با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!

آخرین اخبار

۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

گزارش کامل و سانسور نشده از برگزاری همایش "سبزها و دین" در دانشگاه تهران: همين شروع جنبش سبز يعني سرانجام!



همايش "سبزها و دين" با حضور گسترده اساتيد و دانشجويان علوم انساني به خصوص جامعه شناسي و علوم سياسي در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران برگزار شد. به گزارش نوروز، در اين همايش دكترحسن محدثي، دكتر سيد محمدامين قائميراد، جواد كاشي، و سارا شريعتي و عمادالدين باقي به ايراد سخنراني و ارائه مقاله پرداختند و ابعاد حوادث بعد انتخابات با تمركز بر نقش دين در جنبش سبز وتحليل اجتماعي از اقدامات و فعاليت هاي اين جنبش را بررسي كردند.
پایگاه اطلاع رسانی نوروز گزارش سانسور نشده سخنرانی این اندیشمندان را به نظر خوانندگان می رساند:

حسن محدثی: اگر جنبش سبز بخواهد بين ديندار و غيرديندار تفاوت قائل شود ديگر موفق نيست
دکترحسن محدثي جامعه شناس و عضو هيات علمي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، در همايش سبزها و دين كه متمركز به بررسي ابعاد حوادث پس از انتخابات بود، با ارائه مقالهاي در زمينه زايش دين سبز به توصيف مباني اين مقاله و تحولات پس از انتخابات و تاثير آن در حوادث اخير پرداخت.
وي در ابتداي بحث خود با ارائه توضيحي در خصوص زايش دين جديد گفت: برخي از افراد در ضمن اين حوادث اعضاي اين جنبش را ديندار و گروهي ديگر غير ديندار ميدانستند. حال بايد به اين مسئله پرداخت كه به صورت كلي اين جنبش چه رابطهاي با مقوله دين دارد.
وي افزود: در ايران معاصر به صورت كلي چهار نوع نگاه به مقوله دين را تجربه كرديم. ابتدا دين سرخ كه در تعريف آن بايد گفت ديني كه ما را به دفاع از زندگي و دستاوردها و شرف خود ترغيب كرد كه در تفكرات حضرت امام خميني و شريعتي آنقدر تسري پيدا كرد كه حتي يك ماركسيست را همچون گلسرخي به اين ارزشها پايبند كرد.
وي ادامه داد: تجلي دين سرخ در زمان دفاع مقدس و دفاع از كشور بروز پيدا كرد كه در بعد انقلاب نيز بر اساس اين نوع دين همگرايي ويژهاي در بين آحاد مردم ايران به وجود آمد اما بعد از انقلاب و با توجه به اختلافاتي كه ميان گروههاي سياسي بر سر مسائل ديني و اجتماعي كشور به وجود آمد، اين همگرايي جاي خود را به واگرايي داد و با كشته شدن كساني همچون مطهري، آيتالله مفتح، آيتالله طالقاني كه در شرايط انقلاب پرورده شده بودند و داراي تفكراتي انعطافپذير و باز بودند اين قضيه بيشتر خود را نشان داد.
دکتر محدثی افزود: در ادامه دين سياه شكل گرفت كه اين دين شكلي دستگاهي به خود گرفت و خود را نگهبان شريعت انسانها دانست. ديني كه ميخواهد نظام ديني سنتي را در نظام مدرن ايجاد كند و آمرانه و با استفاده از زور ارزشهاي ديني را اشاعه دهد.
وي تمركز اصلي بحث خود را دين سبز كه همان مقوله زايش دين جديد است را مطرح كرد و افزود: دين سبز در نظر متفكران غربي به معني حفاظت از محيط سبز و مقولههاي زيستي است كه ما فعلا هنوز زود است به اين مقوله برسيم. چرا كه در بحث حفاظت از انسانهاي خود كماكان مشكل داريم.
وي در تشريح جزئيات دين سبز گفت: دين سبز ديني است كه ديندار و غيرديني را از يكديگر جدا نميكند و براي غيرمسلمانان همان حقوقي را قائل است كه براي يك مسلمان قائل شده است.
محدثي ادامه داد: نظام مورد علاقه اين دين كثرتگرايي است و با جامعه مدرن و تحولات جهاني همسو باشد و اگر جنبش سبز بخواهد بين ديندار و غيرديندار تفاوتي قائل شود اين جنبش ديگر موفق نيست.
وي كه در خصوص رابطه جنبش سبز و دين سخن ميگفت به ادبيات و مواضع مطرح شده متفاوت در مورد ميزان دينداري اعضاي جنبش سبز اشاره كرد و افزود: عدهاي ميگويند كه جنبش سبز كاملا ديني و برخي ميگويند كه به دنبال براندازي نبوده است چرا كه سران آن از نزديكان امام بودهاند
حسن محدتی افزود: در مقابل گروهي معتقدند كه اين جنبش جنبشي ضد دين است چرا كه چند نفر در روز قدس روزهخواري كردهاند و ميخواهند دين را از سياست جدا كنند اما همراهي روحانيون و مراجع خلاف اين امر را ثابت ميكند.
وي زايش دين جديد را امري متاثر از شرايط كشور دانست و افزود: اين دين بايد به ارزشهاي پايدار خود وفادار باشد و ديني است كه بتواند آزاديهاي زيادي را براي اعضاي خود فراهم كند و بيشتر به خاطر اين مسائل است كه من اين دين را دين سبز مينامم.

سيدمحمدامين قائميراد: در شرايط قبض گفتمان ديني هر لحظه حاكميت منافقي را توليد ميكند
در ادامه اين همايش دكتر سيد محمدامين قائميراد جامعهشناس و عضو هيات علمي دانشگاه تهران با ارائه مقالهاي تحت عنوان قبض گفتمان ديني و انفجار گفتمانهاي ديني به تكثر و چند صدايي بودن اعضاي جنبش سبز اشاره كرد و گفت: گفتمان ديني در نوع خود كاربرد و كاركرد و ارائه تصويري از خود و ديگري در هر جامعهاي است.
وي با اشاره به سبقه گفتمان ديني در جريان انقلاب ايران گفت: بعد از انقلاب گفتمان ديني شكل بازي را به خود ديد به طوري كه اكثر افراد روشنفكران و دانشگاهيان حق تفسير مسائل ديني و سياسي را در گروههاي مختلف داشتند و گفتمانهاي ديني متفاوت اجازه داشتند كه گفتمانهاي ديني ديگر را تفسير كنند و مردم اجازه استفاده از تمامي ظرفيتهاي تفسير و نقد را داشتند. اما بعد از انتخابات شاهد نقض گفتمان رسمي ديني و پس از آن انفجار خردهگفتمانهاي ديني بوديم.
وي در تشريح جزئيات انفجار خردهگفتمانهاي ديني گفت: گفتمان رسمي ديني كه به شكل گفتمان حاكميت ايران است پس از انتخابات اجازه تفسير گفتمان رسمي را نداد كه با توجه به مكانيزمي كه از قبل وجود داشت شرايط نقد گفتمانهاي ديني ديگر از بين رفت و فضا كاملا بسته شد و با توجه به اينكه در جنبش سبز ديندار در كنار غيرديندار و جامعهاي چند صدايي در بين اين جنبش به وجود آمده بود، شاهد خردهگفتمانهاي ديني بوديم كه از اساس برخي از آنها با هم متفاوت بودند.
وي اضافه كرد: در اين شرايط مكانيزمي جا افتاد كه هر لحظه منافقي جديد را به وجود ميآورد. زيرا در شرايط قبض گفتمان ديني هر لحظه حاكميت منافقي را توليد ميكند.
وي افزود: در اوايل انقلاب منافقين كه همان گروه سركرده از سوي منافقين بودند به عنوان منافق اصلي شناخته ميشدند. پس از آن روشنفكران بعد اصلاحطلبان تندرو و بعد از آن اصلاحطبان ميانهرو و بعد از آن خود اصلاحطلبان منافق شدهاند و الان نيز اصولگرايان تندرو يا كجانديش منافق ميشوند و يقه كساني همچون دكتر توكلي و افروغ و فردا هم حتما يقه كساني همچون لاريجاني و باهنر گرفته ميشود.
وي با تاكيد بر اينكه گفتمان رسمي ديني در كشور دچار تضعيف شده است، گفت: جنبش سبز يك جنبش متكثر و چند صدايي است چرا كه در اوايل انقلاب ما يك شعار را ميگفتيم اما امروز هركسي براي خود يك شعار را ميگويد و نسبت دينداري اعضاي اين جنبش با هم بسيار متفاوت است و نميتوانيم دينداري اعضاي اين جنبش را با سران آن تحليل كنيم.
دكتر قائميراد آينده اين جنبش و نسبت با ديني بودنش را امري اقتضائي و نامشخص خواند و افزود: وضعيت كنوني در جنبش سبز انفجار خردهگفتمانهاي ديني است و شايد با چندين آينده روبرو باشيم.
اما به صورت كلي آينده مطلوب آن است كه به تعاملهاي گفتمانهاي ديني دست يابيم كه متاثر از اقناع عمومي باشد و از قدرتي برخوردار باشد كه بتواند تداوم يك گفتمان واحد را در يك جامعه چند صدايي ايجاد كند.

عمادالدين باقي: جنبش سبز اگر به قدرت هم نرسد پيروز است
عمادالدين باقي در همايش سبزها و دين كه به تحليل حوادث پس از انتخابات ميپرداخت با ارائه مقالهاي تحت عنوان حقوق بشر و مجازاتهاي اسلامي تفاوت جنبش سبز با مخالفانش را در اعتقاد و التزام قلبي و عملي به قانونمندي و حقوق بشر و شهروندي خواند و افزود: پيروزي اين جنبش در گرو پايبندي به اين مسائل است و اگر اين جنبش به قدرت هم نرسد باز پيروز است. مشروط بر آنكه به شعارهاي حقوق بشري و شهروندياش متعهد بماند و اگر به قدرت برسد مغلوب است در صورتي كه از مسير ناديده گرفتن قانون و اخلاق بشري به قدرت برسد.
عمادالدين باقي توسل به خشونت را برخلاف روش و هدف جنبش معرفي كرد و ادامه داد: توسل به خشونت برخلاف اخلاق و منش حقوق بشري و شهروندي است و همان كاري است كه مخالفان انجام ميدهند.
وي به تخريب اموال عمومي كه آن را به اين جنبش تسري ميدهند گفت: پرتاب سنگ وتخريب اموال عمومي اگر در مواردي رخ داده است قطعا كار معدود عناصر افراطي بوده و يا سناريوي مخالفان جنبش براي بدنام كردن آن و توجيهتراشي سركوب بوده است.
باقي خطاب به رهوران و رهروان اين جنبش گفت: بايد صراحتا و پيوسته با توسل به خشونت از هر طرف كه باشد رهبران اين جنبش مخالفت كنند تا دست برنامهريزان خشونت باز شود. توسل به خشونت دقيقا همان چيزي است كه قدرتطلبان ميخواهند و در برابر خشونتورزان ما بايد روش گاندي را اتخاذ كنيم و اين تنها راه شكست كساني است كه ميخواهند با منطق زور ،زندان و تفنگ حكومت كنند.
اين فعال حقوق بشر پيروزي مخالفان جنبش سبز يا جنبش اصلاحطلبي را در گرو احترام به قانون و حقوق بشر خواند و افزود: اگر آنها اين قاعده را رعايت كنند حتي در صورتي كه به زيانشان باشد آنها پيروز واقعي خواهند بود كه در اين صورت ما شاهد يك بازي برد برد خواهيم بود. زيرا هر دو جريان عمده سياسي كشور در اين زمينه پيروز خواهند شد و سود اصلي را در اين قضيه مردم ميبرند.
وي با تاكيد بر اينكه جنبش سبز از اين پس بايد تكليف خود را با مسائل باريكتر و بنيادين حقوق بشر مشخص كند گفت: رعايت حقوق زندانيان، منع شكنجه، آزادي بيان همگي جزو منشور حقوق بشر هستند كه پيشتازان اين جنبش حمايت خود را با آن اعلام كردند اما همين موضوعات هم داراي جنبههاي پيچيدهتري است كه پاسخ دادن به آنها ساده نيست.
فعال حقوق بشر در بخش ديگري از سخنان خود به يكي از مهمترين مسائل حقوق بشري يعني مقوله اعدام نيز گريزي زد و با تاكيد بر اينكه بايد مواضع رهبران و نخبگان جامعه نسبت به مقوله اعدام مشخص شود گفت: اهميت تاكيد من در اين نكته از آنجا ناشي ميشود كه چه بسا كساني كه موافق و مدافع حقوق بشر هستند اما اعدام در جرايم از اين راه هم قبول دارند. اينگونه نيست كه هر كس با اعدام موافقت كند، مخالف حقوق بشر است.
وي تاكيد كرد: بايد مواضع رهبران جنبش در اين زمينه مشخص شود به اين خاطر كه به اعتقاد من بحث اعدام نهايت حقوق بشر است.
وي افزود: بنابراين بايد اصلاح قانون مجازات اسلامي از اهداف گروههاي مدني باشد و براي اين كار لازم است با تصويري از مجازاتهاي اسلامي صورت گيرد كه وجود فقهاي بزرگ و علماي برجستهاي كه در سطح رهبران يا حاميان اين جنبش قرار دارند ميتواند موجب اطمينان، درايت اصول و ضوابط اجتهاد در اين زمينه باشد.

دكتر کاظمی: نبايد برداشتهاي رسمي از دين از سوي رهبران جنبش را به مردم تحميل كرد
دكتر کاظمی در سخناني تحت عنوان دين در جامعه جنبشي اظهار كرد: مفهوم نابرابري يا بيعدالتي و مفهوم تقاضا براي تغيير اوضاع دو مولفهاي هستند كه ميتوانند وجود جنبشها را توجيه كنند.
وي با اشاره به اينكه در همه جوامع نابرابري و بيعدالتي وجود دارد اما در همه اين جوامع جنبشها به وجود نميآيند، توضيح داد: وقتي از يك دستگاه ايدئولوژيك صحبت ميشود در جامعه ما اين دستگاه ايدئولوژيك دين است و به همين منظور دين با جنبشهاي اجتماعي ارتباط دارد.
اين استاد دانشگاه با بيان اينكه در برخي مواقع نابرابري جنبش را ميخشكاند، گفت: در صورت نبودن دسترسيهاي گفتماني برابر ممكن است جنبشي ايجاد نشود.
او به برداشتي از دين اشاره كرد كه مردم را به سكوت دعوت ميكند و گفت: برداشت دين نيز مردم را به اعتراض فرا ميخواند.
كاظمي با بيان اينكه جامعه جنبشي چيزي بيشتر و فراتر از جنبشهاي اجتماعي است، گفت: جامعه جنبشي نه خوب است و نه بد. اما اين جامعه در مقابل جامعه سازمانيافته قرار ميگيرد كه نمونهاش آمريكا است و در آن سازمانهاي متعدد فعاليت ميكنند، عضو دارند و در رابطه با احزاب هستند.
وي با بيان اينكه در جامعه ما مسير تغييرات از مسيرهاي اجتماعي مقدور و ممكن است تصريح كرد: وقتي تشكلهاي نهادمند برای بيان عقايد نباشند طبيعي است كه شكلهاي ديگري براي بيان اين عقايد به وجود ميآيد.
به گفته اين جامعهشناس در جامعه ايران كه سازمانيافته نيست جامعه جنبشي از برخي لحاظ به ما كمك ميكند. در جامعه ما اساسا تفكيك بين جامعه مدني و جامعه سياسي ايجاد نشده است تا دولت بخواهد وارد جامعه مدني شود. از اين رو جامعه ما يك جامعه متداخل است.
كاظمي ادامه داد: جامعه ما جامعهاي باز است و دسترسيهاي گفتماني نه كاملا بسته و نه كاملا باز است به طوري كه به لحاظ قانوني دسترسي گفتماني ممنوع است اما باز هم به اشكال مختلف دسترسي وجود دارد.
او با بيان اين مطلب كه به دليل سازماني نبودن كشور ما حزب نيز در كشورمان وجود ندارد گفت: جامعه ما جامعه قطعهقطعه شده است و گروههايي متفاوتي به وجود آمدند كه البته مطالباتشان قطعه قطعه نيست و سنتهاي ديني راحتتر از ارزشهاي مدرن عمل ميكند.
او به طرح اين پرسش كه چرا دين در پرداختن به جامعه ايران مهم است گفت: دين در جامعه ما بخشي از دستگاه ايدئولوژيك محسوب ميشود
كاظمي تصريح كرد: وقتي اكثريت سكوت ميكنند نقش الهيات سكوت مهم ميشود و غالب كردارهاي معناساز به نحوي با گزارههاي ديني گره خورده است و ريشه اين معناسازي خارج از رابطه با قدرت نيست.
اين استاد دانشگاه با بيان اينكه جدال بر سر تفسير دين از مدتها قبل شروع شد و مجاهدتهاي زيادي نيز انجام شد تا فضايي ايجاد شود كه افراد اجازه بيان تفاسير مختلف داشته باشند گفت: يك زمان اگر اسلام را سياسي تفسير ميكرديم غيرديني بوديم و حال اگر اسلام را غيرسياسي تفسير كني، غيرديني هستي.
به عقيده اين جامعهشناس مشكل اين نيست كه اعتراضي ايجاد شده و دولت نميپذيرد مشكل اين است كه گروهي اصلا اعتراض را نميفهمند و نميدانند كه چرا بايد اعتراض كنند.
كاظمي با بيان اينكه نبايد برداشتهاي رسمي از دين از سوي رهبران جنبش را به مردم تحميل كرد، گفت: بايد به دل جامعه رفت و ديد كه مردم چه برداشتي از جنبش و از دين دارد.
وي با بيان اينكه جنبش سبز جنبشي ديني نيست گفت: اينكه دين چه جايگاهي در جنبش دارد را مهم نميدانم چرا كه جنبش سبز جنبشي اجتماعي است اما اينكه با اين جنبش چگونه برخورد می کنند مهم است. از يك طرف تخريب ميشود كه جنبش ديني نيست و دينداران نبايد به سمتش بروند و از سوي ديگر تفسير رهاييبخش از اسلام مردم را به جنبش دعوت ميكند.
اين استاد دانشگاه جنبش موجود را جنبشي بيسر و بدون رهبر مشخص عنوان كرد و گفت: اين جنبش چند گفتماني است و تكگفتماني نيست و هنوز گفتمان خود را صورتبندي نكرده و در حال صورتبندي گفتمانش است.
او با بيان اين مطلب كه نهادهايي در جنبش به كار گرفته ميشوند ميتوانند ديني باشند و ميتوانند نباشند گفت: اينكه از روز قدس و عاشورا و ... استفاده ميشود بحث جديدي نيست و اينكه مسجد از كاربري صرف مذهبي كاربري سياسي پيدا كند ايرادي ندارد و در جامعهاي كه دولت امكان فعاليت نهادهاي سازمانيافته را منع كرده از مسجد استفاده ميشود.
وي با اشاره به اينكه هر جا امكان تجمعي باشد از سوي جنبش سبز مورد استفاده قرار ميگيرد گفت: جنبش سبز به دنبال پيش بردن اهداف در غالبهاي تعريفشده است و استفاده از مسجد در زمان شاه نيز بود اما آيا ديني بود يا غيرديني؟ به همان مقدار الان درباره استفاده از مسجد ميتوان گفت كه ارتباطي به ديني و غيرديني بودن ندارد.
كاظمي در پايان گفت: همين شروع جنبش سبز يعني سرانجام.

جواد كاشي: در جنبش سبز ادعاهاي گزاف بلاموضوع است
جواد كاشي با بيان اين كه هر جا امر سياسي شكل ميگيرد مسبوق به امري الهي است گفت: ميتوان هم در نظم مستقر و هم در اراده دگرگوني صورتي از مفاهيم الهي جستوجو كرد و البته اين در تضاد با سكولاريسم نيست.
اين استاد دانشگاه با بيان اينكه الهيات نظم و الهيات اعتراض را بايد از هم جدا كرد تصريح كرد: صورت مستقر نظم مسبوق به صورتي از نظم الهي است و در الهيات نظم دو صورت از خدا وجود دارد يك خدا در واقعيت عيني تجسم پيدا كرده است و اين بيشتر براي كساني است كه از نظم موجود نفع ميبرند. براي اين گروهها خدا پايين آمده و اراده اين افراد تداوم اراده خداوند است.
وي ادامه داد: بيخود نيست كه شخصيتها كم و بيش دانسته يا نادانسته احساس خدايي ميكنند چرا كه خداوند به نحوي براي آنها در جهان واقعي تجسم كرده است. اين خدا باند مشخص و هواداران معيني دارد و دشمنان معيني هم دارد به طوري كه صف دشمنان و دوستان مشخص است. اين افراد مدعي هستند كه خدا را مستقيم ميبينند و ميشنوند و او در هر باد موافقي كه بوزد احساس ميكنند.
اين استاد دانشگاه ادامه داد: يك خداي ديگر در الهيات نظم خداي انتزاعي است براي كساني كه احساس بيگانگي و جدايي از جامعه ميكنند. اين افراد يا خدا را انكار ميكنند و يا اعتراض ميكنند كه اگر اعتراض نكنند و همچنان بخواهند در پرتو خدا باشند او را به آسمان پرتاب ميكنند و خدا را از جهان بيگانه ميسازند در اين صورت جهان به يك جعل مطلق تبديل ميشود كه به شرط پشت كردن به اين جعل محسوس ميشود به آن خدا رسيد و گرنه هر تعلقي به اين جهان نشانه دوري از آن خدا است.
به گفته كاشي يك برداشت از خدا هم است كه برايش گاه خدا وجود دارد و گاه وجود ندارد. اين خدا خداي اميد و وعده است.
اين استاد دانشگاه با بيان اينكه ما امروز بدونشك در جامعه ايران با الهيات اعتراض مواجهيم تصريح كرد: اين الهيات در رويارويي با يك الهيات نظم قرار گرفته است و برخي ادبيات دوره قبل از انقلاب مثل شاملو و شريعتي به واسطه بازيابي الهيات اعتراض دوباره خوانده ميشود.
وي ادامه داد: البته 30 سال كه از انقلاب گذشته آنقدر مهم است كه بگوييم اين الهيات اعتراض كنوني با آن الهيات اعتراض تفاوت ماهوي جدي هم دارد. 30 سال پيش ماجرا اين بود كه جامعهاي كه 80 درصدش روستايي بودند در يك فرآيند سريع توسعه آن را معكوس كردند به طوري كه امروز در نقطه مقابل آن توسعه ايستادهايم.
وي با بيان اينكه جهان عيني در آن دوره از هم گسيخته بود، گفت: الهيات اعتراض 30 سال پيش الهيات اعاده يك نظم از دست رفته بود و الهيات اعتراض به دنبال يك نظم بود.
اين استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به اينكه الهيات اعتراض 30 سال پيش به شدت راديكال بود گفت: آن اعتراض به دنبال اين بود كه صورتبنديهاي ناهنجار موجود را به طور كامل از بين ببرد و به همين جهت به محض پيروزي انقلاب همه داعيه داشتند كه به سرعت نظم برقرار شود و گفتوگوها و اعتراضها پايان يابد.
كاشي گفت: آنچه كه روح اعتراض امروز را با آن روز متفاوت ميكند، اين است كه جنبش امروز به دنبال اين نيست كه نظم اصيل از بين رفته را برقرار كند بلكه معتقد است نظمي وجود دارد كه اين نظم تنگ و بسته است و گشودگي آن را ميخواهد. اين الهيات الهيات گشودگي است و خدا در آن مظهر نظم اصيل نيست به طوري كه جهان در كنار خدا معتبر است.
اين استاد دانشگاه ادامه داد: اگر اين جنبش مسالمتجو است به اين خاطر است كه چيزي در مقابلش نيست كه بخواهد چيزي از بنياد از جا بكند. با آنچه كه هست ارتباط برقرار ميكند اما چيزهاي بسيار زيادي ميخواهد به آن بيفزايد.
كاشي با بيان اينكه تنوع و گوناگوني در جنبش سبز تابع يك روح واحد است افزود: اين روح واحد اجازه به تنوع ميدهد و امكان درك تنوع در آن وجود دارد.
به عقيده اين جامعهشناس جنبش اهداف خيلي عميق و آرماني ندارد و بيش از اينكه ويرانگر باشد استحالهبخش است و ادعاهاي گزاف را بلاموضوع ميكند و به جاي اينكه به نحو خشونتبار به ادعاهاي گزاف شمشير بكشد آنها را كنار ميگذارد. البته اين جنبش با جنبش 30 سال پيش شباهتهاي زيادي هم دارد.

سارا شريعتي: جنبش سبز یک جنبش وسيع شهروندي است
سارا شريعتي در این نشست به بررسي جامعهشناختي تحولات اخير پرداخت و گفت: جنبش سبز احتياج به وقت بيشتري براي تحليل دارد چرا كه اين جنبش جوان است و چند ماه بيشتر از به وجود آمدن آن نميگذرد.
وي با بيان اينكه هماكنون در مرحله توصيف شرايط هستيم ادامه داد: از اين رو بايد از داوري يا پيشگويي پرهيز كنيم يا قاطعانه پيشگويي نكنيم.
اين فعال مدني افزود: مشاهده من اين است كه با يك جريان اعتراضي وسيع روبرو هستيم كه به مناسبت انتخابات امكان بروز پيدا كرده است. ما بايد نقطه جريانات اعتراضي را بشناسيم و ببينيم كه چطور در انتخابات بروز كرده است به همين خاطر نياز به يك الگوي مطالعاتي خاص ايران داريم.
شريعتي افزود: جهش وسيع و سريع ارتباطات دموكراتيزاسيون نقش زنان، نقش دين و جوان بودن جامعه تحولاتي را به وجود آورده و به نظر ميرسد كه سرعت جامعه با ساختارها و نهادها يكي نيست.
وي با بيان اينكه وقتي جامعه ديناميك است و نهادها نميتوانند آن را همراهي كنند يك تنش جدي به وجود ميآيد گفت: در اين شرايط جامعه ميخواهد كه انفجار يا اعتراض خود را نشان دهد و جامعه نيازمند بازتعريف خود است كه در اين شرايط ماجراي انتخابات به وجود ميآيد.
به گفته شريعتي چون اين حوادث مديريت نشد و با خشونت روبرو شد به يك جنبش اجتماعي تبديل شد كه البته ترجيح ميدهم نامش را يك جنبش وسيع شهروندي بگذارم.
اين فعال مدني با بيان اينكه ايدئولوژي واحدي حاصل اين جنبش نيست، گفت: اين جنبش جنبشي غيرنهادينه و اعتراضي است كه اعتراضش را به يك شكل واحد يعني به خيابان آمدن نشان ميدهد و يك كنش جمعي معناساز است كه با خواست مشاركت بيشتر اجتماعي فعاليت ميكند.
شريعتي خاطر نشان كرد: طبيعت اين جنبش و اولين ويژگي آن اين است كه داراي سه تضاد است يكي تضاد متن جامعه با نظام به آن نحوي كه در جامعه تحولاتي رخ داد و نظام مستقر با آن همراهي نكرده است؛ ديگر تضادهاي درون خود نظام است بر سر اينكه چه كسي بيشتر به اصول پايبند است و موضوع ديگر تضاد در جامعه است كه گاه شكل و بوي طبقاتي نيز پيدا ميكند.
او با بيان اين مطلب كه جنبش سبز امروز خودش را با كنش جمعي و تضادهايش معرفي ميكند نه با اهدافش اظهار كرد: آنچه كه در آمدن به خيابانها به عنوان رسانه ميبينيم اين است كه جنبش خودش را با اهدافش معرفي نميكند و چون داراي دغدغههاي متمركز و واحدي نيست بسيار ديناميك و پويا بوده و داراي يك مديريت مشخص نيست. اين نداشتن مديريت واحد ميتواند مزيتها و در عين حال كاستيهايي را به جنبش تحميل كند.
شريعتي به طرح اين پرسش كه حال دين دراين ماجرا چه جايگاهي دارد گفت: نبايد جنبش را بين دينداران و بيدينان تقسيم كنيم. ما احتياج به جامعهشناسي داريم نه دينشناسي. به طوري كه بايد به جاي دين به سراغ حاملان دين در جامعه برويم و ببينيم كه هر كس رنگ خودش را به دين ميدهد و برداشت خودش را دارد.
وي در اين باره كه چرا از نمادهاي ديني در جنبش سبز استفاده شده است گفت اولين دليل اين است كه زبان ديني، زبان عمومي جامعه است و ديگر آنكه زبان دين زبان مشروع است و همچنين ايجاد مصونيت ميكند.
وي با بيان اينكه ديني كه با نظم موجود يكي شود دين اميد نيست گفت: دين هم ميتواند مشروعيتبخش باشد و هم معترض به طوري كه ميبينيم دين كاركرد اعتراضي خودش را در جريان جنبش سبز پيدا ميكند.
اين فعال سياسي تصريح كرد: شايد زود باشد كه از ايدئولوژي در اين جنبش صحبت كنيم. جنبش هماكنون در مرحله جنيني خودش است و همه گروهها را نيز درخود جاي داده است.
شريعتي با بيان اين عقيده كه جنبش سبز محصول تحول اجتماعي است نه محصول ديني جديد يا اسلام جديد گفت: اگر انتخابات هم پيش نميآمد حتما به يك مناسبت ديگر اين جنبش بروز ميكرد و اين اجتنابناپذير بود كه جامعه از خلال موضوع انتخابات بتواند خود را بازتعريف كند.
او همچنين تاكيد كرد كه اين غليان و جنبش اجتماعي بايد مديريت شود و هدف داشته باشد تصريح كرد: اين جنبش همانطور كه براي جامعه يك ضرورت بوده براي نظام هم يك فرصت است البته اگر نگويند تهديد، چرا كه از خلال آن زنگ خطري به صدا درميآيد كه نظام متوجه شود كه بايد به نگاهي كه از متن جامعه برخاسته توجه كند و متوجه تحولات اجتماعي و چند صدايي جامعه شود.
شريعتي با تاكيد بر اينكه اين زنگ خطر يك بار بيشتر براي نظام به صدا درنميآيد گفت: ما نبايد به دنبال شبيهسازي با انقلاب يا اصلاحات برويم چرا كه اين جنبش حركتي بي بديل است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

شما مي توانيد با انتقادات يا پيشنهادات خود ما را در انجام كاري كه مي كنيم يعني اطلاع رساني ياري نمائيد .
با تشكر - فرداي ايران

آرشیو

برچسب‌ها