با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!

آخرین اخبار

۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

شعری از پروانه فروهر برای همسرش داریوش




برای همسرم


وقتی، تاریکی لبریز
لبریزتر می‌شد،
وقتی یراق و برگ می‌بستند
بر راهوار مرگ
در مرزهای خونی خورشید
بر تاق‌های مبهم مهتاب
بر بام آن شبهای وحشت‌زا
با قامت افراشته چون کوه
جرمت اسیر ناامیدی‌ها نگردیدن
جرمت، صلابت رادی و مردی
جرمت، «وفایت در ره پیمان»
تو در رواق ساکت زندان
دروازه‌های بسته‌ی شب را
بر روشنان صبح
با قدرت جادویی امید، بگشودی

وقتی سپیده خون چکان می‌شد
از لاله‌های دشت
وقتی که بال خسته‌ی مرغان
در پنجه‌ی صیاد
یک یک فرو می‌ریخت
وقتی شقایق را به جرم عشق
آتش،به کام خویش می‌سوزاند
بیهودگی در شهر می‌پیچید
تو روی گلسنگ خیابانها
با تیغه‌ی خورشید
گلبوته‌ی امید را ترسیم می‌کردی.

وقتی که روزن‌ها همه بسته
درکوبه‌ها بی‌رنگ از امید
وقتی که طوفان سهمگین و سخت
در باغ،صدها آشیان می‌ریخت
وقتی که جای شبنم و باران
نفرین و بیزاری
بر دشت می‌بارید
فانوس چشمانت،
همچون سپیده، روشن و رخشا
شب را، اگرچه تیره و خاموش
آهنگ پایت، ای صبور سخت
ای سالها در بند
ای نبض هر جنبش
در کوچه‌های ظلمت و سستی
ما را نوید صبح فردا داد.
اینک پس از بوران و سرمای زمستانها
در آفتاب روشن و زیبای شهریور
ای کاش می‌گفتم
هستی گوارایت
آزادی ارزانیت!!

شهریور 58

از کتاب "شاید یک روز" شامل مجموعه‌ای از اشعار برگزیده پروانه فروهر که پس از شهادت او و با همت دخترش پرستو و علی‌ دهباشی توسط انتشارت جامعه ایرانیان منتشر شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

شما مي توانيد با انتقادات يا پيشنهادات خود ما را در انجام كاري كه مي كنيم يعني اطلاع رساني ياري نمائيد .
با تشكر - فرداي ايران

آرشیو

برچسب‌ها