با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!

آخرین اخبار

۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

سپرده گذاری از شما، مصادره از ما



اطلاعات سپاه گزارشی تحقیقی از ریشه های جنبش سبز تهیه نموده و در بخشی از آن مدعی شده که این جنبش مربوط به اقشار مرفه بوده و اکثریت تظاهرکنندگان از مناطق شمال شهر و اعیان نشین می آیند. همچنین آماری از الله اکبر گویان شب 13 آبان ارائه می کنند که نشان می دهد در مناطق شمال شهر، الله اکبر با شدت و گستردگی بیشتری بوده و بهمراه آن توهینهایی نیز به مقام رهبری شده است.
این گزارش بر این نکته تاکید دارد که طبقه متمول و پولدار، گرداننده اصلی اعتراضات و تامین کننده مالی آن هستند. به ادعای اطلاعات سپاه، این قشر پولدار شامل ثروتمندان سنتی و قدیمی مناطق شمال شهر نمی شود، زیرا بخش اعظم آنها در دهه اول انقلاب از کشور خارج شده و ثروت خویش را نیز در صورت امکان با خود برده اند، بلکه اکثر ایشان افرادی هستند که بعد از انقلاب ثروتمند شده و همزمان با توسعه تراکم زیربنای مسکونی شمال شهر و ساخت و سازهای جدید، این امکان را یافته اند که از مناطق مرکزی یا جنوبی شهر به مناطق شمال شهر و محلات مرفه نشین نقل مکان نمایند. بخشی از این ثروتمندان نیز زخم خورده های اوایل انقلابند که به خارج مهاجرت نموده بودند و در دوران خاتمی و به ابتکار دولت اصلاحات، امکان بازگشت به کشور و سرمایه گزاری یافته و در صدد انتقام گیری هستند.
خزعبلات این گزارش به یک نتیجه گیری بسیار خطرناک منتهی می گردد، تهیه کنندگان گزارش پیشنهاد می دهند که باید شرایط را برای این قشر ناامن نموده و سبب خاموشی و سکوت آنها و یا فرارشان به خارج از کشور شد، ولی مهم این است که این مهاجرت بدون ثروت باشد و این افراد نتوانند دارائی های خود را خارج نمایند تا بوسیله آن در خارج از کشور باز هم به توطئه بر علیه نظام ادامه دهند. حسابهای بانکی کلان و همچنین دارائی های این اشخاص باید کنترل گردیده و لیست شده و در صورت لزوم بلوکه شوند.
گرچه بنظر می رسد این گزارش بیشتر از یک پس زمینه اقتصادی برخودار باشد تا یک پس زمینه امنیتی، ولی آمار و اطلاعات ارائه شده و تحلیل های مبتنی بر آن، توسط مقامات نظام جدی گرفته شده و با راهکارهای پیشنهادی آن موافقت نموده و خواستار تهیه دستورالعمل اجرایی در این زمینه شده اند.
مسلم است که نام بسیاری از فعالان اقتصادی بخش خصوصی که بنحوی رقیب فعالیتهای اقتصادی سپاه هستند در لیست سیاه قرار خواهد گرفت و مصادره های جدید، در حکم ثروتی بادآورده برای سپاه خواهد بود.
افرادی که دارای پس اندازهای قابل توجه هستند باید اقداماتی فوری برای پخش کردن اندوخته خود در حسابهای متعدد بنام افراد مختلف، یا تبدیل آن و امن کردن مکان نگهداری اش انجام دهند.
این نوع برخوردها و مصادره اموال تازگی ندارد، سنگین ترین موج آن پس از پیروزی انقلاب شکل گرفت و ثروت اشخاص را با کلاه شرعی "مصادره" از چنگشان خارج و به خودیها بخشیدند. بار دیگر در سال 1373با تشکیل ستاد تعزیرات حکومتی، همین حرکت با روشی دیگر انجام گردید و ثروت تعداد کثیری از افراد را به بهانه های واهی مصادره نمودند. در دهه هفتاد و در دوران وزارت فلاحیان، همزمان با ورود گسترده وزارت اطلاعات به فعالیتهای اقتصادی و راه اندازی هزاران شرکت پوششی در داخل و خارج از کشور، وزارت اطلاعات بصورت چراغ خاموش و بی سر و صدا به سراغ افراد ثروتمند می رفت و با تشکیل پرونده برای آنها و احضارشان به وزارت اطلاعات و ایجاد رعب و وحشت، وادارشان می کرد تا با رضایت!! خود، بخشی از ثروتشان را با شرکتهای اقماری وزارت اطلاعات شریک شوند تا بتوانند بخش دیگر را برای خودشان حفظ کنند.
سپاه نیز امروز بدنبال همین طرح تکراری و چند بار مصرف شده است ولی تلاش نموده که به آن رنگ امنیتی بدهد. کودتاچیان اشتهای سیری ناپذیری برای بلعیدن ثروت دارند و در این مسیر به هر مستمسکی متوسل می شوند. جالب ترین فراز گزارش اطلاعات سپاه می گوید: «در همه کشورها یا حکومت است که ثروتمندان و کارآفرینان را از بدنه طرفدار خودش می سازد یا اینکه ثروتمندان و کارآفرینان هستند که حکومتی نزدیک به خودشان را بقدرت می رسانند، ولی متأسفانه در کشور ما، سلاح ثروت همیشه خارج از دستان بدنه طرفدار حکومت و در اختیار نامحرمان و نااهلان بوده و این افراد که از صدقه سر حکومت و با بهره گیری از منابع میهن اسلامی به ثروت رسیده اند، ثروتشان را در راههای پلید و گسترش فساد و بیدینی بکار برده و اخیراً هم که با تحریک و حمایت بیگانگان و به امید رسیدن به یک حکومت لائیک و ضدمذهبی و از بین بردن ریشه های انقلاب اسلامی و تشیع، جسارت توطئه و آشوب گری یافته اند. ضرورت دارد که نظام مقدس اسلامی یکبار برای همیشه و با اتخاذی تصمیمی انقلابی، سلاح ثروت را از دست نااهلان و نامحرمان خارج نموده و آنرا بدستانی مطهر و پاک بسپارد.»

به نقل از سهرابستان

۵ نفر به اعدام و ۸۱ نفر زندان از شش ماه تا ۱۵ سال محکوم شدند!

اطلاعیه دادگستری استان تهران


Tue / 17 11 2009 / 22:08
ایلنا: دادگستری کل استان تهران باهدف اطلاع رسانی به ملت شریف وبزرگوار ایران اسلامی از روند نتایج رسیدگی به پرونده های اتهامی تشکیل شده در دادسرای عمومی وانقلاب تهران اطلاعیه ای صادر کرد .

به گزارش ايلنا به نقل از روابط عمومی دادگستری کل استان تهران در اين اطلاعيه آمده است :
در ارتباط با حوادث تاسف بار پس از برگزاری انتخابات شکوهمند و به یادماندنی دهمین دوره ریاست جمهوری که خود نقطه عطفی درحیات پویای این ملت به شمار می رود ،پرونده هایی تشکیل شد که به منظور جلوگیری از ترویج شایعات بی اساس و غیر واقعی از چگونگی صدور و مفاد احکام و آرای قضایی درباره آنها توضیحاتی به این شرح اعلام می شود..
الف-تعداد قابل توجهی از متهمان که از سوی ضابطان دادگستری بازداشت و به دادسرای عمومی و انقلاب تهران معرفی شده بودند ، بلافاصله پس از تشکیل پرونده و ارجاع به شعب دادسرا و انجام تحقیقات لازم با صدور قرار منع تعقیب ازاد شده اند .
ب - اتهامات برخی از متهمان که رسیدگی به انها در دادسرا ، منتهی به صدور قرار نهایی مجرمیت و کیفر خواست شده و به دادگاه ارسال شده است عبارتند از ..

1- اقدام بر ضد امنیت کشور ، موضوع مواد 498 و 512 قانون مجازات اسلامی
2- اجتماع وتبانی برای ارتکاب جرایم بر ضد امنیت کشور ، موضوع ماده 610 قانون مجازات اسلامی
3- تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران ، موضوع ماده 500 قانون مجازات اسلامی
4- اخلال در نظم عمومی واسایش و ارامش عمومی ، موضوع ماده 618 قانون مجازات اسلامی
5- تخریب و تحریق اموال دولتی ، عمومی و مردم ، موضوع مواد 676 و 687 قانون مجازات اسلامی
6- شرکت و یا معاونت در ضرب وشتم مردم و ماموران ، موضوع ماده 607 قانون مجازات اسلامی
7- محاربه و افساد فی الارض ،‌موضوع ماده 186 و 187 قانون مجازات اسلامی

ج- با وصول پرونده اتهامی هر یک از متهمان که در دادسرا منتهی به صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست شده بود و ارجاع ان به شعب مختلف دادگاه انقلاب اسلامی تهران ، دادگاه رسیدگی کننده با حضور متهمان و وکلای مدافع انان و نماینده دادستان ، مبادرت به تشکیل جلسات رسیدگی کرده ، به اتهامات انتسابی رسیدگی و پس از استماع دفاعیات متهمان و وکلای مدافع انان ، به صدور رای اقدام کرده است که تاکنون تعداد 89 نفر ازمتهمان محاکمه و برحسب مورد به مجازات اعدام برای 5 نفر که متهم به وابستگی وعضویت در گروهک های ضد انقلاب ، تروریستی و معاند بوده اند و حبس برای 81 نفر از شش ماه تا 15 سال محکوم شده اند .
ضمنا اجرای حکم مجازات حبس مقرر برای سه محکوم دیگرتعلیق شده است هم چنین سه متهم دیگر نیز از اتهامات انتسابی برائت حاصل کرده اند.
د - احکام صادره در بند (ج) این اطلاعیه غیر قطعی و برابر مقررات قانونی جاری قابل تجدید نظر است که تعدادی از محکومان و یا وکلای انان به احکام صادره اعتراض و درخواست تجدید نظر کرده و پرونده انان به مرجع تجدید نظر ارسال شد که برخی از این پرونده ها منتهی به صدور رای قطعی شده است و بقیه در جریان رسیدگی تجدید نظر قرار دارند.
ه - در پایان تصریح می کند که از ذکر نام ونام خانوادگی و سایر مشخصات هویتی محکومان به استناد تبصره ذیل ماده 188 قانون ایین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در ا مور کیفری خودداری می شود .
یاد‌آور می شود مفاد احکام صادره پس از قطعیت با ذکر مشخصات کامل محکومان متعاقبا اعلام خواهد شد .

اوباما بطور"جدی"جمهوری اسلامی را تهدید كرد

رئیس جمهور ایالات متحده روز پنج‌شنبه در هشداری شدیداللحن به جمهوری اسلامی در مورد پیامدهای پاسخ منفی به پیش‌نویس توافق‌نامه وین اعلام كرد كه «به ایران نشان خواهیم داد كه جدی هستیم».

رئیس جمهور ایالات متحده روز پنج‌شنبه در هشداری شدیداللحن به جمهوری اسلامی در مورد پیامدهای پاسخ منفی به پیش‌نویس توافق‌نامه وین اعلام كرد كه «به ایران نشان خواهیم داد كه جدی هستیم».

به گزارش رادیو فردا باراك اوباما كه اكنون در پایان نخستین سفر آسیایی خود در سئول كره جنوبی به سر می‌برد در نشست خبری مشترك خود با رئیس جمهور این كشور از احتمال آماده شدن «مجموعه‌ای از گام‌ها در چند هفته آینده» علیه تهران خبر داد «تا به ایران نشان دهیم كه جدی هستیم».

در حالی كه آمریكا و متحدان غربی‌اش تهدید كرده‌اند كه در صورت پاسخ منفی ایران به پیشنهاد مبادله اورانیوم تحریم‌هایی شدیدتر گریبان‌گیر این كشور خواهد شد، در مقابل وزیر خارجه جمهوری اسلامی روز چهارشنبه صحبت از تحریم‌های بیشتر علیه ایران را رد كرد و گفت كه غرب از «تجارب ناكام» گذشته درس گرفته است.

اشاره منوچهر متكی، وزیر امور خارجه دولت محمود احمدی‌نژاد، به سه قطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران است كه تحریم‌های گسترده‌ای را بر ایران و مردم این كشور تحمیل كرده است.

منوچهر متكى روز چهارشنبه با این گفته كه ایران اورانیوم غنى‌شده خود را براى غنى‌سازى بیشتر به خارج از كشور نمى‌فرستد در واقع به پیش‌نویس توافق‌نامه وین پاسخ منفی داد، گرچه آمریكا در واكنش به گفته او اعلام كرد كه این را پاسخ رسمی ایران تلقی نمی‌كند و در انتظار حكم آژانس بین‌المللی انرژی اتمی می‌ماند.

باراك اوباما در سئول ضمن اشاره به این كه وقت ایران نامحدود نیست گفت: «ایران پس از چند هفته هنوز به این پیشنهاد پاسخ مثبت نداده است... در نتیجه ما گفت‌وگوهای خود را با متحدان‌مان درباره اهمیت تعیین عواقب این كار آغاز كرده‌ایم.»

توکلی: خواسته احمدی نژاد تنها با تعطیل مجلس شدنی است



رئیس مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در نامه ای که در حاشیه جلسه علنی روز چهارشنبه در اختیار نمایندگان قرار داد ، ضمن تشریح جزئیات گفتگو های مطرح شده در جلسه کمیسیون ویژه لایحه هدفمند کردن یارانه ها با احمدی نژاد، به بیان دلایلی برای غیر قابل اجرا بودن خواسته رئیس دولت دهم درباره این لایحه پرداخت.

به گزارش مهر، احمد توکلی در این نامه نوشته است: هفته گذشته بررسی لایحه هدفمند کردن یارانه ها در مجلس به پایان رسید ولی رئیس جلسه به عذر اینکه ممکن است کمیسیون ویژه ماده ای الحاقی داشته باشد، ختم رسیدگی را اعلام نکرد. عصر شنبه 23/8/88 کمیسیون ویژه در قانونی بودن و لااقل مفید بودن ماده الحاقی مزبور، به نتیجه نرسید. درعین حال چون در ضرورت کمک به دولت برای اجرای این مهم اتفاق نظر وجود داشت، تصمیم گرفته شد ملاقاتی با دولت صورت پذیرد تا طرفین دغدغه های یکدیگر را استماع و چاره جویی کند. این ملاقات روز دوشنبه 25/8/88 با حضور ده عضو از کمیسیون ویژه و آقای ابوترابی فرد نایب رئیس مجلس در حضور ریاست جمهور و تعدادی از معاونان و وزرا تشکیل شد. پس از مصاحبه آقای احمدی نژاد در رسانه ها در این باره، بر خورد لازم دیدم خلاصه گزارش این نشست را به اطلاع نمایندگان محترم و عموم مردم شریف برسانم.
الف: اهمیت این مصوبه و آثار آن، برای مردم و کشور بسیار بالاست. فشار اصلی کار نیز بر دوش قوه مجریه است. گرچه مجلس در فرآیند تصمیم گیری و نظارت دخیل است و زحمت کشیده و باید ناظر بر صحت اجرای کار باشد. ولی تقنین و نظارت کجا و اجرای قانون با پیچیدگی های عرصه عمل، کجا؟ کشیدن این بار برای این دولت نیز که عزم و همتش را مهیا کرده، سنگین است و هر چه بشود نباید از یاری دریغ نمود.
ب: همین سنگینی کار تفاهم بین قوا را برای اجرایی شدن ضروری می سازد. این تفاهم امری است که هم دلیل عقلی و هم دلیل نقلی برای آن وجود دارد. انجام کارهای بزرگ در کشور که آثار مثبت و منفی بزرگ برای آن محتمل است جز با همدستی قوای کشور شدنی نبوده و نیست. رهبر معظم انقلاب نیز مکررا همین مطلب عقلی روشن را به قوای سه گانه، به ویژه دولت و مجلس تذکر داده اند. البته تفاهم یک طرفه نیست بلکه جاده ای دو طرفه است که با نزدیک شدن طرفین به یکدیگر میسر است. (مفاد این بند سرآغاز سخن بنده در نشست دوشنبه بود.)
ج: در جلسه روز دوشنبه ابتدا آقای مصباحی مقدم و آقای ابوترابی فرد از دولت خواستند که صریحا درخواست اصلی خود را بیان دارند. عزیزی با ذکر مبانی کار بر ضرورت و انحصاری بودن راه اجرا تاکید کردند که به زعم ایشان چیزی جز صندوق با هویت موسسه عمومی غیر دولتی نمی تواند باشد. آقای رئیس جمهور در ادامه، مجددا مطالبی مشابه آنچه در جلسه علنی سه شنبه 12/8/88 بیان فرموده بودند، ارائه کردند محورهایی را که تاکید داشتند چنین بود:
- همه باید از صمیم قلب خواهان اجرای این کار باشیم
- خواستن، البته لوازمی دارد که از جمله آن چیزی است که آقای عزیزی گفت
- ما تنها با ساختار پیشنهادی دولت (صندوق) می توانیم اجرا کنیم و این ساختار لاجرم است.
- پنج ساله کردن دوره اجرا به جای سه ساله، به خدا به ضرر مردم است.
- ما اصرار نداریم با این همه بار موجود، بار جدید سنگینی را بپذیریم اما اگر ساختار پیشنهادی ما پذیرفته شود همه چیز را تضمین می کنیم. چه امنیتی، چه اقتصادی چه تولیدی و وضع 60-70 درصد مردم نیز بهتر و عادلانه می شود.
در مقابل گفته شد که خواسته دولت در دو مطلب خلاصه می شود:
اول: باز بودن دست دولت در اجرا برای سرعت و انعطاف عمل
دوم: ثبات تصمیمات در مسیر اجرا
استدلال شد که به دلایل عقلی و تجربی [در ادامه این سطور شرح داده می شود] و محدودیت های قانونی، تامین این خواسته ها در شکل صندوق نشدنی است. از جمله تاسیس صندوق با اصول 52، 53 و 55 قانون اساسی در تعارض است و علاوه بر آن در این مرحله به دلیل تصویب ماده 13 در مجلس هر تغییری خلاف قانون آیین نامه داخلی است.
به ویژه آنکه حتی اگر تاسیس صندوق را با مصالح و قانون سازگار می دانستیم و تصویب می کردیم، ثبات مورد نظر شما قابل تامین نبود، چرا که اختیار نمایندگان مجلس برای لغو، اصلاح، تخصیص، تقید و یا ملغی الاثر کردن موقت یا دائمی قانون سلب شدنی نیست. هر قانونی، با رعایت آیین نامه داخلی، بعد از تصویب با ارائه طرحی به امضای 15 نماینده می تواند در معرض تغییر قرار گیرد (اصل هفتاد و چهارم قانون اساسی). در واقع انتظار دستیابی به قانون هدفمند کردن یارانه ها در شکلی که تغییر پذیر نباشد در واقع تنها با تعطیلی مجلس ممکن است.
در عین حال با توجه به جمیع جهات کارشناسی و حقوقی اینجانب پیشنهادهای زیر را تقدیم کردم:
1- اعلام پایان رسیدگی به لایحه که طبق آیین نامه ناگزیر از آن هستیم بیش از این به تاخیر نیفتد و مصوبه به شورای نگهبان برود.
2- در مرحله رفع ایرادات شورای محترم نگهبان، هر قدر آیین نامه اجازه می دهد، برای آسانی اجرا، اصلاحات مقدور را انجام می دهیم.
3- قانون پس از نهایی شدن به دولت ابلاغ شود و دولت اصرار بر داشتن صندوق نکند.
4- برای خاطر جمع کردن دولت، در قانون بودجه سال 89 که دو ماه دیگر به مجلس می آید، تنخواه گردان مناسب به طور جداگانه در اختیار دولت قرار می دهیم.
5- دولت در چند ماه باقیمانده از سال تمام آیین نامه و دستورالعمل های لازم را تدوین و تصویب کند. کارت اعتباری یارانه ها را آماده سازد، حساب بانکی برای جامه هدف باز کند، از اول سال با استفاده از تنخواه تصویبی مجلس حساب ها را پر کند، بعد به اصلاح قیمت ها اقدام کند.
6- در قانون برنامه پنجم که تا پایان سال باید به تصویب برسد، قانون هدفمند کردن یارانه ها را به اصلاحات مقدور تقید می کنیم. تا تغییر آن تنها با رای دو سوم نمایندگان مقدور باشد. (ثبات نسبی)
7- در قانون بودجه و قانون برنامه مسئول اجرای قانون هدفمند کردن را وزارت اقتصاد و دارایی قرار می دهیم چون تمامی عوامل تشخیص، تسجیل، تعهد و پرداخت هزینه ها (چیزی که دولت را نگران از طوانی شدن اجرای تصمیمات می کند) و همچنین خزانه و بانک ها در اختیار این وزارتخانه است، کارها با اعمال اراده یک نفر به طور متمرکز قابل تعقیب است و قدرت انعطاف و حرکات بالا می رود.
8- بدین ترتیب چون کار قانونی و با تفاهم پیش می رود، اگر هم در عمل مشکل پیش آمد، مجلس آمادگی بیشتری خواهد داشت تا گره گشایی کند و اگر ضرورتی پیش آمد و چارچوب قانون مانع تصمیم گیری بود، رهبری برای حل مشکل به نفع مردم دخالت می فرمایند.
در ادامه بحث آقای رئیس جمهور بر مواضع قبلی تاکید کردند و فرمودند شما مثل فوتبال عمل کنید که دست کاپیتان را باز می گذارند تا تیم خود را آرایش دهد و هدایت کند و از او تنها نتیجه را می خواهند. مجری اینجا می گوید من تنها به ترتیب خاصی می توانم قانون را اجرا کنم، اگر ترتیب را عوض می خواهید بکنید، لایحه را رد کنید. البته آقای رئیس جمهور توجه نفرمودند که باز بودن دست کاپیتان در سازمان دادن به بازی تابع قواعد فیفا است، همانطور که قوای مجریه و مقننه مجبورند تابع قواعد قانون اساسی باشند. آقای احمدی نژاد اضافه کردند که تشکیل صندوق به شکلی که می خواهیم خلاف قانون اساسی نیست. آقای فرهنگی در پاسخ فرمود که در مرحله بررسی مجلس، تشخیص مغایرت یک ماده با قانون اساسی، با اکثریت نمایندگان است که در این مورد نزدیک به 180 نماینده رای به تغایر تاسیس صندوق با اصول 52 و 55 دادند بنابراین دولت از اصرار صرف نظر کند تا راه دیگری بیندیشیم.
آقای رئیس جمهور همچنین تاکید داشتند که هیچ وزارتخانه ای نمی تواند این ماموریت را اجرا کند بلکه به ساختار و ساز و کار مستقلی نیاز است. مثلا تنها برای اصلاح مستمر اطلاعات جمع آوری شده در هر شهرستان محتاج تاسیس یک دفترهستیم. رد و بدل مطالب ادامه یافت تا سرانجام چون نتیجه روشنی حاصل نشد قرا رشد از دولت و کمیسیون چند نفری بنشینند و به یک راه حل برسند. آقای رئیس جمهور نیز فرمودند من نامه استرداد لایحه را پس نمی گیریم تا ببینم نتیجه کار این کمیته چه می شود. کمیته مزبور نیز طی چند ساعت مباحثه به این نتیجه رسید که کمیسیون ویژه یک ماده به شرح زیر به عنوان ماده الحاقی به صحن علنی پیشنهاد کند:
ماده الحاقی - به دولت اجازه داده می شود ظرف مدت یک ماه پس از تصویب این قانون، قانونی به نام سازمان هدفمند سازی یارانه ها با استفاده از امکانات و نیروهای موجود دولت، جهت اجرای این قانون تاسیس نموده و وجوه حاصل از اجرا یاین قانون را که به خزانه واریز می شود، عینا پس از وصول به طور مستمر برداشت نموده و در اختیار سازمان مزبور جهت اجرای اهداف این قانون و تکالیف مندرج در آن قرار دهد تا برابر آن هزینه نماید.
اساسنامه سازمان مذکور شامل، ماهیت حقوقی، ارکان و چگونگی تشکیل و وظایف و اختیارات آن ظرف یک ماه توسط وزارت امور اقتصادی و دارایی و معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری پیشنهاد و به تصویب هیئت وزیران می رسد.
د: نکته قابل توجه این است که آیا اساسا تشکیل صندوقی مستثنی از نظارت دیوان محاسبات، برای هزینه کردن مبالغ هنگفتی که اندازه آن با بودجه عمومی دولت قابل قیاس است و سپردن آختیار آن به موسسه ای که تحت نظر رئیس جمهور اداره خواهد شد (پیشنهاد دولت) به صلاح کشور و مردم است؟
و در مقابل ذکر مقدار درآمد حاصل از افزایش قیمت های حامل انرژی و کالهای اساسی در بودجه سالانه و تمرکز در یک حساب خزانه دولت و ذکر مقدار کلی خانوار ها، بنگاه ها اقتصادی و دولت از این درآمد در سه ردیف بودجه سالانه مانع کار و اسباب شکست است؟
جواب هر دو سئوال به دلایل زیر منفی است:
1- اینکه در قانون اساسی الزام شده که بودجه سالانه کل کشور شامل کلیه دریافت های دولت می شود و همه دریافت ها باید در خزانه داری کل متمرکز شود و همه پرداخت ها باید در حدود اعتبارات مصوب در بودجه صورت گیرد (اصل 52 و 53) و یا اینکه دیوان محاسبات کشور ملزم شده است که به تمامی هزینه های هر دستگاهی که به نحوی از انحاء از بودجه کل کشور استفاده می کند، رسیدگی کند، حاصل از قرن ها تجربه بشری از ضرورت نظم و انضباط مالی و شفافیت عملکرد دولت هاست (صرف نظر از اشخاص) این امر ضروری کنترل قدرت از سوء استفاده احتمالی از ثروت متعلق به مردم است. شکستن این قاعده مهم مالیه عمومی به نیت خیر نیز که باشد زیانبار است هر دولتی می خواهد بر سکار باشد از این حیثت تفاوتی نمی کند.
2- این دولت فقط شخص ساده زیست و کم توقعی از نظر مواهب زندگی مانند آقای احمدی نژاد نیست. متاسفانه در دولت از بالاترین سطوح تا پایین ترین مراتب افراد ناسالمی هستند که میل شدیدی برای کسب منافع مادی از کیسه عمومی برای مقاصد شخصی یا سیاسی دارند.
صندوق مزبور با این سازوکار و سرمایه نجومی جمع شده در آن، بهترین جا برای سوء استفاده این افراد پلید است. مگر رئیس جمهور می تواند یک تنه کشور را با این همه مشکلات اداره کند و بر صندوقی که به اندازه یک سوم تا نصف بودجه عمومی کشور اعتبار دارد نیز نظارت نماید. این نشدنی است. مگر هم اکنون چند سال نیست که داد رئیس جمهور از فساد بانک ها بلند است و کاری هم صورت نگرفته است؟
3- بررسی سفرهای استانی و لوایح بودجه سالانه در سال های گذشته نشان می دهد که تصمیمات و تعهدات بدون منبع کافی مکررا صورت گرفته است. البته لوایح بودجه چون به مجلس می آید از این حیث کمی اصلاح می شود. آیا به پشتوانه چنین صندوقی که دخل و خرج آن نظارت مجلس را ندارد این روند نادرست که بدهکار کردن و بستن دست نسل بعدی است اتفاق نمی افتد؟ در همین سفر اخیر دولت به مشهد، یک هزار میلیارد تومان تعهد فرهنگی پذیرفته شده است به تصویب کجا؟ از چه منبعی؟
4- شفافیت یکی از پایه های بودجه ریزی و دخل و خرج دولت هاست. تمامی تحقیقات علمی داخلی و خارجی در این باره نشان می دهد که هر چه شفافیت بیشتر باشد سلامت مالی و کارآیی دولت ها و اقتصاد ملی بیشتر است. اهمیت این موضوع آنچنان بالاست که نام بزرگترین و معتبرترین سازمان بین المللی ضد فساد «شفافیت بین المللی» (Transparency International=TI) است.
وقتی صندوقی با آن مشخصات تشکیل شود کمترین حد شفافیت را خواهد داشت و بسیاری از اتفاقات خواهد افتاد که دودش هم به چشم ملت می رود، هم دولت، البته شاید تا موقع کشف فسادهای بعدی، دیگر دوره خدمت این دولت به سر رسیده باشد.
5- با اصراری که رئیس جمهور محترم بر تاسیس صندوق با سازوکار و ساختار مستقل و جدید دارد، باید منتظر بود تشکیلات عریض و طویلی در کنار وزارتخانه ها شکل بگیرد و مالکیت و دخالت دولت افزایش یابد. امری که با سیاست های کلی اصل 44 قانون اساسی ( که انقلاب اقتصادی خوانده شده است) در تعارض آشکار است.
6- وقتی صندوقی مستقل باشد و دخل و خرجش به وسیله مجلس کنترل نشود، شیب حرکت دولت در گران کردن قیمت کالاهای مشمول قانون از کنترل خارج خواهد شد. رئیس دولتی که قسم جلاله می خورد که تعدیل دوره اجرای قانون از سه سال به پنج سال به ضرر مردم است با وجود این صندوق بی نظارت و کنترل، در مسیر اجرا چگونه عمل خواهد کرد؟ در آن صورت بر سر مردم و انقلاب چه خواهد آمد؟
7- مجلس به دلایل عقلی و کارشناسی و نیز مغایرت آشکار با قانون اساسی و قوانین مهم با تشکیل صندوق مخالف کرد. به جای آن ماده 13 را تصویب نمود که بر اساس آن هر سال دولت باید در یک ردیف درآمدی و سه ردیف هزینه ای مجلس را از برنامه یکساله خود در اجرای این قانون مطلع سازد. وقتی می خواهد بگوید در سال آینده از محل گران کردن چقدر درآمد کسب می کنم مجبور است جدول ترکیب قیمت ها را بگوید پس نمایندگان مردم می توانند با توجه به تحمل توده های ملت و تولید کنندگان این جدول را ارزیابی کند و با بالا و پایین بردن سقف درآمد، بدون بستن دست دولت در تدوین جدول، تصحیح مسیر کنند. وقتی هم که دولت سه ردیف هزینه ای برای جبران حذف یارانه و هدفمند ساختن آن ارائه می کند، اطلاعات مربوط به سال جاری را عرضه می کند و تا اندازه ای شفافیت حاصل می شود در پایان هر سال نیز دیوان محاسبات با ارزیابی استناد صحت عملکرد را می سنجد و چراغ راه را روشن می سازد.
8- واگذاری وظیفه اجرای این قانون به وزارت اقتصاد و دارایی و ملزم ساختن همه دستگاه ها به همکاری با اراده رئیس جمهور، باعث می شود که کارشکنی یا تعلل و ناهماهنگی به حداقل برسد. تمامی عوامل مالی ذیربط از خزانه دار کل تا ذیحساب ها و از بانک ها تا حسابرسان تحت امر وزیر اقتصاد و همه وزرا با تکلیف قانونی و اقتدار رئیس جمهور کمک کار وی هستند. با این تفاوت که مجلس با هزینه کمی می تواند وزیر را زیر سئوال و استیضاح بکشاند ولی آیا اگر صندوق بد عمل کرد سئوال و استیضاح رئیس جمهور کم هزینه است؟
ه - پیشنهاد اخیر کمیته دولت و چند عضو کمیسیون ویژه نیز اولا تامین کننده نظر دولت نیست؛ زیرا هر سازمانی طبق قانون مدیریت خدمات کشوی (مصوب 1386 - فصل اول - تعاریف) یا وزارتخانه است، یا موسسه دولتی یا شرکت دولتی یا موسسه عمومی غیر دولتی. دخل و خرج سه تای اول باید در بودجه سالانه بیاید که دولت خواهان آن نیست و چهارمی یعنی موسسه عمومی غیر دولتی (شکل پیشنهادی دولت) باید بیش از نصف بودجه سالانه اش از منابع غیر دولتی تامین شود که در این جا بی معنا و نشدنی است. علاوه بر این پیشنهاد به کمیسیون ویژه در این مرحله با مواد 150 و 152 قانون آیین نامه داخلی مجلس معارض است و ارجاع کار از طرف رئیس به کمیسیون نیز در این مرحله با آیین نامه ناسازگار است.
و - راه درست، همکاری و تفاهم در چارچوب های قانونی و نظرات رهبری است. کنار گذاشتن موقت هر قانونی نیز وقتی میسر است که رهبری دستوری صادر بفرمایند که آن هم بر اساس موازین و روحیات رهبر معظم انقلاب، تا ضرورت و مصلحت عامه اقتضا نکند محقق نمی شود. اصرار بر مواضع و عدم تنازل و توقعات فراقانونی مانع همکاری و تفاهم است. همه از این عیوب بپرهیزیم و در این امر مهم همراه شویم.

رسوايي بزرگي براي احمدي نژاد و دوستدارانش !!!




درود بر مردم با شرف تبريز - هموطن متشكريم !!!

“ترافیک سبز” بهترین ،ایده و طرح ممکن ، برای تحقق اهداف جنبش سبز ( توقف راس ساعت 17 و ایجاد ترافیک مصنوعی و ماندن در خیابانها )

در 13 آبان طرحی برای ماندن در خیابان تا تحقق اهداف جنبش سبز ،  برگرفته از تجارب انقلاب های اکراین .رومانی و گرجستان بود ارائه شد  که با اصلاحاتی بر اساس شرایط موجود ایران در وب سایتها و بین مردم تبلیغ وراهکارهای آن نیز ارائه  شد که مورد استقبال نیز قرار گرفت . اما حکومت دیکتاتوری در مقابل این حرکت مردمی ساکت ننشست و جلساتی را با حضور فرمانده بسیج و فرمانده نیروی انتظامی تهران  برگزار کرد  و در این جلسات راه حلی خشونت وار علیه این حرکت گرفتند که در 13 آبان آن را به وضوح ملاحظه کردیم  که نیروهای امنیتی کودتاگران با خشونتی بی سابقه با باتوم به جان زن و دختر . پیر و جوان  افتادند که نگذارند این کابوس وحشتناک ( ماندن مردم در خیابان ) به حقیقت و واقعیت تبدیل شود چرا که آنان از عواقب این طرح بسیار آگاه بودند . اما از سوی دیگر جنبش سبز نیز ساکت نخواهد نشست بخصوص وقتی که میبیند اینگونه علیه مردم بی دفاع خشونت بکار میبرد . جنبش مردمی سبز روزها و شبهای دیگری برای تجمعات خواهد داشت که از جمله آن میتوان به شب های محرم  ، عاشورا . تاسوعا و از همه مهمتر روز 22 بهمن اشاره کرد . جنبش سبز روز سبز دیگری را برای قرار خواهد داشت و آن روز دانشجو ( 16 آذر ) است . ولی از آنجا که در این روز قرار نیست تظاهرات . راهپیمایی و تجمع خیابانی مانند روز قدس و 13 آبان  از سوی حکومت و دولت کودتا صورت بگیرد و مردم زیر چتر امنیتی تظاهرات دولتی اعتراضات خود را اعلام کنند . حضور مردم در خیابانها در این روز میتواند بهانه برای سرکوب هر چه بیشتر توسط دیکتاتورها و کودتاچیان بدهد . از این رو طرح و ایده ای جالب ، هدفمند روی میز قرار گرفت که نسخه جدیدی از طرح و ایده “ماندن در خیابان تا تحقق اهداف جنبش سبز ” میباشد که بسیار بی خطر و با  شرایط کنونی خیابانهای پایتخت بخصوص ترافیک سنگین تهران وفق است . میتوان این جمله را نیز به کار بست که ” خیابانهای تهران آبستن چنین تظاهراتی با ابعاد گسترده  هست “طرح و ایده “ترافیک سبز” یک حرکت اعتراضی بسیار بی خطر برای مردم و بسیار پر خطر برای کودتاگران است و پایه های حکومت دیکتاتوری را سست و به شدت شکننده خواهد کرد . همچنین تداوم این طرح میتواند به آکسیون نهایی برای رسیدن به خواسته های جنبش سبز بدل شود .
این حرکت اعتراضی بسیار بی خطر،  و برای شرایط کنونی تهران که ترافیک در حالت عادی بسیار سنگین و در حد قفل است بسیارعملی میباشد
همانگونه که میدانید ترافیک در خیابانهای اصلی تهران بخصوص در روزهای غیر تعطیل و مهمتر از آن  در عصر ها بسیار سنگین است و در اکثر خیابانها به حالت قفل است . حال اگر با فراخوانی و اطلاع رسانی گسترده ،  مردم در یک روز مشخص ( 16 آذر که یک روز غیر تعطیل است ) و ساعت مشخص ( 5 عصر که اوج ترافیک است ) اتومبیلهای خود را بیرون بیاورند و در این حرکت اعتراضی شرکت کنند حداقل و یصورت بد بینانه 30% به تراکم ترافیک معمول در خیابانها افزوده میشود که این عملا یعنی قفل شدن و ساکن شدن اتومبیلها در خیابانها و بزرگ راه ها  . حال از آن سو مردم شرکت کننده در این حرکت قصدشان نیز ایجاد ترافیک عمدی و ماندن در خیابان برای نشان دادن اعتراضشان باشند . که این برای حکومت دیکتاتوری یعنی سکته قلبی ! چرا که دیگر عملا مهار چنین ترافیکی که عمدا ایجاد شده غیر ممکن است .
برخورد سرکوبگران و نیروهای امنیتی  با مردم معترض که با اتومبیلهایشان در ترافیک ( از دید نیروهای امنیتی )  گیر کرده اند چگونه خواهد بود ؟
در صورت ایجاد  ترافیک سبز نباید بهانه دست کودتاچیان و نیروهای سرکوبگر داد . از این رو زمانی که در دید آنها هستید از بوغ زدنهای ممتد و اعتراضی  جلوگیری کنید . آنها در برابر  ترافیک عظیمی قرار خواهند گرفت  که سر و ته آن و عاملان آن مشخص نیست و به سختی قابل تشخیص خواهد بود چنانچه ترافیک ساکن بسیار طولانی باشد که اینگونه نیزخواهد شد نمیتوانند اتومبیل شما را با زور باتوم و گاز اشک آور به کوچه ها و خیابانهای اطراف فراری دهند واز آن سو شما در مقابل آنها میتوانید نقش یک مخالف جنبش سبز را نیز بازی کنید که از ماندن در ترافیک شاکی هستید ! شما اگر در منطقه ای از ترافیک سبز بودید که با رفتن شما ترافیک آن محدوده کوچک از حالت قفل خارج میشود میتوانید با ایجاد یک تصادف مصنوعی ( مثلا انداختن چرخ ماشین در جوب آب ) و یا پنچری مصنوعی ( خالی کردن باد چرخ و عوض کردن زاپاس یا به همراه نداشتن زاپاس)  وقت کشی کنید . اگر از شما درباره علت پنچری پرسیده شد میتوانید علت را میخهای چند پهلویی عنوان کنید که مثلا سبزها آن را بر سر راه خودروهای امنیتی و سرکوبگر که برای دفاع از خود در خیابانها ریخته اند عنوان کنید و آنجا هم نقش یک مخالف جنبش را بازی کنید . در کل نیروهای سرکوبگر نمیتوانند اتومبیلهای شما را مهار کنند و شما ر ا از ترافیک سبز بیرون کنند . پس این حرکت اعتراضی بسیاربرای شرکت کنندگان کم خطر است
زمان  آغاز این حرکت  در مرحله اول 16 آذر ساعت 5 عصر کلید خواهد خورد 
این حرکت در مرحله اول برای 16 آذر پیشنهاد شده و در مراحل بعدی برای عصر ها و شب های محرم نیز تا زمان تحقق اهداف جنبش سبز ادامه خواهد داشت . تجربه نشان داده که حضور معترضین جنبش سبز در روزهای غیر تعطیل بیشتر بوده و از طرفی عصر برای این حرکت پیشنهاد شده که خیابانها و بزرگ راه های پایتخت در اوج ترافیک هستند و اجرا و اغاز این حرکت در این ترافیک یسیار آسان خواهد بود .
احتمال اینکه این ترافیک اعتراضی به سرتاسر خیابانهای پایتخت بکشد و تا صبح هم به طول بینجامد بسیار بالاست
پیشنهاد میشود به همراه خود مواد خوراکی . آب آشامیدنی و پتو داشته باشید که در صورت تداوم این حرکت که پیروزی را نیز نزدیک خواهد کرد بتوانید در اتومبیل خود اطراق و استرحت  کنید. ومطمئن باشید  خانه ها و مغازه های اطراف خیابان نیز با مردمی که در ترافیک سبز هستند همکاریهای لازم را به عمل خواهند آورد . تداوم این حرکت و ماندن مردم در خیابانها با اتومبیلهایشان تا صبح مطمئنا تعداد زیادی از مدارس . ادارات دولتی و خصوصی را نیمه تعطیل و تعطیل خواهد کرد که به این بهانه ( ترافیک ایجاد شده در خیابانها ) اعتصابات عمومی و سراسری آغاز خواهد شد و دامنه آن به دیگر شهرها کشیده خواهد شد
عابرین و افرادی که فاقد اتومبیل میباشند باید به پشتوانه ترافیک اعتراضی ایجاد شده به خیابانها بیایند
ملحق شدن عابران و مردمی که فاقد خودرو هستند حتی اگر برای تماشا می آیند بسیار مهم و ضروری است . البنه بوغ زدنهای ممتد و  اعتراضی در صورتی که شرایط مساعد بود و بهانه دست کودتاگران ندهد شور هیجان خاصی را ایجاد خواهد کرد و باقی مردم را از کوچه و خیابانهای اطراف به این ترافیک اعتراضی ملحق خواهد کرد و تهران در تسخیر مردم که همانا جنبش سبز هست خواهد افتاد و لرزه بر اندام کودتاچیان خواهد انداخت
نکته مهم : در خیابانهایی که منتهی به بیمارستان. اورژانس و حتی ایستگاه های آتش نشانی است و راه میان بر به خیابانهای دیگر ندارند ترافیک ایجاد نکنیم. و یا در صورت ایجاد ترافیک  بصورت نا خواسته ،  نهایت همکاری را با این خودروها داشته باشیم و راه را برای آنان باز کنیم .
در اتومبیل خود تعدادی از میخهای چند جهته را جاسازی کنید که در صورت رویت موتور سواران یسیج و خودروهای نیروهای امنیتی سر راه آنان بریزید و آنها را متوقف کنید . با این حرکت شما آنها نیز عامل این ترافیک خواهند شد و بهانه ای دیگر برای برخورد نخواهد بود
در این لینک آموزش ساخت این نوع میخهای چند جهته بصورت مصور داده شده است که ساختن آن بسیار آسان و کم هزینه است لطفا این آموزش را به دیگران برای این روزبدهید و از آنها بخواهید که به همراه خود تعدادی از این میخها برای دفاع از خود و مردم داشته باشند

استقبال سرد از احمدي نژاد در تبريز



۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

سیدحسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی:"برای حفظ قدرت چند نفر، کشور در حال فدا شدن است"


چهارشنبه، 27 آبان 1388
سید حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران گفت: "همه شریک جرم زندانیان هستیم. دلیلی ندارد آقای نبوی زندان باشد و بقیه نباشند، من شخصا معتقدم که باید یک اعلان عمومی کنیم و هر چند هزار نفری که خودشان را شریک جرم می‌دانند همه با هم به زندان مراجعه کنیم و خودمان را تسلیم کنیم."

باتشکرازاینکه درمصاحبه سایت عبور شرکت کردید سوالم را از"رسانه" آغاز می‌کنیم، چندی پیش خبرنگاری از شما پرسید که آقای مرعشی شما چرا در سکوت هستید و صحبت نمی‌کنید، شما پاسخ دادید که صحبت می‌کنید ولی کسی آن را منتشر نمی‌کند.
وضع کنونی اطلاع رسانی واقعا خسران بزرگی ست و در واقع در شرایطی که یک التهاب سیاسی به معنی واقعی وجود دارد و در جامعه سوالات فراوانی برای مردم بوجود آمده و مردم ابهامات زیادی دارند وعلاقمندند که بدانند که افراد ، گروه ها ، شخصیتها ، در مورد مسائل و اتفاقات به وجود آمده چه موضعی دارند. ولی رسانه ای برای انتقال این حرف ها موجود نیست، به طور مثال در حال حاضر مردم بسیار مشتاق هستند که بفهمند آقای موسوی چگونه فکر می کنند‌؟ آقای احمدی نژاد چگونه فکر می‌کنند؟ باید این ها مطرح شود و نظراتشان مورد سوال قرارگرفته و به چالش کشیده شود.
مردم باید بدانند که شخصیت ها و گروه های مختلف سیاسی چه مواضعی دارند ، مردم باید بدانند که مستندات ما برای ناسالم بودن انتخابات چیست ، دلایل ما برای نامشروع دانستن دولت چیست؟ مواضع مراجع عظام قم چگونه است؟ مواضع اساتید دانشگاه چگونه است؟ چه باید کرد؟ آیا اصلا بحران در کشور وجود دارد یا نه ؟ و صدها سوال از این دست برای مردم مطرح است و این زمان دقیقا زمان نقش آفرینی و تاثیرگذاری رسانه هاست،که میزگردهای مختلف بگذارند ، محملی برای تبادل نظر به وجود بیاورند تا امکان تضارب آرا فراهم شود و آگاهی مردم بالا برود ، ولی متاسفانه در این شرایطی که با وضع موجود روبه رو هستیم رسانه ی فراگیر کشور که صداوسیمای جمهوری اسلامی است ،سیاست هایش کاملا تحت کنترل چند نفر در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی قرار گرفته و نقش اصلی خود را فراموش کرده و اطلاع رسانی صحیح نمی کند ، اطلاعات غلط می دهد، با این کارها مردم عصبانی شده اند و به رسانه های مسمومی که حتما آنها هم با منافع ملی کشور خودشان اطلاعات منتشر می کنند،سوق پیدا کرده اند.
چرا باید مردم ما در این وضعیت قرار بگیرند که یا باید دروغ پردازی های رسانه ی آقای ضرغامی را ببیند یا دروغ پردازی های رسانه ی آقای براون و اوباما را، این چه بساطی است که برای کشور به وجود آمده است . در بخش رسانه های مکتوب هم که روزنامه ها تعطیل می شوند و دولت هم برای اولین بار به صف مخالفین روزنامه ها پیوسته و علاوه بر قوه قضائیه، هیئت نظارت بر مطبوعات دولت هم روزنامه ها را تهدید می کند و تعداد زیادی را هم متوقف کرده است و روزنامه های موجود قدرت انتشار مطالب را ندارند و تیراژها پایین آمده است چون مردم از خرید روزنامه ها ناامیدند و در این وضعیت فقط اینترنت مانده که آن هم به خاطر فیلترشدنها تعداد زیادی از کاربرها مخصوصا در شهرستانها که سرعت پایین است امکان دسترسی به سایتها را ندارند.
این وضع چه مسائلی بوجود می آورد ؟ شکاف بین مردم و دولت را تقویت می کند، کشور را آسیب پذیر می کند، وحدت ملی را زیر سوال می برد،دوستی و صمیمیت ها را از بین می برد ،پشتوانه مردمی نظام را از بین می برد تا شرایط برای تاثیرگذاری بطعی یا غافل گیر کننده ی کسانی که نمی خواهند ایران سربلند باشد فراهم شود،بنده فکر می کنم که ما باید از این وضعیت بیرون بیاییم و به سمتی برویم که امکان اطلاع رسانی صحیح و امکان تضارب افکار و اندیشه و دادن پاسخ به سوالات فراوان مردم فراهم شود.
آقای ضرغامی یک سال پیش بحث آزاد اندیشی را مطرح کردند‌، رادیو گفتگو را راه اندازی کردند‌، در دانشگاه امام صادق(ع) گفتند که فضای آزاد اندیشی فراهم است وارد رسانه ملی شوید و شروعی داشتند که حتی طیف هایی از اصلاح طلبان از آن اظهار رضایت می کردند چون در سالهای گذشته صدا و سیما این گفتارواین وضعیت بی سابقه بود، اما در اتفاقاتی که بعد از انتخابات خرداد امسال به وقوع پیوست دید همه تغییر کرد و به گونه ای دیگر شد ولی آقای ضرغامی چند روز پیش برای 5 سال دیگر ابقا شدند و در سمت ریاست صداوسیما ماندند،نظر شما درباره این اتفاق چیست‌؟
به طور کلی آقای ضرغامی یا هرکس دیگری که در ریاست صداوسیما باشند کاره ای نیستتند و تنها ماشین امضاء می باشند و باید حقوق کارکنان را تقسیم کنند،سیاست ها در جای دیگری تعیین می شود که آن ها اگر هویتی داشته باشند و اگر به هویتی که انقلاب اسلامی به آدم هایی مانند آقای ضرغامی داده بود پایبند باشند ، می توانیم بگوئیم که هویتشان را به مقامشان فروختند،اینها تصمیم گیر نیستند و نمی توانند کاری بکنند و فقط آن چند نفر که آقای احمدی نژاد در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی به عنوان کمیته بحران گذاشته اند ، تصمیم گیر هستند و این ها باید به آن عمل کنند ، نه حیثیت حرفه ای برای خود باقی گذاشته اند نه حیثیت انقلابی نه آزاده گی ،حقوق بگیر هستند و فرامین را اجرا می کنند.
آیا این دید افکار عمومی به رسانه ملی که چند ماه بعد از انتخابات بوجود آمده قابل حل است و تغییر می کند؟
موضوع از حد رئیس صداوسیما خارج است، من خواهش می کنم حداقل تعبیر رسانه ملی را در مصاحبه با بنده به کار نبرید،من سال هاست که این تعبیر را قبول ندارم ،همانی که نامش هست را به کار می بریم "صدا و سیمای جمهوری اسلامی" ، ملی یعنی چه؟ یک رسانه فراگیری است به اسم صداوسیما ولی اصلا ملی نیست . آقای ضرغامی یا هر کسی که در جایگاه ایشان قرار بگیرد تعیین کننده نیست، عرض کردم که ایشان فقط سازمان را به صورت اداری مدیریت می کنند و سیاست ها را در جای دیگری تعیین می کنند و به آنها ابلاغ می کنند لذا این بی اعتمادی هم چنان باقی خواهد ماند تا سیاست ها اصلاح شود.
ما بالاخره باید به این جمع بندی برسیم که اگر تنها پشتوانه نظام مردم است که هست،مردمی به درد نظام می خورند که آگاه باشند.حالا ما برای اینکه قدرت چند نفر در شورای نگهبان یا دولت و یا دیگر نهادها باقی بماند نباید کل جمهوری اسلامی را از بین بیریم ، کل مردم و ایران دارند فدای این می شوند که چند نفر می خواهند مقام خود را حفظ کنند،این خیلی امر غلطی است، باید مردم آگاه بشوند ولو اینکه این آگاهی منجر به عوض شدن چند نفر شود.
اگر صداوسیما شما را برای نقد این رسانه به استودیو خود دعوت کند شما دعوتشان را قبول خواهید کرد؟
فقط اگر برنامه زنده باشد بله.
فقط به شرط زنده بودن؟
بله
به سراغ بحث وحدت ملی می رویم ، چند وقتی است که از سوی ریش سفیدان جناح اصولگرا بحث وحدت ملی را می شنویم ،آیا با گذشت این زمان پنج ماهه از انتخابات این طرح به سرانجام خواهد رسید؟
البته ما هنوز این طرح را ندیده ایم ولی این اقدام را دلسوزانه می دانیم چون آنها پذیرفته اند که استمرار وضع موجود و منکر همه چیز شدن و گفتن این حرف که هیچ مشکلی وجود ندارد و 40 میلیون ایرانی در انتخابات شرکت کردند و نظام از پشتوانه کافی برخوردار است و مسئله ای نیست ، درست نیست و این حذف کامل صورت مسئله می باشد،این ها وجود مشکل را قبول کرده اند و برای آن راه حل ارائه کرده اند البته همانطور که گفتم ما این طرح را ندیده ایم ولی در جریان اصولگرا هم دیگر انسان های عاقل تاثیرگذار نیستند و دوره ی تاثیرگذاری آنها مانند دوره ی تاثیرگذاری اصلاح طلبها تمام شده است
در حال حاضر دو طیف در کشور ما وجود دارند یکی عده ای که می خواهند وضع کنونی حفظ شود و دیگر عده ای که می گویند باید تغییر صورت پذیرد ،نقطه تلاقی اینها برای وحدت ملی کجاست؟
وضع موجود حتما تغییر می کند ،ما می گوئیم که این تغییر نباید با سرعت اتفاق بیافتد، تا خسارت کمتر شود ولی آقایان می گویند نه همین طور باشد تا زمان تغییر فرا برسد،اگر منتظر این زمان تغییر باشیم (که حتما هم فرا می رسد ) هزینه اش زیاد است. ما باید از درون خانواده انقلاب این تغییر را کنترل کنیم و سامان دهیم تا هزینه های ملی آن را کاهش دهیم، ولی دوستان ما در حاکمیت تن به تغییر بطعی و مدیریت نشده می دهند واین عمل بسیار خطرناک است و ممکن است هزینه های جبران ناپذیری را برای نظام و انقلاب و کشور داشته باشد، بهتر است که تغییرات را عاقلانه مدیریت کنیم،وضع موجود نه در سیاست خارجی نه در سیاست داخلی نه در اقتصاد قابل دوام نیست اگر هم بگوییم قابل دوام است دوره اش خود به خود تمام می شود، چون همه چیز گذراست.
ایام فنا چو باد صحرا بگذشت       خوبی و بدی و زشت و زیبا بگذشت
پنداشت ستمگر که ستم بر ما کرد     بر گردن او بماند و بر ما بگذشت
این می گذرد و دوران آقایان تمام می شود،منتها ما که دلسوز انقلاب ونظام هستیم می گوییم به جای اینکه تغییر به صورت طبیعی و در میان مدت به انجام برسد بهتر است که عقلای نظام تغییرات را مدیریت کنند تا هزینه هایش کمتر شود‌.
ممکن است برای بعضی از مخاطبان این سوال پیش بیاید که چرا در بین اصلاح طلبانی که بازداشت شده اند نام آقای مرعشی نیست؟
از آنهایی که بازداشت کردند بپرسید که چرا آنها را بازداشت کردند، همه‌ی ملت ایران بازداشت نیستند و ما یک جزئی از ملت هستیم و مثل بقیه، البته من از آن دست کسانی هستم که معتقدم اگر قرار است رفقای ما در زندان بمانند خوب است که جمع وسیع چند ده هزار نفری ما داوطلبانه به زندان برویم ، چون همه شریک جرم هستیم و همه در انتخابات بودیم و گول خوردیم و مردم را دعوت کردیم برای شرکت در انتخابات ، دلیلی ندارد آقای نبوی زندان باشد و بقیه نباشند ،من شخصا معتقدم که باید یک اعلان عمومی کنیم و هر چند هزار نفری که خودشان را شریک جرم می دانند همه با هم به زندان مراجعه کنیم و خودمان را تسلیم کنیم ،من از جمله طرفداران این تز هستم ، به هر حال اکثر قریب به اتفاق ایران بازداشت نشده اند و جمعی بازداشت هستند و دلیلی ندارد که کسی توضیح دهد چرا بازداشت نشده است.
از خیلی از ملی‌مذهبی‌ها می‌پرسیم که چرا سراغ شما نیامده‌اند، مطرح می‌کنند که ما در اولویت حاکمیت نبودیم و احزابی که در مجموعه بازی می‌کردند در اولویت بوده‌اند مثل حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و ...
به نظر من این سوال سوال اشتباهی است، به جای این سوال باید پرسید که چرا آنها را بازداشت کردند و هیچ کس نمی تواند توضیح دهد که چرا افراد دستگیر نشده اند، حالا اینها یکی را فعال تشخیص ندادند یکی تاثیرگذاریش را توانسته پنهان کند و یا یکی تاثیرگذار نبوده است به هر حال هر کسی دلیلی دارد، ولی آنهایی که بازداشت شده اند بدون دلیل بازداشت شده اند‌، به هر حال در جرم کسانی که بازداشت شده اند (البته اگر جرمی برای آن ها متصور شویم) دو بخش وجود دارد یکی مربوط به قبل از انتخابات است که همه ما در آن شریکیم‌، یکی بعد از انتخابات که می تواند حداکثر شرکت در یک راهپیمایی و بیان اعتراض است‌.
من معتقدم که بیان اعتراض مردم بعد از انتخابات نشانگرحیات سیاسی جامعه بود‌، به جای این که بگوییم اغتشاش باید بگوییم زندگی‌. حیات سیاسی این است که مردم نتیجه ای را که حکومت اعلام می کند نمی پذیرند و آن را به چالش می کشند‌. اگر کسی نفس می‌کشد نباید به او بگوییم که چرا نفس می کشی‌، من حیات دارم پس نفس می کشم‌. حیات سیاسی به همین تسلیم نشدن ها‌، اعتراض ها و فریاد زدن ها و پیگیری مطالبات به حق است‌، به همین خاطر در حالت عادی و در یک فعالیت اجتماعی این عمل شاید جرم باشد ولی در سیاست این جرم نیست‌. مثلا اگر تو بروی و در دفتر مسئولی فریاد بزنی و در محیط اداری توهین کنی ممکن است که جرم تلقی شود ولی اگر سیاسیون در عرصه سیاسی و مردم در جامعه علیه حکومت فریاد زدند این جرم نیست‌، قانون اساسی گفته که جرم سیاسی باید تعریف شود و دادگاه آن با حضور هیئت منصفه رسیدگی گردد.
من شخصا فکر می کنم که اشتباه بزرگی صورت گرفت و حیات سیاسی جامعه ایران که در انتخابات نشان داده شد و بعد از آن ادامه پیدا کرد که این حیات سیاسی جامعه ما نتیجه تعالی انقلاب و تعالیم امام (ره‌) و نشانه بالندگی ایران بود یک عده کوته فکر آمدند و به آن گفتند اغتشاش و موضوع را به سمت مجرمانه نشان دادن، بردند و عده ای بی گناه را به زندان انداختند‌. بنده شخصا معتقدم که مسئله زندانیان هرچه سریعتر باید حل شود و این حرفی که بنده زدم باید به یک خواست عمومی تبدیل شود و همه کسانی که خودشان را در جرم این زندانیان سیاسی شریک می دانند همه با هم متحد ، برویم و خود را به زندان اوین معرفی کنیم‌.

نگاه شما به 13 آبان چگونه بود‌؟ آیا دیدگاه شما نسبت به قبل از 13 آبان تغییری پیدا کرد‌؟
13آبان روزی بود که همه ملت در مورد اتفاقات تاریخی که در این روز افتاده بود اتفاق نظر داشتند ولی این اولین 13 آبانی بود که نیروهای امنیتی از حضور همگانی مردم جلوگیری کردند و یک 13 آبانی در ظاهر اتفاق افتاد که یک عده مامور را حکومت جمع کرد و یک سری شعارهایی دادند و آقای حداد عادل سخنرانی کرد که آن 13 آبان شکلی و ظاهری بود و نیز یک 13 آبان در واقعیت جامعه اتفاق افتاد و آن اعتراض عمومی علیه سیاست های حاکم بود‌.
استاندار تهران قبل از 13 آبان اعلام کرد که در 13 آبان فضا امنیتی نخواهد بود ولی مثل اینکه اوضاع به گونه ای دیگر بود.
خوب آقای استاندار به خاطر مصالح عمومی دروغ گفتن برایشان واجب است.
با تشکر از اینکه در این مصاحبه شرکت کردید.

دکتر سروش: دوران توجه به حقوق آدمی فرا رسیده است‌


27 آبان 88

دکتر عبدالکریم سروش، از روشنفکران و اسلام‌شناسان معاصر ایرانی در باب حقوق انسان و نسبت آن با دین‌ورزی در دانشگاه نیوجرسی آمریکا و در میان جمعی از دانشجویان و دانشگاهیان ایرانی سخنرانی کرد.
در این سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش به تحلیل رویه فکری و نظری آنچه در طول چندماه اخیر در کشورمان رخ داد، پرداخته‌ است و به ارزیابی چالشی که میان اندیشه‌ها و ایده‌ها رخ داد نظر داشته‌ است.
دکتر سروش در این سخنرانی به دو مفهوم مهم و کلیدی «حق» و «تکلیف» پرداخته‌ و دوران جدید را دوران توجه به حقوق آدمی
و دورانی از تاریخ که حقوق‌مداری در آن اصل شده است، نام نهاده‌ است.
به گزارش موج سبز آزادی، متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است:
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
محضر همه دوستان سلام عرض می کنم و خشنودم که مجددا توفیق یافته‌ام که در محضر شما حضور یابم . سنت حسنه‌ایست و آن این که هر چند گاهی از دوستان همدل و یاران موافق دعوت به عمل می‌آورند و مجلس گرمی را می‌آرایند و دل‌های خداشناس و خداخوان را در کنار هم می‌نشانند و همه محبت می‌کنند و به عرایض بنده که مقدمه‌ایست برای بحث‌های مهم‌تر و جدی‌تر گوش فرا می‌دهند. در دوران طوفانی و پر تلاطمی زندگی می‌کنیم و ذهن همه ما مشغول حوادث خرد و درشت و تلخ و شیرینی است که در کشور ما رخ می دهد. برای همه ما پرسش های مهیب و فربه فراهم می آورد. و این به دلیل دغدغه‌ای است که نسبت به وطن داریم و تشویشی است که برای آینده احساس می‌کنیم و همچنین عشق و علاقه‌ای که نسبت به هموطنانمان داریم نمی توانیم دقیقه‌ای آسوده بمانیم و آن اندیشه ها را از دل بیرون برانیم. حوادثی که در کشور ما می گذرد دو رویه دارد : یک رویه عینی و عملی و خارجی و دومی رویه نظری و فکری. یعنی از جهتی اتفاقاتی است که بین ابدان می افتد، اجسام و آدمیان برخوردهایی پیدا می‌کنند. حکومت کسی را می نوازد و بالا می‌کشد و کسی را به زندان می‌افکند یا می‌کشد .
این از یک سو اما از سوی دیگر جنگی است که بین ایده ها و اندیشه ها رخ داده است. بالاخره در این عالم که ایرانیان در آن ساکنند حوادث نظری هم رخ می‌دهد و پاره ای از اندیشه‌ها می کوشند پاره ای دیگر از اندیشه‌ها را از میدان خارج کنند. در واقع چند نوع طرز فکرند که با هم تصادف و تصادم می‌کنند و یکی می خواهد جا را بر دیگری تنگ بکند. آنچه را که بنده می خواهم عرض کنم متعلق به این حوزه دوم است. یعنی حوزه نظری کار در حوزه عملی حرف بسیار است و خبر بسیار است و لازم نیست ما آنان را به همدیگر یادآوری کنیم. همین قدر مختصرا می‌دانیم که ایام خوشی را نمی گذرانیم . اما امیدواریم که پس از این شب روز روشنی به در آید. اما آنچه که به لحاظ نظری در حوزه فکر و اندیشه می گذرد هم شئون و شقوق بسیار دارد. به بنده تکلیف کرده‌اند که در یکی از آن مباحث در اینجا وارد شوم که عبارتست از مبحث حقوق انسان و نسبت آن با دین ورزی . که مبحث بسیار حساس و پر از دشواری هاست.
من خوشبختانه در گذشته فرصت‌هایی داشته‌ام که در این باب سخن بگویم و آنچه را که اینجا عرض می‌کنم برآیند بحث‌های پیشین است. شاید پاره‌ای نکات نو را هم بر آن‌ها بیفزایم و آنگاه با یکدیگر گفتگو خواهیم کرد و ان شاء الله روشنگری‌هایی از پس خواهد آمد. این نکته را بنده همیشه عرض کرده ام که دورانی که ما در آن زندگی می‌کنیم دوران توجه به حقوق آدمی است. دورانی از تاریخ است که حقوق‌مداری در آن اصل شده است و حقوق را در مقابل تکالیف به کار می بریم. دوره بلندی بر انسان گذشت که بیش از آنکه به حقوق خود بیندیشد به تکالیف خود می‌اندیشید و همین که بالغ می‌شد و خود را باز می یافت می پرسید تکالیف من چیست؟
بزرگان و رهبران دینی و فکری جامعه هم همواره در پی تلقین و تقلید تکالیف بوده اند. خواه حاکمان و عامران و پادشاهان باشند خواه عالمان و فیلسوفان همه در مقام تعلیم مسئولیت ها و وظایف و تکالیف آدمیان بودند. نه اینکه از حقوق سخنی نرود بلکه حقوق در درجه دوم اهمیت قرار داشت و همواره به صورت یک امر طفیلی و تبعی و ثانوی نسبت به تکالیف مطرح می شد. دست اول و رتبه بالا با تکلیف بود و انسان وقتی که مکلف می شد به صفت و سمت یک موجود صاحب تکلیف می شناخت ، آنگاه می دانست که بالغ شده است و او را به حساب آورده‌اند و از او چیزی می‌طلبند و به او پاداشی یا کیفری می‌دهند .
همه ادیان در دوران و در پارادایم تکلیف مداری پا به عرصه ظهور نهاده اند. از ادیان جدید مثل بهائیت بگذریم که ظاهرا متعلق به دوران مدرن هستند ، یعنی دوران حق مداری ، اما آناکرونیسمی که در آن ها هست ،یعنی نوعی نابهنگامی تاریخی نشانه آن است که پیامبر یا پیامبران این دین به درستی دوران خود را تشخیص نداده بودند. یعنی ماهیت دیانت بهائیت همچنان تکلیف مداری است . بر خلاف دورانی که در آن ظهور کرده اند و جهان را حق مداری فرا گرفته است. شما اگر مارکسیسم را با بهائیت مقایسه کنید با اینکه مارکسیسم دین نبود و بلکه ضد دین بود ولی البته توفیق او در مقام جذب پیروان و طرفداران صدها و هزاران برابر بهائیت بود و میزان عقولی که این ایدئولوژی به هم وصل کرد و در آن ها تاثیر کرد وآن ها را تسخیر کرد ملیون ها برابر هر دین جدید دیگزی بود. با همه این احوال شما در مارکسیسم حق مداری را می بینید که به نحوی نشان می دهد که از دل جهان مدرن و اندیشه مدرن برخواسته است. البته سخن من البته در این امور نیست و در پرانتز عرض کردم.
ای غم که حق صحبت دیرینه داشتی
باری چو می روی به خدا می سپارمت
باز هم می بینید که مفهوم حق صحبت در شعر شهریار آمده است. اما شعر پروین اعتصامی داستانی را نقل می کند که پسر یک برزه گر نشسته بود و با پدر خودش سخن می گفت: گشت حق کارگران پایمال گر حق آن هاست حق ما کجاست چند شود بارکش این و آن زارع بد بخت مگر چارپاست عدل چه افتاد که منسوخ شد رحمت و انصاف چرا کیمیاست شما ببینید تحول زبان را کاملا احساس می کنید. مثل اینکه شما را از یک خزینه آب سرد در آورده اند و در یک خزانه آب داغ قرار داده اند. حق کارگران وپایمال شدن حقوق این ها چیزهائی است که شما نشانی از آن ها در شعر سعدی و حافظ نمی بینید. من اصلا آن ها را ملامت نمی کنم، بحث ملامت کردن نیست . دارم توضیح می دهم که از کجا به کجا عبور کرده ایم. زبان در اثر تحول این پارادایم چه تحول جالب و چشمگیری پیدا کرده است. شعر دیگری از پروین بخوانم که مذاق خانم های جلسه را شیرین کند. می گوید از چه نسوان از حقوق خویشتن بی بهره اند نام این قوم ار چه دور افتاده در هر دفتری باری، تا اینجا امیدوارم توانسته باشم بیان کنم که قصه حقوق در ادبیات گذشته ما و فکر گذشته ما چگونه بوده است. حالا بیاییم و قدری دقیق تر مسئله را بررسی کنیم. در ابتدا گفتم که ادیان و دست کم ادیانی که در دوره ما آن ها را صحیح می دانیم یعنی ادیان ابراهیمی، همه در دوران و در پارادایم تکلیف ظهور کرده اند و زبانشان زبان تکلیف است و زبان حق نیست. زبان تکلیف و زبان حق ، حقیقتا تفاوت دارند.
شما وقتی که کتابی را می خوانید و سخنی را گوش می دهید که مبتنی بر حق است خوب می فهمید که تفاوتش با یک زبان تکلیفی چگونه است. ادیان زبانشان زبان تکلیف کننده است.برای مردم بیشتر می گویند که چه باید بکنند و چه باید نکنند و باز هم عرض می کنم از حقوق هم اگر صحبت می کنند به شکل ثانوی و تبعی است. لئو اشتروس فیلسوف مشهور آمریکائی که در عرصه فلسفه انگلستان آراء ماندگاری دارد ایشان کتابی در مورد حق در تاریخ دارد. می دانید که او یهودی بود. در آن کتاب تصریح می کند اساسا کلمه حق در کل کتاب مقدس(Bible) نیامده است. در تمام تورات و در تمام انجیل واژه حق به معنای امروزین آن یافت نمی شود. البته مایه شگفتی هم نباید بشود. یعنی چنان که گفتم این تاکید بر حق و محق بودن آدمی یک کشف جدید است و یکاختراع جدید است که در تاریخ انسان صورت گرفته است. او از قرآن سخن نمی گوید چون چندان با قرآن آشنا نبوده است. با پاره ای از فیلسوفان اسلامی خصوصا با فارابی آشنا بوده و آراء آن ها را محققانه تحقیق کرده است. اما البته متکلم نبود و مفسر نبود و قرآن شناس نبود. در این باب هم اظهار نظری نکرده است. حالا می خواهم راجع به قرآن و اینکه با مفهوم حق چه نسبتی دارد نکته هائی را در میان بگذارم. خوب شما می‌دانید لازم نیست کلمه حق در جایی آورده بشود. باید این معنا و این منطق در آنجا پیدا بشود. ما در قرآن با انسان به منزله یک موجود محق روبرو نمی شویم. انسان یک موجود مکلف است. اما از معنای حق هم غفلتی نشده است. یکی از آن مواردی که درباره آن سخن گفته شده فوق العاده مهم است.
یکی دو مورد دیگر هم هست که نسبتا عادی است و جنبه حقوقی و فقهی دارد. البته کلمه حق که در یکی از سوره های مکی که الان به یاد ندارم کدام سوره است به کار رفته که در مورد اغنیا می گوید که و فی اموالهم حق للسائل و المحروم یعنی آدم های پول دار یک بخشی از پولشان اصلا مال خودشان نیست. متعلق به محرومین است. محرومین حقی در احوال اغنیا دارند. وقتی که یک انسان غنی یک پولی را به دست می آورد درست مانند مالیات یک بخشی از درآمد متعلق به صاحب درآمد نیست و به جای دیگری باید حواله شود. تعبیر حق در اینجا به کار رفته است و حق عبارتست از طلبی که شخص محروم دارد و شخص صاحب درآمد باید تعبیه کند و به او بپردازد. همچنین است در مورد قتل در آن آیه مشهوری که هست: «و من قتل مظلوما فقط جعلنا لولیه سلطانا فلا تصرف بالقتله انه کان منصورا» یعنی کسی که مظلومانه کشته شود ولی دم حق دارد تعبیر قرآن سلطان است ، یعنی سلطه یعنی قدرت، این قدرت و این اختیار به صاحب و ولی دم داده می شود که قصاص کند. البته او هم اصراف نکند. یعنی در مقابل یک قتل فقط فاتل را به قصاص برساند. همان چیزی که همه ما شنیده ایم که امیرالمومنین از وصیت هائی که در بستر مرگ افتاده بود کرد این بود که : نبینمتان که دست به خون مسلمان ها گشوده اید و به بهانه اینکه علی کشته شد این و آن را بکشید. بلکه گفت به خاطر من فقط قاتل من را باید بکشید و نه هیچ کس دیگر را و اگر خودم زنده ماندم خودم می دانم باید با او چکار کنم و اگر از دنیا رفتم فقط قاتل من را بکشید. این همان مضمون قرآنی است که می گوید هرگاه کسی مظلومانه یعنی بی جهت چون ممکن است گاهی کسی را بکشند و بیهوده نباشد. مثلا قاتلی را بکشند. اما اگر کسی بیهوده کشته شود، صاحب خون حق دارد که صاحب او را بکشد. البته اختیار هم دارد که او را نکشد. حق در اینجا دقیقا همین معنا را دارد. چون در آیه دیگری دارد که می تواند او را نکشد یا از او دیه بگیرد. می‌تواند هم نگیرد. در واقع سلطان است. اختیاری است که به صاحب خون و به صاحب دم داده می شود. یکی از آن ها هم این است که قصاص کند و قاتل را بکشد.
من باز به ادبیات گذشته خودمان نگاه می کردم، دو کتاب بسیار مهم وجود دارد . یکی مصیبت نامه شیخ عطار است. شیخ عطار عارف خیلی جالبی است. البته همه عرفا که قبل از مولوی آمدند دیگر در شعاع او تقریبا محو شدند و کمرنگ شدند و نادیده ماندند. و علی‌رغم اینکه کوشش‌های بسیاری شد که آن ها را از نو احیا کنند و جامه های فاخری و تازه ای بر تن آن ها کنند و به مجالس بیاورند و معرفی کنند اما عظمت و هیبت و نورانیت مولوی چنان بود که به آن ها اجازه درخشش جدیدی نداد. همین طور عارفانی که بعد از مولوی آمدند مثل جامی ، هیچ کدامشان نتوانستند آن درخشندگی را پیدا کنند که مولوی داشته است. اما مولوی خودش اعتراف می کند که ما از پی ثنائی و عطار آمدیم. همان تعبیری که نیوتن داشت و می گفت : من اگر توانسته‌ام افق های دور را ببینم برای آن است که بر شانه غول ها ایستاده‌ام. روی شانه گالیله و کپلر ، غول هائی بودند که این ها من را بلند کردند و آوردند بالا دست خودشان و لذا می توانم فضاها و افق های دور تر را ببینم . مولوی هم واقعا همین طور بود یک نیوتنی بود که روی شانه غول ها ایستاده بود که عبارت باشند از عطار و ثنائی و غزالی و کسانی که پیش از او آمده بودند و جاده را آماده کرده بودند و راه را کاملا هموار کرده بودند. او هم از یک نبوغ و موهبت الهی برخوردار بود که توانست سرزمین های تازه ای را فتح کند. عطار یک کتابی دارد به نام مصیبت نامه و خودش هم می گوید که وقتی که من داروخانه داشتم و دارو ساز بودم آن موقع این کتاب را آغاز کردم.
وقتی که خداوند ملائکه را نزد لوط فرستاد و نزد ابراهیم و گفتند که ما آمده ایم که عذاب بر قوم لوت و بر جامعه لوت نازل کنیم ابراهیم فوق العاده پریشان شد و با خداوند مشغول مجادله شد. تعبیری که در قرآن است همین است . «یجادلنا فی قوم لوط» ، اصلا اعتراض کرد یک اعتراض جدال آمیز. در عین حفظ حرمت ولی مجادله کرد و خودش را مشغول نزاع کرد . تعبیر قرآن هم این است و آمده که یا ابراهیم اعرض عن هذا: ابراهیم جان، دست بردار! مجادله نکن و اعتراض نکن ، این یک امر حتمی است حتما باید بشود. در تورات این مجادله خیلی طولانی نقل شده است که ابراهیم گفت: خدایا اگر در میان آن ها حتی اگر صد نفر آدم خوب باشد بازهم می خواهی عذاب نازل کنی ، حتی اگر ده نفر آدم خوب باشد باز هم می خواهی عذاب نازل کنی؟ همین طور می شمرد و با خداوند احتجاج می کرد. اینکه انسان با خداوند احتجاج و جدال بکند و به او اعتراض بکند و از او شکایت بکند این ها کاملا به رسمیت شناخته شده است. در منطق دینی آن هم نه افراد لاابالی و متفرقه بلکه عارفان ، عاشقان و محبان خداوند، این ها حق داشتند و عمل می کردند. جدال می کردند و اعتراض می کردند و شکایت می کردند. آنچه که ما شنیده ایم و آنچه که تا کنون در ذهن ما نقش بسته است این است که در مقابل خداوند دهان ها باید بسته باشد. کسی در دلش هم نباید تصور اعتراض بکند. چه جای اینکه به زبان بیاورد و چه جای اینکه جدی بگیرد. ولی اصلا این طور نیست. و این همان نقطه آغازین است برای باز کردن یک افق تازه که انسان محق است . نه در مقابل آدمیان دیگر و نه در مقابل جامعه انسانی بلکه در مقابل خدائی که او را آفریده است. این عقل و اختیار که خداوند به انسان داده است معنای بسیاری دارد. معنای آن این است که این اختیار تا هر جائی که برود می تواند برود. عقل تا هر جا که می رود می تواند برود.
هیچ کس نمی تواند جلوی عقل را بگیرد و بگوید که خداوند فرمان داده بیش از این فکر نکنید. خداوند فرمان داده که جور دیگر نتیجه بگیرید. اصلا چنین چیزی نا معقول است. اگر عقل است یک کارکرد ویژه ای دارد. با منطق خاصی عمل می کند. و مقدمات وقتی که حاصل شد نتایجی به دنبال آن ها می آید. اینکه خداوند فرمان داده است که این طور بفهمی و آن طور نفهمی ، از این مقدمات چنین نتیجه بگیرید و چنان نتیجه نگیرید، اساسا معقول نیست. یا حق به کسی می دهند یا نمی دهند. وقتی که دادند دیگر عقل زمام این مرکب را به دست می گیرد و تا هر کجا که رفت آدمی را و صاحب مرکب را با خودش می برد. اختیار هم همین طور است. یکی از اتفاقات بدی که در تصوف ما افتاد این بود که هم بر سر عقل زدند و هم بر سر اختیار. و این چیزی است که ما باید بدانیم که مکتب تصوف ما ، تصوف عامیانه ما ، تصوف عالمانه را عرض نمی کنم . این ها صریحا با عقل و عقلانیت مخالفت می کردند و صریحا با اختیار مخالفت می کردند. یک مکتبی را پدید آوردند که یک جور بی اخلاقی را در خودش پرورد. وقتی که شما عقل را تخفیف و تحقیر کردید و اختیار را تخفیف و تحقیر کردید، از شخصیت انسانی چه چیز باقی می ماند؟ یک موجود ضعیف ، فروکوفته، له شده که مجاز نیست عقل خودش را به کار بگیرد از او چه بر می آید؟ و چه انتظاری می رود؟ در حالی که شما آدمی را باید چنان بشناسید و بشناسانید که عقل او بر کرسی بنشیند ، اختیار او زمام مکتب عقل را به دست بگیرد و بعد انسان را به آنجائی ببرد که باید برساند. این چیزی نیست که با خدائی خدا منافات داشته باشد. این چیزی نیست که با مطیع بودن آدمی منافات داشته باشد.
ولی این آدم دور خودش یک دینی را پدید می آورد که با دین انسان های ذلیل با دین انسان هائی که خداپرستی را عین ذلت می دانند ، تفاوت خواهد کرد. عبادت ذلیلانه داریم و عبادت سرفرازانه داریم. یک انسانی به دلیل محق بودن خداوند را عبادت می کند و یک انسانی به دلیل ذلیل بودن و اختیار خود را از دست دادن و عقل خود را از دست دادن ، این ها با هم خیلی فرق دارند. خداوندی که محبوب ماست و مطاع ماست و معبود ماست می تواند هم موضوع و متعلق شکر ما قرار بگیرد و هم موضوع و متعلق شکایت ما قرار بگیرد. این آزادی را به ما داده و این اختیار را به ما داده است. کجا؟ همان جائی که به ما عقل داده است. وقتی که این را داد یعنی همه این ها با آن می آید. بعد هم داستان هائی را برای ما گفته است. سخنانی را در کتاب خودش آورده است که به وضوح همین را نشان می دهد. دو آیه مهم در قرآن هست. یک آیه همان بود که خواندم در سوره نساء: پیامبران آمدند تا مردم نتوانند با خدا احتجاج کنند. یعنی مردم می توانند ذاتا و عقلا با خداوند احتجاج کنند و لذا خداوند یک کاری می کند که حجت به دست آن ها ندهد . تا بتواند در مقابل مردم از خودش دفاع کند. این چه جور خدائی است که می گوید که اگر یک سری کارهائی را نکنم محکومم و به حق محکومم و لذا یک کارهائی را انجام بدهم تا بتوانم از خودم دفاع کنم.

بهزادیان نژاد به دلیل کامنت‌های وبلاگش مجرم شناخته شد


چهارشنبه، 27 آبان 1388
وکیل علی بهزادیان‌نژاد دلیل اتهام‌های وارد شده به موکلش را کامنت‌های وبلاگ او عنوان کرد.

محمدحسین مرادی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، گفت:« موکل بنده دارای وبلاگی هستند که به دلیل کامنت‌های بازدیدکنندگان وبلاگ او، با استناد به مواد ۵۰۰ و ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی به ۶سال حبس تعزیری محکوم شده است.» وی افزود:«ما این حکم را عادلانه نمی‌دانیم چرا که اگر به صرف گذاشتن کامنت در یک وبلاگ صاحب وبلاگ مجازات شود پس آیا می‌توان گفت مخابرات هم به دلیل اینکه سیستم ارسال پیامک را ارائه می‌دهد و برخی افراد پیامک‌هایی با مضامین خلاف قانون ارسال می‌کنند باید مجازات شود؟»

این وکیل دادگستری تصریح کرد:«موکل بنده که پرونده‌اش در دادسرای جرایم رایانه‌ای نیز مورد بررسی قرار گرفته به اتهام تبانی برای برهم زدن امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به حداکثر مجازات محکوم شده است، هرچند ما به اصل این اتهام‌ها به دلیلی که ذکر شد اعتراض داریم اما باید توجه داشت که موکل بنده با توجه به نداشتن سابقه کیفری و همچنین همکاری مناسب در طول رسیدگی به پرونده می‌بایست به مجازات کمتری محکوم می‌شد در صورتی که حداکثر مجازات برای موکل بنده و همچنین افراد دیگری همچون آقایان لواسانی و عاشوری در نظر گرفته شده است.»

مرادی ادامه داد:«حکم صادره به گونه‌ای است که گویی موکل بنده به همراه آقایان عاشوری و لواسانی با تبانی با یکدیگر قصد برهم زدن امنیت کشور را داشته‌اند در صورتی که این سه نفر با یکدیگر در زندان آشنا شده‌اند در حالی‌که حکم و موارد اتهامی هر سه نفر یکسال است.» وی یادآور شد:«آقای لواسانی که طراح سایت میرحسین دات کام است، حتی به ستاد هم رفت‌و آمد نداشته است وتنها بر اساس یک قراداد کاری یک سایت را طراحی و تحویل داده است.»

این وکیل دادگستری خاطر نشان کرد:«بر اساس اطلاعات موجود حکم مشابهی نیز برای آقای محمدحسین مرادی صادر شده است.»

آرشیو

برچسب‌ها