با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!

آخرین اخبار

۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

پس از تحریفها و تهدیدها: متن كامل و بدون تحریف سخنان هاشمی بادانشجویان مشهد


آينده نيوز : خبرنگار آینده گزارش داد: در پی انتشار سخنان تحریف شده رییس مجلس خبرگان در جمع برخی دانشجویان مشهد و پیامد آن حملات  برخی مقامات مسوول و چهر های سیاسی، دفتر هاشمی رفسنجانی متن كامل سخنان مذكور را منتشر و اعلام كرد:
پس از سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با سه گروه از دانشجویان كه در تاریخ 14/9/1388 و به صورت پرسش و پاسخ در تالار آیینه آستان قدس رضوی انجام شد، بعضی از خبرگزاری‌ها، سایت‌های اینترنتی و روزنامه‌های وابسته به یك جریان خاص در كشور و به تبع آن تقریباً همه رسانه‌های معاند نظام اسلامی، با جعل و تحریف، اقدام به انتشار گزینشی آن كردند.
در این میان اقدام یك خبرگزاری و بالاتر از آن سخنرانی عالی‌ترین مسؤول امنیتی كشور تأمل‌برانگیزتر است. خبرگزاری فارس به نقل از یكی از شركت‌كنندگان در آن جلسه كه گویا ترتیبات مصاحبه با او را نیز فراهم كرده است، با همه تلاشی كه  در این روزها در جهت انتشار صادقانه اخبار دارد!! در هر دو بخش، یعنی هم سؤالات و هم پاسخ‌ها علاوه بر حذف برخی جملات و از آن رندانه‌تر، برخی كلمات، مصداق بارز سانسور شده و از طرف دیگر به جای جملاتی كه به مذاقش خوش نمی‌آمد، جملاتی را اضافه كرد كه اگر نپذیرند دروغ گفته‌اند، باید بپذیرند كه راست نگفته‌اند!!
مثلاً آیت‌الله هاشمی رفسنجانی درخصوص نقش مردم در جبهه‌ها می‌گوید: «اگر داوطلب‌های مردمی به میدان نمی‌آمدند، شك نكنید كه ارتش و سپاه نمی‌توانستند با آن همه دشمن بجنگند.» اما نحوه اطلاع‌رسانی خبرگزاری فارس را ببینید كه می‌نویسد: اگر مردم نبودند، ارتش شكست می‌خورد.» در این جمله كلمه «سپاه» عامدانه حذف شده تا نوعی كم‌توجهی به نقش سپاه از طرف فرماندهی جنگ القا شود كه می‌تواند كینه‌برانگیز باشد و از طرف دیگر كلمه «شكست» را آوردند تا نوعی ناكارآمدی ارتش نیز القا شود.
یا درخصوص آقای توكلیان جمله‌ای را به نقل از ایشان به متن اضافه می‌كنند و می‌گویند «در دانشگاه فردوسی مشهد 55 درصد به آقای احمدی نژاد رأی دادند» در حالی كه با چندین بار باز شنوایی نوار حتّی یكی از كلمات این جمله در سخنان ایشان نیست كه حمل بر اشتباه شود!
البته اختصار، شیوه‌ای مرسوم در خبر رسانی است، امّا اضافه كردن جملات به متنی كه قرار است، موجز باشد، از نوادر اطلاع‌رسانی و در زمره خبرسازی است كه طبیعتاً عواقب بدی در جامعه دارد و فوری‌ترین و مخرّب ترین دستاورد این نوع خبررسانی، متأسفانه موضع‌گیری‌های وزیر اطلاعات در سخنرانی اخیرشان در جمع طلاب حوزه علمیه قم بود كه خواسته یا نخواسته مروّج اخبار دروغ شده‌اند و طرفه اینكه ایشان نیز با شرح و تفسیر اضافاتی به آن افزودند.
به عنوان مثال در سراسر این سخنرانی حتّی یك بار هم سخن از ولایت فقیه به میان نیامده است، معلوم نیست وزیر محترم این عبارت را چگونه «كشف!!» و در متن سخنرانی «نصب» كرده‌اند!! از نكات حایز اهمیت موضع‌گیری ایشان، انتساب این سخنان به نوع اندیشه معاندان نظام است كه خوب است مشخص نمایند. وگرنه بیان حدیث نبوی از قول سیدابن طاووس، بیان نقش مردم در مبارزه، پیروزی، تثبیت و تداوم انقلاب اسلامی، تبیین نقش مردم در دفاع مقدس، بیان جنایات انقلاب‌های سرخ یا كمونیستی، بیان لزوم پذیرش منطق و استدلال توسط همه جناحها و بالاتر از آن بیان روحیات مردمداری رهبری معظم انقلاب چه سنخیتی با تلاش‌های دشمنان انقلاب اسلامی از یك طرف و چه ضدیتی با تلاش‌های دوستان و دوستداران انقلاب اسلامی دارد كه عالی‌ترین مقام اجرایی امنیت كشور در مراسمی كه «امنیت» محور برگزاری آن است، شرح و تفسیر سخنان رئیس مجلس خبرگان رهبری و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را محور بحث‌های خویش به عنوان موانع ثبات امنیت در كشور!! قرار می‌دهد.
با همه این تفاسیر و تفاصیل متن كامل آن دیدار در ذیل می‌آید تا كسانی كه امروز و آینده می‌خواهند به سخنان آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان گوشه‌ای از تاریخ معاصر ایران اسلامی استناد نمایند، متنی مستند و متقن داشته باشند و از تحریف آن در نزد افراد خردمند و آزاداندیش وغیرمغرض خودداری شود.
 آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در سفر به مشهد مقدس، در تالار آیینه آستان قدس رضوی، با سه گروه از دانشجویان دانشگاه‌های دولتی و غیردولتی مركز استان خراسان رضوی دیدار و گفت‌وگو كرد و به پرسش‌های آنان پاسخ داد.
حجت‌الاسلام والمسلمین تیمور عسگری، نماینده دور هفتم مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی: عید با سعادت غدیرخم را به عنوان عیدولایت و امامت خدمت حضار محترم و میهمان گرانقدر، حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، ریاست محترم مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت تبریك عرض می‌كنیم.
امروز چاپخانه بزرگ قرآن مشهد و امام رضا(ع) به دست مبارك حضرت‌عالی افتتاح شد و برای چاپ قرآن مورد نیاز جمعیت یك میلیارد و پانصدمیلیون مسلمان دنیا می‌باشد كه قدم مبارك و بزرگی بود. آیت‌الله جوادی آملی، قرآن را قرآن نازل و حضرت‌علی(ع) را قرآن عینی می‌فرمودند. پیوند قرآن علمی و چاپ و نشر آن با غدیر ولایت به عنوان قرآن عینی می‌فرمودند. پیوند قرآن علمی و چاپ و نشر آن با غدیر ولایت به عنوان قرآن عینی، مناسبت با میمنتی است كه به این اعتبار، دیدار ما با حضرت‌عالی برگزار شد.
علی(ع) در تعبیری می‌فرمایند: «اللهم انكّ تعلموانه لم یكن الذی كان منا منافستاً فی سلطان و التماس شیئاً من فضول الحطام ولكن لنردّ معالم من دینك و نظهر اصلاح فی بلادك و یأمن مظلومون من عبادك؛ برای رسیدن به قدرت و برای رسیدن به دنیا و مظاهر مادیت تلاش نكردیم، بلكه تلاش شبانه‌روزی علی(ع) و یارانش – به فرموده خود آن بزرگوار – برای تعیین نظام ارزشی، اصلاح در بلاد و شهرهاست كه در سایه نظام ارزشی و اصلاح، بندگان مظلوم خدا از قید ظالمین رهانیده شوند.»
سؤالم از حضرت‌عالی در ارتباط با امنیت ملی، امنیت عمومی و امنیت اجتماعی است. اگر ارزیابی حضرت ‌عالی در این رابطه بازگو شود، استفاده خواهیم كرد.
پس از آن آقای جمشید خاتمی، از جامعه اسلامی دانشجویان و دانش‌آموختگان دانشگاه آزاد اسلامی در سخنانی گفت: «باعرض خیرمقدم و تبریك عید غدیر، دو سؤال را خدمت حضرت‌عالی خواهیم داشت. باتوجه به مسایلی كه اتفاق افتاد و در جامعه گریبانگیر آن هستیم، از حضرت‌عالی خواهش می‌كنیم با اشراف به اطلاعاتی كه دارید و اشراف به كلیت نظام و انقلاب. ما به عنوان تشكیلات سیاسی، حضرت‌عالی را به عنوان یكی از استوانه‌های اصلی نظام می‌شناسیم، دلیل اصلی این مسایل چیست؟
حضرت‌عالی لطف فرمودید كه پس از مدت‌ها سكوت در مشهد مقدس صحبت كردید. آیا ما كه نسل دوّم این انقلاب هستیم، پاسخی برای نسل بعدی خواهیم داشت؟ اگر به همین شكل حركت كند، آیا دچار خودكامگی نخواهیم شد كه در تاریخ ما به كرات اتفاق افتاد؟ دلیل اصلی این مسایل چیست و چه راهبردی برای خروج از این مسئله پیشنهاد می‌كنید تا ان‌شاءالله ما هم به عنوان بخشی از جامعه سرلوحه قرار دهیم تا ان‌شاءالله به اهداف انقلاب برسیم؟
سؤال بعدی من این است كه آیا واقعاً در اجتماع ما، در جامعه اسلامی براساس قوانین ما، هیچ راه‌كار و بحثی برای تمكین به قانون نیست؟ تا چه اندازه باید قانون‌گریزی وجود داشته باشد؟ متأسفانه كسانی كه سینه چاك انقلاب هستند، در چند ماه اخیر قانون‌گریزی داشتند. واقعاً چرا چنین شده است؟ آیا در قوانین جامعه ما به عنوان جامعه اسلامی، پیش‌بینی نشده است كه چگونه عمل كنیم تا كسی قانون‌گریزی نكند؟ آیا حضرت‌عالی راه‌كار و پیشنهادی دارید كه مطرح كنید؟ چون وظیفه بزرگان است كه خط‌مشی بدهند و وظیفه ما پیگیری آن خط‌مشی‌هاست. نمونه‌های این قانون‌گریزی‌ها را ذكر نمی‌كنم. از توهین به استوانه‌ها و بزرگان نظام گرفته كه عمر خود را در راه نظام و انقلاب گذاشتند و به كرات مورد تقدیر امام و مقام معظم رهبری قرار گرفته‌اند تا برخورد با دانشجو و جوانی كه می‌خواهد اعتراض خود را به راحت‌ترین وجه ممكن بیان كند. آیا قوانین ما برای حل این مسئله نقص دارد یا قوانین درست است و باید فعالیت‌ها و راه‌كارها را عوض كنیم.
آخرین مطلبم این است كه به رئیس جمهور ما می‌گویند چرا در فلان جا حضور پیدا نمی‌كند، پاسخی داده نمی‌شود. قطعاً حضور رئیس جمهور در مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس شورای اسلامی و حضور سایر بزرگان در جاهایی كه می‌توانند محل وحدت قرار بگیرند، انجام نمی‌شود و به همین خاطر مسایلی اتفاق می‌افتد كه قابل جمع‌كردن نیست. از شما خواهش می‌كنم با رعایت همه جوانبی كه مدنظر دارید، حتی‌المقدور صریح پاسخ دهید.»
در ادامه این دیدار آقای مهدی بادپا، دبیر جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد در سخنانی با خیرمقدم و تبریك غدیر، گفت: «باتوجه به چندسال سابقه كارهای مبارزاتی و سیاسی حتماً از دانشجویان انتظار دارید كه بدون مصلحت‌سنجی و بدون وابستگی به احزاب، تشكلّ‌ها و جریانات سیاسی داخل كشور صحبت كنند. صحبت‌های امروز ما برخاسته از همین مسئله است. پس از نشست‌های متوالی با دوستان سه سؤال را درنظر گرفتیم كه امیدواریم جواب دهید.
اول اینكه خوشحال شدیم كه چند روز پیش طی مصاحبه‌ای درخصوص وحدت گفتید كه وحدت باید حول مقام معظم رهبری باشد و فرمودید شما هم در این زمینه كمك می‌كنید. سؤال این است كه شما در این زمینه چه نقشی می‌توانید داشته باشید؟چون در ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری و پس از آن، شبهات زیادی از سوی معاندین، موافقین و مخالفین در رسانه‌های كشور شنیده می‌شد كه مربوط به بعد از نامه شما به مقام معظم رهبری است. انتظار جنبش دانشجویی این است كه شما به عنوان رئیس خبرگان رهبری و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان دو بال رهبری وظیفه خطیر و سنگینی دارید. اگر بتوانید در این زمینه توضیح دهید، خوشحال می‌شویم.
دوّم اینكه اطرافیان بر ذهنیت مردم نسبت به افراد و انسان‌ها خیلی تأثیر دارند. متأسفانه در این انتخابات اطرافیانی به شما نزدیك شدند كه ما خاطره تلخی از آنها داریم. حتماً كتاب عالیجناب سرخ‌پوش را خواندید كه چه توهین‌هایی به شما كردند. دو سه صفحه از آن كتاب را انتخاب كرده بودم كه بخوانم، ولی شرمم آمد كه در این جلسه آن مطالب را بخوانم. چگونه این افراد حول شما جمع شدند؟ فكر می‌كنم بایدها و نبایدهای مواضع اطرافیان مشخص شود. ما از جریانی كه در كشور علیه شما به راه افتاده بود، ناراحت بودیم، امّا دیدیم در مقابل كسانی زیرعلم حمایت از شما سینه‌زنی كردند كه سابقه آنها به عنوان منافق و اپوزیسیون معلوم است. توضیحات شما برای همه ما مفید خواهد بود.
سوّمین موضوع بحث طرح تحول اقتصادی است. با همه اختلافاتی كه شما به شیوه اقتصادی و مدیریتی كشور دارید، فعلاً شاهدیم كه از مسایل اقتصادی كناره‌گیری كرده‌اید یا به كنار كشیده شدید. امّا وزن آقای هاشمی خیلی بزرگتر از مسایل حزبی و گروهی است كه پرچمدار یك جریان یا جنبش سیاسی در كشور باشد. هر كاری كنند، نمی‌توانند این كار را بكنند. چون آقای هاشمی متعلق به یك حزب یا جریان خاص نیست.
یكی از واقعیت‌های طرح تحول اقتصادی مشخص شدن نقش آقای هاشمی در آن است. توصیه‌های شما چیست؟ می‌دانیم كه ارتباطات فراوانی با كشورهای تركمنستان، پاكستان، عربستان و كشورهای مختلف بین‌المللی دارید و این دیكته می‌كند كه باید نقش شما در این زمینه پررنگ‌تر باشد. اگر در این طرح به شما میدان نمی‌دهند، آیا امكان ندارد راه‌كاری اندیشیده شود كه از آسیب‌های این طرح كاسته شود؟
بحث دیگری كه دوستان اصرار داشتند، مطرح شود، بحث تخلّف اطرافیان و منتسبان به شماست. الان وضعیتی در كشور به وجود آمده كه منتظر عكس‌العمل جناب‌عالی هستند. تا الان بحث سكوت مطرح بود كه شاید در یك محور جواب دهد، ولی وقتی ببینند سفر لندن آقازاده شما طولانی شده و هنوز برنگشته، هر روز، هر هفته به شایعات بیشتری دامن زده می‌شود. برگشت ایشان كی خواهد بود؟ دفتر ایشان نامه‌ای نوشت كه به خاطر افتتاح یكی از واحدهای دانشگاه آزاد به لندن سفر كردند؟ ولی وقتی ببینند پس از دو سه ماه برنگشتند، شایعات و شبهات دیگر نمود بیشتری پیدا می‌كند. اگر در این زمینه هم توضیح بدهید، خوشحال می‌شویم.»
در ادامه آقای موسوی، از مجمع اسلامی دانش‌آموختگان ایران، یكی از تشكّل‌های سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی در سخنانی گفت: «دو مطلب را در نظر گرفتم كه بگویم. یكی در مورد سكوت سیاستمداران و دوّم درباره عقیده مخالفان است. درباره سكوت هم می‌گویند گاهی اوقات در مقام رضایت، گاهی در مقام مخالفت و گاهی در مقام بی‌طرفی است، البته اگر احیاناً بحث حق و باطل باشد، سكوت نشان مخالفت است، امّا سخنی در موافقت هم گفته نمی‌شود. مثل كسی كه درباره قاتل صحبتی نمی‌كند و از طرف دیگر از حق هم دفاع نمی‌كند. در واقع می‌توان گفت این مصداق همان موضع سكوتی است كه حضرت‌ امیرالمومنین(ع) در برابر آن می‌گوید: «الساكت اخ الراضی و من لم یكن معنا كان عدوّنا»
این سكوت‌هاست كه باعث می‌شوند تا به فتنه‌ها بیشتر دامن زده شود. می‌توان گفت كه الان در دوران فتنه هستیم كه یكی از خصوصیات این دوره امتزاج حق و باطل است و مهمتر اینكه این امتزاج باعث گمراهی می‌شود و در این گمراهی علما و روحانیون دینی، روشنفكران و كسانی كه رسالت تاریخی دارند، باید پرده‌برداری كنند. اگر قرار باشد علمای دینی هم در زمان فتنه سكوت كنند، اگر قرار باشد اندیشمندان هم در دوران فتنه سكوت كنند، پس كی می‌خواهند صحبت كنند؟ الان زمانی است كه احتیاج به موضع‌گیری علمای قوم داریم تا راه را به مردم بشناسانند. ما به عنوان جوانانی كه اوضاع سیاسی كشور را رصد می‌كنیم و حرف‌های متناقض و بعضاًَ متنافری می‌شنویم، باید بدانیم راه كجاست. در فضایی كه به شایعات دامن زده می‌شود، نقش علما و صحبت و مواضع آنهاست كه نقشه راه را نشان می‌دهد.
بحث دوّم من درباره عقیده مخالفان است. خوب است از دوران جنگ جهانی اوّل مثال بزنیم كه بعد از جنگ، قرارداد چهارگانه ورسای به آلمان تحمیل شد كه باعث تحقیر آلمانی‌ها شد. آن زمان یكی از جامعه‌شناسان سیاسی در یك سخنرانی گفت: «مردم آلمان شكست را می‌پذیرند، امّا تحقیر را نمی‌پذیرند.» من هم می‌خواستم در زمینه تحقیر مخالفان صحبت كنم كه هر نظام سیاسی یك عده مخالف، یك عده منتقد و یك عده موافق دارد. هنر یك نظام سیاسی این است كه منتقدین را به موافقین و مخالفین و كسانی را كه ضدش هستند، به منتقدین تبدیل كند. متأسفانه بعد از انتخابات در فضای غلبه احساسات بر جامعه شاهد بودیم كه عده‌ای نتایج انتخابات را نپذیرفتند. بحث‌ها و ادعاهایی داشتند كه بحث دیگری است و نمی‌خواهم مطرح كنم. ولی به عنوان كسانی كه منتقد نظام بودند و انتقادی داشتند، موردتحقیر قرار گرفتند و تبدیل به مخالفین نظام شدند.
در صحبت‌هایی كه رجال مختلف سیاسی ارایه كردند، این گروه تحقیر شدند و این برای نظامی كه می‌خواهد برای 200 سال برنامه‌ریزی كند، خوب نیست. باید همه سعی نظام این باشد كه منتقدین را تبدیل به موافقین كند. بعد از انتخابات شاهد تحقیرهایی بودیم و افرادی را كه به عنوان منتقد در بعضی از مراسم شركت كردند، با منافقین و كسانی كه مثلاً مهره‌های خارجی بودند، قیاس می‌شد. در حالی كه آنها در انقلاب حضور داشتند و اهل عبادتند.
به هر حال می‌خواستم در مورد این دغدغه‌ها با شما درد دل داشته باشم و ان‌شاءالله نظرات شما را هم در این زمینه بشنویم.»
پایان بخش این دیدار سخنان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بود:
بسم‌الله الرحمن الرحیم.
الحمدالله و السّلام علی رسول‌الله و آله
  خدمت دانشجویان و دانش‌آموختگان گرانقدر از خانم‌ها و آقایان خوش‌آمد عرض می‌كنم و از اینكه مسایل مورد نظرشان را مطرح كردند، تشكر می‌كنم.
  اوّلین حرفی كه جناب آقای عسگری مطرح كردند، این بود كه تعریف ما از امنیت و شاخه‌های آن چیست؟ باید ظرف 20 دقیقه به گونه‌ای حرف بزنم كه مطالبی در مورد همه مسایلی كه مطرح شد، بگویم. در صورتی كه 20 دقیقه برای این مباحث كافی نیست، ولی چاره‌ای نداریم، چون به اذان مغرب می‌رسیم.
  با تبریك عید غدیر بسیار با عظمت، به صورت مختصر به دو سه محور اشاره می‌كنم كه نظرم و راه‌حل آنها چیست و به بعضی از سؤالات جزئی جواب می‌دهم.
  البته از جریاناتی كه در كشور می‌گذرد، راضی نیستم و هیچ مناسب نبود جامعه ما در شرایطی كه از طرف دشمنان كاملاً تحت فشار است، شاهد این مسایل باشد. به خصوص كه فاصله گرفتن بخشی از قشر آگاه، دانشجو، استاد، مدیر و جریان‌های فكرساز و انسان‌ساز جامعه مصیبتی برای نظام اسلامی نوپاست كه بخواهند جدا باشند یا دو تفسیر باشد كه با هم نخواند.
  یك جمله در مورد امنیت عرض كنم. «الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئك لهم الامن» این تعریف قرآن است كه: جامعه مومن آلوده به ظلم نشده باشد.» اگر این دو صفت را داشته باشند، می‌توانند امنیت جامع داشته باشند.
  این دو از خواسته‌های اصلی انقلاب بود كه واقعاً مومن باشیم. با ایمان در مقابل ظلم مبارزه كردیم، كشور را تحویل گرفتیم و ساختار كشور را تنظیم كردیم. هدف این بود كه ظلم در كشور نباشد. البته ظلم می‌تواند صور مختلفی داشته باشد. ولی به هر حال هرگونه ظلمی با راهی كه انتخاب كرده‌ایم و راه خدا، قرآن و اسلام است، سازگار نیست.
  امّا اینكه سؤال می‌كنید، چرا ساكتم و موضع من چیست؟ باید بگویم كه موضع من از اوّل انقلاب و حتّی پیش از انقلاب و در مبارزه روشن بود. همیشه با افراط و تفریط مخالف بودم راه عقلانی، معتدل و عرفی مقبول را راه درست تشخیص می‌دادم كه مستند به آیات قرآن وادلّه بود. در تمام این دوران هم در هر شرایطی نوعی افراط در مقابل من بود. البته انسان نمی‌تواند توقع داشته باشد كه همه سلیقه‌ها در همه جا او را می‌پذیرند.
  فكر می‌كنم اگر اعتدال در جامعه و كشور ما حاكم باشد، بسیاری از مسایل قابل حل است. همیشه یك جریان افراطی گاهی در جناح راست، گاهی در جناح چپ بوده و هنوز هم این‌گونه است. الان تندروی‌هایی را از دو طرف می‌بینیم كه متكی به تندروهاست كه یا افراطی یا تفریطی و یا هر دو است.
  این هم مسئله روشنی است و می‌تواند جواب آن دانشجویی باشد كه گفت آن تندرو كه آن موقع آن كتاب را نوشت، الان چه می‌گوید. شاید مصلحت آنان این است كه اشاره‌ای به من بكنند. آنها هم مثل اینها هستند. من فرقی نمی‌بینم. تندروهای این طرف كه به اصطلاح اصولگرا و محافظه‌كار امروز هستند هم هیچ وقت با فكر اعتدال موافق نبودند و هرگونه كه دلشان می‌خواست، عمل می‌كردند. ولی اكثریت جامعه، به خصوص تحصیل‌كرده‌های اصیل، اعتدال را می‌خواهند.
  امّا درباره اینكه گفتید چرا ساكتم؟ باید بگویم به آن معنا ساكت نیستم. شرایط كشور به گونه‌ای نیست كه من در سخنرانی‌های عمومی مسایل را به صورت صریح مطرح كنم. می‌دانید كه همیشه با صراحت حرف می‌زدم، امّا الان شرایطی است كه هر حرفی را كه در جهت خودشان نباشد، تحمل نمی‌كنند.
  عكس‌العمل‌ها هم به گونه‌ای است كه مفسده دارد. گاهی خود انسان دچار زحمت می‌شود كه اهمیتی ندارد. ولی گاهی از حرفها مفسده‌ای برای جامعه بیرون می‌آید.
  در مورد اینكه موضع من چیست هم، موضع خود را به صورت صریح در نمازجمعه‌ای كه بعد از این حوادث داشتم، گفتم. مبنای خودم را در جامعه و اسلام گفتم. البته صراحت قرآن است و من هم فقط براساس آیات قرآن حرف زدم. راهكارها را هم گفتم و الان هم كه حدود سه ماه از آن خطبه می‌گذرد، هنوز غیر از همان راهكاری كه آن روز رسیده بودم، نمی‌بینم.
  گفتم انقلاب ما براساس اسلام و قرآن است. قرآن جامعه مومن را معرفی كرده است. اصل قرآنی برای اداره جامعه براساس مقبولیت است. اگر كسانی عقیده و ایمان نداشته باشند، حتی با پیامبر(ص) هم كار نمی‌كنند و حتی اگر كاری‌ هم كردند، پیامبر (ص) به كارشان اهمیت نمی‌داد.
  وقتی مردم قبول داشته باشند، با آن جامعه كار می‌كنند. وقتی این حرف را می‌زنم، بعضی از تندروهای جناح به اصطلاح اصولگرا نمی‌پسندند و می‌گویند: «این چه حرفی است كه می‌زنید؟ خداوند كسی را تعیین كرده كه بر مردم حاكم باشد و رأی مردم هم زینتی است و باید بپذیرند.» خلاصه مطلب این است و تفاوت از اینجا معلوم می‌شود. توجه داشته باشید كه صحبت از مقبولیت و كارایی حاكم است و نه مشروعیت.
  غیر از روایات و آیات فراوانی كه در آن خطبه خواندم، روایتی را خواندم و گفتم: ولایتی روشن‌تر، حقیقی‌تر، مشروع‌تر و الهی‌تر از ولایت حضرت علی(ع) نداشتیم. حضرت علی(ع) منصوب بود. یعنی خداوند به پیامبر(ص) دستور داد كه اعلان كند. پیامبر (ص) می‌دانست كه سخت است.
  پیامبر(ص) در غدیرخم كه مناسبت امروز ماست، با آن شرایط و آن زمینه‌ها در مقابل همه جمعیت علی(ع) را معرفی كردند، اما چندماه نگذشت كه دیدیم مردم چكار كردند!! پیامبر(ص) خصوصی به حضرت علی(ع) مطالبی را فرمودند و صدور روایتی را كه آن روز در خطبه خواندم، خیلی اهمیت دارد كه می‌گویم چگونه صادر شد پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) گفتند: از طرف خداوند حق ولایت‌داری، ولی اگر مردم قبول كردند، اداره كن و اگر قبول نكردند، خود را تحمیل نكن و بگذار هرگونه كه می‌خواهند، جامعه خود را اداره كنند.
  شأن نزول این جمله از پیامبر(ص) و اینكه حضرت امیر(ع) كی این مطلب را گفتند، مهم است. بعد از جنگ جمل، صفین و نهروان كه عمدتاً مسلمانان در آن جنگ‌ها، آن هم در زمان حضرت علی(ع) كشته می‌شدند، انتقاد خیلی زیاد شد. از در و دیوار به حضرت علی(ع) انتقاد می‌كردند كه امروز چه وضعی است كه مرتباً جنگ می‌كنیم و آدم می‌كشیم یا كشته می‌دهیم. دیروز چه وضعی بود كه سكوت كردید و دیگران حكومت كردند و حتی شما به آنها كمك و همكاری كردید و مشورت دادید؟
  این مطالب را مخلصین می‌گفتند كه چرا حق خود را ندیده می‌گرفتید كه شرایط به گونه‌ای شد كه مردم برای نجات به شما روی آوردند؟ حالا كه پذیرفتید، اوضاع ما این است كه الان 5 سال است كه داریم همدیگر را می‌كشیم. در تمام این 5 سال جنگ و آدم كشی بود. واقعاً از در و دیوار انتقاد می‌بارید.
  حضرت علی(ع) در یك جلسه 10 نفر از خصیصین اصلی و حواریون مورد اعتمادشان را جمع كردند و برایشان داستان طولانی از زمان پیامبر(ص) تا آن روز را توضیح دادند كه پیامبر چه گفتند؟ دعوتشان چگونه شكل گرفت؟ سقیفه چگونه انجام شد؟ در زمان خلفای اول، دوم و سوم چه مواضعی گرفتم. در آخر وقتی  مردم از همه جا مأیوس شدند، اطراف من آمدند و وقتی بدیلی برای من نبود، پذیرفتم.
  آمدم، ولی با شرایطی كه درست شده بود، زمینه جنگ فراهم بود و اتفاق افتاد. در این مسئله، داستانی كه خیلی مهم است این است كه حضرت علی(ع) گفتند: «شما 10 نفر در نماز جمعه‌های منطقه‌های كشور شركت كنید.» یكی از این ده نفر كه شما دعای كمیلش را می‌خوانید، كمیل ابن زیاد و دیگری اصبغ بن نباته بود. حضرت امیر(ع) گفتند: «اصبغ كه سخنران زبردستی بود، حرف‌های مرا به گونه‌ای كه گفتم، برای مردم در نمازجمعه توضیح بدهد و شما ده نفر هم شهادت بدهید.» مثل الان نبود كه مطلبی را بگویند و ظرف مدت كوتاهی همه بفهمند.
  حضرت در آن جلسه به مجموع سئوالاتی كه مطرح بود، جواب دادند و یكی از آن جوابها، همین جمله‌ای بود كه خواندم. سید بن طاووس همه این داستان را از اول تا آخر آورد كه واقعاً خواندنی است: «روى السید ابن طاووس عن رسائل الكلینی، عن علی بن إبراهیم، بإسناده قال: كتب أمیرالمؤمنین(ع) كتابا بعد منصرفه من النهروان وأمر أن یقرأ على الناس، وذكر الكتاب وهوطویل، وفیه: ان رسول‌الله(ص) عهد إلیَّ عهداً فقال: یا ابن أبی‌طالب لك ولاء أمتی فإن ولوك فی عافیة وأجمعوا علیك بالرضا فقم بأمرهم ، وإن اختلفوا علیك فدعهم وما هم فیه ، فإن الله سیجعل لك مخرجاً. فنظرت فإذا لیس لی رافد ولا معی مساعد إلا أهل بیتی فضننت بهم عن الهلاك ...»
  بحث ما همین بود كه حكومت و انقلاب ما با مردم شروع شد. در روزهای اول جمعی از طلبه‌ها جمع شدیم و از امام خواهش كردیم كه رساله بنویسند. واقعاً رساله نمی‌نوشتند. وقتی وارد میدان مبارزه شدند، طلبه‌هایی اطراف ایشان بودند كه ما هم از آنها بودیم. ایشان همیشه روی مردم تكیه می‌كردند تا آخر هم روی این نكته تأكید داشتند. می‌گفتند: اگر مردم جمع شوند، می‌توانیم كاری كنیم و اگر جمع نشوند، خودتان را اذیت نكنید، چون نمی‌توانیم كاری بكنیم.
  بعد از 15 خرداد كه آن كشتار شد، خیلی‌ها به فكر مبارزه مسلحانه بودند. چون سرخورده شده بودند و رژیم پهلوی هم خیلی خشونت كرد و مردم را آن گونه قتل عام كرد. معلوم شد كه رژیم حرفهای مردم را نمی‌پذیرد. تا آن روز مردم حرفهای خود را در تظاهرات می‌گفتند. هم در جریان تصویب‌نامه‌ دولت و هم در جریان به اصطلاح اصول انقلاب سفید شاه، با تظاهرات مردم علیه رژیم مواجه بودیم و فقط بیانیه می‌دادیم و مردم جمع می‌شدند. در مساجد و حسینیه‌ها اعتراض بود.
  پس از برخوردی كه در 15 خرداد با مردم شد، كسانی كه در مبارزه جدی بودند، گفتند: این درست نیست كه ما به عنوان اعتراض جمع شویم و آنها ما را بكشند، ما هم باید بكشیم. ولی امام(ره) نمی‌پذیرفتند و می‌گفتند: باید مردم را داشته باشیم كه اگر داشته باشیم، بقیه مسایل در جای خود حل می‌شود.
  امام(ره) تبعید شدند و مبارزات مسلحانه شروع شد. البته چند سالی در كمون و خفی بود و از سال 48 و 49 خیلی علنی شد. البته قبل از آن مؤتلفه با ترور منصور اقدام كرد كه همان اقدام باعث سركوب شدید موتلفه شد و بعد از آن حزب ملل اسلامی با مشی مبارزه مسلحانه شكل گرفت و آقایان كاظم بجنوردی و حجتی كرمانی جزو آن گروه بودند كه لو رفتند. گروه‌هایی هم بودند كه لو نرفتند. از سال 49 مبارزه مسلحانه علنی شد. امام(ره) در آن موقع كارشان را نه تأیید و نه محكوم می‌كردند. می‌پرسیدیم، می‌گفتند: اینها كار خودشان را می‌كنند، ولی راه ما مردمی است. باید با مردم سر و كار داشته باشیم.
  سرانجام هم این گونه شد. ده، پانزده سال افشاگری به جایی رسید كه مردم به خیابانها آمدند و انقلاب پیروز شد. واقعاً مردم بودند كه انقلاب را پیروز كردند. ما در زندان بودیم، اصلاً مأیوس بودیم كه روزی ما را آزاد كنند. دوره زندانی افراد تمام می‌شد، ولی می‌گفتند: باید آن قدر بمانید كه زیر پاهایتان علف سبز شود یا موهای سرتان مثل دندانهایتان سفید شود. این تعبیرات را ساواكی‌ها خیلی بكار می‌بردند و دوران محكومیت خیلی‌ها تمام شده بود، ولی سال‌ها در زندان مانده بودند.
  به هر حال مردم آمدند و ما را از زندان‌ها بیرون آوردند. البته مبارزه ادامه داشت. كار با مردم به سرانجام رسید.
  در دوران جنگ كه بدترین مرحله پس از پیروزی انقلاب بود، حقیقتاً اگر داوطلب‌های مردمی به میدان نمی‌آمدند، شك نكنید كه ارتش و سپاه نمی‌توانستند با آن همه دشمن بجنگند. مردم در قالب بسیج به سوی جبهه‌ها هجوم آوردند. مردم در جبهه و موقع عملیات‌ داوطلبانه و عاشقانه سد دفاعی دشمن را می‌شكستند. ما به عنوان مسئولان جنگ، ظرفیت پذیرش بیشتر مردم را نداشتیم و امكانات پذیرش و آموزش و لجستیك محدود بود. اگر می‌توانستیم بپذیریم، همیشه سراسر جبهه‌ها پُر از رزمندگان داوطلب از جوانان پانزده، شانزده ساله به بالا بود.
  لذا من در آن خطبه گفتم كه براساس آن روایت معتبر كه سیدبن طاووس آورده و با تبعیت از مشی امام علی(ع) و امام حسن(ع)، باید با مردم سرو كار داشته باشیم. اگر مردم ما را قبول دارند، بمانیم و اگر قبول ندارند، هركسی را كه قبول دارند، برای حكومت به سركار می‌آورند. مردم ما مسلمان و معتقدند و نمی‌خواهند به طرف كفر بروند و كار خودشان را می‌كنند و اصولاً مقتضای انتخابات همین است كه در قانون اساسی و قوانین عادی ما آمده.
  خطبه اول كاملاً به این موضوع اختصاص داشت و در خطبه دوم این اصل را به راه خودمان تطبیق كردم و گفتم از همان ماه‌های اول پیروزی، همة كارهای خود را مردمی و انتخاباتی كردیم. در تاریخ انقلاب‌های دنیا هیچ انقلابی را مثل انقلاب اسلامی نمی‌شناسیم كه مبارزه، پیروزی، تثبیت و تداوم آن با تكیه بر مردم باشد. زمانی كه مبارزه می‌كردیم، هر سال چند انقلاب سرخ در دنیا اتفاق می‌افتاد كه مردم را هرگونه كه می‌خواستند، تهجیر می‌كردند و به این طرف و آن طرف می‌فرستادند تا انقلابشان را تثبیت كنند و خیلی‌ها را می‌كشتند و یا در اردوگاههای كارهای اجباری نگه می‌داشتند.
  بعضی از شما جوان هستید و شاید تاكنون فرصت مطالعات تاریخی پیدا نكرده‌اید كه انقلاب‌های سرخ با مردمی كه بودند، چه می‌كردند! حكومت‌ها را ساقط می‌كردند، ولی پس از سقوط حكومت‌هایی كه نوعاً استبدادی بودند، با مردم ناسازگار می‌شدند.
  انقلاب اسلامی به هیچ وجه چنین كارهایی نكرد. از همان روزهای اول با برگزاری انتخابات، كشور را دمكراسی كردیم. اصل ماهیت نظام را با رأی مردم برگزیدم و سپس قانون اساسی را به رفراندوم مردم گذاشتیم. الجزایری‌ها 20 سال پس از انقلابشان قانون اساسی نوشتند و ما ظرف دو سال اول نوشتیم. البته همین عجله كردنها و خامی، نواقصی را متوجه كار ما می‌كردند، اما امام(ره) می‌خواستند كه در همه امور نظر مردم را داشته باشیم.
  فقط یك دولت موقت تشكیل دادند و در حكم دولت چند مسئولیت را یادآوری كردند كه قانون اساسی را بنویسد، انتخابات مجلس را برگزار كند و تا شروع كار مجلس، كشور را اداره كند. باز هم همه چیز با مردم بود. همین الان براساس قانون اساسی، رهبری به صورت دو مرحله‌ای از سوی مردم انتخاب می‌شود. رئیس‌جمهور و نمایندگان مجلس انتخاباتی هستند. شوراها را تا سطح كارخانه‌ها و روستاها بردیم تا همه تحركات جامعه براساس رأی‌گیری مردم باشد. البته آن موقع در حاكمیت شورایی افراط كردیم و تند شدیم. منتها تفكر آن روز این گونه بود كه انجام می‌دادیم.
  به هر دلیل در آن خطبه هیچ نظری دربارة انتخابات ریاست جمهوری ندادم و همین الان در بین شما هم قضاوت نمی‌كنم، چون تحمّل نمی‌كنند. در آن خطبه نگفتم كه انتخابات درست بود یا باطل بود، گفتم: به هر دلیل برای بخش مهمی از جامعه تردید پیدا شد. این حالت كه منكر ندارد. بعضی‌ها گفتند: چرا در خطبه سخن از بذر تردید كردید؟! مطمئناً چند میلیون جمعیت كه به خیابانها می‌آمدند و تظاهرات می‌كردند، یقین داشتند و من سخن از تردید كرده بودم. گفتم: گروهی از مردم با تردیدی كه پیدا كردند، معترض شدند.
  راه درست این بود كه تردید مردم را برطرف كنیم و جواب قانع‌كننده بدهیم. راه آن هم روشن است كه چگونه می‌توان عمل كرد. لذا راه‌حل دادم. از آن تاریخ كه درگیری‌ها شدید و خونین و بازداشت‌‌ها زیاد شده بود، باتجربه 50 ساله‌ام در مبارزه و اداره كشور گفتم: اولاً زندانی‌ها را آزاد كنید. ثانیاً از كسانی كه آسیب دیدند، دلجویی كنیم. ثالثاً همه تعهد كنند كه تابع قانون باشند.
  اینكه الان یكی از آقایان گفت كه آیا قانون داریم یانه؟ بله، الان برای همه چیز قانون داریم. نمی‌‌گویم همه قوانین ما درست و به روز است. هنوز بعضی از قوانین مربوط به زمان قدیم و قبل از انقلاب است. خیلی از قوانینی هم كه نوشته بودیم، آزمایشی بودند. عمدتاً دستگاه قضایی با قوانین آزمایشی كار می‌كند. تعزیرات قانونی است كه در اوضاع فوق‌العاده مشكلات تورم و جنگ به وجود آمد و الان بسیاری از قوانین نیاز به اصلاح دارند. ولی به هر حال قانون هستند و باهمین قانون بپذیرند كه در چارچوب قوانین عمل شود.
  در همین مسایل اخیر، دو طرف كه باهم مبارزه می‌كردند، قوانین كشور را قبول دارند. اگر حركت‌ها در چارچوب قوانین باشد، نه معترضین كارهای خلاف قانون می‌كنند و نه كسانی كه جلوی اعتراض‌ها را می‌گیرند، كارهای خلاف قانون می‌كنند. پس در این بین چكار باید كرد؟
  راهكاری كه قبلاً دادم و هنوز هم محكم روی آن عقیده‌ام هستم، این است كه باید درگیری‌های میدانی در خیابان‌ها و دانشگاه‌ها را تمام كنیم. این روزها می‌بینیم كه هر وقت مسؤولی وارد دانشگاهی می‌شود، دانشجویان این طرف و آن طرف نمی‌گذارند، آن مسؤول صحبت كند و حرفش را بزند، باهم دعوا می‌كنند و علیه هم شعار می‌دهند. این حالت كه مسئله را حل نمی‌كند. چند شعار علیه همدیگر می‌دهند كه كینه‌ها را بیشتر و دلها را از هم دور می‌كند. در این شرایط مسئله به هیچ وجه حل نمی‌شود.
  یا در خیابان‌ها جمع شوند و این طرفی‌ها شعار بدهند و آن طرفی‌ها بزنند و به همدیگر اهانت كنند. واقعاً چگونه و كی حل می‌شود؟ در این شرایط باید یك طرف از پا در بیاید كه معلوم است هیچ طرف از پا در نمی‌آید. حكومت همه چیز را در دست دارد، پول، نیرو و رسانه دارد و بالاخره كسانی را دارد كه در مواقع لزوم در خیابان‌ها جمع شوند. بسیج و سپاه را هم دارد كه خودشان از متن مردم برخواسته‌اند. در آن طرف هم عده زیادی از مردم هستند. دانشجو، دانش‌آموز، استاد، معلم، مدیر، كارگر، كاسب، زن و مرد و ... كه بعضی‌ها ساكت و بعضی‌ها فعال هستند. این گونه كه به جایی نمی‌رسیم.
  تنها راهكاری كه به منطق برسیم، این است كه درگیری‌های خیابانی و زد و خوردهای داخل دانشگاهها را كم كنیم. می‌ترسم به تدریج این مسایل به نوجوانان ما در مدارس یا به كارگران در كارخانه و واحدهای تولیدی برسد.
  باید رسانه‌ها و احزاب را طبق قانون آزاد كنیم. رسانه ملی را كه از اسمش پیداست، متعلق به همه است آزاد بگذاریم و اجازه بدهیم صاحب‌نظران بحث كنند. البته قبول دارم كه همه مسایل ظرف یك روز، دو روز یا یك هفته، دو هفته حل نمی‌‌شود؛ ولی اگر این مناظره‌ها، مباحثه‌هاو مسایل مورد اختلاف در بحث‌های كارشناسی و قانونی را برای مردم پخش كنیم، گوش می‌دهند. در آن صورت كسانی كه منتظرند تا سروصداها و حرف‌ها را از خیابان‌ها بشنوند،از صدا و سیما می‌شنوند و یا در روزنامه‌ها می‌خوانند.
  نباید دعوا باشد و باید براساس منطق باشد. الحمدلله الان به اندازه كافی انسان‌های فرهیخته در دوطرف داریم كه می‌توانند بحث كنند. در آن صورت به مردم آگاهی می‌دهیم و اگر عده‌ای از هردوطرف فریب خوردند، متوجه می‌شوند. می‌توانیم حرف‌ها را با استدلال بزنیم و چند بار تكرار كنیم و ظرف چند ماه جامعه را روشن كنیم. واقعاً الان نمی‌توان جامعه را با سركوب اداره كرد. جامعه‌ای كه سه تا چهار میلیون دانشجو و میلیون‌ها فارغ‌التحصیل دارد.
  خانم‌ها كه تا به حال در منازل بودند و میدان مبارزه نداشتند، امروز دارند اكثریت دانشگاه‌ها را می‌گیرند. اینها كه به دانشگاه آمدند، خیلی راحتر و آزادتر مبارزه می‌كنند. چون مسؤولیت‌هایی را كه آقایان دارند، در زندگی خود كمتر دارند. مراعات آنها هم از طرف نیروهای امنیتی بیشتر است. چون هیچ كس جز عده‌ای خیلی افراطی – در جامعه ما حاضر نیست با خانمها با خشونت رفتار كند.
  اگر مبارزه میدانی، خیابانی و شعاری شود و خانم‌ها هم حضور داشته باشند، می‌دانیم كه وضع چگونه می‌شود. ولی اگر نظام بپذیرد و باز بگذارد كه همه بحث كنند، خیلی از مسایل حل می‌شود.
  حضرت علی (ع) در زمانی كه حاكم بودند و انتقاد زیاد شده بود، در مسجد موعظه می‌كردند كه یك نفر عصبانی برخاست تا سؤال و انتقاد كند كه بدگویی كرد. دوستان حضرت علی (ع) نتوانستند تحمل كنند و دست او را گرفتند، كشیدند و اهانت كردند و می‌خواستند كتكش بزنند كه حضرت فرمودند: «رهایش كنید چرا كتكش می‌زنید؟» «انّما هو سبُّ بسببٍ او عفو عن ذنب؛ اگر بدگویی كرد، جوابش بدگویی – و نه كتك – است و یا ببخشیم.» حضرت علی(ع) با مخالفین و منتقدین خود، آن هم نهروانی‌ها كه همه چیز را به هم می‌ریختند، این گونه رفتار می‌كرد. لذا ما نباید با  نوجوان و جوان با دانشجویان و استادان خود رفتاری كنیم كه خودمان هم نمی‌توانیم قبول كنیم. وقتی انسانی ببیند كه یك استاد، یك دانشجو و یا خانم در ابراز عقیده خود احساس بی‌پناهی كند، دلش خون می‌شود. این قابل تحمل نیست و به جایی هم نمی‌رسد. یا رسانه‌ها را ببندیم كه كسی خبری نداند. مثلاً صدا و سیما یك طرفه حرف بزند. حرفهای یك طرف را كاملاً خوب نمایش بدهد و حرفهای یك طرف را اصلاً نگوید یا تغییر بدهد. روزنامه‌های منتقد آزاد نباشند و خیال روزنامه‌های طرفدار حكومت كاملاً راحت باشد. این وضع قابل دوام نیست. شرایط امروز هم مثل 30 - 40 سال پیش نیست، در گذشته وقتی اعلامیه‌ای پخش می‌كردیم، تنها خودمان می‌دانستیم و چند نفری كه اعلامیه به دست آنها می‌رسید. به تعداد اعلامیه‌ای كه بین مردم پخش می‌كردیم، زندانی می‌دادیم، مردم خبر نداشتند كه چه می‌گذرد. ما به روستاها و شهر می‌رفتیم و دو سه روز سخنرانی می‌كردیم و ما را می‌گرفتند و به قم یا زندان می‌فرستادند.
  الان این گونه نیست. اگر كسی حرف كوچكی بزند یا در خیابان حركت كوچكی بكند، كسی آن طرفتر فیلمبرداری می‌كند و همه سایت‌ها و تلویزیونهای دنیا می‌گذارند. اگر ما رسانه‌های خود را ببندیم و مردم خبرهایشان را از رادیو بی بی سی یا آمریكا بگیرند، خوب است؟
  آنها كه این گونه خبررسانی نمی‌كنند. یك تصویر خیابانی از زد و خوردها را نشان می‌دهند و می‌‌گویند انقلاب اسلامی همیشه این گونه بود!! امام (ره) هم این گونه بود!! اصلاً اسلام این گونه است!! پیامبر (ص) هم این گونه بود!! همیشه این كار را می‌كردند !! همیشه مردم را می‌كشتند.
  متأسفانه اسنادی می‌سازند كه نشان بدهند و یك موضوع مسلّم و روشن را دلیلی برای آلوده كردن انقلاب می‌كنند. شاید الان خبرها از طریق رسانه‌های خارجی، اجنبی و دشمن زودتر از رسانه‌های خودمان می‌رسد. هركس وقت داشته باشد، می‌تواند در تمام 24 ساعت رادیو یا تلویزیونی پیدا كند و حرفهای دشمن‌پسند بشنود.
  هیچ كس نمی‌تواند در این شرایط فكر كند كه سانسور و محدود كردن جواب می‌دهد. ولی اگر فضا برای بحث آزاد باشد، خیلی خوب است. شاید بخشی از جامعه قانع نشوند، ولی اكثریت جامعه كه منصف هستند، قانع می‌شوند. در آن صورت یك جوان به هیچ وجه كلاس درسش را تعطیل نمی‌كند كه در خیابان دعوا كند. چون احساس می‌كند كه می‌تواند حرفش را بزند. شاید در راهپیمایی خیابانی جلوی 100 نفر حرف بزند، ولی اگر فضا باز باشد، می‌تواند در صدا و سیما جلوی میلیونها نفر بگوید.
  راه‌های پیشنهادی من كه پنج شش مورد، روشن هستند و در نماز جمعه هم گفتم. اولاً همه در چارچوب  قانون حركت كنند. ثانیاً، آتش بس دادن با آزادی زندانیان و دلجویی از آسیب‌دیدگان كه رهبری بعداً بیش از آن مقداری كه من گفتم، فرمودند. ثالثاً آزاد كردن رسانه‌ها در چارچوب قانون.
  اگر كسی بخواهد خلاف قانون عمل كند، خیلی صریح به مردم می‌گوییم، این رسانه كه آزاد بود و می‌توانست حرف بزند، این گونه عمل كند. یا اگر كسی در تلویزیون حرفهایی برخلاف قانون بزند، می‌توانیم بگوییم با اینكه یك ساعت وقت داشت، نتوانست در چارچوب قانون استفاده كند. باید كسی بیاید كه حرفهای قانونی بزند.
  این طرف هم این گونه باشد. اگر زور گفت و برخورد شد، می‌توان استدلال كرد. امروز اكثریت جامعه ما استدلال را می‌فهمد. كم‌كم بچه‌های هفت هشت ساله دختر و پسر سیاسی می‌شوند.
  مشكل دیگری كه من غصه می‌خورم این است كه آنچه كه امروز دولت و بعضی از نیروهای امنیتی می‌كنند و بعضی از مبلّغین خام حرفهای نابجایی می‌زنند، همه را به حساب رهبری می‌گذارند. الان كار به جایی رسیده كه رئیس دولت آن هم در خارج از كشور و به خبرنگاران خارجی می‌گوید: «هیچ كس در ایران به خاطر من زندانی نیست!» سپاه می‌گوید: «ما كه از خود ایده‌ای نداریم، فقط فرمان می‌بریم!»
  پس این وسط چه كسی است؟ زندانی برای چه كسی در زندان است؟ دولت كه می‌گوید من نیستم. حتّی می‌گوید: من نامه می‌نویسم كه زندانیان را آزاد كنید. سپاه كه می‌گوید: ما فقط فرمان می‌بریم. راست هم می‌گوید. چون نظامی‌های ما فرمانبرند. منتها فرمان را به گونه‌ای كه خودشان می‌خواهند، می‌‌برند و نه آن گونه كه رهبری و فرمانده می‌خواهند.
  فكر می‌كنم یكی از ضررهای عمده‌ای كه در شرایط فعلی می‌كنیم، این است كه بسیاری از مسائلی كه رهبری از آنها بیزار است، به اسم ایشان نوشته می‌شود. من كه ایشان را بهتر و بیشتر از دیگران می‌شناسم. هروقت كه باهم نشسته بودیم و خبر می‌رسید كه فلانی را زندانی كردند، می‌گفتند: اگر مأمورین ما یك روز در زندان بودند، این گونه افراد را زندانی نمی‌كردند. منتها ایشان كه نمی‌توانند در هر موضوعی دخالت كنند. مأمورین كارها و وظایف ذاتی خودشان را می‌كنند.
  من با دو طرف حرف دارم و نمی‌خواهم بگویم فقط یك طرف این گونه است. در مجموع بحث این است كه باید فضای گفت و گو را جدّی بگیریم تا مردم باور كنند كه می‌توانند استدلال كنند.
  روزنامه‌ها می‌نویسند و صدا و سیما نقل می‌كند. احزاب هم بتوانند افكار خود را به مردم بگویند. اگر سه چهار ماه این گونه كار كنیم، به انتخابات می‌رسیم. انتخابات هم باید آزاد باشد تا هر كس كه با شرایط قانونی صلاحیت دارد، وارد میدان شود. شورای نگهبان بی‌طرفانه عمل كند. وزارت كشور به عنوان مجری انتخابات نمی‌تواند طرفدار یك جناح باشد. مجری و ناظر باید كاملاً بی‌طرف باشند و بی‌طرف عمل كنند. در آن صورت مردم به رأی خود اهمیت می‌دهند.
  اگر یك انتخاب درست برگزار شود، هرگروه و جریانی كه پیروز شد، كار می‌كند و رهبری هم به عنوان پدر جامعه، بالای سر همه هستند. حقیقتاً روحیه رهبری این گونه است. من پیش شما شهادت می‌دهم. 60 سال است كه همدیگر را می‌شناسیم. دلیلی ندارد كه به شما خلاف بگویم. ایشان این گونه است. منتها شرایط به گونه ای می‌شود كه ایشان خطر را می‌بیند و احساس ناامنی می‌كند، سخنی می‌گوید و همان حرف مستمسك انسان‌های تندرو می‌شود كه به گونه‌ای دیگر عمل می‌كنند.
  پس اینكه از من می‌پرسید، راهكار چیست؛ من این چهار پنج مورد را راهكار می‌دانم و مورد بیشتری به ذهنم نرسید، مگر اینكه كسی اثبات كند كه این راهكار‌ها جواب نمی‌دهد كه یا قانع می‌شوم و یا جواب می‌دهم.
  یكی از آقایان درباره سفر خارج مهدی پرسید كه چرا نمی‌آید؟ خیال مهدی از پرونده‌هایش راحت راحت است. بارها در این مسایل به مراكز مسؤول جواب داد. در جریان استات اویل مجلس وارد شد و پس از تحقیق و تفحص اعلام كرد كه ایشان مبرّاست. وزارت اطلاعات دو سال‌ كاركرد و گزارش داد كه مبرّاست. وزارت نفت یك تیم را مشخص كرد و من از رهبری خواهش كردم برادر ایشان هم عضو آن تیم باشد تا همه شرایط را به ایشان بگوید كه آن تیم گزارش داد ما دلیلی برای این اتهام ندیدیم.
  در داخل شركت نروژی استات اویل خلافی اتفاق افتاد و پولی بین چند نفر ردّ و بدل شد و آنها با سیاسی كاری مسایل خودشان را حل كردند و مسئله را داخل ایران انداختند كه اسرائیل پشت قضیه بود. حتّی بسیج دانشجویی - به اعتراف روزنامه جوان كه با ضدیت هم عمل می‌كند - در این مورد به دادستان كل كشور شكایت كرد و دادستان به محكمه كاركنان دولت ارجاع داد كه پس از بررسی اسناد گفتند: «هیچ دلیلی نمی‌بینیم و حكم تبرئه دادند.» ولی گروهی رها نمی‌كنند و همیشه این مسئله را مطرح می‌كنند.
  من مطمئنم مهدی در این انتخابات در هیچ بخشی دخالت نداشت، جز در مسئله كمیته صیانت از آرا آن‌ها نگران بودند و او در مجلس خبرگان در این زمینه كار كرده بود، تجربه خود را در اختیار آنان گذاشت. نه پولی دارد و نه به كسی پول داد. گفتند: او پول داده تا افرادی در اغتشاشات شركت كنند، در حالی كه از این كارها بیزار است.
  درباره سفر خارجی‌اش پرسیدید. ما در دانشگاه آزاد اسلامی شش واحد در خارج از كشور داریم كه همه آنها مشكل دارند. می‌بایست كسی می‌رفت و رسیدگی می‌كرد. از لندن شروع كردیم و به لبنان رفتیم كه باید توسعه پیدا كند. واحد دوبی مشكلات خاصی دارد. در زنگبار زمین دادند كه هنوز نتوانستیم شروع كنیم. در ارمنستان و تاجیكستان هم واحد داریم.
  باید رسیدگی می‌كرد كه رفت. دلش می‌خواهد بیاید و من می‌گویم اول كارهایت را تمام كن و انجام بده و بعد بیا. از این طرف هم مرتب تهمت می‌زنند كه او هم همیشه جواب می‌دهد.
  جالب این است كه هیچ كسی از هیچ دادگاهی او را احضار نكرده است.او به دادستان نوشت كه نه احضاریه دادید و نه از من خواستید كه به دادگاه بیایم. تا به حال هیچ مقام امنیتی یا قضایی احضار نكرده است.
  از روزی كه رفت، این حرف‌ها را می‌زنند و هر وقت لازم باشد، كارش را ناتمام می‌گذارد و می‌آید. البته در شرایطی كه در آنجا بود، گفتم: الان كه كار اجرایی آنچنانی نداری و وقت تو ضایع می‌شود، چون در حال تحصیل در مقطع دكتراست، بناست رساله‌اش را در یكی از دانشگاه‌های خارج بگذارند. البته لازم نیست دائم بماند و می‌تواند رفت و آمد كند.
  در این قسمت از جلسه آقای ایوب توكلیان، دبیر سابق جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشكی مشهد و عضو شورای مركزی این تشكّل دست خود را برای پرسیدن سوال بلند كرد و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با كلمه «بفرمایید» به ایشان اجازه صحبت داد و ایشان در حالی كه بین جمعیت نشسته بود، گفت: «در مورد بحث آخر، مسایل زیادی مطرح شد و هیچ وقت دلیل مستدلی برای ما مطرح نشد، ولی بالاخره امر را به یوم تبلی السرایر واگذار می‌كنیم و ان‌شاءالله از خطراتی كه از ما به عنوان نسلی كه دسترسی به اسناد متقن نداریم، ایجاد شد، به آن روز خواهیم رسید.
  چند مسئله است، یكی اینكه در لابلای سخنان شما احساس كردم كه شاید برداشت شما از فضای دانشگاه این است كه دانشجویان كاملاً مخالف هستند. چون در سخنان خود دانشجویان و استادان را جزو صف اوّل مخالفین و منتقدین مطرح می‌كردید، من كه در فضای دانشگاه هستم، زیاد با این تحلیل موافق نیستم كه فضای دانشگاه را به كلی یك فضای معترض یا مخالف بدانیم.
  بحث دیگر شما درباره آزادی رسانه‌ها بود. سؤال شخصی من این است كه آیا در زمان ریاست جمهوری حضرت‌عالی هم رسانه‌ها مثل زمان آقای احمدی‌نژاد و سال‌های اخیر و حتی قبل از ایشان اجازه انتقاد داشتند، واقعاً چقدر آزادی بود؟
  در مورد صدا و سیما اگر بحث توضیح به صدا و سیما را داشته باشید و در جایگاهی باشید كه به آقای ضرغامی بگویید كه باید این عملكرد اجرا شود، آیا اجازه می‌دهید در حالی كه آقایان و منتسبین به آنها با رسانه‌های بیگانه علیه نظام صحبت كردند، از رسانه ملی مطلبی را بگویند؟ واقعاً خیلی از بحث‌های آنها شایسته بود. آیا به نظر شما این شایسته است؟ چون ما دیدیم و همه مردم شاهد بودند. مصاحبه‌هایی كه با رسانه‌های بیگانه كردند، به هیچ وجه شایسته نبود كه از رسانه ملی پخش شود.
  مطلب دیگر اینكه امام(ره) فرمودند: حفظ نظام از اوجب واجبات است. در جایی تعبیری از امام شنیدم كه نتوانستم سند آن را پیدا كنم كه فرمودند: «ولو اینكه به ترك نماز بینجامد» در مسیر مسایل اخیر اسناد و شواهدی هست كه حتّی مقام معظم رهبری واضحانه گفتند كه بحث انقلاب مخملی بود. تا چه حد می‌توانیم روی وحدت تأكید كنیم؟ البته وحدت از مسایل حتمی ماست، ولی آیا می‌توان با كسی كه به هیچ وجه مبانی نظام را قبول ندارد، به وحدت رسید؟
  آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در پاسخ به ایشان گفت: اگرچه اذان را گفتند و باید نماز بخوانیم، ولی بگذارید به این مسایل بپردازم. در مورد دانشگاهیان من نگفتم همه آنها مخالفند. شما خودتان دیدید كه نماینده رهبری در دانشگاه‌ها اخیراً گفته‌اند؛ هفتاد درصد دانشگاهیان به كسانی كه امروز زمام امور را در دست دارند رأی نداده‌اند.
  در مورد اینكه معترضین در رسانه ملی حرف بزنند، من نمی‌گویم هر مطلبی را در رادیو و تلویزیون بگویند. گفتم باید در چارچوب قانون باشد. اگر قانون اجازه می‌دهد، حرفی زده شود، بگویند. بالاخره وقتی می‌خواهد بحث شود، یك گروه ناظر می‌گذارند. اگر از قانون خارج شوند، اجازه ندارند و مسئولین هم نباید وقت بدهند.
  حرف‌هایی كه شما درباره مطالب این افراد گفتید، مربوط به زمانی است كه دعوا شد. یعنی پس از آن حوادث آن حرف‌ها را زدند. من می‌گویم به هر دلیلی دعوا شد، بیاییم بنا را بر این بگذاریم كه از این پس دو طرف قانونی حرفی بزنند. در مورد بستن رسانه‌ها، اینكه الان را با آن موقع مقایسه كردید، باید بگویم كه من الان بحث دولت آقای احمدی‌نژاد و یا دولت دیگری را ندارم. بحث من مربوط به شرایط فعلی است. در زمان ما این قدر لازم نبود با رسانه‌ها برخورد شود. مگر چند روزنامه در طول 8 سال ریاست جمهوری من بسته شد؟ اگر یادتان باشد در زمان دولت من روزنامه سلام تقریباً هر روز همه چیز را زیر سؤال می‌برد. امّا من حتی یك ذره هم به آنها تعرض نكردم. كاری به آنها نداشتم. آن زمان همین جناح به اصلاح چپ در مجلس چقدر حرف می‌زدند؟ مطالب زیادی می‌گفتند كه به آنها تعرض نمی‌كردیم. اگر گاهی به جاهایی تعرض می‌كردند كه نمی‌بایست می‌كردند، جواب آنها را می‌دادند. من اصلاً عقیده ندارم كه بتوان از راه سركوب به جایی رسید.
  این مسایلی را كه مطرح كردید، اگر در حد قانون باشد، این اشكالات نخواهد بود. من دارم از وضع فعلی می‌گویم. یعنی الان كه این گونه صف‌بندی شد، این صف‌بندی به مصلحت نیست و روز به روز مشكل درست می‌كند. آقایان راه‌حل پرسیدند و من هم با نظر خودم راه‌حل‌ها را گفتم.
  اینكه می‌گویید در داخل دانشگاه این‌گونه است یا نیست، چون خودم نیستم، قضاوت آنچنانی ندارم. ولی آنچه كه از دانشگاه‌ها خبر می‌رسد، می‌گویند اكثریت دانشجویان معترض هستند. ممكن است این‌گونه نباشد.
  در مورد اهمیت حفظ نظام هم با شما موافقم، اما راه حفظ، این كارهایی كه این روز انجام می‌شود نیست، بنظرم راهكار همان است كه گفتم. البته مدعی نیستم حرف و راه كار من بی‌اشكال است، بلكه معتقدم با مشورت باید تكمیل شود.
  در مورد طرح هدفمند كردن یارانه‌ها اگر آنگونه كه مجمع تشخیص مصلحت و مجلس تنظیم كرده‌اند و به تأیید رهیری هم رسیده و توسط ایشان برای اجرا ابلاغ شد، عمل شود، بسیار خوب است. امّا اگر ناقص و غلط اجرا شود، مشكل‌زا خواهد بود.
  در مورد اطرافیان هم بارها بطور مبسوط توضیح داده‌ام، ولی مشاهده می‌شود كه مغرضان دست‌بردار نیستند و تكرار آن را  مفید نمی‌دانم. می‌توانید به مصاحبه‌ها و خطبه‌های من مراجعه كنید.
  در این لحظه دانشجویان به شكل موافق و مخالف سخن می‌گویند و در ادامه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌گویند: البته من نظرسنجی نكردم. از دانشگاه آزاد كه كمی به ما گزارش می‌دهند، از دانشگاه‌های دولتی آرام‌تر است. بالاخره ما این مقدار می‌بینیم كه یك وزیر نمی‌تواند در دانشگاه صحبت كند.
  من این را می‌گویم كه چرا فضای دانشگاه كه فضای منطق است، این گونه باشد كه وزیر نتواند برای دانشجویان صحبت كند. هر وقت این‌گونه بود، بد بود. می‌گویم فضای دانشگاه باید به گونه‌ای باشد كه دو طرف حرف‌های خود را بزنند.
  به هر حال دلم می‌خواست بیشتر با شما حرف بزنیم، امّا هم وقت نماز است و هم بعد از نماز جلسه دیگری با گروهی دیگر داریم كه ظاهراً آمده‌اند و منتظرند.
والسلام علیكم و رحمه‌الله و بركاته

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

شما مي توانيد با انتقادات يا پيشنهادات خود ما را در انجام كاري كه مي كنيم يعني اطلاع رساني ياري نمائيد .
با تشكر - فرداي ايران

آرشیو

برچسب‌ها