تاریخ انتشار: ۲ آذر ۱۳۸۸
برگردان؛ آرمین تفاخری
رنجش نهاد روحانیت در ایران از آیتالله علی خامنهای به حدی است که حتی پس از مرگ او هم کسی را جایگزین او در جایگاه رهبری نخواهد کرد
جنیو عبدو، نیوزویک
میتوان فهمید چرا لیبرالها و اصلاحطلبان ایرانی در سراسر جهان معتقد بودند که انتخابات و سرکوب گسترده مردم در ماههای گذشته به تقویت تندروها در ایران میانجامد. با در نظر گرفتن چشمانداز کوتاه مدت میتوان گفت که آنها درست میگفتند:
محمود احمدینژاد همچنان رییسجمهور ایران است و مخالفان را سرکوب کرده است. اگر چه با در نظر گرفتن چشمانداز بلندمدت میتوان مخالفان را پیروز این میدان دانست: حتی اگر سیستم تئوکراتیک بتواند از بحران کنونی جان سالم به در برد، آیتالله علی خامنهای احتمالا آخرین رهبر در ساختار قدرت جمهوری اسلامی خواهد بود که همه قدرت را در اختیار دارد.
اکنون در مدارس مذهبی و حوزههای علمیه قم، پایتخت مذهبی ایران، بحثهایی پیرامون راهکارهای حذف جایگاه «ولایت فقیه» که آیتالله روحالله خمینی در زمان تاسیس جمهوری اسلامی در سال ۱۹۷۹ بنیان نهاد، برانگیحته شده است.
خمینی به تصریح گفته بود که نقش وی به عنوان رهبر تامالاختیار سیاسی و مذهبی، مورد تایید خدا، حضرت محمد پیامبر مسلمانان و آخرین وارث او، امام دوازدهم شیعیان است که به اعتقاد شیعیان در سال ۹۴۱ پس از میلاد برای در امان ماندن از خلفای سنی مخالف خود عصر غیبتاش آغاز شد اما روزی ظهور خواهد کرد تا صلح و عدالت را برای همیشه در زمین حکمفرما کند.
بهرغم سوابق درخشان حوزوی، مواضع انقلابی و کاریزمای مذهبی خامنهای، تفسیر رادیکال وی از مذهب شیعه واکنشهای اعتراضی گستردهای را در میان روحانیون بلندپایه ایران پدید آورده است. منشا مخالفت بسیاری از آنها این دیدگاه سنتی است که در غیاب امام دوازدهم، قدرت سیاسی همواره نامشروع است، در حالی که اکنون برخی از متفکران مذهبی میگویند همواره نگران این بودهاند که ادعای حاکمیت الهی در تضاد با ارزشهای جمهوری قرار گیرد، حتی اگر آن جمهوری یک جمهوری اسلامی باشد.
خمینی با تکیه بر قدرت بیحد و حصر و تاثیر بیمانندش بر مردم ایران و نیز احترامی که در میان شیعیان و سنیهای سراسر جهان داشت، میتوانست منتقدان خود را آرام کند. اما اکنون رفتار نابخردانه جانشین وی، آیتالله خامنهای، موهبتهای دوران خوش گذشته را بر باد داده و به شدت از اعتبار این جایگاه کاسته است.
واکنش خامنهای به تظاهرات گسترده معترضان به نتیجه انتخابات در تابستان امسال، مهر تاییدی بود بر باوری دیرپا در میان اکثریت علما و محققان مذهبی که پیش از این کمتر کسی جرات بیاناش را داشت: باور به اینکه حاکمیت مطلقه روحانیت، صرفنظر از اینکه چه کسی قدرت نهایی را در دست دارد، میتواند منجر به حاکمیتی استبدادی شود و به همین خاطر باید چنین جایگاهی را از بین برد. قدرت مطلقه نمیتواند وجود داشته باشد، چرا که همانطور که خامنهای نشان داد، انسان جایزالخطا است.
در خارج از ایران هم این نکته بهخوبی فهمیده شده که روحانیون حاکم بر آن کشور به این نتیجه رسیدهاند که با معترضانی که در خیابانها حضور یافتند منافع مشترکی دارند؛ آنچه دیگر کشورهای جهان هنوز درک نکردهاند این است که حتی آن روحانیون هم میخواهند خامنهای برود.
آیتالله حسینعلی منتظری که از ارکان جنبش اعتراضی کنونی بوده و همچنین محسن کدیور، از شاگردان وی که از متفکران مشهور مذهبی است و به خاطر دیدگاههای نواندیشانه مذهبیاش در ایران زندانی شده بود و اکنون در دانشگاه دوک آمریکا تدریس میکند، رهبری کمپین بر ضد ولایت فقیه را بر عهده دارند.
در ماههای اخیر، منتظری بیانیههای شدیداللحنی صادر کرده و این بحث را مطرح کرده است که ولی فقیه تنها در صورتی مشروعیت دارد که توسط اکثریت مردم مورد تایید قرار گرفته باشد. این بیانیهها را میتوان انتقاد مستقیم به خامنهای دانست.
منتظری در یکی از بیانیههایش با اشاره به تلاش خامنهای برای قدرت یافتن بیحد و حصر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که تحت کنترل مستقیم خامنهای است و در رویدادهای پس از انتخابات مسئولیت سرکوب گسترده معترضان، فعالان حقوق بشر و روزنامهنگاران مخالف را بر عهده داشت، نوشت:
«آنچه ما شاهدش هستیم ولایت نظامی است، نه ولایت مذهبی.»
منتظری که خمینی در ابتدا او را بهعنوان جانشین خود برگزیده بود و سپس خامنهای را جایگزین وی کرد، از دیرباز معتقد بود که اعتقاد خمینی به اینکه ولی فقیه منصوب خداوند است، نادرست است.
با برآمدن استبداد در ایران درست چند سال پیش از مرگ خمینی، منتظری در نامههایی خصوصی به خامنهای و همچنین در مصاحبهها و سخنرانیهای مختلف، انتقاداتی پیرامون رفتار ایران در جنگ میان ایران و عراق مطرح کرد و صراحتا اعلام کرد که تلاش ایران برای «صدور انقلاب اسلامی» این کشور را منزوی کرده است.
انتقادات وی اعتراضات گسترده تندروها را در پی داشت که هنوز هم ادامه دارد و شاید به همین خاطر است که او از محبوبترین منتقدان حکومت اسلامی است که اعتماد و احترام بسیاری را در داخل و خارج از ایران برانگیخته است.
آیتالله منتظری به قدرت بیحد و حصری که خمینی پیش از مرگ خود و جانشینی خامنهای به این جایگاه بخشید نیز اعتراض کرده است. به اعتقاد وی رهبری باید توسط قانون محدود شود و به واسطه انتخابات، پاسخگوی مردم باشد.
از تهدیداتی که متوجه جایگاه ولی فقیه است همین بس که آیتالله مصباح یزدی، رهبر معنوی و حامی سرسخت محمود احمدینژاد مجبور شد تلاش کند تا به نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (که از نظر قدرت متکی به خامنهای است) درباره آینده ولایت فقیه اطمینان بدهد.
این مانند این است که رهبر یک حزب دموکراتیک به مردم اطمینان دهد که ریاستجمهوری آینده روشنی دارد. بر اساس گزارشهای رسانههای دولتی ایران، مصباح یزدی در جمع سپاهیان گفت: «ولایت فقیه، ستون خیمه انقلاب است.
در نظام اسلامی هر چیزی به امر و فرمان ولی فقیه مشروعیت مییابد ... هر حركت و فعاليتی در جهت تضعيف ولايت فقيه، موجب ضربه به اسلام و حركتی شيطانی است.»
اظهارات مصباح یزدی در کنار سخنان دیگری از این دست که اخیرا توسط تندروهای دیگر، در دفاع از این جایگاه و در جمعهای مختلفی از هواداران «نظام اسلامی» بیان شده، به خاطر هراس آنها از تردید هواداران در مشروعیت مقام خامنهای است. نماینده آیتالله خامنهای در سپاه پاسداران در جمع «مبلغان نهاد نمايندگی رهبری در دانشگاهها» به آنها اطمینان داد که عزل رهبر ناممکن است. مجتبی ذوالنور گفت:
«ولايت و مشروعيت ولی فقيه ازسوی خداوند، پيامبر و معصومين است و اينگونه نيست كه مردم به ولی فقيه مشروعيت بدهند تا هر زمان كه بخواهند او را عزل كنند.»
روی کاغذ، مجلس خبرگان که متشکل از ۸۶ عضو است و ریاست آن بر عهده رییسجمهور اسبق، هاشمی رفسنجانی است که گوشهچشمی هم به جایگاه رهبری دارد، میتواند خامنهای را از مقام رهبری عزل کند. اما ذوالنور تقریبا درست گفت که خامنهای قرار نیست عزل شود، چون خامنهای و دیگر تندروهای حاکم بر این ساختار سیاسی، معمولا توانایی لازم برای عزل و نصب خبرگان را دارند.
گذشته از این، عزل رهبر در چنین شرایطی - که ایران به شدت بر سر مساله هستهای با غرب درگیر است - به این معنی است که حکومت اسلامی به بنبست رسیده است.
با این حال، حمایت از خامنهای در میان روحانیون به سرعت رنگ باخته است. جانبداری او در نبردی سیاسی که به ابقای احمدینژاد در قدرت انجامید، به اندازه کافی بد و غیرقابل دفاع بود، اما پس از آن هم با تایید رسمی سرکوب شهروندان ایرانی که در حرکتی دموکراتیک به نتیجه بحثبرانگیز انتخابات اعتراض کرده بودند، آنقدر از اعتبار خود کاست که بسیاری از روحانیون از او رویگردان شدند.
از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ که من بهعنوان خبرنگار گاردین در ایران مشغول به کار بودم، برخی از روحانیون در قم بر این باور بودند که ۳۰ سال حاکمیت روحانیون در ایران، وجهه روحانیت را که در طول تاریخ و در سنت شیعی همواره ناظر دولت بود و سعی کرد تا در پیشگاه حاکمان از منافع مردم دفاع کند، مخدوش کرده است. امروز این احساس به شدت تقویت شده است.
در سالهای اخیر و بهخصوص پس از تظاهرات گسترده در پی انتخابات که مردم عادی هم در آن فریاد «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند و در اقدامی بیسابقه برای ابراز نفرت خود نسبت به خامنهای، تصاویر او را لگدکوب کردند، محسن کدیور این بحث را مطرح کرد که ولایت مطلقه فقیه در سراشیبی سقوط قرار گرفته است، چرا که نسل جدید طلاب حوزه مخالف آن هستند. به اعتقاد کدیور آنها در اکثریتاند. تصور کنید کاردینالها تصمیم بگیرند که پاپ دیگری انتخاب نکنند.
عبدالکریم سروش، دیگر نواندیش دینی که همچون منتظری از نزدیکان خمینی بوده و در تاسیس جمهوری اسلامی نیز نقش داشته، در ماه سپتامبر نامهای شدیداللحن به خامنهای نوشت که در بسیاری از وبسایتهای ایرانی هم منتشر شد. تیتر نامه سروش این بود:
«جشن زوال استبداد دینی» که در آن نوشت: «شما قربانی نظام بستهای شدهاید که دیرگاهیست خود آن را آفریدهاید ... آقای خامنهای، میخواهم به شما بگویم دفتر ایام ورق خورده است و بخت از نظام برگشته است، آبرویش به یغما رفته و طشت رسوائیاش از بام تاریخ افتاده است ... خدا هم از شما رویگردان شده و ستاریت خود را باز گرفته است ... شریعت هم از شما شفاعت نخواهد کرد که مشروعیت از شما گریخته است.»
در داخل ایران، تعداد بسیار کمی از روحانیون علنا اعلام کردهاند که خامنهای آخرین «ولی فقیه»خواهد بود. اظهاراتی از این دست میتواند آنها را در معرض خطر قرار دهد و به سادگی ممکن است متهم به خیانت شوند.
اما بسیاری از شخصیتهای مذهبی و کسانی که به تاسیس این ساختار کمک کردهاند، صراحتا اعلام میکنند که این ساختار ورشکسته است. هرچه این بحران سیاسی و مذهبی آشکارتر میشود، این نکته هم وضوح بیشتری مییابد که مشکل اصلی از نظر بسیاری از ایرانیان، خامنهای و قدرت بیحد و حصر اوست. چرا آنها باید بخواهند یک بار دیگر این تجربه را تجربه کنند؟
برگردان؛ آرمین تفاخری
رنجش نهاد روحانیت در ایران از آیتالله علی خامنهای به حدی است که حتی پس از مرگ او هم کسی را جایگزین او در جایگاه رهبری نخواهد کرد
جنیو عبدو، نیوزویک
میتوان فهمید چرا لیبرالها و اصلاحطلبان ایرانی در سراسر جهان معتقد بودند که انتخابات و سرکوب گسترده مردم در ماههای گذشته به تقویت تندروها در ایران میانجامد. با در نظر گرفتن چشمانداز کوتاه مدت میتوان گفت که آنها درست میگفتند:
محمود احمدینژاد همچنان رییسجمهور ایران است و مخالفان را سرکوب کرده است. اگر چه با در نظر گرفتن چشمانداز بلندمدت میتوان مخالفان را پیروز این میدان دانست: حتی اگر سیستم تئوکراتیک بتواند از بحران کنونی جان سالم به در برد، آیتالله علی خامنهای احتمالا آخرین رهبر در ساختار قدرت جمهوری اسلامی خواهد بود که همه قدرت را در اختیار دارد.
اکنون در مدارس مذهبی و حوزههای علمیه قم، پایتخت مذهبی ایران، بحثهایی پیرامون راهکارهای حذف جایگاه «ولایت فقیه» که آیتالله روحالله خمینی در زمان تاسیس جمهوری اسلامی در سال ۱۹۷۹ بنیان نهاد، برانگیحته شده است.
خمینی به تصریح گفته بود که نقش وی به عنوان رهبر تامالاختیار سیاسی و مذهبی، مورد تایید خدا، حضرت محمد پیامبر مسلمانان و آخرین وارث او، امام دوازدهم شیعیان است که به اعتقاد شیعیان در سال ۹۴۱ پس از میلاد برای در امان ماندن از خلفای سنی مخالف خود عصر غیبتاش آغاز شد اما روزی ظهور خواهد کرد تا صلح و عدالت را برای همیشه در زمین حکمفرما کند.
بهرغم سوابق درخشان حوزوی، مواضع انقلابی و کاریزمای مذهبی خامنهای، تفسیر رادیکال وی از مذهب شیعه واکنشهای اعتراضی گستردهای را در میان روحانیون بلندپایه ایران پدید آورده است. منشا مخالفت بسیاری از آنها این دیدگاه سنتی است که در غیاب امام دوازدهم، قدرت سیاسی همواره نامشروع است، در حالی که اکنون برخی از متفکران مذهبی میگویند همواره نگران این بودهاند که ادعای حاکمیت الهی در تضاد با ارزشهای جمهوری قرار گیرد، حتی اگر آن جمهوری یک جمهوری اسلامی باشد.
خمینی با تکیه بر قدرت بیحد و حصر و تاثیر بیمانندش بر مردم ایران و نیز احترامی که در میان شیعیان و سنیهای سراسر جهان داشت، میتوانست منتقدان خود را آرام کند. اما اکنون رفتار نابخردانه جانشین وی، آیتالله خامنهای، موهبتهای دوران خوش گذشته را بر باد داده و به شدت از اعتبار این جایگاه کاسته است.
واکنش خامنهای به تظاهرات گسترده معترضان به نتیجه انتخابات در تابستان امسال، مهر تاییدی بود بر باوری دیرپا در میان اکثریت علما و محققان مذهبی که پیش از این کمتر کسی جرات بیاناش را داشت: باور به اینکه حاکمیت مطلقه روحانیت، صرفنظر از اینکه چه کسی قدرت نهایی را در دست دارد، میتواند منجر به حاکمیتی استبدادی شود و به همین خاطر باید چنین جایگاهی را از بین برد. قدرت مطلقه نمیتواند وجود داشته باشد، چرا که همانطور که خامنهای نشان داد، انسان جایزالخطا است.
در خارج از ایران هم این نکته بهخوبی فهمیده شده که روحانیون حاکم بر آن کشور به این نتیجه رسیدهاند که با معترضانی که در خیابانها حضور یافتند منافع مشترکی دارند؛ آنچه دیگر کشورهای جهان هنوز درک نکردهاند این است که حتی آن روحانیون هم میخواهند خامنهای برود.
آیتالله حسینعلی منتظری که از ارکان جنبش اعتراضی کنونی بوده و همچنین محسن کدیور، از شاگردان وی که از متفکران مشهور مذهبی است و به خاطر دیدگاههای نواندیشانه مذهبیاش در ایران زندانی شده بود و اکنون در دانشگاه دوک آمریکا تدریس میکند، رهبری کمپین بر ضد ولایت فقیه را بر عهده دارند.
در ماههای اخیر، منتظری بیانیههای شدیداللحنی صادر کرده و این بحث را مطرح کرده است که ولی فقیه تنها در صورتی مشروعیت دارد که توسط اکثریت مردم مورد تایید قرار گرفته باشد. این بیانیهها را میتوان انتقاد مستقیم به خامنهای دانست.
منتظری در یکی از بیانیههایش با اشاره به تلاش خامنهای برای قدرت یافتن بیحد و حصر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که تحت کنترل مستقیم خامنهای است و در رویدادهای پس از انتخابات مسئولیت سرکوب گسترده معترضان، فعالان حقوق بشر و روزنامهنگاران مخالف را بر عهده داشت، نوشت:
«آنچه ما شاهدش هستیم ولایت نظامی است، نه ولایت مذهبی.»
منتظری که خمینی در ابتدا او را بهعنوان جانشین خود برگزیده بود و سپس خامنهای را جایگزین وی کرد، از دیرباز معتقد بود که اعتقاد خمینی به اینکه ولی فقیه منصوب خداوند است، نادرست است.
با برآمدن استبداد در ایران درست چند سال پیش از مرگ خمینی، منتظری در نامههایی خصوصی به خامنهای و همچنین در مصاحبهها و سخنرانیهای مختلف، انتقاداتی پیرامون رفتار ایران در جنگ میان ایران و عراق مطرح کرد و صراحتا اعلام کرد که تلاش ایران برای «صدور انقلاب اسلامی» این کشور را منزوی کرده است.
انتقادات وی اعتراضات گسترده تندروها را در پی داشت که هنوز هم ادامه دارد و شاید به همین خاطر است که او از محبوبترین منتقدان حکومت اسلامی است که اعتماد و احترام بسیاری را در داخل و خارج از ایران برانگیخته است.
آیتالله منتظری به قدرت بیحد و حصری که خمینی پیش از مرگ خود و جانشینی خامنهای به این جایگاه بخشید نیز اعتراض کرده است. به اعتقاد وی رهبری باید توسط قانون محدود شود و به واسطه انتخابات، پاسخگوی مردم باشد.
از تهدیداتی که متوجه جایگاه ولی فقیه است همین بس که آیتالله مصباح یزدی، رهبر معنوی و حامی سرسخت محمود احمدینژاد مجبور شد تلاش کند تا به نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (که از نظر قدرت متکی به خامنهای است) درباره آینده ولایت فقیه اطمینان بدهد.
این مانند این است که رهبر یک حزب دموکراتیک به مردم اطمینان دهد که ریاستجمهوری آینده روشنی دارد. بر اساس گزارشهای رسانههای دولتی ایران، مصباح یزدی در جمع سپاهیان گفت: «ولایت فقیه، ستون خیمه انقلاب است.
در نظام اسلامی هر چیزی به امر و فرمان ولی فقیه مشروعیت مییابد ... هر حركت و فعاليتی در جهت تضعيف ولايت فقيه، موجب ضربه به اسلام و حركتی شيطانی است.»
اظهارات مصباح یزدی در کنار سخنان دیگری از این دست که اخیرا توسط تندروهای دیگر، در دفاع از این جایگاه و در جمعهای مختلفی از هواداران «نظام اسلامی» بیان شده، به خاطر هراس آنها از تردید هواداران در مشروعیت مقام خامنهای است. نماینده آیتالله خامنهای در سپاه پاسداران در جمع «مبلغان نهاد نمايندگی رهبری در دانشگاهها» به آنها اطمینان داد که عزل رهبر ناممکن است. مجتبی ذوالنور گفت:
«ولايت و مشروعيت ولی فقيه ازسوی خداوند، پيامبر و معصومين است و اينگونه نيست كه مردم به ولی فقيه مشروعيت بدهند تا هر زمان كه بخواهند او را عزل كنند.»
روی کاغذ، مجلس خبرگان که متشکل از ۸۶ عضو است و ریاست آن بر عهده رییسجمهور اسبق، هاشمی رفسنجانی است که گوشهچشمی هم به جایگاه رهبری دارد، میتواند خامنهای را از مقام رهبری عزل کند. اما ذوالنور تقریبا درست گفت که خامنهای قرار نیست عزل شود، چون خامنهای و دیگر تندروهای حاکم بر این ساختار سیاسی، معمولا توانایی لازم برای عزل و نصب خبرگان را دارند.
گذشته از این، عزل رهبر در چنین شرایطی - که ایران به شدت بر سر مساله هستهای با غرب درگیر است - به این معنی است که حکومت اسلامی به بنبست رسیده است.
با این حال، حمایت از خامنهای در میان روحانیون به سرعت رنگ باخته است. جانبداری او در نبردی سیاسی که به ابقای احمدینژاد در قدرت انجامید، به اندازه کافی بد و غیرقابل دفاع بود، اما پس از آن هم با تایید رسمی سرکوب شهروندان ایرانی که در حرکتی دموکراتیک به نتیجه بحثبرانگیز انتخابات اعتراض کرده بودند، آنقدر از اعتبار خود کاست که بسیاری از روحانیون از او رویگردان شدند.
از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ که من بهعنوان خبرنگار گاردین در ایران مشغول به کار بودم، برخی از روحانیون در قم بر این باور بودند که ۳۰ سال حاکمیت روحانیون در ایران، وجهه روحانیت را که در طول تاریخ و در سنت شیعی همواره ناظر دولت بود و سعی کرد تا در پیشگاه حاکمان از منافع مردم دفاع کند، مخدوش کرده است. امروز این احساس به شدت تقویت شده است.
در سالهای اخیر و بهخصوص پس از تظاهرات گسترده در پی انتخابات که مردم عادی هم در آن فریاد «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند و در اقدامی بیسابقه برای ابراز نفرت خود نسبت به خامنهای، تصاویر او را لگدکوب کردند، محسن کدیور این بحث را مطرح کرد که ولایت مطلقه فقیه در سراشیبی سقوط قرار گرفته است، چرا که نسل جدید طلاب حوزه مخالف آن هستند. به اعتقاد کدیور آنها در اکثریتاند. تصور کنید کاردینالها تصمیم بگیرند که پاپ دیگری انتخاب نکنند.
عبدالکریم سروش، دیگر نواندیش دینی که همچون منتظری از نزدیکان خمینی بوده و در تاسیس جمهوری اسلامی نیز نقش داشته، در ماه سپتامبر نامهای شدیداللحن به خامنهای نوشت که در بسیاری از وبسایتهای ایرانی هم منتشر شد. تیتر نامه سروش این بود:
«جشن زوال استبداد دینی» که در آن نوشت: «شما قربانی نظام بستهای شدهاید که دیرگاهیست خود آن را آفریدهاید ... آقای خامنهای، میخواهم به شما بگویم دفتر ایام ورق خورده است و بخت از نظام برگشته است، آبرویش به یغما رفته و طشت رسوائیاش از بام تاریخ افتاده است ... خدا هم از شما رویگردان شده و ستاریت خود را باز گرفته است ... شریعت هم از شما شفاعت نخواهد کرد که مشروعیت از شما گریخته است.»
در داخل ایران، تعداد بسیار کمی از روحانیون علنا اعلام کردهاند که خامنهای آخرین «ولی فقیه»خواهد بود. اظهاراتی از این دست میتواند آنها را در معرض خطر قرار دهد و به سادگی ممکن است متهم به خیانت شوند.
اما بسیاری از شخصیتهای مذهبی و کسانی که به تاسیس این ساختار کمک کردهاند، صراحتا اعلام میکنند که این ساختار ورشکسته است. هرچه این بحران سیاسی و مذهبی آشکارتر میشود، این نکته هم وضوح بیشتری مییابد که مشکل اصلی از نظر بسیاری از ایرانیان، خامنهای و قدرت بیحد و حصر اوست. چرا آنها باید بخواهند یک بار دیگر این تجربه را تجربه کنند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
شما مي توانيد با انتقادات يا پيشنهادات خود ما را در انجام كاري كه مي كنيم يعني اطلاع رساني ياري نمائيد .
با تشكر - فرداي ايران