سارا زرتشت
هفت استراتژی برای جنبش ِ سبز
در آمد
13 آبان 88 نشان داد :جنبش سبز وسیع تر شده است ، شعارها تند تر شده اند . حوصله مردم سر آمده است و نیروهای ضد شورش کلافه اند . در یک کلام سبزدهم آبان هشدار داد که جنبش سبز می تواند به انقلاب سبز و حتی انقلاب سرخ تغییر مسیر دهد و این هشدار برای تمام کسانی که ایران را دوست دارند و در آرزوی نابودی ایران نیستند ، جدی است . جنبش سبز باید به خود بیاید . چه باید کرد ؟
اصل ِ مدارا
مدارا یعنی کسی را تحمل کردن و طاقت ِ او را داشتن ، اگر چه او مزاحم ماست و ما را به درگیری فرامی خواند و تحمل او هم سخت است . مدارا فضیلتی است که بر میل و سلیقه استوار نیست و در اصل ، "مهار کردن یک بیزاری ِ شدید " است . آن جا که واکنشِ طبیعی ، حمله است ، مدارا رفتاری است غیر ِ طبیعی . آن گاه که حریف به طبیعت ِ آدمی حمله می کند ، باید مدارا کرد ، یعنی باید غیر طبیعی بود . به قول حافظ : آسایش ِ دوگیتی تعبیر این دو حرف است : با دوستان مروت با دشمنان مدارا !
بازشناسی ِ حریف
حریف ِ جنبش سبز ، حکومتی است کاملا ً ایدئولوژیک . بزرگان این حکومت به آنچه می گویند کاملا ً ایمان دارند . محور اصلی این حکومت ، فقیهی است که در یک سهل انگاری ِ تاریخی ، قدرت مطلقه به او تفویض شده است و خود را جانشینی خدا بر زمین می داند. برای این فقیه ، آدمیان دو دسته اند : بندگان یا دشمنان . هر گونه رفتار با آدمیان توجیه فقهی دارد و دیگرانی وجود ندارند . دولت ِ کودتا ، بودجه عمومی کشور و درآمد فراوان ِ نفت را در اختیار دارد و رئیس دولت برای حفظ ِ قدرت ، از هیچ کاری بیم ندارد . همراهان ِ این رئیس یا شاگرادان ناخلف ِ ماکیاول اند که برای رسیدن به قدرت به هر شیوه ای متوسل می شوند و یا شاگردان ناخوانده ِ کلاوزویتس که جنگ را ادامه سیاست می دانند و سیاست را هم ادامه جنگ . بدنه نظامی و امنیتی حکومت ، سپاهی است که از فرط عشق بازی با معشوقه ای به نام اقتصاد ، از امنیت ِ کشور غافل شده است و برای ِ تداوم ِ این مغازله ، حتی حاضر به متارکه با همسر قانونی و گذشتن از فرزندان ِ شده است . برای این حریف و در آیین این طایفه کشتار و جنگ هم مشروعیت ِ فقهی دارد ، هم راهکار علمی و هم ابزار لازم . تعارف ِ این حریف یک جمله است : بفرمائید جنگ !
استراتزی های ِ جنبش سبز
جنبش ِ سبز اگر بر سر سفره حریف حاضر شود و در زمین او بازی کند لگد کوب می شود ، پس باید استراتژی های خود را داشته باشد . بهترین شیوه برای خاموش کردن ِ آنها جلب ِ ماهرانه توجه مردم به چیزهای ِ دیگر است . هیچ گاه با آنها به خشونت رفتار نکنید ! تنها با روکردن ِ حقارت و خنده آوری ِ شان است که می شود بی آبرو و ضعیفشان کرد * .
استراتژی سکوت : این استراتژی نیازی به معرفی ندارد . جنبش ِ سبز همزادِ سکوت بوده است و با این استراتژی به خوبی آشناست . بسیاری از موفقیت ها و فراگیری های جنبش سبز ، از برکت ِ این استراتژی است . حریف از این استراتژی بسیار لطمه دیده است و تیدیل و تضعیف و فراموشی این استراتژی آرزوی ِ بزرگ اوست . در حال ِ حاضر هیچ آلترناتیو و یا شعار بهتری برای شکستن ِ سکوت در تجمعات بزرگ وجود ندارد . لذا شکستن ِ استراتژی سکوت ، بازی در میدان حریف است و اجبار به شنیدن ِ سخنان ِ حریف . حریفی که با زبان ِ گلوله و زندان و باتوم سخن می گوید .
استراتژی خنده : جنبش سبز باید آستانه خشم خود را بالا ببرد . خشم مقدمه ی خشونت است و خشونت خواسته حریف است . در اوج خشونت لبخندی می تواند بنیاد حریف را برکند . لبخند زدن و خندیدن و حتی مهربانی در مقابل ِ کسی که خشونت می ورزد سبب می شود تا فردِ خشن از رفتار خشونت آمیز ِ خود "احساس ِ بدی" داشته باشد . اما خشونت ِ متقابل و هتاکی و توهین سبب می شود تا فرد خشمگین ، از رفتار خشونت آمیز ِ خود احساس ِ بهتری داشته باشد و به آن تداوم ورزد و رفتار تند ِ خود را توجیه کند . هنگامی که حریف از شما گریه و یا خشونت و یا توهین می طلبد ، با سلاح ِ خنده می توان او را تضعیف کرد . به قول نیچه : آن کس که می خواهد از بنیاد بکشد ، خندان است . با خنده می کشند نه با خشم .
استراتژی ِ معذرت خواهی : ( یا تبری از گذشته ) : بر اساس ِ یک قانون ِ طبیعی ، انسان ها همه خطاکارند . معصوم انگاری انسان ها مقدمه خدا انگاری ِ انسان هاست . از طرفی دیگر ، انسان هایی که در عرصه سیاست فعالند به خاطر ماهیت ِ سیاست و خطاهای مهم تری مرتکب می شوند . تبری از خطا به معنای نفی خویشتن نیست به معنای نفی خطا است . معذرت خواهی ، حداقل کاری است که برای جبران خطا می توان انجام داد . معذرت خواهی ، انسان خدانگاری را متزلزل می کند . معذرت خواهی دل ها را نرم می کند و مخالفان را همراه می سازد . جنبش سبز تا کنون از جنبش ِ معذرت خواهی اندکی بهره برده است . اما ظرفیت ِ این استراتژی بسیار است و با بهره گیری کافی ، می تواند معجزه کند .تا کنون آیت الله منتظری ، عبدالکریم سروَ ش و عطالله مهاجرانی - اگر چه به تلویح - از نظریه ولایت فقیه و انقلاب ِ فرهنگی و کشتار 67 تبری جسته اند . این کافی نیست . استراتژی معذرت خواهی می تواند به جنبش ِ معذرت خواهی تبدیل شود و دامن ِ خاص و عام را بگیرد . بزرگان ِ جنبش از موسوی و خاتمی و کروبی و نوری و... مجال خوبی ! برای حضور در این بازی دارند . بچه های وبلاگستان هم می توانند به خوبی این جنبش را همراهی کنند و تقویت و تنفیذ این بازی می تواند به تقدس زدایی از قدرت کمک شایانی بکند و عاقبت به خیری را در دنیا و آخرت به همراه بیاورد .حتی تلاش برای همراه کردن هاشمی رفسنجانی به عنوان قدرتمند ترین شخص دهه های اول انقلاب می تواند زلزله ای در ارکان ِ استبداد ِ دینی ایجاد کند .
استراتژی بی اعتنایی ( یا بی اهمیت سازی ) : محصول منطقی ِ قدرت ، تغییر و تاثیر است و تغییر و تاثیر هم ، شایسته ِ توجه اند و این کاملا ً منطقی است . در عوض بی اهمیت سازی یک سازه منطقی نیست . بی اهمیت سازی در خصوص ِ قدرت ، یعنی کافی است تغییر و تاثیر ِ قدرت نادیه گرفته شود . یعنی اربابان ِ قدرت با بی اعتنایی روبرو شوند . حضورشان ، اعمالشان ، اخبارشان ، گفته هایشان ، سفرهایشان باید یا بی اعتنایی جنبشِ سبز روبرو شود ، تا طعم ِ قدرت در کام ِ آنها شیرین نباشد . حتی تجزیه و تحلیل رفتارها و گفتارهای آنان باید کم رنگ و بی اهمیت شود . باید فراموش شوند . حضور فلان وزیر نامشروع و یا فلان مسئول نامسئول در مجامع عمومی باید با بی اعتنایی و یا بی تو جهی روبرو شود . هو کردن محمد رضا شریفی نیا درسالن نمایش ، ترک کردن سالن سخنرانی جواد لاریجانی در آپی ام و درآوردن اشک ِ معاون ِ وزیر ارشاد ، شواهد ِ خوبی برای کارکردِ این استراتزِی هستند . این استراتژی باید آن قدر ادامه یابد و تقویت شود تا به سران قدرت و حتی خود ِ قدرت تسری یابد . این گونه محبوبیت ِ قدرت ِ نامشروع هم زایل می شود .
استراتژی خنثی سازی : خلاقیت و نبوغ و هنر در جنبش ِ سبز فراوان است . از این خلاقیت و توانایی و هنر باید در جهت ِ خنثی سازی استراتژی ها و خلاقیت های حریف استفاده شود تا "خنثی سازی " خود به یک استراتژی تبدیل شود . مثلا ً ظهور ِ "جنبش ِ سبز علوی " نه به لحاظ کمی و نه به لحاظ ِ کیفی خطری برای جنبش سبز محسوب نمی شود و در چارچوب ِ استراتژی خنثی سازی ، می تواند مانند یک فرصت ناب بهره برداری شود . به جای تحلیل مفهومِ موازی سازی و یادآوری سعید امامی و تقبیح تقلید و خوشحالی از این کشف بهتر است با استراتژی خنثی سازی از این گونه اعمال ِ حریف در جهت ِ مثبت بهره برداری شود . استراتژی خنثی سازی می تواندشامل بسیاری از اعمال حریف شود . بخصوص شامل ِ اخباری که هر از چند گاهی در صدر نامیمون ِ رسانه های ِ حریف قرار می گیرد . بی اعتنایی به خزعبلات ِ کیهان و دروغ های ِ ایرنا به جای ِ باز نشر آنها نمونه ای از توجه به استراتژی خنثی سازی است .
استراتژی نفرین : در کشوری مانند ِ ایران که نفوذ دین و ادعیه دینی و مناسکِ مذهبی فراوان است ، استراتژی نفرین می تواند چون یک استراتژی بومی مورد استفاده قرار گیرد . استفاده های حریف از مناسبات ِ مذهبی در منابر و روضه ها و مناسکات ِ مذهبی می تواند با "استراتژی نفرین " خنثی شود . ضمن آن که عنوان ِ این استراتژی می تواند خالق ِ ادبیات ِ جدیدی در دوران ِ اعتراض باشد و بانی ِ همراهی لایه های ِ سنتی – مذهبی را با جنبش سبز باشد . استفاده از تعبیر ِ "نفرین ِ ظالم " به جای عبارت " مرگ بر دیکتاتور " نمونه ای از کارکرد ِ این استراتژی است .
استراتژی ِ تکرار : خوشبختانه جنبش ِ سبز سرشار از بزرگان است و بابت ِ هنر و استعداد و خلاقیت بسیار غنی است . اما این غنا نباید استراتژی تکرار را از جنبش بگیرد . تکرار ِ یک استراتژی فعال و موثر می تواند آن را به فرهنگ ِ عمومی تبدیل کند و عدم ِ تکرار آن می تواند آن را کم تاثیر سازد . به جای آنکه هر روز اکسیون ها و تاکتیک های جدیدی را به جنبش سبز اعلام کنیم، باید استراتژی تکرار ، مشمول اکسیون های موفق شود . تکرار هر کدام از اکسیون های موفق خود یک استراتژی است . امیدوارم این استراتژی مورد توجه و عنایت ِ خلاقان ِ بزرگور کمپ های مختلف موج سبز قرار گیرد تا جنبش سبز نا سازگار نشود !
پرهیز از خطاهای ِ استراتژیک :
نوشته طولانی شده است و مجال برای پرداختن به اشتباهای استراتژیک کم شده است . اما ، از آنجا که این گونه خطاها معمولا توسط موثران و بزرگان ِ و فعالان ِ اصلی جنبش ِ سبز صورت می گیرد ، اشارتی می تواند به آنها کفایت کند . "تحلیل های مطبوعاتی " منحرف کننده در خصوص رفتار های خطای دولت ِ کودتا ، ناخواسته به دولت ِ کودتا مشروعیت می دهد . یعنی جنبش ِ سبز را به گفتمانی چون گفتمان ِ انتقادی توکلی و لاریجانی تقلیل می دهد . "مچ گیری " از رفتار های اقتصادی و سیاسی عوامل ِ دولتِ کودتا نه تنها به آنها مشروعیت ضمنی می دهد و زبان و افکار عمومی را آکنده می سازد بلکه فضای محدود ِ رسانه های جنبش ِ سبز را هم تسخیر می کند . "بازنشر " سوتی های کیهان و دروغ های ایرنا و مزخرفات ِ فلان نیوز ، هیچ کمکی به جنبش ِ سبز نمی کند ، بلکه اهداف ِ رسانه ای حریف را تامین و سیگنال های آن را تقویت می کند . "استراتژی دفاع" در شرایطی که بهترین دفاع حمله است ، حرکت ِ جنبش ِ سبز را کند می کند ، حتی کند تر از حد مطلوب و اما مهم تر از همه "افزایش خشونت " بهترین خدمتی است که می توان به حریف کرد و بدترین سمی است که می تواند قاتل ِ جنبش ِ سبز باشد . چنین مباد .
باری ، سیزدهم ِ آبان نشان داد :جنبش سبز وسیع تر شده است ، شعارها تند تر شده اند . حوصله مردم سر آمده است و نیروهای ضد شورش کلافه اند . در یک کلام سیزدهم آبان هشدار داد که جنبش سبز می تواند به انقلاب سبز و حتی انقلاب سرخ تغییر مسیر دهد و این هشدار برای تمام کسانی که ایران را دوست دارند و در آرزوی نابودی ایران نیستند ، جدی است . جنبش سبز باید به خود بیاید . چه باید کرد ؟
به زعم ِ نگارنده - که همه چیز را فلسفی - منطقی می بیند – پاسخ ساده است : تکرارِ اصل ِ مدارا ، بازشناسی ِ حریف ، اتخاذ ِ استراتژی های ِ سبز و پرهیز از خطاهای استراتژیک .
پی نوشت ها :
1. واژه استراتژی در این یادداشت ، گاهی ممکن است جایگزینی برای واژه تاکتیک باشد . من از این واژه به سیاق ِ نوشته های قبلی ام بهره گرفته ام .
2. * این تعبیر از "دانشنامه ی روشنگری فرانسه " است و من آن را از ترجمه محمد رضا نیکفر در منبع ذیل بر گرفته ام .
3. این یادداشت ملهم از باز خوانی سبز ِ ! کتاب ِ "درآمدی بر روشنگری " نوشته ی هوبرت شلایشرت است و در چند بند آن از عبارات ِ این کتاب بهره مند شده ام . باید درود بفرستم بر دکتر محمد رضا نیکفر برای ترجمه این کتاب .
به نقل از جنبش راه سبز
هفت استراتژی برای جنبش ِ سبز
در آمد
13 آبان 88 نشان داد :جنبش سبز وسیع تر شده است ، شعارها تند تر شده اند . حوصله مردم سر آمده است و نیروهای ضد شورش کلافه اند . در یک کلام سبزدهم آبان هشدار داد که جنبش سبز می تواند به انقلاب سبز و حتی انقلاب سرخ تغییر مسیر دهد و این هشدار برای تمام کسانی که ایران را دوست دارند و در آرزوی نابودی ایران نیستند ، جدی است . جنبش سبز باید به خود بیاید . چه باید کرد ؟
اصل ِ مدارا
مدارا یعنی کسی را تحمل کردن و طاقت ِ او را داشتن ، اگر چه او مزاحم ماست و ما را به درگیری فرامی خواند و تحمل او هم سخت است . مدارا فضیلتی است که بر میل و سلیقه استوار نیست و در اصل ، "مهار کردن یک بیزاری ِ شدید " است . آن جا که واکنشِ طبیعی ، حمله است ، مدارا رفتاری است غیر ِ طبیعی . آن گاه که حریف به طبیعت ِ آدمی حمله می کند ، باید مدارا کرد ، یعنی باید غیر طبیعی بود . به قول حافظ : آسایش ِ دوگیتی تعبیر این دو حرف است : با دوستان مروت با دشمنان مدارا !
بازشناسی ِ حریف
حریف ِ جنبش سبز ، حکومتی است کاملا ً ایدئولوژیک . بزرگان این حکومت به آنچه می گویند کاملا ً ایمان دارند . محور اصلی این حکومت ، فقیهی است که در یک سهل انگاری ِ تاریخی ، قدرت مطلقه به او تفویض شده است و خود را جانشینی خدا بر زمین می داند. برای این فقیه ، آدمیان دو دسته اند : بندگان یا دشمنان . هر گونه رفتار با آدمیان توجیه فقهی دارد و دیگرانی وجود ندارند . دولت ِ کودتا ، بودجه عمومی کشور و درآمد فراوان ِ نفت را در اختیار دارد و رئیس دولت برای حفظ ِ قدرت ، از هیچ کاری بیم ندارد . همراهان ِ این رئیس یا شاگرادان ناخلف ِ ماکیاول اند که برای رسیدن به قدرت به هر شیوه ای متوسل می شوند و یا شاگردان ناخوانده ِ کلاوزویتس که جنگ را ادامه سیاست می دانند و سیاست را هم ادامه جنگ . بدنه نظامی و امنیتی حکومت ، سپاهی است که از فرط عشق بازی با معشوقه ای به نام اقتصاد ، از امنیت ِ کشور غافل شده است و برای ِ تداوم ِ این مغازله ، حتی حاضر به متارکه با همسر قانونی و گذشتن از فرزندان ِ شده است . برای این حریف و در آیین این طایفه کشتار و جنگ هم مشروعیت ِ فقهی دارد ، هم راهکار علمی و هم ابزار لازم . تعارف ِ این حریف یک جمله است : بفرمائید جنگ !
استراتزی های ِ جنبش سبز
جنبش ِ سبز اگر بر سر سفره حریف حاضر شود و در زمین او بازی کند لگد کوب می شود ، پس باید استراتژی های خود را داشته باشد . بهترین شیوه برای خاموش کردن ِ آنها جلب ِ ماهرانه توجه مردم به چیزهای ِ دیگر است . هیچ گاه با آنها به خشونت رفتار نکنید ! تنها با روکردن ِ حقارت و خنده آوری ِ شان است که می شود بی آبرو و ضعیفشان کرد * .
استراتژی سکوت : این استراتژی نیازی به معرفی ندارد . جنبش ِ سبز همزادِ سکوت بوده است و با این استراتژی به خوبی آشناست . بسیاری از موفقیت ها و فراگیری های جنبش سبز ، از برکت ِ این استراتژی است . حریف از این استراتژی بسیار لطمه دیده است و تیدیل و تضعیف و فراموشی این استراتژی آرزوی ِ بزرگ اوست . در حال ِ حاضر هیچ آلترناتیو و یا شعار بهتری برای شکستن ِ سکوت در تجمعات بزرگ وجود ندارد . لذا شکستن ِ استراتژی سکوت ، بازی در میدان حریف است و اجبار به شنیدن ِ سخنان ِ حریف . حریفی که با زبان ِ گلوله و زندان و باتوم سخن می گوید .
استراتژی خنده : جنبش سبز باید آستانه خشم خود را بالا ببرد . خشم مقدمه ی خشونت است و خشونت خواسته حریف است . در اوج خشونت لبخندی می تواند بنیاد حریف را برکند . لبخند زدن و خندیدن و حتی مهربانی در مقابل ِ کسی که خشونت می ورزد سبب می شود تا فردِ خشن از رفتار خشونت آمیز ِ خود "احساس ِ بدی" داشته باشد . اما خشونت ِ متقابل و هتاکی و توهین سبب می شود تا فرد خشمگین ، از رفتار خشونت آمیز ِ خود احساس ِ بهتری داشته باشد و به آن تداوم ورزد و رفتار تند ِ خود را توجیه کند . هنگامی که حریف از شما گریه و یا خشونت و یا توهین می طلبد ، با سلاح ِ خنده می توان او را تضعیف کرد . به قول نیچه : آن کس که می خواهد از بنیاد بکشد ، خندان است . با خنده می کشند نه با خشم .
استراتژی ِ معذرت خواهی : ( یا تبری از گذشته ) : بر اساس ِ یک قانون ِ طبیعی ، انسان ها همه خطاکارند . معصوم انگاری انسان ها مقدمه خدا انگاری ِ انسان هاست . از طرفی دیگر ، انسان هایی که در عرصه سیاست فعالند به خاطر ماهیت ِ سیاست و خطاهای مهم تری مرتکب می شوند . تبری از خطا به معنای نفی خویشتن نیست به معنای نفی خطا است . معذرت خواهی ، حداقل کاری است که برای جبران خطا می توان انجام داد . معذرت خواهی ، انسان خدانگاری را متزلزل می کند . معذرت خواهی دل ها را نرم می کند و مخالفان را همراه می سازد . جنبش سبز تا کنون از جنبش ِ معذرت خواهی اندکی بهره برده است . اما ظرفیت ِ این استراتژی بسیار است و با بهره گیری کافی ، می تواند معجزه کند .تا کنون آیت الله منتظری ، عبدالکریم سروَ ش و عطالله مهاجرانی - اگر چه به تلویح - از نظریه ولایت فقیه و انقلاب ِ فرهنگی و کشتار 67 تبری جسته اند . این کافی نیست . استراتژی معذرت خواهی می تواند به جنبش ِ معذرت خواهی تبدیل شود و دامن ِ خاص و عام را بگیرد . بزرگان ِ جنبش از موسوی و خاتمی و کروبی و نوری و... مجال خوبی ! برای حضور در این بازی دارند . بچه های وبلاگستان هم می توانند به خوبی این جنبش را همراهی کنند و تقویت و تنفیذ این بازی می تواند به تقدس زدایی از قدرت کمک شایانی بکند و عاقبت به خیری را در دنیا و آخرت به همراه بیاورد .حتی تلاش برای همراه کردن هاشمی رفسنجانی به عنوان قدرتمند ترین شخص دهه های اول انقلاب می تواند زلزله ای در ارکان ِ استبداد ِ دینی ایجاد کند .
استراتژی بی اعتنایی ( یا بی اهمیت سازی ) : محصول منطقی ِ قدرت ، تغییر و تاثیر است و تغییر و تاثیر هم ، شایسته ِ توجه اند و این کاملا ً منطقی است . در عوض بی اهمیت سازی یک سازه منطقی نیست . بی اهمیت سازی در خصوص ِ قدرت ، یعنی کافی است تغییر و تاثیر ِ قدرت نادیه گرفته شود . یعنی اربابان ِ قدرت با بی اعتنایی روبرو شوند . حضورشان ، اعمالشان ، اخبارشان ، گفته هایشان ، سفرهایشان باید یا بی اعتنایی جنبشِ سبز روبرو شود ، تا طعم ِ قدرت در کام ِ آنها شیرین نباشد . حتی تجزیه و تحلیل رفتارها و گفتارهای آنان باید کم رنگ و بی اهمیت شود . باید فراموش شوند . حضور فلان وزیر نامشروع و یا فلان مسئول نامسئول در مجامع عمومی باید با بی اعتنایی و یا بی تو جهی روبرو شود . هو کردن محمد رضا شریفی نیا درسالن نمایش ، ترک کردن سالن سخنرانی جواد لاریجانی در آپی ام و درآوردن اشک ِ معاون ِ وزیر ارشاد ، شواهد ِ خوبی برای کارکردِ این استراتزِی هستند . این استراتژی باید آن قدر ادامه یابد و تقویت شود تا به سران قدرت و حتی خود ِ قدرت تسری یابد . این گونه محبوبیت ِ قدرت ِ نامشروع هم زایل می شود .
استراتژی خنثی سازی : خلاقیت و نبوغ و هنر در جنبش ِ سبز فراوان است . از این خلاقیت و توانایی و هنر باید در جهت ِ خنثی سازی استراتژی ها و خلاقیت های حریف استفاده شود تا "خنثی سازی " خود به یک استراتژی تبدیل شود . مثلا ً ظهور ِ "جنبش ِ سبز علوی " نه به لحاظ کمی و نه به لحاظ ِ کیفی خطری برای جنبش سبز محسوب نمی شود و در چارچوب ِ استراتژی خنثی سازی ، می تواند مانند یک فرصت ناب بهره برداری شود . به جای تحلیل مفهومِ موازی سازی و یادآوری سعید امامی و تقبیح تقلید و خوشحالی از این کشف بهتر است با استراتژی خنثی سازی از این گونه اعمال ِ حریف در جهت ِ مثبت بهره برداری شود . استراتژی خنثی سازی می تواندشامل بسیاری از اعمال حریف شود . بخصوص شامل ِ اخباری که هر از چند گاهی در صدر نامیمون ِ رسانه های ِ حریف قرار می گیرد . بی اعتنایی به خزعبلات ِ کیهان و دروغ های ِ ایرنا به جای ِ باز نشر آنها نمونه ای از توجه به استراتژی خنثی سازی است .
استراتژی نفرین : در کشوری مانند ِ ایران که نفوذ دین و ادعیه دینی و مناسکِ مذهبی فراوان است ، استراتژی نفرین می تواند چون یک استراتژی بومی مورد استفاده قرار گیرد . استفاده های حریف از مناسبات ِ مذهبی در منابر و روضه ها و مناسکات ِ مذهبی می تواند با "استراتژی نفرین " خنثی شود . ضمن آن که عنوان ِ این استراتژی می تواند خالق ِ ادبیات ِ جدیدی در دوران ِ اعتراض باشد و بانی ِ همراهی لایه های ِ سنتی – مذهبی را با جنبش سبز باشد . استفاده از تعبیر ِ "نفرین ِ ظالم " به جای عبارت " مرگ بر دیکتاتور " نمونه ای از کارکرد ِ این استراتژی است .
استراتژی ِ تکرار : خوشبختانه جنبش ِ سبز سرشار از بزرگان است و بابت ِ هنر و استعداد و خلاقیت بسیار غنی است . اما این غنا نباید استراتژی تکرار را از جنبش بگیرد . تکرار ِ یک استراتژی فعال و موثر می تواند آن را به فرهنگ ِ عمومی تبدیل کند و عدم ِ تکرار آن می تواند آن را کم تاثیر سازد . به جای آنکه هر روز اکسیون ها و تاکتیک های جدیدی را به جنبش سبز اعلام کنیم، باید استراتژی تکرار ، مشمول اکسیون های موفق شود . تکرار هر کدام از اکسیون های موفق خود یک استراتژی است . امیدوارم این استراتژی مورد توجه و عنایت ِ خلاقان ِ بزرگور کمپ های مختلف موج سبز قرار گیرد تا جنبش سبز نا سازگار نشود !
پرهیز از خطاهای ِ استراتژیک :
نوشته طولانی شده است و مجال برای پرداختن به اشتباهای استراتژیک کم شده است . اما ، از آنجا که این گونه خطاها معمولا توسط موثران و بزرگان ِ و فعالان ِ اصلی جنبش ِ سبز صورت می گیرد ، اشارتی می تواند به آنها کفایت کند . "تحلیل های مطبوعاتی " منحرف کننده در خصوص رفتار های خطای دولت ِ کودتا ، ناخواسته به دولت ِ کودتا مشروعیت می دهد . یعنی جنبش ِ سبز را به گفتمانی چون گفتمان ِ انتقادی توکلی و لاریجانی تقلیل می دهد . "مچ گیری " از رفتار های اقتصادی و سیاسی عوامل ِ دولتِ کودتا نه تنها به آنها مشروعیت ضمنی می دهد و زبان و افکار عمومی را آکنده می سازد بلکه فضای محدود ِ رسانه های جنبش ِ سبز را هم تسخیر می کند . "بازنشر " سوتی های کیهان و دروغ های ایرنا و مزخرفات ِ فلان نیوز ، هیچ کمکی به جنبش ِ سبز نمی کند ، بلکه اهداف ِ رسانه ای حریف را تامین و سیگنال های آن را تقویت می کند . "استراتژی دفاع" در شرایطی که بهترین دفاع حمله است ، حرکت ِ جنبش ِ سبز را کند می کند ، حتی کند تر از حد مطلوب و اما مهم تر از همه "افزایش خشونت " بهترین خدمتی است که می توان به حریف کرد و بدترین سمی است که می تواند قاتل ِ جنبش ِ سبز باشد . چنین مباد .
باری ، سیزدهم ِ آبان نشان داد :جنبش سبز وسیع تر شده است ، شعارها تند تر شده اند . حوصله مردم سر آمده است و نیروهای ضد شورش کلافه اند . در یک کلام سیزدهم آبان هشدار داد که جنبش سبز می تواند به انقلاب سبز و حتی انقلاب سرخ تغییر مسیر دهد و این هشدار برای تمام کسانی که ایران را دوست دارند و در آرزوی نابودی ایران نیستند ، جدی است . جنبش سبز باید به خود بیاید . چه باید کرد ؟
به زعم ِ نگارنده - که همه چیز را فلسفی - منطقی می بیند – پاسخ ساده است : تکرارِ اصل ِ مدارا ، بازشناسی ِ حریف ، اتخاذ ِ استراتژی های ِ سبز و پرهیز از خطاهای استراتژیک .
پی نوشت ها :
1. واژه استراتژی در این یادداشت ، گاهی ممکن است جایگزینی برای واژه تاکتیک باشد . من از این واژه به سیاق ِ نوشته های قبلی ام بهره گرفته ام .
2. * این تعبیر از "دانشنامه ی روشنگری فرانسه " است و من آن را از ترجمه محمد رضا نیکفر در منبع ذیل بر گرفته ام .
3. این یادداشت ملهم از باز خوانی سبز ِ ! کتاب ِ "درآمدی بر روشنگری " نوشته ی هوبرت شلایشرت است و در چند بند آن از عبارات ِ این کتاب بهره مند شده ام . باید درود بفرستم بر دکتر محمد رضا نیکفر برای ترجمه این کتاب .
به نقل از جنبش راه سبز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
شما مي توانيد با انتقادات يا پيشنهادات خود ما را در انجام كاري كه مي كنيم يعني اطلاع رساني ياري نمائيد .
با تشكر - فرداي ايران