با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!

آخرین اخبار

۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

آيا جنبش سبز دورنمايي براي سياست خارجي دارد؟ - بابك داد

چهارشنبه ۹ دسامبر ۲۰۰۹

نگاهي به سياست خارجي جنبش سبز

گفتگو از مجتبي سميع نژاد: آن‌چه که در طول ٥ ماه گذشته و بعد از انتخابات ٢٢ خرداد که به کودتای حکومتی انجامید،از سوی مردم اتفاق افتاد و به «جنبش سبز» موسوم گشت، رخ نمودن بسیاری از خواسته‌‌های ایرانیان بود که در طول سال‌ها حاکمیت سرکوب و خفقان دیده و شنیده نمی‌شد. مردم ایران تحت لوای جنبش سبز با شعارها و موضع‌گیری‌های‌شان خواسته‌های گوناگون خود را مطرح کرده و به انتظار وصول این مطالبات هستند.
آن‌چه که نگاه دنیا را در پنج ماه گذشته به روی ایران مردد و معطل نگاه داشته است، دیدن دو چهره‌ی متفاوت و شنیدن دو صدای متفاوت از داخل ایران است؛ صدای اول که به گونه‌ای «رسمی» است، صدای دولت و حکومتی است که نماینده‌ مردم نیست، اما بر طبق رسوم و آداب بین‌المللی جامعه‌ جهانی مجبور به تعامل و مذاکره با آن است. صدای دوم صدای مردمی است که دنیا در 5 ماه اخیر به تماشای خود نگاه داشته و صدای خود را از هر طریقی به آنان می‌رساند.
با گذشت ٥ ماه اینک دنیا فهمیده است که مردم ایران با رویکرد تازه‌ای که به مسائل دنیا دارند، با دولت حاکم در ایران یک صدا نیستند و با مسائلی متفاوت با آن‌چه که در این سی سال شنیده شده، روبه‌رو هستند.
· آیا جنبس سبز می‌تواند توانایی آن را داشته باشد که برای خود «یک سیاست خارجی» و روی‌کردی بین‌المللی متصور باشد؟ جنبشی که تازه در مرحله‌ شکل‌گیری و هویت‌طلبی است و هنوز نظم سازمانی و تشکیلاتی ندارد، می‌تواند برای خود چنین جایگاهی متصور باشد؟
بابک داد روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس در این زمینه می‌گوید:
«سیاست خارجی را بخشی از مطالبات مستتر در جنبش سبز می‌توان محسوب کرد که ما به هر حال برای گفتمان با دنیای غرب که خبری از تحولات داخلی ندارد، نیازمند به آن هستیم. حالا اینکه چه عنوانی به آن بدهیم؛ گفت‌وگو با مردم دنیا، سیاست خارجی و یا گفت‌وگو با دولت‌ها خیلی مساله‌ مورد مناقشه نیست، مساله اصلی این است که ما نه با غرب و نه با دولت‌ها، بلکه با افکار عمومی مردم دنیا بتوانیم یک گفتمان زنده داشته باشیم. به همین شکلی که اخبار جنبش را از طریق مردم به آن‌ها منتقل می‌کنیم، همزمان بتوانیم افکار و خواسته‌ها را نیز منتقل کنیم، تا افکار عمومی دنیا بتواند طبق نظام دموکراتیکی که دارند، بر دولت‌ها و بر مجامع بین‌المللی اثری بگذارند، در این راستا که از ظلم بیش‌تر به مردم ایران جلوگیری بشود. برای مثال در مورد اعدام‌ها، که مخالفت با آن در جنبش سبز به عنوان یک گفتمان واحد مطرح شده این اتفاق افتاده ، در رابطه با سرکوب‌ها و خشونت‌ها نیز چنین اتفاقی افتاده است.»
· اما آیا دنیا به این مساله به ویژه در سطح دولت‌ها توجهی دارند و جنبش سبز توانایی تاثیرگذاری بر روی آنان را دارد و مشخصا چه راهکاری را برای این موضوع مد نظر قرار داده است.
بابک داد در این مورد می‌گوید:
«بستگی دارد به این‌که ما چه پیامی را از چه طریقی به چه دولتی منتقل کنیم، در این مدت به شکل‌های مختلفی از جانب جنبش سبز یا با تابلوی جنبش سبز برخی اتفاقات افتاده و بعضی گفت‌وگوها انجام گرفته است. آن‌چه که مهم است این است که ما با مردم دنیا در واقع یک نوع گفت‌وگو یا تعامل داشته باشیم و آن‌ها از درون کشور ما خبردار باشند. ما به دلیل اینکه می دانیم سازوکار اداره‌ بسیاری از مجامع جهانی و یا دولت‌ها بر خلاف کشور ما بر اساس فشار از پایین است و مردم و مطبوعات و ان.ج.او ها اثر گذار هستند، بهترین شکل شیوه‌ ارتباطی‌مان با دنیا، از همین طریقی است که در حال حاضر انجام می‌شود؛ شهروند رسانه‌هایی که در خیابان‌ها کتک می‌خورند و از همان صحنه‌ها عکس و فیلم می‌گیرند. در واقع مردم از این طریق که این‌ها را به روی اینترنت می‌فرستند با مردم دنیا صحبت می‌کنند. بعد از این اگر بنا بر فشار افکار عمومی باشد، از همین طریق صورت می‌گیرد، اگر قرار باشد در مجامع بین‌المللی تصمیم مناسبی گرفته شود برای کمک به مردم، از طریق مردم آن کشورها و در واقع از پایین اتفاق می‌افتد.»
· اما در عمل آن‌چه که در پنج ماه اخیر اتفاق افتاد صرف نظر از همدلی مردم دنیا که از سر انسان دوستی‌شان بوده، نشان می‌دهد که این خواسته‌ها تحقق نیافته است. در روزهای اول بعد از انتخابات بحث اعتراضات مردمی در ایران نگاه روز دنیا بود، اما رفته رفته باز هم پرونده‌ هسته‌ای ایران به عنوان یک موضوع کلیشه‌ای در دستور کار کشورهای دنیا قرار گرفت و نگاه اول آنان به ایران به این مساله معطوف شد، اما وضعیت حقوق‌بشر ایران بدتر از گذشته شد. جنبش سبز برای تعامل با دنیا موفق بوده است؟
بابک داد در پاسخ به این سوال می‌گوید:
«به جنبش سبز اگر در حد سن و سال و در حد بضاعتش نگاه بکنیم، به آن محدوده‌ زمانی که شکل گرفته و مشکلات و سنگ‌های بزرگی که سد راهش بوده نظر داشته باشیم، تا این‌جا توانسته گفتمان غالبی را در مورد چنین مسائلی داشته باشد. این‌که دنیا اکنون به ایران که به سرعت به دنبال سلاح هسته‌ای است نگاه کند ، امری طبیعی است. برای مهار ایران که به زودی به یک قدرت مهارنشدنی تبدیل می‌شود، بدیهی است که دنیا باید یک فکر اساسی بکند.
مساله حقوق‌بشر نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای خاورمیانه مساله مهمی است. ما تلاش می‌کنیم، هر کس به طریقی و به هر زبانی، که این مساله مهم ایران برای دنیا هم تبدیل به امری مهم شود. این دیگر هنر ما است که دنیا را مجاب کنیم که در ایران مساله حقوق‌بشر دست کمی از مساله‌ی هسته‌ای ندارد. هنر ما است و هنر مردم ما است که در حال انجام این‌کار هستند، با باتومی که می‌خورند، با مبارزه‌ بدون خشونتی که انجام می‌دهند و آن را پیش‌ می‌برند. مردم با زبان بی‌زبانی بیان می‌کنند که ما در کشوری زندگی می‌کنیم که توسط کسانی اداره می‌شود که به کم‌ترین حقوق ما هیچ توجهی نمی‌کند و حقوق آن‌ها را مورد تعرض قرار می‌دهد. مردم با زبان بی‌زبانی به دنیا می‌فهمانند که این حکومت اگر دستش به بمب اتم برسد به شما هم رحم نخواهد کرد. وقتی این گفتمان را می‌بینیم، به این معنی است که مردم در جنبش سبز توانستند در این مدت کوتاه خیلی از پیام‌ها را به دنیا مخابره کنند و در واقع پرده از واقعیت‌هایی که در ایران می‌گذرد بردارند و این یک دست‌آورد خوب و ارزنده است.»
· واقعیت‌های ایران، تا قبل از انتخابات آن بود که با زبان دولت‌مردان و حکومت ایران به دنیا مخابره می‌شد؛ آن‌چه که آن را مصلحت یا سیاست‌های پشت پرده‌ی نظام می‌دانیم. اما با شروع حرکت‌های اعتراضی ایران حجاب از روی بسیاری از مسائل داخل ایران برداشته شد و مردم توانستند مسائلی را با دنیا در میان بگذارند.
از بابک داد در این زمینه سوال می‌کنم و پاسخ می‌گوید:
«اگر چه در این جنبش مثل هر حرکت دیگری تندروی‌ها و کندروی‌هایی دیده می‌شود، اما نفس قضیه این است که جنبش سبز بر سیاسی خارجی تاثیر داشته است. فتوای آیت‌الله منتظری در مورد اینکه داشتن سلاح هسته‌ای را نفی می‌کند، یکی از صداهای موثر جنبش سبز محسوب شد و نشان داد که این جنبش به دنبال قبضه‌ قدرت نیست و نشان داد بعد از اینکه قدرت را در دست بگیرد به دنبال همان ماجراجویی‌هایی قدیمی نیست. این‌ها روشن کننده است برای دنیایی که فرق بین موسوی و احمدی‌نژاد را نمی‌دانند و متاسفانه برخی از ایرانی‌های خارج از کشور هم به این مساله دامن زده‌اند که میان این‌ها فرقی نیست. به خاطر همین هم ممکن است یک ناظر خارجی هم فکر کند که موسوی و احمدی‌نژاد در اجرا با هم فرقی ندارند. همان‌طوری که برخی گناه پرونده‌ی هسته‌ای را به پای دولت اصلاحات می‌نویسند و فکر می‌کنند دولت اصلاحات دخیل بوده است در پیش‌برد برنامه‌ غیرقانونی هسته‌ای ایران. جنبشی که اتفاق افتاد خیلی‌ها را در داخل و خارج متوجه کرد که سپاه پاسداران اساسا یک جزیره‌ خودمختار است زیر نظر رهبری و پیش‌برد برنامه‌ هسته‌ای هم در اختیار این نهاد بوده. بعد از این کودتا مشخص شد که سپاه از کی دورخیز کرده بود برای قبضه‌ قدرت . دستیابی به انرژی اتمی هم به نوعی ضمانت ماندگاری سپاه در قدرت هست. جنبش سبز در واقع توانست در برابر چشم دنیا این پرده را از روی واقعیت پنهان مانده کنار بزند.»
· برخی به خصوص خود اصلاح‌طلبان می‌گویند که جنبش سبز تدوام اصلاحات است، نظریه‌ای که بسیاری آن را رد می‌کنند چرا که حتا جنبش سبز در خواسته‌های حداقلی خود با اصلاح‌طلبان متفاوت است، با این وجود می‌توان بر فرض قبول سیاست خارجی جنبش سبز را هم در ادامه‌ سیاست اصلاحات یا شبیه آن فرض کرد؟
بابک داد در پاسخ می‌گوید:
«هیچ تناسبی بین اصلاحات و اصلاح‌طلبی در آن دوره‌ای که ما گذراندیم و جنبش سبز وجود ندارد، نه در ماهیت و نه در شعارها و خواسته‌ها. جنبش سبز که در حال حاضر در حال تبدیل شدن به قیام سبز است و نشانه‌های خیلی واضحی دارد، عبور از اصلاح‌طلبی است؛ چرا که نظام نشان داد که هیچ‌گونه فضایی برای اصلاح و تغییرات جزئی به منتقدین خود نمی‌دهد. جامعه امروز متاسفانه و یا خوشبختانه صبوری ۱۵ سال قبل را ندارد، به خاطر این که می‌بیند کشورهای مثل چین، مالزی، سنگاپور، کشورهایی که شبیه آن‌ها که در رده‌ی کشورهای نیازمند بودند، در حال رسیدن به توسعه یافته‌گی هستند. و در همین همسایه گی ایران، در کردستان عراق مردم در آرامش زندگی می‌کنند. در افغانستان بسیاری از آن مشکلاتی که در زمان طالبان بود، رفع شده و این کشور در حال رشد است. بنابراین مردم دیگر نمی‌توانند منتظر باشند که با زبانی آرام و نرم با این حکومت به نتیجه برسند. اگر چه مردم باز با همه‌ بزرگواری در این انتخابات شرکت کردند و به دنبال همان گفتمان اصلاح‌طلبی با حکومت بودند. مردم آقای موسوی و کروبی را به عنوان نماد تغییرخواهی و تحول‌خواهی معرفی کردند، اما حکومت با کودتا نشان داد که این روش را هم بر نمی‌تابد و قائل به هیچ‌گونه عقب‌نشینی نیست. خاصیت حرکت‌های اجتماعی است که درون خود را نوسازی و بازسازی می‌کنند و جنبش سبز در حال انجام این کار است.»
· «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» این شعاری بود که اولین بار در روز قدس از طرف مردم سر داده شد، شعاری که گویای اولویت با منافع ملی ایرانیان در سیاست خارجی بود. جنبش سبز سیاست خارجی خود را بنابر منافع ملی استوار کرده است، امری که جمهوری اسلامی در طول سی سال انجام نداده.
بابک داد می‌گوید:
«صد در صد همین‌طور است و به طور قطع اولویت با منافع ملی است. در واقع ما الان به رفتارهای نادرست حکومت در این سی سال به مدل‌های جدیدی از رفتارهای مدنی و متمدنانه اشاره می‌کنیم که با هویت ایرانی بودن ما بسیار هماهنگ است. در این سی سال خیلی نه شرقی و نه غربی گفته شده است، اما عملا ما در بسیاری از اوقات در دامان شرق بوده‌ایم، در دوره‌ی احمدی‌نژاد و به طور مشخص‌تر در دوره‌ بعد از کودتا ایران به شدت به روسیه و چین وابسته شد، به کشورهایی مثل ونزوئلا و کوبا باج می‌دهیم و عملا سعی می‌کنیم خود را در بلوکی قرار دهیم که قبلا بلوک شرق معنا داشت، گر چه دیگر به آن معنا و در آن جایگاه نیستند، اما این کشورها هر جا منفعت‌شان ایجاب کند از ایران عبور می‌کنند، کما این‌که دیدیم روسیه این کار را کرد، چین در همین روزهای اخیر این کار را انجام داد. آن‌ها در واقع تا آن‌جایی جمهوری اسلامی را می‌پذیرند که ایران محلی برای منفعت‌طلبی و زیاده‌خواهی آن‌ها باشد. به همین خاطر بود که مردم دولت نهم و حاکمیت را زیر انتقاد گرفتند که اگر نه شرقی و نه غربی شعار محوری انقلاب اسلامی بود چرا شما با سلاح شرق بر سر ما می‌کوبید، چرا با باتوم‌ها و اسپری فلفل‌های ساخت روسیه مردم را می‌زنید و شکنجه می‌کنید، چرا با شیوه‌های استالینی شکنجه می‌کنید و اعتراف می‌گیرد؟ این مسائل باعث واکنش مردم شد. روز قدس روزی بود همیشه در آن صحبت فلسطین و لبنان و مردم آن مطرح بود، مردم از این روز استفاده کردند برای بیان خطر فکری مسالمت‌آمیزی که با دنیا دارند و ا‌ینکه ایران برای ما مهم‌تر از مساله‌ غزه و لبنان است، نه به دلیل اینکه مساله‌ آن‌ها مساله‌ مهمی نیست، بلکه به دلیل وخامت وضعیتی که ما در داخل داریم. ما در داخل ایران با یک مساله مشکل‌ساز به نام اسرائیل روبه‌رو هستیم، حالا ممکن است اسمش ولایت فقیه باشد، فرقی نمی‌کند وقتی پا روی حقوق انسانی ما می‌گذارند همان می‌شوند. بنابراین این شعارها ساخته شد و حتا سعی شد که زهر آن با گفتن هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران گرفته شود، اما خیر این‌گونه نیست؛ چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است. این جزو فرهنگ ما است. وقتی ما در خانه امنیت نداریم، نمی‌توانیم برویم و در محله امنیت را برقرار کنیم.
۱۳آبان هم روزی بود که به عنوان مبارزه با استکبار جهانی نامیده می‌شد.ولی امسال جنبش سبز آن را به روز مبارزه با استکبار داخلی تغییر داد و مشخصا هم هدف آقای خامنه‌ای بود به دلیل حمایت‌هایی که از دولت کودتایی کرده بود. در این روزها عملا شعارها به این سمت رفت که مرگ بر آمریکایی که از تریبون‌ها سر داده می‌شد مردم با شعار مرگ بر روسیه پاسخ دادند، یا این‌که «سفارت روسیه لانه جاسوسیه» این در واقع تعرض بود به ادعاهایی که حکومت می‌کند مبنی بر مبارزه با استکبار جهانی در حالی که بزرگ‌ترین استکبار درون کشور لانه کرده است.»
· و همین شعار «مرگ بر روسیه» یا «مرگ بر چین». آیا نباید بترسیم از اینکه از این دو کشور آمریکا و انگلیس یا اسرائیل دیگر بسازیم؟ آیا موج نفرتی که از این کشورها در ایران در طول سه چهار دهه‌ی اخیر وجود داشته به این دو کشور تعمیم پیدا نمی‌کند؟ آن هم در زمانی که مردم باور دارند که دولت کودتا با کمک و پشتیبانی این دو کشور پدید آمده است؟
«آمریکا ستیزی سی ساله‌ ما یا اسرائیل و انگلیس‌ستیزی یک بحث پنجاه و چند ساله است که خیلی ریشه‌دارتر از این حرف‌ها است. مساله مرگ بر روسیه و چین یک واکنشی است که از نظر من به سرعت هم فروکش می‌کند، نه این دو کشور مثل آمریکا و اسرائیل در همه‌ مسائل ایران تاثیر داشته‌اند و نه اصلا جنبش سبز خمیره و ذات و جوهرش به این شکل است. ضمن اینکه خود آن دو کشور هم کشورهای ضعیفی هستند، چون به محض اینکه این شعارها شنیده شد، آن‌ها از مقامات ایران توضیح خواستند که چرا پای ما وسط آمده و مقامات جمهوری اسلامی در واکنش مجبور به دادن امتیازهایی مثل چشم‌پوشی از کشتار مسلمانان چین شدند. آن‌ها هم نگران هستند که مبادا چنین روسیه‌ستیزی و چین‌ستیزی در ایران راه بیافتد، برای همین آن‌ها خیلی زودتر از آن چیزی که فکر بکنیم، دست ایران را در پرونده‌ هسته‌یی در پوست گردو گذاشته‌اند یا در همین نیروگاه بوشهر بدقولی کردند و یا بحث موشک‌های اف ـ ٣٠٠ که به ایران تحویل ندادند تا حدی که صدای سرلشکر فیروزآبادی درآمد. وقتی این‌ها را نگاه می‌کنیم می‌بینیم که بله حسابی که جمهوری اسلامی به شرق می‌کرد نگاه واقع‌بینانه‌ای نبوده است و آن‌ها تا جایی که منافعی داشته باشند، حاضر به همراهی هستند.
من فکر می‌کنم اگر به خمیر مایه‌ حرکت مردم نگاه کنیم می‌بینیم که تا الان هم از این دشمن‌ستیزی‌ها و آن دشمن دشمن کردن‌ها نداشته است. واقعا مردم ما خسته شده‌اند از این دشمن دشمن کردن هاي نظام و ديگر خودشان در این دام نخواهند افتاد.»

بازداشت اعضا انجمن اسلامی و فعالین دانشجویی دانشگاه پیام نور تهران

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر: دیکتاتوری از مجید توکلی کینه دارد

تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۸۸

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر، با انتشار بیانیه‌ای، «پوشاندن لباس مبدل» به مجید توکلی، یکی از دانشجویان بازداشتی روز ۱۶ آذر را نشانه «عصبانیت دیکتاتوری» از اظهارات وی دانست.
رسانه‌های وابسته به دولت، روز گذشته با انتشار تصاویری از مجید توکلی ادعا کردند که ماموران امنیتی، وی را در حالی که با «پوشش زنانه» قصد فرار از دانشگاه داشته، دستگیر کرده‌اند.

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر، اعلام کرده که این اقدام، نشانه «کینه دیکتاتوری ایران» از سخنان و انتقادات آقای توکلی نسبت به «استبداد» موجود در ایران است.
در این بیانیه آمده است: «اعتراض‌های پرشکوه و گسترده دانشجویان مقاوم ایران در سراسر کشور، آن‌چنان مستبدین فرومایه کشور را گیج کرده است که راهی جز، لباس‌ مبدل بر تن مجید توکلی پیدا نکرده‌اند.»

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر افزوده که مجید توکلی، «افتخار جنبش دانشجویی» است و ایستادگی دانشجویان تا برقراری دموکراسی در ایران، «چه با لباس زنانه و چه با لباس مردانه» همچنان ادامه خواهد داشت.
گزارش‌های دانشجویی حکایت از آن دارد که مجید توکلی، روز ۱۶ آذر در نزدیکی دانشگاه امیر کبیر پس از آنکه از سوی ماموران مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته، دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل شده است.
در بخش دیگری از این بیانیه آمده که «تک تک دانشجویان امیرکبیر که طی سال‌های گذشته، به شکنجه‌گاه اوین فرستاده شدند، دانشجویانی‌اند که در راه آزادی، آزادی‌شان را قربانی می‌کنند و افتخار دانشگاهیان هستند.»

این انجمن به کسانی که آنها را «جیره‌خواران دولتی» معرفی کرده، هشدار داده است که «هر چه بر آتش خاکسترگونه دانشگاه بدمند، شعله‌ورتر خواهد شد.»
مجید توکلی ۱۷ بهمن ماه سال ۱۳۸۶ نیز در چهاردهمین سالگرد درگذشت مهندس بازرگان که نیرو‌های امنیتی مانع از برگزاری آن شدند، به همراه سه دانشجوی دیگر بازداشت و پس از ۱۱۵ روز آزاد شد.
توکلی به همراه احمد قصابان و احسان منصوری به خاطر پرونده «جعل نشریات»، پیش از این نیز ۱۵ ماه را در زندان به سر بردند.
اتهام آنها در آن زمان، «تبلیغ علیه نظام، اهانت به مقدسات، نشر اکاذیب و سایر اتهامات» عنوان شده بود.

جمهوری اسلامی در راه سقوط


به نقل از سايت حزب مشروطه ايران
December 09, 2009
فرهاد یزدی  

نظام جمهوری اسلامی به سرعت در حال سقوط است. رژیم قدرت حل هیچیک از مسایل اساسی داخلی و خارجی خود را ندارد. از اشتغال گرفته تا تورم، از بی ثباتی سیاسی و اجتماعی گرفته تا چند دستگی و اختلاف غیر قابل حل در رهبری کشور، از مساله هسته ای گرفته تا انزوای سیاسی، نظام به بن بست رسیده است. رژیم قدرت تولید فکر نو و یافتن راه حل برای مسایلی که خود به وجود آورده را ندارد و در بهترین حالت حسرت روزهای نخست انقلاب را خورده و تلاش می کند که با اتکا بر "اندیشه های امام" خود را از تنگنا رها کند. اما مساله ی اصلی رژیم جمهوری اسلامی، نبود مشروعیت است که آن را چاره ای نیست. مشروعیت زدایی از نظام به ویژه پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری شتاب بسیار بیش تری به خود گرفته است. با وجود رقابت شدید و جنگ قدرت میان رهبری و ریاست جمهوری و دیگر مراکز متعدد قدرت، رهبر نظام سرنوشت خود را به طور مستقیم با سرنوشت رئیس جمهور پیوند زد. از این رو عدم مشروعیت حکومت مترادف گردیده است با عدم مشروعیت رهبری و یا کل نظام جمهوری اسلامی.
به نظر نمی رسد که رژیم تاب تحمل فشارهایی که از تمام جبهه ها برآن وارد می شود را برای مدتی دیگر داشته باشد. به ویژه که رژیم از داخل کانون خود در حال متلاشی شدن است. فرایند تصمیم گیری و سیاست گذاری، انظباط خود را از دست داده و هرکس و هر مقامی نظرات خود را به عنوان سیاست کشور ارایه می دهد و لحظه ای پس از آن با نظراتی متضاد روبرو می گردد. این امر منحصر به سیاست داخلی نیست و سیاست خارجی را نیز در بر می گیرد.
با کودتایی که در دوره انتخابات ریاست جمهوری انجام گرفت، جابجایی گرانیگاه قدرت که مدت ها بود به سود بازوهای مسلح رژیم و به هزینه ی آخوندها در جریان بود، کامل شد. قدرت بی چون و چرای آخوندها در سی سال گذشته، با چالش روبرو گردید. بسیاری از معممین با وجود تاکید بر حفظ نظام، با وضع موجود مخالفت داشتند. اما حتا آخوندهای حکومتی، افرادی که در سی سال گذشته از کلیه مواهب این کشور تغذیه نامشروع کرده بودند، به صف مخالفین پیوستند. برخورد دو گروه معمم و نظامی، همراه با هواداران خود، مشروعیت رژیم را هر چه بیش تر سست کرده و می کند. رهبر رژیم که برای ادامه فرمانروایی خود، در بیست سال گذشته اتکا خود را بر نیروهای مسلح هر روزه بیش تر کرد، به تایید وضع موجود که راهی به جز فروپاشی در پیش ندارد، ادامه می دهد.
در چنین شرایط داخلی که مقابله با آن برای هر دولتی بسیار مشگل است، مسایل خارجی نیز هر روزه حادتر می گردند. به جای اینکه حکومت کوشش کند از مشکلات خارجی به کاهد و نوعی ثبات در روابط خود با دیگر کشورها به وجود آورد، با اقدامات نسنجیده مسایل را پیچیده تر می کند. یمن کانون برخورد جدیدی میان ایران و عربستان (با همراهی دیگر اعراب) گردیده است. در همسایگی در عراق، افغانستان و پاکستان، آشوب و بی ثباتی همچنان ادامه دارد. اگر طالبان پاکستانی و یا افغانی به پیروزی نسبی دست یافته و بتوانند سرزمین های زیر نفوذ خود را گسترش دهند، کابوس استراتژیک ایران خواهد بود. بدون شک جنگ در افغانستان، با اعزام نیروهای بیش تر ناتو شدت خواهد گرفت و ایران در جهت منافع خود باید به پیروزی غرب کمک کند. سایه یک تحریم گسترده اقتصادی، افزون بر آنچه وجود دارد، با تایید روسیه و چین بر سر ایران گسترده شده. با ضد و نقیض گویی در مساله هسته ای، با وجود همه ی امتیازاتی که داده بودند، حتا این دو حامی مردد را نیز به سوی غرب راندند. این روشن بود که در یک برخورد نهایی، نه روسیه و نه چیین منافع خود با غرب را به خاطر ایران به خطر نمی افکندند. حال ایران که هنوز یک نیروگاه هسته ای در اختیار ندارد، از ایجاد ده مرکز جدید برای غنی سازی اورانیوم برای تهیه سوخت نیروگاه صحبت می کند. این ادعای جدید شک جهان را که نظام اسلامی نه به دنبال سوخت برای نیروگاه بلکه برای تولید بمب است را تقویت می کند. افکار عمومی جهان آماده می گردد که از تحریم های اقتصادی شدید و حتا عملیات نظامی علیه تاسیسات هسته ای حمایت کند. گویی جمهوری اسلامی برای به دست آوردن حمایت مردم، از چنین حمله ای استقبال می کند. شاید جمهوری اسلامی تنها راه نجات خود را از بن بست کنونی، در یک جنگ محدود می بیند.
براثر رکود تولیدات داخلی و تورم که افزایش تحریم بر شتاب هردو خواهد افزود، باید انتظار تظاهرات خیابانی که ریشه اقتصادی دارند نیز باشیم. هرچه می گذرد، تظاهرات اقتصادی نیز بر تظاهراتی که ریشه سیاسی دارند، همراه می گردد و از این رو جمعیت بزرگ تری را به همراه خواهد آورد. با تشدید تظاهرات و افزایش جمعیت تظاهر کننده، قابلیت سرکوب نیروی زور همچنان محدودتر می گردد. نیروهای بسیجی و سپاه که براثر وقایع اخیر به شدت اعتبار خود را نزد ملت از دست داده اند، با ریزش روز افزون بدنه خود روبرو خواهند گردید. با وجودی که حکومت ثابت کرده برای خاموش کردن صدای مخالفان از کشتن ملت ابایی ندارد، اما ملت نیز به نوبه ثابت کرده که به خاطر دست یابی به هدف های خود از کشته شدن ابایی ندارد. معادله ای که به نفع حکومت نمی تواند باشد.
با شدت گرفتن شتاب نشیب حکومت این پرسش پیش می آید که آیا گزینه با اعتبار و پایدار دیگری در برابر حکومت فعلی وجود دارد یا باید شاهد بی ثباتی و هرج و مرج روبه گسترش باشیم؟ اگر جنبش سبز خود را دارای صلاحیت برای اداره کشور می داند، نیاز دارد که به تواند سرخط سیاست های خود و راهبرد خروج از بحران را هم در کوتاه مدت و هم برای دراز مدت در سیاست داخلی و خارجی روشن کرده و ملت را آگاه نماید.
امنیت ملی ایران در صدر این مسایل قرار دارد. مساله هسته ای را با در نظر گرفتن حمایت شدید ملت، چگونه باید حل کرد که خطر حمله نظامی و انزوای سیاسی را از میان بردارد. اقتصاد را چگونه به راه انداخت در حالی که تورم کاهش یابد و بر درصد اشتغال، با توجه به ورود افراد جدید به بازار کار، افزوده گردد. قدرت سپاه و نقش تعیین کننده آن در سیاست و اقتصاد کشور، چگونه مهار گردد که خطر در گیری جدید پیش نیاید. مراکز متعدد قدرت سیاسی و مالی را چگونه مهار کرد. فساد رایج بر دیوان سالاری و فعالیت های مالی چگونه باید کنترل گردد در حالی که خطر فلج شدن پیش نیاید و اعتماد به حوزه اقتصادی باز گردانده شود. کشاورزی رو به نابودی، بی بندوباری در بنادر، عدم امنیت در شهرها، افزایش گروگان گیری در مرزها ... این سیاهه بلند بالایی از نیازهای کشور است که باید راه حل آن مشخص شود. راه حلی که نه با زور بلکه در چهارچوب دمکراتیک باشد.
دیگر دورانی که ملت بدون آگاهی از سیاست ها و نظرات رهبران فرضی، سرنوشت خود را به طور کامل در اختیار آنان قرار دهد، سپری گشته است. مبارزه شجاعانه رهبران جنبش سبز با وضع موجود، دیگر به تنهایی نمی تواند مشروعیت لازم برای رهبری ایران اینده را فراهم کند. مشروعیت رهبران آینده در گرو سیاست های روشن و شفاف آنان برای حل مسایل کمر شکن ایران خواهد بود و نه برگزیده گی وسیله خداوند، چنانکه خمینی از آن استفاده کرد. راه دشوار کسب چنین مشروعیتی پیش روی این رهبران قرار دارد و باید بتوانند صلاحیت به دست آوری آن را ثابت کنند.
حال اگر رهبران فرضی جنبش سبز نتوانند چنین مشروعیتی را کسب نمایند، با در نظر گرفتن نشیب سریع قدرت اجرایی حاکمیت، افزایش بی ثباتی ایران نتیجه آن خواهد بود. بی ثباتی که می تواند منجر به شورش در شهرها و مناطق مرزی گردد و امنیت به شدت متزلزل ایران را از آنچه که هست وخیم تر کند.
 

محمديوسف رشيدی، دانشجوی بازداشت شده، دست به اعتصاب غذای خشک زد، مجموعه فعالان حقوق بشر

محمد يوسف رشيدی دانشجوی چپگرای دانشگاه اميرکبير که در آبان ماه سال جاری در نوشهر بازداشت شده بود پس از انتقال به بند ۲۰۹ زندان اوين دست به اعتصاب غذای خشک زده است.
به گزارش واحد زندانيان مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران، محمد يوسف رشيدی دانشجوی محروم از تحصيل دانشگاه پلی تکنيک تهران که پيش از ۱۳ آبان ماه در منزل پدری اش در نوشهر بازداشت شده بود در هفته های گذشته به بند ۲۰۹ زندان اوين منتقل شده است ، نامبرده در اعتراض به بازداشت غير قانونی و نگهداری در سلول انفرادی بدون تفهيم اتهام مجددا دست به اعتصاب غذای (خشک) زده است.
اين دانشجوی بازداشتی به علت دوبار اعتصاب غذا در فاصله های کوتاه تا کنون ۳ بار به بهداری زندان منتقل شده است، اتهام وی از سوی مامورين وزارت اطلاعات شرکت در تجمعات غير قانونی عنوان شده است.
لازم به يادآوريست وی در اعتراضات دانشجويی عليه حضور احمدی نژاد در دانشگاه نقش برجسته ای داشت و از زمان سخنرانی محمود احمدی نژاد در دانشگاه پلی تکنيک در تعليق از تحصيل به سر ميبرد.
او در هنگام سخنرانی احمدی نژاد پلاکارد بزرگی را در مقابل او بالا برده برد که روی آن نوشته شده بود:"رئيس جمهور فاشيست، پلی تکنيک جای تو نيست".

بیانیه انجمن اسلامی پلی تکنیک درخصوص ۱۶ آذر

تاریخ: 1388/9/18
به نقل از سايت هم ميهن

آنچه که مهم بوده و هست ایستادگی و مقاومت دانشجویان ایران برای به دست آوردن آزادی بوده و هست و بیشک این تلاش تا برقراری دموکراسی ادامه پیدا خواهد کرد چه با لباس زنانه و چه با لباس مردانه.
انجمن اسلامی دانشجویان پلی تکنیک با صدور بیانیه ای از تمامی دانشجویان ایران به دلیل شرکت پرشکوه در تجمعات روز دانشجو تشکر کرد.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر در این بیانیه همچنین با اشاره به تصاویری از مجید توکلی عضو این انجمن اسلامی پلی تکنیک که توسط برخی سایت های حامی دولت حاضر همچون ایرنا و فارس منتشر شده، آمده است: «اعتراض های پرشکوه و گسترده دانشجویان مقاوم ایران در سراسر کشور آنچنان مستبیدین فرومایه کشور را گیج کرده است که راهی جز، لباس مبدل بر تن مجید توکلی کردن و عکس انداختن از وی را پیدا نکرده اند. بیخبر از آنکه بفهمند مجید توکلی افتخار جنبش دانشجویی بوده و هست، چه با لباس زنانه و چه با لباس مردانه.»
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند
آنک قصابان اند
بر گذرگاه ها مستقر
با کنده و ساتوری خون آلود
روزگار غریبی است نازنین
دانشجویان ایرانی پس از سپری کردن روزهایی بسیار دشوار و خونبار طی سال های اخیر و به خصوص پشت سر گذاشتن انتخابات در ماه های گذشته، دیروز در مراسم های دانشجویی بار دیگر شجاعت و ایستادگی اشان را اثبات کردند. باید بر مقاومت و آزادگی دانشجویان که زندان، شکنجه، ضرب و شتم های وحشیانه، شهادت و اسارت را برگزیدند و آرامش جان را فدای آسایش آتی ایران زمین کردند، سجده نهاد.
۱۶ آذر سال ۱۳۸۸ به راستی یادآور ۱۶ آذر ۱۳۳۲ بود. روزی که از «سه قطره خون» آذران اهورایی مبارزه جوشید و همچنان پاسداشت این روز پس از ۵۰ سال اینچنین برای دانشگاهیان مقدس است و در هر شرایطی تجمعات پر شور و باشکوه را در دانشگاه رقم می زنند. روز گذشته دانشگاه نماد انسانیت و اخلاق بود
آنان که با چماق ها و کارت های جعلی شان به خاک مقدس عرصه دانش پا نهادند و با وحشیگری و خشونت بی پایان به سنگربانان این عرصه یورش بردند، کوشش وافرشان را جهت برهم زدن و به خشونت کشانیدن تجمعات دانشجویی کردند و آخر کار همچون قوم مغول جز ویرانی بر دانشگاه ها و به اسارت بردن دانشجویان چیزی بر جای ننهادند.
دانشگاه پلی تکنیک نیز هم پای دیگر دانشگاه ها یکصدا فریاد آزادی بود و دانشجویان آزاده و حقیقی همراه و همرزم یکدیگر، آواز حقانیت خویش را سر دادند. تجمع باشکوه و تکرار ناشدنی دانشجویان امیرکبیر که با دعوت انجمن اسلامی این دانشگاه (که اولین قربانی پروژه نابودسازی انجمن های دانشجویی از آغاز به کار دولت نهم در دانشگاه های ایران بود)، نشان داد که در رگ های تک تک دانشجویان خون آزادی خواهی می جوشد.
اما آنان که این روزها داعیه عدالت و صلح خواهی شان گوش فلک را پر کرده است، با دانشجویان چه کردند؟ سنگ ها را آنچنان به سوی فرزندان راستین ایران زمین پرتاب می کردند گویی در درونشان جز کینه و نفرت هیچ چیز نیست. چشمشان را بر شعارهای حق طلبانه دانشجویان بستند و دهان هایشان را گشودند، گاز های اشک آور را به محیط دانشگاه پرتاب می کردند و در نهایت اتوبوس هایشان را در مقابل درها مستقر نمودند و دسته دسته دانشجویان را به اسارت بردند. دستگاه های تبلیغاتی شان را که با پول مردم تأمین و اداره می شود، روشن کردند و دروغ پراکنی را آغاز کردند.
آنان که خروش آزادیخواهانه دانشجویان امیرکبیر را برنمی تابند باز هم همچون گذشته دست به کار ِ تخریب کرامت انسان های آزاده شده اند ولی بدانند آزادگی از آن آنانی ست که در راه آزادی خطر می کنند و به راستی مجید توکلی، عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر همان آزاده ای است که همیشه در دل ها و بر سر زبان های دانشجویان جاری است.
اعتراض های پرشکوه و گسترده دانشجویان مقاوم ایران در سراسر کشور آنچنان مستبیدین را گیج کرده است که راهی جز، لباس مبدل بر تن مجید توکلی کردن و عکس انداختن از وی را پیدا نکرده اند. بیخبر از آنکه بفهمند مجید توکلی افتخار جنبش دانشجویی بوده و هست، چه با لباس زنانه و چه با لباس مردانه.
آنچه که مهم بوده و هست ایستادگی و مقاومت دانشجویان ایران برای به دست آوردن آزادی بوده و هست و بیشک این تلاش تا برقراری دموکراسی ادامه پیدا خواهد کرد چه با لباس زنانه و چه با لباس مردانه.
سرکوبگران امروز کسانی هستند که سال ۸۵ پروژه «جعل نشریات» دانشگاه امیرکبیر را برای سرکوب فعالین دانشجویی این دانشگاه رقم زدند و پس از شکنجه های وحشیانه تلاش کردند از دانشجویان اعترافاتی دروغین برای دادگاه بگیرند. دادگاهی که در نهایت نشریات را «جعلی» دانست اما با این وجود مجید توکلی به همراه دو تن از دانشجویان بی گناه یک سال و سه ماه را در جبس گذراند. وی در بهمن سال گذشته نیز به هنگام شرکت در مراسم بزرگداشت مهندس بازرگان بازداشت شد تا بیش از سه ماه مجددا در زندان به سر برد.
پس از آزاد شدن از زندان نیز، «تبعید شدن» به بندر عباس برای ادامه تحصیل آنچه بود که در این سرزمین به وی اعطا شد. مجید گرچه در کمال بیعدالتی و بی قانونی به بندرعباس تبعید شد اما برای ادامه تحصیل از آغاز مهرماه امسال به بندرعباس رفته بود. حال رسانه های دروغ پرداز که مدیرانشان با مدارک جعلی و سهمیه به دانشگاه ها می روند مدعی شدند که وی از دانشگاه اخراج شده بود. سرکردگان که یکی پس از دیگری مدارک جعلی، مقالات کپی شده و اختراعات دزدیده شده شان قطار می شود، با رتبه های نجومی در دانشگاه های تهران تحصیل می کنند و در نهایت دانشگاه آکسفورد مدرک دکترا تقدیمشان می کند از عدم صلاحیت علمی کسانی می گویند که تنها به جرم آزادی خواهی برای دانشگاه و جامعه از تحصیل محروم گشته و تبعید شدند.
تک تک دانشجویان امیرکبیر که طی سال های گذشته به شکنجه گاه اوین فرستاده شدند دانشجویانی اند که در راه آزادی، آزادی اشان را قربانی می کنند و افتخار دانشگاهیان هستند، حتی اگر همچون مجید توکلی در مقابل دانشگاه با ضرب و شتم وحشیانه و جنون آمیز بازداشت شوند و به زور مشت و لگد و با آثار زخم بر پیشانی و گوشه های چشمشان، مقنعه و چادر بر سرشان کنند و در مقابل دروبین بنشانندشان.
آنان اند که درس مقاومت را در شکنجه گاه ها و سلول های انفرادی تدریس می کنند. آنان اند که حتی اگر صد بار از دانشگاه برانند شان باز هم به منزلگاه حقیقی و راستین باز خواهند گشت .
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر ضمن تقدیر و تشکر از دانشجویان مقاوم و مبارز در برگزاری تجمع باشکوه این دانشگاه هشدار می دهد که هر چه بر آتش خاکسترگونه دانشگاه بدمید شعله ورتر خواهد شد و سرانجام ِ کار در آن خواهید سوخت. دانشگاه یاران بی باک و مقاوم خویش را تنها نخواهد گذاشت و تا به آخر بر سر آرمان های آزادی خواهانه خواهد ایستاد حتی اگر اوین دانشگاه شود.
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی است نازنین
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
انجمن اسلامی دانشجویان
دانشگاه صنعتی امیرکبیر
(پلی تکنیک تهران)
۱۸ آذر ۱۳۸۸

وقايع روز: محسنی اژه ای ميگويد پرونده مهندس موسوی در قوه قضاييه در حال رسيدگی است

9.12.09
فرمانده نيروی انتظامی تهران: فضای شهر تهران در روزهای آينده امنيتی خواهد شد**حجت الاسلام سيد محمد خاتمی: کسانی که زندانی شده اند سوابق انقلابی شان از بازجويانشان بيشتر است

 اعتراض جنبش دانشجويی در روز های پس از بازگشايی دانشگاهها در اول ماه مهر يکی از نگرانی ها ی جدی مسئولان جمهوری اسلامی برای برقراری امنيت در فضاهای آموزشی و پيشگيری از گسترش آن به سطح جامعه بوده است. دغدغه ای که سرانجام در روز دانشجو آشکار شد. دانشجويان در دانشگاهها روز دانشجو را برگزار کردند و مردم نيز با وجود محاصره نيروهای امنيتی به آنان پيوستند تا ١٦ آذر ٨٨ روزی متفاوت باشد. تنها يک روز پس از آن مقامات ارشد انتظامی و قضايی نسبت به ادامه وضع موجود هشدار می دهند. دادستان کل کشور در يک مصاحبه مطبوعاتی صريحاً گفته است که از اين پس ديگر اغماضی در کار نخواهد بود.

مردم ايران پس از اعلام خبر پيروزی محمود احمدی نژاد به خيابان آمدند تا اعتراض خود را اعلام کنند، اما در اين ميان دانشجويان از ساير اقشار سازمان يافته تر بودند. با گذشت ٤ ماه  از آن زمان، بازگشايی دانشگاهها در چنين فضايی به جنبش دانشجويی امکان داد تا مطالبات را صورت بندی و پيگيری کنند. راهی که هزينه هم کم نداشت. پس از اول ماه مهر، دانشگاهها به کانون اصلی اعتراض تبديل شد. در حالی  که در همه تحليل ها از روز دانشجو به عنوان يک نقطه عطف ياد می شد، روز دانشجو فرارسيد و دانشجويان با وجود همه هشدارها آن را برگزار کردند. حضور مردم در اين روز و در کنار دانشجويان سبب شد ناظران مسائل ايران روز ١٦ آذر ١٣٨٨ را  با همه روزهايی از اين دست متفاوت بدانند. از سوی ديگر مسئولان امنيتی و قضايی هم دست به کار شده اند تا هشدار دهند. تندترين جملات را غلامحسين محسنی اژه ای دادستان کل کشور به کار برد که گفته است از اين پس ديگر اغماض نخواهيم کرد. وی تأکيد کرد که تا ديروز ماموران انتظامی و دستگاه قضايی بردباری کردند تا چهره دشمنان شناخته شود ولی از اين پس برخورد خواهيم کرد. دادستان کل کشور از مذاکره خود با دادستان تهران خبر داد و افزود به آقای جعفری دولت آبادی گفته است او وظيفه دارد که با قانون شکنان برخورد کند و اجازه ندهد که آرامش جامعه را بر هم زنند. محسنی اژه ای تاکيد کرد که پرونده مهندس موسوی در قوه قضاييه در حال رسيدگی است.

فرمانده نيروی انتظامی تهران: فضای شهر تهران در روزهای آينده امنيتی خواهد شد
سردار رجب زاده خبر داده است که در روزهای آينده نيروهای تحت فرمان وی به منظور جلوگيری از گسترش اعتراض دانشجويان به فضای خارج از دانشگاه در اطراف دانشگاهها مستقر خواهند شد. در خبری ديگر آيت الله ناصر مکارم شيرازی در رابطه با وقايع اخير ايران پيشنهادِ مذاکره با مخالفان را داده است. اين مرجع مذهبی که پيش از اين مواضع نزديک به حکومت ايران را داشت، عنوان کرده است که در کشورهای ديگر با اقليت دو تا سه ميليون نفری مذاکره ميشود اما در ايران  با «اقليت ۱۳ تا ۱۴ ميليون» نفری تاکنون مذاکره ای صورت نگرفته است.

حجت الاسلام سيد محمد خاتمی: کسانی که زندانی شده اند سوابق انقلابی شان از بازجويانشان بيشتر است
بسياری از فعالان سياسی بازداشت شده پس از وقايع انتخابات ايران از وزيران اسبق و مديران ارشد جمهوری اسلامی در سالهای گذشته بوده اند، کسانی که نامشان هنوز در کتابهای  تاريخ  جمهوری  اسلامی به چشم می خورد. آنان در سالهای گذشته و بويژه در دهه اول حيات جمهوری اسلامی قهرمانان مبارزات سياسی بودند در حالی که اين روزها در زندان حتی از دسترسی به وکيل هم محروم هستند، نکته ای که محمد خاتمی  رييس جمهوری پيشين ايران به آن اشاره کرده است. محمد خاتمی گفت سوابق انقلابی بسياری از بازداشت شدگان از بازجوهايشان بيشتر است. روزهای منتهی به تأسيس جمهوری اسلامی مصادف بود با هيجان انقلابیِ جوانانی که از زندان آزاد شده بودند و يا هوادار سازمان های انقلابی بودند. آنها تلاش می کردند از آن چه بر آنان رفته سخن بگويند و بر هيجان جامعه بيافزايند. تصاوير سياه و سفيد بسياری از انقلابيون در زندان را که پلاکی بر گردن آويخته بودند تا نشانگر شماره پرونده آنان باشد، منتشر  می کردند. هر سازمانی در بيوگرافی  اعضايش تلاش می کرد تا ادبيات جناحی را رعايت کند و اين همه، اکنون بخشی از تاريخ ٣٠ ساله جمهوری اسلامی است که در ٦ ماه اخير از سوی معترضان و بخشی از حاکميت، به چالش گرفته شده است. اين روزها داشتن سابقه انقلابی چندان به کار نمی آيد و نسل جديدی که در بخش امنيتی بر سر کار آمده به گذشته زندانيان خود توجهی ندارد.

به همين دليل فردی نظير بهزاد نبوی می تواند بگويد که در دو حکومت و به فاصله ٣٠ سال زندانی سياسی بوده است. پيش از او عزت اله سحابی هم اين تجربه را از سر گذرانده بود. او صريحاً گفته بود که حتی يک روز از زندان جمهوری اسلامی را نمی توان با يک سال زندان پيش از انقلاب مقايسه کرد. هرچند که آيت اله منتظری پس از انقلاب اسلامی به زندان نرفت اما زندان خانگی را تجربه کرد. اکنون سيد محمد خاتمی رييس جمهوری سابق می گويد کسانی که زندانی شده اند سوابق انقلابی شان از بازجويانشان بيشتر است. وی گفته است اين رفتار، جفا در حق فرزندان انقلاب است. خاتمی بی آن که از بهزاد نبوی نام برده باشد گفت انسان عزيزی که در آستانه ٧٠ سالگی است برای ١٠ روز مرخصی از زندان ٨٠٠ ميليون تومان وثيقه سپرده است. ظاهراً او نخواسته بگويد که انقلاب ها همواره  فرزندان خود را قربانی گرفته اند. اين در حالی است که مخالفان می گويند شهروندان عادی نا خواسته قربانی خشونت سازمان يافته انقلابيون شده اند و جمهوری اسلامی حکومتی است که هنوز می گويد انقلابی است.


گزارش‌هاي بانك مركزي در سال جاري نشان مي‌دهد : هيچ پولي به حساب ذخيره ارزي ريخته نشد

از ابتداي سال جاري هيچ منابعي به حساب ذخيره ارزي واريز نشده است. معاون بانك مركزي گفته كه كل منابع حساب ذخيره ارزي كشور 12 ميليارد دلار است/ برداشت دولت نهم از ذخيره ارزي نسبت به دولت هشتم 268 درصد رشد داشته است.

ایلنا: گزارش بانك مركزي از موجودي حساب ذخيره ارزي اعضاي كميته تحقيق و تفحص از برنامه چهارم را قانع نكرد.
به گزارش خبرنگار ايلنا‏، حسين قضاوي معاون اقتصادي بانك مركزي در كميته تحقيق و تفحص از برنامه چهارم موجودي حساب ذخيره ارزي را 12 ميليارد دلار اعلام كرد‏ه، اين درحالي است كه گزارش نظارتي بانك مركزي تا پايان سال 87 از موجودي اين حساب حدود 23 ميليارد دلار را نشان مي دهد. از سوي ديگر سال گذشته در شرايطي بودجه سال 88 بسته شد كه بهاي نفت در بازارهاي جهاني به مرز 40 دلار كاهش يافت. اين روند كاهشي دولت را بر آن داشت كه بودجه سالانه را بر مبناي بهاي نفت 5/37 دلار ببندد. اگرچه هيچ گاه بهاي نفت در طول نه ماه گذشته به اين ميزان نرسيد اما گزارش‌هاي غير رسمي نشان مي‌دهد كه از ابتداي سال جاري هيچ منابعي به حساب ذخيره ارزي واريز نشده است. حسين قضاوي معاون اقتصادي بانك مركزي ديروز به نمايندگان گفته بود كه كل منابع حساب ذخيره ارزي كشور 12 ميليارد دلار است كه با احتساب مجوزهاي مجلس براي اضافه برداشت از اين حساب موجودي حساب ذخيره ارزي تنها چهار ميليارد دلار در اين حساب باقي مي‌ماند. اين درحالي است كه اين رقم بدون احتساب سهم 50 درصدي بخش‌خصوصي محاسبه شده است.
گزارش معاون اقتصادي بانك مركزي از موجودي حساب ذخيره ارزي در شرايطي اعلام شده كه اسفند ماه سال گذشته وزيراقتصاد موجودي اين حساب را 25 ميليارد دلار ذكر كرد‏ اما گزارش نماگرهاي اقتصادي بانك مركزي از پايان سال 76 موجودي اين حساب را 23 ميليارد دلار ذكر كرد. از سوي ديگر گزارش وزارت نفت از ميزان فروش نفت در 7 ماه نخست سال جاري نيز نشان مي‌دهد كه دولت در مدت ياد شده بيش از 23 ميليارد دلار نفت فروخته است. به گفته نمايندگاني كه ديروز معاون اقتصادي بانك مركزي را به كميته تحقيق و تفحص از برنامه چهارم فراخوانده بودند، اين گزارش بانك مركزي نتوانست آنها را قانع كند‏، از همين رو منتظر حضور محمود بهمني رييس كل بانك مركزي و گزارش رسمي وي هستند.
آنچه گذشت
آخرين گزارش‌ها از موجودي حساب ذخيره ارزي در چهار سال اول برنامه چهارم نشان مي‌دهد كه تمام منابع اين حساب هزينه شده است. ميزان درآمدهاي ارزي دولت در همين زمان بالغ بر310 ميليارد دلاراست اين درحالي است كه علاوه بر برداشت‌هاي هزينه‌اي بودجه، بيش از 130 ميليارد دلار نيز در مدت ياد شده‏، تحت عنوان متمم از حساب ذخيره ارزي برداشت شده است.
براساس آمارهای منتشر شده از سوی بانک مرکزی میزان برداشت دولت از حساب ذخیره ارزی در دولت نهم نسبت به دولت قبل معادل 268درصد رشد داشته است. مقایسه آمارهای منتشر شده از سوی بانک مرکزی نشان می‌دهد دولت نهم طی سال‌های84 تا پایان سال87 معادل463هزار میلیارد ریال از منابع صندوق ذخیره ارزی برداشت کرده، در حالی که در دولت هشتم از زمان تأسیس حساب ذخیره ارزی در سال81، کل میزان برداشت این دولت از حساب ذخیره ارزی معادل 6/172هزار میلیارد ریال بوده است.
از سوي ديگر مقایسه آماری بین نسبت میزان برداشت از حساب ذخیره ارزی و سهم دولت از درآمد‌های نفتی که براساس بودجه تدوین می‌شود، نيز نشان می‌دهد که طی سال‌های 81 تا 83 این نسبت به صورت سالانه رو به کاهش بوده است و از 34/51 درصد به 38/42 درصد کاهش پیدا کرده است اما این نسبت در سال‌های 84 تا 87 از 23/37 درصد به 64/81 درصد افزایش یافته است که نشان می‌دهد دولت نهم در یک روند افزایشی تقریباً معادل درآمدهای نفتی خود از حساب ذخیره ارزی برداشت کرده است هرچند كه این ارقام تنها مربوط به خود دولت است و برداشت‌های شركت‌های دولتی که از محل ذخایر ارزی تسهیلات دریافت کرده‌اند در این ارقام منظور نشده است.
کل واریزی مازاد درآمد نفتی به حساب ذخیره ارزی از ابتدای تشکیل این حساب از سال 1379 تا پایان سال 1386 معادل146 میلیارد دلار بوده که 7/75 میلیارد دلار آن در دوره دولت اتفاق افتاده است. اين درحالي است كه درآمدهاي ارزي كشور در چهار سال دولت نهم به بيش از 300 ميليارد دلار رسيد. 

حسین کروبی مطرح کرد:شباهت های حسین شریعتمداری با شعبان بی مخ!

تاریخ : ۱۸ آذر ۱۳۸۸

حسین کروبی به مطالب روزنامه کیهان که روزگذشته به مهدی کروبی توهین بی سابقه ای کرده بود، واکنش نشان داد.
روزنامه کیهان روز ۱۷ آذر در خبر ویژه خود که به اتفاقات روز دانشجو پرداخته بود، مهدی کروبی را “شعبان بی مخ “خوانده بود.
حسین کروبی در واکنش به این توهین مبرزکه توسط حسین شریعتمداری نماینده ولی فقیه در کیهان منتشر شده است ، خطاب به وی گفت: آقای شریعمتمداری شعبان بی مخ عامل اجرایی کودتای ۲۸ مرداد بود که از رژیم پول می گرفت و در کنار دژبان ها اقدام به سرکوب مردم می کرد. او عامل اصلی رعب و وحشت مردم بود. قداره بند بود و در قالب یک نیروی لباس شخصی اما عامل حکومت، آزادیخواهان را با چاقو و قمه زخمی می کرد و بعد که آنها به زندان می افتادند ، در نقش بازجو، به زندان می رفت و آزادیخواهان ایرانی را شکنجه می کرد. اما شما آیا هیچ اندیشیده اید که گذشته و امروزتان چقدر شبیه همان شعبان بی مخی که مثالش را زده اید است؟ اگر شعبان بی مخ در خیابان های تهران قدیم عربده می کشید و سعی در ترساندن مردم داشت، امروز شما بر اریکه سیاهی که روزگاری افتخار ملی بود، نشسته اید و همان رفتارها را تکرار می کنید. او با قمه خود زهر از چشم مردم می گرفت در دیوار آهنین خود حاشیه امنیتی داشت. شما نیز با قلم سمی اتان ، همان رفتارها را تکرار می کنید. موجب وحشت مردم می شوید و همچنان از حاشیه امنیت برخودارید. برای هر کس که بخواهید پرونده می سازید و کیهان خودتان را با کیهان خداوندی اشتباه می گیرید و به جای الله می نشیند و برای این و آن حکم صادر می کنید. شما کیهان را با زورخانه گویا اشتباه گرفته اید. هشدار می دهم تاریخ را بخوانید و بدانید که چه بر سر او آمد. مردم در روز تاریخی ۱۵ خرداد ، به زورخانه او ریختند و زورخانه او را به آتش کشیدند و او در نهایت از سر استیصال و بی پناهی از کشور گریخت.
حسین کروبی در ادامه گفت: پدر من نه تنها مانند برخی اهل بزم نبوده بلکه اهل رزم بوده. سابقه مبارزات او از قبل و بعد از انقلاب درخشان است و همیشه مانند مرادش آن پیر سفر کرده، مقابل ظلم ایستاده است. هرگاه خطایی دیده گوشزد کرد و خود را به علت آن که روحانی است و در دامان حکومت روحانیان زندگی می کند، اسیر نکرده است. پس بدانید که روی سخنتان با چه کسی است و بدانید که به چه راهی می روید. این روزها، روزهای مقدسی است. از کرده خود ابراز ندامت کنید و به مردم بپیوندید. باشد که خدا از گناهان بی شمار شما در گذرد.
به نقل از سايت تغيير



دكتر آرش حجازي : خدایا اینان را ببخش، چرا که نمی دانند چه می کنند

وَ مـَنْ یـَکـْسـِبْ خـَطـیـئَةً اَوْ اِثـْمـاً ثـُمَّ یـَرْمِ بـِهِ بـِریـئاً فـَقـَدِ احـْتـَمـَلَ بـُهـْتـانـاً وَ اِثـْمـاً مُبیناً (نساء-۲۰۴)
هـر کـس خطا یا گناهى مرتکب شود، سپس آن را به بى گناهى نسبت دهد، بهتان و گناه آشکارى را به گردن گرفته است.

سه هفته پیش، عده‌ای خانم بسیجی در برابر سفارت بریتانیا در ایران تجمع کردند و خواستار استرداد من به ایران شدند. در بامداد خبرگزاری‌ها اعلام کردند که این خانم‌ها خواستار استرداد من به ایران به عنوان «شاهد قتل ندا» هستند؛ اما بعدازظهر این عنوان به «قاتل ندا» تغییر یافت. از آنجا که من هرگز در ماجرای ندا به دنبال مسائل شخصی نبوده‌ام، ترجیح دادم سکوت کنم. اما ماجرا به اینجا ختم نشد. چند روز پیش، عده‌ای «دانشجو»ی بسیجی بار دیگر در برابر سفارت بریتانیا نمایش مضحک و توهین‌آمیزی را اجرا کردند و در آن نه به جزای گناه بهتانی که به گردن می‌گرفتند فکر کردند و نه به سنت ما در حفظ حرمت درگذشتگان و نه به دل داغدیده‌ی خانواده‌اش. در مورد قضایای مربوط به ندا بارها حرف زده‌ام و مدت‌ها پیش به موضع خودم اشاره کرده‌ام. در آن روز شوم، من تنها شاهد قتل ندا نبودم و ده‌ها نفر دیگر آنجا حضور داشتند. من تنها شاهدی بودم که لب به سخن باز کردم و در زمان موعود، شهود دیگر بر حقیقت گفته‌های من گواه خواهند داد. بنابراین در اینجا هم پاسخی برای این فریب‌خوردگان ندارم و کاری از دستم برنمی‌آید جز آنکه دعا کنم: «خدایا اینان را ببخش، چرا که نمی‌دانند چه می‌کنند.»
در مورد این ماجرا حرف تازه‌ای ندارم جز آنچه در بیانیه‌ام در روز ۱۱ تیر ماه ۱۳۸۸، که برای یادآوری دوباره در زیر می‌آورم. شاید وقت آن باشد که قوه‌ی قضاییه سرانجام وارد عمل شود و با مجازات عاملین واقعی قتل این دختر بی‌گناه و قربانیان بی‌گناه دیگرِ وقایع پس از انتخابات، مانع این حرکات شنیع، سخیف و توهین‌آمیز شود. هیچ کس در جهان فریب این دروغ‌ها، افتراها و بهتان‌ها را نمی‌خورد. البته طبیعی است، وقتی من یکی از نیروهای بسیج را مسئول مرگ ندا معرفی می‌کنم، باید انتظار داشته باشم که بسیج برآشوبد و سعی کند با قربانی کردن من، بر جنایات متعددی که در شش ماه گذشته مرتکب شده است، سرپوش بگذارد. بنابراین، با توجه به اینکه بسیاری از شهود جنایت‌های رخ داده در شش ماه گذشته به سرنوشت‌های هولناکی دچار شده‌اند، بد نیست قبل از تکرار بیانیه‌ام، همین جا اعلام کنم که در کمال سلامت جسمانی هستم، امید به زندگی و آینده دارم و تحت هیچ شرایطی قصد ندارم دست به خودکشی بزنم. بنابراین، هر اتفاقی برای من بیفتد، مسئولیت مستقیم آن با دولت جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.

یادداشتی برای نسل های آینده
هراس من،
باری،
همه از مردن در سرزمینی‌ست
که مزدگور کن از بهای آزادی آدمی افزون باشد
احمد شاملو
بعد از مصاحبه‌ام در روز ۴ تیر ماه ۱۳۸۸ (۲۵ ژوئن ۲۰۰۹) با بی‌بی‌سی درباره‌ی مشاهدات شخصی‌ام در مورد قتل وحشیانه‌ی ندا آقاسلطان، روز دهم تیرماه در اخبار خواندم که حکمی برای دستگیری من از سوی دولت ایران صادر شده است.
همان‌طور که در مصاحبه‌ام گفتم، انتظار چنین حرکت مذبوحانه‌ای برای کتمان حقیقت در برابر این جنایت بی‌رحمانه از طرف دولتی می‌رفت که بنیادش بر دروغ و ظلم است. در این مصاحبه پیش‌بینی کردم که گفته‌های مرا کتمان می کنند. که اتهامات بسیاری را متوجه من خواهند کرد. این دولت، به جای آنکه بکوشد قاتلان اصلی این دختر معصوم و ده‌ها قربانی دیگر را پیدا کند و مسئولیت بی‌کفایتی خود را بپذیرد، سعی دارد هر فرد، کشور یا نهاد دیگری را که هیچ خطایی مرتکب نشده، مقصر بشمارد.
خانواده و دوستان مرا در ایران، که هیچ ارتباطی با این ماجرا ندارند، تحت فشار گذاشته‌اند. پدر ۷۰ ساله‌ام را که استاد دانشگاه و چهره‌ی ماندگار است، احضار کرده‌اند بی‌آنکه هیچ دخالتی در این ماجراها داشته باشد.
من فقط کاری را کردم که هر انسان شریفی در چنین شرایطی انجام می‌داد. سعی کردم یک قربانی را نجات بدهم و آنگاه که حقایق مرگش را رسانه‌های دولتی ایران مخدوش می‌کردند، بر آنچه شاهدش بودم شهادت دادم.
چنان زیسته‌ام که هرگز دچار ندامت نشوم. من از نخستین پزشکانی بودم که در فاجعه‌ی هولناک زلزله‌‌ی بم به آن شهر رفتم، فقط برای آنکه در کنار قربانیان معصومی باشم که در آستانه‌ی از دست دادن امیدشان بودند.
این بار، در کنار قربانی معصوم دیگری بودم، کاملاً برحسب تصادف، بدون آنکه تصوری داشته باشم که وارد چه ماجرایی می‌شوم. اما این بار، این قربانی را بلایای طبیعی نکشت. آز و شهوت قدرت بود که خون او را ریخت.
من نویسنده هم هستم، و اگر داستان‌ها، مقالات و گفته‌های مرا بخوانید، پی می‌برید که همواره از حقوق بشر دفاع کرده‌ام و همواره بهایش را پرداخته‌ام.
همواره کوشیده‌ام زندگی‌ صادقانه و شریفی داشته باشم و هرگز به ارزش‌هایم خیانت نکرده‌ام.
بر این باورم که آنچه برای نجات جان ندا و بعد گفتن ماجرایش انجام دادم، کار درستی بود. اعتقاد دارم که خدا پروردگار شجاعان است. ایمان دارم که حقیقت ما را آزاد خواهد کرد. همه‌کارم را مطابق وجدانم انجام داده‌ام و اگر باید بهایی برایش بپردازم، چنین باد. اما این حق را دارم که از شرافت و صداقتم دفاع کنم.
به پروردگار که شاهد من است و به شرافتم سوگند یاد می‌کنم که فقط و فقط حقیقت را درباره‌ی مشاهداتم گفتم.
انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران بر عهدی بنیان گذارده شد که امروز مردم ایران همچنان به آن پایبندند. ملجاء مردم در هنگام نبرد علیه استبداد رژیم گذشته همین ایمان بود، و نیز هنگامی که خون‌های بسیاری را فدا کردند تا در برابر تهدید خارجی از سوی مستبدی دیگر که با مشت آهنین بر عراق حکومت می‌کرد، از سرزمینشان دفاع کنند.
لیک، این دروغ تمامی ادعاهای این دولت مشخص را زیر سؤال می‌برد؛ این دولت که تاریخ جنگ جهانی دوم را مخدوش کرده، که ادعا می‌کند آزادی بیان در ایران جاری است، ادعا می‌کند که در زندان‌های ایران زندانی سیاسی نیست، مدعی است که هیچ سانسوری بر کتاب‌ها، اطلاعات، رسانه‌ها و مطبوعات ایران اعمال نمی‌شود، و وانمود می‌کند به حقوق شهروندی از جمله حق تجمع، حق اعتراض و حقوق برابر برای شهروندان ایران، فارغ از جنس و نژاد و دین احترام می‌گذارد.
در بیست روز گذشته اما، جهان کذب بودن تمامی این ادعاها را از راه چشم‌های اشکبار ایرانیان دلاور دیده است. مطمئنم جهان هرگز این دروغ تازه را باور نخواهد کرد و درک می‌کند که این پزشک، نویسنده و ناشر، کاری نکرده است جز عمل به حکم وجدانش در شتافتن به یاری کسانی که به یاری نیاز داشتند، و بازگفتن حقیقت.
ندا تنها کسی نبود که در این غوغا به خاک افتاد. آیا تمامی آن کسانی که بی‌گناه به قتل رسیدند، قربانیان توطئه‌ی جهانی بوده‌اند؟ چرا قاتلان قربانیان دیگر تحت تعقیب قرار نمی‌گیرند؟ یا شاید باید بی‌کفایتی و بی‌تفاوتی غیرنظامیان مسلحی را مسئول دانست که نتوانستند خردمندانه اعتراضات قانونی شهروندان ایرانی را نسبت به بی‌عدالتی برتابند.
من فقط یک شاهدم. چرا باید به جای قاتل، شاهد تحت تعقیب قرار گیرد؟ آیا خون کافی ریخته نشده؟ آیا باید از ترس در برابر این جنایت هولناک ساکت می‌ماندم؟ آیا این پیامی است که قصد داریم برای نسل‌های آینده‌مان به جا بگذاریم؟
بر این باورم که هیچ شهروند جهانی از پشتیبانی من و هزاران ایرانی دیگری دست نخواهد کشید که کتک خوردند، زندانی شدند، تحت تعقیب قرار گرفتند و به خاک و خون کشیده شدند، فقط برای اینکه می‌خواستند ملتی آزاد باشند و در مسیر برکت و عدالت به جهان بپیوندند و در این راه دیگران را در فرهنگ غنی و تاریخ لبالب از دلاوری‌شان سهیم کنند.
بر خود می‌بالم که بخشی از این حرکت باشم. کاری را کرده‌ام که هر انسان شریفی انجام می‌داد، و به این دلیل مورد تهدید قرار گرفته‌ام. درست همان‌گونه که تمامی این شهدا کاری را کردند که هر جان آزاده‌ای انجام می‌داد، و به همین خاطر به قتل رسیدند؛ به دست نفرت سیاهی نسبت به هرآنچه این شهدا به پایش ایستاده بودند: آزادی، راستی، و عدالت.
آرش حجازی

۱۱ تیرماه ۱۳۸۸ ۲ ژوئیه ۲۰۰۹


و چند سؤال دیگر:
۱٫    این گمگشتگانی که به اجرای این نمایش‌های نازل و بی‌بنیان می‌پردازند، چگونه قتل دیگرانی را توجیه می‌کنند که روز ۳۰ خرداد ۱۳۸۸، همزمان با ندا آقاسلطان کشته شدند؟ بنا به اطلاعات ارائه شده به مجلس شورای اسلامی، می‌دانیم که تقریباً همزمان با ندا، اشکان سهرابی گلوله خورد، مغز سیدرضا طباطبایی با گلوله‌ای داغ متلاشی شد و مغز ابوالفضل عبداللهی با گلوله‌ی دیگر، تیری پیشانی محسن حدادی را شکافت، تیر دیگری کمر واحد اکبری را درید، تیری قلب مسعود هاشم‌زاده را و تیری بر چشم ایمان هاشمی نشست. نادر ناصری، فرزاد جشنی، کاوه علی‌پور، حامد بشارتی، بابک سپهر، تینا سودی، مریم مهرآذین، داود صدری، پور کاوه علی، میلاد یزدان‌پناه و علی فتحعلیان هم از قربانیان دیگر آن روز بودند.
۲٫    در مورد کشته‌شدگان روزهای دیگر و قربانیانی که در وقایع بعد از انتخابات ناپدید شدند و اجسادشان به تدریج به خانواده‌هایشان تحویل شد یا هنوز مفقود هستند، چه اقدامی انجام شده است؟ به جز انکار و بهتان، آیا اقدامی عملی از سوی قوه‌ی قضاییه برای شناسایی قاتلین این بی‌گناهان انجام شده است؟ سرنوشت پیگیری مرگ اینان چه شد؟ کیانوش آسا، سهراب اعرابی، امیرحسین طوفان‌پور، یعقوب بروایه، بهزاد مهاجر، ترانه موسوی، امیر جوادی‌فر، مصطفی غنیان، رامین قهرمانی، محسن روح‌الامینی، علیرضا افتخاری، فاطمه سمسارپور، محمدجواد پرنداخ، محمود رئیسی نجفی، حمید مداح شورجه، مهدی کرمی، میثم عبادی، ناصر امیرنژاد، پریسا کلی، محمد کامرانی، مصطفی کیارستمی، حسین اخترزند، مسعود خسروی، عباس دیسناد، رامین رمضانی، سعید عباسی‌فر گلچینی، علی فتحعلیان، هادی فلاح‌منش، احمد کارگر نجاتی، بهزاد مهاجر، احمد نعیم‌آبادی، مبینا احترامی، ندا اسدی، سعید اسماعیلی، مرادآقاسی، حسین اکبری، محسن انتظامی، محسن ایمانی، فاطمه براتی، محمدحسین برزگر، جعفر بروایه، سرور برومند، بهمن جنابی، شلیر خضری، فاطمه رجب‌پور، فهیمه سلحشور، حسن شاپوری، علی شاهدی، کسری شرفی، کامبیز شعاعی، وحیدرضا طباطبایی، حسین طهماسبی، سالار طهماسبی، میثم عبادی، حمید عراقی، رضا فتاحی، ایمان نمازی، محمد نیکزادی.
یا حق
آرش حجازی
۱۵ آذر ماه ۱۳۸۸

جمهوری اسلامی به کجا می رود؟

دومین تلاش برای حمله به زهرا رهنورد

تاریخ : ۱۷ آذر ۱۳۸۸
گروهی از زنان لباس شخصی پیش از ظهر سه شنبه به دانشکده هنرهای زیبا هجوم بردند تا به دکتر زهرا رهنورد همسر میر حسین موسوی حمله کنند. زنان لباس شخصی روز گذشته نیز رهنورد را را با اسپری فلفل مورد حمله قرار داده بودند.
به گزارش هم میهن به نقل از شاهدان، این گروه ۱۳- ۱۲ نفره که دانشجو نبودند از ساعات اولیه صبح تا یک بعد از ظهر در دانشکده هنرهای زیبا کمین کرده بودند تا بتوانند با به دست آوردن فرصت دکتر رهنورد را مورد حمله قرار بدهند.
با وجود آن که رهنورد هم ظهر و هم عصر امروز کلاس تدریس برای دانشجویان دکترا داشت حراست دانشگاه تهران برای جلوگیری از آسیب دیدن او، با آوردن یک خودرو به دانشکده هنرهای زیبا از همسر میرحسین موسوی خواست هرچه سریعتر دانشگاه را ترک کند.
این گزارش حاکی است در حالی که زنان لباس شخصی همچنان در محوطه دانشکده کمین کرده بودند، دکتر زهرا رهنورد با خودرو حراست که توسط سه تن از ماموران همراهی می شد دانشگاه تهران را ترک کرده است.
گفتنی است همسر مهندس موسوی روز دوشنبه نیز از سوی زنان بسیجی مورد حمله قرار گرفت. این افراد از فاصله ۲۰ تا ۲۵ سانتی گاز فلفل بر صورت رهنورد پاشیدند که منجر به تنگی نفس و نابینایی موقتش شد.
هم میهن

شانزده آذر پروژه خودکشی را تسریع کرد

به نقل از سهرابستان :
حکومت در چند ماه گذشته زیر رگبار ضربات داخلی و خارجی کاملاً گیج و منگ شده و احمقانه پا در راهی گذاشته که خودکشی محض است. مراسم کوبنده 16 آذر که در سرتاسر ایران و در همه دانشگاههای کشور برگزار گردید اثر مضاعفی بر سرعت خودکشی حکومت گذاشته است.
در صحنه بین المللی تمام تلاش حکومت بر فشار به حزب الله برای حمله به اسرائیل و کشانیدن سوریه به جنگ با اسرائیل و طوفانی کردن اوضاع منطقه قرار دارد که تا کنون با طفره رفتن نصرالله و برخورد منفی بشار اسد مواجه شده است.
در داخل نیز حکومت با انبوهی از اختلافات درونی و کشمکش قدرت روبرو است، در عین حال که اعتراضات مردمی نیز بشکل غیر قابل مهاری درآمده است.
در حال حاضر هم مردم معترض و هم طیف وسیعی از بدنه حکومت در یک موضوع اشتراک پیدا کرده اند و شخص رهبر بعنوان مشکل اصلی و مشترک هر دو طرف درآمده است. مردم رهبری را بدلیل سوء استفاده از قدرت و پشتیبانی از کودتا و صدور دستور حمله به مردم و کشتار جوانان، بی لیاقت دانسته و خواهان کنار رفتن وی هستند. طیف بزرگی از بدنه حکومت نیز به این نتیجه رسیده اند که رهبر دارد کشتی نظام را به پرتگاه می برد و وضعیتی را پیش می آورد که خودش و کل حکومت را با هم غرق کند.
رهبر با حمایت از کودتاچیان و برگزیدن راه خشونت و سرکوب در مقابله با اعتراضات مردمی، موجی از مخالفتها را در داخل حکومت برانگیخت و با ادامه مسیر خود و انتصاب چهره های منفور، حلقه نزدیک به خودش را تبدیل به حلقه ای از نادان ترین و رسواترین افراد نمود.
وقتی رهبری زمام امور کشور را بدست ابلهانی نظیر نقدی و طائب می دهد باید هم شاهد فجیع ترین جنایت یک احمق کل باشیم که دانشجوی مبارزی را تحت شکنجه، وادار به پوشیدن مقنعه و چادر می کند تا با انتشار تصاویر وی سبب تهوع مردم از رهبر و حاکمان بی سیرت شود. تصویر جوان قهرمانی که ریشش را اصلاح نکرده و در همان حال پس از تظاهرات و درگیری دستگیر شده بدون آنکه اطوی مقنعه و چادرش بهم خورده باشد!!
خامنه ای و الدنگان پیرامونش با این رفتار مشمئز کننده بدنبال چه چیزی هستند؟ تراوش ذهنیت مریض و مفلوکشان است که زن و پوشش زنانه را نشانه حقارت می دانند و چنین می پندارند که اگر مبارزی را با ضرب و شتم و دستگاه شکنجه شوک الکتریکی وادار به سر کردن مقنعه و چادر نمایند شخصیت او را خرد کرده اند.
ای ابلهان! زن برای ما یعنی مادر، یعنی خواهر، یعنی همسر، زن برای ما عزیزترین و فداکارترین و محترم ترین عنصر هستی است. ما بوسه بر پای مادران و دست خواهران و گونه همسران نثار می کنیم و به آنها افتخار می کنیم.
شما داشتن مقنعه و چادر را نشانه ضعف و حقارت می دانید؟ شما با انتشار این تصاویر می خواهید از حجاب ابزاری برای تحقیر و شکنجه بسازید؟ اینهمه دروغ در مورد حجاب و چادر و مقنعه از خودتان بافتید و حدیث جعل کردید ولی اینطور ناشیانه خودتان را لو می دهید؟ چادر برای شما ابزاری برای تبدیل زن به موجودی درجه دو و حقیر است، ابزاری برای محدود کردن و سرکوب وی، و اینک ابزاری برای شکنجه، تا بوسیله آن مخالفینتان را تحقیر کنید.
مجید توکلی قهرمان دوست داشتنی و عزیز ما است، و دروغهای خبرگزاری شیطان چیزی را تغییر نمی دهد، ما شیفته افکار و آزاد اندیشی او هستیم، کینه ورزی حکومت، مجید را به سمبل مبارزه دلاورانه با استبداد بدل خواهد نمود.
وجود چنین رهبری بیشتر از آنکه مایه ننگ و خجالت باشد اسباب تأسف و ترحم است. این شخص چنانچه تحت معاینات روانپزشکی قرار گیرد و امراض روحی اش تشخیص داده شود، این امکان را خواهد یافت تا در یک آسایشگاه روانی تحت درمان قرار بگیرد و رنج کمتری بکشد، شاید هم که درمان شود، ولی در وضعیتی گرفتار آمده که هم خودش در درد و عذاب است و هم ملتی را به رنج و ناراحتی دچار نموده است.

اعدام محمدرضا حدادی به تعویق افتاد





17 آذر 1388

کليد واژه ها : کودکان

کمیته گزارشگران حقوق بشر- حکم اعدام محمدرضا حدادی که بنابر اعلام مسئولان قضایی قرار بود صبح فردا چهارشنبه به چوبه‌ی دار سپرده شود با عدم انتقال وی به قرنطینه اجرا نخواهد شد.
محمدرضا که در سال 82 در سن 15 سالگی دستگیر شده بود، با اعلام اجرای حکم به خانواده بایستی صبح دوشنبه به قرنطینه زندان عادل‌آباد شیراز جهت اجرای حکم اعدام منتقل می‌شد. وی تا زمان نگارش این اطلاعیه در بند عمومی بسر برده و از اجرای حکم خود بی‌خبر است. طبق تشریفات اجرای احکام اسلامی بایستی حکم اعدام 48 ساعت قبل از اجرا به متهم اطلاع داده شده و به قرنطینه منتقل شود.
محمدرضا حدادی متولد 27 اسفند 1366 و در زمان دستگیری 15 ساله بوده است. این نوجوان در جریان پرونده رسیدگی به یک فقره سرقت منجر به قتل دستگیر شد و در تحقیقات اولیه به قتل با تسمه پروانه اعتراف نمود. وی در تاريخ 82/8/8 در دادگاه، مجدداً اتهام سرقت و قتل را به عهده گرفت و به ارتکاب جرم اقرار نمود. بنا به گفته‌ی پدر محمدرضا پیش از اعتراف او را در کلانتری از ساعت 12 ظهر تا 12 شب از درخت آویزان کردند و با کابل زدند.
محمدرضا چند روز پس از دادگاه و در ملاقاتی با مادرش از عدم پرداخت موعود به خانواده‌ مطلع می‌شود. وی طی نامه‌ای در 16 آبان 82 به اطلاع دادگاه رساند که یکی از متهمین با وعده‌ی پرداخت پول از وی خواسته با توجه به صغر سن ارتکاب قتل را بر عهده بگیرد. در نتیجه وی فریب متهم دیگر را خورده و در ارتکاب فعل هیچ نقشی نداشته است.

۸۶ نفر از بازداشت شدگان روز دانشجو در تهران آزاد شدند

روابط عمومی دادسرای عمومی و انقلاب تهران اعلام کرده است که ۸۶ نفر از بازداشت شدگان روز دانشجو در تهران آزاد شده اند.
دادسرای تهران گفته است که این افراد که توسط پلیس روز ۱۶ آذر دستگیر شدند، پس از ابراز ندامت به دلیل حضور در این تجمعات با دستور قضایی آزاد شدند.
عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران که این خبر را تائید کرده است، یپش از این اعلام کرده بود که "آن دسته از دستگیرشدگانی که دلایل چندانی بر توجه اتهام آنان وجود نداشته باشد و یا از اقدامات غیرقانونی خود ابراز ندامت کرده باشند، آزاد خواهند شد."
همچنین با تایید دادستان تهران سه نفر از بازداشت‌شدگان حوادث بعد از ۱۳ آبان به اسامی "علیرضا موسوی"، "سیدعلیرضا زرگر" و "سورنا هاشمی" نیز از زندان آزاد شدند.
یک روز پس از تظاهرات روز دانشجو، عزیز الله رجب زاده، فرمانده انتظامی تهران بزرگ گفت که ۲۰۴ نفر در جریان این تظاهرات دستگیر شده اند که۱۶۵ نفرشان مرد و ۳۹ نفرشان زن هستند.
همچنین آقای رجب زاده گفت بود ۱۷ نفر از نیروهای پلیس در جریان درگیری های روز ۱۶ آذر مصدوم شدند و ۱۹ مورد هم به اموال دولتی مانند تابلوهای راهنمایی و رانندگی و سطل های زباله و خودپردازهای بانک وارد شده است.
آقای رجب زاده هیچ آماری از مصدومیت احتمالی شرکت کنندگان در تظاهرات روز دانشجو خسارات احتمالی به اموال خصوصی ارائه نکرد، اما تاکید کرد که هیچ تیراندازی ای در این روز انجام نشده و پلیس تنها در دو مورد از گاز اشک آور استفاده کرده است.
او در مورد تعداد تظاهر کنندگان گفت :"حدود ۲ هزار نفر به صورت پراکنده در اطراف دانشگاه تهران، خیابان انقلاب، چهارراه ولیعصر و تقاطع این خیابان با بزرگمهر حضور یافتند که با توجه به گسترش واحدهای پلیس، به این افراد اجازه تجمع داده نشد".
عزیزالله رجب زاده عصر روز ۱۷ آذر در مورد حوادث این روز گفت که پلیس تا کنون هیچکس را دستگیر نکرده و تا زمانی که در دانشگاه تجمع صورت بگیرد، پلیس هم در اطراف دانشگاه حضور خواهد داشت.
در پی برگزاری تظاهرات روز دانشجو و گزارش هایی حاکی از برخورد نیروهای امنیتی و بازداشت گسترده تظاهرکنندگان در ایران، سازمان عفو بین الملل و مقامات آمریکایی و بریتانیایی در واکنشهای جداگانه ای نسبت به برخورد دولت با معترضان ابراز نگرانی کرده اند.

ضرب و جرح شدید مجید توکلی هنگام بازداشت و خبرهای جعلی رسانه‌های دولتی

 تاریخ : 18/9/1388 - 0:48
مجید توکلی دانشجویی بازداشتی که در روز 16 آذر توسط ماموران امنیتی با ضرب و جرح شدید بازداشت  شده بود، با تدوام شکنجه‌ها روبه‌رو است.
به گزارش هرانا به نقل از واحد زندانیان مجموعه فعالان حقوق‌بشر در ایران، مجید توکلی روز گذشته در دانشگاه امیرکبیر هنگامی که همراه دیگر دانشجویان قصد خروج از دانشگاه را از در حافظ داشت، توسط  مامورانی که در یک خودروی ون سفید بدون پلاک و یک پژوه 405 پلاک دولتی منتظرش بودند بازداشت شد.
ماموران امنیتی در هنگام بازداشت آقای توکلی در محدوده چهارراه کالج او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند. ضرب و شتم این فعال دانشجویی به حدی بوده که عابران و رهگذاران را شوکه کرده است.
شاهدان عینی به مجموعه گفتند، بعد از سخن‌رانی توکلی در دانشگاه امیرکبیر تعدادی از دانشجویان قصد همراهی کردن او از دانشگاه را داشته‌اند. با کمک دانشجویان و مردم، توکلی کاپشن تیره‌ی خود را با یک کاپشن کرم رنگ، عوض کرده و همراه چند فعال دانشجویی دیگر از در منتهی به خیابان حافظ خارج شده و به طرف چهارراه کالج حرکت می‌کند.
در چهار راه کالج یک ون سفید و یک پژوه 405 راه مجید و چهار همراه او را می‌بندند و بعد از ضرب و شتم شدید وی را به زور و با خشونت سوار ماشین می‌کنند.
یکی از شاهدان عینی که از دانشجویان محروم از تحصیل دانشگاه امیرکبیر است به مجموعه گفت: «عکس‌های خبرگزاری‌های دولتی و گزارشات آنان کاملا ساختگی بوده و مصداق بارز استفاده‌ی حکومت از روش‌های غیراخلاقی علیه فعالان دانشجویی و مدنی در ایران است.»
این در حالی است که طبق گزارش‌های دریافتی مجید توکلی در یک بازدشتگاه واقع در خیابان نجات الهی مورد شکنجه ماموران امنیتی قرار گرفته و پس از آن به محل نامشخصی منتقل شده است. ماموران امنیتی با کمک رسانه‌های هوادار دولت امروز سعی بر جعل واقعیات خبر بازداشت مجید توکلی با توجه به نوع بازداشت‌اش را داشته‌اند. شاهدان عینی خبرهای رسانه‌های حامی دولت احمدی‌نژاد را کاملا تکذیب کرده اند.
این نوع بازداشت که همراه با ضرب و شتم شدید این دانشجو بوده است و همراهی رسانه‌های امنیتی، نگرانی‌ها نسبت به  وضعیت این فعال دانشجویی را بیش‌تر کرده است.
لازم به یادآوری است، مجید توکلی دو سال پیش نیز به مدت 15 ماه به اتهام چاپ نشریات جعلی در زندان بود که بعد از این مدت از اتهامات وارده تبرئه شد. او در مدت زندان 70 مورد از شکنجه‌های صورت گرفته بر روی خود را افشا کرد.
هم‌چنین او بار دیگر در مراسم بزرگداشت مهندس بازرگان که لغو شده بود بازداشت و مدت 115 روز را در سلول‌های انفرادی بند 209 زندان اوین گذارند و اخیرا با تودیع وثیقه سنگین آزاد شده بود.

رویارویی میرحسین موسوی با لباس شخصی‌ها

تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۸۸

میرحسین موسوی با حضور در جمع لباس شخصی‌هایی که مقابل ساختمان فرهنگستان هنر تجمع کرده بودند، از آنها خواست که اگر «ماموریتی» دارند، آن را انجام دهند.
به گزارش وب‌سایت کلمه، آقای موسوی امروز سه‌شنبه هنگامی که قصد خروج از ساختمان فرهنگستان هنر (محل کارش) را داشت، با عده‌ای از موتورسواران لباس شخصی که با سر دادن شعار‌هایی قصد داشتند مانع از خروج وی شوند، مواجه شد.
این سایت نوشته که میرحسین موسوی، با حضور در جمع ۳۰-۴۰ موتور سواری که علیه وی شعار می‌دادند، خطاب به آنها گفت: «شما مامور هستید. ماموریت خود را انجام دهید. من را بکشید، بزنید، تهدید کنید.»


آن‌طور که وب‌سایت کلمه گزارش کرده، لباس شخصی‌ها در برابر سخنان آقای موسوی «منفعل» شده‌ و پراکنده شدند.
در همین حال، یکی از موتور سواران به خبرنگان وب‌سایت کلمه گفته که آنها «مامور» هستند تا مانع از تردد موسوی شوند.
براساس این گزارش، محافظان موسوی پس از این مسئله، وی را به داخل ساختمان فرهنگستان هنر منتقل کردند. اما آخرین خبرها به نقل از همین سایت حاکی است که پس از متفرق شدن لباس شخصی‌ها آقای موسوی موفق به ترک فرهنگستان هنر شده است.

پیش از این نیز لباس شخصی‌ها، ۱۳ آبان ماه با تجمع مقابل ساختمان فرهنگستان هنر، مانع از خروج موسوی برای شرکت در مراسم این روز شده بودند.
تهدید‌ها و محدودیت‌ها علیه میرحسین موسوی در شرایطی افزایش یافته که روز گذشته نیز تعدادی از زنان بسیجی پس از ایجاد مزاحمت برای زهرا رهنورد در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، در خیابان وصال، با گاز فلفل به وی حمله‌ور شدند.
میرحسین موسوی یکی از نامزد‌های معترض به نتیجه انتخابات است که با گذشت شش ماه از زمان برگزاری آن، خواستار ابطال این انتخابات است.
وی یکشنبه گذشته در شانزدهمین بیانیه خود خطاب به مقام‌های جمهوری اسلامی گفته بود که آنها با سرکوب نخواهند توانست مردم معترض را ساکت کنند.


خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است

دوشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۸
هشدار موسوی به سرکوبگران در آستانه روز دانشجو: داستان تمام نشده
در حالی که تشکل های دانشجویی خود را برای برگزاری تجمعات اعتراضی فراگیر به مناسبت روز دانشجو آماده می کنند، میرحسین موسوی با انتشار بیانیه شماره 16 خود خطاب به حکومت اعلام کرد: "در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است. 16  آذر دانشگاه را تحمل نمی‌کنید. 17 آذر چه می‌کنید؟ 18 آذر چه می‌کنید؟"
این در حالی است که همزمان، نهادهای حکومتی با احضار و بازداشت بیش از صدها فعال دانشجویی، قطع و اختلال در اینترنت، ممنوعیت فعالیت خبرنگاران رسانه های خارجی و تهدید به برخورد با هرگونه تجمع، تلاش دارند از حضور گسترده دانشجویان در مراسم روز دانشجو جلوگیری به عمل آورند. مراسمی که تاکنون براساس اعلام معاون سیاسی استانداری تهران، فقط بسیج دانشجویی مجوز برگزاری آن را دارد و به تشکل های مستقل دانشجویی دانشگاههای سراسر کشور مجوز برگزاری هیچ گونه گردهم آیی داده نشده است.

داستان تمام نشده
میرحسین موسوی در بیانیه دیروز خود با بیان اینکه "در تاریخ معاصر ما جنبش دانشجویی همواره نوعی پرچم و گواه برای حرکت مردم بوده است"، نوشته: "جنبش دانشجویی در تاریخ معاصر ما همواره حاوی ‌گزارش‌هایی از شکل‌گیری جریان‌های عمیق سیاسی و اجتماعی در متن جامعه بوده است. این نقشی است که اگر حاکمان با درایت برخورد می‌کردند می‌توانست و می‌تواند برای عبور کم‌هزینه به سمت توسعه و پیشرفت بیشترین بهره‌ها را برساند، اما آنان خشمگینانه این نشانگر ذی‌قیمت را می‌شکنند".
نخست وزیر زمان جنگ تصریح کرده است: " آنان دوست دارند به خود تسلی دهند که حرکت‌های دانشجویی جز غوغای چند جوان پرسروصدا نیستند که اگر خاموش شوند صورت مسئله از اساس پاک خواهد شد.  اصرار دارند بگویند مردم دیگر ساکت شده‌اند و فقط دانشجویان مانده‌اند؛ در دانشگاه‌ها هم فقط تهران ناآرام است، از تهران هم فقط دانشگاه‌های مادر هیاهو می‌کنند، آنجا هم کانون جنبش و جوشش، چند نفر جوان غریبند که اگر آنها را به اخراج از خوابگاه و محرومیت از تحصیل تهدید و محکوم کنیم داستان تمام می‌شود. خوب! تمام این کارها را کردید، پس چرا داستان تمام نشد؟"

اعتراضات مردم فراتر از نتیجه انتخابات
موسوی در بخش دیگری از بیانیه اش بار دیگر بر بروز "تقلب" در انتخابات ریاست جمهوری ایران  تاکید و اعلام کرده است که "ملت بزرگ" ایران، انتخابات "درجه دو انتصابی" را نمی‌پذیرد.
وی با بیان اینکه "ملت ایران نمى‌نشیند تا در روز روشن، رأیش را ببرند و هیچ نگوید" افزوده است: "وقتى یک ملت، بزرگ مى‌شود، دیگر خدمت‌گزارانش اجازه ندارند به او بگویند چه باید بخورد و کجا باید برود و چه کسى را برگزیند و به چه چیز و چه کسى اعتماد کند".
این رهبر اصلاح طلب، موضوع اعتراضات چند ماهه اخیر مردم ایران را فراتر از نتیجه انتخابات دانسته و یادآور شده: "مسئله مردم قطعاً این نیست که فلانى باشد و فلانى نباشد. مسئله آنها این است که به یک ملت بزرگ، بزرگى فروخته مى‌شود و آن چیزى که مردم را عصبانى مى‌کند و به واکنش وامى‌دارد، آن است که به صریح‌ترین لهجه، بزرگى آنان انکار مى‌شود".
نامزد معترض به انتخابات، با اشاره به برخوردهای خشونت بار با مردم، خطاب به مسولان حکومت ایران آورده است: "اگر از هزینه‌های سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمی‌گیرید شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفته‌اید؛ در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است. ۱۶ آذر دانشگاه را تحمل نمی‌کنید. ۱۷ آذر چه می‌کنید؟ ۱۸ آذر چه می‌کنید؟".
موسوی  از محافظه کاران حاکم پرسیده: "چشمانى را که در صحن دانشگاه به رزمایش‌‌هاى بى‌فایده افتاده و آنها را نشانه ترس یافته، چگونه تسخیر مى‌‌کنید؟ اصلا همه دانشجویان را ساکت کردید؛ با واقعیت جامعه چه خواهید کرد؟"
به گفته رئیس فرهنگستان هنر، "این تصور که کسی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند به رغم گرایش‌های مردم، بر آنان حکومت کند، بیشتر از یک توهم نیست."
او تاکید کرده: " حتی زمانی که یک دولت موفق می‌شود با تکیه بر نیروی سرکوب، موجودیتش را حفظ ‌کند، فی‌الواقع از انطباق خود با آمادگی جامعه برای تمکین در برابر زور ارتزاق کرده است، گرچه این تمکین هم تا ابد نمی‌پاید".
موسوی گوشزد کرده: "اگر مردم علیرغم تمامی صحنه‌های تلخی که در این چند ماهه دیده‌اند همچنان اجرای بدون تنازل قانون اساسی را شعار محوری خود می‌دانند به آن خاطر نیست که اگر چیز دیگری بخواهند به آنها داده نمی‌شود. تنها و تنها حکمت و واقع‌بینی مردم بود که اجازه نداد رفتار زشت حاکمان به واکنش‌های عصبی و لجام‌گسیخته بیانجامد".
کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری همچنین با اشاره به  "صبر و متانتی" که در حرکت مردم وجود دارد، نوشته است: "خواسته‌هایشان را چنان با حوصله‌ای زندگی می‌کنند که گویی می‌توانند صد سال آنها را زندگی کنند؛ حوصله‌ای که مخالفانشان را خسته کرده است".

مراسم 16 آذر از شب قبل آغاز شد
گزارش های رسیده از سطح شهرها نشان می دهد مردم و دانشجویان از شب قبل به استقبال 16 آذر رفته اند.
به گزارش سایت های اصلاح طلب، دیشب در تهران مردم با  شعارهای الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور حرکت اعتراضی خود را به مناسبت روز دانشجو آغاز کرده اند. در پایتخت، شعارهای اعتراضی مردم محله های امیرآباد، یوسف آباد، اکباتان، آپادانا، ونک، طرشت و مناطق شمالی شهر بیش از سایر نقاط شنیده شده است. همزمان، شعارهایی چون دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد، ما اهل کوفه نیستیم پشت یزید بایستم، دولت کودتا استعفا استعفا، در محله های مختلف رایج بوده است.
بنا بر گزارش های منتشر شده، فریاد الله اکبر در شهرهایی چون شیراز، اصفهان، مشهد، اهواز، تبریز، رشت، ساری، کرج و.. حتی شهرهایی کوچکی که مناطق دانشجو نشین و واحدهای خوابگاهی در آنها مستقر هستند نیز سر داده شده.

تقابل دانشگاه و حکومت
تاکنون بیش از صد فعال دانشجویی از سوی مقامات امنیتی بازداشت شده اند، صدها تن به کمیته های انضباطی احضار شده اند و به  سایر فعالان دانشجویی نیز هشدار داده شده است که از برگزاری تجمع پرهیز کنند. بسیاری از فعالان دانشجویی پس از احضار به نهادهای امنیتی مورد تهدید قرار گرفته اند.
این در حالی است که هیچ یک از این تهدیدها نتیجه ای در پی نداشته و تشکل های مختلف دانشجویی با انتشار بیانیه هایی از مردم دعوت کرده اند برای اعتراض به "دولت کودتا" در مراسم روز دانشجو در کنار دانشجویان باشند. آنها اعلام کرده اند که با حضور در خیابان‌های مرکزی شهر تهران، به اعتراض‌های خود ادامه خواهند داد. "دانشجویان سبز" دانشگاههای ايران با صدور بيانيه ای، از مردم خواسته اند روز دوشنبه در شش دانشگاه به آنها بپيوندند.
دانشگاههای تهران، صنعتی شريف، صنعتی اميركبير، آزاد واحد پونك، دانشكده علوم اجتماعی علامه طباطبايی و دانشكده برق خواجه نصير بعنوان دانشگاههای محل برگزاری مراسم ۱۶ آذر معرفی شده اند. براساس بیانیه شماره 2 دانشجویان سبز دانشگاههای تهران، مراسم دانشجويی در داخل اين دانشگاهها از حوالی ظهر آغاز مي شود و این دانشگاهها از ساعت ۳ بعد از ظهر به بعد ميزبان مردم خواهند بود.
این دانشجویان همچنین اعلام کرده اند که دانشگاههای سراسر کشور، آماده میزبانی میرحسین موسوی، محمد خاتمی و مهدی كروبی هستند. این دانشجویان در بیاینه شماره یک خود خواهان ابطال انتخابات شده بودند.
دو تشکل دانشجویی نیز با انتشار اطلاعیه ازرهبران جنبش اعتراضی و استادان دانشگاه خواسته اند که در مراسم این روز حضور یابند. سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی ( ادوار تحکیم وحدت)  که دبیر کل و بسیاری از اعضای شاخص آن در بازداشت به سر می برند، نسبت به عواقب برخورد خشونت آمیز با دانشجویان و مردم در روز 16 آذر هشدار داده و با اشاره به ایجاد فضای "رعب و وحشت" در دانشگاه ها اعلام کرده است که هرگونه برخورد خشونت آمیز با دانشجویان در 16 آذر می تواند "عواقب غیر قابل محاسبه ای" داشته باشد.
همزمان، انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر از میرحسین موسوی و مهدی کروبی دعوت کرده است که  در مراسم روز دانشجو در این دانشگاه حضور یابند. این تشکل همچنین اعلام کرده که درهای این دانشگاه به روی مردم باز است. دانشجویان دانشگاههای تهران نیز طوماری برای دعوت از موسوی و کروبی به دانشگاه در روز دانشجو امضا کرده اند.
دعوت از حضور موسوی و کروبی در دانشگاه در حالی صورت می گیرد که خبرگزاری ایلنا از عدم حضور محمود احمدی نزاد و وزیر علوم دولت او در مراسم روز دانشجو در دانشگاهها خبر داده است.
از سوی دیگر "جنبش سبز دانشجویی ایران" در بیانیه ای از سخنان سردار علی فضلی، فرمانده سپاه سیدالشهدا(ع) استان تهران که اعلام کرده بود "قصد داریم در این روز به دانشجویان در دانشگاه‌های سراسر کشور به‌خصوص استان تهران گل هدیه دهیم" استقبال کرده و اعلام کرده است : " ما ضمن ادای احترام به برادران پاسداری که خود را حامی مردم ایران می‌دانند اعلام می‌داریم آغوش دانشجو و دانشگاه برای پذیرایی از شما گشاده است. پاسخ گل‌های شما شال‌های سبز و دست‌های گرم و پر مهر دانشجویان خواهد بود.

اختلال اینترنت و محدودیت خبرنگاران
تنها دانشجویان در آستانه روز دانشجو با تهدید و فشار حکومت مواجه نبوده اند.  رسانه های خارجی و خبرنگاران این رسانه ها نیز از 16 آذر به مدت سه روز در پوشش خبری وقایع ایران با محدودیت مواجه شده اند. خبرگزاری رویتر گزارش داده است که "دولت ایران مجوز خبرنگاران خارجی برای پوشش خبری وقایع تهران بین روزهای هفتم تا نهم دسامبر را لغو کرده است".
از سوی دیگر گزارش ها از ایران از اختلال در اینترنت و کندی شدید سرعت شبکه در آستانه 16 آذر حکایت دارند. این در حالی است که یکی از مسئولان شرکت زیرساخت (وابسته به شرکت مخابرات) در گفت و گو با خبرگزاری ایسنا با تایید ضمنی کاهش سرعت شبکه مدعی شده:"قطعی در شبکه اینترنت ایران رخ نداده و ممکن است حجم بالای کاربران دلیل کندی سرعت اینترنت باشد". از دیروز، اختلال در شبکه اینترنت به حدی افزایش یافته کاربران می گویند حتی ایمیل های شخصی خود را نیز نمی توانند باز کنند. این اختلال که در روز شمارش آرا، روز قدس و همچنین 13 آبان نیز تکرار شده، همچنان ادامه دارد و باعث "عدم دسترسی" به سایت‌های خبری و سیاسی و پایگاههای اجتماعی شده است.
در چنین شرایطی اهالی تهران و دیگر شهرهای ایران گزارش می کنند که گوگل و یاهو مسنجر، دور از دسترس شده و سایت های خبری و سیاسی باز نمی شوند.
در این میان، انتشار خبر رفع فیلتر ناگهانی سایت بالاترین در برخی شهرها به اندازه ای مشکوک بود که در مقابل، بسیاری از کاربران این سایت اعلام کردند برای جلوگیری از شناسایی احتمالی خود از سوی نهادهای امنیتی، در شهرهای رفع فیلتر شده نیز با فیلتر شکن وارد خواهند شد.
اما تنها زمان کوتاهی لازم بود تا دلیل این "رفع فیلتر" ناگهانی برای کاربران روشن شود: هنگامی که بسیاری از کابران بالاترین در ایران گزارش کردند که در صورت تایپ آدرس این سایت، به روی سایتی حکومتی با عنوان "جنبش سبز علوی" هدایت می شوند.
در این میان برخی اخبار نیز از قطعی تلفن های همراه در تهران و برخی شهرها همچون تبریز، شیراز، اصفهان، مشهد و... در نقاط مرکزی شهر حکایت دارد.

تهدید به برخورد و تناقض در آمران
اسماعيل احمدي‌مقدم فرمانده نیروی انتظامی روز شنبه در مصاحبه با خبرنگاران رسانه‌هاي جمعي نسبت به برگزاری مراسم روز دانشجو در خارج از دانشگاه ها هشدار داد و گفت: "مجوز اجتماعات آن برعهده دانشگاه‌هاست و اگر تجمعاتي بدون مجوز در بيرون از دانشگاه باشد، پليس با آن برخورد مي‌كند." این موضع گیری در شرایطی صورت می گرفت که شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها در نامه ای خطاب به فرهاد رهبر رییس دانشگاه تهران خواستار صدور مجوز برای برگزاری مراسم سالروز ۱۶ آذر شده اما نتیجه ای از این اقدام نگرفته است.  در همین ارتباط صفرعلی براتلو، معاون سیاسی استانداری تهران گفته است: "با توجه به این که مراسم 16 آذر در خود دانشگاه‌ها برگزار می‌شود، تا کنون چند مجوز برای بسیج دانشجویی صادر شده، اما بقیه تشکل‌ها از جمله انجمن اسلامی تا این لحظه درخواست مجوز از ما نداشته‌اند". براتلو تاکید کرده که اگر گروهی درخواست تجمع خارج از دانشگاه داشته باشد، مجوزی ارائه نخواهد شد و پلیس هم موظف است طبق قانون از تشکیل این گونه تجمعات جلوگیری کند.
در واکنشی همسو، فرمانده سپاه استان تهران از "اتخاذ تدابیر لازم" برای مقابله با تظاهرات مخالفان در این روز خبر داده است. همچنین آیت الله جنتی در خطبه های نماز جمعه، معترضان به نتایج انتخابات را به "همراهی با آمریکا" متهم کرده و نسبت به انجام اقدام‌هایی که به گفته وی "رضایت آمریکا" را در پی خواهد داشت، هشدار داده است. فرمانده انتظامی تهران نیز اعلام کرده که پلیس اجازه ایجاد ناامنی را در روز ۱۶ آذر نمی‌دهد. او تاکید کرده که تا هر جا که لازم باشد و به هر تعداد که پلیس لازم باشد، ماموران حضور خواهند داشت و افزوده: "من از پلیسی کردن شهر هراسی ندارم و در صورت لزوم مامور وارد می‌کنیم و کار را انجام می‌دهیم."
در کنار این تهدید ها، مسولان امنیتی جمهوری اسلامی در اظهاراتی متناقض گفته اند که پیش‌بینی اتفاق خاصی را در این روز نمی‌کنند و در ۱۶ آذر خبر خاصی به وقوع نخواهد پیوست.
در این میان خبر منتشر شده در سایت رجانیوز که از سایت های حامی محمود احمدی نژاد است قابل تامل است. بنا بر ادعای این سایت "وبلاگ تحليلي خبري دانشجويان پلي تکنيک با انتشار فيلم اعترافات يک عضو دستگير شده گروهک تروريستي موسوم به انجمن پادشاهي ايران(جنبش ايراني)،  جزئيات هولناکي از تدارک عناصر نفوذي ضدانقلاب و گروه هاي تروريستي براي کشتار مردم در روزهاي شانزدهم تا هجدهم آذرماه امسال منتشر کرد".
در ادامه این ادعا آمده است: "چند روزي است که خبر دستگيري عوامل يک گروهک تروريستي در کرج در صدر خيلي از اخبار قرار گرفت؛ در خبرها آمده بود که اين گروهک تروريستي قرار بوده که در روزهاي 16و17و18 آذر در پروژه کشته سازي فضاي کشور را ملتهب کنند. در خانه تيمي که از اين گروهک کشف شده مقدار زيادي آمپول هاي سمي، سلاح گرم و مواد منفجره کشف شده است".
این ادعاها همزمان با آن منتشر می شوند که مسول سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاه تهران به سایت برنا گفته است: "با تجربه ای که از روز قدس و ۱۳ آبان داریم به نظر می رسد که ۱۶ آذر مجلس ترحیم جریان سبز خواهد بود".

آرشیو

برچسب‌ها