پايگاه اطلاع رساني سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران: سازمان در اطلاعيه اي اعتراض خود را نسبت به برگزاري غير علني برادر بهزاد نبوي اعلام كرد.
متن اين اطلاعيه به شرح زير است:
بسم الله الرحمن الرحيم
قريب 5 ماه از اسارت بهترين فرزندان ملت گذشت كه جرمي جز تلاش براي استقرار دولتي ملي و كارآمد، از طريق مدني ترين و قانوني ترين راه ممكن، يعني انتخابات و كوشش براي صيانت از آراي ملت و زدودن شبهات از طريق اعتراض مدني و مسالمت آميز نسبت به نتايج انتخابات نداشتند.
در طي اين مدت، اين عزيزان انواع و اقسام مرارت هاي جسمي و روحي، از زندان هاي انفرادي طولاني، بازجويي هاي مكرر در اوقات مختلف شبانه روز، قطع ارتباط كامل با جهان خارج براي روزها و ماهها و تحت فشار قرار گرفتن براي اعتراف و اقرار نسبت به آنچه برخي اصحاب قدرت مي خواهند گرفته تا متحمل شدن انتساب بدترين اتهامات از طريق رسانه هاي فراگير به اصطلاح ملي، تحمل ناجوانمردانه ترين توهين ها، اعمال فشار بر خانواده هاي آنان و مواردي از اين دست. اما در اين ميان يكي از آشكارترين و دردناك ترين مصائبي كه در اين مدت بر اين اسيران سرفرازان ملت گذشت، حاضر ساختن آنان در به اصطلاح "دادگاه هايي" بود كه طي آن و در قالب اصطلاح من درآوردي "كيفرخواست عمومي"، سهمگين ترين اتهامات بر مبناي نازل ترين استدلال هاي ممكن، با گسترده ترين پوشش رسانه اي متوجه آنان گرديد. صحنه نمايشي كه در آن غيرت مندترين فرزندان كشور و انقلاب را در كنار افرادي منتسب به جريانات سلطنت طلب و نفاق قرار دادند تا به حساب خود، اسباب لجن مال كردن و هتك آبرو و حيثيت فردي و سياسي آنان را فراهم ساخته باشند. هر چند اين نمايش هاي مضحك و در عين حال دردآور، در ميان جامعه رشيد ما، مخاطب چنداني نداشته و نخواهد داشت، اما همگان در انتظار بودند تا چه موقعي نوبت به اين شيران دربند خواهد رسيد تا از همان تريبون هايي كه به وسعت تمامي شبكه ها و ايستگاههاي تلويزيوني و راديويي رسانه به اصطلاح ملي وسعت داشت، به دفاع از اعتقادات و باورها و آرمان هاي خود، كه نه يك ملت بپردازند. و اين انتظار، خاصه با تغييرات صورت در گرفته در دستگاه قضايي و وعده هاي مسئولان جديد اين قوه مبني بر عمل به عدل و انصاف و باز گرداندن امور به مجاري قانوني خود، بيشتر از پيش به وجود آمد. اما با كمال تأسف ابتدا صدور احكام سنگين براي برخي متهماني كه پيشتر دادگاه آنان برگزار شده بود، انتظار عمل به عدل و انصاف را كمرنگ كرد و پس از آن، طي هفته گذشته زمزمه برگزاري دادگاه فعالان سياسي به طور غيرعلني، اميدهاي باقي مانده را متزلزل كرد و امروز شاهد آن هستيم كه بعد از برگزاري چهار جلسه دادگاه غيرقانوني، محاكمه چريك پير و برادر مجاهد، جناب آقاي مهندس بهزاد نبوي كه بيش از يك ماه است بدليل شرايط نامساعد جسمي، ادامه بازداشت خود را در بيمارستان مي گذراند، قرار است به صورت غير علني برگزار شود؟!
البته از همان ابتدا مشخص بود كه صحنه گردانان وقايع بعد از انتخابات، ظرفيت و توان برگزاري دادگاه براي كساني چون بهزاد نبوي را نخواهند داشت و اين امكان را به هيچ قيمت و تحت هيچ شرايطي بوجود نخواهند آورد تا جامعه به شكل علني و كامل، در جريان دفاعيات مبارزان راه استقلال و آزادي اين كشور قرار گرفته و پاسخ 5 ماه تبليغات ناجوانمردانه و يكسويه دستگاههاي تبليغات رسمي بر عليه اين عزيران، به گوش ملت رسانده شود.
آيا به راستي اگر محاكمه بهزاد نبوي كه با خود كوله بار نيم قرن مبارزه، خدمت و از خودگذشتگي را حمل مي كند، حاوي مطالبي است كه مخل امنيت كشور است؟ اگر اينگونه است چرا قاضي محترمي كه امروز ظاهراً به اين سبب حكم به غيرعلني بودن دادگاه مي كند، در هنگام قرائت كيفرخواست هاي طولاني چند ده صفحه اي عليه نبوي و ساير قهرمانان دربند، حتي براي يك بار نيز تذكري نداد و كلام نماينده دادستان وقت را قطع نكرد؟ يا چرا هيچگاه قاضي محترم، دادگاه را غير علني اعلام نكرد و يا حداقل براساس نص صريح قانون از انتشار اتهامات اثبات نشده موجود در كيفرخواست هاي عمومي كه ظاهراً خبري از قسمت عمده آنها در كيفرخواست انفرادي صادر شده براي نبوي نيست، جلوگيري نكرد؟ چگونه اصل ايراد اتهامات مخل امنيت نبود اما دفاع متهم از خود ، امنيت كشور را نقض مي كند؟ امروز به طور جد اين سوال در جامعه مطرح است؛ چگونه حال كه نوبت به دفاع مظلوميني كه 5 ماه ناجوانمردانه بر آنان تاختند و به هزار و يك اتهام آنان را نواختند رسيد، موضوعات امنيتي شد و انتشار عمومي آن، بر هم زننده امنيت كشور؟ ترتيب دهندگان بازداشت ها و محاكمات پس از انتخابات اگر بر صحت اقدام و استدلال خود ايمان دارند، چرا نمي گذارند بهزاد نبوي در دادگاهي علني با حضور هيأت منصفه اي به وسعت تمامي ملت ايران مورد محاكمه قرار گيرد تا اگر به زعم آنان گناهكار و خائن است، در پيشگاه ملت رسوا گردد؟
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران ضمن اعتراض به احكام سنگين صادر شده براي بسياري از متهمان حوادث بعد از انتخابات، از مسئولان عالي دستگاه قضا مي خواهد، محاكمه آقاي بهزاد نبوي، عضو شوراي مركزي اين سازمان را، همانگونه كه خود نيز در اولين جلسه محاكمه درخواست كرده است، به صورت علني برگزار كنند، تا پس از ظلم هاي متعدد روا شده بر ايشان و ساير بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات در طي 5 ماه گذشته، ظلم مضاعف، عدم امكان دفاع علني در برابر تهمت ها و اتهامات ناجوانمردانه اي كه به به شكل علني متوجه ايشان شده است، در حقشان معمول نگردد. ما بر اين اعتقاديم كه چگونگي محاكمه و صدور حكم براي فعالان سياسي كشور، آزمون فيصله ياب عمل به حق و عدل و وفاي به عهد مسئولين جديد قضايي كشور به حساب مي آيد كه اميدواريم با وجود تمامي مضايق و دشواري ها از عهده آن سرافراز درآيند.
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران
16/8/88
با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!
آخرین اخبار
۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه
گزارشی کوتاه از 13 آبان در تبریز
... و دستگیری موسی ساکت دبیر شعبه ادوار تحکیم وحدت در آذربایجان شرقی
روز چهارشنبه 13 آبان، تبریز نیز همچون سراسر ایران شاهد تظاهرات مردمی علیه دولت کودتا بود. حدود ساعت 11.30 مردم تبریز به همراه دانشجویان دانشگاه تبریز و دانشگاه آزاد در فلکه دانشگاه گرد هم آمدند تا صدای اعتراض خود را با سر دادن شعار علیه دولت کودتا و نظام مستبد ایران به گوش کودتاچیان برسانند.
به گزارش موج سبز آزادی به نقل از شاهدان عینی، مردم معترض مورد حمله نیروهای امنیتی و یگان ویژه نیروی انتظامی و لباس شخص ها قرار گرفته و تجمع آرام و بدون خشونت آنها به درگیری تبدیل شد.از این جمیت چند هزار نفری، حدود 50 تا 70نفر دستگیر شده و به هتل تبریز و هتل گسترش که در نزدیکی محل تجمع بود منتقل شدند.
تعدادی از بازداشت شدگان شب همان روز با سپردن مدارک شناسایی آزاد شده و برخی از آنها که ظاهرا از قبل تحت نظر بوده اندهنوز در بازداشت به سر می برند. در بین بازداشت شدگان، "موسی ساکت" دبیر شعبه آذربایجان شرقی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) که از فعالان سیاسی و بنام تبریز میباشد نیز به چشم میخورد.
آقای ساکت فارغ التحصیل رشته ادبیات است که در ایام انتخابات، مسئول ستاد شهروند آزاد (مطالبه محوران حامی کروبی) در استان آذربایجان شرقی بود. این فعال سیاسی پیش از این نیز یک بار در روز 25 خرداد، در اعتراضات خیابانی علیه نتیجه انتخابات و و کودتای انتخاباتی نظام دستگیر و پس از یک روز آزاد شده بود.
طی تماسی که با خانواده وی صورت گرفته است، برادر او اظهار کرد که آقای ساکت پس از سه روز بازداشت طی تماس 2 دقیقه ای که با خانواده اش داشته، محل نگهداری خود را اداره اطلاعات نیروی انتظامی تبریز اعلام کرده است. از دیگر افراد بازداشت شده در روز 13 آبان بهنام نیکزاد، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی تبریز و دبیر ستاد 88 آذربایجان شرقی و عطا علیزاده از دانشجویان دانشگاه آزاد هستند.
به نقل از موج آزادي
روز چهارشنبه 13 آبان، تبریز نیز همچون سراسر ایران شاهد تظاهرات مردمی علیه دولت کودتا بود. حدود ساعت 11.30 مردم تبریز به همراه دانشجویان دانشگاه تبریز و دانشگاه آزاد در فلکه دانشگاه گرد هم آمدند تا صدای اعتراض خود را با سر دادن شعار علیه دولت کودتا و نظام مستبد ایران به گوش کودتاچیان برسانند.
به گزارش موج سبز آزادی به نقل از شاهدان عینی، مردم معترض مورد حمله نیروهای امنیتی و یگان ویژه نیروی انتظامی و لباس شخص ها قرار گرفته و تجمع آرام و بدون خشونت آنها به درگیری تبدیل شد.از این جمیت چند هزار نفری، حدود 50 تا 70نفر دستگیر شده و به هتل تبریز و هتل گسترش که در نزدیکی محل تجمع بود منتقل شدند.
تعدادی از بازداشت شدگان شب همان روز با سپردن مدارک شناسایی آزاد شده و برخی از آنها که ظاهرا از قبل تحت نظر بوده اندهنوز در بازداشت به سر می برند. در بین بازداشت شدگان، "موسی ساکت" دبیر شعبه آذربایجان شرقی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) که از فعالان سیاسی و بنام تبریز میباشد نیز به چشم میخورد.
آقای ساکت فارغ التحصیل رشته ادبیات است که در ایام انتخابات، مسئول ستاد شهروند آزاد (مطالبه محوران حامی کروبی) در استان آذربایجان شرقی بود. این فعال سیاسی پیش از این نیز یک بار در روز 25 خرداد، در اعتراضات خیابانی علیه نتیجه انتخابات و و کودتای انتخاباتی نظام دستگیر و پس از یک روز آزاد شده بود.
طی تماسی که با خانواده وی صورت گرفته است، برادر او اظهار کرد که آقای ساکت پس از سه روز بازداشت طی تماس 2 دقیقه ای که با خانواده اش داشته، محل نگهداری خود را اداره اطلاعات نیروی انتظامی تبریز اعلام کرده است. از دیگر افراد بازداشت شده در روز 13 آبان بهنام نیکزاد، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی تبریز و دبیر ستاد 88 آذربایجان شرقی و عطا علیزاده از دانشجویان دانشگاه آزاد هستند.
به نقل از موج آزادي
آیا برای مبارزه بی خشونت لازم است که رقیب ذره ای از مدنیت داشته باشد؟
رویدادهای 13 آبان این سوال را در اذهان پررنگ ساخته که آیا بی خشونت می توان بر خشونت بی رحمانه پیروز شد؟آیا ایران و مجموعه حاکم بر آن با حاکمان اروپای شرقی یا انگلیسی های مسلط بر هند از نقطه نظر درجه مدنیت تفاوت دارند؟آیا نقطه پایانی بر ددمنشی اینها متصور نیست؟آیا اساسا مبارزه بی خشونت زمانی جواب خواهد داد که هر دو طرف درگیر ذره ای از مدنیت را حس کرده باشند ؟ و آیا ایدئولوژی تند اسلامی اساسا مبارزه مدنی و بی خشونت را می فهمد؟
لحظه ای را تصور می کنیم که هندیان مسلمان شکم زن حامله ای را پاره کردند و جنینش را بیرون کشیده و به آن تیراندازی کرده اند ….یا لحظه ای را که طالبان بی اعتنا به التماس های دختری 14 ساله ضربات شلاق را بر پیکر او وارد می سازند….یا این طرف تر به دور از اسلام صرب های حمله کننده بر بوسنی که انگشت های پیزنی را در حالی که کاملا به هوش است می برند و یا آن جداسازی معروف مردان از زنان بوسنیایی و کشتار 8000 مرد در یک آن …
به نظر می رسد ددمنشی از حدی اگر فراتر رفته باشد بر آن پایان و انتهایی نمی توان متصور شد و گویا به جز با مبارزه جدی نمی توان با آن مقابله کرد . همانطور که چنگیز مردانی را که از او رحم می خواستند به زنی بر می گزید…اما وضعیت ایران گونه ای متفاوت دارد . در ایران وضعیت بیرون کردن نیروهای بیگانه از کشور نیست . دولت و نیروهای حاکم به هر حال ابزار سرکوبش همین مردمند .همه ایرانیند و بعضا بستگان درجه یکشان ممکن است در بین تظاهر کنندگان باشد . اینجا دیگر وضعیتی نظیر بوسنی یا آلمان نازی حاکم نیست . هرچه هست مشکل یک ملت بر سر تعامل با خودش است . بیگانه هم آنچنان نقشی در حوادث ندارد . در این برهه حساس تاریخی اگر نتوانیم با زبان صلح ددمنشی ها را بخوابانیم بعید است حداقل در آینده ای نزدیک یا شاید هم دور به دموکراسی برسیم . به هر حال این تاوان را باید داد بعضی ها را باید رام کرد .بعضی هایی که محصول جامعه خودمان هستند .بعضا دوستمان آشنایمان ….دولت دیر یا زود خواهد فهمید که به رضایت تک تک افراد جامعه نیاز دارد . این پروسه اتفاق خواهد افتاد با استقامت . راه کینه ورزی و خشونت راه آسانیست اما به راستی آیا آینده درخشانی پشت آن وجود دارد؟ به سرنوشت مجاهدین خلق در ایران نگاهی بیندازید…آیا تراژدی از این بالاتر؟ انقلاب را به ثمر برسانید و عاقبت اینگونه…؟ آیا جز اشتباه روی آوردن به خشونت اشتباه دیگری داشتند؟ حالا که حاکمان فعلی در همان تله گرفتار شده اند بگذارید تا ته خط را بروند…یقین بدانید سرنوشت دردناک تری در انتظارشان خواهد بود….
این را همیشه به یاد داشته باشیم که دیکتاتورها همیشه خود را برای عظیم ترین خشونت ها آماده کرده اند و مطمئن باشید هرگز برای مبارزات مدنی آماده نیستند . نگاه کنید به چه دستپاچگی افتاده اند.نگاه کنید به آرایش نیروها و تاکتیک هایشان…گویی بهرای جنگ با یک گروه مسلح به خیابان آمده اند …اینها اساسا با جنس مبارزات مدنی بیگانه اند و چون بیگانه اند اسیرش خواهند شد . کدام حکومتی در دنیا از افکار عمومی مصون ماند . نگاه کنید به گفته های خامنه ای از آن شنبه خونین تا امروز ببینید به چه وضعی افتاد…آیا کسی در این مدت اسلحه بر روی شقیقه اش گذاشت ؟ آیا جز این است که اینها ضربات محکمی از افکار عمومی خورده اند . متانت و وقار خود را از دست ندهید . پیروزی بلاخره قابل حصول است این بر کسی پوشیده نیست اما گره ای که با دست باز می شود را ….
همه در برابر افکار عمومی سر تسلیم فرو خواهند آورد همانطور که همه تسلیم حجاب اجباری اوایل انقلاب شدند .چطور شده که احمدی نژاد با این وضع تحجر به موسوی با طعنه می گوید شما کراوات مردم را قیچی می کردید؟اینها یعنی چه؟ یعنی این فرد هم فهمیده اینکار ناپسند است . طرح مبارزه با تهاجم فرهنگی و آن بساط شلوار تنگ و موی ژل زده را فراموش کرده اید؟ ویدیو را فراموش کرده اید؟ فراموش کرده اید در همان دوره خاتمی هم نوارفروشان و سی دی فروشان را شلاق زدند؟چه شد که دیگراین بحث ها نیست …این نیز بگذرد و یقین بدانید آسان تر از آنچه تصور می کنید خواهد گذشت . تنها سلاح لازم همان استقامت و بردباری است . زمان همه چیز را حل خواهد کرد زمان این قابلیت را دارد که موسوی دهه 60 و عمادالدین باقی آن روزها را اینگونه عوض کند یقین بدانید قادر خواهد بود هر یاغی و متوحشی را نیز رام در برابر افکار عمومی کند . به امید پیروزی.
به نقل از نا آرام
لحظه ای را تصور می کنیم که هندیان مسلمان شکم زن حامله ای را پاره کردند و جنینش را بیرون کشیده و به آن تیراندازی کرده اند ….یا لحظه ای را که طالبان بی اعتنا به التماس های دختری 14 ساله ضربات شلاق را بر پیکر او وارد می سازند….یا این طرف تر به دور از اسلام صرب های حمله کننده بر بوسنی که انگشت های پیزنی را در حالی که کاملا به هوش است می برند و یا آن جداسازی معروف مردان از زنان بوسنیایی و کشتار 8000 مرد در یک آن …
به نظر می رسد ددمنشی از حدی اگر فراتر رفته باشد بر آن پایان و انتهایی نمی توان متصور شد و گویا به جز با مبارزه جدی نمی توان با آن مقابله کرد . همانطور که چنگیز مردانی را که از او رحم می خواستند به زنی بر می گزید…اما وضعیت ایران گونه ای متفاوت دارد . در ایران وضعیت بیرون کردن نیروهای بیگانه از کشور نیست . دولت و نیروهای حاکم به هر حال ابزار سرکوبش همین مردمند .همه ایرانیند و بعضا بستگان درجه یکشان ممکن است در بین تظاهر کنندگان باشد . اینجا دیگر وضعیتی نظیر بوسنی یا آلمان نازی حاکم نیست . هرچه هست مشکل یک ملت بر سر تعامل با خودش است . بیگانه هم آنچنان نقشی در حوادث ندارد . در این برهه حساس تاریخی اگر نتوانیم با زبان صلح ددمنشی ها را بخوابانیم بعید است حداقل در آینده ای نزدیک یا شاید هم دور به دموکراسی برسیم . به هر حال این تاوان را باید داد بعضی ها را باید رام کرد .بعضی هایی که محصول جامعه خودمان هستند .بعضا دوستمان آشنایمان ….دولت دیر یا زود خواهد فهمید که به رضایت تک تک افراد جامعه نیاز دارد . این پروسه اتفاق خواهد افتاد با استقامت . راه کینه ورزی و خشونت راه آسانیست اما به راستی آیا آینده درخشانی پشت آن وجود دارد؟ به سرنوشت مجاهدین خلق در ایران نگاهی بیندازید…آیا تراژدی از این بالاتر؟ انقلاب را به ثمر برسانید و عاقبت اینگونه…؟ آیا جز اشتباه روی آوردن به خشونت اشتباه دیگری داشتند؟ حالا که حاکمان فعلی در همان تله گرفتار شده اند بگذارید تا ته خط را بروند…یقین بدانید سرنوشت دردناک تری در انتظارشان خواهد بود….
این را همیشه به یاد داشته باشیم که دیکتاتورها همیشه خود را برای عظیم ترین خشونت ها آماده کرده اند و مطمئن باشید هرگز برای مبارزات مدنی آماده نیستند . نگاه کنید به چه دستپاچگی افتاده اند.نگاه کنید به آرایش نیروها و تاکتیک هایشان…گویی بهرای جنگ با یک گروه مسلح به خیابان آمده اند …اینها اساسا با جنس مبارزات مدنی بیگانه اند و چون بیگانه اند اسیرش خواهند شد . کدام حکومتی در دنیا از افکار عمومی مصون ماند . نگاه کنید به گفته های خامنه ای از آن شنبه خونین تا امروز ببینید به چه وضعی افتاد…آیا کسی در این مدت اسلحه بر روی شقیقه اش گذاشت ؟ آیا جز این است که اینها ضربات محکمی از افکار عمومی خورده اند . متانت و وقار خود را از دست ندهید . پیروزی بلاخره قابل حصول است این بر کسی پوشیده نیست اما گره ای که با دست باز می شود را ….
همه در برابر افکار عمومی سر تسلیم فرو خواهند آورد همانطور که همه تسلیم حجاب اجباری اوایل انقلاب شدند .چطور شده که احمدی نژاد با این وضع تحجر به موسوی با طعنه می گوید شما کراوات مردم را قیچی می کردید؟اینها یعنی چه؟ یعنی این فرد هم فهمیده اینکار ناپسند است . طرح مبارزه با تهاجم فرهنگی و آن بساط شلوار تنگ و موی ژل زده را فراموش کرده اید؟ ویدیو را فراموش کرده اید؟ فراموش کرده اید در همان دوره خاتمی هم نوارفروشان و سی دی فروشان را شلاق زدند؟چه شد که دیگراین بحث ها نیست …این نیز بگذرد و یقین بدانید آسان تر از آنچه تصور می کنید خواهد گذشت . تنها سلاح لازم همان استقامت و بردباری است . زمان همه چیز را حل خواهد کرد زمان این قابلیت را دارد که موسوی دهه 60 و عمادالدین باقی آن روزها را اینگونه عوض کند یقین بدانید قادر خواهد بود هر یاغی و متوحشی را نیز رام در برابر افکار عمومی کند . به امید پیروزی.
به نقل از نا آرام
شما هم لرزيديد يا نه؟
ديـروز خبري بر روي خروجي خبرگزاريها قرار گرفت كه قطعا هر كس آن را بخواند بر خود خواهد لـرزيد. نگارنده با پوزش از همه كساني كه اين يادداشت را ملاحظه خواهند كرد بخشي از خبر را – كه تاريخ مخابره آن، روز 16 آبان ماه ميباشد – عينا نقل ميكند:
<سه روز قبل زماني كه گشت انتظامي قيام دشت، حين گشتزني در منطقه استحفاظي خود بود به سه خودرو كه در كنار جاده توقف كرده بود مظنون شد و با ورود ماموران به صحنه مشخص شد كه6 نفر در حال تجاوز به يك زن در داخل خـودرو هـستند. به دنبال بازداشت هر 6 متهم، پروندهاي در دادسـراي امور جنايي تهران به جريان افتاد... شاكي پرونده كه زني 32 ساله و خانهدار است به قاضي گفت: ساعت 7 شب در حال رفتن به سمت خـانه بودم كه در حوالي خيابان خاوران، راننده يك خودروي پرايد براي من ايجاد مزاحمت كرد، به او توجه نكردم اما در يك لحظه، راننده از خودرو پياده شد و با تهديد چاقو، من را سوار كرد. پس از طي مسيري، يك جوان ديگر نيز سوار خودرو شد و من را به نقطهاي متروكه در حوالي قيام دشت بردند. در آنجا دو نفر ديگر نيز به آنها ملحق شدند و در كنار جاده خاكي در داخل ماشين، اقدام به تجاوز بـه مـن كـردنـد. وي ادامـه داد: در هـمين حين سرنشينان يـك ماشين نيز كه در حال عبور از جاده بودند متوقف شدند و با معرفي خود به عنوان مامور قصد داشتند از چهار جوان اخاذي كنند كه بعد از چند دقيقه، آنان نيز به 4 نفر پيوستند و من را مورد تجاوز قرار دادند.> اگر خبرگزاري نيمه دولتي ايسنا، در مـخـابـره خبر اشتباه نكرده باشد اين حادثه روز سيزدهم آبان ماه اتفاق افتاده است (سه روز قبل از 16 آبان.) 13 آبان ماه يك روز است از روزهاي سال و تنها تفاوت سيزدهم آبان ماه 88 نسبت به ساير روزها، توصيف يك نماينده اصولگراي تهران نسبت به آن است. اين نماينده مجلس در پاسخ به كساني كه گفته بودند چرا در آستانه سيزدهم آبان ماه فـضـاي شـهـر، امـنـيـتـي شده اظهار داشته بود: <امنيتي شدن فضاي شهر تهران، به خاطر حفظ جان مردم است .> با اين توصيف، هر كس حق دارد سوال كند كدام غفلت مسئولان ، عـدهاي از اراذل و اوبـاش را مطمئن ساخته كه ميتوانند از كنار خياباني در شهر، بانويي را بربايند و براي انجام اقدام حيواني يعني تجاوز دسته جمعي، از فرصت كافي برخوردار باشند؟
ممكن است مسئولان ، به دستگيري اين <حيوان صفت> ها اشاره كنند. اما مروري بر اين خبر نشان ميدهد كه از زمان ربايش اين بانوي هموطن تا زمان دستگيري متهمان، زمان زيادي طي شده و آنها نه در مخفيگاه بلكه در كنار جاده، اين فرصت را داشتهاند كه دوستان خويش را نيز براي همراهي در اين تجاوز دعوت نمايند. حتي زمان كافي براي چهار متهم اول و متهمان پنجم و ششم وجود داشته كه با هم به جر و بحث بپردازند و بر سر تجاوز به يك بانوي مظلوم، به توافق برسند! اما اين دوره زماني طولاني، مانع آنها نشده و نهايتاً نـيز نحوه توقف خودروها در كنار جاده، موجب جلب توجه تعدادي از ماموران زحمتكش شده و متهمان در پايان اقدامات حيواني خود – انجام تجاوز توسط همه آنها – دستگير شدهاند.
در اين خبر، يك نكته ديگر نيز وجود دارد كه بـايـستي مورد توجه مسئولان نيروي انتظامي و متوليان امور اطلاعاتي قرار گيرد. در حادثه اخير، دو نفر خود را به عنوان <مامور> معرفي كردهاند و نهايتا با كسب امتياز تجاوز به يك بيگناه، با مجرمان اوليه به توافق رسيدهاند! مسئولاني كه تغيير چهره شهر به يك فضاي امنيتي را يك الزام براي حفظ جان مـردم تـهـران مـيدانـند بايستي به ارزيابي اين موضوع بپردازند كه چه عواملي، سوء استفاده و سرقت عناوين انتظامي و اطلاعاتي را تا اين حد تسهيل كرده است؟ چند ماه قبل فرمانده وقت نيروي بسيج، اعلام كرده بود در جريان ناآراميهاي بعد از انتخابات، عدهاي با سرقت لباس ماموران انتظامي و بسيج، مبادرت به ضرب و شتم معترضان كرده بودند تا چهره نيروهاي نظامي و انتظامي ايران را تخريب نمايند. آيا واقعا كسي نبايد به فكر افزايش سوءاستفادههاي اينچنيني از لباسهايي باشد كه براي مردم، محترم است و مشاهده آنها بايستي آرامش را به جامعه تزريق كند؟
نـگـارنـده مـطمئن است بسياري از مردم و مسئولان از خواندن و شنيدن خبر تجاوز 6 نفره به يك بانوي ايراني، بر خود لرزيدهاند. البته از مردم و رسانهها، كاري ساخته نيست جز لرزيدن و هشدار دادن، در حـالـي كـه مــســئــولان، بـايستي براي جلوگيري از تكرار اين موضوعات فكري نمايند.
به نقل از آفتاب يزد
<سه روز قبل زماني كه گشت انتظامي قيام دشت، حين گشتزني در منطقه استحفاظي خود بود به سه خودرو كه در كنار جاده توقف كرده بود مظنون شد و با ورود ماموران به صحنه مشخص شد كه6 نفر در حال تجاوز به يك زن در داخل خـودرو هـستند. به دنبال بازداشت هر 6 متهم، پروندهاي در دادسـراي امور جنايي تهران به جريان افتاد... شاكي پرونده كه زني 32 ساله و خانهدار است به قاضي گفت: ساعت 7 شب در حال رفتن به سمت خـانه بودم كه در حوالي خيابان خاوران، راننده يك خودروي پرايد براي من ايجاد مزاحمت كرد، به او توجه نكردم اما در يك لحظه، راننده از خودرو پياده شد و با تهديد چاقو، من را سوار كرد. پس از طي مسيري، يك جوان ديگر نيز سوار خودرو شد و من را به نقطهاي متروكه در حوالي قيام دشت بردند. در آنجا دو نفر ديگر نيز به آنها ملحق شدند و در كنار جاده خاكي در داخل ماشين، اقدام به تجاوز بـه مـن كـردنـد. وي ادامـه داد: در هـمين حين سرنشينان يـك ماشين نيز كه در حال عبور از جاده بودند متوقف شدند و با معرفي خود به عنوان مامور قصد داشتند از چهار جوان اخاذي كنند كه بعد از چند دقيقه، آنان نيز به 4 نفر پيوستند و من را مورد تجاوز قرار دادند.> اگر خبرگزاري نيمه دولتي ايسنا، در مـخـابـره خبر اشتباه نكرده باشد اين حادثه روز سيزدهم آبان ماه اتفاق افتاده است (سه روز قبل از 16 آبان.) 13 آبان ماه يك روز است از روزهاي سال و تنها تفاوت سيزدهم آبان ماه 88 نسبت به ساير روزها، توصيف يك نماينده اصولگراي تهران نسبت به آن است. اين نماينده مجلس در پاسخ به كساني كه گفته بودند چرا در آستانه سيزدهم آبان ماه فـضـاي شـهـر، امـنـيـتـي شده اظهار داشته بود: <امنيتي شدن فضاي شهر تهران، به خاطر حفظ جان مردم است .> با اين توصيف، هر كس حق دارد سوال كند كدام غفلت مسئولان ، عـدهاي از اراذل و اوبـاش را مطمئن ساخته كه ميتوانند از كنار خياباني در شهر، بانويي را بربايند و براي انجام اقدام حيواني يعني تجاوز دسته جمعي، از فرصت كافي برخوردار باشند؟
ممكن است مسئولان ، به دستگيري اين <حيوان صفت> ها اشاره كنند. اما مروري بر اين خبر نشان ميدهد كه از زمان ربايش اين بانوي هموطن تا زمان دستگيري متهمان، زمان زيادي طي شده و آنها نه در مخفيگاه بلكه در كنار جاده، اين فرصت را داشتهاند كه دوستان خويش را نيز براي همراهي در اين تجاوز دعوت نمايند. حتي زمان كافي براي چهار متهم اول و متهمان پنجم و ششم وجود داشته كه با هم به جر و بحث بپردازند و بر سر تجاوز به يك بانوي مظلوم، به توافق برسند! اما اين دوره زماني طولاني، مانع آنها نشده و نهايتاً نـيز نحوه توقف خودروها در كنار جاده، موجب جلب توجه تعدادي از ماموران زحمتكش شده و متهمان در پايان اقدامات حيواني خود – انجام تجاوز توسط همه آنها – دستگير شدهاند.
در اين خبر، يك نكته ديگر نيز وجود دارد كه بـايـستي مورد توجه مسئولان نيروي انتظامي و متوليان امور اطلاعاتي قرار گيرد. در حادثه اخير، دو نفر خود را به عنوان <مامور> معرفي كردهاند و نهايتا با كسب امتياز تجاوز به يك بيگناه، با مجرمان اوليه به توافق رسيدهاند! مسئولاني كه تغيير چهره شهر به يك فضاي امنيتي را يك الزام براي حفظ جان مـردم تـهـران مـيدانـند بايستي به ارزيابي اين موضوع بپردازند كه چه عواملي، سوء استفاده و سرقت عناوين انتظامي و اطلاعاتي را تا اين حد تسهيل كرده است؟ چند ماه قبل فرمانده وقت نيروي بسيج، اعلام كرده بود در جريان ناآراميهاي بعد از انتخابات، عدهاي با سرقت لباس ماموران انتظامي و بسيج، مبادرت به ضرب و شتم معترضان كرده بودند تا چهره نيروهاي نظامي و انتظامي ايران را تخريب نمايند. آيا واقعا كسي نبايد به فكر افزايش سوءاستفادههاي اينچنيني از لباسهايي باشد كه براي مردم، محترم است و مشاهده آنها بايستي آرامش را به جامعه تزريق كند؟
نـگـارنـده مـطمئن است بسياري از مردم و مسئولان از خواندن و شنيدن خبر تجاوز 6 نفره به يك بانوي ايراني، بر خود لرزيدهاند. البته از مردم و رسانهها، كاري ساخته نيست جز لرزيدن و هشدار دادن، در حـالـي كـه مــســئــولان، بـايستي براي جلوگيري از تكرار اين موضوعات فكري نمايند.
به نقل از آفتاب يزد
اسامی تعدادی از بازداشت شده ها
تعدادی از دختران و زنان دستگیر شده به شکنجه گاه مخوف خورین ورامین انتقال داده شدند
حوالی ساعت 09:00 صبح شنبه خانواده های بازداشت شده های 13 آبان در مقابل دادگاه انقلاب تجمع کردند و تا ساعت 12:45 تعداد آنها به حدود 200 نفر می رسید. آنها خواهان آزادی فوری عزیزان خود هستند. هنوز تکلیف هیچ کدام از بازداشت شده ها مشخص نیست هر از چند دقیقه صدای اعتراضات خانواده ها به خصوص مادران شدت می گرفت و در فریادهای خود می خواستند که یک نفر به آنها جواب بدهد که فرزندانشان به خصوص دختران در کجا نگهداری می شوند و در چه شرایطی هستند و اینکه حق ندارند بازداشت شده ها را بدون تفهیم اتهام و بلاتکلیف نکه دارند.
اکثر خانواده ها می گفتند که عزیزانشان توسط لباس شخصی ها و در حالی که آماج باتوم و لگد قرار گرفته بودند بازداشت شده اند.
از صبح که رفته رفته بر تعداد خانواده ها افزوده میشد. واکنشهای غیر انسانی نیروهای انتظامی علیه خانواده ها شدت می گرفت و با برخوردهای خشن و وحشیانه سعی بر ممانعت از تجمع خانواده ها و پراکنده کردن آنها را داشتند.
اسامی تعدادی از بازداشت شده ها که هنوز خبری از وضعیت و محل نگهداری آنها نیست جهت ارسال به سازمانهای حقوق بشر و اطلاع عموم انتشار می گردد که عبارتند از:
1-مریم معصوم پور 26 ساله در هفت تیر بازداشت شده
2- زینب نجار پور هاشم 22 ساله در مطهری بازداشت شده
3- منیژه هدایتی گلپایگانی 28 ساله در هفت تیر بازداشت شده
4- زهره سلیمانی 31 ساله و متاهل در ولی عصر بازداشت شده
5- کبری تقی زتده 40 ساله
6- فاطمه محمدی 29 ساله در هفت تیر بازداشت شده
7- حمیرا رمضانی 23 ساله در حوالی طالقانی بازداشت شده
8- منصوره عبدی نسب 28 ساله در خیابان زند بازداشت شده
10- زهرا بهاری 43 ساله در هفت تیر بازداشت شده
11- محمد علی اکبری 34 سالع در خیالبان زند بازداشت شده
12- سید حسین مزینانی 20 ساله در خیابان زند بازداشت شده مادر وی در هنگام بازداشت در کنار او بوده که قصد داشته فرزند خود را نجات بدهد اما مورد هجوم ضربات باتوم لباس شخصی ها قرار می گیرد
13- محسن واحدی 25 ساله در مطهری بازداشت شده
14- سیاوش صفری پور کردانی 19 ساله در خیابان زرتشت بازداشت شده
15- امیر مختار خیر آبادی 32 ساله
16- سعید مرآتی 26 ساله در خیابان زند بازداشت شده
17- ابراهیم رضایی 45 ساله در هفت تیر بازداشت شده
18- وحید دستجردی 29 ساله در ولی عصر بازداشت شده
19- احمدرضا عابدینی پور 33 ساله
20- امیر باقری محلاتی 26 ساله در ولی عصر بازداشت شده
21- امید رضا قبادیان 30 ساله در زند بازداشت شده
22- رامین حاج رضایی 17 ساله در هفت تیر بازداشت شده
23- علی مرشدی 24 ساله در مطهری بازداشت شده
تمامی دستگیر شدگان بدستو ر و با حکم قضائی عباس جعفری دولتآبادی و افراد تحت نظر وی مانند مجد و غیره صورت می گیرد و با توصیه او به بازداشتگاههای مخفی منتقل می شوند. گزارشاتی حاکی از آن است که تعدادی از دختران و زنان دستگیر شده به شکنجه گاه مخوف خورین ورامین انتقال داده شدند. این بازداشتگاه مخوف شرایطی شبیه به اردوگاه مرگ کهریزک را دارا است و پس از افشای کهریزک موقتا اقدام به انتقال تعداد زیادی از زندانیان عادی آن به زندان گوهردشت کرج نمودند. ولی گویا احمدرضا رادان شکنجه گر اردوگاه مرگ کهریزک اردوگاه خورین را دوباره راه اندازی نموده و به جنایت علیه بشریت در آنجا ادامه می دهد.
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران، از خواسته خانواده های بازداشت شدگان مبنی بر آزادی عزیزانشان حمایت می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و گزارشگر ویژه زنان سازمان ملل متحد خواستار اقدامات فوری برای آزادی فوری زندانیان سیاسی و بخصوص زنان در شکنجه گاههای این رژیم است.
16 آبان 1388 برابر با 07 نوامبر 2009
وضعیت زندانیان فوق را به سازمانهای زیر گزارش گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر
……………………………………………
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
حوالی ساعت 09:00 صبح شنبه خانواده های بازداشت شده های 13 آبان در مقابل دادگاه انقلاب تجمع کردند و تا ساعت 12:45 تعداد آنها به حدود 200 نفر می رسید. آنها خواهان آزادی فوری عزیزان خود هستند. هنوز تکلیف هیچ کدام از بازداشت شده ها مشخص نیست هر از چند دقیقه صدای اعتراضات خانواده ها به خصوص مادران شدت می گرفت و در فریادهای خود می خواستند که یک نفر به آنها جواب بدهد که فرزندانشان به خصوص دختران در کجا نگهداری می شوند و در چه شرایطی هستند و اینکه حق ندارند بازداشت شده ها را بدون تفهیم اتهام و بلاتکلیف نکه دارند.
اکثر خانواده ها می گفتند که عزیزانشان توسط لباس شخصی ها و در حالی که آماج باتوم و لگد قرار گرفته بودند بازداشت شده اند.
از صبح که رفته رفته بر تعداد خانواده ها افزوده میشد. واکنشهای غیر انسانی نیروهای انتظامی علیه خانواده ها شدت می گرفت و با برخوردهای خشن و وحشیانه سعی بر ممانعت از تجمع خانواده ها و پراکنده کردن آنها را داشتند.
اسامی تعدادی از بازداشت شده ها که هنوز خبری از وضعیت و محل نگهداری آنها نیست جهت ارسال به سازمانهای حقوق بشر و اطلاع عموم انتشار می گردد که عبارتند از:
1-مریم معصوم پور 26 ساله در هفت تیر بازداشت شده
2- زینب نجار پور هاشم 22 ساله در مطهری بازداشت شده
3- منیژه هدایتی گلپایگانی 28 ساله در هفت تیر بازداشت شده
4- زهره سلیمانی 31 ساله و متاهل در ولی عصر بازداشت شده
5- کبری تقی زتده 40 ساله
6- فاطمه محمدی 29 ساله در هفت تیر بازداشت شده
7- حمیرا رمضانی 23 ساله در حوالی طالقانی بازداشت شده
8- منصوره عبدی نسب 28 ساله در خیابان زند بازداشت شده
10- زهرا بهاری 43 ساله در هفت تیر بازداشت شده
11- محمد علی اکبری 34 سالع در خیالبان زند بازداشت شده
12- سید حسین مزینانی 20 ساله در خیابان زند بازداشت شده مادر وی در هنگام بازداشت در کنار او بوده که قصد داشته فرزند خود را نجات بدهد اما مورد هجوم ضربات باتوم لباس شخصی ها قرار می گیرد
13- محسن واحدی 25 ساله در مطهری بازداشت شده
14- سیاوش صفری پور کردانی 19 ساله در خیابان زرتشت بازداشت شده
15- امیر مختار خیر آبادی 32 ساله
16- سعید مرآتی 26 ساله در خیابان زند بازداشت شده
17- ابراهیم رضایی 45 ساله در هفت تیر بازداشت شده
18- وحید دستجردی 29 ساله در ولی عصر بازداشت شده
19- احمدرضا عابدینی پور 33 ساله
20- امیر باقری محلاتی 26 ساله در ولی عصر بازداشت شده
21- امید رضا قبادیان 30 ساله در زند بازداشت شده
22- رامین حاج رضایی 17 ساله در هفت تیر بازداشت شده
23- علی مرشدی 24 ساله در مطهری بازداشت شده
تمامی دستگیر شدگان بدستو ر و با حکم قضائی عباس جعفری دولتآبادی و افراد تحت نظر وی مانند مجد و غیره صورت می گیرد و با توصیه او به بازداشتگاههای مخفی منتقل می شوند. گزارشاتی حاکی از آن است که تعدادی از دختران و زنان دستگیر شده به شکنجه گاه مخوف خورین ورامین انتقال داده شدند. این بازداشتگاه مخوف شرایطی شبیه به اردوگاه مرگ کهریزک را دارا است و پس از افشای کهریزک موقتا اقدام به انتقال تعداد زیادی از زندانیان عادی آن به زندان گوهردشت کرج نمودند. ولی گویا احمدرضا رادان شکنجه گر اردوگاه مرگ کهریزک اردوگاه خورین را دوباره راه اندازی نموده و به جنایت علیه بشریت در آنجا ادامه می دهد.
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران، از خواسته خانواده های بازداشت شدگان مبنی بر آزادی عزیزانشان حمایت می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و گزارشگر ویژه زنان سازمان ملل متحد خواستار اقدامات فوری برای آزادی فوری زندانیان سیاسی و بخصوص زنان در شکنجه گاههای این رژیم است.
16 آبان 1388 برابر با 07 نوامبر 2009
وضعیت زندانیان فوق را به سازمانهای زیر گزارش گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر
……………………………………………
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
نامه دوم محمد نوري زاد به رهبر
میرحسین موسوی، سیدمحمد خاتمی و مهدی کروبی دوستان واقعی نظام هستند
محمد نوریزاد در دومین نامه مهم خود به رهبر کشور، از نکات بسیار مهمی پرده برداشت و چهره واقعی اطرافیان رهبر را آشکار ساخت. در این نامه محمد نوریزاد فرق میان دوستان و دشمنان واقعی نظام را بیان کرده و میرحسین موسوی، سیدمحمد خاتمی و شیخ مهدی کروبی را دوستان واقعی نظام معرفی کرده است. متن این نامه مهم که در وبلاگ شخصی نوریزاد منتشر شده به شرح زیر است:
به نام خالق زیبایی ها
سلام به محضر رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران
پدرعزیز ، برای اولین بار در تاریخ سی ساله عمر انقلاب ، و در مراسم روز قدس و سیزده آبان امسال ، نه اسراییل از ما ترسید و نه آمریکا ، و البته کشوری که بسیار ترسید ، کشور خود ما بود . با آنهمه تسلیحات رسمی و غیر رسمی که برای مقابله احتمالی مردم معترض به خیابانها آورده بودیم . این هشداری است برای همه ما که خواهان فردایی بهتر و شایسته تر برای این نظامیم .
در این میان ، یک رخداد حتمی ، پای مارا به مخاطراتی گشوده است که برون رفت از آنها ، تنها و تنها به تدبیر مدبرانه شما بستگی دارد . این تنها شمایید که می توانید کشور را از این بن بست ویرانگر بدرآورید و همه را که در نابجای خود قرار گرفته اند ، سرجای خود بنشانید . من راز این تنگناها را از باب دوستی که درگوشه ای از مواضع فرهنگی کشور به کار مشغول است با شما می گویم و امید این دارم که با عنایت به شجاعت شورانگیزتان و دوراندیشی نافذتان ، سرگشتگی مردم را به حلاوت حضوری مجدد و یکپارچه بدل فرمایید .
کلید راز اشاره شده را ، من در جابجایی دوست و دشمن می دانم . و می گویم : از مدتها پیش به این طرف ، دو مولفه دوست و دشمن ، نه در خارج از کشور ، که در همین داخل نظام ، جابجا شده اند . و شما و ما را همین معمای پیچ در پیچ ، به خطای محاسباتی در انداخته است . تلاش من در این نوشته مشفقانه ، چیزی نیست الا واگشایی این سر سربسته .
تعریف دوست را باهم مرور می کنیم : دوست ما کسی ست که معتقد به باورهای دینی محکم باشد . سابقه درست و پاکی در برپایی و تداوم انقلاب داشته باشد . فراتر از بند بند قانون اساسی ، در عالیترین وجه ممکن ، فدایی نظام باشد . متخصص باشد . کاردان و مدیر باشد . و همیشه گوش به زنگ هرماموریتی برای برداشتن سنگی از پیش پای نظام باشد . درستکار باشد . دست کجی نداشته باشد .
برای ما ، دوستی این فرد باهمین مختصات ، و یا حتی با بخشی از آنها ثابت می شود .
اما دشمنان ما در داخل کیانند ؟ آنان که از توفیق و سربلندی و ظهور یک به یک شایستگی های ما رنج می برند . با اجنبی ها سرو سری دارند . یا اگر ندارند ، محصول رفتار و عملکردشان به سود اجانب و دشمنان خارجی ماست . سنگ انداز و تلخ گوی و آب زیرکاهند . از هیچ اقدامی چه آشکارا و چه در خفا برای آسیب زدن به ما و نظام ما دریغ نمی کنند . آرزویشان فروپاشی مقدرات فعلی نظام است و جایگزینی مقدرات دشمن پسند . خیرخواهی شان مزورانه و انتقادشان زهرآلود است .
با احتساب یک چنین رفتارهایی ست که شناسایی دشمنان ما ممکن می شود .
سئوال این که : اگر دوستان و دوستداران ما این بودند ، و دشمنان ما این ، تشخیصشان به یک مطالعه ممکن بود و تکلیف مارا در مراوده با آنان روشن می ساخت . متاسفانه گرفتاری این سالهای ما ، ای عزیز ، درهمین است که به همین مختصات ظاهری بسنده کرده ایم و بحساب خود ، دوست را در جای خود نشانده ایم و دشمن را درجای خود . و با همین شاخصه های بدیهی ، یکی را نواخته ایم و دیگری را رانده ایم .
ولابد با عملی کردن این فرمول متداول ، کارها باید سامان می یافت . چرا که در محاسبات ما ، دست دوست گشاده بود و دست دشمن بسته . دوستان را برمقدرات کشور تفوق بخشوده بودیم و دشمنان را به هزارتوی هول وهراس در انداخته بودیم . پس چه فتنه ای در اختفای جامعه ما به تولید و باز پروری اینهمه آسیب و خطا مشغول بوده است که این همه کاستی و نابخردی و پس رفت ما را احاطه کرده است ؟ از اعتیاد فراگیر تا مصرف بی واهمه ، تا بی کاری آزار دهنده ، تا هدر دادن ثروتها ، تا سرگردانی مدیریتی ، تاظهور نهضتی به اسم ریاکاری ، تا یاس و دلمردگی ؟ غفلت ما به کجا مربوط بوده است ؟ از کدامین روزنه ناغافل ، و از دیرزمان ، برما زخم می باریده است ؟ ما که به صورت ظاهر همه تمهیدات و هوشمندی ها را بکار بسته بودیم و آیین دوست نوازی و دشمن ستیزی را نیک می دانسته ایم ؟ پس چرا ، و از کجا این آسیب های بناگاه بر ما باریده اند و چهره ما و نظام مارا خراشیده اند ؟ خواهم گفت :
پدرگرامی :
یک اشتباه عملیاتی ، و یک خطای معرفتی ، از همان روزهای نخستین به جان ما در افتاد و ما را فریفت و روز به روز بنیان ما سست کرد و بنیان خود استحکام بخشید . اشتباه ما آن بود که به خیال خود منافقین تابلودار را از کشور راندیم و با راندن آنها ، نگرانی مان از نفاق داخلی برطرف شد . اما به این نیندیشیدیم که فروبردن آحاد جامعه به آغوش اسلامی که در ظاهر متوقف است ، ما را به ذات دین خدا راه نمی برد . به ریش و تسبیح فردی نمره دادیم و از کراوات و ادکلن دیگری نمره کاستیم . و با همین قیاس ، جامعه را به اندرون بلوایی از ریاکاری ترغیب کردیم .
اشتباه ممتد ما این بود که به چاپلوسی دوستان ریاکار خود ، بیش از نقد مشفقانه دوستان دیگر خود بها دادیم . و دراین داد و ستد ، دوستان چاپلوس ، فرصت بیشتری برای همنشینی با ما یافتند و دوستان منتقد ، بخاطر همان تلخی ناخواسته سخنشان ، از گردونه رفاقت ما دور افتادند . و حال آنکه خود می دانستیم : جامعه ای که نقد منصفانه را از خود دریغ کند ، حکمت رشد را از خویش دریغ کرده است . و این بود که : آثار انشقاق در میان دوستان ما رخ داد .
و اینگونه شد که : آدمهای زیرک ، رگ خواب ما را کشف کردند و با نفوذ در باورهای ظاهرپسند ما ، به موقعیت هایی دست یافتند که هرگز در اندازه و لیاقتشان نبود . من برای این که از کلی گویی پرهیز کرده باشم ، ناگزیر از بیان مصداق و مثالم . و از آنجا که خود ما در این سی سال عمر انقلاب ُ بسیاری از آبروها را برده ایم و بر بسیاری از چهره های خدوم خود تیغ کشیده ایم ، گمان نمی کنم اسم بردن این چند نفری که عملکردشان در منظر همه ما بوده است ، ارکان استوار الهی را به تزلزل اندازد . کدام چند نفر ؟
امروز افرادی چون آقایان حداد عادل ، سعید مرتضوی ، حسین شریعتمداری ، صادق محصولی ، محمد جواد لاریجانی ، و محمد حسین صفار هرندی ، با عنایت به همان تعریفی که ما از دوست برای خود آراسته ایم ، دوستان مایند و برای خود ارج و قربی دارند و برو بیایی . که اولی ، تمثیلی از وفاق عالمانه حوزه و دانشگاه ، دومی : جوانی و عدل ، سومی : ذکاوت و تیزبینی ، چهارمی : شمیت اقتصادی ، پنجمی : کیاست و سیاست ، و ششمی : نمونه ای از یک فرد نظامی معتقد و فرهنگی است . که با کمی صرف وقت ، می توان خصوصیات مشترک فراوانی نیز براین خصیصه ها افزود . من نخواستم برای اثبات نکته ای که خواهم گفت ، فهرست مطولی از نام این قبیل دوستان را فراهم آورم . که اگر اینگونه بود ، بایستی نام برخی از روحانیان، بخصوص امامان جمعه ای را که در نامه نخست بدانها اشاره کرده ام نیز می آوردم .
اگر صریح و صمیمی ، آنسوی چهره این دوستان را ورق بزنیم ، می بینیم آقای حداد عادل ، تمثیلی از علم متوقف است . دوستی که با همه دارایی های علمی اش ، کمتر به ذات علم مراجعه می کند . تمایل بیشترش به این است که همچنان چهره ای خواستنی باقی بماند . ورود ایشان به مجلس ، این تمایل را با ضرورتی دیگر آمیخت . این که می شود با ابطال صندوقهای رای به مجلس راه یافت و بعدها ، در مقام نماینده مردم ، هرگز نگران ابطال صندوقی ، حتی یک صندوق ، نشد ، و همچنان چهره ای خواستنی باقی ماند . آقای حداد عادل ، از نردبان علم بالا رفته است اما از آنجا نه به ذات علم که به بام تاویل در آمده است . مردم در نگاه وی ، که نماینده همه مردم ایران است ، به بازتعریف موکدی نیازمند است . به زعم ایشان می شود از میان ازدحام مردمان ، انگشت بدرآورد و به یکی درآن میان اشاره کرد که : تو بیا جلو! مابقی بروند سرکار خودشان . و این به خیال ایشان یعنی مردم . توقف علم مگر تعریف دیگری نیز می تواند داشته باشد ؟
آقای سعید مرتضوی ، درعین جوانی ، نشان داد : خوف بزرگان دینی ما از ورود به عرصه قضاوت ، خوف بیجایی بوده است . این جوان ، بخوبی نشان داد که اگر بازی سیاست برای خود قواعدی دارد ، بازی با عدل به قاعده خاصی متمایل نیست . وی با عدلی که به صحنه آورد ، نشان داد که می توان تعریف متفاوتی برای آبرو خلق کرد ، و لباس حق را درآورد و برتن ناحق کرد و بالعکس . ایشان با همین جوانی ، نشان داد که بدل عدالت علوی را می توان بگونه ای که نیازهای ما را اجابت کند به صحنه آورد ، و اصل آن را به همان دوره خود حضرت علی احاله داد . در این خصوص ، بد نیست شمه ای از رویه های عدالت گستری آقای مرتضوی را از آقای ذاکانی ، دوست دیگر ما در مجلس شورای اسلامی بپرسید تا مسیر ضربه های ناغافلی که نظام می خورده است برشما عیان شود . ضربه هایی که هیچ رد پایی از آمریکا و اسراییل درآنها مشاهده نمی شود .
هیچ احدالناسی در دوستی آقای شریعتمداری و علاقه وافرش به نظام و شخص حضرتعالی تردید ندارد . آقای شریعتمداری ، تمثیل دوستی است که با اطمینان می گویم : به اشتباه ، به عرصه مطبوعات راه یافته است . تخصص و علقه محوری او حوزه غلیظ مسائل امنیتی است . ما در جهاد سازندگی همکاری داشتیم که مدعی بود همه بیماری ها را می شود با عسل مداوا کرد . کارش کندو داری و تولید عسل بود . از آیات قرآن و فرازهای نهج البلاغه مستنداتی برآورده بود و هرسخن محفلی را که در آن بود ، به عسل و به فواید ناشناخته عسل بند می کرد . بی معطلی برای زخم پا و درد حاملگی و آپاندیس حاضرین ، عسل تجویز می کرد و عجبا که کمترین تردیدی را در درستی تشخیص خود تحمل نمی کرد و مخالفان خود را به کج فهمی از قرآن و نهج البلاغه اشارت می داد . دوست ما آقای شریعتمداری نیز چنین است . تا به حدی که من بعید می دانم وقتی او به یک شاخه گل نگاه می کند ، آن گل را نروییده از گور یک منافق مزدور ، و یا از غبار یک پیامبرسلف نداند . آقای شریعتمداری به برکت همین روحیه نافذش ، بسیاری از منتقدان صادق نظام و شما را یا از هستی ساقط کرده یا آبرویشان برده یا مردمانی را که می توانسته اند هنوز دوست و دوستدار نظام باشند ، به دشمنی قسم خورده بدل کرده است . وی از رنجاندن مردم ، و به زعم خود : آنانی که دشمنان نظامند ، به لذت ژرفی مبتلا می شود . آنچنان دو دست خود از هم واگشوده وسینه سپر کرده و از شما دفاع می کند که همه بیندیشند تنها مجاهد ناب و خالص ولایت هموست و لاغیر . و حال آنکه به زعم من ، او به تناول همان لذت مورد اشاره مشغول است و اسمش را دفاع از ولایت نام نهاده است .
دوست دیگر نظام ما ، آقای صادق محصولی ، تمثیلی از همان کسانی است که در لباس دوست ، بی آنکه نفاق آشکاری در کارشان باشد ، و بی آنکه آیات قرآن از کلامشان فاصله بگیرد ، و بی آنکه حفظ نظام از واجباتشان حذف شود ، با زیرکی به بدنه رفاقت های مدیریتی راه یافته و اکنون به برکت همان رفاقتی که مردم ما از آن بی نصیب اند ، به ثروت هنگفتی دست یافته اند . بطوری که این کسب ثروت ، بهیچوجه به شم اقتصادی آنان مربوط و مدیون نیست ، بلکه هرچه باد برای ایشان آورده ، از ناحیه همان رفاقت های همجواری است . رفاقتی که فردی ضعیف را در بزنگاهی ضروری از اختفای مورد علاقه اش بدر بیاورد و وزیر کشورش کند و بعد از پایان آن ضرورت ، به همان اختفای مالوفش باز فرستد . امثال آقای محصولی ، در فهرست دوستان نظام ما فراوانند . اینان در هر منصبی که قرار گیرند ، بدلیل همان برکات همجواری ، دست و دندان به ریشه اقتصاد کشور می برند و بنیان اعتماد مردم به نظام را ترمیم می کنند و برای شما و ما و نظام ، آبرو و رشد و توسعه کشور را بنحوی که خود مشتاقند تعریف می کنند .
آقای محمد جواد اردشیر لاریجانی ، نمونه ای از کسانی است که از موضع یک دوستدار خالص نظام ، فقر نظام را در حوزه فهم سیاسی می دانند . و به هر مناسبت ، سخنان درشت می گویند تا درشتی آن سخن ، به تقویت فهم سیاسی نظام انجامد . و حال آنکه اینان با ابراز همان سخنان درشت و بی مغز ، هوش و خرد ترک خورده خود را پوشش می دهند . تمثیل کسانی که به جای سیاستمداری ، سیاست ورزی می کنند . اینان با اعتنا به پشتوانه خانوادگی ، و نه دانش و تخصصی که بایست می داشته اند ، برمنصب های کلیدی کشور می نشینند و در حاشیه های همان مناصب ، و در فربه کردن کارهای مورد تعلق خود ، برای نظام مجاهده می کنند . حفظ نظام برای اینان از آن روی واجب است که اگر ورق برگردد ، جایی برای ابراز آن سخنان درشت اما بی مخاطب خود سراغ ندارند . این دوستان ، استاد هدر دادن فرصت های بی بازگشت کشورند . استاد دشمن تراشی های بین المللی . و استاد تحلیل هایی که در آنها ریزش دوستان بین المللی ، مطلوبتر از کاستن دشمنی های بین المللی است . داستان دوستان و دشمنان داخلی برای اینان جای خود دارد .
آقای صفار هرندی شاید به زعم من ، بلحاظ فردی از همه اینها پاکتر و ناب تر باشد . اما او تمثیلی از کسانی است که باوجود اصلح ، خود را صالح تر می دانند . مسئولیتی را که شایسته اش نیستند فی الفور می پذیرند . و با علم به این که می دانند اداره وزارتخانه ای مثل ارشاد اسلامی به تخصص های ویژه محتاج است ، به امید یاوری خدای متعال و ائمه معصومین و توکل به همه خوبان خدا ، یک یاعلی ای می گویند و وارد کار می شوند . و هرچه که از ماههای مسئولیت شان می گذرد ، آنان را همچنان برخوردار از عنایات آشکار و پنهان الهی می بینید . ضایعات ، به دلیل بلد نبودن کاری که انجامش را پذیرفته اند ، از پس و پیش مسئولیتشان فوران می کند اما اینان به سمت دیگری صورت برمی گردانند که : اسم اینها ضایعه نیست ، بلکه خدمت است و اجانب و دگر اندیشان اسمش را ضایعه نهاده اند . شاید یکی از علت های فرار فرهیختگان و هنرمندان از مجامع مربوط به نظام ، همین قرار گرفتن آدمهای غیرکارشناس برمصدرهایی باشد که شدیدا کارشناس می طلبند. شما را به نشست اخیرتان با دانشگاهیان ارجاع می دهم . مشاهده فرمودید با هر فراز سخن آن جوان دانشجو - که از شخص شما انتقاد داشت - حاضرین چگونه او را تایید می کردند ؟ این یعنی این که : جسم دانشگاهیان را نزد شما آورده بودند اما روحشان در جای دیگر بود . امثال آقای صفار هرندی ، جسم پروران این سالهای پس از پیروزی انقلابند .
پدرگرامی :
این دوستان ، هرروز صبح ، بهنگام خروج از خانه ، روبه آسمان می کنند و با خلوص تمام رضایت خدا را از دل می گذرانند و با زمزمه آیه الکرسی اشکی برچشم جاری می کنند . صورت ظاهرشان آنچنان با معارف و معروفات دینی آراسته است که کمترین تردیدی را در دوستی آنان نمی توان باور کرد . و من معترفم اینان در هر مصداقی از مظاهر دینی خود، صمیمی و صادق اند . خیال ویرانی نظام را نه به خود ، که به هفت پشت خود نیز ربط نمی دهند . اما متاسفانه هرروز که می گذرد ، از پس و پیش رفتار اینان ، که بسیار نیز صادقانه صورت می پذیرد ، فتنه های درشت و ریز سامان می گیرد و به پروپای نظام می پیچد . این دوستان ، نشانه دیگری نیز دارند . و آن این که : مطلقا از تماشای فلاکت مردمان خود ، گزشی در خود احساس نمی کنند . مثلا از دقیق ترین آمار میزان اعتیاد جوانان کشورشان مطلع اند اما دانستن این آمار برای اینان با ندانستنش یکی است . و حال آنکه اینان با دانستن این ارقام خوفناک ، به دلیل دوستی ریشه داری که با نظام دارند ، باید پوست خود می دریده اند
در این سی سالی که از عمرانقلاب می گذرد ، بخشی از نگرانی های ما به این بوده است که : ما از کجا زخم می خوریم ؟ از کجا باران بلا برما می بارد ؟ ما که منافذ ورود دشمن را بسته ایم و عواملش را به وادی هول وهراس و خروج از کشور در انداخته ایم ، همه امکانات مالی و موقعیت های ملی را از آنان دریغ کرده ایم ، پس از کجاست که مرتب ضربه می خوریم ؟ چرا آمار اعیتاد در کشور ما رتبه اول جهانی را دارد؟ چرا بیشترین مصرفها را داریم ؟ و بیشترین ضایعات را ؟ و بیشترین هدر دادن ثروت های ملی متعلق به نسلهای نیامده را ؟ پس دوستان ما چه می کنند ؟ آنان که همه اختیارات کشور با آنان است ؟ دوستانی که ذکر اسما و صفات خدا از زبانشان نمی افتد و بوقت نماز به سمت سجده ای ناب و خالص و شورانگیز شتاب می کنند ؟
اعتقاد من بعنوان فردی از آحاد این مردم ، به این است که : ما و نظام ما و بخصوص حضرت شما ، از ناحیه همین دوستان است که ضربه خورده و می خوریم . دوستانی که با تعلقات مخصوص بخود در اطراف شما و نظام ما مجتمع شده اند . شناسی نتیجه عملکرد اینان بسیار ساده است . بیایید و در یک امتحان پنهانی ، این دوستان را که گزیده ای از دوستان هم طیف اند ، و بعنوان مثال ، همین آقای شریعتمداری را در خلوت به نزد خود فرا بخوانید و از آنها بپرسید در این مدت مسئولیتشان ، چه تعداد ایرانی و غیر ایرانی بی تفاوت و مدعی و معاند را به دوستی با نظام ترغیب کرده اند ؟ و حتی از آنان بخواهید دست یک نفر را بگیرند و نزد شما بیاورند و بگویند : ما این یک نفر را از دور دست ها به جانبداری از نظام آورده ایم . من با اطمینان به شما عرض می کنم که اینان ، هرگز به آن یک نفر دست نخواهند یافت . البته من اینها را هوشمند تر از این می دانم که شما و مارا به یک مجلس سینه زنی مذهبی احاله دهند که : اینانند مشتاقان ما . و بعد ، از آنها بپرسید به موازات این جذبی که حتما هیچ اندر هیچ است ، چه تعداد از دوستان همراه و منتقد و دوستدار نظام را به ضرب تهمت ها و رانش های سخیف غیر اسلامی ، به سمت دشمنان رانده ، و یا به وادی بی تفاوتی در انداخته اند ؟
نامه نخست مرا نمی دانم مطالعه فرمودید یا نه ، اگر چه می دانم عده ای از همین دوستان مورد اشاره در اطراف شمایند و چه بسا خواستشان با خواست شما یکی نباشد و آن نامه را از چشم مبارک شما دور داشته باشند . اما باور کنید من گاه شما را در خیال خود نشانده ام در میانه ازدحامی از این دوستان که نمونه ای از آنان را اسم بردم . و شرمنده ام که بگویم : شما را درآن جمع پرهای وهوی تنها می بینم . جمعی که با هر سخن شما سر به تایید تکان می دهند و در دل ، حوایج خاص خود را مرور می کنند . و گاه به سخن احساسی شما شورشی می آفرینند و اشک می ریزند و هوار می کشند اما خوب که نگاهشان می کنی می بینی درست همان کاری را می کنند که ما در این سی سال انقلاب آموزششان داده ایم و ریاکاری شان را به نرخی گزاف ، قیمت گزاری کرده ایم .
من در اینجای سخن ، و در نقطه مقابل ، دوستانه و مشفقانه ، از دوستان دیگری اسم می برم که برای نظام ، و برای شخص شما ، و برای شخص شما ، وبرای شخص شما ، و برای شخص شما ، آنهم در بحرانی ترین روزهای عمر انقلاب ، یک گشتی در کل کشورمان زدند و میلیونها ایرانی رمیده و پشت کرده به نظام وحتی معاندین داخلی و خارجی را در شورانگیزترین وجه ممکن ، به پای رکاب شما باز آوردند : آقایان میر حسین موسوی ، سید محمد خاتمی ، و مهدی کروبی . صمیمانه می گویم : دوستان واقعی نظام و شما وما ، اینانند !
این سه تن ، دوستان واقعی مایند که برای نظام و شخص شما اقتدار خواسته و می خواهند و به آن نیز عمل کرده اند . در عوض ، همان دوستان دیرین ، بخاطر بخطر افتادن متعلقاتشان ، از اینان دیوی ساخته اند که تنها خود از آن می هراسند . داستان غمبار روز قدس و روز سیزده آبان امسال ، که نظام با همه تجهیزات نظامی خود به مراقبت از مردم خود تجهیز شده بود ، و حوادث جانبی آن ، نتیجه ضربات پنهان کسانی است که مجملی از عملکردشان را به اختصار شرح دادم . تمنای ما این است که : شخصا ، این سه تن دوستان واقعی خود را فرابخوانید و با مشورت با آنان ، براین زخم سرواکرده مرهم گذارید .
والسلام
فرزند شما : محمد نوری زاد
پانزدهم آبانماه یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت
منبع: وبلاگ شخصی محمد نوری زاد
محمد نوریزاد در دومین نامه مهم خود به رهبر کشور، از نکات بسیار مهمی پرده برداشت و چهره واقعی اطرافیان رهبر را آشکار ساخت. در این نامه محمد نوریزاد فرق میان دوستان و دشمنان واقعی نظام را بیان کرده و میرحسین موسوی، سیدمحمد خاتمی و شیخ مهدی کروبی را دوستان واقعی نظام معرفی کرده است. متن این نامه مهم که در وبلاگ شخصی نوریزاد منتشر شده به شرح زیر است:
به نام خالق زیبایی ها
سلام به محضر رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران
پدرعزیز ، برای اولین بار در تاریخ سی ساله عمر انقلاب ، و در مراسم روز قدس و سیزده آبان امسال ، نه اسراییل از ما ترسید و نه آمریکا ، و البته کشوری که بسیار ترسید ، کشور خود ما بود . با آنهمه تسلیحات رسمی و غیر رسمی که برای مقابله احتمالی مردم معترض به خیابانها آورده بودیم . این هشداری است برای همه ما که خواهان فردایی بهتر و شایسته تر برای این نظامیم .
در این میان ، یک رخداد حتمی ، پای مارا به مخاطراتی گشوده است که برون رفت از آنها ، تنها و تنها به تدبیر مدبرانه شما بستگی دارد . این تنها شمایید که می توانید کشور را از این بن بست ویرانگر بدرآورید و همه را که در نابجای خود قرار گرفته اند ، سرجای خود بنشانید . من راز این تنگناها را از باب دوستی که درگوشه ای از مواضع فرهنگی کشور به کار مشغول است با شما می گویم و امید این دارم که با عنایت به شجاعت شورانگیزتان و دوراندیشی نافذتان ، سرگشتگی مردم را به حلاوت حضوری مجدد و یکپارچه بدل فرمایید .
کلید راز اشاره شده را ، من در جابجایی دوست و دشمن می دانم . و می گویم : از مدتها پیش به این طرف ، دو مولفه دوست و دشمن ، نه در خارج از کشور ، که در همین داخل نظام ، جابجا شده اند . و شما و ما را همین معمای پیچ در پیچ ، به خطای محاسباتی در انداخته است . تلاش من در این نوشته مشفقانه ، چیزی نیست الا واگشایی این سر سربسته .
تعریف دوست را باهم مرور می کنیم : دوست ما کسی ست که معتقد به باورهای دینی محکم باشد . سابقه درست و پاکی در برپایی و تداوم انقلاب داشته باشد . فراتر از بند بند قانون اساسی ، در عالیترین وجه ممکن ، فدایی نظام باشد . متخصص باشد . کاردان و مدیر باشد . و همیشه گوش به زنگ هرماموریتی برای برداشتن سنگی از پیش پای نظام باشد . درستکار باشد . دست کجی نداشته باشد .
برای ما ، دوستی این فرد باهمین مختصات ، و یا حتی با بخشی از آنها ثابت می شود .
اما دشمنان ما در داخل کیانند ؟ آنان که از توفیق و سربلندی و ظهور یک به یک شایستگی های ما رنج می برند . با اجنبی ها سرو سری دارند . یا اگر ندارند ، محصول رفتار و عملکردشان به سود اجانب و دشمنان خارجی ماست . سنگ انداز و تلخ گوی و آب زیرکاهند . از هیچ اقدامی چه آشکارا و چه در خفا برای آسیب زدن به ما و نظام ما دریغ نمی کنند . آرزویشان فروپاشی مقدرات فعلی نظام است و جایگزینی مقدرات دشمن پسند . خیرخواهی شان مزورانه و انتقادشان زهرآلود است .
با احتساب یک چنین رفتارهایی ست که شناسایی دشمنان ما ممکن می شود .
سئوال این که : اگر دوستان و دوستداران ما این بودند ، و دشمنان ما این ، تشخیصشان به یک مطالعه ممکن بود و تکلیف مارا در مراوده با آنان روشن می ساخت . متاسفانه گرفتاری این سالهای ما ، ای عزیز ، درهمین است که به همین مختصات ظاهری بسنده کرده ایم و بحساب خود ، دوست را در جای خود نشانده ایم و دشمن را درجای خود . و با همین شاخصه های بدیهی ، یکی را نواخته ایم و دیگری را رانده ایم .
ولابد با عملی کردن این فرمول متداول ، کارها باید سامان می یافت . چرا که در محاسبات ما ، دست دوست گشاده بود و دست دشمن بسته . دوستان را برمقدرات کشور تفوق بخشوده بودیم و دشمنان را به هزارتوی هول وهراس در انداخته بودیم . پس چه فتنه ای در اختفای جامعه ما به تولید و باز پروری اینهمه آسیب و خطا مشغول بوده است که این همه کاستی و نابخردی و پس رفت ما را احاطه کرده است ؟ از اعتیاد فراگیر تا مصرف بی واهمه ، تا بی کاری آزار دهنده ، تا هدر دادن ثروتها ، تا سرگردانی مدیریتی ، تاظهور نهضتی به اسم ریاکاری ، تا یاس و دلمردگی ؟ غفلت ما به کجا مربوط بوده است ؟ از کدامین روزنه ناغافل ، و از دیرزمان ، برما زخم می باریده است ؟ ما که به صورت ظاهر همه تمهیدات و هوشمندی ها را بکار بسته بودیم و آیین دوست نوازی و دشمن ستیزی را نیک می دانسته ایم ؟ پس چرا ، و از کجا این آسیب های بناگاه بر ما باریده اند و چهره ما و نظام مارا خراشیده اند ؟ خواهم گفت :
پدرگرامی :
یک اشتباه عملیاتی ، و یک خطای معرفتی ، از همان روزهای نخستین به جان ما در افتاد و ما را فریفت و روز به روز بنیان ما سست کرد و بنیان خود استحکام بخشید . اشتباه ما آن بود که به خیال خود منافقین تابلودار را از کشور راندیم و با راندن آنها ، نگرانی مان از نفاق داخلی برطرف شد . اما به این نیندیشیدیم که فروبردن آحاد جامعه به آغوش اسلامی که در ظاهر متوقف است ، ما را به ذات دین خدا راه نمی برد . به ریش و تسبیح فردی نمره دادیم و از کراوات و ادکلن دیگری نمره کاستیم . و با همین قیاس ، جامعه را به اندرون بلوایی از ریاکاری ترغیب کردیم .
اشتباه ممتد ما این بود که به چاپلوسی دوستان ریاکار خود ، بیش از نقد مشفقانه دوستان دیگر خود بها دادیم . و دراین داد و ستد ، دوستان چاپلوس ، فرصت بیشتری برای همنشینی با ما یافتند و دوستان منتقد ، بخاطر همان تلخی ناخواسته سخنشان ، از گردونه رفاقت ما دور افتادند . و حال آنکه خود می دانستیم : جامعه ای که نقد منصفانه را از خود دریغ کند ، حکمت رشد را از خویش دریغ کرده است . و این بود که : آثار انشقاق در میان دوستان ما رخ داد .
و اینگونه شد که : آدمهای زیرک ، رگ خواب ما را کشف کردند و با نفوذ در باورهای ظاهرپسند ما ، به موقعیت هایی دست یافتند که هرگز در اندازه و لیاقتشان نبود . من برای این که از کلی گویی پرهیز کرده باشم ، ناگزیر از بیان مصداق و مثالم . و از آنجا که خود ما در این سی سال عمر انقلاب ُ بسیاری از آبروها را برده ایم و بر بسیاری از چهره های خدوم خود تیغ کشیده ایم ، گمان نمی کنم اسم بردن این چند نفری که عملکردشان در منظر همه ما بوده است ، ارکان استوار الهی را به تزلزل اندازد . کدام چند نفر ؟
امروز افرادی چون آقایان حداد عادل ، سعید مرتضوی ، حسین شریعتمداری ، صادق محصولی ، محمد جواد لاریجانی ، و محمد حسین صفار هرندی ، با عنایت به همان تعریفی که ما از دوست برای خود آراسته ایم ، دوستان مایند و برای خود ارج و قربی دارند و برو بیایی . که اولی ، تمثیلی از وفاق عالمانه حوزه و دانشگاه ، دومی : جوانی و عدل ، سومی : ذکاوت و تیزبینی ، چهارمی : شمیت اقتصادی ، پنجمی : کیاست و سیاست ، و ششمی : نمونه ای از یک فرد نظامی معتقد و فرهنگی است . که با کمی صرف وقت ، می توان خصوصیات مشترک فراوانی نیز براین خصیصه ها افزود . من نخواستم برای اثبات نکته ای که خواهم گفت ، فهرست مطولی از نام این قبیل دوستان را فراهم آورم . که اگر اینگونه بود ، بایستی نام برخی از روحانیان، بخصوص امامان جمعه ای را که در نامه نخست بدانها اشاره کرده ام نیز می آوردم .
اگر صریح و صمیمی ، آنسوی چهره این دوستان را ورق بزنیم ، می بینیم آقای حداد عادل ، تمثیلی از علم متوقف است . دوستی که با همه دارایی های علمی اش ، کمتر به ذات علم مراجعه می کند . تمایل بیشترش به این است که همچنان چهره ای خواستنی باقی بماند . ورود ایشان به مجلس ، این تمایل را با ضرورتی دیگر آمیخت . این که می شود با ابطال صندوقهای رای به مجلس راه یافت و بعدها ، در مقام نماینده مردم ، هرگز نگران ابطال صندوقی ، حتی یک صندوق ، نشد ، و همچنان چهره ای خواستنی باقی ماند . آقای حداد عادل ، از نردبان علم بالا رفته است اما از آنجا نه به ذات علم که به بام تاویل در آمده است . مردم در نگاه وی ، که نماینده همه مردم ایران است ، به بازتعریف موکدی نیازمند است . به زعم ایشان می شود از میان ازدحام مردمان ، انگشت بدرآورد و به یکی درآن میان اشاره کرد که : تو بیا جلو! مابقی بروند سرکار خودشان . و این به خیال ایشان یعنی مردم . توقف علم مگر تعریف دیگری نیز می تواند داشته باشد ؟
آقای سعید مرتضوی ، درعین جوانی ، نشان داد : خوف بزرگان دینی ما از ورود به عرصه قضاوت ، خوف بیجایی بوده است . این جوان ، بخوبی نشان داد که اگر بازی سیاست برای خود قواعدی دارد ، بازی با عدل به قاعده خاصی متمایل نیست . وی با عدلی که به صحنه آورد ، نشان داد که می توان تعریف متفاوتی برای آبرو خلق کرد ، و لباس حق را درآورد و برتن ناحق کرد و بالعکس . ایشان با همین جوانی ، نشان داد که بدل عدالت علوی را می توان بگونه ای که نیازهای ما را اجابت کند به صحنه آورد ، و اصل آن را به همان دوره خود حضرت علی احاله داد . در این خصوص ، بد نیست شمه ای از رویه های عدالت گستری آقای مرتضوی را از آقای ذاکانی ، دوست دیگر ما در مجلس شورای اسلامی بپرسید تا مسیر ضربه های ناغافلی که نظام می خورده است برشما عیان شود . ضربه هایی که هیچ رد پایی از آمریکا و اسراییل درآنها مشاهده نمی شود .
هیچ احدالناسی در دوستی آقای شریعتمداری و علاقه وافرش به نظام و شخص حضرتعالی تردید ندارد . آقای شریعتمداری ، تمثیل دوستی است که با اطمینان می گویم : به اشتباه ، به عرصه مطبوعات راه یافته است . تخصص و علقه محوری او حوزه غلیظ مسائل امنیتی است . ما در جهاد سازندگی همکاری داشتیم که مدعی بود همه بیماری ها را می شود با عسل مداوا کرد . کارش کندو داری و تولید عسل بود . از آیات قرآن و فرازهای نهج البلاغه مستنداتی برآورده بود و هرسخن محفلی را که در آن بود ، به عسل و به فواید ناشناخته عسل بند می کرد . بی معطلی برای زخم پا و درد حاملگی و آپاندیس حاضرین ، عسل تجویز می کرد و عجبا که کمترین تردیدی را در درستی تشخیص خود تحمل نمی کرد و مخالفان خود را به کج فهمی از قرآن و نهج البلاغه اشارت می داد . دوست ما آقای شریعتمداری نیز چنین است . تا به حدی که من بعید می دانم وقتی او به یک شاخه گل نگاه می کند ، آن گل را نروییده از گور یک منافق مزدور ، و یا از غبار یک پیامبرسلف نداند . آقای شریعتمداری به برکت همین روحیه نافذش ، بسیاری از منتقدان صادق نظام و شما را یا از هستی ساقط کرده یا آبرویشان برده یا مردمانی را که می توانسته اند هنوز دوست و دوستدار نظام باشند ، به دشمنی قسم خورده بدل کرده است . وی از رنجاندن مردم ، و به زعم خود : آنانی که دشمنان نظامند ، به لذت ژرفی مبتلا می شود . آنچنان دو دست خود از هم واگشوده وسینه سپر کرده و از شما دفاع می کند که همه بیندیشند تنها مجاهد ناب و خالص ولایت هموست و لاغیر . و حال آنکه به زعم من ، او به تناول همان لذت مورد اشاره مشغول است و اسمش را دفاع از ولایت نام نهاده است .
دوست دیگر نظام ما ، آقای صادق محصولی ، تمثیلی از همان کسانی است که در لباس دوست ، بی آنکه نفاق آشکاری در کارشان باشد ، و بی آنکه آیات قرآن از کلامشان فاصله بگیرد ، و بی آنکه حفظ نظام از واجباتشان حذف شود ، با زیرکی به بدنه رفاقت های مدیریتی راه یافته و اکنون به برکت همان رفاقتی که مردم ما از آن بی نصیب اند ، به ثروت هنگفتی دست یافته اند . بطوری که این کسب ثروت ، بهیچوجه به شم اقتصادی آنان مربوط و مدیون نیست ، بلکه هرچه باد برای ایشان آورده ، از ناحیه همان رفاقت های همجواری است . رفاقتی که فردی ضعیف را در بزنگاهی ضروری از اختفای مورد علاقه اش بدر بیاورد و وزیر کشورش کند و بعد از پایان آن ضرورت ، به همان اختفای مالوفش باز فرستد . امثال آقای محصولی ، در فهرست دوستان نظام ما فراوانند . اینان در هر منصبی که قرار گیرند ، بدلیل همان برکات همجواری ، دست و دندان به ریشه اقتصاد کشور می برند و بنیان اعتماد مردم به نظام را ترمیم می کنند و برای شما و ما و نظام ، آبرو و رشد و توسعه کشور را بنحوی که خود مشتاقند تعریف می کنند .
آقای محمد جواد اردشیر لاریجانی ، نمونه ای از کسانی است که از موضع یک دوستدار خالص نظام ، فقر نظام را در حوزه فهم سیاسی می دانند . و به هر مناسبت ، سخنان درشت می گویند تا درشتی آن سخن ، به تقویت فهم سیاسی نظام انجامد . و حال آنکه اینان با ابراز همان سخنان درشت و بی مغز ، هوش و خرد ترک خورده خود را پوشش می دهند . تمثیل کسانی که به جای سیاستمداری ، سیاست ورزی می کنند . اینان با اعتنا به پشتوانه خانوادگی ، و نه دانش و تخصصی که بایست می داشته اند ، برمنصب های کلیدی کشور می نشینند و در حاشیه های همان مناصب ، و در فربه کردن کارهای مورد تعلق خود ، برای نظام مجاهده می کنند . حفظ نظام برای اینان از آن روی واجب است که اگر ورق برگردد ، جایی برای ابراز آن سخنان درشت اما بی مخاطب خود سراغ ندارند . این دوستان ، استاد هدر دادن فرصت های بی بازگشت کشورند . استاد دشمن تراشی های بین المللی . و استاد تحلیل هایی که در آنها ریزش دوستان بین المللی ، مطلوبتر از کاستن دشمنی های بین المللی است . داستان دوستان و دشمنان داخلی برای اینان جای خود دارد .
آقای صفار هرندی شاید به زعم من ، بلحاظ فردی از همه اینها پاکتر و ناب تر باشد . اما او تمثیلی از کسانی است که باوجود اصلح ، خود را صالح تر می دانند . مسئولیتی را که شایسته اش نیستند فی الفور می پذیرند . و با علم به این که می دانند اداره وزارتخانه ای مثل ارشاد اسلامی به تخصص های ویژه محتاج است ، به امید یاوری خدای متعال و ائمه معصومین و توکل به همه خوبان خدا ، یک یاعلی ای می گویند و وارد کار می شوند . و هرچه که از ماههای مسئولیت شان می گذرد ، آنان را همچنان برخوردار از عنایات آشکار و پنهان الهی می بینید . ضایعات ، به دلیل بلد نبودن کاری که انجامش را پذیرفته اند ، از پس و پیش مسئولیتشان فوران می کند اما اینان به سمت دیگری صورت برمی گردانند که : اسم اینها ضایعه نیست ، بلکه خدمت است و اجانب و دگر اندیشان اسمش را ضایعه نهاده اند . شاید یکی از علت های فرار فرهیختگان و هنرمندان از مجامع مربوط به نظام ، همین قرار گرفتن آدمهای غیرکارشناس برمصدرهایی باشد که شدیدا کارشناس می طلبند. شما را به نشست اخیرتان با دانشگاهیان ارجاع می دهم . مشاهده فرمودید با هر فراز سخن آن جوان دانشجو - که از شخص شما انتقاد داشت - حاضرین چگونه او را تایید می کردند ؟ این یعنی این که : جسم دانشگاهیان را نزد شما آورده بودند اما روحشان در جای دیگر بود . امثال آقای صفار هرندی ، جسم پروران این سالهای پس از پیروزی انقلابند .
پدرگرامی :
این دوستان ، هرروز صبح ، بهنگام خروج از خانه ، روبه آسمان می کنند و با خلوص تمام رضایت خدا را از دل می گذرانند و با زمزمه آیه الکرسی اشکی برچشم جاری می کنند . صورت ظاهرشان آنچنان با معارف و معروفات دینی آراسته است که کمترین تردیدی را در دوستی آنان نمی توان باور کرد . و من معترفم اینان در هر مصداقی از مظاهر دینی خود، صمیمی و صادق اند . خیال ویرانی نظام را نه به خود ، که به هفت پشت خود نیز ربط نمی دهند . اما متاسفانه هرروز که می گذرد ، از پس و پیش رفتار اینان ، که بسیار نیز صادقانه صورت می پذیرد ، فتنه های درشت و ریز سامان می گیرد و به پروپای نظام می پیچد . این دوستان ، نشانه دیگری نیز دارند . و آن این که : مطلقا از تماشای فلاکت مردمان خود ، گزشی در خود احساس نمی کنند . مثلا از دقیق ترین آمار میزان اعتیاد جوانان کشورشان مطلع اند اما دانستن این آمار برای اینان با ندانستنش یکی است . و حال آنکه اینان با دانستن این ارقام خوفناک ، به دلیل دوستی ریشه داری که با نظام دارند ، باید پوست خود می دریده اند
در این سی سالی که از عمرانقلاب می گذرد ، بخشی از نگرانی های ما به این بوده است که : ما از کجا زخم می خوریم ؟ از کجا باران بلا برما می بارد ؟ ما که منافذ ورود دشمن را بسته ایم و عواملش را به وادی هول وهراس و خروج از کشور در انداخته ایم ، همه امکانات مالی و موقعیت های ملی را از آنان دریغ کرده ایم ، پس از کجاست که مرتب ضربه می خوریم ؟ چرا آمار اعیتاد در کشور ما رتبه اول جهانی را دارد؟ چرا بیشترین مصرفها را داریم ؟ و بیشترین ضایعات را ؟ و بیشترین هدر دادن ثروت های ملی متعلق به نسلهای نیامده را ؟ پس دوستان ما چه می کنند ؟ آنان که همه اختیارات کشور با آنان است ؟ دوستانی که ذکر اسما و صفات خدا از زبانشان نمی افتد و بوقت نماز به سمت سجده ای ناب و خالص و شورانگیز شتاب می کنند ؟
اعتقاد من بعنوان فردی از آحاد این مردم ، به این است که : ما و نظام ما و بخصوص حضرت شما ، از ناحیه همین دوستان است که ضربه خورده و می خوریم . دوستانی که با تعلقات مخصوص بخود در اطراف شما و نظام ما مجتمع شده اند . شناسی نتیجه عملکرد اینان بسیار ساده است . بیایید و در یک امتحان پنهانی ، این دوستان را که گزیده ای از دوستان هم طیف اند ، و بعنوان مثال ، همین آقای شریعتمداری را در خلوت به نزد خود فرا بخوانید و از آنها بپرسید در این مدت مسئولیتشان ، چه تعداد ایرانی و غیر ایرانی بی تفاوت و مدعی و معاند را به دوستی با نظام ترغیب کرده اند ؟ و حتی از آنان بخواهید دست یک نفر را بگیرند و نزد شما بیاورند و بگویند : ما این یک نفر را از دور دست ها به جانبداری از نظام آورده ایم . من با اطمینان به شما عرض می کنم که اینان ، هرگز به آن یک نفر دست نخواهند یافت . البته من اینها را هوشمند تر از این می دانم که شما و مارا به یک مجلس سینه زنی مذهبی احاله دهند که : اینانند مشتاقان ما . و بعد ، از آنها بپرسید به موازات این جذبی که حتما هیچ اندر هیچ است ، چه تعداد از دوستان همراه و منتقد و دوستدار نظام را به ضرب تهمت ها و رانش های سخیف غیر اسلامی ، به سمت دشمنان رانده ، و یا به وادی بی تفاوتی در انداخته اند ؟
نامه نخست مرا نمی دانم مطالعه فرمودید یا نه ، اگر چه می دانم عده ای از همین دوستان مورد اشاره در اطراف شمایند و چه بسا خواستشان با خواست شما یکی نباشد و آن نامه را از چشم مبارک شما دور داشته باشند . اما باور کنید من گاه شما را در خیال خود نشانده ام در میانه ازدحامی از این دوستان که نمونه ای از آنان را اسم بردم . و شرمنده ام که بگویم : شما را درآن جمع پرهای وهوی تنها می بینم . جمعی که با هر سخن شما سر به تایید تکان می دهند و در دل ، حوایج خاص خود را مرور می کنند . و گاه به سخن احساسی شما شورشی می آفرینند و اشک می ریزند و هوار می کشند اما خوب که نگاهشان می کنی می بینی درست همان کاری را می کنند که ما در این سی سال انقلاب آموزششان داده ایم و ریاکاری شان را به نرخی گزاف ، قیمت گزاری کرده ایم .
من در اینجای سخن ، و در نقطه مقابل ، دوستانه و مشفقانه ، از دوستان دیگری اسم می برم که برای نظام ، و برای شخص شما ، و برای شخص شما ، وبرای شخص شما ، و برای شخص شما ، آنهم در بحرانی ترین روزهای عمر انقلاب ، یک گشتی در کل کشورمان زدند و میلیونها ایرانی رمیده و پشت کرده به نظام وحتی معاندین داخلی و خارجی را در شورانگیزترین وجه ممکن ، به پای رکاب شما باز آوردند : آقایان میر حسین موسوی ، سید محمد خاتمی ، و مهدی کروبی . صمیمانه می گویم : دوستان واقعی نظام و شما وما ، اینانند !
این سه تن ، دوستان واقعی مایند که برای نظام و شخص شما اقتدار خواسته و می خواهند و به آن نیز عمل کرده اند . در عوض ، همان دوستان دیرین ، بخاطر بخطر افتادن متعلقاتشان ، از اینان دیوی ساخته اند که تنها خود از آن می هراسند . داستان غمبار روز قدس و روز سیزده آبان امسال ، که نظام با همه تجهیزات نظامی خود به مراقبت از مردم خود تجهیز شده بود ، و حوادث جانبی آن ، نتیجه ضربات پنهان کسانی است که مجملی از عملکردشان را به اختصار شرح دادم . تمنای ما این است که : شخصا ، این سه تن دوستان واقعی خود را فرابخوانید و با مشورت با آنان ، براین زخم سرواکرده مرهم گذارید .
والسلام
فرزند شما : محمد نوری زاد
پانزدهم آبانماه یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت
منبع: وبلاگ شخصی محمد نوری زاد
تسخیر خانه خشونت طلبان
مسيح علي نژاد
دانشجوی معترض! اینبار به جای تسخیر لانه جاسوسی، خانه خشونت طلبان وطنی را تسخیر کرده ای
هربار که بحرانی دامن کشور را می گرفت، دیواری کوتاه تر از دیوار کوی دانشگاه تو نبود. نخستین خانه، خانه تو بود که با حمله جریانی موسوم به لباس شحصی ها آورا می شد روز سر تو باقی براران و خواهران ات و تا کنون هیچ دادگاهی هویت واقعی این جریان را هویدا نکرد. با این همه اما در مقام یک دانشجوی زخم خورده، هرگز به زخم زدن بر نیامدی و خشونت را با خشونت پاسخ ندادی چه آنجا که به جای بالا رفتن از در و دیوار سفارت و روزنامه های معلوم الحال، مستقیم از وارد بیت بزرگان شدی و در جوار آقای خامنه ای نشستی و مودبانه زبان به نقد گشودی و چه آنجا که در راهپیمایی خرداد ماه و آبان ماه به کمک بسیجی محاصره شده در حلقه مردم شتافتی و همه خشم خود فرو خوردی تا نامت در کنار نام خشونت طلبان ننشیند. در سیزده آبان هزار و سیصد و هشتاد هشت نیز ، درست سی سال پس از تسخیر سفارت آمریکا، خانه خشونت طلبان وطنی را تسخیر کردی. حضور و حماسه ای که تو آفریدی هیچ کم از بازتاب تبلیغاتی وسیع سیزده آبان روزهای انقلاب نداشت آنگاه که تمام رسانه های دنیا به جای شنیدن یک صدا و به آتش کشیدن پرچم یک کشور مشخص، از همان رسانه ملی خودمان گرفته تا رسانه های معتبر تمام دنیا، فریاد علیه دیکتاتوری حاکم در خود ایران را شنیدند و به پایین کشیدن تصویر خشونت طلبان داخلی خود ایران را دیدند؟
دانشجوی معترض!
درست است که سخنران رسمی و صاحب تریبون اصلی سالگرد این حادثه تاریخی، حداد عادل رییس کمیسیون فرهنگی مجلس شورا بود و در سخنرانی اش، هراسیده و ترس خورده تلاش کرد تا فریاد زند: "تسخیر لانه جاسوسی، ترکیدن بغض در گلوی ملت بود"، اما تنها چند قدم آن سو تر، این صدای ترکیدن بغض در گلوی تو بود که سخنران خودش را به نشنیدن می زد. تو به جای آنکه از دیوار هیچ خانه و لانه ای بالا روی در همان کوچه پس کوچه های خانه خودت، حریم و حاشیه امن حاکمیت دروغ را تسخیر کردی. سفیر صلح شدی و تمام ایران را این روزها به نام آزادیخواهان و راهپیمایی کنندگان آرام اش می شناسند. اگر ابراهیم اصغرزاده و معصومه ابتکار و محسن امین زاد و محسن میردامادی و باقی دانش آموزان روزهای انقلاب با تایید موسوی خوينی ها و آیت الله خمینی و آیت الله منتظری و رهبران دیگر روزهای انقلاب از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و این روزها بعد از گذشت سی سال، بخش هایی از این مبارزان نسبت به آن شیوه مبارزه خود ابراز پشیمانی می کنند، تو با همراهی و رهبری تک تک شرکت کنندگان در همین راهپیمایی، چنان مصمم و مطمئن به میدان مبارزه آمدی که سی سال بعد، ممکن نیست ذره ای از ظرافت کردارت پشیمان باشی. در سیزده آبان امسال ما به و دنیا به جای آنکه گزارش دهیم دانشجویان ایرانی بهر علیه خشونت اسرائیل شعار دادند پرچم آمریکا را به آتش کشیدند، اعتراض تو به دولت و حاکمیت خشونت کشور خودمان را گزارش کردیم. آنچه که در تمام این سالها هرگز رخ نداده بود و این یعنی روز دانش آموز دیگری در تقویم سیاسی ایران ثبت شد.
هم میهن!
هم اینان که بی سابقه ترین شیوه های حمله به مردم معمولی را در سیزده آبان امسال به کار گرفتند ، شاید نمی دانستند که اینبار تاریخ نویسان جوان ایرانی پاسخ خشونت را با خشونت نمی دهند. نمی دانستند که تو هم کلاسی هایت در مراسم دعا و مهمانی های خود نقشه بالا رفتن از دیوار دولت و بیت بزرگان را نمی کشید. برنامه ای برای پوشاندن پرچم هیچ کشوری را بر تن حیوان ها و چهارپایان بی زبان و به رژه واداشتن شان در خیابان های تهران را ندارید. برای همین، کسانی که در قاموس شان همه را مثل خود می پندارند پیش از برگزاری راهپیمایی سیزده آبان با خیال اینکه که مبادا جمعی به سبک سیاق خودشان به بهانه برگزاری دعای کمیل دارند نقشه حمله به حریم امن دولت شان را می کشند، فرمان دستگیری فله ای را صادر کردند. ولی باز هم خیالشان آسوده نشد و تنها یک شب پیش از برپایی راهپیمایی به خانه دانشجویان معترض حمله ورد شدند و تنی دیگر از معترضان را به حبس بردند این هم دل و دنیای ناامن پریشان خاطران را سامان نداد و در روز راهپیمایی نیز تمامی راههای ارتباطی را در دنیای مجازی و حقیقی بستند و بر سر در سفارت خانه های کشور دوست (روسیه) نگهبان و آژان گذاشتند و در کیسه کاسبان شان باتوم و گلوله و گاز اشک آور ذخیره کردند و در شهر رهایشان کردند تا به جان دختران جوان شهر بیافتند.
دخت ایران!
دخمه ای که در آن همکلاسی هایت را به بازجویی نشانده اند، باتوم به دستانی درست شبیه همین کسانی دارد که تو در سیزده آبان هشتاد و هشت در خیابان دیده ای. به همان آرامی که تو با آن برادر نظامی حرف می زدی و او به جای جواب دادن با تمام توان باتوم را در برابر صورتت بالا می کشید، هم کلاسی هایت نیز برای بازجوهایشان با همان آرامی حرف می زنند اما هر آنچه آنجا می گذرد هرگز مجال انتشار و به تصویر در آمدن نمی یابد. حق بده به همکلاسی هنوز به بند نشده ات که گاهی بترسد و پا پس بگذارد و تا ته خیابان انقلاب با تو نیاید. درست وقتی که باتوم به صورت ات کشیدند و تو آرام گیج خوردی و نقش زمین شدی باید به او حق بدهی که آرام به همراهانش می گوید اینها که در برابر این همه شاهدان عینی ابایی ندارند و باتوم را به سر و صورت رهگذران می کشند، در خلوت کهریزک و حاشیه امنی که هیچ چشم ناظری نیست با ما چه خواهند کرد؟ لابد هر آنچه در آنجا می گذرد، آینه اش را در خیابان دیده ای اما جهان هم دیده است حاکمیتی که می خواست از کارکرد تبلیغاتی راهپیمایی های متعددی چون قدس و سیزده آبان و... برای مشروعیت بخشیدن به دولت اش بهره ببرد چگونه همان راهپیمایی های رسمی اش را از دست داده است و همان کارکرد تبلیغاتی دیگر تنها به کار معترضان شان می آید. یعنی از این پس تمام خیابان ها و راهپیمایی ها و مناسبت هایی که می توانست ابزار تبلیغاتی یک حکومت باشد درست به ضد خودش تبدیل شده است. چرا که اینبار تو و باقی همکلاسی هایت به جای تسخیر سفارت خانه های خارجی، وجب به وجب خانه خشونت طلبان کشور خودمان را تسخیر کرده اید و از هم اکنون این جریان دلش نگران حضور همین جمعیت در حسینه های شهر است و مردمی که یک "یاحسین" اگر بشنوند صد "یا میرحسین" فریاد خواهند زد.
یار دبستانی!
یادمان باشد که به دنیا بگوییم فرقی برایمان نمی کند اوباما با ما باشد یا با آنها. ما خودمان با هم هستیم و خوب می دانیم که چشم امید به کشور دیگری داشتند تنها در مرام همانان است که هنوز خورشید از پشت کوه بیرون نیامده، به نام قانون برای خوش خدمتی و نگهبانی از سفارت روسیه، بسیج می شوند اما همان قانون در زمان دیگری اجازه حمله به سفارت خانه های دیگر را هم صادر می کند و در بزنگاهی دیگر درهای زندان شان را به روی کسانی که روزی سفارتخانه شیطان بزرگ را در ایران تسخیر بودند نیز باز می کنند. خطاب نامه امروزم قرار بود همان دانشجویان دربندی باشند که روزی حادثه سیزده آبان را ساختند اما حماسه ای که تو و همکلاسی هایت در سیزده آبان امسال ساختید، افتخاری به مراتب بزرگتر آفرید که باید به کرات آن را تکرار کرد: دانشجوی ایرانی به جای آنکه برای گرفتن حق خود از دیوار "دشمن" بالا رود، آرام و قانونمند وارد بیت بزرگان می شود و همانجا چشم در چشم می ایستد و حرف اش را می زند. دانشجوی ایرانی به جای آنکه از دیوار دولت دروغ بالا رود، سینه به سینه دولتمردان می ایستد و آزادی دوستان زندانی خودش را خواستار می شود. دانشجوی ایرانی کسی است که وقتی می بیند نیروی خشمگین و عصبانی هوادار دولت تحمل یک راهپیمایی سکوت را هم ندارند، به جای آنکه دست هایش را برای تلافی باتوم فرود آمده بر صورت خواهرش بالا ببرد، دست هایش را برای توصیه به همکلاسی هایش بالا می برد تا همه را به آرامش دعوت کند و به همکلاسی هایش بگوید: بگذار از دست ما عصبانی باشند و از این عصبانیت بمیرند اما ما نمی کشیم.
به نقل از روزآنلاين
دانشجوی معترض! اینبار به جای تسخیر لانه جاسوسی، خانه خشونت طلبان وطنی را تسخیر کرده ای
هربار که بحرانی دامن کشور را می گرفت، دیواری کوتاه تر از دیوار کوی دانشگاه تو نبود. نخستین خانه، خانه تو بود که با حمله جریانی موسوم به لباس شحصی ها آورا می شد روز سر تو باقی براران و خواهران ات و تا کنون هیچ دادگاهی هویت واقعی این جریان را هویدا نکرد. با این همه اما در مقام یک دانشجوی زخم خورده، هرگز به زخم زدن بر نیامدی و خشونت را با خشونت پاسخ ندادی چه آنجا که به جای بالا رفتن از در و دیوار سفارت و روزنامه های معلوم الحال، مستقیم از وارد بیت بزرگان شدی و در جوار آقای خامنه ای نشستی و مودبانه زبان به نقد گشودی و چه آنجا که در راهپیمایی خرداد ماه و آبان ماه به کمک بسیجی محاصره شده در حلقه مردم شتافتی و همه خشم خود فرو خوردی تا نامت در کنار نام خشونت طلبان ننشیند. در سیزده آبان هزار و سیصد و هشتاد هشت نیز ، درست سی سال پس از تسخیر سفارت آمریکا، خانه خشونت طلبان وطنی را تسخیر کردی. حضور و حماسه ای که تو آفریدی هیچ کم از بازتاب تبلیغاتی وسیع سیزده آبان روزهای انقلاب نداشت آنگاه که تمام رسانه های دنیا به جای شنیدن یک صدا و به آتش کشیدن پرچم یک کشور مشخص، از همان رسانه ملی خودمان گرفته تا رسانه های معتبر تمام دنیا، فریاد علیه دیکتاتوری حاکم در خود ایران را شنیدند و به پایین کشیدن تصویر خشونت طلبان داخلی خود ایران را دیدند؟
دانشجوی معترض!
درست است که سخنران رسمی و صاحب تریبون اصلی سالگرد این حادثه تاریخی، حداد عادل رییس کمیسیون فرهنگی مجلس شورا بود و در سخنرانی اش، هراسیده و ترس خورده تلاش کرد تا فریاد زند: "تسخیر لانه جاسوسی، ترکیدن بغض در گلوی ملت بود"، اما تنها چند قدم آن سو تر، این صدای ترکیدن بغض در گلوی تو بود که سخنران خودش را به نشنیدن می زد. تو به جای آنکه از دیوار هیچ خانه و لانه ای بالا روی در همان کوچه پس کوچه های خانه خودت، حریم و حاشیه امن حاکمیت دروغ را تسخیر کردی. سفیر صلح شدی و تمام ایران را این روزها به نام آزادیخواهان و راهپیمایی کنندگان آرام اش می شناسند. اگر ابراهیم اصغرزاده و معصومه ابتکار و محسن امین زاد و محسن میردامادی و باقی دانش آموزان روزهای انقلاب با تایید موسوی خوينی ها و آیت الله خمینی و آیت الله منتظری و رهبران دیگر روزهای انقلاب از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و این روزها بعد از گذشت سی سال، بخش هایی از این مبارزان نسبت به آن شیوه مبارزه خود ابراز پشیمانی می کنند، تو با همراهی و رهبری تک تک شرکت کنندگان در همین راهپیمایی، چنان مصمم و مطمئن به میدان مبارزه آمدی که سی سال بعد، ممکن نیست ذره ای از ظرافت کردارت پشیمان باشی. در سیزده آبان امسال ما به و دنیا به جای آنکه گزارش دهیم دانشجویان ایرانی بهر علیه خشونت اسرائیل شعار دادند پرچم آمریکا را به آتش کشیدند، اعتراض تو به دولت و حاکمیت خشونت کشور خودمان را گزارش کردیم. آنچه که در تمام این سالها هرگز رخ نداده بود و این یعنی روز دانش آموز دیگری در تقویم سیاسی ایران ثبت شد.
هم میهن!
هم اینان که بی سابقه ترین شیوه های حمله به مردم معمولی را در سیزده آبان امسال به کار گرفتند ، شاید نمی دانستند که اینبار تاریخ نویسان جوان ایرانی پاسخ خشونت را با خشونت نمی دهند. نمی دانستند که تو هم کلاسی هایت در مراسم دعا و مهمانی های خود نقشه بالا رفتن از دیوار دولت و بیت بزرگان را نمی کشید. برنامه ای برای پوشاندن پرچم هیچ کشوری را بر تن حیوان ها و چهارپایان بی زبان و به رژه واداشتن شان در خیابان های تهران را ندارید. برای همین، کسانی که در قاموس شان همه را مثل خود می پندارند پیش از برگزاری راهپیمایی سیزده آبان با خیال اینکه که مبادا جمعی به سبک سیاق خودشان به بهانه برگزاری دعای کمیل دارند نقشه حمله به حریم امن دولت شان را می کشند، فرمان دستگیری فله ای را صادر کردند. ولی باز هم خیالشان آسوده نشد و تنها یک شب پیش از برپایی راهپیمایی به خانه دانشجویان معترض حمله ورد شدند و تنی دیگر از معترضان را به حبس بردند این هم دل و دنیای ناامن پریشان خاطران را سامان نداد و در روز راهپیمایی نیز تمامی راههای ارتباطی را در دنیای مجازی و حقیقی بستند و بر سر در سفارت خانه های کشور دوست (روسیه) نگهبان و آژان گذاشتند و در کیسه کاسبان شان باتوم و گلوله و گاز اشک آور ذخیره کردند و در شهر رهایشان کردند تا به جان دختران جوان شهر بیافتند.
دخت ایران!
دخمه ای که در آن همکلاسی هایت را به بازجویی نشانده اند، باتوم به دستانی درست شبیه همین کسانی دارد که تو در سیزده آبان هشتاد و هشت در خیابان دیده ای. به همان آرامی که تو با آن برادر نظامی حرف می زدی و او به جای جواب دادن با تمام توان باتوم را در برابر صورتت بالا می کشید، هم کلاسی هایت نیز برای بازجوهایشان با همان آرامی حرف می زنند اما هر آنچه آنجا می گذرد هرگز مجال انتشار و به تصویر در آمدن نمی یابد. حق بده به همکلاسی هنوز به بند نشده ات که گاهی بترسد و پا پس بگذارد و تا ته خیابان انقلاب با تو نیاید. درست وقتی که باتوم به صورت ات کشیدند و تو آرام گیج خوردی و نقش زمین شدی باید به او حق بدهی که آرام به همراهانش می گوید اینها که در برابر این همه شاهدان عینی ابایی ندارند و باتوم را به سر و صورت رهگذران می کشند، در خلوت کهریزک و حاشیه امنی که هیچ چشم ناظری نیست با ما چه خواهند کرد؟ لابد هر آنچه در آنجا می گذرد، آینه اش را در خیابان دیده ای اما جهان هم دیده است حاکمیتی که می خواست از کارکرد تبلیغاتی راهپیمایی های متعددی چون قدس و سیزده آبان و... برای مشروعیت بخشیدن به دولت اش بهره ببرد چگونه همان راهپیمایی های رسمی اش را از دست داده است و همان کارکرد تبلیغاتی دیگر تنها به کار معترضان شان می آید. یعنی از این پس تمام خیابان ها و راهپیمایی ها و مناسبت هایی که می توانست ابزار تبلیغاتی یک حکومت باشد درست به ضد خودش تبدیل شده است. چرا که اینبار تو و باقی همکلاسی هایت به جای تسخیر سفارت خانه های خارجی، وجب به وجب خانه خشونت طلبان کشور خودمان را تسخیر کرده اید و از هم اکنون این جریان دلش نگران حضور همین جمعیت در حسینه های شهر است و مردمی که یک "یاحسین" اگر بشنوند صد "یا میرحسین" فریاد خواهند زد.
یار دبستانی!
یادمان باشد که به دنیا بگوییم فرقی برایمان نمی کند اوباما با ما باشد یا با آنها. ما خودمان با هم هستیم و خوب می دانیم که چشم امید به کشور دیگری داشتند تنها در مرام همانان است که هنوز خورشید از پشت کوه بیرون نیامده، به نام قانون برای خوش خدمتی و نگهبانی از سفارت روسیه، بسیج می شوند اما همان قانون در زمان دیگری اجازه حمله به سفارت خانه های دیگر را هم صادر می کند و در بزنگاهی دیگر درهای زندان شان را به روی کسانی که روزی سفارتخانه شیطان بزرگ را در ایران تسخیر بودند نیز باز می کنند. خطاب نامه امروزم قرار بود همان دانشجویان دربندی باشند که روزی حادثه سیزده آبان را ساختند اما حماسه ای که تو و همکلاسی هایت در سیزده آبان امسال ساختید، افتخاری به مراتب بزرگتر آفرید که باید به کرات آن را تکرار کرد: دانشجوی ایرانی به جای آنکه برای گرفتن حق خود از دیوار "دشمن" بالا رود، آرام و قانونمند وارد بیت بزرگان می شود و همانجا چشم در چشم می ایستد و حرف اش را می زند. دانشجوی ایرانی به جای آنکه از دیوار دولت دروغ بالا رود، سینه به سینه دولتمردان می ایستد و آزادی دوستان زندانی خودش را خواستار می شود. دانشجوی ایرانی کسی است که وقتی می بیند نیروی خشمگین و عصبانی هوادار دولت تحمل یک راهپیمایی سکوت را هم ندارند، به جای آنکه دست هایش را برای تلافی باتوم فرود آمده بر صورت خواهرش بالا ببرد، دست هایش را برای توصیه به همکلاسی هایش بالا می برد تا همه را به آرامش دعوت کند و به همکلاسی هایش بگوید: بگذار از دست ما عصبانی باشند و از این عصبانیت بمیرند اما ما نمی کشیم.
به نقل از روزآنلاين
بیانیه هواداران جنبش مسلمانان مبارز، در محکومیت حمله وحشیانیه به دکتر حبیبالله پیمان
هواداران جنبش مسلمانان مبارز، در محکومیت حمله وحشیانیه به دکتر حبیبالله پیمان بیانیهای به شرح زیر صادر کردهاند:
به نام خدا
ملت آگاه و مبارز ایران
سیزدهم آبان امسال به تداوم مبارزه در راه آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی تبدیل گشت. سیزدهم آبان امسال خاطره مبارزانی رازنده کرد که مشعل پیکار بر ضد استبداد و خودکامگی و تجاوز و سلطه گری را با خون خویش فروغی جاودانه بخشیدند. فرزندان راستین کاوه، مزدک و باک در سیزدهم آبان امسال به حق نشان دادند تعهدی را که برای مبارزه با ستم و استبداد و دروغ و فریب به عهده گرفته اند از یاد نبرده اند.
ملت مبارز ایران
پرواضح است که انجام این مسئولیت بزرگ انسانی و میهنی جز با بردباری و پایداری و عشق و خردورزی میسر نخواهد شد. تحقق آرمانهای بزرگ، ظرفیت های بزرگ می طلبد. اگر پیوسته بر توانایی ها ی فکری و عملی و اخلاقی خود نیفزاییم پیش از آن که قدمی به پیش برداریم از راه باز می مانیم.
ملت مبارز ایران
در این روزهای پر درد و رنج و سر شار از بیم و امید، دشمنان آزادی و عدالت همه قدرت خود را برای فرسوده کردن و نومید کردن مردم به کار بردند و سعی کردند با تهدید و ارعاب و حمله وحشیانه به گروههای مردمی و مورد ضرب وشتم قرار دادن و دستگیری های گسترده و انتقال آنها به مکان های نامعلوم، حمله و زخمی کردن چهره های مردمی و مبارز از جمله دبیر کل محترم جنبش مسلمانان مبارز دکتر حبیب الله پیمان که پس از انقلاب چندین بار مورد حمله و ضرب و شتم افراد متحجر و معلوم االحال قرار گرفته و اما این شخصیت مبارزاز تعهد آگاهی بخشی عقب ننشسته و پیوسته به راه آزادی خواهی و آگاهی بخشی خود ادامه داده است.
دیگری ضرب و شتم قراردادن دبیر کل محترم حزب اعتماد ملی شیخ مهدی کروبی که به حق یاد و نام روحانیون مبارز در تاریخ ایران را زنده کرده وتفاوت میان روحانیون درباری با مردمی را به منصه ظهور گذاشته است. تمام هدف عناصر متحجر از این وحشی گری ها این بود که فرصت اندیشیدن و ابتکار عمل را از دست مردم خارج ساخته تا جنش ملی سبز را از مسیر اصلی که همان آزادی خواهی و عدالت طلبی و مبارزه با مثلث شوم زرو زور و تزویراست را منحرف سازند.
ملت مبارز ایران
اگر خواست همه ما این است که آزادی و دموکراسی و عدالت در واقعیت زندگی اجتماعی محقق شود، از فراهم کردن لوازم ضروری آن که سنت فرهنگ گفتگو و تعامل فکری برای ایجاد یک عقلانیت تفاهمی و تشکیل نهادهای خودجوش مردمی برای ادامه هر چه بهتر مسیر که برادر مبارز و حق طلب مهندس میرحسین موسوی نیز تاکید ورزیده اند حتی برای یک لحظه غفلت نورزیم.
ما هواداران جنبش مسلمانان مبارز ضمن محکومیت حمله کور و وحشیانه در روز سیزدهم آبان به دکتر حبیب الله پیمان را همانند ماجراهای مفتضحی می دانیم که در این چند ماهه گذشته توسط عناصرتمامیت خواه و خشونت طلب بر علیه مردم حق طلب ایران پیاده شده است و به رهبران و سرکرده گان این اقدامات نابخردانه حملات وحشیانه هشدار میدهیم که به عواقب کارهای نابخردانه خود بیندیشند.
هواداران جنبش مسلمانان مبارز
16 آبانماه 1388
به نام خدا
ملت آگاه و مبارز ایران
سیزدهم آبان امسال به تداوم مبارزه در راه آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی تبدیل گشت. سیزدهم آبان امسال خاطره مبارزانی رازنده کرد که مشعل پیکار بر ضد استبداد و خودکامگی و تجاوز و سلطه گری را با خون خویش فروغی جاودانه بخشیدند. فرزندان راستین کاوه، مزدک و باک در سیزدهم آبان امسال به حق نشان دادند تعهدی را که برای مبارزه با ستم و استبداد و دروغ و فریب به عهده گرفته اند از یاد نبرده اند.
ملت مبارز ایران
پرواضح است که انجام این مسئولیت بزرگ انسانی و میهنی جز با بردباری و پایداری و عشق و خردورزی میسر نخواهد شد. تحقق آرمانهای بزرگ، ظرفیت های بزرگ می طلبد. اگر پیوسته بر توانایی ها ی فکری و عملی و اخلاقی خود نیفزاییم پیش از آن که قدمی به پیش برداریم از راه باز می مانیم.
ملت مبارز ایران
در این روزهای پر درد و رنج و سر شار از بیم و امید، دشمنان آزادی و عدالت همه قدرت خود را برای فرسوده کردن و نومید کردن مردم به کار بردند و سعی کردند با تهدید و ارعاب و حمله وحشیانه به گروههای مردمی و مورد ضرب وشتم قرار دادن و دستگیری های گسترده و انتقال آنها به مکان های نامعلوم، حمله و زخمی کردن چهره های مردمی و مبارز از جمله دبیر کل محترم جنبش مسلمانان مبارز دکتر حبیب الله پیمان که پس از انقلاب چندین بار مورد حمله و ضرب و شتم افراد متحجر و معلوم االحال قرار گرفته و اما این شخصیت مبارزاز تعهد آگاهی بخشی عقب ننشسته و پیوسته به راه آزادی خواهی و آگاهی بخشی خود ادامه داده است.
دیگری ضرب و شتم قراردادن دبیر کل محترم حزب اعتماد ملی شیخ مهدی کروبی که به حق یاد و نام روحانیون مبارز در تاریخ ایران را زنده کرده وتفاوت میان روحانیون درباری با مردمی را به منصه ظهور گذاشته است. تمام هدف عناصر متحجر از این وحشی گری ها این بود که فرصت اندیشیدن و ابتکار عمل را از دست مردم خارج ساخته تا جنش ملی سبز را از مسیر اصلی که همان آزادی خواهی و عدالت طلبی و مبارزه با مثلث شوم زرو زور و تزویراست را منحرف سازند.
ملت مبارز ایران
اگر خواست همه ما این است که آزادی و دموکراسی و عدالت در واقعیت زندگی اجتماعی محقق شود، از فراهم کردن لوازم ضروری آن که سنت فرهنگ گفتگو و تعامل فکری برای ایجاد یک عقلانیت تفاهمی و تشکیل نهادهای خودجوش مردمی برای ادامه هر چه بهتر مسیر که برادر مبارز و حق طلب مهندس میرحسین موسوی نیز تاکید ورزیده اند حتی برای یک لحظه غفلت نورزیم.
ما هواداران جنبش مسلمانان مبارز ضمن محکومیت حمله کور و وحشیانه در روز سیزدهم آبان به دکتر حبیب الله پیمان را همانند ماجراهای مفتضحی می دانیم که در این چند ماهه گذشته توسط عناصرتمامیت خواه و خشونت طلب بر علیه مردم حق طلب ایران پیاده شده است و به رهبران و سرکرده گان این اقدامات نابخردانه حملات وحشیانه هشدار میدهیم که به عواقب کارهای نابخردانه خود بیندیشند.
هواداران جنبش مسلمانان مبارز
16 آبانماه 1388
علی تاجرنیا و سید ابراهیم امینی و 30 نفر از دستگیرشدگان 13 آبان آزاد شدند
دادسرای عمومی و انقلاب تهران با صدور اطلاعیه ای از آزادی علی تاجرنیا و سیدابراهیم امینی دو زندانی حوادث پس از انتخابات و فرهاد پولادی خبرنگار ایرانی فرانس پرس خبر داد.
به گزارش خبرگزاری مهر، در اطلاعیه دادسرای عمومی و انقلاب تهران آمده است: در پی برگزاری محاکمه این دو نفر در شعبه 26 دادگاه انقلاب اسلامی تهران این دو زندانی با پذیرش تودیع وثیقه از زندان آزاد شدند.
همچنین با موافقت عباس جعفری دولتآبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران "داور میری" و "محمدتقی رمضانزاده" که پنجشنبه شب دو هفته قبل در مراسم دعای کمیل در منزل شهاب طباطبایی دستگیر و بازداشت شده بودند از زندان آزاد شدند. پرونده جهانبخش خانجانی از دیگر متهمان زندانی حوادث اخیر نیز با صدور کیفرخواست به دادگاه انقلاب اسلامی تهران ارسال و نامبرده به بند عمومی زندان اوین منتقل شد.
دادستان عمومی و انقلاب اسلامی تهران پیش از این اعلام کرده بود که پرونده هر یک از متهمان زندانی حوادث اخیر در صورت تکمیل تحقیقات به دادگاه ارسال خواهد شد. همچنین در این اطلاعیه به آزادی 30 نفر از دستگیرشدگان حوادث 13 آبان اشاره شده است. طی روزهای پنجشنبه و جمعه نیز عده ای دیگر از این افراد آزاد شده بودند.
به گزارش خبرگزاری مهر، در اطلاعیه دادسرای عمومی و انقلاب تهران آمده است: در پی برگزاری محاکمه این دو نفر در شعبه 26 دادگاه انقلاب اسلامی تهران این دو زندانی با پذیرش تودیع وثیقه از زندان آزاد شدند.
همچنین با موافقت عباس جعفری دولتآبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران "داور میری" و "محمدتقی رمضانزاده" که پنجشنبه شب دو هفته قبل در مراسم دعای کمیل در منزل شهاب طباطبایی دستگیر و بازداشت شده بودند از زندان آزاد شدند. پرونده جهانبخش خانجانی از دیگر متهمان زندانی حوادث اخیر نیز با صدور کیفرخواست به دادگاه انقلاب اسلامی تهران ارسال و نامبرده به بند عمومی زندان اوین منتقل شد.
دادستان عمومی و انقلاب اسلامی تهران پیش از این اعلام کرده بود که پرونده هر یک از متهمان زندانی حوادث اخیر در صورت تکمیل تحقیقات به دادگاه ارسال خواهد شد. همچنین در این اطلاعیه به آزادی 30 نفر از دستگیرشدگان حوادث 13 آبان اشاره شده است. طی روزهای پنجشنبه و جمعه نیز عده ای دیگر از این افراد آزاد شده بودند.
مجلس کشته شدن یک جوان اصفهانی در تیراندازی های 13 آبان را بررسی می کند
پس از انتشار خبری تایید نشده، مبنی بر اینکه ماموران نیروی انتظامی ظهر امروز وارد خانه پسر جوانی که در راهپیمایی روز13 آبان حضور داشت، شده و پس از بروز درگیری او را به ضرب گلوله کشته اند، یک عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس از پیگیری درخصوص صحت و سقم این موضوع خبر داد.
این دانشجوی اصفهانی به نام مهدی نیلفروشزاده، اهل اصفهان و دانشجوی ارمنستان بوده است. بر اساس اخبار تایید نشده، ماموران پس از شناسایی او در مراسم13 آبان، ظهر امروز به قصد بازداشت این جوان دانشجو به منزل پدری او رفته و با او و خانواده اش درگیر شدند، در جریان این درگیری بهنام نیلفروش زاده با اسلحه نیروی انتظامی کشته می شود.
سبحانی نیا، عضو هیات رییسه کمیسیون امنیت ملی مجلس در خصوص این موضوع به پارلمان نیوز گفت: اگر این خبر صحت داشته باشد کمیسیون حتما وارد مساله شده و پیگیری خواهد کرد.
وی تاکید کرد:«باید اطلاعات و اخبار مربوط به این مساله به کمیسیون ارجاع شود.»
این نماینده اصولگرای مجلس همچنین گفت: نیروی انتظامی پیش از برگزاری مراسم 13 آبان هشدار داده بود که با تجمعات غیرقانونی و شعارهای خارج از عرف این روز برخورد خواهد کرد.
به گزارش نوروز، این درحالی است که براساس اخبار تایید نشده ای که درخصوص کشته شدن این جوان منتشر شده، نیروی انتظامی امروز، یعنی 3روز بعد از راهپیمایی 13 آبان، در منزل این شخص با وی درگیر شده است!
این دانشجوی اصفهانی به نام مهدی نیلفروشزاده، اهل اصفهان و دانشجوی ارمنستان بوده است. بر اساس اخبار تایید نشده، ماموران پس از شناسایی او در مراسم13 آبان، ظهر امروز به قصد بازداشت این جوان دانشجو به منزل پدری او رفته و با او و خانواده اش درگیر شدند، در جریان این درگیری بهنام نیلفروش زاده با اسلحه نیروی انتظامی کشته می شود.
سبحانی نیا، عضو هیات رییسه کمیسیون امنیت ملی مجلس در خصوص این موضوع به پارلمان نیوز گفت: اگر این خبر صحت داشته باشد کمیسیون حتما وارد مساله شده و پیگیری خواهد کرد.
وی تاکید کرد:«باید اطلاعات و اخبار مربوط به این مساله به کمیسیون ارجاع شود.»
این نماینده اصولگرای مجلس همچنین گفت: نیروی انتظامی پیش از برگزاری مراسم 13 آبان هشدار داده بود که با تجمعات غیرقانونی و شعارهای خارج از عرف این روز برخورد خواهد کرد.
به گزارش نوروز، این درحالی است که براساس اخبار تایید نشده ای که درخصوص کشته شدن این جوان منتشر شده، نیروی انتظامی امروز، یعنی 3روز بعد از راهپیمایی 13 آبان، در منزل این شخص با وی درگیر شده است!
اشتراک در:
پستها (Atom)
آرشیو
-
▼
2010
(617)
-
▼
فوریهٔ
(35)
-
▼
فوریه 02
(21)
- نامه سرگشاده مدرسین و طلاب قم و نجف به رییس و نمای...
- ۳۱ سال بعد از آن رویای برباد رفته : بار دیگر، ۲۲...
- میرحسین موسوی : انقلاب تمام نشده هنوز استبداد وجود...
- رهبران جنبش سبز به مردم خیانت نکرده اند : هشدار خا...
- ابراهیم نبوی : ختنه سوران در نوفل لوشاتو
- امنیتی شدن فضای تهران در آستانه 22 بهمن
- اعلام آمادگی احمد منتظری برای شرکت در مناظره صدا و...
- خبرهایی از اوین؛ آزاد شدگان از زندانیان سخن می گویند
- رئیس مجلس:۲۲ بهمن روز مانورهای سیاسی نیست
- اطلاعیه دادسرای تهران؛ یک گام عقب نشینی
- بیانیه نیروی انتظامی :آمادهباش کامل ناجا برای ۲۲ ...
- رخشان بنی اعتماد جایزه خود را تقدیم مادران عزادار کرد
- متکی:مردم نتایج انتخابات را پذیرفتند زیرا پی بردند...
- معاون قوه قضاییه: ۹ نفر دیگر هم بزودی اعدام میشوند
- انتقال فتنهگران بااتوبوس وحقوق در۲۲بهمن!
- عضو شورای نگهبان : ولایت ولی فقیه ربطی به مردم ندارد
- تخلف وزارت نفت به دیوان محاسبات گزارش میشود
- اختصاصی جرس / فشار شدید بازجویان به دکتر یزدی برای...
- چند سوال از شیخ محمد یزدی
- مجمع روحانیون :شرکت در راهپیمایی 22 بهمن با پرهیز...
- گفت و گوی کلمه با میرحسین موسوی پیرامون مسایل مهم...
-
▼
فوریه 02
(21)
-
▼
فوریهٔ
(35)
برچسبها
- 16 آذر (108)
- 22 بهمن (30)
- آن سوي مرز (108)
- آيت اله بيات (8)
- آيت اله خميني (46)
- آيت اله دستغيب (5)
- آيت اله صانعي (19)
- آيت اله طاهري اصفهاني (9)
- آيت اله منتظري (124)
- ابراهيم نبوي (17)
- اجتماعي (2)
- احمدي نژاد (28)
- ارتش (2)
- اعتصاب (3)
- اعدام (24)
- افشاگري (50)
- اقتصادی - اقتصاد و بازار (42)
- اكبر گنجي (7)
- انتخابات (7)
- انرژي اتمي (4)
- اينترنت (2)
- بابك داد (4)
- بازداشتي ها (209)
- بسيج (89)
- بعد از انتخابات (1494)
- بيانيه (101)
- پوستر (7)
- تاريخي (18)
- تجاوز (30)
- تحريم (2)
- جان باختگان (60)
- جبهه مشاركت (12)
- جنبش سبز (228)
- حقوق بشر (16)
- حقوق بشز (9)
- خاتمي (43)
- خامنه اي (48)
- خانواده شهدا (4)
- خبرگان رهبري (2)
- خنده دار (16)
- دادگاه (92)
- دانشگاه (204)
- دكتر سروش (6)
- دكتر مهاجراني (13)
- دولت (137)
- رانت (1)
- راه كارهاي اجرايي (66)
- راهپيمايي (33)
- رضايي (3)
- روزنامه ها (46)
- زنان (5)
- زهرا رهنورد (4)
- سپاه (83)
- شعر (12)
- شكنجه (28)
- شناسايي مزدوران (1)
- شورای نگهبان (1)
- شيرين عبادي (3)
- صدا و سيما (24)
- طنز (10)
- عاشورا (23)
- عكس (32)
- قوه قضائيه (28)
- كارگران (1)
- كديور (10)
- کروبی (3)
- كروبي (72)
- کیهان (8)
- گزارش (679)
- مجلس (98)
- مجمع روحانيون (8)
- محرم 88 (175)
- مشاهير ايران (2)
- مصاحبه (27)
- مقاله سياسي (194)
- ملي مذهبي (21)
- موسوي خوئيني (1)
- ميرحسين موسوي (97)
- نيروي انتظامي (66)
- وزارت اطلاعات (12)
- هاشمي رفسنجاني (28)
- IT (6)