با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!

آخرین اخبار

۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

افروغ: امام با امنيتي شدن جامعه موافق نبود

عماد افروغ جامعه امروز را جامعه يي دانست که از سياست زدگي در رنج است. استاد دانشگاه تربيت مدرس که ضمن نگرش سياسي مسائل را از ديد جامعه شناسي نيز مورد ارزيابي قرار مي دهد، سياست زدگي را محصول فرهنگ عمومي کشور مي داند که طي آن قدرت همواره تعيين کننده است. اصولگراي منتقد مجلس هفتم سخنان خود را در دو جمله خلاصه کرد؛ ظاهراً همه چيز سياسي است جز سياست.

به گزارش ايسنا استاد دانشگاه تربيت مدرس سياست زدگي را تشريح و تاکيد کرد؛ «سياست زدگي به يک تعبير به معناي نگاه صفر و يک داشتن، نگاهي مبتني بر تاکيد و تکذيب مطلق يا نگاهي معطوف به «يا با ما يا عليه ما» داشتن است، آن هم از جنس سياسي اش و با تمام ملزومات و دلالت هاي ساختاري آن در کشور.» وي با بيان اينکه «من منکر نگاه مجموعه يي نيستم، ولي منکر نگاه تقليل گرا هم هستم»، تصريح کرد؛ «به نظر مي رسد در اين تقليل گرايي، سياست حرف اول را مي زند و قدرت دولتي نقش تعيين کننده دارد و به گونه يي به علاوه رابطه قدرت - ثروت پيش از انقلاب که با اقتصاد نفتي در کنار تمرکزگرايي تشديد شد، امروز شاهد اضافه شدن رابطه قدرت - منزلت هم هستيم؛ يعني قدرت هم منشأ و مجراي رسيدن به ثروت و هم بعضاً منشاء دستيابي به منزلت شده است که البته خيلي از اين ارتباطات، ارتباطات موجه و معقولي هم نيست و در عرصه منزلت بايد بيشتر به عنوان توهم از آنها ياد کرد.»

افروغ اظهار داشت؛ «فقدان نظارت از سوي نهادهاي نظارتي غيررسمي ديني موجب لطمات جبران ناپذيري به دين و اخلاق نيز مي شود. سياست زدگي به گونه يي با بي عدالتي و از جا کنده شدن اشيا و موضوعات از جايگاه واقعي خود نيز عجين است. در اين شرايط است که ما شاهد عزل و نصب هاي سياسي - جناحي و کنار گذاشتن اصل تخصص و ويژگي هاي متناسب و متناظر با مشاغل فرهنگي و حتي اقتصادي نيز خواهيم بود.» اين استاد دانشگاه ادامه داد؛ «خيلي ها فکر مي کنند چون به قدرت دست پيدا مي کنند، خواه ناخواه واجد يک اعتبار و منزلت خاص هم هستند در حالي که اين توهمي است که بايد با آن مقابله کرد چرا که مي بينيم بعضاً ادعاهاي ديني مطرح مي شود که هيچ رد و اثبات منطقي و قابل قبولي ندارد. شاهديم بعضاً افراد پيش از رسيدن به قدرت جايگاه ويژه فرهنگي ندارند ولي به محض اينکه به اين قدرت مي رسند، ظاهراً امر بر آنها مشتبه مي شود که واجد اين قدرت هم هستند.»

اين نماينده پيشين مجلس درباره دلايل و عوامل رشد سياست زدگي در جامعه گفت؛ «دليل رشد سياست زدگي در کشور به اين مساله برمي گردد که ما بيش از اندازه به قدرت سياسي اهميت مي دهيم و از قدرت غيرسياسي و قدرت غيررسمي غفلت مي کنيم؛ يعني اگر سعي مي کرديم قدرت مدني را پررنگ تر کنيم و قدرت فرهنگي را به عنوان قدرت اصلي اين انقلاب به خوبي درک و تحليل و همچنين جايگاه ارزش هاي اخلاقي و فرهنگي را آنچنان که هست عرضه مي کرديم، شايد اسير سياست زدگي نمي شديم.»

افروغ تاکيد کرد؛ «اين سياست زدگي بيش از آنکه در عرصه عمومي ريشه داشته باشد، در عرصه رسمي و رابطه قدرت - ثروت از يک سو و رابطه قدرت - ثروت به علاوه قدرت - منزلت در سال هاي اخير از سوي ديگر ريشه دارد. فقدان نقد و بي توجهي به قدرت نقد در عرصه مدني نيز موجب تشديد سياست زدگي شده است و اين هم به نوع نگاهي که به انقلاب و جمهوري اسلامي شده و هم به سابقه ساختاري ايران برمي گردد؛ چنان که اين دو عامل دست به دست هم داده اند و سياست زدگي را پررنگ کرده اند.»

وي با اشاره به اينکه سياست زدگي يک جنبه ساختاري و يک جنبه ايدئولوژيک دارد، افزود؛ «جنبه ساختاري سياست زدگي به جايگاهي که قدرت دولتي همواره در کشور ما ايفا کرده و ريشه هاي تاريخي هم دارد، برمي گردد و بعضاً کشورهاي خاورميانه هم اسير اين رابطه هستند. در ايران از دوره رضاخان، اقتصاد نفتي هم به عوامل قبلي اضافه شده و اين مساله را تشديد کرده است. بحث ديگر، تفسيري است که بعضاً از گفتمان انقلاب اسلامي به دست داده مي شود.»

اين پژوهشگر مسائل اجتماعي به برخي راه حل هاي برون رفت نيز اشاره کرد و گفت؛ «راه چاره اين است که هم به قدرت مدني توجه و عنايت بيشتري کنيم و هم از رابطه قدرت - ثروت به لحاظ ساختاري فاصله بگيريم و از اتکا به درآمدهاي نفتي کم کنيم و کشور را به سمت يک آمايش سرزميني و مديريت غيرمتمرکز پيش ببريم، همچنين تفسير صحيح تري از انقلاب به دست بدهيم؛ تفسيري که ارزش هاي اخلاقي و فرهنگي، ارزش هاي واقعي ما باشند و تقدم ارزشي خود را به دست بياورند، به طوري که سياست يک تقدم رتبي پيدا کند و نقش ابزاري اش را از دست ندهد.»

وي با بيان اينکه شايد يکي از عوامل سياست زدگي به اين مساله برگردد که نوعي مغالطه و خلط هدف و وسيله صورت گرفته است، تصريح کرد؛ «وقتي سياست و حکومت بيش از حد پررنگ و في نفسه به يک هدف تبديل شود، همه چيز رنگ و بوي سياسي مي گيرد؛ به اين معنا که همه چيز سياسي يا به معنايي، ابزاري مي شود به ويژه فرهنگ که عرصه شهود آزاد و ساحت قيد و بندهاي اختياري و نه اجباري، شکلي و دستورالعملي از بالا است دستخوش اين نگاه ابزاري قرار مي گيرد. اگر جهت ها عوض و جايگاه ها روشن شود و وزن عرصه هاي مختلف فرهنگي، سياسي و اقتصادي ميزان مطلوب خود را پيدا کند، آنگاه مي توانيم از سياست زدگي ها فاصله بگيريم. امروز ما شاهد نوعي سياست زدگي هستيم، يعني همه چيز سياسي مي شود و مخصوصاً در جمهوري اسلامي اين سياسي شدن بيش از حد جهت خاصي هم دارد و شکل نوعي توطئه گرايي مفرط و فرافکني ناشي از اين توطئه گرايي به خود مي گيرد، به طوري که گويي همه مشکلات، ريشه بيروني دارد.» وي در ادامه افزود؛ «به اين ترتيب ما از ريشه داخلي بسياري از مسائل، يعني هم ريشه هاي فرهنگي و اقتصادي آنها غافل مي شويم و هم بعضاً فرافکنانه به مشکلات خود مي نگريم که اين امر موجب مي شود نتوانيم مشکلات خود را حل کنيم. ما همواره شاهد اين مساله بوده ايم که يا براي حفظ نظام خودمان از رسالت هاي بيروني آن غافل شده ايم يا صرفاً به ابعاد بيروني آن توجه کرده ايم و از ابعاد داخلي آن غافل شده ايم.»

اين استاد دانشگاه با بيان اينکه نوع تفسير ما از انقلاب اسلامي تاثير بسزايي در سياست زدگي فضاي کشور دارد، اظهار کرد؛ «در مقاطعي بعد از جنگ يا اقتصاد براي ما عمده و مهم بوده است يا سياست. به استثناي اوايل انقلاب و سال هاي جنگ، کمتر با مقطعي مواجه بوديم که فرهنگ براي ما تعيين کننده باشد. معناي اين سخن اين است که ما يا اسير اقتصاد زدگي يا سياست زدگي شده ايم در حالي که شناختي که ما از انقلاب اسلامي داريم اين است که هم سياست و هم اقتصاد وسيله هستند. اگر ثابت شود ما سياست زده و اقتصاد زده هستيم، به اين معني است که مغالطه و خلط بزرگي بين وسيله و هدف صورت گرفته است.»

افروغ در ادامه باز هم بر وجود ريشه هاي ساختاري سياست زدگي در جامعه تاکيد کرد و افزود؛ «ريشه ساختاري سياست زدگي به اين برمي گردد که قدرت تا چه اندازه در دسترسي به ساير مواهب کمياب اجتماعي تعيين کننده است. در کشور ما به دليل وجود اقتصاد نفتي و نظام متمرکز مديريت و برنامه ريزي، قدرت دولتي حرف اول و آخر را مي زند يعني دسترسي به قدرت، هم محملي براي دسترسي به ثروت، هم محملي براي دستيابي به سرمايه هاي فرهنگي و هم محملي براي دستيابي به قدرت بيشتر است.»

اين نماينده پيشين مجلس تصريح کرد؛ «بي دليل نيست که بسياري از افرادي که به قدرت دولتي دست پيدا مي کنند، بلافاصله به تشکيل حزب و انجمن هاي مختلف مبادرت و از بورسيه هاي تحصيلي استفاده مي کنند و حتي موافقت هاي اصولي مي گيرند و شرکت هاي اقتصادي تاسيس مي کنند. اين نشان مي دهد چون قدرت دولتي تعيين کننده است و البته بپذيريم که تعيين کنندگي قدرت دولتي يکي از مجاري سياست زدگي است، خواه ناخواه رابطه قدرت - ثروت و قدرت - منزلت مي تواند تشديدکننده اين مساله باشد.»

افروغ اظهار داشت؛ «معمولاً جوامعي که عرصه مدني پررنگي ندارند و به قدرت نقد و فضيلت آن پي نبرده اند و فرآيند تفکيک را در جامعه پشت سر نگذاشته اند، اسير نوعي سياست زدگي هستند و اين اصلاً پيام خوبي ندارد. تجربيات برخي کشورهاي سوسياليستي و فاشيستي دو تجربه بشري از سياست زدگي هستند که همه چيز در آنها سياسي بوده است، به طوري که دامنه سياست تا کوچک ترين عرصه مدني و خصوصي هم سرايت مي کرد و فضا در اين دو الگو به گونه يي امنيتي مي شد که يک فرد حتي به همسر خود هم اعتماد نمي کرد.» اين استاد دانشگاه يادآور شد؛ «فراموش نکنيم که امام(ره) از اين خصلت به زشتي ياد مي کردند و مي گفتند در زمان شاه هر کس فکر مي کرد طرف مقابل او يک مامور ساواک است. اين يعني امام با امنيتي شدن و سياسي شدن بيش از حد و خارج از روال مخالف بودند. البته اين موضوع به اين معنا نيست که سياست بي اهميت است، ولي بين اينکه دلالت يک مساله سياسي يا اينکه خود آن مساله سياسي باشد، تفاوت وجود دارد. فرهنگ، اخلاق و اقتصاد هم دلالت سياسي دارند، ولي هر کدام کارويژه خاص خود را دارند.»


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

شما مي توانيد با انتقادات يا پيشنهادات خود ما را در انجام كاري كه مي كنيم يعني اطلاع رساني ياري نمائيد .
با تشكر - فرداي ايران

آرشیو

برچسب‌ها