با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!

آخرین اخبار

۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

ظهور و سقوط امامی ‌خودخوانده

در ۲۳ خرداد ۱۳۶۷ با مرگ آیت‌الله خمینی خلاء بزرگی جمهوری اسلامی را فراگرفت. آیت‌الله خمینی شخصیت پیچیده‌ی کاریزما و چند بعدی بود. از سویی سیاست‌مدار برجسته‌ای بود که نفوذ بلامنازعه‌ای در بین طبقه‌ی حاکمه‌ی جمهوری اسلامی داشت و از سوی دیگر در بین قشر وسیعی از مردم به عنوان رهبری سیاسی مذهبی داری نفوذ بود. در بین مسلمانان خارج از ایران نیز دارای نفوذ زیادی بود و به عنوان رهبری ضدغربی و ظلم‌ستیز شناخته می‌شد. طی حوادت پس از انقلاب بسیاری از شخصیت‌هایی که می‌توانستند، گیرم در رده‌ای پایین‌تر، جای او را بگیرند یا توسط خود حکومت حذف شده بودند، مانند: آیت‌الله منتظری و شریعتمداری یا ترور شده بودند مانند: مرتضی مطهری و بهشتی و مرگ او بحرانی حقیقی و خلائی جبران ناپذیر بود. به هر حال نقش سیاسی او را هاشمی رفسنجانی به عهده گرفت و نقش مذهبی او به حجت‌الاسلامی که یک شبه آیت‌الله شد واگذار گردید. برای راضی کردن روحانیون عالی‌رتبه که پذیرش نقش مذهبی آقای خامنه‌ای این گونه تبلیغ شد که این نقش صرفا سیاسی است و ناظر بر خارج کشور است و نام «ولی‌امر مسلمین جهان» بر او نهاده شد و آیت‌الله عظمی اراکی نقش صوری سنتی مذهبی را برای داخل کشور ایفا کرد. طی تحولاتی که در ۲۰ سال گذشته صورت گرفت خامنه‌ای به نقش خارجی خود قوت بخشید و در داخل هم نفوذ خود را در سپاه پاسداران افزایش داد و کم‌کم به این باور رسید که می‌تواند به تنهایی جانشین خمینی شود و رفسنجانی را حذف کند. تحولات پس از دوم خرداد نشان داد که او نمی‌تواند در بین جناح‌های داخل حکومت تعادل و هماهنگی برقرار کند و در بین مردم هم پایگاه مذهبی و سیاسی ندارد و رای و نظر او موجب اوج و فرود کسی نمی‌شود. اگر او سایه‌ی کم‌رنگی از خمینی هم بود در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ می‌بایست ناطق نوری انتخاب می‌شد نه محمد خاتمی. اما تنها وجه مشترک «خامنه‌ای» با «خمینی» حرف «خ» و «عمامه‌ی سیاه» بود. خامنه‌ای روز به روز بیشتر به نماینده‌ی یک جناح تبدیل شد و نقش فراجناحی خود را از دست داد. با حذف هاشمی به عنوان «شاهد بازاری» خامنه‌ای نیز از «پرده‌نشینی» بیرون آمد و با تغییراتی که در دنیا صورت گرفت نقش او به عنوان رهبری سیاسی مذهبی و ظلم‌ستیز نیز روز به روز کم‌رنگ‌تر شد.
موضوع‌گیری عجولانه و شتاب‌زده‌ی خامنه‌ای در تایید «دولت کودتا» تیر خلاصی بود به نقش او به عنوان رهبری سیاسی-مذهبی و فراجناحی و سقوط سریع او آغاز شد تا جایی که مردمی که پای صندوق‌های رای آمده بودند تا «دولت» انتخاب کنند پس از به قتل رسیدن و شکنجه شدن دیگر به «دولت» بسنده نکردند و مستقیم «رهبر» را نشانه گرفتند. شعارهایی مانند: «مرگ بر خامنه‌ای»، «خامنه‌ای قاتله/ ولایتش باطله»، «مجتبی بمیری رهبری را نبینی»… توسط گروهی ناراضی سیاسی در خارج از کشور یا زیر اعلامیه‌های تند اینترنتی داخلی و خارجی نبود. پای ثابت شعارهایی بود که با دست روی دیوارهای شهر نوشته می‌شد و صدایی که جمعیتی چندین هزار نفری فریاد می‌کردند. روز ۱۳ آبان آخرین مرحله‌ی سقوط این امام خودخوانده فرارسید و بت بزرگ زیر پای مردم افتاد. شعارهای جدیدی هم شنیده شد که دیگر مربوط به شعارهای روشنفکری و طبقه‌ی متوسطی نبود شعارهایی مانند: «خامنه‌ای جعلقه/ ولایتش معلقه»، «ننگ ما، ننگ ما/ رهبر الدنگ ما» این‌ها شعارهای طبقات فرودست جامعه است که به صف مخالفان پیوسته‌اند.
اکنون در سالی که آقای خامنه‌ای آن را «سال اصلاح الگوی مصرف نامیده بود» تاریخ مصرف «ولی‌امر مسلیمن جهان» نیز به پایان رسید. او دیگر در قلب میلیون‌ها انسان خانه ندارد و تداوم حیاتش بسته به تیزی سرنیزه‌ی مزدبگیرانی است که فرمان می‌برند و مهم نیست فرمان‌دهنده «خدا» باشد یا «شیطان». ولی‌امری که زیر پای مردمش لگدمال شود دیگر نه مصرف داخلی دارد نه مصرف خارجی، شئی بی‌مصرفی است که حضور سنگین و پرحجمش در راس ساختاری فشل تنها موجب رمبیدن و فروپاشی این ساختار می‌شود و بقای‌اش فنای نظامی را موجب می‌شود که باید پاسدار و حافظش می‌بود.

به نقل از بلوا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

شما مي توانيد با انتقادات يا پيشنهادات خود ما را در انجام كاري كه مي كنيم يعني اطلاع رساني ياري نمائيد .
با تشكر - فرداي ايران

آرشیو

برچسب‌ها