در خیابان میدوند و در خیابان میمانند. میآیند که بمانند. میگویند «خیابان مال ما است». میدانند که باتوم و گاز اشکآور و خطر بازداشت و زندان اوین وجود دارد. اما باز هم میآیند. پشتوانهشان تنها حضورشان در کنار یکدیگر است که هزاران نفر میشوند. این گستردهگی حضور به آنها قوت قلب میدهد.
حضور در خیابان این روزها یعنی جنگ و گریز، یعنی چند قدمی همراه با دیگران شعار و بعد فرار. یعنی اگر جراتاش را داشته باشی که در اول صف بایستی، یا کتک خوردهیی یا بازداشت میشوی. یعنی اینکه آماده باشی تا گاز اشکآور مستقیم به سویات شلیک شود، یعنی اینکه ماموران وقتی به تو برسند باتوم را به جای زدن به پا و پایین بدن، روی صورتات فرود آورند. خیابان یعنی جنگ و گریز، یعنی همانجایی که «ندا» کشته شد، یعنی همان جایی که «خون شد قلب سهراب».
میگوید «میدانیم دیگر چهگونه باید جمع شویم، همه یاد گرفتهایم. این همه مامور در خیابان میآورند مثل 13 آبان، اما باز هم جمع میشویم و شعار می دهیم. اول شروع میکنیم در پیادهرو راه رفتن. یکی یکی به جمعیت اضافه میشود، آخر سر به جایی میرسیم که تعدادمان صدها برابر ماموران میشود، آنها هم وقتی ما را میبینند جمع میکنند و میروند روبهروی ما میایستند و ما شعارمان را میدهیم، عکسمان را میگیریم، فیلممان را میگیریم و بعد هم کتک میخوریم.»
و حکومت از خیابان میترسد؛ برای اینکه خیابان سانسور شدنی نیست، برای اینکه خیابان مثل تصاویر صدا و سیما «تصاویری بسته» نیست که واقعیت پشت مصالح حکومت به دروغ نمایش داده شود، برای اینکه خیابان را نمیشود از چشمهای مردمی که نظارهگر هستند، دور نگاه داشت. خیابان یک واقعیت است، یک تصویر زنده از اعتراض و نگفتههایی که سالها از نظرها پنهان مانده است.
و این خشونت که آن را «خشونت عریان» میدانیم از برای همین ترس است، ادامهی حضور در خیابان که پنج ماه تدوام یافته و قرار است در 16 آذر و دههی محرم و 22 بهمن ادامه پیدا کند، لرزهیی است بر اندام ممیزی غبارآلود سیستمی که در تمام دورهی تسلط خویش اعتراضها را سرکوب کرده و معترضان را خاموش در زندان یا در کنج خانه نگاه داشته است. خیابان تصویری است که در صداوسیما هرگز دیده نشد.
خیابان یک رسانه است، رسانهیی که از سینهی مردم پخش میشود، از درون مردم، از درون هویتی که خود را شناخته و آنچه را که تا به حال میخواسته ببیند و نتوانسته، خود به اجرایاش همت گماشته است. خیابان رسانهیی مردمی و ملی است که از پنج ماه قبل مشروعیت و مقبولیت حکومت را زیر سوال برد و رای خویش را برتر از رای «نمایندهگان خود معرف خدا» بیان کرد، رسانهیی که در روز قدس میهن پرستی و اولویت اول خود را بیان کرد و در روز 13 آبان پیام صلح و دوستیاش را به همهی مردم دنیا نشان داد.
خیابان به تمامی یک رسانه است، از نظر حکومت غیرقانونی است و بر خلاف مصالح نظام مطلبی را نشر میکند، خبرنگاراناش که بازیگران و حاضراناش هستند، بازداشت میشوند، حکومت حکم توقیف را پیش از انتشار صادر میکند، برای «شهروند رسانه»هایاش پیام تهدیدآمیز میفرستند و آنها را از حضور منع میکند. خبرنگاران این رسانه که مردم هستند، مانند خبرنگاران مطبوعات به اتهام تشویش اذهان عمومی، اقدام علیه امنیتی ملی، توهین به مقام رهبری، تبلیغ علیه نظام، ارتباط با بیگانه و… متهم میشوند و به دادگاه میروند و حکم میگیرند و در کنار همان روزنامهنگارانی زندانی میشوند که در روزنامهها مینوشتند و همان گونه شکنجه میشوند که روزنامهنگاران پیش از این شکنجه میشدند. تنها یک تفاوت دارند و آن هم اینکه این خبرنگاران خیابان، گمنام هستند و مطالبشان سانسور شدنی نیست، زیر تیغ ممیزی صداوسیما نمیروند و هنگام انتشار آقای «سانسور» بالای سرش نایستاده، گر چه بدتر از آن آقای «نظامی» را برای سرکوب بالای سر خود میبیند، اما اینبار توان سانسور نیست.
چه بگویند 100 یا 150 نفر در خیابان حضور داشتهاند و چه بگویند اینها را سازمانها و شبکهها و دولتهای خارجی سازمان دادهاند که به خیابان بیایند، واقعیت فرقی نمیکند و حقایق وارونه جلوه نمیکند، مردم خود حضور دارند و دنیا را به تماشا نگاه داشتهاند. خیابان مال ما است و رسانهیی زنده و پویا و توقیف نشدنی. خیابان زندهگی است، زندهگی واقعی و زندهگی خبر نیست که بشود آن را سانسور کرد.
حضور در خیابان این روزها یعنی جنگ و گریز، یعنی چند قدمی همراه با دیگران شعار و بعد فرار. یعنی اگر جراتاش را داشته باشی که در اول صف بایستی، یا کتک خوردهیی یا بازداشت میشوی. یعنی اینکه آماده باشی تا گاز اشکآور مستقیم به سویات شلیک شود، یعنی اینکه ماموران وقتی به تو برسند باتوم را به جای زدن به پا و پایین بدن، روی صورتات فرود آورند. خیابان یعنی جنگ و گریز، یعنی همانجایی که «ندا» کشته شد، یعنی همان جایی که «خون شد قلب سهراب».
میگوید «میدانیم دیگر چهگونه باید جمع شویم، همه یاد گرفتهایم. این همه مامور در خیابان میآورند مثل 13 آبان، اما باز هم جمع میشویم و شعار می دهیم. اول شروع میکنیم در پیادهرو راه رفتن. یکی یکی به جمعیت اضافه میشود، آخر سر به جایی میرسیم که تعدادمان صدها برابر ماموران میشود، آنها هم وقتی ما را میبینند جمع میکنند و میروند روبهروی ما میایستند و ما شعارمان را میدهیم، عکسمان را میگیریم، فیلممان را میگیریم و بعد هم کتک میخوریم.»
و حکومت از خیابان میترسد؛ برای اینکه خیابان سانسور شدنی نیست، برای اینکه خیابان مثل تصاویر صدا و سیما «تصاویری بسته» نیست که واقعیت پشت مصالح حکومت به دروغ نمایش داده شود، برای اینکه خیابان را نمیشود از چشمهای مردمی که نظارهگر هستند، دور نگاه داشت. خیابان یک واقعیت است، یک تصویر زنده از اعتراض و نگفتههایی که سالها از نظرها پنهان مانده است.
و این خشونت که آن را «خشونت عریان» میدانیم از برای همین ترس است، ادامهی حضور در خیابان که پنج ماه تدوام یافته و قرار است در 16 آذر و دههی محرم و 22 بهمن ادامه پیدا کند، لرزهیی است بر اندام ممیزی غبارآلود سیستمی که در تمام دورهی تسلط خویش اعتراضها را سرکوب کرده و معترضان را خاموش در زندان یا در کنج خانه نگاه داشته است. خیابان تصویری است که در صداوسیما هرگز دیده نشد.
خیابان یک رسانه است، رسانهیی که از سینهی مردم پخش میشود، از درون مردم، از درون هویتی که خود را شناخته و آنچه را که تا به حال میخواسته ببیند و نتوانسته، خود به اجرایاش همت گماشته است. خیابان رسانهیی مردمی و ملی است که از پنج ماه قبل مشروعیت و مقبولیت حکومت را زیر سوال برد و رای خویش را برتر از رای «نمایندهگان خود معرف خدا» بیان کرد، رسانهیی که در روز قدس میهن پرستی و اولویت اول خود را بیان کرد و در روز 13 آبان پیام صلح و دوستیاش را به همهی مردم دنیا نشان داد.
خیابان به تمامی یک رسانه است، از نظر حکومت غیرقانونی است و بر خلاف مصالح نظام مطلبی را نشر میکند، خبرنگاراناش که بازیگران و حاضراناش هستند، بازداشت میشوند، حکومت حکم توقیف را پیش از انتشار صادر میکند، برای «شهروند رسانه»هایاش پیام تهدیدآمیز میفرستند و آنها را از حضور منع میکند. خبرنگاران این رسانه که مردم هستند، مانند خبرنگاران مطبوعات به اتهام تشویش اذهان عمومی، اقدام علیه امنیتی ملی، توهین به مقام رهبری، تبلیغ علیه نظام، ارتباط با بیگانه و… متهم میشوند و به دادگاه میروند و حکم میگیرند و در کنار همان روزنامهنگارانی زندانی میشوند که در روزنامهها مینوشتند و همان گونه شکنجه میشوند که روزنامهنگاران پیش از این شکنجه میشدند. تنها یک تفاوت دارند و آن هم اینکه این خبرنگاران خیابان، گمنام هستند و مطالبشان سانسور شدنی نیست، زیر تیغ ممیزی صداوسیما نمیروند و هنگام انتشار آقای «سانسور» بالای سرش نایستاده، گر چه بدتر از آن آقای «نظامی» را برای سرکوب بالای سر خود میبیند، اما اینبار توان سانسور نیست.
چه بگویند 100 یا 150 نفر در خیابان حضور داشتهاند و چه بگویند اینها را سازمانها و شبکهها و دولتهای خارجی سازمان دادهاند که به خیابان بیایند، واقعیت فرقی نمیکند و حقایق وارونه جلوه نمیکند، مردم خود حضور دارند و دنیا را به تماشا نگاه داشتهاند. خیابان مال ما است و رسانهیی زنده و پویا و توقیف نشدنی. خیابان زندهگی است، زندهگی واقعی و زندهگی خبر نیست که بشود آن را سانسور کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
شما مي توانيد با انتقادات يا پيشنهادات خود ما را در انجام كاري كه مي كنيم يعني اطلاع رساني ياري نمائيد .
با تشكر - فرداي ايران