوند هیچ اتفاقی نمی افتد . حتی دو تا گاو به هم شاخ نمی زنند !
4 : برنامه اصلاح طلبان این بود که موسوی رییس جمهور و خاتمی رهبر شود ! و فاتحه نظام را بخوانند
5: 4 – 5 روز مانده به انتخابات مسئولین ستاد مهندس موسوی با رفسنجانی جلسه داشتند . مسئول ستاد قم گفت : من امیدی ندارم . علتش هم اینکه اکثر طرفداران آقای موسوی به کنترل موالید معتقدند . اگر دقت کنید در این ماشینهایی که برای موسوی تبلیغ میکنند یک مرد و یک زن و حداکثر یک سگ !! داخل ماشین است .شما منتظر باشید روز انتخابات طرفداران احمدی نژاد مثل مور و ملخ از محلات پایین شهر رای میدهند . در نتیجه قرار شد نظر سنجی انجام شود و یکی دو روز مانده به انتخابات مطمئن شدد که رای نمی آورند ( این را باور کنیم یا گفته های آقای زاکانی ، نماینده مجلس مبنی بر نظر سنجی وزارت اطلاعات و شورایعالی که نتیجه اش کشیده شدن انتخابات به مرحله دوم بود )
6 :پیاده نظام دشمن که در دانشگاهها تربیت شده توانست با شعار الله اکبر عده ای از مردم را همراه کند . طوری که روز دوشنبه پس از انتخابات 700 هزار نفر بین میدان انقلاب و میدان آزادی تجمع کردند ( دقت کنید ، فقط 700 هزار نفر ، آدم شمردن این آقاین هم مثل رای شمردنشان است ) وقتی غروب دیدند خونریزی ای که انتظارش را داشتند از طرف نظام صورت نگرفت لذا حمله کردند به یک پایگاه بسیج و 7 نفر از جمله یک مادر و دختر کشته شدند . اما تیر آنها به سنگ خورد و آن مادر و دختر از خانواده حزب اللهی بودند که درخواست دیدار آقای موسوی را رد کردند . فردای آن روز سه هیات به دیدار خانواده آن مادر و دختر رفتند و گفتند تا شنبه یا یکشنبه هفته بعد صبر کنید ، کار نظام تمام است و ما یک تشییع جنازه آبرومند برای شما برگزار می کنیم . اما جواب رد شنیدند .
7 : تا روز جمعه با اغتشاشگران مماشات شد . سخنرانی آقا آبی بود بر تهران ( به قول دوستم بنزینی بود بر تهران) . روز شنبه مردم صف خودشان را جدا کردند و فقط پیاده نظام دشمن در خیابانها ماند .آن هم چه کسانی ؟ بچه های که از پونک و نیاوران بودند . اینها چنگال رو با دستمال کاغذی بلند می کنند . باتوم خور نبودند . همین که باتوم رو دیدند فرار کردند .
8 : الان شما در اینترنت نروید . یک قرون خبری از بحران در کشور نیست . کدوم بحران . مردم مشغول زندگی خودشان هستند
دو تصویر از این جلسه :
http://www.image-upload.net/viewer.php?file=kepopctg31om55wngmh.jpg
http://www.image-upload.net/viewer.php?file=kepopctg31om55wngmh.jpg

جوانان اصلاح‏طلب طی بیانیه‏ای تاکید کردند:"از راهی که در پیش گرفته‏ایم باز نمی‏ایستیم"

سه‌شنبه، 3 آذر 1388

شاخه جوانان جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب و ستاد جوانان 88 به مناسبت فرا رسیدن روز "عرفه" بیانیه مشترکی به شرح زیر صادر کرده‏اند:

بسم رب قاسم‏الجبارین
خداوندا؛ بیش از 150 روز است که یاران و عزیزان ما را در بند کرده اند. یارانی که خود آگاهی، از پاکترین و شریفترین مردمان این روزگارند. یارانی که جز احقاق حق و حقیقت چیزی نخواستند و در این راه خستگی ناپذیر گام برداشتند. یارانی که حرف و عملشان یکی بود؛ نه چون ریاکاران؛ «چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند» و اینها خود از دیدگاه خودکامگان و شیفتگان قدرت، گناهی نا بخشودنی است. پس آن ها را به بیدادگاه های خود کشاندند و برایشان حکم صادر کردند که نه توجیهی شرعی دارد و نه قانونی. فارغ از فقدان توجیهات شرعی، قانونی و عرفی ، از توجیه آن نزد افکار عمومی نیز عاجز مانده اند .
در این وانفسا و این شرایط دشوار، دست به اعتراض زدیم؛ تحمل نکردند؛ سعی داشتند فریادهایمان را در گلو خفه کنند. نتوانستند. قلم ها شکسته شد و خانواده های چشم انتظار عزیزان خود، تحت شدیدترین فشارها قرار گرفتند. به سوی تو روی آوردیم و تنها تو. جز تو فریاد رسی نداریم و نداشتیم که به گفته مولایمان حسین (ع) «للدعوات سامع و للکربات دافع و للجبابره قامع» هستی. ( دعای بندگان را مستجاب می گردانی، بلاها را از میان می بری و ظالمان را سرکوب می کنی). اما این را هم تاب نیاوردند. گویا نام بردن از اسم تو هم جرم شده است و تاوانی بس سنگین دارد. خودت شاهد بودی که چگونه چون سپاهیان کفر به یاران ما که تنها نام تو را از زبان مولای متقیان، علی(ع)، کمیل گونه فریاد می کردند حمله بردند و به همین جرم آن ها را در بند کشیدند.
آیا جز این است که بار دیگر تاریخ است تکرار می شود؟ آیا این رفتار با رفتار جباران و زورگویان تاریخ تفاوتی دارد؟ همانها که در کتابت فرمودی " قل سیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المجرمین" (سوره نمل آیه 69). مگر نمرود نبود که ابراهیم خلیل الله را به جرم توحید تو به آتش انداخت؟ مگر فرعون نبود که پیروان موسی کلیم الله را را به جرم یگانه پرستی به صلابه کشاند؟ مگر کافران نبودند که می خواستند تا عیسی روح الله را به گناه دعوت به سوی تو به صلیب بکشانند؟ مگر قریشیان نبودند که یاران محمد حبیب الله را به جرم روی گردانی از بت های روزگار به سوی تو به بند می کشیدند و شکنجه می کردند و فریاد های "احد، احد" آن ها را تاب نیاوردند؟
مگر زورمداران و قدرت پرستان نبودند که علی (ع) را تنها به گناه حق گویی و عدالت خواهی و تنها برای آن قدرتی که به گفته مولای متقیان از "آب بینی بز" هم بی ارزش تر است، 25 سال به نام دین در غربت و انزوا قرار دادند و مگر داعیه داران مستبد دین نبودند که حسین (ع) را خروج بر ولی امر زمان خود و مرتد خواندند و او را به همراه بهترین مردمان آن روزگار، مظلومانه در صحرای کربلا به شهادت رساندند و خاندانش را به اسارت بردند؟ نمی خواهیم بگویم که آنچه امروز بر ما می رود، همان است که بر ابراهیم و عیسی و محمد و علی و حسین رفت. نه خود داعیه دار آن معصومان شایسته خداییم و نه مخالفانمان را در جایگاه دشمنان آنها می دانیم؛ اما چه کنیم که آنچه می بینیم همان است که در تمام طول تاریخ از آدم تا خاتم بارها و بارها تکرار شده و می شود.
سردمداران زر و زور و تزویر در توهمی سخت به سر می برند. به خیال واهی خود گمان می کنند ما با این برخوردها از راهی که در پیش گرفته ایم باز می ایستیم. اما چه خیال باطلی؛ نه این برخوردها و نه زندان کردن ها، هیچ کدام نمی توانند حرکت ما را باز ایستانند و از کسی جز خداوند برای ادامه راهمان و آزادی اسرای در بندمان و پس گرفتن حق و حقوقمان یاری نمی جوییم و دست به سوی آستان او بلند می کنیم که اوست " مقیض الرکب لیوسف فی البلد القفر و مخرجه من الجب و جاعله بعد العبودیه ملکا یا راده علی یعقوب بعد ان ابیضت عیناه من الحزن فهو کظیم" آنکه قافله مصر را برای نجات یوسف در بیابان بی آب و علف نگاه داشت و از قعر چاه به بیرون آورد و پس از بندگی به اوج پادشاهی رسانید و او را به یعقوب پس از آن که دو چشمش را از حزن و اندوه از دست داد باز گردادند."
خداوندا ما دست از خواندن تو و یاری طلبیدن از تو نمی کشیم. ما می دانیم که تو "دوستدارانت را به عزت خود عزیز می گردانی" ما می دانیم که تو "پادشاهان را افسار مذلت به گردنشان نهادی که سخت از قهر و سطوت تو هراسان و ترسانند" پس با اتکا به تو و امیدوار به کرم و عزتت ایستاده ایم و راه سبز اولیایت را ادامه می دهیم. روز عرفه نزدیک است؛ روزی که امام شهیدان، یکی از دو سرور جوانان اهل بهشت هم در اوج ظلم داعیه داران دین زمان، در گلایه از دشمنان جد خود که در آن دوره پرچم دروغین حمایت از آیین او را برافراشته بودند، به بیابان عرفات پناه برد و رنج های خود را تنها با خدای خود بازگو کرد.
ما جوانان سبز در سراسر ایران نیز به اقتدا از امام شهیدان در هرکجای ایران که باشیم، دست به سوی درگاه خداوند بلند می کنیم و از او و تنها از او می خواهیم سایه های تاریک بی عدالتی را از روی سر مردمانی که یک روز به عشق عدالت و آزادی برای اسلام قیام کردند کنار بزند، درهای زندان ها را گشوده و دوستان دربندمان را سرافراز به آغوش خانواده ها و جامعه باز گرداند. "یا عدتی فی شدتی یا صاحبی فی وحدتی یا غیاثی فی کربتی." "الهم صلی علی محمد و آل محمد و اعنی علی بوائق الدهور و صروف اللیالی و الایام و نجنی من اهوال الدنیا و کربات الاخره و اکفنی شر ما یعمل الظالمون فی الارض" ( ای ذخیره روز سختی من ای همدم وقت تنهایی من و ای فریاد رس من هنگام رنج و بلا) (بر محمد و ال محمد درود فرست و در سختی های روزگاران و حوادث شبان و روزان مرا یاری کن و از هول و خطرهای دنیا و غم و اندوه آخرتم نجات بخش و از شر اعمال ستمکاران روی زمین محفوظم دار.)
ستاد ملی جوانان حامی خاتمی و موسوی (ستاد 88)
شاخه جوانان جبهه مشارکت ایران اسلامی
شاخه دانشجویی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
برگرفته از: نوروز

وقتي بسيجي شعر مي سرايد !!!



اصلاح‌طلبان از جنبش سبز چه می‌گویند؟

پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، سیده آمنه موسوی: تاریخ مردم ایران سراسر از حرکت های اعتراض آمیزی بوده است که برخی از آنها مانند به توپ بسته شدن مجلس در عصر مشروطه به دست لیاخوف سردار روسی بی هیچ سرانجامی سرکوب شد و بعضی از این تحرکات چون ملی شدن صنعت نفت در مرداد ماه سال 1332 منجر به قطع دست بیگانگان از ذخایر نفت ایران شد . اما در هیچ مقطع تاریخی اعتراض‌های مردمی این مرز و بوم شکل رنگین به خود نگرفته است امری که برای نخستین مرتبه با حواشی که پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در کشور شکل گرفت به صورت جنبش سبز مردم  ایران از متن جامعه برآمد.جنبشی که اگر چه نماد آن تمثیلی از رنگ سبز حامیان میرحسین موسوی یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری است اما گستردگی آن به وسعت تمام اصلاح‌طلبان و اصولگرایانی است که ناراضی از نتیجه انتخابات تجمعات آرام و مسالمت آمیز جنبش سبز را بهترین محمل برای بیان اعتراضات خود قلمداد می‌ کنند.

حرکت‌های مسالمت آمیز مردم نهایتا با پیروزی آنها همراه خواهد شد

با وجود فراگیری جنبش سبز در میان گروه‌ها و جناح‌های سیاسی کشور، اصلاح‌طلبان استقبال بیشتری از برنامه‌ها و تجمعات این جنبش داشته‌اند؛ به گونه‌ای که براساس تلقی عمومی جامعه، جنبش سبز تداوم سیاست‌های جبهه اصلاحات است که در شکل و محتوای جدید نمایان شده است.

علی شکوری‌راد یکی از نمایندگان مجلس ششم و از  اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت با بیان این مطلب که چارچوب‌های جنبش سبز و جبهه اصلاحات با هم مشترک است به پارلمان‌نیوز،‌ می‌گوید:«جنبش سبز و یا آنچه که تحت عنوان "راه سبز امید " از سوی میرحسین موسوی مطرح شده است همان مطالبات جنبش اصلاح‌طلبی مردم ایران است.»

وی می‌افزاید:«حامیان جنبش سبز، خواهان تحقق اصول اساسی کشور مبنی بر صحت برگزاری انتخابات هستند و از هیچ اقدام فراقانونی که امکان تخطی از آرمان‌های انقلاب را موجب شود،حمایت نمی‌کنند.»

این نماینده مجلس ششم با ذکر این مطلب که فراگیری جنبش سبز بسیار بیشتر از جنبش اصلاحات  است،تصریح می‌کند:«در دوره اصلاحات شخصیت‌ها و چهره‌های شناخته شده ای رهبری این جنبش را برعهده داشتند این در حالی است که جنبش سبز توسط مردم و بدنه جامعه هدایت و رهبری می‌شود.»

وی با رد برخی اظهارات مبنی بر نفوذ دشمنان نظام و انقلاب در بطن جنبش سبز متذکر می‌شود:«مردم به هیچ فرد و گروهی اجازه نمی‌دهند تا از حرکت مسالمت‌آمیز و قانونی آنها سوء استفاده کنند،آنچه اصل و موردنظر حامیان جنبش سبز است حرکت مردم در داخل کشور است.»

شکوری‌راد ادامه می‌دهد:« جنبش سبز یک حرکت اصیل مردمی برای دستیابی به حقوق از دست رفته افکار عمومی است که هدف غایی آن اجرای قانون است. مطالبات حداقلی که مهندس موسوی در قالب اهداف راه سبز امید در این انتخابات مطرح کرده بود با تشکیل جنبش سبز به دامنه نفوذ حداکثری انجامید و حمایت‌ها را از این جنبش افزایش داد، با وجود تبلیغات و هجمه‌هایی که از سوی حامیان دولت برای تخطئه تجمعات مسالمت آمیز جنبش سبز مطرح می‌شود، اما اصلاح‌طلبان معتقدند که حرکت‌های مسالمت آمیز مردم  نهایتا با پیروزی آنها همراه خواهد شد.»

افزایش هزینه های نظام و برخوردهای قهرآمیز با جنبش سبز

مجید نصیرپور یکی از اعضای فراکسیون خط امام(ره) مجلس، با اشاره به تلاش برخی اصولگرایان افراطی برای ارایه تصویری مخدوش از جنبش سبز مردم ایران و فرافکنی در رابطه با ارتباط این جنبش با بیگانگان، به پارلمان‌نیوز می‌گوید:« نحوه برخورد دستگاه اجرایی کشور با خواسته‌های به حق و مشروع مردم در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و ارایه تصویری نادرست از برنامه‌های جنبش سبز برای نظام هزینه بر خواهد بود.»

وی می‌افراید:«برخوردهای قهری با پدیده‌های اجتماعی راهبرد مناسبی با این تشکل‌ها نیست؛باید با اعتراضاتی که در چارچوب‌های قانونی جامعه مطرح می‌شود به شکل صحیح برخورد کرد تا مانع از بروز هزینه‌های جدید برای نظام شد.»

این عضو فراکسیون خط امام(ره) تاکید می‌کند:«جنبش‌های سبز و اصلاحات که بسیاری از افراد آنها را در  راستای یکدیگر می‌دانند با وجود نقاط مشترک فراوان، دارای تمایزاتی نیز هستند،چرا که خاستگاه فکری جریان اصلاحات در میان نخبگان و فرهیختگان جامعه است، اما جنبش سبز با رسوخ در میان مردم از بطن اجتماع شکل گرفت که شاید یکی از نقاط ضعف این جنبش نیز تلقی شود.»

وی ادامه می‌دهد:« به جهت فراگیری و گستردگی جنبش سبز در میان مردم، امکان کنترل بسیاری از برنامه‌ها و تحرکات این جنبش که مغایر با اهداف اصلی شکل‌گیری آن است،وجود ندارد.»

این نماینده مجلس با انتقاد از اظهارات برخی از حامیان دولت که با فراموشی‌های بی‌قانونی‌های خود و با تمسک به برنامه‌های جنبش سبز، میرحسین موسوی را متهم به حرکت در ورای قانون می‌کنند، می‌گوید:«بعضی از دوستان که به تازگی به قدرت رسیده‌اند و طعم شیرین قدرت نیز خوشایند مذاق آنها بوده است ،تلاش می‌کنند تا چهره خالص موسوی را خارج از نظام جلوه دهند؛هیچ فردی در درون نظام جمهوری اسلامی معتقد به بی‌قانونی میرحسین موسوی نیست.»

وی تاکید می‌کند:«موسوی مانند بسیاری از سران نظام هنوز در دفاع از منطق انقلاب ثابت قدم است و نباید به بهانه حفظ چارچوب ظاهری که آقایان برای نظام ترسیم کرده‌اند به وی تاخت.نخست وزیر امام تلاش می‌کند تا تمامی علاقه‌مندان به انقلاب را متقاعد به حرکت در چارچوب نظام کند حال این فرد خود چگونه می‌تواند از قانون فراتر رود؟»

شکایت از موسوی در هیچ مرجع ذی‌صلاحی قابل پیگیری نیست

علاوه بر نصیرپور، جمشید انصاری مدیرعامل سابق بنیاد باران و دبیر کمیته سیاسی فراکسیون خط امام(ره) مجلس نیز با بیان اینکه سطح انتقادات از میرحسین موسوی به حدی نازل است که نباید به آنها پرداخت،اظهار می‌کند:«آقایانی که معتقد به رسوخ بیگانگان و مخالفان نظام در جنبش سبز هستند، عملکرد دستگاه‌های اطلاعاتی کشور را زیر سئوال برده‌اند، چرا که اصلی‌ترین مرجع برخورد با نفوذ بیگانگان در کشور وزارت اطلاعات است.»

وی همچنین در رابطه با شکایت برخی از نمایندگان مجلس از میرحسین موسوی به واسطه آنچه که این افراد آن را حمایت از تشکیلاتی مغایر با قانون قلمداد می‌کنند(جنبش سبز) نیز می‌گوید:« این شکایت در هیچ مرجع ذی صلاحی قابل پیگیری نیست؛شکایت زمانی قابل طرح است که شکات مورد جفا قرار گرفته باشند، این افراد باید توضیح دهند که میرحسین موسوی چه ظلمی در حق آنها مرتکب شده است؟و یا چه جفایی به آنها برده است؟هیچ عقل سلیمی به جهت اقداماتی که در حال حاضر توسط حامیان جنبش سبز در جامعه صورت می‌گیرد موسوی را مقصر قلمداد نمی‌کند.»

با وجود اینکه بسیاری از اصلاح طلبان معتقد به لزوم پاسخگویی مسوولان به مطالبات مردمی هستند که با حضور در تجمعات جنبش سبز خواستار احقاق حقوق نادیده گرفته شده‌شان هستند اما این افراد هیچ‌گاه از بی‌قانونی و حمایت از عناصر آشوب طلب حمایت نکرده‌اند به طوریکه میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی که از رهبران معنوی این جنبش به شمار می‌روند بارها اعلام داشته‌اند« تغییر و تحول در چارچوب قانون اساسی امکانپذیر است»، بنابراین نمی‌توان با متهم ساختن سران اصلاحات به حمایت از اقدامات غیرقانونی، مسئولیت عدم پاسخگویی به مطالبات مردم را متوجه این افراد دانست.
 
 

همشهري رفع توقيف شد

همشهری- همشهري آنلاين:
قوه قضائيه دستور رفع توقيف روزنامه همشهري را صادر كرد.به گزارش همشهري آنلاين دكتر اصغر محكي، مدير مسئول و سردبير روزنامه همشهري گفت: دادگستري كل استان تهران توقيف روزنامه همشهري را كه روز گذشته از سوي هيات نظارت بر مطبوعات صادر شده بود، لغو كرد و همشهري از فردا (4 آذر 1388) طبق معمول منتشر خواهد شد.
توقیف روزنامه همشهری عصر دوشنبه توسط معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام شده بود.
دليل اين توقيف چاپ سهوی تصویر معبد لوتوس هندوستان بود كه در متن یک آگهی مربوط به گردشگری در شماره یکشنبه روزنامه همشهری به چاپ رسيد.
بعد از اينكه در تعدادي از سايت‌ها اطلاعاتي در خصوص اين معبد دادند، همشهري بنا داشت در شماره روز سه‌شنبه خود رسما از اين اتفاق عذرخواهي كند كه به گفته دكتر محكي، مدير مسئول و سردبير همشهري عدم اجازه براي توزيع اين شماره مانع از پوزش خواهي از مردم شد.
در پي چاپ اين تصوير، هیئت نظارت بر مطبوعات روز گذشته تشکیل شد و دبیرخانه این هیئت، به این روزنامه تذکر کتبی داده و پرونده این تخلف را نیز برای رسیدگی به دادگاه ارسال کرده بود.
از سوی دیگر صبح امروز نیز اکثریت شورای شهر تهران با انتقاد از توقیف روزنامه همشهری و اشاره به موارد اشتباه مشابهی که پیش از این توسط برخی مطبوعات صورت گرفته بود خواستار سعه صدر مدیران مربوطه و پرهیز از برخوردهای دوگانه با مطبوعات و دادن بهانه‌های تبلیغاتی به بدخواهان شده بودند.[واكنش شوراي شهر به توقيف موقت روزنامه‌ همشهري]
پیش از این یک عضو هیات نظارت بر مطبوعات نیز تاکید کرده بود دلیل توقیف روزنامه همشهری منطقی نیست ناصر سراج افزوده بود: من معتقدم این مشکل به زودی برطرف خواهد شد[مشكل همشهري بزودي حل مي‌شود
وي اظهار داشته بود كه توقیف این روزنامه پر تیراژ کار درستی نبوده و اتهام وارد شده از درجه اعتبار ساقط است
سراج با بیان اینکه از جمله افرادی بوده است که از تایید توقیف همشهری خودداری کرده تصریح کرد: به نظر من باید اندکی شکیبا بود و این مشکل با صبر و سکوت برطرف خواهد شد.
به هر روي بعد از ظهر سه‌شنبه قوه قضائيه دستور رفع توقيف همشهري را صادر كرد.

حكومت با وثيقه هاي ميليوني، صاحب كشور مي شود! - بابك داد

سه‌شنبه ۲۴ نوامبر ۲۰۰۹

"مازيار بهاري" مستندساز، نه اولين و نه آخرين نفري است كه براي رهايي از زندانهاي غيرانساني جمهوري اسلامي، ناگزير از پرداخت يك وثيقه سنگين 300 ميليون توماني شد و كشور را بالاجبار ترك كرد و طبيعتا" از وثيقه اي كه به قوه قضائيه سپرده بو، چشم پوشيد. بسياري از زندانيان سياسي و افراد عادي در طول اين ساليان مجبور به چنين انتخابي شده اند. چشم پوشي از مال و نجات جان!

در جريان اعتراضات اخير، علاوه بر چهره هاي سياسي سرشناس كه گاهي مثل آقاي ابطحي تا 700 ميليون تومان وثيقه ملكي خود را به قوه قضائيه سپرده و موقتا" آزاد شده اند، قوه قضائيه بسياري از شهروندان معترض را با گرفتن وثيقه هاي صد و دويست ميليوني آزاد كرده كه تقريبا" همه آنها جرم و گناهي جز اين نداشتند كه از حاكمان سئوال مي كردند: "رأي من كو؟" اما بعد از مدتي اقامت در انفرادي ها و زندانهاي كشور، در مقابل يك راه قرار گرفتند و ناچار شدند براي رهايي از وضعيت غيرانساني بازداشت، خانه خود و يا حتي خانه هاي خود بعلاوه خانه هاي بستگان خود را براي رهايي در گرو حكومت بگذارند و از زندان بيرون بيايند. شمار و رقم اين وثيقه ها در يك برآورد سرانگشتي، به ارقامي نجومي مي رسند كه تا زمان برگزاري دادگاه (كه در بسياري از موارد دادگاه هرگز برگزار نشده) نزد قوه قضائيه باقي مي مانند. ناگفته پيداست كساني هم كه به رغم سپردن چنين وثيقه هاي سنگيني، صلاح را در ترك كشور و نجات جان خود ديده اند، در حقيقت حكم به مصادره ملك يا اموال خود به حاكميت داده اند. با نگاهي به خيل چنين ايرانيان مهاجري، بيراه نيست اگر درآمد قوه قضائيه از "وثيقه هاي ملكي" را از درآمد صدور پسته و فرش ايراني بيشر فرض كنيم!
در اين بين هستند كساني مانند مادر شهيد سهراب اعرابي كه در طول بيس روزي كه فرزند عزيزش در سردخانه بود، با وعده برخي مسئولان قضائي در به در زده و سندي ملكي به ارزش بالاي دويست ميليون تومان تهيه كرده بود و در انتظار گرو گذاشتن آن سند و رها كردن فرزندش بود. يا برخي مادران و پدران ديگر كه ناچار شدند به كارچاق كن هايي در قوه قضائيه پولهاي كلان رشوه دهند تا از پرونده دلبندشان خبري بياورند!
به ارقام سنگين وثيقه ها فكر مي كنم، 300 و 400 و 500 ميليون تا 700 ميليون تومان! خيلي از دانشجويان و طبقات ساده و از جمله خودم چنانچه زنداني مي شدم، هرگز توان تأمين يك هزارم چنان وثيقه اي را هم نداريم! مي دانم خيلي از خانواده هاي زندانيان براي رهايي دلبندشان، ناچار از قرض و رو انداختن به فاميل هستند تا سندي را تأمين كنند و به قوه قضائيه بسپارند و برخي حتي آن قاميل و آشناي ثروتمند را هم ندارند و ناچار در زندان مي مانند. از خود مي پرسم آيا همه اينها يك استراتژي خاموش براي تملك و تصاحب رسمي كشور توسط حكومت نيست؟ و آيا تأسف بار نيست در كشوري كه معروفترين قاچاقچيان مواد مخدر نهايتا" با 400 ميليون وثيقه براي آزادي خود تهيه كرده و سپرده اند، معاون رئيس جمهور سابق را به پرداخت وثيقه ملكي 700 ميليوني مجبور مي كنند؟ حساب اين ارقام نجومي در دست كدام نهاد است؟ و آيا نهادهاي قضائي كه ساده ترين حقوق زنداني را هم رعايت نمي كنند و گاهي امانتدار جان آنها هم نبوده اند، امانتداران مناسبي براي سپردن اين وثيقه ها هستند؟ بعيد مي دانم. معتقدم اگر چه بدبينانه است، اما تعيين چنين وثيقه هاي سنگيني از سوي حاكميت، چندان بي علت و بي حكمت نيست. بخصوص كه ما با حاكميتي طرفيم كه در "هاي جك كردن" منافع ملي و ربودن ثروت ملي ايرانيان، روشها و خدعه هاي مختلفي را به كار بسته و بلد است. حكومتي كه برخي مقاماتش در "جعل اسناد" تحصيلي و دكترا سابقه و يد طولايي دارند!
پي نوشت: آزادي همه رهاشدگان از زندان را به خود و خانواده هايشان تبريك مي گويم و در انتظار آزادي ساير فرزندان دربند از زندانها هستم و براي آزادي نهايي ملت و وطن دربندمان از چنگ زندانبانان زندان بزرگي بنام ايران لحظه شماري مي كنم .

محمد عطریانفر با تأمین وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شد



 
۱۳۸۸/۰۹/۰۳
محمد عطریانفر، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی که از نخستین روزهای پس از انتخابات ۲۲ خرداد در بازداشت به سر می‌برد، با تأمین وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
خبرگزاری ایلنا به نقل از حسین علیزاده طباطبایی، وکیل آقای عطریانفر، نوشته است که پس از صدور قرار وثیقه ۵ میلیارد ریالی از سوی قاضی رسیدگی کننده به پرونده موکلش، قرار وثیقه پرداخت و نامه آزادی آقای عطریانفر صادر شده است.

پیشتر در روز شنبه خبرگزاری‌ها به نقل از آقای طباطبایی نوشته بودند که دادگاه بدوی برای اتهامات این فعال اصلاح طلب اقدام به صدور حکم کرده است.

آقای طباطبایی در آن روز بدون اشاره به حکم صادره برای موکل خود گفته بود که «طبق قانون ۲۰ روز فرصت داریم که نسبت به حکم صادره اعتراض و در خواست تجدید نظر خواهی ارائه بدهیم که این کار را هم خواهیم کرد».

اکنون وکیل محمد عطریانفر می‌گوید که حکم صادره برای موکلش شش سال حبس تعزیری است که غیر قطعی و قابل تجدید نظر خواهی است.

محاکمه آقای عطریانفر همچون محمدعلی ابطحی، دیگر فعال ارشد اصلاح‌طلب بازداشت شده در جریان وقایع پس از انتخابات، در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران و به ریاست قاضی صلواتی صورت گرفته است.

آقای عطریانفر که از حامیان میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری اخبر بود، عضویت در شورای سیاست‌گذاری روزنامه شرق و هفته‌نامه شهروند امروز، عضویت در نخستین شورای شهر تهران و معاونت سیاسی وزارت کشور در کابینه نخست هاشمی رفسنجانی را در کارنامه خود دارد و در روزهای پس از انتخابات ریاست‌ جمهوری به همراه بسیاری از روزنامه‌گاران و چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب به اتهام تلاش برای راه انداختن انقلاب‌های رنگین و مخملی دستگیر شد.

این فعال سیاسی در حالی که از دسترسی به وکیل محروم بود، هفته‌ها را نیز در سلول انفرادی گذراند و سپس در دادگاه‌ موسوم به «کودتای مخملی» به محاکمه کشیده شد و علیه خود لب به اعتراف گشود.

وی همچنین در با حضور در یک برنامه تلویزیونی، اظهارات مشابهی را علیه فعالیت‌های سیاسی خود بیان کرد.

محاکمات موسوم به «کودتای مخملی» با اعتراض گروه‌ها و چهره‌های اصلاح‌طلب و نیز چند مرجع برجسته شیعه از جمله آیت الله منتظری، آیت الله صانعی و آیت الله بیات همراه بود؛ این مراجع شیعه این محاکمات را «غیرقانونی» و «غیرشرعی» اعلام کردند.

با این حال آیت الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، با دفاع از دستگاه قضایی، اعترافات متهمان علیه خود را «مسموع» دانست و از پخش تلویزیونی آن نیز حمایت کرد؛ رهبر جمهوری اسلامی همچنین مخالفان این دادگاه‌ها را به «مهمل‌گویی» متهم کرد.

شش سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق برای علی تاجرنیا

همزمان خبر می‌رسد که علی تاجرنیا از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی نیز که به تازگی بعد از تحمل ۵ ماه زندان آزاد شده بود، به شش سال حبس تعزیری محکوم شده است. آقای تاجرنیا همچنین بر اساس حکم دادگاه باید متحمل ۷۰ ضربه شلاق شود.

در این زمینه حمید فاتح‌نیا، وکیل علی تاجرنیا، به خبرگزاری ایلنا گفته است که موكلش به اتهام اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت عمومی به پنج سال حبس و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس محکوم شده و حکم ۷۴ ضربه شلاق برای وی نیز در خصوص اتهام توهین به مسئولان كشور (رئیس جمهور و مجموعه دولت) صادر شده است.

وکیل آقای تاجرنیا همچنین با اشاره به نمایندگی موكلش در مجلس ششم اضافه کرده است که اتهام توهین به مسئولان كشور در رأی صادره به گونه‌ای بیان شده كه گویی وی در زمانی كه رئیس جمهور و اعضای دولت مشغول به انجام وظیفه بودند به آنها توهین كرده است در حالی كه آنچه كه در رأی آمده با متن كیفرخواست كاملاً مغایرت دارد.

علاوه بر این وب سایت موج سبز آزادی، نزدیک به گروه‌های اصلاح‌طلب خبر داده است که عاطفه نبوی، فعال دانشجویی نیز که در جریان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری در شام‌گاه ۲۵ خردادماه بازداشت شده بود، از سوی شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی قمی به تحمل چهار سال حبس تعزیری محکوم شده است.

عاطفه نبوی هفته گذشته در شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب به اتهام «ارتباط با سازمان مجاهدین» و «شرکت در تظاهرات غیرقانونی ۲۵ خردادماه» مورد محاکمه قرار گرفت.

آن طور که موج سبز آزادی خبر داده است، در حکم صادره از سوی دادگاه، وی از اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین، تبرئه شده ، اما به اتهام «اخلال در نظام عمومی» و «اجتماع و تبانی علیه نظام از طریق شرکت در تظاهرات غیرقانونی» مورد محکومیت قرار گرفته است.

نسرین ستوده وکیل این فعال دانشجویی در خصوص حکم سنگین صادره علیه موکلش می‌گوید: «این حکم نمونه یک حکم غیرعادلانه است. اینکه خانم نبوی به دلیل سوابق سیاسی خانوادگی و فامیلی به چنین مجازات سنگینی محکوم بشوند، با هیچ منطق حقوقی سازگار نیست».

خانم نبوی پس از بازداشت به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد و به مدت ۹۵ روز در این بند به سر برد، اما سپس به قرنطینه متادون و بند عمومی انتقال یافت.

اعتراض سازمان بازرسی کل کشور به «گزارش شفافیت بین‌الملل»


۱۳۸۸/۰۹/۰۳
رئیس سازمان بازرسی کل جمهوری اسلامی روز دوشنبه از اعتراض این سازمان به گزارش اخیر سازمان شفافیت بین‌الملل خبر داده است که در آن ایران یکی از فاسدترین کشورهای دنیا ارزیابی شده است.

سازمان شفافیت بین‌الملل هفته گذشته در تازه‌ترین گزارش «شاخص فساد» خود اعلام کرد که ایران در سال جاری میلادی، ۲۰۰۹، از نظر شاخص فساد با ۲۷ پله سقوط در رتبه ۱۶۸ قرار گرفته است.
بر اساس گزارش این سازمان، سقوط ۲۷ پله‌ای ایران نسبت به سال گذشته، ۲۰۰۸، این کشور را به فاسدترین کشور جهان، سومالی در آفریقا، بسیار نزدیک‌تر کرده است، به طوری که این دو کشور اکنون تنها ۱۲ مرتبه با یکدیگر فاصله دارند.

مصطفی پورمحمدی، وزیر کشور سابق دولت محمود احمدی‌نژاد و رئیس فعلی سازمان بازرسی کل کشور، در واکنش به این خبر به خبرگزاری مهر گفت: «این رتبه کاملاً ظالمانه، ناصحیح، جانبدارانه و کاملاً سیاسی است.»

به گفته آقای پورمحمدی، سازمان بازرسی کل کشور «در چند روز اخیر» در این باره به مسئولان سازمان شفافیت بین‌الملل اعتراض کرده و از آنها خواسته است که از این پس اطلاعات مورد نیاز خود را «از مراجع قانونی همچون سازمان بازرسی بگیرند».

رئیس سازمان بازرسی کل کشور توضیح نداد که چرا رتبه ایران در گزارش سازمان شفافیت بین‌الملل را «جانب‌دارانه و کاملا سیاسی» می‌داند، اما در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر تاکید کرد که «اطلاعات داده شده از نظام اداری ایران به سازمان شفافیت با استناد به روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها بوده است».

این در حالی است که سازمان شفافیت بین‌الملل در وب‌سایت خود می‌گوید گزارش «شاخص فساد» را بر اساس ۱۳ تحقیق و نظرسنجی مستقل و مختلف تهیه می‌کند که نتایج آنها توسط چندین اقتصاددان، متخصص آمار، و دانشمندان علوم سیاسی و اجتماعی تجزیه و تحلیل می‌شود.

مصطفی پورمحمدی در عین حال افزود که «اشکال عمده» در این زمینه «تعلل برخی ادارات ایران در ارائه آمار دقیق از وضعیت خود» است.
به گفته آقای پورمحمدی، ادارات ایران «در ارائه آمار به سازمان بازرسی نیز با تعلل برخورد می‌کنند».

سازمان شفافیت بین‌الملل با شعار «ائتلاف جهانی علیه فساد» ابزار قانونى بازرسى، میزان امكان اجراى قانون، وجود رسانه‌هاى مستقل و جامعه مدنى فعال را از جمله لوازم مبارزه با فساد و رشوه‌خوارى در هر کشور می‌داند.

ایران در سال ۲۰۰۹ در کنار کشورهای بوروندی، هاییتی و ترکمنستان در رتبه ۱۶۸ شاخص فساد قرار گرفته است. 

عاطفه نبوي به 4 سال حبس تعزيري محكوم شد



3 آذر 1388
کمیته ی گزارشگران حقوق بشر - عاطفه نبوي، فعال دانشجويي كه در جريان اعتراضات پس از انتخابات رياست جمهوري در شام‌گاه 25 خردادماه بازداشت شده بود، از سوي شعبه 12 دادگاه انقلاب به رياست قاضي قمي به تحمل 4 سال حبس تعزيري محكوم شد.
عاطفه نبوي هفته گذشته در شعبه 12 دادگاه انقلاب به اتهامات " ارتباط با سازمان مجاهدين" و " شركت در تظاهرات غيرقانوني 25 خردادماه" مورد محاكمه قرار گرفت. در حكم صادره از سوي دادگاه، وي از اتهام ارتباط با سازمان مجاهدين، تبرئه شده است. اما به اتهام " اخلال در نظام عمومي" و " اجتماع و تباني عليه نظام از طريق شركت در تظاهرات غيرقانوني" مورد محكوميت قرار گرفته است.
نسرين ستوده وكيل اين فعال دانشجويي در خصوص حكم سنگين صادره عليه موكلش مي‌گويد:" اين حكم نمونه يك حكم غيرعادلانه است. اين‌كه خانم نبوي به دليل سوابق سياسي خانوادگي و فاميلي به چنين مجازات سنگيني محكوم بشوند، با هيچ منطق حقوقي سازگار نيست."
ستوده مي‌گويد:"محور بازجويي‌ها و سوال‌هاي مطرح شده در جلسه دادگاه نيز، بر خلاف همه قواعد حقوقي، سوابق خانوادگي و فاميلي عاطفه نبوي بوده و اصل شخصي بودن جرم و مجازات به هيچ وجه مورد توجه قاضي قرار نگرفته است."
ستوده اضافه مي‌كند:" من اميدوارم با توجه به ناعادلانه بودن اين حكم، در دادگاه تجديدنظر به استدلال‌هاي حقوقي اين پرونده توجه شود و حكم بر برائت خانم نبوي صادر شود. زيرا كه هيچ منطقي نمي‌پذيرد كه جامعه‌اي، روشنفكران خودش را به دليل شركت در يك راهپيمايي سكوت با شعار" راي من كجاست" به 4 سال حبس تعزيري محكوم كند.
عاطفه نبوي پس از بازداشت به بند 209 زندان اوين منتقل شد و به مدت 95 روز در اين بند به سر برد، وي سپس به قرنطينه متادون و بند عمومي انتقال يافت.
صدور حكم سنگين 4 سال حبس تعزيري براي اين زنداني سياسي در شرايطي صورت مي‌گيرد كه دادگاه‌هاي ايران در سال‌هاي گذشته تا حد امكان از صدور احكام سنگين حبس تعزيري عليه فعالان زن خودداري كرده بودند.
كميته گزارشگران حقوق بشر، ضمن غيرعادلانه و غيرقانوني دانستن حكم صادر شده عليه عاطفه نبوي، خواهان توجه ويژه نهادهاي بين المللي و حقوق بشري به پرونده وي است. بي‌شك، صدور چنين حكمي نشان دهنده، آغاز صدور احكام سنگين عليه فعالان زن است.

محکومیت علی تاجرنیا به 6 سال حبس و 74 ضربه شلاق

دبی – العربیه نت
علی تاجرنیا از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت به 6 سال حبس و تحمل 74 ضربه شلاق محکوم شد.

حمید فاتح نیا وکیل وی در گفتگو با ایلنا گفته است دادگاه انقلاب تاجرنیا را به اتهام " اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت عمومی به ۵ سال حبس و اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس و توهین به مسوولان کشور ( رییس جمهور و مجموعه دولت) به ۷۴ ضربه شلاق تعزیری محکوم کرد."

علی تاجرنیا نماینده سابق درمجلس ششم ، ماه گذشته با تودیع وثیقه یک ملیارد ریالی از زندان آزاد شده بود.

دادگاه انقلاب همچنین امروز محمد عطریانفر از اعضای حزب کارگزاران سازندگی را به 5 سال حبس تعزیری محکوم کرد.

همچنین طی روزهای گذشته سعید شریعتی به ۷ سال حبس تعزیری و محمدعلی ابطحی به ۶ سال حبس تعزیری و احمد زیدآبادی به تحمل ۵ سال زندان وتبعید به گناباد محکوم شده بودند.

گنجی «سلطان» را همه‌کاره می‌داند • مصاحبه

زمانی که موضوع قتل‌های زنجیره‌ای مطرح شد، اکبر گنجی کوشش کرد بر تاریکخانه‌ی اشباح نوری بیفکند. او به دنبال عالی‌جنابان بود. او اکنون با نظریه‌اش درباره سلطانیسم، همه چیز را به سلطان برمی‌گرداند. با او گفت‌وگو کرده‌ایم. 

«جنبش سبز، رژیم ایران و سناریوهای محتمل» عنوان سخنرانی اکبر گنجی در شهر کلن در روز یک‌شنبه اول آذر بود. وی در سخنان خود به بایدها و نبایدهای جنبش سبز اشاره کرد و رادیکالیزه شدن این جنبش را یکی از مهمترین آفت‌های آن دانست.

گنجی همچنین به الگوبرداری این جنبش از جنبش زنان تاکید داشت. به عقیده‌ی وی کاری که فعالان زن در سال‌های اخیر کرده‌اند، بهترین راه برای رسیدن به دموکراسی در ایران است.

به نظر گنجی تقویت مردم و نهادهای مدنی، اصلی‌ترین کاری است که هم‌اکنون باید انجام شود.

 

دویچه‌وله: آقای گنجی! شما اولین کسی بودید که در جریان قتل‌های زنجیره‌ای بسیاری از رازهای پشت پرده این جنایت را برملا کردید و عالیجنابان سرخ پوش و خاکستری را به مردم معرفی کردید. در ماجرای انتخابات ریاست جمهوری و خشونت‌های پس از آن، عالیجنابان سرخ‌پوش و خاکستری چه کسانی هستند؟


اکبر گنجی: کسانی که پشت این جریان بودند، در درجه‌ی اول خود آقای خامنه‌ای بود. من مقاله‌ی مبسوطی هم نوشته‌ام، راجع به همین بحث انقلاب فرهنگی و بحث تهاجم فرهنگی که بزودی منتشر می‌شود و آنجا هم توضیحات زیادی داده‌ام. پروژه‌ی شخص آقای خامنه‌ای بود. البته کسانی دیگر هم با او همکاری کردند، ولی پروژه‌ی شخص آقای خامنه‌ای بود.

اما چیزی که الان از جانب برخی از ناظران و تحلیلگران مطرح می‌شود، این است که سپاه پاسداران پشت همه‌ی این قضایاست و حتی شخص آقای خامنه‌ای به نحوی در دستان سپاه است و بخشی از سپاه است که دارد این قضیه را می‌گرداند.

بله آن اتفاقی که در تظاهرات مردم افتاد و سرکوب شدند، سرکوب دست سپاه بود اما به گمان من کل این پروژه، پروژه‌ی آقای خامنه‌ای است.

یعنی فکر می‌کنید آقای خامنه‌ای سپاه را هم تحت کنترل دارد؟

من تئوری‌ام این است. من در مقالاتم از سلطانیسم دفاع می‌کنم و همین الان هم مقاله‌ی مبسوطی راجع به این نوشتم که پنج قسمت‌اش تا حالا چاپ شده. مسأله‌ی من این است که حکومت، سلطانی و دست خامنه‌ای است. نه این که الان حکومت نظامی باشد و دست سپاهی‌ها.

این قدرت را آقای خامنه‌ای از کجا گرفته؟

سلطان در نظام سلطانی کسی نیست که در خلاء کار کند. به هرحال او هم قدرتش بر چیزی متکی است. دو نقطه‌ی اتکاء دارد: یکی درآمدهای اقتصادی مستقل است که همین نفت است و دیگری هم تکیه بر نظامیان است. همین دوتاست. نظام‌های سلطانی که ماکس وبر می‌گوید، دو نقطه‌ی اتکایش یکی روی استقلال مالی از جامعه است که این را از طریق نفت دارد و یکی هم اتکایش به نظامیان است. همین است.

آقای گنجی شما در سخنرانی‌تان در شهر کلن، بسیار تأکید داشتید بر این که باید مردم  و نهادهای مدنی را تقویت کرد. من تا پایان به سخنان شما گوش دادم، ولی متأسفانه جواب این سؤالم را نگرفتم که در نظامی که به قول شما نظام سلطانی است و تکیه‌اش بر پول و نهادهای نظامی بسیار قدرتمند و حتی مخوف است، چه طور می‌شود مردم و نهادهای مدنی را تقویت کرد؟

بدون اجازه! مگر الان چه کار می‌کنند؟ مثلاً فرض کنید خانم عبادی کانون مدافعان حقوق بشر درست کرده است. رژیم می‌گوید این غیرقانونی است. آن‌ها کارشان را می‌کنند، زندان هم می‌روند. زن‌ها جنبش زنان راه انداختند. دولت می‌گوید غیرقانونی است. این‌ها کارشان را می‌کنند. همین کاری که الان خانم‌ها می‌کنند بهترین الگوست. مگر زنان ایران چه کار می‌کنند؟ دخترانی که الان دارند در ایران برای برابری حقوقی مبارزه می‌کنند، دولت می‌گوید کارشان غیرقانونی است و دائماً بازداشت‌شان می‌کند. ولی آنها هم کارشان را می‌کنند. راهش همین است. من در صحبت‌هایم هم همین را گفتم. یعنی شما به دنبال این نباشید که از دولت برای این کارها اجازه بگیرید. این کارها را باید بکنید، همه هم در ایران دارند همین کار را می‌کنند.

نکته‌ی دیگری که به آن اشاره کردید، این که در چارچوب قانون اساسی کنونی ایران نمی‌شود هیچ تغییری داد...

نه! گذار به دموکراسی را گفتم. نگفتم نمی‌شود هیچ تغییری داد. ولی شما می‌توانید در عمل این کار را بکنید و آقای موسوی و بقیه هم می‌خواهند در عمل این کار را بکنند.

اگر ممکن است بیشتر توضیح دهید. چون سؤالی که الان خیلی مطرح هست همین بحث فعلی ماست. مثلاً بحث تقویت نهادهای مدنی. در چارچوب قانون اساسی کنونی اصلاً امکان ندارد. یعنی همان طور که شما هم اشاره کردید، برای هر نهادی باید اجازه گرفت، باید دولت پشتش باشد. بدون نهاد مدنی هم نمی‌شود گذار به دموکراسی داشت. این یک دور باطل یا یک چرخه‌ی باطل است. چه طور می‌شود از این چرخه‌ی باطل بیرون آمد؟

راهش همین است که به شما گفتم. شما ببینید، الان در ایران مثلاً دولت می‌گوید من مطلقا اجازه نمی‌دهم جنبش سبز تجمع بگذارد. الان جنبش سبز چه کار می‌کند؟ دارد تجمعاتش را می‌گذارد. حالا از هر راهی که توانسته. راهش همین است. یعنی وقتی دولت می‌گوید این غیرقانونی است و ما شما را بازداشت می‌کنیم یا برخورد می‌کنیم، مردم به حرفش گوش نمی‌دهند. راهش همین است. یعنی شما در عمل باید جامعه را قدرتمند کنید و آن کاری که دولت اجازه نمی‌هید، بکنید. این کاری است که دولت را دارد عقب می‌راند. الان در ایران رفته رفته دارد این موازنه‌ی قوا شکل می‌گیرد. اگر جنبش سبز بتواند گسترده‌تر و در واقعیت تبدیل به یک قدرت شود، دیگر اصلاً آن قوانین به قول مارکس صورتهای روبنایی هستند.

شما از چه نظر می‌گویید موازنه‌ی قدرت؟ الان پنج حکم اعدام صادر شده که یکی‌از آن‌ها هم تأیید شده است! بیم این می‌رود که با اجرای این اعدامها، مردم بترسند و عقب‌نشینی کنند. پس چه طور شما حرف از موازنه‌ی قدرت می‌زنید؟

در بحث‌های گذار به دموکراسی این طور نیست که شما یک شبه این موازنه را ایجاد می‌کنید. این یک فرایند است. این فرایند ممکن است پنج سال طول بکشد یا سه سال طول بکشد. هیچ جا یک شبه نشده. در لهستان که اعتصابات کارگران کشتی‌سازی گدانسک بود و لخ والسا و دیگران؛ چندین سال طول کشید. حتی حکومت مجبور شد حکومت نظامی درست کند. هیچ کسی نمی‌تواند بگوید که این یکشبه صورت می‌گیرد، ولی راهی جز این وجود ندارد. اگر شما جامعه را قدرتمند نکنید، هیچ جوری نمی‌توانید به دموکراسی برسید. در عمل شما باید مردم را قدرتمند کنید. وقتی شما موازنه‌ی قوا را در عمل ایجاد کردید، دولت مجبور می‌شود با شما مذاکره کند. ولی این که ما می‌گوییم دارد می‌شود، معنایش این نیست که الان کامل شده است. دارد رفته رفته شکل می‌گیرد. زمان هم می‌برد.

آقای گنجی در صحبت‌هایتان اشاره کردید به این که آرزو می‌کنید که جنبش سبز هرچه بیشتر از خشونت دور شود و پرهیز کند. اما اشاره به شعارهای جنبش سبز نکردید. به نظر می‌رسد یک‌مقدار شعارها رادیکالتر شده است. آیا این هم به نظر شما یک نوع گرایش به خشونت است یا نه؟

نه! شعارها لزوماً خشونت نیست. من حتی شعار علیه خامنه‌ای و جمهوری اسلامی را هم نمی‌گویم خشونت، این اصلاً خشونت نیست. من این را قبول ندارم که خشونت است.

ولی رادیکالترشدن هست یا نه؟

بله. ببینید، جنبش سبز یک طیف وسیع است. این سر طیف‌اش ممکن است کسانی باشند که بگویند ما حتی قوانین مجلس ایران را هم قبول داریم. یک سر طیف هم می‌توانند کسانی باشند که حتی اسلام را قبول ندارند. شما نمی‌توانید بگویید برای همه یک حکم دارد. یک جنبش اجتماعی وسیع است که در آن همه آزادانه دارند کارهایشان را می‌کنند. طبعاً در این جنبش کسانی چهره‌های شاخص هستند.

خب این چهره‌های شاخص اگر با این شعارها مخالف باشند  که البته هستند و اعلام هم کردند که این شعارها، شعار جنبش سبز نیست، آنوقت دوگانگی و دوپارگی نمی‌افتد؟

تا حدی که من در صحبت‌های آقای موسوی و کروبی تعقیب کرده‌ام، آن‌ها برخوردی با این شعارها نکردند. حرفشان این است که ما این جنبش سبز را می‌توانیم این طوری بهتر پیش ببریم که در این چارچوب باشد. ولی من در صحبت‌هایشان ندیدم که علیه این شعارها صحبت کرده باشند.

ولی حداقل آنها را به عنوان شعارهای انحرافی مطرح کرده‌اند!

خوب این نظر آن‌ها است.

نظر شما چیست؟

من گفتم این شعارها را اصلاً خلاف جنبش سبز نمی‌بینم. چون جنبش سبز یک طیف است و شما نمی‌توانید بگویید فقط شعار عده‌ای سبز است. این یک جنبش وسیع است. خود آقایان موسوی، کروبی و خاتمی هم گفتند که این یک جنبش وسیع است. اگر یک جنبش وسیع هست، که هست، همه جور شعار می‌تواند در آن باشد. ولی عده‌ای طبعاً چهره‌های شاخص‌تری هستند.

آیا به نظر شما ن طرح این گونه شعارها می‌تواندبرای این جنبش خطرناک باشد؟

بعضی از دوستان نظرشان این است که این‌ها خطرناک است. ولی به نظر من مردم رفته رفته دارند درمی‌یابند. کما اینکه خود آن چهره‌های شاخص هم دریافته‌اند. به هرحال همه دارند درمی‌یابند که پشت تمام این چیزها آقای خامنه‌ای هست. چه کار بکنند؟ وقتی این‌ها می‌گویند در انتخابات احمد‌ی‌نژاد کلک زده است، در واقع احمد‌ی‌نژاد کلک نزده، آقای خامنه‌ای دستور داده که این آقا همچنان رئیس جمهور باشد. خب این را جامعه می‌فهمد، جوانها می‌فهمند و واکنش نشان می‌دهند. من که نمی‌توانم به جامعه بگویم، نه، آقای خامنه‌ای پشت این جریان نیست. خود احمدی‌نژاد و وزیر کشورش این کار را کردند.

این، جنبش را به سمت آن چیزی که شما الان برخلافش صحبت کردید و به شدت جنبش را از آن بر حذر داشتید، یعنی به سمت یک انقلاب و دگرگونی سوق نمی‌دهد؟

نه به سمت انقلاب سوق نمی‌دهد. در واقع گذار به دموکراسی ترکیبی از این است. بالا در دولت حکومت به دو گروه تندرو و میانه‌رو شقه می‌شود. در پایین و در سطح جامعه مدنی نیز به دو گروه رادیکال و میانه‌رو تقسیم می‌شود. بعد میانه‌روهای پایین با میانه‌روهای بالا ائتلاف می‌کنند و دو جناح تندرو را کنار می‌گذارند تا آن توافق شکل گیرد. درجاهایی که گذار به دموکراسی صورت گرفته، یک چنین کارهای صورت گرفته است.

اشاره کردید به این که چه کارهایی باید بکنیم. گفتید از گفت‌وگو باید شروع بکنیم. خیلی تأکید داشتید روی گفت‌وگو. الان چندی است که در سایت‌های اینترنتی گروهی تحت عنوان «حقوقدانان جنبش سبز» پیش‌نویس قانون اساسی جدیدی تهیه کرده‌اند. عده‌زیادی معتقدند که این کارها زود است و جنبش را از مسیر اصلی‌اش منحرف می‌کند. نظرتان را راجع به این قضیه هم بگویید.

من در هر زمینه‌ای که روشنگری شود، صددرصد موافقم. ولی راجع به چیزهایی که شقاق در جنبش ایجاد می‌کند، معتقدم نباید کرد. باید گذاشت زمانی که جنبش پیروز شد، اختلاف‌هایمان را سر  صندوق رأی حل کنیم. یعنی باید توافق کنیم که شما یک حزب دارید، من یک حزب، ایشان هم یک حزب. صدتا حزب است. حزب هم برنامه‌هایش را دقیق به مردم اعلام می‌کند، بعد مردم می‌توانند به آن برنامه‌ای که می‌پسندند رأی دهند. صندوق رأی تکلیف را روشن می‌کند.

ولی امروز مثلاً ما وارد بحث‌هایی شویم که دعوا ایجاد می‌کند، من این را به سود جنبش نمی‌بینم. ولی روشنگری در هر زمینه‌ای، مثلاً این که ما سر خشونت بحث کنیم که سی سال خشونت بوده، بگوییم ما خشونت به کار نخواهیم برد. باید روی این قطعاً بحث کنیم. قطعاً امروز باید با همدیگر توافق کنیم که اگر در ایران گذار به دموکراسی صورت گرفت، هر کسی که حاکم شد، خشونت به کار نبرد. هر رژیمی که حاکم شد، مخالفین خودش را زندانی نکند. باید روی این‌ها بحث کنیم.

آقای گنجی برخی شما را سخنگوی جنبش سبز در خارج از کشور می‌دانند. چنین عنوانی را برای خودتان قائلید؟

نه، مطلقا! نه کسی باید من را سخنگوی جنبش سبز در خارج بداند، نه من سخنگوی جنبش سبز در خارج هستم و نه این حرف درستی است و من به شدت تکذیب‌اش می‌کنم. من حداکثر می‌توانم یکی از تأییدکنندگان این جنبش یا یکی از اعضای این جنبش باشم.  این حرفها، حرفهای عجیب و غریبی است که به گمان من به این جنبش ضربه می‌زند. این که کسی بیاید و بگوید که یک چنین نقشی دارد. به زیان این جنبش است.

و رهبر چطور؟ آیا برای این جنبش قایل به وجود رهبری هستید؟

این سؤال کمی سخت است. اولاً آقای خاتمی ‌و آقای موسوی و کروبی تا حالا چنین عنوانی خودشان برای خودشان به کار نبرده‌اند و گفته‌اند ما هم جزو این جنبش هستیم. الان هم فعلاً جنبش رهبری تثبیت شده‌ای ندارد. یکسری چهره‌های شاخص دارد که همین افرادی هستند که همه می‌دانند. ولی امروز هنوز جنبش به آنجایی نرسیده که شما بگویید یک رهبری تثبیت شده دارد.

آیا از لحاظ تئوریک باید داشته باشد یا نه؟

به طور طبیعی جنبش که پیش برود، چنین خواهد شد. یعنی نیازی نیست ما نگران آن باشیم. اگر این جنبش ادامه پیدا کند، قطعاً از درون خودش رهبری هم خواهد داشت. و اگر کسی فکر کند که رهبری این جنبش در خارج است، این یک طنز است، یک جوک است. نمی‌شود من در خارج بنشینم و بعد بگویم من رهبر جنبش هستم. اگر جنبشی در ایران هست، که هست، رهبری آن هم از بطن همان جنبش درمی‌آید.


مصاحبه‌گر: میترا شجاعی
تحریریه: رضا نیکجو

صفار هرندی از دانشگاه کاشان گریخت

حضور صفار هرندی در دانشگاه کاشان با واکنش شدید دانشجویان این دانشگاه
همراه بود.  دانشجویان این دانشگاه که به تازگی چندین تجمع در اعتراض به
بازداشت هم دانشگاهیانشان برگزار کردند ، شب گذشته نیز با حضور صفار
هرندی و ممانعت بسیج این دانشگاه از ورود دانشجویان مستقل به محل برگزاری
سخنرانی به خشونت کشیده شد و با شعارهای ضد دولتی و اعتراضات شدید
دانشجویی همراه شد موجب فرار مفتضحانه¬ی صفار هرندی از جمع معترضان به
حضورش شد.
   جمعیت خشمگین، که با شعارهایی از قبیل "ننگ ما ننگ ما، وزیر فرهنگ
ما"، "دیکتاتور حیا کن دانشگاهو رها کن" ، "پول نفت چی شده، خرج بسیجی
شده" ، "مرگ بر دیکتاتور" ، "صفار برو گم شو" ، "قاتل برو گم شو" و...
اعتراض خود را نسبت به حضور وزیر ارشاد دولت نهم در دانشگاه کاشان اعلام
کردند. این اعتراضات که حدود 2 ساعت ادامه یافت، در محل درب خروجی تالار
آزادی دانشگاه، با واکنش بسیجیان حاضر در جلسه به خشونت کشیده شد.
 دانشجویی بسیجی نیز که قصد شعار دادن علیه دانشجویان معترض را داشت، با
شعار"نصر من الله و فتحٌ غریب مرگ بر این دولت مردم فریب"  کل حاضران
داخل و خارج از تالار را به خنده انداخت.
در انتها از صفار هرندی و حاضران در جلسه  با شعار های "صفاک برو گم شو"
، "صل علی محمد قاتل فرهنگ آمد" ، "بسیجی واقعی، همت بود و باکری" ،
پذیرایی شد. صفار هرندی هم به شکل مفتضحانه ای از جمع مخالفان خود با کمک
نیروهای لباس شخصی، گریخت

باد هر جا که بخواهد می وزد - ابراهيم نبوي

سه شنبه ۳ آذر ۱۳۸۸
من که مانده ام چه چیزی صدایش بزنم؟ چهار سال قبل وقتی احمدی نژاد رئیس جمهور شد، بطور خلاصه نام ا.ن. را انتخاب کردم. اینطوری هم مردم می فهمیدند منظور من کیست، هم کسانی که بدون خواندن متن موضوع را بو می کشیدند و دست شان می آمد که قضیه چیست و طرف کیست. اما یکی دو نفر از دوستان گفتند ننویس، گناه دارد. حالا اکثر آن دوستان یا به وسیله ا.ن. زندانی شده اند یا خودشان همان " ان" را در نوشته های شان بکار می برند. بعدا فکر کردم بنویسم الف نون که هم مخفف بود، هم تکرار نامش شامه مردم را آزار نمی داد، با این همه گفتم بگذار الفنون بنویسم که مودبانه تر باشد. حالا دیگر من می نویسم احمدی نژاد یا الفنون ولی همه می نویسند ان. چکارش کنیم؟ وقتی یک کسی واقعیت خودش را نشان داد که نمی شود به مردم گفت، باد آمد و بوی عنبر آورد، بالاخره مردم می فهمند، بخصوص وقتی که آدم وسط جلسه مجلس ول می کند می رود بیرون و تجدید وضو می کند. حالا می ترسیدی نمازت دیر بشود، همان صاحب نماز بزند به کمرت!

حالا هم که هلک و تلک، با دویست نفر تاجر و صد نفر مشاور تبلیغاتی، رفته برزیل. آدم مخش سوت می کشد. اصلا 300 نفر ایرانی در تاریخ برزیل وارد این کشور شده بودند؟ برزیل تولید کننده اقتصادی است؟ همسایه ماست؟ سابقه همکاری سیاسی با ما دارد؟ همفکر و هم کیش و هم زبان ماست؟ شده مثل بچه میلیاردرهای نفتی عربستان سعودی که با دویست تا عضو حرمسرا و صد تا داداش و نود تا مامان می روند هتل هفت ستاره جزایر قناری را دربست اجاره می کنند، که فروشنده های آنجا قورباغه رنگ کنند جای سانتریفیوژ بیندازند به طرف. این خط این هم نشان، اگر رفاقت ایران و برزیل به سه ماه کشید، من دیگر دست به قلم نمی برم. هنوز از تهران راه نیافتاده، هزاران نفر در برزیل علیه احمدی نژاد تظاهرات کردند. البته من آمارش را ندارم، عکس هم ندیدم، ولی وقتی کیهان می نویسد دهها نفر تظاهرات کردند، یعنی حداقل بین پنج تا ده هزار نفر بودند.

روش محاسبه جمعیت: یک میلیون نفر در تهران روز 25 خرداد تظاهرات کردند، بی بی سی گفت چند صد هزار نفر، کیهان نوشت چهار پنج هزار نفر. به همین دلیل برای محاسبه جمعیت مخالفان دولت کنونی از یکی از سه فرمول زیر می شود استفاده کرد:
روش اول: جمعیت واقعی= تعداد جمعیت اعلام شده توسط کیهان ضربدر 300
روش دوم: جمعیت واقعی= تعداد جمعیت اعلام شده توسط تلویزیون بی بی سی ضربدر 10
روش سوم: جمعیت واقعی= تعداد جمعیت اعلام شده توسط مجاهدین خلق تقسیم بر 10

آقای الفنون قرار است در 24 ساعتی که در برزیل خواهد بود، قرار است این برنامه ها را انجام دهد: مذاکرات دو جانبه هیات 200 نفره با طرف برزیلی، امضای اسناد توافقات تجاری( این اسناد به گفته یکی از سخنگویان دولت یک و نیم برابر کل اسنادی است که در پنجاه سال گذشته میان ایران و برزیل امضا شده است)، ملاقات با روسای مجلسین سنا و نمایندگان، سخنرانی در دانشگاه برازیلیا( احتمالا شبیه کربلای کلمبیا خواهد شد)، مصاحبه مطبوعاتی با شبکه تلویزیونی برزیل، دیدار با ایرانیان مقیم برزیل. آگاهان نکات مهم این دیدار را بشرح زیر اعلام کردند:

اول، اصولا ایران و برزیل پیوندهای مشترک زیادی با هم دارند، به همین دلیل در صد سال گذشته فقط یک بار 43 سال قبل شاه ایران لنگه کفش اش از هواپیما پرت شده بود توی سائوپولو، رفت آن را برداشت و سریعا برگشت.
دوم، برزیل یک کشور انقلابی است، ایران هم انقلابی است، به همین دلیل در سی سال گذشته ایران انقلابی با برزیل انقلابی هیچ ارتباطی نداشته است.
سوم، این ملاقات با برنامه ریزی دقیق صورت گرفته است. در پانزدهم فروردین متکی یک بار در حین تماشای مسابقه فوتبال برزیل، یاد این کشور افتاده و از آن زمان تصمیم گرفته شده است که رابطه ایران و برزیل در مورد غنی سازی اورانیوم جدی گرفته شود، به همین دلیل هم ایران اول با روسیه مذاکره کرد، بعد با ترکیه مذاکره کرد، بعد با هند مذاکره کرد، بعد، دقیقا چهار روز قبل دولت تصمیم گرفت برای انجام یک معامله دویست هزار دلاری اورانیوم، چهار میلیارد دلار معاملات دیگر با برزیل انجام دهد.
چهارم، یکی از مهم ترین دلایل برقراری ارتباط میان ایران و برزیل این است که در برزیل هیچ ایرانی غیر از کارکنان سفارت ایران زندگی نمی کنند، و به همین دلیل از نظر سیاسی اهمیت ویژه ای برای دولت دهم دارد.
پنجم، قرار است دولت از این به بعد کلیه داداش بازی و پوتین بازی هایش با روسیه و ونزوئلا را به برزیل منتقل کند.
ششم، یکی از مهم ترین روش های مدیریت جهان این است که آدم هی بگردد کشور جدیدی پیدا کند که در کلیه زمینه ها( بدون یک درجه تخفیف) با آن رابطه برقرار کند.
نتیجه گیری اخلاقی: آدم دستپاچه یک کار را ده بار انجام می دهد، می گوئید نه، صبر کنید ببینید تا سه ماه بعد اصلا ایران و برزیل برای همدیگر تره خورد می کنند؟

آرامش در طوفان

آقا کلی از اینکه ابطحی آزاد شده خوشحالم. در زندگی هرگز این قدر بخاطر آزادی یک انسان از زندان احساس خوبی نداشتم. اصلا این آدم، آدم حسابی است. خدا کند که زودتر بقیه هم آزاد شوند. کلی کار داریم که تا شانزده آذر باید انجام بدهیم. خوشبختی که یکی دو تا نیست!

اعلام شده که قرار است جلسه سران سه قوه با شرکت سران قبلی سه قوه، از جمله خاتمی و شاهرودی و هاشمی و لاریجانی و حداد عادل و ناطق نوری برگزار شود. البته که جلسه خوبی است. ظاهرا احمدی نژاد از رفتن به این جلسه خودداری کرده و به نظر می رسد بخاطر همین هم رفته به برزیل که خبرش را هم نشنود. نه که حالا خیلی خوشحال باشم و فکر کنم همه چیز حل شد. ولی همین که قرار باشد به قول علی لاریجانی " حقیقت در فضای مشت زنی سیاسی کشف نشود" و لاریجانی هم از هاشمی دفاع کند و بقیه هم بپذیرند که کشور در شرایط متعادل قرار بگیرد خوب است.

از نظر من جنبش سبز در شرایط آرامش و تعادل سیاسی تازه جای خودش را پیدا می کند. البته مطمئنم که آن طرف قضیه، یعنی رادیکال های کودتاچی، اصلا دوست ندارند که شرایط آرام بشود. بالاخره مردم که حق شان را می خواهند و تظاهرات شان را می کنند و رای شان را هم پس می گیرند، هر چه شرایط متعادل تر باشد، تعداد مردمی که به خیابان می روند بیشتر خواهد بود، و هر چه تعداد مردمی که به خیابان می روند بیشتر باشد، حجم خشونت کمتر خواهد بود و هر چه خشونت کمتر باشد، جنبش سبز رشد بیشتری می کند. علی لاریجانی دیروز گفت: " فضای سیاسی ایران نیازمند آرامش است."

راه رسیدن به آرامش چنین است

احمدی نژاد شش ماه حرف نزند، در نتیجه خامنه ای هم مجبور نیست از احمدی نژاد دفاع کند و به جلسات شعرخوانی اش می رسد، در نتیجه چون خامنه ای حرف نمی زند، مردم کشته نمی شوند و زندانی ها هم آزاد می شوند، در نتیجه چون مردم کشته نمی شوند تظاهرات آرام برای اعتراض به دولت کودتا با حضور گسترده مردم و بدون شعار تند برگزار می شود، در نتیجه مجلس می تواند براساس خواسته مردم دولت را استیضاح و برکنار کند. در نتیجه رهبری هم می تواند برود چالوس، یوسفعلی میرشکاک را هم با خودش ببرد که برایش شعر بخواند، در نتیجه مردم زندگی شان را می کنند. حرف عجیبی زدم؟ دولت هیچ وقت چنین عقب نشینی نمی کند؟ آقا حاضر نیست جا بزند؟ اشتباه می کنید، حکومت دو راه دارد، یا باید در یک زمان سه ساله تغییر کند، یا در یک زمان شش ماهه.

جنبش سبز پیروز شد

اشکال ما این است که فکر می کنیم که جنبش سبز یک انقلاب است که انتظار داریم اتفاقی بیافتد تا معلوم شود پیروز شده است. جنبش هیچ وقت پیروز نمی شود، هیچ وقت هم تمام نمی شود، البته به شرط اینکه آغاز بشود. ممکن است سالها بگذرد و یک جنبش آغاز نشود، مثلا جنبش حقوق مدنی آمریکا ممکن بود هرگز آغاز نشود، اما وقتی آغاز شد، یکی از مراحل اش مثلا این است که اوباما، به عنوان یک سیاهپوست رئیس جمهور آمریکا شد. در ایران جنبش احقاق حقوق مدنی به نام جنبش سبز تازه شروع شده است، تا به جایی برسیم که مردم احساس کنند همه چیز همان است که می خواهند، سالها وقت لازم است. تغییر حکومت جمهوری اسلامی ممکن است جنبش سبز را تسریع کند. تازه داستان شروع می شود. فکر کردید به همین سادگی است که یک دولت تغییر کند و تمام شد رفت؟ تازه اول دعواست و تازه اول عشق است.

پنجاه سال قبل، ماشین جیپ شبیه جعبه بود، دوج شبیه کشتی بود، فولکس شبیه نیم دایره بود، رنج روور شبیه مکعب مستطیل بود، هر ماشینی یک شکلی داشت، امروز بعد از پنجاه سال همه ماشین ها شبیه تخم مرغ هستند. فقط یک قانون است که باعث شباهت همه ماشین ها به هم شده است. و آن قانون " باد" است، باد قوی ترین قانون برای هر چیزی است که حرکت می کند. همه طراحان و سرمایه داران و مردم و حکومت ها باید این قانون را در نظر بگیرند. جنبش سبز یک محتوا و یک خواسته ندارد، جنبش سبز، یک نوع رسانه و یک شکل و یک شیوه رفتار سیاسی اجتماعی است. این شیوه همه را تغییر می دهد. در مقابل باد می شود مقاومت کرد، ولی این احمقانه ترین کاری است که می شود کرد.

آرشیو

برچسب‌ها