شنبه, ۲۶م دی, ۱۳۸۸
کلمه:احمد نجمی در وبلاگ خود “منبرنت “نوشته است:
یکی از علتهای دیرنویسیام در این وبلاگ – خوشبختانه یا متاسفانه – این است که درباره بسیاری از یادداشتهایم ماهها فکر میکنم و جنبههای مختلف و ساختار مطالبم را میسنجم. این را گفتم برای یادداشت امروزم. چند ماه است که موضوعی را در ذهنم بالا و پائین میکنم. با افراد مختلف سیاسی صحبت و مشورت میکنم تا بتوانم یادداشتی درباره «معضلی به نام احمدی نژاد» بنویسم.
بله درست خواندید: « معضلی به نام احمدی نژاد»
اما اتفاقی که برای وبلاگ آهستان رخ داد نشان داد که فعلا یکی از مهمترین خطوط قرمز کشورمان انتقاد از مشائی و احمدینژاد است و این خطوط قرمز با سابقه وبلاگها و افراد هم کار ندارد.اصولگرا و انقلابی و ولائی با دشمن و ضدانقلاب و … یکسان است.
اما تنها بخشی از دغدغه ذهنیام را فعلا در قالب بررسی برنامه «رو به فردا» می نویسم تا شاید مطلب اصلی را بعدا در فرصتی مناسب همینجا بنویسم(درواقع با نقد احمدینژاد رسما یک ضدانقلاب واقعی بشوم! مثل خیلیهای دیگر.. مثل لاریجانی و قالیباف و آیت الله ریشهری یا آیتالله جوادی آملی)
در چند برنامه «روبه فردا» مهمترین انتقادات و دلایل اصلی طرفهای اصلاحطلب برای حضور خیابانی مردم پس از انتخابات و به دنبال آن حریمشکنیها و خونهای به ناحقریخته شده،حول محور اشتباهات و ایرادات احمدینژاد بود.
درواقع عصبانیت بسیاری از فعالان سیاسی اصلاحطلب( و مخالفان اصولگرای احمدینژاد) از نوع صحبتها و تحرکات عجیب و غریب احمدینژاد در چهره چند مهمان کاملا قابل تشخیص بود و همه این ایرادات هم بخاطر ساختار شخصیتی «احمدینژاد» است.یکدندگی، عدم توجه به جوانب مختلف سیاسی و اجتماعی هنگام موضعگیری، عزل و نصبهای عجیب و غریب و ادعاهای ثابت نشده در ارائه آمارهای اقتصادی و سیاسی..
اگرچه در یادداشتهای قبلیام تکلیف خودم را با میرحسین موسوی و جناح اصلاحطلب مشخص کردهام و گفتهام که اصلاحطلبان هیچگاه در راستای حفظ نظام و انقلاب و کشور پیش نرفتهاند،اما به هرحال باید به عامل عصبانیت آنها هم توجه کرد.
اما خلاصه و لب کلام: متاسفانه دهها ایراد احمدینژاد که قبلا ذکر کردم (و عدم تبعیت نسبت به رهبری یا هر دلسوز دیگر که البته این مورد برای اصلاحطلبان زیاد مهم نیست)به نام نظام تمام شد.تا قبل از انتخابات فقط احمدینژاد دروغگو بود، اما پس از آن این دروغگوئی به نام کل نظام تمام شد و هزینههای واقعا جبران ناپذیری که نظام باید پرداخت می کرد.
اصلیترین دلایل مهمانان اصلاحطلب برنامه «روبه فردا» چند ایراد اساسی و اشتباهات احمدینژاد بود.دلایلی که باعث شد نظام جمهوری اسلامی ایران بیش از هفت ماه با آن درگیر باشد و ….
اگرچه معتقد هستم هسته اصلی جریان منتقد نظام( چه در خیابانها و چه در رسانهها) میخواهند سربه تن نظام اسلامی نباشد و هرشب در رویای شکست نظام جمهوری اسلامی می خوابند، اما طیف وسیعی از مردم عادی و هزاران نفر از آنهائی که تا همین چند ماه پیش حامی نظام بودند و هماینک کمترین حرمتی برای رهبری قائل نیستند دو چیز است:عصبانیت از احمدینژاد و قرارگرفتن در گرداب تبلیغات دشمن.
تعداد زیادی از دوستان و اقوام را میشناسم که بخاطر عصبانیت از کارها و حرفهای احمدینژاد حامی موسوی و جریان سبز شدهاند و حالا در مسیر همین جریان حرکت میکنند.بسیاری از این افراد در دوره قبل به احمدینژاد رای داده بودند و تا همین چند ماه پیش واقعا حامی رهبری و نظام بودند…اما حالا؟
(درباره چند پاراگراف بالا بعدا به صورت کامل خواهم نوشت)
حالا بخش مصیببار قضیه این است که بزرگان نظام به این نتیجه برسند که یکی از راه های اصلی حل معضل سیاسی و امنیتی کشور سکوت احمدینژاد است و به او توصیه و حتی بالاتر از توصیه یعنی دستور بدهند که چندماهی درباره مسائل سیاسی کشور صحبت نکن! جای شرمندگی دارد که برای حل مشکل امنیتی کشور به رئیس شورای عالی امنیت ملی دستور اکید داده شود که خواهشا…..!
بهترین راهحل کم کردن مشکلات فعلی خصوصا نزدیک کردن بسیاری از ناراضیان که تا همین چند ماهپیش حامی نظام و رهبری بودهاند اعتراف و تشریح یک واقعیت است:احمدینژاد علیرغم همه شعارهایش مساوی با نظام و اصولگرائی نیست و نباید همه کارهایش را به نام نظام و اصولگرائی نوشت.
همه اینها را که کنار هم می گذارم با خودم میگویم خدا چه صبر وتحملی به رهبر کشورمان – که جانم فدای او باد – داده است.رهبری باید از فردی که تابلوی اصولگرائی دارد تمام قد دفاع کند و پشت سر او اشتباهاتش را جبران کند و خود را همیشه سپر دفاع از نظام و انقلاب قرار دهد!
کلمه:احمد نجمی در وبلاگ خود “منبرنت “نوشته است:
یکی از علتهای دیرنویسیام در این وبلاگ – خوشبختانه یا متاسفانه – این است که درباره بسیاری از یادداشتهایم ماهها فکر میکنم و جنبههای مختلف و ساختار مطالبم را میسنجم. این را گفتم برای یادداشت امروزم. چند ماه است که موضوعی را در ذهنم بالا و پائین میکنم. با افراد مختلف سیاسی صحبت و مشورت میکنم تا بتوانم یادداشتی درباره «معضلی به نام احمدی نژاد» بنویسم.
بله درست خواندید: « معضلی به نام احمدی نژاد»
اما اتفاقی که برای وبلاگ آهستان رخ داد نشان داد که فعلا یکی از مهمترین خطوط قرمز کشورمان انتقاد از مشائی و احمدینژاد است و این خطوط قرمز با سابقه وبلاگها و افراد هم کار ندارد.اصولگرا و انقلابی و ولائی با دشمن و ضدانقلاب و … یکسان است.
اما تنها بخشی از دغدغه ذهنیام را فعلا در قالب بررسی برنامه «رو به فردا» می نویسم تا شاید مطلب اصلی را بعدا در فرصتی مناسب همینجا بنویسم(درواقع با نقد احمدینژاد رسما یک ضدانقلاب واقعی بشوم! مثل خیلیهای دیگر.. مثل لاریجانی و قالیباف و آیت الله ریشهری یا آیتالله جوادی آملی)
در چند برنامه «روبه فردا» مهمترین انتقادات و دلایل اصلی طرفهای اصلاحطلب برای حضور خیابانی مردم پس از انتخابات و به دنبال آن حریمشکنیها و خونهای به ناحقریخته شده،حول محور اشتباهات و ایرادات احمدینژاد بود.
درواقع عصبانیت بسیاری از فعالان سیاسی اصلاحطلب( و مخالفان اصولگرای احمدینژاد) از نوع صحبتها و تحرکات عجیب و غریب احمدینژاد در چهره چند مهمان کاملا قابل تشخیص بود و همه این ایرادات هم بخاطر ساختار شخصیتی «احمدینژاد» است.یکدندگی، عدم توجه به جوانب مختلف سیاسی و اجتماعی هنگام موضعگیری، عزل و نصبهای عجیب و غریب و ادعاهای ثابت نشده در ارائه آمارهای اقتصادی و سیاسی..
اگرچه در یادداشتهای قبلیام تکلیف خودم را با میرحسین موسوی و جناح اصلاحطلب مشخص کردهام و گفتهام که اصلاحطلبان هیچگاه در راستای حفظ نظام و انقلاب و کشور پیش نرفتهاند،اما به هرحال باید به عامل عصبانیت آنها هم توجه کرد.
اما خلاصه و لب کلام: متاسفانه دهها ایراد احمدینژاد که قبلا ذکر کردم (و عدم تبعیت نسبت به رهبری یا هر دلسوز دیگر که البته این مورد برای اصلاحطلبان زیاد مهم نیست)به نام نظام تمام شد.تا قبل از انتخابات فقط احمدینژاد دروغگو بود، اما پس از آن این دروغگوئی به نام کل نظام تمام شد و هزینههای واقعا جبران ناپذیری که نظام باید پرداخت می کرد.
اصلیترین دلایل مهمانان اصلاحطلب برنامه «روبه فردا» چند ایراد اساسی و اشتباهات احمدینژاد بود.دلایلی که باعث شد نظام جمهوری اسلامی ایران بیش از هفت ماه با آن درگیر باشد و ….
اگرچه معتقد هستم هسته اصلی جریان منتقد نظام( چه در خیابانها و چه در رسانهها) میخواهند سربه تن نظام اسلامی نباشد و هرشب در رویای شکست نظام جمهوری اسلامی می خوابند، اما طیف وسیعی از مردم عادی و هزاران نفر از آنهائی که تا همین چند ماه پیش حامی نظام بودند و هماینک کمترین حرمتی برای رهبری قائل نیستند دو چیز است:عصبانیت از احمدینژاد و قرارگرفتن در گرداب تبلیغات دشمن.
تعداد زیادی از دوستان و اقوام را میشناسم که بخاطر عصبانیت از کارها و حرفهای احمدینژاد حامی موسوی و جریان سبز شدهاند و حالا در مسیر همین جریان حرکت میکنند.بسیاری از این افراد در دوره قبل به احمدینژاد رای داده بودند و تا همین چند ماه پیش واقعا حامی رهبری و نظام بودند…اما حالا؟
(درباره چند پاراگراف بالا بعدا به صورت کامل خواهم نوشت)
حالا بخش مصیببار قضیه این است که بزرگان نظام به این نتیجه برسند که یکی از راه های اصلی حل معضل سیاسی و امنیتی کشور سکوت احمدینژاد است و به او توصیه و حتی بالاتر از توصیه یعنی دستور بدهند که چندماهی درباره مسائل سیاسی کشور صحبت نکن! جای شرمندگی دارد که برای حل مشکل امنیتی کشور به رئیس شورای عالی امنیت ملی دستور اکید داده شود که خواهشا…..!
بهترین راهحل کم کردن مشکلات فعلی خصوصا نزدیک کردن بسیاری از ناراضیان که تا همین چند ماهپیش حامی نظام و رهبری بودهاند اعتراف و تشریح یک واقعیت است:احمدینژاد علیرغم همه شعارهایش مساوی با نظام و اصولگرائی نیست و نباید همه کارهایش را به نام نظام و اصولگرائی نوشت.
همه اینها را که کنار هم می گذارم با خودم میگویم خدا چه صبر وتحملی به رهبر کشورمان – که جانم فدای او باد – داده است.رهبری باید از فردی که تابلوی اصولگرائی دارد تمام قد دفاع کند و پشت سر او اشتباهاتش را جبران کند و خود را همیشه سپر دفاع از نظام و انقلاب قرار دهد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
شما مي توانيد با انتقادات يا پيشنهادات خود ما را در انجام كاري كه مي كنيم يعني اطلاع رساني ياري نمائيد .
با تشكر - فرداي ايران