اگر شما اکنون در زندان می بوديد، از مردم چه انتظاری می داشتيد؟، در زندان به چه فکر می کرديد؟ شکنجه ها را به چه دليلی تحمل می نموديد؟ آينده خود را چطور می ديد؟ به چه چيزی اميد می بستيد؟ راه نجات خود را در چه می ديد؟
کسی که در زندان است کاملا بی دفاع است و تنها اميدش کسانی هستند که خارج از زندان هستند، همانطور که ما به او و ديگران اميد داشتيم که در مبارزه شرکت کنند. شايد ما هم به اميد او و ديگران اصلا در تظاهرات شرکت نکرديم. اما زندانی به خاطر ما خطر کرد و برای تحقق ارمان های ما دست به مبارزه زد و دستگير شد و شايد هيچکس نداند او اکنون کجاست، ولی او ميداند ما کجا هستيم. او ميداند ما آزاديم. او ميداند هدف های ما هنوز بدست نيامده. اما او نميداند ما برای او کاری ميکنيم يا نه. به همين دليل مسوليت ما بسيار سنگين است.
ما ميدانيم که جمهوری اسلامی زندانيا ن را شکنجه مينمايد، مورد تجاوز قرار ميدهد، پوست شان را ميکشد، ابروی شان را ميبرد، بد نامشان ميکند و سپس بدارشان می آويزد. کسانی که درين شرايط هستند از ما چه انتظار دارند و ما بايد برای انها چه بکنيم؟ در واقع، ما هر چه برای انها انجام به دهيم برای خود کرده ايم زيرا که انها بخاطر ما و آرمانهای ما درد هايی را ميکشند که ما هم ميبايستی ميکشيديم. شايد، ما ميبايست بجای انها زندان ميبوديم و بجای انها زجر ميکشيديم؛ اما اينک، که ما آزاديم، نبايد هر گز فراموش کينم چه کسانی بخاطر ما شکنجه ميشوند.
زندانيان را نور اميد رهايی و قدر شناسی مردم زنده نگهه ميدارد. به همين دليل، اولويت اول ما بايد مبارزه بی امان برای نجات جان انها باشد. اين امر بسيار مهمی است؛ زيرا اگر مردم بدانند که کسی در فکر زندانيان نيست، هيچ کس جان عزيز خود را فدای عموم نخواهد کرد.
کار های سياسی کارهای دسته جمعی است و جمع، جمع نميشود مگر اطمينان حاصل کند که جمع پشتيبان اوست. زندانيان سياسی به اين اميد زنده اند که جمع عظيمی بخاطر انها شبانه روز مبارزه کنند. بنا بر اين، نه تنها ما بايد اين اطمينان را برای نجات انها ايجاد کنيم، بلکه، اين اطمينان را در انها و تعهد را در خود پديد آوريم که تا پيروزی و رسيدن به اهداف مشترک، پيگيرانه مبارزه خواهيم کرد.
سرگذشت زندانيان نشان ميدهد که دولت کوشش ميکند که چنين جلوه دهد که هيچ کس بفکر زندانيان نيست و انهاا فراموش شده اند و انها بيهوده خود را فدا کرده اند. تمام تلاش شکنجه گران همين است. ما بايد با تمام قوا از اين جلو گيری کنيم.
خوشبختانه، وسايل دفاع از زندانيان زياد است. سازمان های بين المللی هم زياد است. سازمان های حقوق بشر هم زياد است. وسايل ارتباط جمعی و مخصوصا وبلاگ نويسی هم از حد خارج است. آنچه اهميت دارد داشتن يک حس نيرومند انسانی است که بيطرفانه به يک انسان، جدا از وابستگی های سياسی و حزبی، نگاه کند و همه زندانيان سياسی را هچون خود خويش حس کند و درد انها را درد خود بداند و آزادی انها را ارمان خود بداند.
برای اين که به اين آرزو برسيم، لازم است که انسانيت را فرا تر از هر حزب، عقيده و منطقه بدانيم و آزادی خود را وابسته به آزادی ديگران و خوشبختی خود را در گرو خوشبختی همه بدانيم.
رضا حسينبر
تحليلگر سياسی
کسی که در زندان است کاملا بی دفاع است و تنها اميدش کسانی هستند که خارج از زندان هستند، همانطور که ما به او و ديگران اميد داشتيم که در مبارزه شرکت کنند. شايد ما هم به اميد او و ديگران اصلا در تظاهرات شرکت نکرديم. اما زندانی به خاطر ما خطر کرد و برای تحقق ارمان های ما دست به مبارزه زد و دستگير شد و شايد هيچکس نداند او اکنون کجاست، ولی او ميداند ما کجا هستيم. او ميداند ما آزاديم. او ميداند هدف های ما هنوز بدست نيامده. اما او نميداند ما برای او کاری ميکنيم يا نه. به همين دليل مسوليت ما بسيار سنگين است.
ما ميدانيم که جمهوری اسلامی زندانيا ن را شکنجه مينمايد، مورد تجاوز قرار ميدهد، پوست شان را ميکشد، ابروی شان را ميبرد، بد نامشان ميکند و سپس بدارشان می آويزد. کسانی که درين شرايط هستند از ما چه انتظار دارند و ما بايد برای انها چه بکنيم؟ در واقع، ما هر چه برای انها انجام به دهيم برای خود کرده ايم زيرا که انها بخاطر ما و آرمانهای ما درد هايی را ميکشند که ما هم ميبايستی ميکشيديم. شايد، ما ميبايست بجای انها زندان ميبوديم و بجای انها زجر ميکشيديم؛ اما اينک، که ما آزاديم، نبايد هر گز فراموش کينم چه کسانی بخاطر ما شکنجه ميشوند.
زندانيان را نور اميد رهايی و قدر شناسی مردم زنده نگهه ميدارد. به همين دليل، اولويت اول ما بايد مبارزه بی امان برای نجات جان انها باشد. اين امر بسيار مهمی است؛ زيرا اگر مردم بدانند که کسی در فکر زندانيان نيست، هيچ کس جان عزيز خود را فدای عموم نخواهد کرد.
کار های سياسی کارهای دسته جمعی است و جمع، جمع نميشود مگر اطمينان حاصل کند که جمع پشتيبان اوست. زندانيان سياسی به اين اميد زنده اند که جمع عظيمی بخاطر انها شبانه روز مبارزه کنند. بنا بر اين، نه تنها ما بايد اين اطمينان را برای نجات انها ايجاد کنيم، بلکه، اين اطمينان را در انها و تعهد را در خود پديد آوريم که تا پيروزی و رسيدن به اهداف مشترک، پيگيرانه مبارزه خواهيم کرد.
سرگذشت زندانيان نشان ميدهد که دولت کوشش ميکند که چنين جلوه دهد که هيچ کس بفکر زندانيان نيست و انهاا فراموش شده اند و انها بيهوده خود را فدا کرده اند. تمام تلاش شکنجه گران همين است. ما بايد با تمام قوا از اين جلو گيری کنيم.
خوشبختانه، وسايل دفاع از زندانيان زياد است. سازمان های بين المللی هم زياد است. سازمان های حقوق بشر هم زياد است. وسايل ارتباط جمعی و مخصوصا وبلاگ نويسی هم از حد خارج است. آنچه اهميت دارد داشتن يک حس نيرومند انسانی است که بيطرفانه به يک انسان، جدا از وابستگی های سياسی و حزبی، نگاه کند و همه زندانيان سياسی را هچون خود خويش حس کند و درد انها را درد خود بداند و آزادی انها را ارمان خود بداند.
برای اين که به اين آرزو برسيم، لازم است که انسانيت را فرا تر از هر حزب، عقيده و منطقه بدانيم و آزادی خود را وابسته به آزادی ديگران و خوشبختی خود را در گرو خوشبختی همه بدانيم.
رضا حسينبر
تحليلگر سياسی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
شما مي توانيد با انتقادات يا پيشنهادات خود ما را در انجام كاري كه مي كنيم يعني اطلاع رساني ياري نمائيد .
با تشكر - فرداي ايران