با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!

آخرین اخبار

۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

ابراهيم نبوي : رو به کدام فردا؟

برنامه تلویزیونی " رو به فردا" هنوز نیامده رفت. شنیده شده است که دیگر این برنامه پخش نخواهد شد. کسانی که در دو هفته گذشته شاهد برخی از بخش های این برنامه بودند، می دانند که تقریبا هیچ تردیدی وجود نداشت که این برنامه متوقف خواهد شد، یا با روالی که در یکی دو برنامه آخر آن پیش رفت، پیش نخواهد رفت.

آنچه به نظر می رسد، بازی دوگانه حکومت با جنبش سبز و حامیان آن است، آنان از یک سو قصد دارند که به هر طریق که می توانند مانع پیشرفت جنبش سبز شوند، اما از سوی دیگر، می دانند که روش های خشونت آمیز، فشار بیشتر، سرکوب جنبش و مصالحه با رهبران آن ممکن نیست. نسخه تندروها این است که در هیچ حالتی عقب نشینی نکنند. چرا که می دانند، اگر یک گام به عقب بگذارند، مجبورند تا پایان بازی را عقب نشینی کنند. پایان این بازی از نگاه تندروها، از دست رفتن قدرت از دست آنهاست و تندروها می دانند که اگر امروز صندلی های قدرت جمهوری اسلامی را ترک کنند، تا سالها و شاید تا ابد نتوانند نقشی در سرنوشت سیاسی ایران داشته باشند.



اما بازی سیاسی ایران، فقط بازی تندروها و جنبش سبز نیست، بلکه، بازی میانه روها با جنبش سبز نیز هست، تندروها اگر قدرت خود را حفظ کنند و سبزها را سرکوب کنند، بی هیچ تردیدی با میانه روها نیز در قدرت شریک نخواهند شد و آنان را نیز حذف خواهند کرد. در حقیقت این میانه روها هستند که برای باقی ماندن در قدرت، و حفظ حکومت، ترجیح می دهند از جنبش سبز بصورت واکسینه شده و قابل کنترل استفاده کنند، تا تندروها را کنار بگذارند و روی فرمول " ولایت فقیه بدون احمدی نژاد" کار کنند. در آن حالت، گمان میانه روها این است که با بخشی از سبزها می توانند کنار بیایند، در حالی که بخش دیگر را بای نحو کان حذف کنند و ترجیح می دهند، بعد از معامله با سبزها، بخش تندرو را با دست سبزها حذف کنند تا مشروعیت بیشتری به دست بیاورند.

اما این بازی، بازی شکننده و دشواری است. شکننده است، چون اولا هیچ تضمینی برای کنارآمدن سبزها با میانه روهای محافظه کار وجود ندارد، و ثانیا هیچ تضمینی وجود ندارد که برنده جدال میانه روها و تندروها، میانه روها شوند. احتمال غالب این است که کسی برنده این مجادله خواهد شد که پایگاه اجتماعی قوی تر و مشروعیت بیشتری داشته باشد، و این هر دو در دست سبزهاست. مضافا بر اینکه رهبران سبزها هم می دانند که جراحی بخش تندرو و بخش معتدل سبزها در این شرایط به نفع جنبش سبز نیست، و چه بسا که اصولا با اساس جنبش سبز بیگانه است. چرا که تندروهای جنبش سبز به لحاظ ماهوی جریان سیاسی واقعی نیستند، بلکه جریانی واکنشی هستند که در اثر اعمال خشونت تندروها قدرت یافته است.

اما، اینکه چرا امروز و چرا در چنین شرایطی میانه روها و تندروها به مصاف هم رفته اند، از این حقیقت ناشی می شود که آنان می دانند که هفته های آینده روزهای سرنوشت سازی برای وضعیت سیاسی ایران است. هیچ کس بیشتر از مدیران اطلاعاتی و امنیتی کشور نمی داند که حکومت تا چه میزان در مقابل به خیابان آمدن سبزها آسیب پذیر است. اظهارات پر از ترس و واهمه آیت الله خامنه ای در مورد حضور مردم در تظاهرات 22 بهمن، که بعدا با اظهارات خطیب تندروی نمازجمعه تهران( احمد خاتمی) و اظهارات تند علی لاریجانی علیه دولت تائید شد، نشان می دهد که حکومت، از حضور مردم در تظاهرات 22 بهمن بشدت هراس دارد. از همین روست که هر کدام از دو جناح محافظه کاران، ترجیح می دهند هرچه سریع تر و قبل از اینکه ماشین جنبش در سرازیری تظاهرات سالگرد انقلاب بیافتد، فرمول خود را به عنوان راه حل نظام بقبولانند.

از یک سو تندروها ماشین سرکوب را تندتر می رانند و هرکسی را که می توانند دستگیر می کنند و تلاش می کنند تا نظامیان و شبه نظامیان را برای سرکوب آماده کنند و از سوی دیگر تهدید های خود را شدید و غلیظ ادامه دهند، اما در مقابل میانه روها سعی می کنند بگویند که میان سبزها و اغتشاشگران تفاوت وجود دارد و حکومت نمی خواهد روبه روی سبزهای معترض بایستد. میانه روها سعی می کنند با کپی کاری از سخنان اصلاح طلبان در تلویزیون حاضر شوند و با گفتن بخشی از حقایق فضا را معتدل کنند، اما درست در همین جریان، تندروها تلاش می کنند که با دستگیری های بیشتر به مردم بگویند که تعیین کننده اصلی وضع آنها هستند نه میانه روها. از یک سو میانه روها پرونده مرتضوی را باز می کنند تا دولت را به گوشه رینگ بکشانند و از سوی دیگر دولت برای مرتضوی مراسم معرفی بجا می آورد و متهم اصلی تخلفاتی که مورد اعتراض رهبر حکومت بود، به عنوان مشاور رئیس جمهور معرفی می کند.

آنچه باعث شده است که محافظه کاران، اعم از هر دو گروه، به جای حل مشکل از طریق سبزها، به حل مشکل با حریف درون حکومتی بپردازند، این است که اولا رهبران جنبش سبز در باغ سبزی را به آنان نشان نداده و به نظر نمی رسد که نشان بدهند. از سوی دیگر، حکومت می داند که جمعیت نمایشی پنجاه هزار نفره 9 دی تهران، آن جمع دهها میلیون نفری که رسانه های دروغ گفته اند، نیست. آنچه میرحسین موسوی در بیانیه هفدهم خود مورد تاکید قرار داد، این بود که حکومت باید قبل از اینکه حرفی بزند، یا درخواستی از مردم بکند، شروط چهارگانه را انجام بدهد. در حقیقت به همین دلیل است که توپ بازی در زمین حکومت است. یا آنها باید شرایط میرحسین موسوی که شرط همه جنبش سبز است، بپذیرند، یا عواقب واکنش مردم را در 22 بهمن تحمل کنند.

شوخ طبعی زمانه چنین می نماید که تندروها و میانه روهای محافظه کار، به جای اینکه در میدان سبزها بازی کنند، دارند با همدیگر بازی می کنند. به جای اینکه تلویزیون را فضای عمومی برای سبزها و محافظه کاران بکنند، آن را به فضای بازی میان میانه رو ها و تندروها تبدیل کرده اند. ممکن است بازی " رو به فردا" تماشایی باشد، اما فردا بازی اصلی در میدان انقلاب و در سالگرد انقلاب برگزار می شود. میرحسین موسوی در بیانیه شماره 11 خود گفته بود که 22 بهمن میقات جنبش سبز است. تا رسیدن به این میعادگاه فاصله زیادی نیست. و اشتباه بزرگ حکومت این است که گمان می کند وقت تلف کردن به نفع حکومت است، در حالی که زمان به نفع جنبش سبز است و فردا از آن جنبش سبز است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

شما مي توانيد با انتقادات يا پيشنهادات خود ما را در انجام كاري كه مي كنيم يعني اطلاع رساني ياري نمائيد .
با تشكر - فرداي ايران

آرشیو

برچسب‌ها