با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!

آخرین اخبار

۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

واگویه ای با بزرگ نیا ؛ قندچی و شریعت رضوی سه آذر اهورایی 16 آذر

خون می چکد زناله ی بلبل در این چمن
از سه قطره خون شما در سال 32 بیش از نیم قرن می گذرد و اکنون در سال 88  مردان و زنان این مرزو بوم به انتظار 16 آذر ایستاده اند که از راه برسد  بی قرارند تا سرخی خون شما را با رنگ "سبز"  گره بزنند تا شاید دیگر برای حق گویی و حقیقت خواهی خونی بر زمین ریخته نشود. اما  در ان سوی اردو داعیه داران مبارزه با جانشینان نیکسون از فرارسیدن 16 آذر پریشانند و نگران؛ از هم اکنون در تدارک برچیدن بساط یاران دبستانی شمایند؛ گروهی وعظ و خطابه  می کنند و گروهی راه تهدید و ارعاب را در پیش گرفته اند تا شاید جوشش خون شما در رگ های دانشجویان و جوانان این مرزو بو م را فرو نشانند. افسوس نمی دانند یا نمی خواهند بدانند که خون شما اکنون زنگ بیداری و رویش سبز آزادی است  و بی تردید خواب خفتگان را آشفته خواهد کرد.
نوشته : س. مبنا

"
اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می‌زدم، همان‌جایی که بیست و دو سال پیش، « آذر» مان، در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند! این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفته اند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته اند، نخواستند - همچون دیگران - کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر که را می آید، بیاموزند، هرکه را می‌رود، سفارش کنند. آنها هرگز نمیروند، همیشه خواهند ماند، آنها «شهید» ند. این «سه قطره خون» که بر چهره ی دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. کاشکی می توانستم این سه آذر اهورائی را با تن خاکستر شده ام بپوشانم، تا در این سموم که می وزد، نفسرند! اما نه، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه دارم." این سخن دکتر شریعتی است  سنگ چخماق جرقه های بیداری در جوانان  که اینک  شماری از دست پرورده های او  در زندان بسر می برند.گویی باز این سخن را باید تکرار کرد اینک نگه دارنده این سه آتش در سینه ؛ ققنوس وار از خاکستر گرمتان ؛ شعله های بیداری برافروختند و در این سال و ماه  بارها بر خوابگاه هم کلاسی های شما یورش آوردند ؛ بیدار دلان را از اتاق ها  به زیر افکندند؛ در خیابان ها آتش گشودند؛ خون بر سنگفرش دانشگاه و خیابان ریختند.ای سه اذر اهواریی بگذار بگویم که برما در این زمانه چه گذشت ؛ پیشتر؛ شب ها پیش از انتخابات بود ؛ در خبایان ها ی شهر شور و شوقی شگفت بود که در تمام 30 سال جمهوری اسلامی  سابقه نداشت حتی شادی پایان جنگ  ؛ پیروزی  تیم ملی  در استرالیا ؛ چهارشنبه سوری ها و ...  چنین نبود شهر حال و هوایی داشت که  آدم های سرد و بی روح و خسته را به وجد می آورد.آن روزها بهانه برای شادی به دست آمده بود گویی ملت تازه زاده شد تا اندوه هزاران را فراموش کند جوانان پسر و دختر تا پاسی از شب در خیابان شعار می دادند هوادارن دو طیف روبروی هم  بی آن که به یکدیگر توهین کنند از کاندیدای خود حمایت می کردند تبسم ها به خنده و خنده ها به قهقه تبدیل می شد مخالفان با خنده همدیگر را بدرقه می کردند و از خشونت خبری نبود .فضای تحمل بود و مدارا ؛ کسی به پایان انتخابات فکر نمی کرد برخی جوانان می گفتند مهم نیست فردا چه می شود مهم این است که ما داریم دمکراسی را تمرین می کنیم .جوانان بی قرار رنگ بودند ؛ رنگ سبز جایگزین رنگ تیره و شب زدگی شده بود.اما 22 خرداد از راه رسید ؛ گمان می کردند روزان و شبان پس از آن انتخاب شور انگیز ادامه دارد ؛ با این پندار 25 خرداد به خیابان ها آمدند با ترانه ی آشتی بی دشنه و آتش اما  دریغ .   
 همه ی امیدها برباد رفت و هر سخنی  و شعاری آتش فشان شعله ی خشمی شد ؛ دیگر طاقت فریبکاران از آن همه شادی ملت تمام شده بود در پستوی خود احکامی را نوشتند و هنوز شب از نیمه نگذشته بود که گزمه گان نقاب  از چهره برگشودند و از در و دیورا شهر فروریختند با دشنه و آتش ؛ دیگر در شهر کسی خنده نمی خرید خشم چهره برافروخته بود  و کینه توزان و زورمداران نگران از تخت و بخت خویش خون می طلبیدند.   از سه قطره خون شما در سال 32 بیش از نیم قرن می گذرد و اکنون در سال 88  مردان و زنان این مرزو بوم به انتظار 16 آذر ایستاده اند که از راه برسد  بی قرارند تا سرخی خون شما را با رنگ "سبز"  گره بزنند تا شاید دیگر برای حق گویی و حقیقت خواهی خونی بر زمین ریخته نشود.  اما  در ان سوی اردو داعیه داران مبارزه با جانشینان نیکسون از فرارسیدن 16 آذر پریشانند و نگران؛ از هم اکنون در تدارک برچیدن بساط یاران دبستانی شمایند؛ گروهی وعظ و خطابه  می کنند و گروهی راه تهدید و ارعاب را در پیش گرفته اند تا شاید جوشش خون شما در رگ های دانشجویان و جوانان این مرزو بو م را فرو نشانند. افسوس نمی دانند یا نمی خواهند بدانند که خون شما اکنون زنگ بیداری و رویش سبز آزادی است  و بی تردید خواب خفتگان را آشفته خواهد کرد.
برگرفته از ايرناي ما


مسير هاي ديگري كه براي راهپيمايي 16 آذر در تهران پيشنهاد مي شود






مسير شماره يك : دانشگاه صنعتي شريف - خيابان آزادي - خيابان انقلاب - دانشگاه تهران

مسير شماره دو : خيابان ستارخان - خيابان نصرت - دانشگاه تهران

مسير شماره سه : ميدان هفت تير - خيابان كريمخان - ميدان ولي عصر

مسير شماره چهار : دانشگاه امير كبير - خيابان انقلاب - دانشگاه تهران

مسير شماره پنج : ميدان امام خميني - خيابان فردوسي - ميدان فردوسي - خيابان انقلاب - دانشگاه تهران

مسير شماره شش : مجتمع كوي دانشگاه - خيابان كارگز شمالي - دانشگاه تهران


مسير شماره هفت : ميدان ولي عصر - بلوار كشاورز - خيابان كارگز - دانشگاه تهران




البته دوستان و ياران هميشه سبز توجه داشته باشيد كه اين مسيرهاي اعلام شده تنها راه براي راهپيمايي نيست ، هر گروهي يا دسته اي مي تواند بنا بر پيشنهادات خود مسيرهاي ديگري را اعلام كند كه مي توان از آنها نيز استفاده نمود . در ضمن ذكر اين نكته ضروري است كه با توجه به اين كه شعار هميشه و همواره جنبش سبز پرهيز از درگيري و خشونت بوده و است لذا باز خاطر نشان مي كنيم كه در صورت ممانعت از راهپيمايي توسط مامورين نيروي انتظامي يا ساير نهادها مي توانيد از مسيرها يا راه هاي ديگر استفاده نمائيد .
با توجه به اين كه ممكن است در روزهاي آتي اينترنت و شبكه تلفن همراه كما في السابق دچار مشكل شوند لذا لازم است كه از هم اينك نسبت به اطلاع رساني اين مسيرها يا ساير مسيرهاي مد نظر خويش به دوستان و همراهانتان اقدام نمائيد .
وعده ما شانزدهم آذر ماه ، همه با هم و دوش به دوش با دانشجويان هميشه آزاده در سراسر ايران
به اميد پيروزي ايران و ايراني

اعلام مسيرهاي راهپيمايي 16 آذر در 4 شهر بزرگ

لطفا اطلاع رساني كنيد
جهت مشاهده دقيق نقشه ها بر روي آنها كليك كنيد


تهران


اصفهان




شيراز




مشهد





شانزده آذر روز دانشجو است . دانشجويي كه پنجاه و اندي سال است شده تك نداي خروش ايران كه بر مي خيزد ، بر مي خيزد تا حق راستين مردماني خاموش را از حاكمان بستاند . شانزده آذر روز دانشجو است روز راد مرداني كه خونشان و جانشان را صادقانه نثار ابي و خاكي كردند كه من و تو نيز شريكيم در آن . شانزده آذر روز نداي ايران است هر چند از زبان دانشجو . و اينك دستهاي سبز پايمردان سازننده فردا شما را مي خواند تا ياري اش كنيد براي آزادي . هم وطن ! ايراني ! امروز بر نخيزيم من و تو فردا چه جوابي داريم براي آيندگاني كه حقوقشان را زما مي خواهند .


شانزده آذر در پيش است مبادا حسرتي بيافزاييم براي فردامان

همه با هم در كنار دانشگاه و دانشگاهيان

در شانزده آذر

كبوتر آزادي بر روي 16 آذر نشسته است



لااقل ،حدادعادل، باشيد

شب گذشته وقتى از سیماى جمهورى اسلامی، نطق احساسى شما را شنیدم براى چندمین بار طى ماه‌‌هاى اخیر از وجود شکاف و فاصله‌اى که بین ذهنیت و شناخت مثبتى که از حضرتعالى دارم و آنچه مى شنیدم، دچار افسوس شدم و برآن شدم تا به رسم دوستى‌‌هاى دیرین با شما سخن بگویم. خوب به خاطر دارید که آشنایى بنده با حضرتعالى به سال ۵۸ باز مى گردد که حسب اتفاق و البته با حسن ظن جنابعالی، حقیر به عنوان یکى از دبیرهاى حق التدریسى دبیرستان صادق منطقه سه تهران، به حلقه محدود و بسیار صمیمى گروه مؤلفین کتب علوم اجتماعى سازمان پژوهش وزارت آموزش و پرورش پیوستم و شاید بتوانم بگویم یکى از خوش آیندترین تجارب اعتقادی، علمى و حرفه اى خود را در آن سال ها با حضرتعالى آغاز کردم.
آن روز شکاف‌‌هاى سیاسى امروز نبود و همه به عشق اسلام، انقلاب و امام دور هم جمع بودیم و من صادقانه مى گویم که آنچه از آن ایام به ذهن دارم، هوشمندی، دقت و نگرش عقلانى توأم با دینمدارى و جدیت و پشتکار ستودنى شما در جمع محدود ما بود و البته احساسم تاکنون این بوده است که جنابعالى نیز نگاه مثبتى به این همکارتان داشتید. گویا دست تقدیر این بود که در همان ایام به فاصله اندکى هردو ما افتخار آن را داشتیم که از خانواده خود یک برادر به جمع عظیم شهداى انقلاب و جنگ تقدیم کنیم و این امر نیز پیوند و دوستى ما را محکم‌تر کرد.
خوب مى دانید که از همان ایام کمابیش به نقاط قوت و ضعف سوابق یکدیگر نیز واقف بودیم و بعضاً اختلاف نظرهایى هم داشتیم که از جمله در خصوص ارادت حقیر به اندیشه‌‌هاى مرحوم شریعتى و استنباط‌‌هاى ضد سرمایه دارى از اقتصاد اسلامى تا حدودى با هم فاصله داشتیم. خوب به خاطر دارم که از همان نیمه اول دهه ۶۰، در صف بندى‌‌هایى که له وعلیه دولت آقاى موسوى به وجود آمده بود شما سلیقه مخالفین را بیشتر مى پسندیدید.
من در این سال‌ها همواره در جستجوى آن بوده ام تا عقلانیت، هوشمندى و نیز تعهد اعتقادى شما را مبناى اصیل مواضعتان بشناسم. ولى راستش را بخواهید مواضع چندماه اخیرتان را باهیچ چسبى نمى‌توانم با حسن ظن‌‌هاى سابق پیوند بزنم. اطمینان دارم که شما آنقدر آگاهى دارید که متأثر از تبلیغات جناحى این چند ماهه، تصورات غلطى از مطالبات و انتظارات منتقدین و معترضین نداشته باشید. من باور ندارم که خود شما از عمق اتفاقات و رخدادهایى که موجب سلب اعتماد بخش‌‌هاى مهمى از جامعه شده است بى خبر باشید و به طریق اولى باور ندارم که دلخورى‌‌هاى چند ساله از جریان اصلاح طلبى و شخص آقاى مهندس موسوى باعث شده باشد تا شما در کشف علل وضع موجود دچار خطاى اساسى شده باشید و همه مشکل را در قدرت طلبى آقاى مهندس موسوى بدانید. اگر قبول دارید که کشور دچار وضعیت خطرناکى است و باید کارى کرد و اگر قبول دارید که خطاهاى اساسى صورت گرفته است و باید به نحوى جبران شود باید انصاف داشته باشیم و این خطاها را یکسویه نبینیم.
جناب آقاى دکترحداد، جناح شما و در معناى عام تر کشور عزیزمان امروز«حداد» کم ندارد شاید بتوان گفت بخشى از مشکلات از حدادهاى فراوان است که به‌جاى پتک مى خواهند سرمعترضین به سندان بکوبند و چشم فتنه از حدقه در آورند. بیائید همه با هم «عادل» باشیم و یکسویه سینه چاک نکنیم. مادستمان به تریبون بین دستور مجلس و سیماى جناحى شما نمى رسد اما شما که همه را در اختیار دارید به عنوان یک عالم روشن فکر اگر نمى‌توانید حداد نباشید لااقل «حدادعادل» باشید.
به امید استمرار دوستى ها
* دبیر کل انجمن اسلامى دانشگاه‌ها
+ حیات نو

وضعیت بد سلمان سیما در اوین و ضرب و شتم شدید او توسط بازجویان

مسئولان از آن روز بترسند که انفجار رخ دهد و یک «ایام الله» باز پیدا شود

چهارشنبه, ۱۱م آذر, ۱۳۸۸
کلمه:نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تاریخ ۶ خرداد ۱۳۶۰ در حسینیه جماران به دیدار معمار کبیر انقلاب، امام خمینی(ره) نائل شدند، در آن دیدار امام توصیه‌های بسیار مهمی را خطاب به مسئولان و نمایندگان ایراد فرمودند و به آن‌ها هشدار دادند که اگر جمهوری تضعیف شود و مردم به باطن آن‌ها در آن روز پی ببرند یک انفجار و ایام‌الله دیگر رخ خواهد داد.سایت پارلمان نیوز فرازهایی از فرمایشات امام خمینی در آن جلسه را به مناسبت روز مجلس منتشر کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
من یک کلمه راجع به مجلس و محیط مجلس عرض دارم . و یک کلمه هم راجع به کشور و کسانی که در این کشور مشغول به خدمت هستند.من می خواستم که این مجلس یک معلم باشد از برای همه کشور، و برای مجلسهای بعد و نسلهای آینده ، که کیفیت مشاوره وکلا باید این نحو باشد.آن نحوی که در مجالس سابق ، و خصوصا این مجالس آخر پنجاه ساله ، آن طور نباشد.
انتقاد آزاد است ، به اندازه ای که نخواهند یک کسی را خفیف کنند، یا یک گروهی را خفیف کنند و از صحنه خارج کنند؛ انتقاد برای ساختن ، برای اصلاح امور، لازم است ؛ هرمجلسی باید این انتقادات را داشته باشد؛ لکن اگر [در] این انتقادات آن که انتقاد می کندبا آرامش خاطر و با نظر صحیح انتقاد بکند، این که جواب می دهد هم اگر با نظر صحیح وبدون اینکه غضب در آن راه داشته باشد جواب بدهد، آن وقت منطق در مقابل منطق است . و اگر با هیاهو و جار و جنجال بخواهید شما یک مسئله را حل بکنید، و هر کسی درنظر داشته باشد که طرف مقابل خودش را مثل یک دشمن بکوبد، عقلها کنار می رود وقوه غضبیه ، که بدترین قوه هاست اگر مهار نشود، در کار می افتد؛ و مسائل را علاوه براینکه حل نمی کنند، مشکلتر می کنند.
نظر بیطرف بسیار کم است . یعنی “نظر” بیطرف باشد؛ خودآدم هیچ وقت نمی تواند بیطرف بیطرف باشد. لکن در نظر دادن حق را ببیند. تحت تاثیرحق واقع بشود؛ این حق چنانچه از دشمن من هم صادر شد، من او را تمجید کنم به عنوان اینکه حق است . و باطل اگر از دوست من هم صادر شد، آن را تکذیب کنم به عنوان اینکه باطل است . ولو در باطن فرض کنید یکی یک روشی را دوست دارد، یکی روش دیگر را؛ لکن در مقام نظر دادن ، در مقام مصلحت اندیشی برای کشور یا برای اشخاص ،آن نظر حب و بغض خودش را کنار بگذارد، برود دنبال حق و باطل .
حق هر جا هست باید دنبالش رفت و او را با آغوش باز پذیرفت ، ولو برخلاف نظرخود من هست . و باطل را هر چه هست و از هر کس صادر بشود باید نپذیرفت به عنوان اینکه باطل است . اشخاص و گروهها و اینها را باید کنار گذاشت ، حق و باطل را ملاحظه کرد. آن وقت هم برای اثبات حق و ابطال باطل اگر انسان گرفتار بشود به عصبانیت وعرض می کنم غیظ و غضب کردن ، نه می تواند حق را به دست بیاورد؛ و نه می تواند باطل را ردش کند.
تدریجی بودن فساد و تباهی
مهم در همه افراد، و خصوصا شما آقایان که در مجلس هستید، و مجلس مبداء همه چیزهایی است که در کشور واقع می شود، مهم این است که در مقام بیان مسائل وردمسائل ، انتقاد و تکذیب ، به آنجا نرسد که قوه عقلیه کنار، و با قوه غضبیه انسان وارد میدان بشود. اگر یک کسی هم فرض کنید از زبانش یک مطلبی بر خلاف شما صادر شد، شمابروید و مطلب را منطقی صحبت کنید، با داد و فریاد و – خدای نخواسته – حرف زشت زدن کار درست نمی شود. جز اینکه اگر – خدای نخواسته – این امور تکرار بشود درمجلس ، کم کم – هیچ امر فاسدی یکدفعه سراغ آدم نمی آید. شیطان باطنی انسان بسیاراستاد است .. همه اینهایی که می بینید فاسد شدند این طور نبودند که اینها از اول به این درجه از فساد بودند؛ بلکه کل مولود یولد علی الفطره (۲) و این طور هم نبودند که یکدفعه جهش کرده باشند از یک مرتبه ای به مرتبه بالای فساد. این طور هیچ وقت نبوده است . این بتدریج واقع شده است . اینهایی که دیکتاتور شدند این طور نبوده است که از اول دیکتاتور زاییده شده باشند. آنها هم مثل سایر مردم [بودند. ] بعد هم وقتی که به مقامی رسیدند ، این طور نبوده است که ازاول دیکتاتوری کرده باشند.

لکن قدم بقدم ، ذره به ذره ، رو به دیکتاتوری رفتند، یک وقت هیتلر از کار درآمدند؛ یک وقت استالین از کار درآمدند. شیطانی که در باطن انسان است با کمال استادی انسان را به تباهی می کشد. اگر از اول بگوید که تو بیا برو یک آدمی را بکش ، هرگز نخواهد رفت . از اول انسان را وادار می کند که این آدم چه طور است ،یک غیظی به او بکن . بعد یک قدری زیادتر. تا کم کم مهیا می کند انسان را از برای اینکه آدم هم می کشد! همه اینهایی که فاسد هستند بتدریج فاسد شدند؛ هیچ کس یکدفعه فاسد نشده است . و هیچیک از ماها هم تصور نکنیم که مامون از این هستیم که فاسدبشویم . همه در معرض فساد هستیم . همه ما دست به گریبان شیطان [هستیم . ] و خصوصاشیطان نفس ، همه گریبانمان به دست اوست .
لزوم وجود کمال تفاهم در مجلس
یک طوری نباشد که وقتی این محیط در منظر مردم واقع شد، مردم از اینکه این وکیل را انتخاب کرده اند پشیمان بشوند.یک طوری نباشد که از آن راهی که همه مردم دنبال آن راه هستند کنار برود.
مجلس باید یک محیطی باشد که با کمال تفاهم و خیرخواهی برای ملت و کشور،مسائل را پیش بیاورند. انتقاد می کنند، انتقاد خیرخواهانه باشد. جواب انتقاد می دهند، آن هم خیرخواهانه باشد. و منظره مجلس یک منظره صالح باشد، که مردم وقتی که این منظره را دیدند بگویند چه کار خوبی کردیم که یک همچو اشخاص صحیح را درمجلس بردیم . و یک وقت – خدای نخواسته – طوری نباشد که مردم پشیمان بشوند از رایی که داده اند.
اهمیت مجلس و مصوبات آن
و من تکرار می کنم مجلس بالاترین مقام است در این مملکت . مجلس اگر رای داد وشورای نگهبان هم آن رای را پذیرفت ، هیچ کس حق ندارد یک کلمه راجع به این بگوید. من نمی گویم رای خودش را نگوید؛ بگوید؛ رای خودش را بگوید؛ اما اگربخواهد فساد کند، به مردم بگوید که این شورای نگهبان کذا و این مجلس کذا، این فساداست ، و مفسد است یک همچو آدمی ، تحت تعقیب مفسد فی الارض باید قرار بگیرد.این مجلس ما حصل خون یک جمعیتی است که وفادار به اسلام بودند؛ و این مجلس عصاره زحمتهای طاقت فرسای این ملت مسلمان بوده است ؛ این مجلس فراهم آمده از”الله اکبر”های مردم است ؛ اگر بنا باشد که این مجلس فراهم آمده از “الله اکبر” مردم قدمی برخلاف اسلام بگذارد، این مجلس مجلسی خواهد بود که برخلاف مسیرمسلمین عمل کرده . با تمام قدرت ، بدون اینکه ملاحظه از احدی و از مقامی بشود،مجلس باید مسائل را طرح بکند. و رد و بدل و انتقاد صحیح ، بدون جار و جنجال ، بدون هیاهو، مسائل را بگویندو اما مطلبی که به طور کلی می خواهم عرض بکنم ؛ این ملت ما، که از اول قیام کرد و به ما منت گذاشت و وارد شد در صحنه و مقابل همه قدرتها ایستاد و رای داد به این جمهوری و تا آخر و شکست داد طرفهای مقابل را یک کسی اینجا فرشش را انداخته ، یکی هم اینجا فرشش را؛ اگر این روی فرش خودش بنشیند و آن هم روی فرش خودش بنشیند دعوا ندارد. اما اگر این پایش را درازکرد روی فرش او، او پایش را کنار می زند. و او هم می خواهد پایش را دراز کند اینجا؛دعوا اینجا پیدا می شود.
هوای نفس ، منشاء تمام دعواها
دعواهای ما دعوایی نیست که برای خدا باشد. این را همه از گوشتان بیرون کنید!همه تان همه ما، از گوشمان بیرون کنیم که دعوای ما برای خدا است ، ما برای مصالح اسلام دعوا می کنیم . خیر! مسئله این حرفها نیست . من را نمی شود بازی داد! دعوای خودمن و شما و همه کسانی که دعوا می کنند همه برای خودشان است . همه می گویند پیش بده برای ما! همه می خواهند تمام این قدرت چی چی . آخر من نمی فهمم چه قدرتی الان درکار هست ! خوب ، محمدرضا اگر دنبال این مسائل می رفت مطلبی بود، برای اینکه یک قدرتی بود – قدرت شیطانی بود – کسی حق نداشت یک کلمه بگوید؛ اما امروز که بقال سرمحله می آید و می گوید که برادر نخست وزیر اینجا این کار درست نیست ، برادررئیس جمهور این کار درست نیست ، این دیگر قدرتی نیست . یک برادری است ، یک دسته برادرند، یک دسته شان شانسشان آورده است آنجا نشسته اند؛ یک دسته بیچاره هم برای اینها سینه می زنند! قدرت نیست که ما حالا برای یک قدرتی بیاییم . اینهاتلبیسات ابلیس است که بر ما غلبه کرده است .
این تلبیسات ابلیسی را چنانچه مسامحه کنید، شما را به جهنم می فرستد! در همین دنیا هم به تباهی می کشد. در همین دنیا ایستاده است این تلبیس نفسانی و این شیطان نفس ایستاده است تا آنجایی که همه چیز دنیا را به باد فنا بدهد. هیتلر حاضر بود تمام بشر از بین برود، و خودش در آن قدرت همان آلمان باقی باشد. آن نژاد بالاتر و این چیزی که در مغز هیتلر بود در مغز همه شما هست ! خودتان غفلت کرده اید. در مغز همه این مطلب هست که همه بروند و من [باشم ]! تا نروید سراغ اینکه یک انصافی در کار باشد، یک توجهی به خدا در کار باشد. یک حسابی در کارباشد، که خودتان از خودتان حساب بکشید که من امروز می خواهم چه بکنم ، می خواهم همه مملکت ایران را به هم بزنم برای اینکه من باشم و هیچ کس نباشد نه ، همه باشید، وهمه هم حفظ کنید مملکت را. همه باشید، و همه روی قانون عمل بکنید قانون اساسی راباز کنید، و هر کس مرز و حد خودش را تعیین کند. به ملت هم بگویند که قانون اساسی مابرای دولت این را وظیفه کرده است ؛ برای رئیس جمهور این را؛ برای مجلس این را؛برای فرض کنید فلان کار برای ارتش این را. برای همه وظیفه معین کرده است . به مردم بگویند در قانون اساسی که شما رای دادید برایش ، وظیفه ما این است .
در لفظ فقط نباشد، و در واقع خلاف . واقعا سر فرود بیاورید به قانون ؛ و واقعا سر فرود بیاورید به اسلام . لفظ را همه می گویند. شاید شیطان را هم ازش بپرسند، می گوید من انقلابی هستم !امروز همه انقلابی هستند! امروز همه دلسوز برای ملت هستند! امروز دعوای اینکه ماهمه جنگ هم رفته ایم – و شما دیدید که یک دسته نوشته اند که ما از اول در جنگ چه بودیم – گفته اند. خوب ، من هم می توانم بگویم من در صف اول جنگ دارم جنگ می کنم ، ولی اینجا افتادم همینطور. باید به حسب واقع ، به حسب انصاف ، به حسب وجدان ، این مردمی که شماها را روی کار آورده اند، این مردم زاغه نشین که شماها راروی مسند نشانده اند ملاحظه آنها را بکنید، و این جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسیداز آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست ، و یک انفجار حاصل بشود.
ازآن روز بترسید که ممکن است یکی از “ایام الله ” – خدای نخواسته – باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲ بهمن . قضیه [این ] است که فاتحه همه ما رامی خوانند! من از خدای تبارک و تعالی امید این را دارم که به ما عنایت بفرماید و ما راهدایت کند به یک راهی که مرضی اوست ؛ و قلمهای ما را هدایت کند به یک نوشته هایی که مورد رضای اوست . و بر زبانهای ما جاری کند یک چیزهایی را که موردرضای اوست .
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

منشور انقلاب اسلامی

چهارشنبه, ۱۱م آذر, ۱۳۸۸
کلمه: اگر تا به حال سخنرانی‌‌ها و یا نوشته‌های آیت الله شهید بهشتی را دیده باشید، می توان تائید کرد با کتاب‌های دینی معمولی تفاوت دارند. او که تجربه سفر به کشورهای متعدد و آشنایی با زبان‌های عربی، انگلیسی و آلمانی را داشت، با دیدی وسیع به مسائل مذهبی و تبلیغاتی دینی می‌نگریست و تفکرش که برگرفته از اسلام ناب محمدی (ص) است،  تفکری جهانی و قابل عرضه به زبان‌ها و کشورهای مختلف بود. او با همین دید وسیع و روشنفکرانه و آزاد اندیش در تدوین قانون اساسی نقش اساسی داشته است. مطلب زیر نوشته علیرضا بهشتی فرزند آیت الله شهید بهشتی است که به مناسبت سالروز تصویب قانون اساسی آنرا مرور می کنیم :
علیرضا حسینی بهشتی: شهید آیت الله دکتر بهشتی در سال ۱۳۵۸ در توضیح اصول و مبانی قانون اساسی یک سخنرانی ایراد کرد و آن را «منشور انقلاب اسلامی» نامید.این از آن جهت بود که مواد قانون اساسی که در همان سال با مشارکت بیش از هفتاد تن از خبرگان منتخب مردم که هر یک در زمینه ای تخصص داشتند تدوین شد، تبلور مطالبات مردم ایران در طول نهضت های آزادیخواهانه معاصرشان بود: قانون اساسی در بخش های مختلف خود، بر آزادی، استقلال، عدالت و پیشرفت تکیه کرده بود و بدینسان، در جایگاه یک بیانیه انقلابی بی مانند نشست.
صد البته، در اینکه این قانون، همانند همه قوانین بشری دیگر، هم شامل نقاط قوت چشمگیر است و هم نقاط ضعف مهم، تردیدی نیست، اما آنچه معمولا در همهمه نارضایتی ها از کارکرد ناقص و عمل نادرست به آن مورد بی توجهی قرار می گیرد این است که در عین حال، قانون اساسی دارای ظرفیت های بالقوه فراوانی است که شرایط لازم برای فعلیت آنها در طی سی سال گذشته فراهم نبوده و نشده است.
آنچه در این مجال کوتاه بدان پرداخته می شود، ظرفیت این قانون برای توسعه سازمان های غیردولتی، به مثابه یکی از برجسته ترین و کارآمدترین جلوه های حوزه حیات مدنی است. بدین منظور می بایست پیش از هر چیز به جایگاه مردم در قانون اساسی توجه کرد که شاید مراجعه به تفسیر تدوین کنندگان آن، بهترین راه برای فهم آن باشد.
شهید آیت الله دکتر بهشتی در کتاب مبانی نظری قانون اساسی به سه زیربنای نظام جمهوری اسلامی اشاره می کند. بر این اساس، جمهوری اسلامی نظامی اسلامی است که مردم با انتخاب و اختیار و گزینش خودشان انتخاب کرده اند (یا به تعبیر دیگر، نظامی مردمی است بر پایه اسلام). هدف این نظام، فراهم ساختن محیطی اجتماعی برای تکامل انسان، رشد انسانی بواسطه تدبیر، همت و تلاش خود با توجه به کرامت انسان، و اهتمام به استقلال و آزادی های فردی و اجتماعی انسان تا آخرین سرحد ممکن است.
اتخاذ الگوی جمهوری اسلامی در عصر غیبت، به مثابه اعتراف به این است که شکل گیری چنین محیطی با گسترش دخالت مردم در تعیین سرنوشت خود تا آخرین حد ممکن، انسجام نظام در عین تمرکززدایی قدرت تا سرحد ممکن، و مدیریت آگاه به زمان مورد اعتماد مردم، امکانپذیر است.
درباره نقش مردم در شکل گیری و مشروعیت بخشی به نظام جمهوری اسلامی از دیدگاه شهید آیت الله دکتر بهشتی در جایی دیگر توضیح داده ام و قصد ندارم در اینجا مجددا بدان بپردازم. آنچه برای بحث حاضر اهمیت دارد، توجه به اصل آزادی حداکثری، اصل مرجعیت شهروندان در تعیین سرنوشت خود، و اصل تمرکز زدایی از قدرت تا سرحد ممکن است. هیچ یک از اصول قانون اساسی نیست که (دست کم بطور مستقیم) با این سه اصل بنیادین در مقام مخالفت باشد و قانونگذار تلاش کرده ترجمان آنها را در بخش های مختلف قاون اساسی تبیین کند.
به عنوان نمونه، در پرتو همین اصول است که در بخش اقتصاد و امور مالی در اصل ۴۴، به تمایز و تفکیک بخش دولتی، بخش خصوصی و بخش تعاونی اشاره می شود که به زعم من، این آخری با توجه به لزوم توسعه و پاسداری از حوزه مدنی شکل گرفته است.
همچنین به رسمیت شناختن فعالیت احزاب و سازمان های سیاسی در اصل ۲۶ جلوه ای از این اصل در قالب حقوق ملت است.
ضرورت توجه به حق تعیین سرنوشت نیز در اصول متعددی مورد اشاره قرار گرفته و از طرق مختلف اعمال می گردد. از آن میان، در اینجا برای نمونه به اصل هفتم توجه می کنیم:
اصل هفتم: در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت.شهید بهشتی از این اصل به عنوان سازوکاری برای نظارت مردم به منظور حفاظت از انقلاب در برابر خطر استبداد یاد می کند. صدالبته این فهم از اصل امر به معروف و نهی از منکر بسیار موسع تر از درک رایج در میان جامعه و کارگزاران حکومت از آن است.به بیان دیگر، چنین تفسیری، به درکی روزآمد از اصل امر به معروف و نهی از منکر منتهی می شود. در این باره هم در جای دیگر توضیح داده ام و در اینجا صرفا به مبانی چنین فهم روزآمدی اشاره می کنم.
نخستین مبنا این است که در این دیدگاه، به اخلاق نه بعنوان صرف قواعد حاکم بر روابط فرد با دیگر افراد، که به عنوان قواعد حاکم بر ساحت های فردی و جمعی و مبنای تعیین معیارهای بایدها و نبایدها زندگی نگریسته می شود.
مبنای دوم این است که بر اساس چنین فهم فربه و موسعی از اخلاق، امر به معروف و نهی از منکر به مثابه نقد اجتماعی مشفقانه تلقی می شود.
و سوم اینکه این نقد اجتماعی مشفقانه، به عنوان سازوکار ارزیابی مستمر و تصحیح مداوم مسیر حرکت نظام عمل می کند.
در پرتو چنین فهمی از نظارت مردم، می توان گفت که سازمان های غیردولتی علاوه بر نقشی که در توسعه میدان حوزه مدنی انجام می دهند، وظیفه ای سنگین در قبال گسترش نقد مشفقانه اجتماعی بر عهده دارند. آنچه به سازمان های غیردولتی در این زمینه مزیتی نسبی می بخشد، توانایی های تخصصی، کار داوطلبانه فارغ از اهداف سودجویانه یا قدرت طلبانه، و بهره مندی از فواعد کار جمعی است.در نتیجه می توان گفت وجود سازمان های غیردولتی بعنوان دیده بانان نظام و جامعه اسلامی، امکانی پرارزش است که باید با غنیمت دانستن آن، از توسعه و پایداریش حمایت کرد.
منبع: رویداد

آرشیو

برچسب‌ها