با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!

آخرین اخبار

۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

بیانیه عاشورای موسوی؛ راه آخر پیش از فروپاشی، وبلاگ سيبستان

بی تردید بیانیه عاشورای موسوی را باید صدای عقلانیت در آشوب بی خردی و جهالت ارزیابی کرد همان آشوبی که طالبان داخلی با اعوان و انصارشان دارند به آن دامن می زنند. طالبان داخلی وسوسه ایستادن تا حذف اخرین مخالف را دارد و از اینکه خود را در موضع قدرت مخرب می بیند حسی شهوتناک دارد. می داند که پایان راه می تواند شکست کامل و نابودی اش باشد اما می خواهد به قیمت نابودی خودش هم که شده شما را نابود کند.
موسوی در برابر گروهی که از هر ادب و اخلاق و فضیلت و انصافی عبور کرده و در نمایشی کامل از لمپنیسم سیاسی فقط ریختن خون مخالف را فریاد می زند یکبار دیگر آرام و متین همه فضایل خویش و جنبش سبز را بر می شمارد و آنها را به بازی منصفانه دعوت می کند. او هم بهانه را از دست مردمخواران می گیرد و از همدستی با بیگانه و گروههای رسوا برائت می جوید و هم در برابر ایشان آینه ای می گذارد تا بدانند با کوفتن مردم و زیرکردن ایشان و بستن راه گفتگو راهی جز تند شدن حرکتها و شورش داخلی باقی نمی گذارند.
از گوشه و کنار می شنوم که این بیانیه نشانه خستگی موسوی یا سازش او با حاکمیت است. محسن رضایی هم با اعلامیه ای که داده است در همین خیال است. می گویند همین که رضایی به میدان آمده لابد نشانه این است که هاشمی هم پشت ماجرا ست. پس صحنه گردانی سازش کامل است. من ماجرا را طور دیگری می بینم.
اول باید گفت که سازش اسم اعظم سیاست ورزی است. سازش صدای عقلانیت است. آنهم وقتی شفاف صورت گیرد و با شرایطی مردم مدار. این در بیانیه موسوی هست و اصلا بد نیست. خود او گفته بود که اصل مبارزه نیست زندگی ست. این زندگی است که ادامه دارد. مبارزه برای بازکردن بند از دست و پای زندگی ست. نمی توان برای ابد جنگید. یکبار هشت سال بر این گمان بودیم و آخر هم ناچار شدیم سازش کنیم. این خطا را نباید تکرار کرد. باید راهی برای گفتگو باز گذاشت. پیش از آنکه دیر شود.
دوم اینکه اگر مقصود از سازش بند و بست با سران حاکم است این خطا و بی انصافی بزرگی است. کسی که در بیانیه اش آمادگی خود را برای شهادت اعلام می کند بر سر چه چیزی می خواهد سازش کرده باشد؟ کسی که حاضر است از حق خود بگذرد و بر حق مردم تکیه می کند چه سازشی می تواند کرده باشد؟ کسی که تمام خطاهای درشت طرف مقابل را رو در رو به او می گوید و پیامد روش جاهلانه و متفرعنانه اش را به او گوشزد می کند چه اعتباری در حریف می بیند که بخواهد چیزی از او بگیرد؟ کسی که یک جمله اش می تواند میلیونها نفر را به خیابان بریزد چه چیزی بالاتر از آن می خواهد تا سازش کند و این قدرت را وانهد؟ و کسی که در هفت ماه گذشته هر بار که سخن گفته است خردمندی و آهستگی و سنجیدگی خود را نشان داده است چرا باید یکباره خسته شده باشد و از پیگیری آنچه می خواهد دست بردارد؟
سازشکاری به معنای منفی آن نسبتی است که رقبا و حریفان موسوی می خواهند به او ببندند. آنها کافرانی اند که همه را به کیش خود می پندارند. می خواهند صورت موسوی را بیالایند و آبروی او بریزند تا سیرت او را پنهان کنند و تفاوت او را از حقارتی که خودشان هستند بپوشانند. یا دوستان تندروی هستند که جلوتر از رهبری جنبش می روند و ساده دلانه می خواهند تا آخر بایستند و دنبال انقلاب دیگری هستند.
من فکر می کنم باید به موسوی اعتماد داشت. هیچ دلیلی ندارد که رای اعتمادمان را از او پس بگیریم. او در این هفت ماهه ما را در رای اعتمادی که به او دادیم راسخ تر کرده است. اکنون باید به او اجازه دهیم بر اساس بهترین خرد ممکن موضوعات مذاکره ای را پیشنهاد کند.
همه 5 موضوعی که او برای خروج از بحران پیش می نهد ارزشمند است. او می خواهد حریف در برابر قدرت سبزها تن به اصلاح قانون انتخابات بدهد. همه زندانیان را آزاد کند و از ایشان اعاده حیثیت کند. آزادی نشر و رسانه را گردن نهد و مهمتر از همه قانونی بودن حق تجمع و اعتراض و تشکیل حزب و گروه را به رسمیت بشناسد. اینها بسیار مهم اند. او هوشیارانه تمام ایده های یک دولت مطلوب مردمی را در برابر حریف می گذارد. اگر او تن بدهد که چه بهتر و اگر نه حجت تمام است. او هنوز دارد در چارچوب اصلاح قدم بر می دارد.
ظاهرا بند اول راه حلی که او پیشنهاد می کند است که دوستانی را به گمان انداخته است یا کسانی را مثل محسن رضایی به هوس انداخته تا بیانیه را به نفع آنچه خود می خواهند مصادره کند. اما مفهوم بند اول دقیقا چیست؟
- میرحسین می گوید دولت به خودی خود اعتباری ندارد و حمایتهای رهبری است که آن را سرپا نگه داشته است. می گوید رهبر باید به عزیزکردگی دولت خاتمه دهد و اجازه دهد ساز و کار سیاسی تکلیف او را معین کند. موسوی می داند که به دلیل حمایت آشکار رهبر از دولت است که مجلس در مقابل دولت عاجز شده است و دستگاههای بازرسی و محاسباتی هم نمی توانند کار خود را پیش ببرند. او می خواهد این دولت در قد و قواره خودش در مقابل مجلس و دستگاه قضایی قرار گیرد. می خواهد رهبر کنار بنشیند و بگذارد دولت به محاسبه کشیده شود.
- میرحسین می خواهد چتر قدرت داشتن و پاسخگو نبودن رهبر شامل احمدی نژاد و آخرالزمانی ها نشود. میرحسین مشکل اصلی را در این می بیند که دولت کارگزار رهبر است و از مصونیت سیاسی برخوردار شده است. میرحسین می خواهد این مصونیت برداشته شود. معنای دیگر این حرکت این است که موسوی به رهبر می گوید باید دست از دخالت در امور اجرا بردارد و برود سلطنت اش را بکند. او به رهبر می گوید اگر می خواهد رهبری کند باید از زیر بال و پر در آوردن یک جناح خاص خودداری کند.
- موسوی بروشنی معتقد است، مثل همه ما، که این دولت دولتی بی کفایت است. او با درخواست پاسخگو شدن دولت و برداشته شدن حمایت رهبر از آن راه . را باز می کند که اهرم های قانونی برکناری دولت فعال شود. او در واقع می خواهد مساله را به جای خیابان در پارلمان حل و فصل کند. نتیجه یکی ست. اینکه او می گوید: «اگر دولت کارآمد و محق باشد خواهد توانست جواب مردم و و مجلس را بدهد و اگر بی کفایت و ناکارآمد بود مجلس و قوه قضائیه در چهارچوب قانون اساسی با او برخورد خواهند کرد»، معنای روشنی دارد. هم او و هم ما و هم هاشمی و لاریجانی و رضایی و دیگران می دانیم که دولت کارآمد و باکفایت نیست. او بسادگی می گوید رهبر دست از حمایت غیرمعمول از دولت بی کفایت بردارد تا تکلیف رئیس جمهوری انتصابی را مجلس مشخص کند. او برکناری احمدی نژاد را به دلیل عدم کفایت سیاسی پیشنهاد و پیش بینی می کند. امری که می تواند به یک انتخابات مجدد منتهی شود.
برای کسی چون موسوی که به قانون اساسی و ظرفیتهای معطل مانده آن متعهد است و قصد انقلاب ندارد این پیشنهادی هوشمندانه است. اگر این پیشنهاد در کنار چهار پیشنهاد دیگر او پذیرفته نشد آنگاه از برانداختن این نظام سیاسی چاره ای نخواهد بود. راه حل او مثل هر راه حل خوبی برنده-برنده است. مگر اینکه طرف مقابل بازی برد و باخت را انتخاب کند. ممکن است فکر کنید پذیرش این راه حل ها از طرف کسانی که سالهاست عامدانه بر طبل انحصارطلبی می کوبند غیرممکن است. اما به عنوان آخرین راه برای پرهیز از سنگین کردن هزینه ها بی گمان ارزش آزمون دارد.

اختصاصی جرس / شاگردان آیت الله دستغیب، مسجد قبا را باز پس گرفتند

شنبه, ۱۲ دی 

شورای تامین امنیت استان فارس، اعلام کرده بنا بر تصمیم مقامات عالی رتبه نظام این مسجد باید تخلیه شود

جنبش راه سبز (جرس): در پی اشغال مسجد قبا (آتشیها) در شیرازتوسط لباس شخصی ها،  بعد ازنماز جمعه 11دی ماه 1388 , پیروان و شاگردان آیت الله علی محمد دستغیب مسجد را مجددا از دست نیروهای مهاجم بازپس گرفته اند.
به گزارش خبرنگار جرس، شاگردان و پیروان آیت الله دستغیب در مسجد قبا مستقر شده اند تا از حملات مجدد گروه های فشار به مسجد جلوگیری نمایند.

بنا بر آخرین اخبار رسیده، شورای تامین امنیت استان فارس به افراد مستقردر مسجد اطلاع داده است که بنا بر تصمیم مقامات عالی رتبه نظام این مسجد باید تخلیه گردد اما آیت الله علی محمد دستغیب بر مقاومت افراد وعدم تحویل مسجد تاکید نموده اند.

اردوگاه کودتاچیان شلوغ است

اعلامیه ی شماره ی هفده میرحسین موسوی به تشدید اختلافات در میان جناح غالب منجر شده است. این جناح که بعد از تظاهرات بزرگ مردم در روز یکشنبه ی گذشته، در صدد یک دست کردن نیروی خود برای «سرکوب قاطعانه» مخالفین بود، بعد از انتشار این بیانیه، دوباره با واکنش هایی تردید آمیز در درون صفوفش مواجه شده است ...


اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
شنبه  ۱۲ دی ۱٣٨٨ -  ۲ ژانويه ۲۰۱۰

اخبار روز: ستاد فرماندهی کودتا، بعد از تظاهرات گسترده ی مردم در روز یکشنبه ی گذشته (عاشورا) تلاش های زیادی را به کار برد تا نیروهای مردد و متزلزل در صفوف جناح غالب را به «برخوردهای قاطع» با مخالفین راضی کند. چرخش در مواضع کسانی نظیر علی لاریجانی رئیس مجلس و محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام که به چرخش در سیاست های سایت تابناک منجر شد، نشان می داد فرماندهی کودتا، در تلاش خود برای قانع کردن طیف های «میانه رو» برای سرکوب خونین تر جنبش معترضان، به موفقیت های قایب توجهی دست یافته است.
در این شرایط انتشار بیانیه ی شماره ی هفدهم میرحسین موسوی، این سیاست را با مشکلات تازه ای مواجه کرد و نغمه های مخالف در اردوی «اصولگرایان» بار دیگر شنیده شد.

نخستین کسی که به استقبال بیانیه موسوی رفت، محسن رضایی بود که به رهبر حکومت نامه نوشت و بیانیه ی موسوی را فرصتی برای «تجدید وحدت» نامید. محسن رضایی در نامه ی خود خطاب به خامنه ای نوشت:
عقب‌نشینی آقای میر حسین موسوی از انکار دولت آقای احمدی‌نژاد و پیشنهاد سازنده ایشان به اینکه مجلس و قوه قضاییه به وظایف قانونی خود در قبال پاسخگو کردن دولت عمل کنند، هر چند دیر هنگام بود ولی می‌تواند سرآغاز یک حرکت وحدت بخش در جبهه معترضین با دیگران باشد.
صدور پیامی از سوی حضرتعالی و یا رهنمودهایی در یک سخنرانی، می‌تواند حرکت جدیدی که برای وحدت، همدلی، برادری، گذشت و ایثار در جامعه شروع شده را تقویت و استمرار بخشد تا هم کسانی که در جناح‌های سیاسی اشتباهاتی داشته‌اند از اشتباه خود برگردند و همکاری با یکدیگر را آغاز کنند و هم از شروع فعالیت افراط‌گرایان جلوگیری و دشمن کمین کرده را نا امید سازند.
از سوی دیگر، نشاط سیاسی جدیدی همراه با تقویتِ اعتماد عمومی برای سرعت بخشیدن به فعالیت‌ها و پیشرفت کشور و رسیدن به اهداف چشم انداز ایران ۱۴۰۴ به وجود آید و در ماه محرم امسال نیز، دیگر بار، مشابه محرم‌های دوران انقلاب و دفاع مقدس، فرهنگ عاشورایی در میان مردم و بزرگان کشور گسترش یابد.

نمی گذاریم جام زهر به رهبری بنوشانید!
موضع «وحدت جویانه» محسن رضایی با حملات سختی از طرف طرفداران دو آتشه ی کودتا روبرو شد. آن ها این موضع گیری را به «نوشیدن جام زهر» از سوی «رهبری» تعبیر کردند. چندین نماینده ی مجلس و همچنین «تشکل های دانشجویی» و سایت های افراطی مدافع «رهبری»، محسن رضایی را مورد انتقاد شدید قرار دادند.
از جمله ی منتقدین «پنج اتحادیه ی دانشجویی سراسر کشور» بودند که با صدور بیانیه ی مشترکی اعلام کردند «اجازه نوشاندن جام زهری دوباره [به رهبری] را نمی‌دهیم». در اعلامیه ی این تشکل ها آمده است: نامه دبیر مجمع تشخیص نظام به رهبری، تکرار سناریوی جام زهر هاشمی، موسوی و رضایی است.

دفاعیه ی سایت بازتاب از محسن رضایی نشان داد که اختلافات بیشتر از آن است که با این حملات، خاموش شود. این سایت در پاسخ به «هجمه»ها نوشت:
در چنین شرایطی است که رضایی و امثال وی ترجیح می دهند برای پایان دادن به کشمکشی که در آن نفع هیچ فرد و شخصی گنجانده نشده اقدامات لازم را به هر قیمت ممکن! انجام دهند.

«ذوق زدگی جمهوری اسلامی»
روزنامه ی جمهوری اسلامی از جمله روزنامه های وابسته به حکومت بود که با بیانیه ی میرحسین موسوی «برخورد مثبت» کرد و به انتشار بخش هایی از این بیانیه بدون توضیح و تفسیر پرداخت. این روزنامه تیتر خنثی ی «میرحسین موسوی مواضع خود را اعلام کرد» را به رنگ سبز مزین کرد و خشم خبرگزاری رسمی کودتا را برانگیخت.

ایرنا: جمهوری و ذوق زدگی از بیانیه موسوی
انتشار بخش هایی از بیانیه ی میرحسین موسوی در روزنامه ی جمهوری اسلامی، مورد انتقاد تند و تیز خبرگزاری ایرنا قرار گرفت. ایرنا روز شنبه در گزارشی نوشت: روزنامه جمهوری با چاپ گزیده هایی از بیانیه میرحسین موسوی تلاش های چند ماهه خود را برای تطهیر رفتارهای بیگانه پسند وی وارد مرحله جدیدی کرد.   
این گزارش می افزاید: روزنامه جمهوری اسلامی بخش هایی گزینشی از آخرین بیانیه میرحسین موسوی را با تیتری به رنگ سبز و همراه با عکس وی در صفحه سوم شماره روز شنبه چاپ کرد.
این روزنامه برای اثبات همراهی کامل خود با مواضع چهره محبوب اغتشاشگران روز عاشورای حسینی، نخستین جمله خبر خود از بیانیه موسوی را به تکرار تهمت همیشگی وی پیرامون خاشاک نامیدن معترضان به نتیجه انتخابات و اتهام جدید او مبنی بر مباح کردن خون عزاداران حسینی اختصاص داده است.
روزنامه جمهوری که شهرت قبلی خود را مدیون مواضع ضداستکباری است، بدون اشاره به حمایت تمام عیار سران دولت های سلطه جوی غرب، بازماندگان رژیم ستمشاهی و سران جریان نفاق از میرحسین موسوی، صرفاً به تکرار ادعاهای موسوی درمورد کارت تبریک نفرستادن برای روسای کشورهای بزرگ پرداخت.
 
«وطن امروز» به دامن مریم رجوی آویخت
در این میان، اقدام روزنامه ی وطن امروز که نزدیکی بسیاری به دولت احمدی نژاد دارد، از هر جهت قابل توجه بود. این روزنامه بزرگترین تیتر صفحه ی اول خود را به سخنان «مریم ابریشچمی رجوی» اختصاص داد و احتمالا برای ترساندن کسانی که در اردوگاه جناح غالب هنوز در مورد «برخورد قاطع» با سران فتنه دست دست می کنند، از قول او تیتر زد: «مریم ابریشمچی رجوی: همراه فرقه موسوی هستیم!»

با این حال به نظر می رسد دست به دامن مریم رجوی شدن و شبح جام زهر دیگری را در برابر رهبری قرار دادن، هیچ کدام نتوانسته است، وحدت موردنظر در صفوف حامیان «رهبری» را برای یک برخورد قاطعانه و بدون دردسر با «سران فتنه» فراهم آورد.

لزوم اطلاع رسانی شدید و همه جانبه برای رسوا کردن رسانه های حکومتی نزد معدود هوادارانش

افكار پراكنده : کاری که این روزها میشود گفت از هر حرکتی پرقدرت تر و موثر تر است لزوم اطلاع رسانی خصوصا از وقایع عاشورا برای معدود هوادارن حکومت است.
آنها اصلا نمی دانند چه اتفاقی افتاده است.
توسط فیلم و عکس های واقعی به همراه برنامه های تحریف شده و دروغ و شانتاژ رسانه های حکومتی که برنامه ای بیدار کننده می شود که به محض اینکه کسی ببینید و بفهمد که آنچه که به آن معتقد بوده اشتباه بوده است و در ذهنش به دروغ بودن رسانه های حکومتی حتی شک کند این کار به خوبی انجام شده است.البته با این کار به طور کامل دید آنها درست می شود و میفهمند واقعیت چیست.این برای پیوستن به جنبش سبز یک جرقه است
چیزی که وجود دارد قابل پنهان شدن نیست ولی چیزی که وجود ندارد به راحتی می شود در مورد آن شانتاژ کرد.
پس مردم یک قدم همیشه جلوتر از حکومت هستند.چرا که سند واقعیت در دست مردم است.
اینکه برنامه های خود سیمای حکومت ضبط شود و در کنار تصاویر واقعی گنجانده شود بسیار تاثیر گذار است و به خوبی روشنگرانه است .

رفيق كلان شهري


تا ابديت جاري : تو در خيابان‌ها داري از ته دل كتك مي‌خوري و من از ته دل دارم اخبار كتك خوردنت را دنبال مي‌كنم.
زير ماشين مي‌روي، هدف تيرهاي ساچمه‌اي و مرمي‌دار و هزار كوفت و زهر مار ديگر مي‌شوی، باز من دارم اخبار را دنبال مي‌كنم.
تو داري دهن نيروهاي سركوبگر را صاف مي‌كني، باز من دارم اخبار را دنبال مي‌كنم.
تو داري براي زندگي خودت و امسال خودت مي‌جنگي و من...
گُه خوردم رفيق! گُه خوردم رفتم سربازي!!!

پي‌نوشت:
همه‌ي ما به خيلي چيزها فكر مي‌كنيم. افكاري كه بعضي رو با صداي بلند اعلام مي‌كنيم و بعضي هم رازها مگو هستند.
نمي‌تونم از لذت كه زير پوستم ريشه مي‌گيره وقتي به آزادي فكر مي‌كنم جلوگيري كنم. اما كار زيباي تو نبايد روي ترازوي نتيجه قرار بگيره!
هر يه دونه «مرگ بر ديكتاتوري» كه تو با شهامت تو خيابون‌هاي شهرت فرياد زدي يك نتيجه و يك فرجام بود براي زندگي نكبت و كپك زده‌ي ما!
زنده باد تو...

دیدار مهدی کروبی و میرحسین موسوی

تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۸۸
جنبش راه سبز (جرس): دقایقی پیش مهدی کروبی به دیدار خانواده شهید سید علی موسوی، خواهرزاده مهندس میرحسین موسوی رفت.
در این دیدار یک ساعته که میرحسین موسوی نیز حضور داشت، مهدی کروبی در سخنانی شهادت این عزیز را فاجعه ای بزرگ نامید و افزود:شهادت آن شهید بزرگوار در چنین روزی، نشان داد که دشمنان حق و آزادی تا بدانجا پیش رفته اند و از باده قدرت چنان مست شده اند که دیگر حرمتی نیز برای عاشورا و عزاداران حسینی قائل نیستند.
سحام نیوز خبر داده است که در ادامه مهدی کروبی و میرحسین موسوی دقایقی نیز پیرامون برخی مسائل از جمله بیانیه روز گذشته مهندس موسوی به گفتگو پرداختند.
مشروح کامل این دیدار در خبرهای تکمیلی خواهد آمد.

ابراهيم نبوي : رهبران بزرگ، رهبران کوچک

تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۸۸
پس از سرکوب شدید عاشورای 88، چند تن از رهبران جنبش سبز که بیرون از ایران زندگی می کنند، به نمایندگی از رهبران جنبش، خواستار افزایش فشار از سوی مردم به حاکمیت و اعمالی مانند اعتصابات گسترده و فشار به حکومت تا سقوط آن شدند، دو روز بعد، بیانیه میرحسین موسوی خواستهای پنجگانه وی را برای خروج از بن بست پیشنهاد کرد. میرحسین موسوی در حالی این بیانیه را منتشر کرد که سه تن از اصلی ترین یارانش دستگیر شده، خواهرزاده اش کشته شده بود و خود دائما به دستگیری و حتی اعدام تهدید می شد و می شود. مقایسه این دو شیوه برخورد نشان می دهد که:

اول، دو دیدگاه در جنبش وجود دارد، برخی برآنند که باید جنبش را رادیکالیزه کرد و تا سرحد سقوط حکومت پیش رفت و به سقوط حکومت به عنوان دستاورد جنبش برای تغییر نگاه کرد، اما برخی دیگر، از جمله میرحسین موسوی معتقدند که باید هزینه پرداخت شده توسط جنبش اجتماعی به یک نتیجه مشهود تبدیل شود و پس از وادار کردن حکومت به عقب نشینی، جنبش را ادامه داد. دیدگاه اول نگاهی انقلابی و سنتی و پوپولیستی به جنبش دارد، هیجان زده و عوامگراست و نگاه دوم، نگاهی سیاستمدارانه دارد و نتیجه گراست. نگاه اول می خواهد بسرعت به نتیجه برسد و از راههای میانبر استفاده کند و در نتیجه خشونت را با خشونت پاسخ بگوید، اما نگاه دوم ارزش زمان را می داند و معتقد است زمان به نفع جنبش است، به همین دلیل باید با ایجاد سرعت گیرهای مناسب، مسیر درست را پیش پای جنبش نهاد.

دوم، از همان روز اول دو دیدگاه در جنبش وجود داشت، دیدگاه اول، به راههای اساسی و قطعی فکر می کرد، و گروه دوم به راههای ممکن و مقدور. گروه اول چون در داخل کشور زندگی می کرد، می دانست و می داند که راههای قطعی و ناممکن به دلیل دشواری و بخصوص خشونت آمیز بودن آن جنبش را رادیکالیزه کرده و در نتیجه بدنه اجتماعی آن را کوچک می کند، اما گروه دوم، با مشابه سازی انقلاب سعی می کند تصور کند که راه حل خشونت آمیز آیت الله خمینی در زمستان 57 حالا هم داروی خوبی برای بیماری ماست. این مشابه سازی بدون توجه به تغییر تاریخ و مختصات ارتباطی عملا بی نتیجه است.

سوم، جنبش سبز یک جنبش تعریف شده و مشخص است، این جنبش خصوصیاتی دارد که براساس زندگی مردم داخل کشور، مشخص شده است. خصوصیاتی از قبیل مبارزه در حین زندگی، اجتناب از خشونت برای کشاندن همه مردم به اعتراض، اهل سازش و گفتگو بودن و استفاده از کلیه راههای ممکن برای نتیجه گیری از اعتراضات، تلاش برای بهبود شرایط و نه دشوار کردن آن و خصوصیاتی دیگر که جنبش را سبز و زیبا و انسانی و ممکن می کند. کسانی می توانند رهبر این جنبش باشند که " سبز" بودن جنبش را در محاسبات خود لحاظ کنند، وگرنه تبدیل خشم مردم به یک جنبش کور از هر سخنور دارای رسانه ای برمی آید. به همین لحاظ است که جنبش سبز باید سبز بماند. این نه یک دستور تشکیلاتی، بلکه یک واقعیت اجتناب ناپذیر است. جنبش سبز در مدرسه خیابانی خود موفق به کشف فرمول های جادویی پیروزی بر دیکتاتوری شده است. ما نمی توانیم به دلیل امیال شخصی یا تجربه های آشنا، این تجربه های ملی و بی نظیر را رها کنیم و فرمول تازه ای را به جنبش تحمیل کنیم. نکته این که وقتی موسوی یا کروبی در شرایط سخت رهبری پیشنهادی می دهند، این پیشنهاد برآمده از شرایط درون جنبش است، طبیعی است که این شرایط با شرایط رهبرانی که صادقانه سعی می کنند تا راههای سریع و ناممکن را پیشنهاد کنند، تعارض پیدا می کند. در چنین تعارضی حق با بچه های داخل است.
چهارم، انقلاب مرده است. تا آنجا که من می دانم انقلاب ایران آخرین انقلابی بود که توانست با شیوه انقلاب های سنتی به نتیجه برسد. کنکاش در واقعیت این انقلاب نیز نشان می دهد که حتی اگر انقلابات سنتی هم ممکن بودند، حداقل نتیجه انقلاب 57 نتیجه ای نبود و نیست که ما را به تکرار آن ترغیب کند. پس بر سر قبری که جنازه ای در آن نیست، شیون نکنیم. حالا عصر انقلابات مخملی است، نامش را هر چه می خواهید بنامید، مخملی، مسالمت آمیز، رنگین، مردمی، یا هر چیزی دیگر. نه لازم است ساختمان تلویزیون را فتح کنیم، نه ارتش را در جنگ خیابانی شکست دهیم؛ جنگ بر سر مشروعیت و مقبولیت است. ما تلاش می کنیم تا با فریادهای " الله اکبر" و " مرگ بر دیکتاتور" و نمایش تصاویر میلیونی مان ثابت کنیم اکثریت مردم با ما هستند، آنها هم سعی می کنند جلوی تشکیل جمعیت میلیونی ما را بگیرند و از طرف دیگر با به خیابان کشیدن هواداران خود و خریدن افرادی مشکوک که چهره شان داد می زند که از حامیان حکومت نیستند، و با استفاده از چندین شبکه تلویزیونی و صدها روزنامه و میلیاردها دلار، دهها هزار نفر را به خیابان بیاورند و با ترفندهای مختلف این دهها هزار را صدها هزار معرفی کنند و نتیجه بگیرند که ملت حامی حکومت و ولایت است، از سویی ما روز به روز بیشتر حساس و گاهی خسته می شویم و از طرف دیگر دائما در جبهه حامیان حکومت شکاف می افتد. سرانجام روزی خواهد رسید که حکومت بپذیرد که گریزی از به رسمیت شناختن مخالفان خود که اکثر مردم هستند، ندارد. در آنجاست که نقطه بحرانی آغاز می شود، حکومت یا باید بکشد و بزند و زندانی کند و طرفی نبندد، یا به دنبال راهی برای خروج از بحران بگردد، در آن روز ما باید به مذاکره فکر کنیم. مهم نیست که آنها فریاد می زنند موسوی اعدام باید گردد، مهم این است که آنها شهامت این کار را ندارند. مهم این است که آنها خودشان می دانند که حاصل خشونت برای آنان کاهش روزافزون حامیان و ریزش روزافزون نیروهای حکومتی است. سرکوبگران سرانجام خسته می شوند، چرا که آنان خود می دانند که حافظان دروغ اند و ما دائما قدرتمندتر می شویم، چون ما می دانیم که اکثریت با ماست. در چنین فضا- زمانی، ما باید آماده مذاکره باشیم. در آن زمان مردم مثل ببری که محافظ توله هایش است، با چشمانی نگران و خشمگین منتظر می ماند، اما رهبران پشت میز مذاکره می نشینند. پنج اصلی که میرحسین موسوی در بیانیه آخر خود آورده است، بخش وسیعی از خواسته ماست. ما برای رسیدن به این خواسته ها می جنگیم. این خواسته ها یعنی اهداف جنبش مدنی، ممکن است همه خواسته های نهایی ما این نباشد، اما این یک آغاز بزرگ است، پس آغاز می کنیم.

پنجم: ظهور رهبران مفید موضوع اصلی جنبش ماست. رهبران پوپولیست کسانی هستند که خوب شعار می دهند و خوب حرف می زنند، اما رهبران مفید کسانی هستند که می توانند با حامیان خود ارتباط درست برقرار کنند، با استفاده از سرمایه اجتماعی ملت، وارد مذاکره شوند و در حالی که اطراف شان را دهها قاتل نظامی گرفته است، با اعتماد به قدرت ملت، خواسته های شان را بگویند و پیش بروند. آنها در سخت ترین شرایط خشمگین نیستند و در دشوارترین وضعیت نگرانی شان را نشان نمی دهند. آنها خود را مسوول حفظ جان حامیان شان می دانند و می خواهند که حرکت مردم به پیش برود. رهبران مفید کارشان شناختن لحظات جنبش و پیش بردن آن است. آنان می خواهند نتیجه زحمات مردم گرفته شود. ما بیش از هر چیز به رهبران مفید نیاز داریم، افرادی که بتوانند هم در انبوه جمعیت مردم حاضر شوند و هم با اعتماد به نفس وارد اتاق رهبران دیکتاتور بشوند. آنها می توانند اسلحه محافظان را کنار بزنند، به چشمان دیکتاتور خیره بشوند و بگویند که من آماده مذاکره ام، آنها بدون اینکه صدایشان بلرزد خود را نماینده مردم می دانند و از شنیدن عربده مرگ بر موسوی و مرگ بر خاتمی که از جمعیت مزدوران برمی خیزد نمی ترسند. آنها آماده بخشیدن و آماده گرفتن حق مردم اند و همه این قدرت را به اعتماد مردم می کنند.

ششم: در سال 1357 شاپور بختیار راهی میانه را به مردم و حکومت عرضه کرد. او که سالها در داخل کشور زندگی کرده بود و رنج کشیده بود و از جنس حکومت نبود، برای حفظ کشور پذیرفت که دولتی تشکیل دهد تا حافظ کیان ایران زمین شود. او با رهبران دینی و ملی مذاکراتی کرده بود و با حکومت نیز، اما مردمی که تا چند ماه قبل او را از خود می دانستند، او را از خود راندند و راه حل انقلابیون خارج نشین، به نمایندگی آیت الله خمینی، بنی صدر، یزدی، شاملو، کمونیست ها، مجاهدین خلق، و عامه مردم را انتخاب کردند. حالا سی سال از آن تاریخ گذشته است. متوسط سنی معترضان به حکومت ده سالی بالاتر از آن زمان است و سیاستمداران، پخته تر و داناتر شده اند، سازش برای رسیدن به وضعی معقول و ممکن، امروز تابوی مردم نیست. حالا روز امتحان است، امتحان حکومتی که یک انقلاب را پس می زند تا دولت را تحویل مردم بدهد، امتحان سیاستمدارانی که سی سال مصیبت را تحمل کردند بخاطر آن " نه" بی دلیل که به آن مرد سیاست گفته بودند، امتحان مردمی که خواسته های ممکن را نخواستند تا به همه چیز برسند، اما نه تنها همه چیز را به دست نیاوردند، بلکه بسیاری از آنچه را داشتند از دست دادند و امتحان جهانی که می توانست راهی عاقلانه برای منطقه حساس خاورمیانه را انتخاب کند، اما آنها نیز علیرغم گفته های کسانی چون دیوید اوئن و کی سینجر تسلیم خواسته های پوپولیستی مردم شدند. اما تفاوت بزرگ این است که آن روز بختیار یک حکومت نسبتا معتدل را به مردمی پیشنهاد کرد که او را یک شبه از فرشته نجات به نوکری بی اختیار تبدیل کردند و حالا میرحسین موسوی دارد راه حلی ممکن را به حکومتی و مردمی پیشنهاد می کند که تقسیم منطقی قدرت میان مردمان را ممکن است به توهم ماندن حکومت اسلامی یا حکومت مطلقا دموکرات ترجیح دهند. امروز روز انتخاب است، حکومتی ممکن است بخاطر یک انتخاب غلط نابودی کامل خود و یک کشور را انتخاب کند، یا مردمی برای رسیدن به همه چیز، نود درصد آنچه می خواهند را از دست بدهند. من پیشنهاد موسوی را یک راه حل منطقی و مهم می دانم و آن را می ستایم.

هفتم: میرحسین موسوی با آخرین بیانیه خود نشان داد که یک رهبر عملگرا، دانا، خردمند و شجاع است. او توانایی عبور دادن ما را از شرایط کنونی دارد. مهم نیست که پیشنهاد او فردا توسط حکومت رد بشود، پیشنهادات موسوی اصلی ترین خواسته های ماست، بی آنکه کل حکومت را انکار کند. او یک راه ممکن را عرضه کرده است. باید از او حمایت کرد تا بماند و باید دانست که اپوزیسیون به معنای واقعی آن، فقط وقتی می تواند راههای معقول و ممکن را پیشنهاد کند که پایش بر خاک ایران باشد و خطرات زندگی مردم در ایرانی که گرفتار دیکتاتوری است بفهمد.

نامه سرگشاده عزت الله سحابی به مردم ایران

تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۸۸
جنبش راه سبز (جرس): عزت الله سحابی در نامه ای سرگشاده ، خطاب به مردم ایران اعلام کرد: هرگونه حرکت جنبش فعلی به سمت خشونت، به ضرر ایران، مردمان آن و خود جنبش سبز است.
وی با تاکید بر اینکه نباید به شبیه سازی حوادث کنونی ایران با دوران انقلاب پرداخت، تصریح کرده است: نه سال 42 است که حکومت بتواند جنبش اعتراض مسالمت آمیز مردم را سرکوب و نابود کند و نه سال 56 است که مردم و جامعه از یک سو و دولت و حاکمیت از سوی دیگر در شرایط یک انقلاب قرار داشته باشند.
متن کامل نامه عزت الله سحابی که نسخه ای از آن در اختیار سایت جرس قرار گرفته بدین شرح است:
به نام خدا
تجربه‌های تاریخی‌مان را فراموش نکنیم
خدمت همه هموطنانم در خارج از کشور سلام و عرض ارادت و برای همه آرزوی سلامت و موفقیت روزافزون دارم. ای کاش شرایطی فراهم بود که شما سرمایه های ملی کشور همه توان، انرژی و سرمایه مادی و معنویتان را برای همین مرز و بوم و مردم رنجکشیدهاش صرف میکردید. اما همین که بسیاریتان علیرغم مهاجرت در سالهای دور یا نزدیک، هم چنان درد وطن و مردم دارید و سرنوشت و حوادث ایران را دنبال میکنید باعث خوشحالی و تقدیر است. آنچه برادر پیرتان را وادار به نوشتن این سطور می‌کند شرایط خاصی است که در آن به سر می‌بریم و به علت تحت فشار بودن و آزاد نبودن رسانه‌های داخلی، شما هموطنان خارج از کشور، هر یک کم و بیش، نقش مهمی در اطلاع‌رسانی و احیانا طرح و بازگویی تحلیل‌هایتان از طریق رسانه‌های خارجی دارید.
در همین رابطه، بی‌هیچ مقدمه‌ای ذکر دو نکته را ضروری می‌دانم. از بنده هم بپذیرید که اگر حرفی می‌زنم، همان طور که به آقای خاتمی نیز عرض کرده‌ام اولویت اولم «ایران» است نه مسئله نظام و حاکمیت غالب. بنده هم سال‌ها و شاید ماه‌های آخر عمرم را طی می‌کنم و دیگر شائبه رد یا حفظ قدرت بنا به مصلحت‌های فردی و احیانا قدرت‌طلبانه برایم منتفی است. اما آن دو نکته:

الف – با توجه به وضعیت خاصی که کشور ما در آن به سر می‌برد و پس از انتخابات پرمسئله آن یک جنبش اعتراضی از مردم و نخبگان ناراضی و معترض بر نتایج انتخابات (و هم چنین اوضاع مملکت و رفتارها و سیاست‌های حاکمیت، به ویژه در چند ساله اخیر)، شکل گرفته است؛ اینک بیم و امیدهایی بر سر راه این حرکت قرار دارد. یکی از آنها سوق یافتن این حرکت مدنی و مسالمت‌آمیز به سمت تندی و خشونت است. در این مورد کلیه افراد باتجربه و علاقه‌مندان به مردم و وطن ابراز هشدار و نگرانی کرده‌اند. از شماها نیز همین توقع می‌رود. بنده بارها گفته‌ام که در این مسئله حاکمیت و جناح غالب متجاوز اصلی است و در طول تاریخ هم همیشه این حاکمیت‌های استبدادی هستند که مردم و جنبش‌های مردمی را به صورت واکنشی به سمت تند و رادیکالیزه شدن پیش می‌رانند. این مسئله در همه جای دنیا مصداق دارد.
الان هم متأسفانه آقایان سخت ایستاده‌اند و حاضر نیستند این جنبش خودجوش مردمی را به رسمیت بشناسند و یا در برابر آن مصلحت‌اندیشی کنند و اگر دل‌شان به حال ایران نمی‌سوزد لااقل به حال بقای حاکمیت‌ خود بسوزد. بنابراین فعلا از این که آن جناح به حرف‌های معقول و مشفقانه گوش دهد، مأیوسیم. اما از این طرف انتظار می‌رود که به نصایح و هشدارها توجه کنند. هر گونه حرکت جنبش فعلی، به سمت خشونت به ضرر ایران، مردمان آن و خود جنبش سبز است. چرا که وقتی حرکت خشونت‌آمیز شود، جناح غالب و قاهر دست بالا را خواهد داشت و آنها برنده بازی خشونت خواهند بود. به علاوه آنکه آنها بهانه‌ها و دستاویزهایی دست‌شان می‌افتد تا بتوانند علیه جنبش مردم سمپاشی کنند و صف در هم ریخته خود را (چه در بین روحانیون و مراجع و چه در بین اصول‌گرایان منتقد و ناراضی و چه برخی مردم سنتی مذهبی) متحد و منسجم سازند. این امر باعث انسجام طرف مقابل و برعکس ایجاد تشتت و اختلاف در صف جنبش که بخش اعظمی از آن مخالف تندروی هستند خواهد شد. اما بالاتر از آن، بر فرض خشونت به پیروزی هم منجر شود، تجربه تاریخ جهان و خود ایران نشان داده است که خشونت عواقب مثبتی ندارد و آنها که با خشونت پیروز می‌شوند خود وقتی حاکم می‌شوند دست به سرکوب و خشونت و حذف مخالفان و منتقدان می‌زنند و این دور باطل هم‌چنان ادامه پیدا می‌کند.

این نکته را هم بیفزایم که افراد و جناح‌های تندرو در حاکمیت اکنون خود طالب خشونت‌آمیز شدن اعتراضات هستند تا راحت‌تر بتوانند آن را سرکوب کنند. آنها با تحلیل‌های ساده‌انگارانه‌ای فکر می‌کنند اکثر مردم بینابینی و بی‌طرف‌اند و یک اقلیت طرفدار حکومت و یک اقلیت کوچک‌تر معارض و مبارز با آن‌اند. و آنها باید با اعمال خشونت نگذارند آن اکثریت وسیع بینابینی به این‌ها بپیوندند. دوستان عزیز پا در تله خشونت افراطیون سرکوب‌گر نگذارید. عده‌ای از نظامی‌ها، مثل پزشکان جراحی‌اند که عادت کرده‌اند که برای هر بیماری راه حل جراحی دهند. آنها الان دارند همین نسخه را برای برخورد با مردم معترض می‌پیچند.

ب – نکته دوم هم این است که اینک نباید به هیچ وجه به شبیه‌سازی حوادث کنونی ایران با دوران انقلاب پرداخت. افراد آگاه و ناظران باتجربه و عمق‌نگر به خوبی می‌دانند که الان نه سال 42 است که حاکمیت بتواند جنبش اعتراض مسالمت‌آمیز مردم را سرکوب و نابود کند و نه سال 56 است که مردم و جامعه از یک سو و دولت و حاکمیت از سوی دیگر در شرایط یک انقلاب قرار داشته باشند. بنابراین دوستان عزیز نصیحت و انذار و هشدار این برادر پیرتان را بپذیرید و در آن تأمل کنید که نباید با دادن تحلیل‌های تند و اغراق‌آمیز و احساسی بر تنور احساسات آتش بریزید و حرف‌ها و کارهای بی‌پشتوانه را تشویق کنید. تند کردن خواسته‌ها و شعارها با شبیه‌سازی‌های نادرست با دوران انقلاب دومین نگرانی بنده است. عزیزان من انقلاب در ایران فعلی، نه شدنی است و نه درست. تجربه حرکت و مواضع قانونی و مسالمت‌جوی دکتر مصدق در دوران نهضت ملی و حتی در بیدادگاهی که او را محاکمه می‌کرد و نظرات و تجربه مهندس بازرگان در دوران انقلاب و تجربه همگی ما در سی ساله اخیر نشان داده است که حرکت مطالبه‌محور و تدریجی و رفتارها و خواسته‌های معقول و معتدل نتایج بهتر و ماندگارتری باقی می‌گذارد. اما در دوره دکتر مصدق، عده‌ای با تندروی و طرح شعار جمهوریت و یا پایین کشیدن مجسمه‌های شاه در برخی میادین و نظایر آن، جناح مقابل را متحد و عصبانی و مصمم کردند و یا نصایح بازرگان کمتر به گوش فعالان سیاسی آن روز نشست و در هر دو مورد نیز ما بهای سنگینی برای بی‌توجهی به تجارب معقول و منطقی و تسلیم احساس شدن خود پرداخته‌ایم.

از طرف دیگر هر انقلاب فرضی مستلزم دو قطبی کردن جامعه است. دوستان عزیز همه قبول داریم که جامعه ایران جامعه متکثری است، از مذهبی شدیدا سنتی تا بی‌مذهب. از راست و محافظه‌کار تا چپ و معترض. عزیزان دقت داشته باشید همین دولتی که با وضع آن چنانی مجددا به کرسی نشست به هر حال در ایران صاحب چند میلیون رأی است. تشدید حرکات و مطالبات عمل نادرستی است که جامعه ایران و نیروهای مختلف ذی‌نفوذ و مرجع را در آن دچار تعارض دوقطبی می‌کند. امروزه نباید با رادیکالیزه کردن شعارها، برخی از روحانیون و مراجع مذهبی و نیز اصول‌گراهای منتقد و نیز برخی از بخش‌های جامعه سنتی را به سمت جناح غالب راند. از سویی همه می‌دانیم که جنبش سبز، جنبش متکثری است که تند کردن شعارها و خواسته‌ها عملا باعث انسجام جناح مقابل و برعکس ایجاد تردید و تشتت در درون این جنبش خواهد شد.

هموطنانی که در خارج از کشور به سر می برند از این نظر در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. چون طبع زندگی در خارج، کم و بیش، «ذهنی» شدن تدریجی روی شرایط داخلی کشور است. هم چنین به لحاظ روانی بسیاری از ایرانیان وطن‌دوست و ملی که درد ایران و زاد و بوم‌شان را دارند، معمولا دلشان برای بازگشت به کشور بیشتر می‌تپد و همین امر آنها را عجول و «شتاب‌زده» می‌کند. هم چنین متأسفانه برخی افراد نیز به لحاظ شخصی و شخصیتی دنبال «موقعیت‌طلبی»‌ها و جایگاه‌طلبی‌های فردی‌شان هستند و همین امر خصیصه شتابناکی آنها را بیشتر تشدید می‌کند. عده‌ای نیز هستند که به علت سوابق سلطنت‌طلبی و یا دیگر سوابق، عصبانیت و نفرت شدیدی از اصل انقلاب و یا از جمهوری اسلامی دارند. مجموعه این عوامل (ذهنی شدن، عجله، جایگاه‌طلبی، نفرت و عصبانیت و...)، خود محرک‌هایی می‌شود برای تند کردن دور حوادث و برخورد احساسی و غیرمنطقی با آن و هر دم بالا بردن سطح مطالبات و شعارها، بویژه با شبیه‌سازی دوران کنونی با مقطع انقلاب سال 57.

من به ویژه باید برای هموطنان ایران و مردم دوست‌مان در خارج از کشور که نگاه و درد ملی دارند، و بنا به تجربه تاریخی به سیاست‌ها و عوامل و مقاصد و رفتارهای بیگانگان همواره با تردید و شک می‌نگرند، و خود آرزوی سربلندی و استقلال و آزادی و رفاه و توسعه و عدالت برای ایران و ایرانیان را دارند؛ تأکید کنم که دوستان عزیز مسائل عملی سیاسی را نه صرفا بر مبنای «حقیقت» بلکه بر مبنای «موفقیت» باید سنجید. «حقیقت» شاخص عرصه اندیشه و عقل نظری است و عمل «موفقیت‌آمیز» شاخص سنجش عرصه عمل و استراتژی. مردم معترض و بویژه جوانان ایران «حق» دارند که از سرسختی، سرکوب و توهین و تحقیر مقامات و رسانه‌های دولتی در رابطه با خواسته‌ها و حرکت مدنی و مسالمت‌آمیزشان ناراضی و عصبانی باشند و در ذهن حقیقت‌جوی خود بر راه حل‌های رفع مشکل و موانع پیش رو بیندیشند.
اما خیلی حرف‌ها ممکن است حق و «حقیقت» باشد، اما عمل سیاسی و استراتژیک نه صرفا بر اساس حقیقت بلکه بر اساس قدرت، مصلحت و تناسب قوای اجتماعی صورت می‌گیرد. بنابراین در این رابطه از بنده بپذیرید که حتی اگر انقلاب به نفع ایران و مردمانش باشد (که در آن بسیار تردید وجود دارد)، اینک در ایران، اگر ما با آن به صورت احساسی و اغراق‌آمیز برخورد نکنیم، شرایط انقلاب نیست. مهم‌تر از همه این که سعادت ملت ایران اقتضاء می‌کند روش‌ها و مطالبات جنبش سبز به گونه‌ای باشد که در افق پیش روی آن جا برای همه ایرانیان، بدون هر گونه حرکت تقابلی و تعارضی و قطبی، باز باشد. هر حرکت و مطالبه و شعار ما باید بر همبستگی ملی و نیز بر انسجام جبهه سبز بیفزاید و از تشدید قدرت و انسجام جناح معارض با خواسته‌های به حق‌ جنبش (و رفتارهای جناح مقابل که منافع ملی و موجودیت سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ما را روز به روز تخریب می‌کند) بکاهد و در کل در حد توان و تحمل افراد و نیروهای حامل و موثر و دخیل در جنبش باشد. دوستان گرامی هرگونه برخورد «تندش کن، لنگش کن»، بویژه از راه دور، ما را به سمتی می‌برد که دودش به چشم همه خواهد رفت. من ضمن اذعان و تأکید مجدد بر اینکه سیاست‌های حاکمیت باعث تشدید شعارها و خواسته‌ها می‌شود اما باید همان گونه که اخیرا در مصاحبه‌ای اشاره کردم به همه دوستان و بویژه جوانان عزیز بگویم که همیشه ایثار و فداکاری این نیست که انسان آماده چوب خوردن و حتی گلوله خوردن در راه آزادی و استقلال و... باشد، اینها هم گاه لازم است، اما همه عزیزان باید بدانند که گاه تحمل حرکت تدریجی از گلوله خوردن هم سخت‌تر است. گاه انسان در یک لحظه گلوله می‌خورد و از این اوضاع راحت می‌شود. اما اگر بخواهد چند سال تحمل ناملایمات را بکند تا در مبارزه سیاسی‌اش منطقی و آرام باشد و در برابر تهمت‌ها و افتراها و سرکوب‌ها و حبس‌ها خویشتن داری نماید، این هم خود یک نوع فداکاری و ایثار است. شاید هم سخت‌تر باشد. دوستان عزیز، پس از سهم عمده و اصلی جناح غالب و تندرو حاکمیت در برخورد با اصلاحات (و اینک جنبش سبز) و ناکار کردن آن، در این سوی صف نیز اگر بسیاری از شما به نقد بزرگان اصلاحات به خاطر فرصت‌سوزی و کوتاه آمدن و یا به اصطلاح راست‌روی در «حرکت از بالا»ی اصلاحات می‌پردازید، در «حرکت از پایین» نیز هرگونه چپ‌روی می‌تواند آثار مشابهی در ناتمام و ناکام گذاشتن حرکات و مبارزات داشته باشد. خطاهای سیاسی، محاسباتی و استراتژیک، چه فردی و چه جمعی، چه در بالا و چه در پایین، چه راست‌روی و چه چپ‌روی؛ روزی در محکمه وجدان خود افراد، حافظه تاریخی مردم و بالاتر از آن در پیشگاه خداوند قابل نقد و پاسخ‌گویی و حسابرسی است.

بنابراین خواهران و برادرانم تقاضای بنده را بپذیرید و بر احساسات، روحیات و دغدغه‌های فردی‌تان، به خاطر خدا و مردم، غلبه کرده و آنها را به نفع یک حرکت منطقی و تدریجی کنترل کنید. به خصوص جوانان عزیز میهنم، با همه حقی که در عصبانی و احساساتی شدن در زیر فشارها و سرکوب‌ها و دروغ‌ها و تهمت‌ها دارند، به خاطر نسل خودشان و آینده مردم و مملکت‌شان باید برخوردهای ولو واکنشی و احساسات پاک‌شان را کنترل کنند و درس‌های تاریخ پرفراز و نشیب و مملو از درد و رنج و هزینه‌های بسیار ایران عزیز را آویزه گوش‌شان نمایند و الا صداقت و شجاعت ستودنی و قابل احترام‌شان برای دستیابی به آزادی و عدالت کافی نیست.

در پایان به یک نکته نیز اشاره کنم. دوستان عزیز اینک باید از هر نوع دوقطبی‌سازی‌های افراطی خودداری کرد. یکی از این قطبی‌کردن‌ها، قطبی کردن مذهبی – غیرمذهبی است. جنبش سبز مانند خود جامعه ایران، پدیده متکثری است و در آن از افراد شدیدا مذهبی تا افراد شدیدا غیرمذهبی حضور دارند. آنها می‌توانند در عرصه بحث و نظر، هر یک عقیده خود را داشته باشند، اما در عرصه عمل سیاسی آنها باید موجودیت یکدیگر را به رسمیت بشناسند و به عقاید هم احترام بگذارند. در حاشیه رحلت آیت‌الله منتظری و مباحثی که در این رابطه درگرفت، این حالت دو قطبی خود را نشان داد. دوستان عزیز، بزرگی آیت‌الله منتظری به «صداقت» و «شهامت» او هم در نظر و هم در عمل‌ بود. ایشان یک مرجع تقلید مذهبی است که در سنتی‌ترین شهر ایران زندگی می‌کرد. آرا و نظرات ایشان را باید در این چارچوب دید. صداقت و شهامت فکری ایشان، حال در هر مرحله از زندگی‌شان به گونه‌ای که می‌اندیشیدند، زبانزد همگان بوده و هست. از تقریظی که در آن شرایط بسته قم بر کتاب شهید جاوید مرحوم صالحی نجف‌آبادی نوشت تا آخرین فتاوایشان در باره حق شهروندی بهائیان (که فقه عقیده‌محور را به فقه انسان‌محور نزدیک کردند)، شهامت و شجاعت نظری‌شان را در میان و چارچوب روحانیون حوزوی نشان دادند. ایشان در عرصه عمل نیز همین صداقت و شهامت را داشتند و از «امتحان»های بزرگ «اخلاقی» تاریخی سربلند بیرون آمدند و به خاطر عقاید و ارزش‌های اخلاقی‌شان، به پست و منزلت و قدرت پشت کردند. ممکن است بساری از روشنفکران و نواندیشان مذهبی و یا دیگر روشنفکران، به لحاظ فکری و ذهنی و زبانی جلوتر از آقای منتظری بیندیشند، اما آنها نه نقشی را که آیت‌الله منتظری در میان حوزه‌ها، روحانیون، مردم سنتی و نظرگاه‌های حقوقی دینی موثر در قدرت و اجرا ایفا می‌کنند دارا هستند و نه، بالاتر از آن، بسیاری‌شان امتحان تاریخی شخصی و تاریخی اخلاقی آن چنانی که آیت‌الله منتظری پس داد، داده‌اند. هم اینهاست که به آیت‌الله منتظری نقش ویژه‌ای در رابطه با دفاع از حقوق بشر در ایران می‌دهد.

در انتها از اینکه مصدع اوقات‌تان شدم عذر می‌خواهم. بنده هم مطلع و هم مطمئنم که اکثر قریب به اتفاق ایرانیان فعال در خارج از کشور نگاه و شخصیت ملی و درد ایران دارند و از مواضع و مواقع مشکوک و ملکوک پرهیز می‌کنند و همین طور بنا به آثار و مواضع منتشره بسیاری‌شان، خوشحالم که افراد با تجربه، معقول و منطقی و دوراندیش نیز در آنجا هم بسیارند و هم انشاءالله دست بالا را دارند. امید است نصایح این برادر پیر بر برخی مواضع احساسی و غیردوراندیش بعضی دیگر موثر افتد و حداقل آنها را به تأمل وادارد. پیروز و سربلند باشید.
عزت‌الله سحابی
11 دی ماه 1388

اعتراضات گسترده دانشجویی در دانشگاههای سجاد، فردوسی و علمی کاربردی مشهد

12 دي ماه 88
خبرگزاری  هرانا - حقوق دانشجویی: در این تجمعات که صدها تن از دانشجویان مشهدی حاضر بودند، معترضان خواستار آزادی 210 دانشجوی بازداشتی دانشگاه آزاد مشهد، مشخص شدن دانشجویان زخمی دانشگاه آزاد که از این دانشگاه ربوده شده اند و محاکمه مهاجمان وحشی به این دانشگاه شدند.
 
گفتنی است دانشجویان همه دانشگاههای مشهد اعلام کرده اند که روز امروز شنبه و فردا یکشنبه تحصن خواهند نمود.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد روز چهارشنبه سعی داشتند مراسم سوم شهدای روز عاشورا را در صحن دانشگاه برگزار کنند که با حمله وحشیانه کودتاگران روبرو شدند.

در پی حمله  نیروهای لباس شخصی و  انصار مشهد به تجمع دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه 210 دانشجو معترض این دانشگاه بازداشت و  دهها تن از دانشجویان معترض این دانشگاه زخمی شدند.

عليرغم اشغال کامل پارک و پيرامون آن ماداران عزادار اعتراضات خود را برگزار کردند


12 دي ماه 88
روشنگري : بنابه گزارشات رسيده به فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران،نيروهای سرکوبگر پارک لاله و پيرامون آن را بطور کامل در اشغال خود داشتند و با تهديد و توهين اجازه قرار گرفتن مادران در کنار همديگر را نمی دهند.
از ساعت 17:00 روز شنبه 11 دی ماه ، مادران که عازم پارک لاله بودند در شعاع های مختلف بيرون از پارک لاله توسط مامورين مورد تعقيب قرار می گرفتند و برای هر مادر عزادار 2 الی 3 مامور گذاشته بودند و او را بطرو دائم همراهی می کرد. اين مامورين آنها را تهديد به بازداشت می کردند و اجازه ورود به پارک را نمی دادند.
تعدادی از مادران که موفق به ورود به پارک شده بودند از قرار گرفتن آنها در کنار همديگرممانعت کردند. مادران چندين بار از جهت های مختلف قصد تجمع داشتند ولی با يورش مامورين سرکوبگر مواجه شدند.
مادران عليرغم تهديد و تعقيب و همراهی چند مامور با هر مادر آنها تا زمان تعيين شده در پارک و بيرون آن حضور يافتند و بدين طريق به حرکت اعتراضی خود ادامه دادند.
مامورين سرکوبگر ولی فقيه که بصورت گروهای 4 الی 5 نفره بودند در دربهای ورودی پارک مستقر شده بودند آنها همچنين گروهای 4 الی 5 نفره را در قسمت های مختلف پارک در حال گشت زدن بودند و هر مادری را می ديدند با او برخودر وحشيانه می کردند و او را تهديد به دستگيری و ضرب وشتم می کردند. علاوه بر گروهای پياده نيروی انتظامي،لباس شخصی و بسيج نيروهای موتور سوار خود را در پارک و حوالی پارک مشغول دور زدن بودند. نيروهای سرکوبگر پارک لاله و پيرامون آن را به شعاع چند صد متری در اشغال کامل خود داشتند.
فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران
11 دی 1388 برابر با 2 ژانويه 2010

آرشیو

برچسب‌ها