به نقل از دويچه وله
09.12.2009
موج دستگیری و برخوردهای خشونتبار با دانشجویان معترض از روز دوشنبه ۱۶ آذر فروکش نکرده است. روز چهارشنبه ۱۸ آذر دانشگاه تهران، دانشگاه امیرکبیر، دانشگاه صنعتی شریف دانشگاه و دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه آزاد واحد تهران شمال محل تجمع و اعتراضات دانشجویی بود.
همچنین خبرگزاری فارس روز چهارشنبه ۱۸ آذرماه در اقدامی بیسابقه، عکسی از مجید توکلی با مقنعه و چادر منتشر کرد. این خبرگزاری مدعی شد که این فعال دانشجویی با لباس زنانه در حال فرار بوده که توسط نیروهای انتظامی دستگیر شده است.
مجید توکلی عضو انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر، روز ۱۶ آذر در یک سخنرانی در جمع دانشجویان دانشگاه امیرکبیر، شخص آیتالله خامنهای را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «ما امروز اينجاييم تا اعتراضمان را بر سر همه مستبدان و مستکبران جامعه و در راس آنها آقای خامنهای فرياد بزنيم».
پس از این سخنرانی، وی دستگیر و به گزارش سایت امیرکبیر، مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت.
انتشار عکس توکلی با لباس زنانه و نیز خبر فرار او، بازتاب وسیعی در بین فعالان دانشجویی داشت. در اولین واکنش، انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر بیانیهای منتشر کرد و اعلام کرد: «تمامی دانشجویان دربند استبداد، افتخار جنبش دانشجویی هستند، چه با لباس زنانه و چه با لباس مردانه».
اما آنچه که ۱۶ آذر امسال را از سالهای پیشین متمایز میکرد، تنها در سرکوب شدید دانشجویان نبود. بسیاری از تحلیلگران و ناظران سیاسی بر این عقیدهاند که بخش غیرسیاسی دانشجویان نیز امسال به این حرکت پیوستهاند.
مهدی محسنی، روزنامهنگار و فعال سابق دانشجویی میگوید، خواستهای جنبش اعتراضی کنونی، خواستهایی فراگیر است به همین علت طیف وسیعی از مردم و دانشجویان را به خود جذب کرده است.
او میگوید، هرچند ممکن است خواستهای این گروه از مردم و دانشجویان با مطالبات فعالان سیاسی متفاوت باشد، اما به عقیدهی وی، همین گوناگونی تضمینی برای بقای این جنبش است.
گفت و گو با مهدی محسنی را از طریق لینک زیر بشنوید
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: بابک بهمنش
با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!
آخرین اخبار
۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه
جناب آقای محسنی اژه ای احتراما" به عرض میرساند: محرم سبز ، راه سبز ادامه دارد !
به نقل از وبلاگ محرم سبز
چهارشنبه ۹ دسامبر ۲۰۰۹
اینجانب سبزپارسی فرزند ایران متولد 22 خرداد 88 با عزمی راسخ و بدون ترس از بیانات شما محترم گرامی.عرض مینمایم که من درایام محرم و روزهای پیروزی خون بر شمشیر منتظر شمشیر شمرهایتان خواهم ماند و در خیابانها حضور خواهم داشت .. باشد که به راه امام شهیدان سید الشهدا بپیوندیم . ودر هر دو حال پیروز خواهیم بود.. و شمران زمان بدانند(بسیجیان مزدور)با هیچ فشاری میدان را خالی نخواهیم کرد.. سخن دیگری با مسئولان: ما را از چه میترسانید.. شما که عکس تمام دیکتاتوریهای جهان عمل کردید . در تمام دنیا برای مقابله با مردم در حکومتهای دیکتاتوری .. در مرحله ی اول تهدید ترساندن و و در مرحله ی دوم ضرب و شتم و گاز اشک آور و باتوم و استفاده از آبپاشها ووو. ودر مرحله ی بعدی استفاده از اسلحه و در آخر قتل عام ملت .. و شما تمام این مراحل را برعکس انجام دادید و حال از مادران و پدران درخواست عاجزانه دارید که فرزندانشان را نصیحت کنند که اگر بیرون بیاییند شما چنین و چنان میکنید .. کمی به بیانات خود فکر کنید .. دقیقا" سخنان مزدوران شاهنشاهی را بر زبان اورده اید.. آغوش ملت باز است به سوی ملت باز گردید .تا دیر نشده..باز گشت به محرم .. ماهی که خون ریزی در آن حرام است ..وما خواهیم دید یزیدیان زمان را...
چهارشنبه ۹ دسامبر ۲۰۰۹
اینجانب سبزپارسی فرزند ایران متولد 22 خرداد 88 با عزمی راسخ و بدون ترس از بیانات شما محترم گرامی.عرض مینمایم که من درایام محرم و روزهای پیروزی خون بر شمشیر منتظر شمشیر شمرهایتان خواهم ماند و در خیابانها حضور خواهم داشت .. باشد که به راه امام شهیدان سید الشهدا بپیوندیم . ودر هر دو حال پیروز خواهیم بود.. و شمران زمان بدانند(بسیجیان مزدور)با هیچ فشاری میدان را خالی نخواهیم کرد.. سخن دیگری با مسئولان: ما را از چه میترسانید.. شما که عکس تمام دیکتاتوریهای جهان عمل کردید . در تمام دنیا برای مقابله با مردم در حکومتهای دیکتاتوری .. در مرحله ی اول تهدید ترساندن و و در مرحله ی دوم ضرب و شتم و گاز اشک آور و باتوم و استفاده از آبپاشها ووو. ودر مرحله ی بعدی استفاده از اسلحه و در آخر قتل عام ملت .. و شما تمام این مراحل را برعکس انجام دادید و حال از مادران و پدران درخواست عاجزانه دارید که فرزندانشان را نصیحت کنند که اگر بیرون بیاییند شما چنین و چنان میکنید .. کمی به بیانات خود فکر کنید .. دقیقا" سخنان مزدوران شاهنشاهی را بر زبان اورده اید.. آغوش ملت باز است به سوی ملت باز گردید .تا دیر نشده..باز گشت به محرم .. ماهی که خون ریزی در آن حرام است ..وما خواهیم دید یزیدیان زمان را...
کانون نویسندگان: حاکمیت در راه بیبازگشت قدم گذاشته است
۱۳۸۸/۰۹/۱۸
به نقل از راديو فردا
کانون نویسندگان ایران روز سهشنبه، ۱۷ آذرماه، به دنبال حوادث روز دانشجو در تازهترین بیانیه خود «تشدید ستم و سرکوب» را محکوم کرده و میگوید جمهوری اسلامی به راهی قدم گذاشته است که بازگشتی ندارد.
قدیمیترین تشکل نویسندگان ایران که در روز ۱۳ آذرماه، یازدهمین سالگرد قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، نیز بیانیهای منتشر کرده بود میگوید این بیانیه جدید را «در اعتراض به سرکوبهای اخیر، جلوگیری از برگزاری مراسم بزرگداشت مختاری و پوینده، سرکوب وحشیانه دانشجویان در ۱۶ آذر، توقیف روزنامهها و بازداشت مادران عزادار» منتشر کرده است.
بیشتر بخوانید:
* سانسور در ایران؛ «با شدت بیشتر و ابتکارات تازهتر»
در این بیانیه آمده است: «حاکميت در مسيری افتاده است که ادامه حيات خود را در تشديد بيش از پيش سرکوب و ستم جستوجو میکند، راه بیبازگشتی که فرجام آن از هماکنون روشن است: آنان که باد میکارند، توفان درو خواهند کرد.»
کانون نویسندگان ایران در ادامه جدیدترین بیانیه خود حوادث روزهای اخیر ایران را برشمرده است: «روز ۱٣ آذر، روز مبارزه با سانسور، از برگزاری مراسم بزرگداشت محمد مختاری و محمدجعفر پوينده جلوگيری کردند. روز بعد، شنبه ۱۴ آذر، در پارک لاله تهران به تجمع مادران عزاداری که جگرگوشههاشان را در شکنجهگاهها و خيابانها به خون کشيدهاند يورش بردند. دوشنبه ۱۶ آذر روزنامه حيات نو را توقيف کردند، و سرانجام سرکوب روزهای اخير به اوج خود رسيد و در طول روز و شب ۱۶ آذر مراسم مسالمتآميز روز دانشجو با چماق و باتوم و گاز اشکآور و تيراندازی روبهرو شد و صدها تن از دانشجويان و مردم معترض و آزادیخواه دستگير شدند.»
اعضای این تشکل در بیانیه خود حوادث اخیر ایران، از زمان انتخابات ریاست جمهوری اخیر به این سو، را «از مصادیق بارز سرکوب آزادی بیان» دانستهاند.
کانون نویسندگان در بیانیه پیشین خود که همزمان با سالگرد قتل مختاری و پوینده و «روز مبارزه با سانسور در ایران» منتشر شد نیز به «اعمال سانسور و گسترش روزافزون آن» اعتراض کرده و آن را وسیلهای برای خاموش کردن «صدای اعتراض عمومی مردم» دانسته بود.
به نقل از راديو فردا
کانون نویسندگان ایران روز سهشنبه، ۱۷ آذرماه، به دنبال حوادث روز دانشجو در تازهترین بیانیه خود «تشدید ستم و سرکوب» را محکوم کرده و میگوید جمهوری اسلامی به راهی قدم گذاشته است که بازگشتی ندارد.
قدیمیترین تشکل نویسندگان ایران که در روز ۱۳ آذرماه، یازدهمین سالگرد قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، نیز بیانیهای منتشر کرده بود میگوید این بیانیه جدید را «در اعتراض به سرکوبهای اخیر، جلوگیری از برگزاری مراسم بزرگداشت مختاری و پوینده، سرکوب وحشیانه دانشجویان در ۱۶ آذر، توقیف روزنامهها و بازداشت مادران عزادار» منتشر کرده است.
بیشتر بخوانید:
* سانسور در ایران؛ «با شدت بیشتر و ابتکارات تازهتر»
در این بیانیه آمده است: «حاکميت در مسيری افتاده است که ادامه حيات خود را در تشديد بيش از پيش سرکوب و ستم جستوجو میکند، راه بیبازگشتی که فرجام آن از هماکنون روشن است: آنان که باد میکارند، توفان درو خواهند کرد.»
کانون نویسندگان ایران در ادامه جدیدترین بیانیه خود حوادث روزهای اخیر ایران را برشمرده است: «روز ۱٣ آذر، روز مبارزه با سانسور، از برگزاری مراسم بزرگداشت محمد مختاری و محمدجعفر پوينده جلوگيری کردند. روز بعد، شنبه ۱۴ آذر، در پارک لاله تهران به تجمع مادران عزاداری که جگرگوشههاشان را در شکنجهگاهها و خيابانها به خون کشيدهاند يورش بردند. دوشنبه ۱۶ آذر روزنامه حيات نو را توقيف کردند، و سرانجام سرکوب روزهای اخير به اوج خود رسيد و در طول روز و شب ۱۶ آذر مراسم مسالمتآميز روز دانشجو با چماق و باتوم و گاز اشکآور و تيراندازی روبهرو شد و صدها تن از دانشجويان و مردم معترض و آزادیخواه دستگير شدند.»
اعضای این تشکل در بیانیه خود حوادث اخیر ایران، از زمان انتخابات ریاست جمهوری اخیر به این سو، را «از مصادیق بارز سرکوب آزادی بیان» دانستهاند.
کانون نویسندگان در بیانیه پیشین خود که همزمان با سالگرد قتل مختاری و پوینده و «روز مبارزه با سانسور در ایران» منتشر شد نیز به «اعمال سانسور و گسترش روزافزون آن» اعتراض کرده و آن را وسیلهای برای خاموش کردن «صدای اعتراض عمومی مردم» دانسته بود.
اكبر اعلمي : اهداف و چرائی انتشار فیلم اعترافات ابطحی و ارزیابی واکنش های مربوط به آن و پاسخ سوالات و شبهات
از وبسايت شخصي اكبر اعلمي
در قسمت اول این مقاله به تفصیل به قسمتی از منابع فیلم اعترافات ابطحی اشاره شد، در این بخش به چرائی و تبیین اهداف انتشار فیلم مذکور در این سایت می پردازم:
د-هدف سایت از انتشار این قسمت از فیلم اعترافات آقای ابطحی چه بوده است؟
برای انتشار فیلم مذکور دلایل مختلفی وجود داشت و دارد که در زیر به پنج مورد از آنها اشاره می شود:
دلیل یکم- در ایام انتخابات به منظور تبلیغ احمدی نژاد و تخریب کاندیداهای موسوم به اصلاح طلب، یک کلیپ تبلیغاتی ساخته شد که در آن بعضی از اشخاص وابسته به طیف موسوم به اصلاح طلب متهم به توهین به مقدسات شده بودند. در این کلیپ بنده را نیز بدروغ متهم کرده بودند که خواستار استیضاح امام حسین(ع) شده ام!
این کلیپ توسط یک شبکه پنهان و ناشناخته از طریق سی دی، بلوتوث و اینترنت بصورت وسیعی در میان مردم و خصوصا بسیجیان منتشر شد، بدون اینکه فرصت پاسخگوئی برای اشخاصی که نام آنها برده شده بود فراهم شود!
بدون تردید انتشار چنین فیلم ها و کلیپ هائی در میان عده ای متعصب و یا بی خبر از همه جا، بدون آنکه فرصت و امکان پاسخگوئی برای طرف مقابل فراهم شود، به سهم خود می تواند به ایجاد ذهنیت های غلط در نزد برخی از گروه های اجتماعی و هدف، علیه افراد مورد نظر منجر شود.
واکنش آقای ابطحی به فیلم منتشره حاکی است که ایشان از انتشار چنین فیلمی بی اطلاع بوده است. لذا پس از انتشار اعترافات ابطحی در سایت راقم و آگاهی ایشان از این فیلم، مشارالیه و دوستانش فرصت و شرایط لازم را بدست آورند تا نسبت به آن عکس العمل مناسب و دلخواه خود را نشان دهند.
دلیل دوم- مشاهده سی دی مورد بحث و پخش اعترافات ابطحی در فضای مجازی، نویسنده را کنجکاو و مجاب کرد تا در مورد چرائی اعترافات وی و عدم پخش آن از صدا و سیما و انتشار آن بصورت سی دی و اینترنتی، پرسش هائی را به شرح زیر مطرح کرده و ارزیابی خود را نسبت به هریک از این پرسش ها بیان نمایم:
یک- آیا ابطحی از پخش فیلم اعترافات خود از طرق مختلف با خبر بوده است و یا خیر؟
دو- با وجود اینکه آقای ابطحی به عنوان یک سیاستمدار کار کشته می داند که از اعترافات او بهره برداری های سیاسی صورت خواهد گرفت، چرا تن به چنین اعترافاتی داده است؟
سه- چنانچه اعترافات مذکور واگویه اعتقادات ابطحی نیست، اکنون که خارج از زندان است چرا پشت پرده های بازداشتگاه را افشاء نمی کند؟
چهار- بخش بعدی سوال متوجه مسئولان بود. با وجود پخش قسمت عمده اعترافات آقای ابطحی(در بازداشتگاه) با آب و تاب از طریق سیمای جمهوری اسلامی ایران و دیگر رسانه های دولتی، چرا این قسمت از اعترافات وی در صدا و سیما منتشر نشد و اگر پخش این قسمت از اقاریر آقای ابطحی به هر دلیلی مجاز و یا به مصلحت نبوده است، این نوار چرا و چگونه در اختیار دیگران قرار گرفته است!؟
پاسخ به پرسش یک ؛
قهرا اگر آقای ابطحی از انتشار فیلم این قسمت از اعترافاتش بی خبر بوده است، در این صورت به محض اطلاع از انتشار چنین فیلمی قادر به نشان دادن عکس العمل مناسب خواهد شد و اگر سخنی برای گفتن داشته باشد، برخلاف فیلمی که در ایام انتخابات توزیع شد، مخاطبینش یکسویه به داوری نخواهند نشست.
در رابطه با پرسش چهار چند احتمال متصور است؛
1-بخش قابل توجهی از اتهامات آقای ابطحی متوجه عملکرد آقای هاشمی و فرزندان ایشان است. اراده ای که در حوادث اخیر نقش فصل الخطاب را داشته و می تواند مانع از انتشار چنین اعترافاتی از صدا و سیما شود، بیش از این مایل به تخریب چهره آقای هاشمی نبوده و به همین سبب نیز جلوی پخش این قسمت از اعترافات را گرفته است. همین روند بنوعی در پخش اعترافات قبلی ابطحی از صدا و سیما تکرار شد، با این تفاوت که پس از پخش اعترافات در یکی از شبکه ها، در حین بازپخش آن در بخش های بعدی خبر نام آقای هاشمی سانسور شد!
در صورت درستی این احتمال، با انتشار فیلم اعترافات ابطحی در این سایت، چه بسا بسیاری از کسانی که از انتشار آن توسط افراد خودسر بی خبر بودند، از جمله مسئولان مخالف انتشار این قسمت از اعترافات، متوجه این واقعیت شدند که در این بخش از سیستم هم حفره هائی وجود دارد که حتی برخلاف خواست و اراده موصوف، به خودسری های خود همچنان ادامه می دهند!
2-اعترافات آقای ابطحی ناشیانه صورت گرفته و فیلم مذکور هم باب میل از آب در نیامده است، اما دیدن آن توسط بعضی از گروه های هدف برای تامین نظر انتشار دهندگان آن کافیست. اگر این احتمال مقرون به صحت باشد، پس از انتشار فیلم مذکور در این سایت، باز توضیحات آقای ابطحی می توانست کاشف حقیقت باشد.
3-همانطور که آقای ابطحی در یادداشت خود اشاره کرده اند، این بخش از اعترافات"در یک جلسه خصوصی در دادستانی" ایراد شده و باو قول داده بودند که این قسمت در رسانه ها پخش نخواهد شد. با انتشار این فیلم حداقل دیگران پی خواهند برد که بازجوئی های خصوصی و عمومی تفاوت چندانی با هم ندارند و هدف وسیله را توجیه می کند، لذا هرگاه مصلحت ایجاب نماید، اعترافات مورد استفاده قرار خواهد گرفت، از اینرو در شرایط مشابه می توانند آگاهانه تر تصمیم مقتضی را اتخاذ کنند.
4-این قسمت از اعترافات را عمدا پخش نکرده اند و در آستانه رهائی آقای ابطحی از بازداشتگاه، آنرا بصورت قطره چکانی در محدوده ای کوچکتر منتشر می کنند تا باو یادآوری شود که گزگ هائی علیه ایشان در اختیار دارند و هرگاه او به تعهداتش عمل نکند، آنها را افشا و در سطح وسیعتری منتشر خواهند کرد!
اگر این احتمال درست باشد، از قدیم گفته اند که "مرگ یکبار و شیون هم یکبار"، لاجرم اگر ابطحی از این شیوه انتشار فیلم اعترافاتش بی خبر بوده است، در پی انتشار آن در این سایت، از ماجرا مطلع و می توانست خود را برای نشان دادن عکس العمل مناسب آماده نماید و دیگر ناگزیر نشود که بصورت قطره جکانی آزار ببیند.
در رابطه با پرسش های دو و سه نیز چند احتمال متصور است:
1-همه یا قسمتی از اعترافات، تخلیه اعتقادات درونی ابطحی است که بخاطر ملاحظات سیاسی و فضای کنونی، در شرایط عادی تمایلی برای بیان آن در نزد افکار عمومی نداشته است، اما در اثر شرایط سخت زندان دل به دریا زده و برای نشان دادن حسن نیت خود مکنونات قلبی اش را بزبان جاری ساخته است.
2-ابطحی در اثر تهدید و سختی های زندان و برخلاف عقاید و باورهای درونی اش ناگزیر شده است که برخلاف واقع تن به چنین اعترافاتی بدهد.
برای این پارادوکس باید پاسخ مناسبی یافت:
*نخست فرض می کنیم که احتمال اول درست باشد، در این صورت بعضی از واکنش های بی مورد و متعصبانه بعضی از دوستان آقای ابطحی در قبال بخشی از اعترافات ایشان، مصداق دوستی بی خرد می باشد که خود نوعی دشمنی است و لاجرم این نوع دفاع کردن ها حاصلی جز تحقیر نامبرده ندارد، ریرا با دفاعیاتی از این دست ابطحی را فردی با نقاط ضعف فراوان و آسیب پذیر و آنقدر سست عنصر، ضعیف و اپورتونیست جلوه می دهند که در اثر قدری فشار و محرومیت های اجتماعی(با توجه به زمان اعترافات)، برخلاف بعضی از دوستانش حاضر شده است که برای رها شدن خود از بند به همه چیز و همه کس خیانت کرده و در کوتاهترین مدت علیه همه اعتقادات درونی اش و مهمتر از آن تعدادی از دوستانش کودتا نماید!
بنابراین اگر این احتمال را بپذیریم، من معتقدم که متاثر نشدن از عقاید مانوس و جو حاکم و آشکار کردن مکنونات قلبی و در میان نهادن صادقانه آن با مردم، خود مصداق بارز آزادگی و شهامت است. از اینرو تاکید مجدد بر درستی بخش های قابل قبول اعترافات، هرچند که برای عده ای ناخوشایند باشد، نشانه ای از صداقت و جسارت است و خلاف آن بیانگر دوروئی، نفاق و ترس و موج سواری محسوب می شود و آقای ابطحی به عنوان یک روحانی بهتر از راقم با خوب و بد بودن ماهیت هریک از این خصایص آشناست.
به عبارت دیگر اگر در نگاه آقای ابطحی و یا هریک از دوستان ایشان، ادعای های مطرح شده نسبت به بخشی از فرایند انتخابات واقعیت نداشته و یا حداقل بعضی از مدعیان، خود به آنچه گفته و وانمود کرده اند ناباورند و صرفا بدلیل تحمل برخی از محرومیت های اجتماعی از لجاجت های سیاسی دست کشیده و باور درونی خود را ظاهر می سازند، لاجرم وجدان و انصاف ایجاب می کند که حقایق را آنگونه که هست و یا آنها می پندارند با مردم هم در میان بگذارند و اجازه ندهند که دیگران بخاطر تردیدهائی که آنها ایجاد کرده اند بیش از این متحمل هزینه و خسارت شوند.
**اکنون فرض می کنیم که آقای ابطحی تحت تاثیر شرایطی که بر روی اراده او تاثیر می گذارد، ناگزیر شده است تا در بازداشتگاه و حتی دادگاه به چنین اعترافاتی تن دهد. در این صورت:
1-نظر باینکه آقای ابطحی در دوران ریاست جمهوری خاتمی، مدتها معاون حقوقی و پارلمانی ایشان بوده است، قهرا به این واقعیت واقف است که اقرار متهم در دادگاه (نه زندان و بازداشتگاه)، علیه خود فرد نافذ و قانونی است و در هر مرحله ای از دادگاه می تواند مستند رای قاضی واقع شود، با این وصف و برغم اطلاع آقای ابطحی و وکلایش از پیامدهای اعتراف در دادگاه، ایشان در تاریخ شنبه دهم مرداد ماه سالجاری و حتی در چند نوبت پس از آن، مهمتر از آنچه در این فیلم بیان شده است را در دادگاه و در نزد قاضی با حضور وکلای انتخابی خود اعتراف کرده و متعاقب آن در 30 آبانماه در دادگاه بدوی به 6 سال زندان محکوم شد و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.
وکلای انتخابی(نه تسخیری)آقای ابطحی هم بیش از خود او به معنای اقرار و اعتراف در نزد دادگاه واقفند و خوب می دانند که با چنین اقاریری در دادگاه، در مرحله تجدید نظر خواهی هم نمی توان آنرا انکار کرد. مگر آنکه پس از آزادی و در شرایط عادی، به شرایط سختی که اراده او را تحت تاثیر خود قرار داده است، استناد نمایند و اعترافاتی را که تحت تاثیر آن شرایط صورت گرفته است انکار نمایند تا امکان دفاع موثر وکلایش برای تقاضای تبرئه و یا تخفیف مجازات او در مرحله تجدید نظر فراهم شود.
بهر تقدیر در صورت درستی این احتمال، آقای ابطحی در تاریخ یکشنبه اول آذر ماه از بازداشتگاه آزاد شد و انتشار این فیلم در 88/09/04 بهترین فرصت را برای او فراهم ساخت تا چنانچه اعترافات در شرایط سخت از او اخذ شده است، در شرایط آزادی واقعیت را بیان کرده و به افکار عمومی بگوید که اعترافات وی با اختيار کامل بیان نشده و اقرار کننده در اثر ارعاب و ترس و در شرايط غیر طبيعي و تحت فشار تن به چنین اعترافاتی داده است، مگر آنکه وکیل و موکل هر دو پذیرفته باشند که اعترافات مذکور و یا حداقل بخش هائی از آن خدشه ناپذیر است.
2-چنانکه پیشتر نیز در همین سایت و سخنرانی دانشگاه امیر کبیر تاکید کرده ام، علاوه بر عوامل مختلف بویژه تحریکات بعضی از رسانه های خارجی، رفتارها و اظهارات بعضی از مقامات رسمی کشورمان نظیر رفتارها و اظهارات مشمئز کننده احمدی نژاد، خطابه های بعضی از ائمه جمعه و قسمتی از سخنرانی ها و موضعگیری های مقام رهبری، رفتارها و ادعاهای موسوی، خاتمی و هاشمی رفسنجانی و حواریون آنها مبنی بر ایجاد تردید و تشکیک در نتایج اعلام شده انتخابات، از عوامل سائق و محرّک اعتراضات و وقوع ناآرامی های چند ماهه اخیر در ایران بوده است. البته کنش ها و واکنش ها و سرکوب خونین و خشونت آمیز اعتراضات مردمی و رودرو قرار دادن بخشی از نیروهای نظامی و انتظامی در مقابل اعترضات مسالمت آمیز مردمی و هجوم کور چماق بدستان هدایت شده به خانه های مردم و عدم دلجوئی از آسیب دیدگان به عنوان نمک پاشیدن بر روی زخم، مزید بر علت شده و از عوامل تشدید کننده بحران یاد شده بوده و عاملی گردید تا اعتراضات و مطالبات فرو خورده و سرکوب شده، دوباره احیاء شده و در همین راستا بعضی از معترضین به عملکرد حکومت و گروههای مختلف اجتماعی نیز فرصت را مغتنم شمرده و به بهانه حمایت از موسوی و کروبی به طرح مطالبات سرکوب شده خود در طول سالیان گذشته بپردازند.
اگر فعلا از فاکتورهای دیگر صرفنظر نمائیم که پرداختن به هریک از آنها به مقالات مستقلی نیازمند است، ادعای افراد ذینفع در انتخابات مبنی بر وقوع تقلب یکی از مهمترین دستاویزها و محرّک های اعتراضات و ناآرامی های ماه های اخیر بوده است. و در همین راستا مردم و کشور متحمل خسارات فراوانی شده اند.
باز از دو حال خارج نیست؛ یا هر آنچه را که سرکرده های معترضین وانمود کرده و می کنند، حقیقت دارد و یا اینکه همه و یا بعضی از ادعاهای مطرح شده عاری از حقیقت است.
2/1-اگر ادعاهای مذکور مستند و مقرون به صحت می باشد، در شرایطی که بخاطر اعتماد عده ای از مردم به مدعیان موصوف مبنی بر اینکه به آرای مردم خیانت شده است، دهها نفر از فرزندان این مرز و بوم جان خود را از دست داده، صدها نفر مجروح، صدها نفر بازداشت، صدها نفر روانه بازداشتگاه ها شده اند و دهها نفر از آنها بطور وحشیانه ای مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند و هزاران خانواده نیز عزادار و دل آزرده شده و میلیاردها تومان خسارت به اقتصاد کشور وارد شده است ، در این صورت مسببین و محرکین و مدعیان اصلی وقوع تقلب به هیجوچه و در هیچ شرایطی مجاز نیستند به خون های ریخته شده و مردمی که آسیب های گسترده اجتماعی را تحمل کرده اند پشت کرده و به هر دلیلی در مقابل دوربین خلاف آن چیزی را اعتراف نمایند که مسبب و محرّک اصلی اعتراضات اخیر بوده است.
دوست عزیزم آقای ابطحی و مانند او سال های سال از پست ها و امتیازات ناشی از جنبش اصلاح طلبانه مردم بهره مند شده اند و ایشان حداقل به مدت 8 سال از پست و امتیازات رئیس دفتر و معاونت رئیس جمهور و ... استفاده کرده اند و همچون بنده و سایر اصلاح طلبان، سال های سال با شعار های فریبا و دلربای خود جوانان این مرز و بوم را به پذیرش خطر تشویق کرده اند و به همین اعتبار اکنون نیز دوستانی برای خود دست و پا کرده اند، حال اگر در زندان های ما شکنجه به حدی است که فردی مانند او را وادار به انکار عقاید و شعارهای گذشته خود می کند، در این صورت سکوت وی پس از آزادی به هیچوجه قابل توجیه نیست و تداعی کننده آن جمله سعدی است که می گوید: "دو چيز طيره عقل است، دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشي"!
از اینرو اگر دهها تن مانند آقای ابطحی بخاطر آشکار کردن نقاط آسیب پذیر نظام، فساد زدائی و ترمیم و اصلاح آن هر یک به تحمل دهها سال زندان و شکنجه هم محکوم شوند، صیانت از خون جانبازان و شهدائی که برای استقرار یک نظام مبتی بر عدل و انصاف و آزادی از جان خود گذشته اند ایجاب می کند که همه تلاش خود را صرف این کار نمایند، همچنانکه جوانان ما با همین ایده خود را به مهلکه و قبول خطر می اندازند، مگر اینکه بعضی ها بر این عقیده باشند که خداوند در سرنوشت عده ای مقرر فرموده است که فقط از پست و مقام و امتیازات اصلاحات برخوردار شوند و مردم کوچه بازار و جوانان آنها به خاک و خون کشیده شوند!
دلیل سوم- کسی من و ابطحی و سایر دوستان موسوم به اصلاح طلب را وادار نکرده است تا خود را اصلاح طلب نامیده و یا در زندگی سیاسی خود مشی انتقادی در پیش گیریم، اما وقتی که در این وادی قرار گرفتیم خواهی نخواهی تعدادی مخاطب پیدا می کنیم که ما را و راهمان را باور کرده و چه بسا به پیروی از ما خطرات آنرا هم به جان و دل می خرند. در این صورت ما در آینده سیاسی و اجتماعی این افراد سهیم هستیم، اگر راه درستی را برگزیده باشیم خود و همفکرانمان عاقبت بخیر خواهیم شد و اگر کج راهه را اختیار کرده باشیم، خود و طرفدارانمان خسرالدنیا و الآخره خواهیم گردید. لذا اگر به مستقیم بودن راه برگزیده اعتقاد راسخ داریم، در این صورت عقب نشینی از آن خیانت به خود و کسانی است که از ما پیروی کرده اند و اگر آنرا واقعا کج راهه و یا اشتباه می پنداریم و به آن ادامه می دهیم باز بخود و دیگران خیانت کرده ایم!
به همین سبب من هرگز نسبت به افرادی مانند وحيد افراخته و محسن خاموشی و یا کسانی که در 15 بهمن 1355 با «سپاس سپاس اعليحضرتا» گفتن از زندان آزاد شدند، ارادت و خاطره خوشی ندارم و تا آنجا که بخاطر دارم جامعه نیز هرگز از 66 نفری که بخاطر سپاس گفتن نسبت به "اعلیحضرت" آزاد شدند، تقدیر و تشکر نکرد و هنوز هم با وجودیکه 33 سال از آن واقعه می گذرد، رقبای سیاسی آنان هرگاه فرصت را مناسب ببینند افراد مذکور را بخاطر سپاس گفتن برای شاه مورد شماتت قرار می دهند و توجیهات آنها در توسل به قواعد فقهی نظیر "تقيه" و قاعده "لاضرر و لاضرار"، "قاعده ملازمه" و "مباح بودن اکل میته در شرایط اضطرار" را هرگز نمی پذیرند، زیرا اهمیت مبارزات، زندگی و مرگ عادی آنها به هیچوجه قابل مقایسه با تاثیرات منفی توبه و عقب نشینی آنها در برابر ظلم و ظالم بر جامعه و جنبش آزادیخواهانه نبوده است.
اما با وجود اینکه میان تفکرات و عقاید بنده و شخصیت هائی مانند خسرو گلسرخی و صفر قهرمانی مارکسیست، فاصله و زاویه نسبتا زیادی وجود دارد برای چنین مردانی همیشه احترام قائل بوده ام.
زیرا در شرایطی که رژیم پهلوی برای شکستن مقاومت زندانیان قصد داشت تا نام زنده یاد صفر قهرمانی را هم در لیست 66 نفره سپاس گویان شاه بنویسد، این مرد مبارز که دست ساواک شاه را خوانده بود به ذلت و "سپاس سپاس اعليحضرتا" گفتن تن نداد و با تهدید به خودکشی آنها را وادار ساخت تا نام وی را از لیست مزبور حذف نمایند.
و هنگامی که شهید گلسرخی را در بیدادگاه رژیم شاه به محاکمه می کشیدند و او با جسارت و مردانگی مثال زدنی خود مرد و مردانه ایستاد و به تاسی از مولای متقیان علی(ع) از عقایدش دفاع کرد، برای من مذهبی بصورت یک نماد درآمد تا همیشه او را بعنوان یک شهید راه عقیده در ذهنم مجسم سازم. به همین سبب در زندگینامه خود نیز که در همین سایت منتشر شده است، نوشته ام که زنده یاد گلسرخی با دفاع جانانه اش در بیداگاه رژیم گذشته، یکی از کسانی است که در انتخاب مشی و شخصیت سیاسی، انقلابی آنروز من بسیار تاثیر گذار بوده است.
دلیل چهارم- بعضی از سیاسیون کشور دارای دو نوع گفتار و موضعگیری هستند. یک نوع محفلی و ساده و بی پیرایه است که در محافل خصوصی و محرمانه بر زبان جاری می شود، یک نوع هم توده گرایانه و باصطلاح امروزی ها پوپولیستی است که در لفافه های جامعه پسند عرضه می گردد.
لذا صرفنظر از شرایط و انگیزه های اعتراف و دلایلی که آقای ابطحی را به انجام چنین اعترافاتی تشویق و یا ترغیب کرده است، من معتقدم که آقای ابطحی در دادگاه و در این فیلم که بقول خودش "در یک جلسه خصوصی در دادستانی" برگزار شده است، بجز موارد خاص(مثلا قسمتی از اظهاراتش در مورد آقای خاتمی)، اعتقادات و همان مواضع سابق خود را با ادبیاتی متفاوت تکرار کرده است. کسانیکه از نزدیک با نوشته ها و مصاحبه های ایام انتخابات و افکار و سلیقه های سیاسی آقای ابطحی آشنا بوده و یا در ستاد آقای کروبی از نزدیک با ایشان حشر و نشر داشته اند، درستی این ادعا را تائید خواهند کرد. درواقع یکی از دلایل ابطحی برای تشبیه آقای موسوی به هندوانهاي سربسته و عدم حضور وی در كمپين سياسي موسوی و پیوستن به ستاد انتخاباتی آقای کروبی و عدم موضعگیری علیه ایشان ناشی از همین اعتقادات بوده است و البته باز تاکید می کنم که این به مفهوم انکار شرایط سخت سلول های انفرادی و تاثیرات آن بر آراء و افکار و مواضع بازداشت شدگان در اعترافاتشان نیست.
به عبارت دیگر شرایط سخت بازداشتگاه آقای ابطحی را وادار ساخته است که هم برخلاف اعتقاداتش اعترافاتی را بکند و هم برخلاف میلش اعتقادات درونی خود را که معمولا در محافل خصوصی عنوان می کند بر زبان جاری سازد. بعنوان مثال با توجه به شناختی که از آقای ابطحی و رابطه او با خاتمی دارم، گمان می کنم که او در شرایط عادی(اعم از موضعگیری های بیرونی و محفلی)خاتمی را هرگز متهم به خیانت نمی کرد اما آن بخش از اعترافات وی که مربوط به موسوی و هاشمی است، همان هائی است که او بنا به ملاحظات سیاسی در شرایط عادی و در جمع مطرح نمی کرده اما در محافل خصوصی با ادبیاتی نسبتا متفاوت تکرار می کرده است که در این صورت به آقای ابطحی بخاطر طرح دیدگاه هایش نمی توان خرده گرفت.
حال اگر این قسمت از برداشت بنده کاملا اشتباه است و آقای ابطحی بخاطر مسائلی که در بازداشتگاه ها رخ داده تن به چنین اعترافاتی داده است، چنانکه قبلا اشاره شد این فیلم چند روز پس از آزادی ابطحی در سایت قرار گرفت و ایشان هرچند بصورت موقت دیگر در زندان نیست و حکم دادگاه بدوی هم علیه او صادر شده و بنظر می رسد که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، لذا چنانچه واقعا در اثر رفتارهای نامتعارف و ناخواسته تن به چنین اعترافاتی داده است باید واقعیت ها را با مردم در میان بگذارد تا اگر در دادگاه تجدید نظر به اعترافات وی در دادستانی و یا دادگاه بدوی استناد شد، قادر به انکار آن باشد و بتواند مدعی شود که در اثر شرایط سخت ناگزیر به انجام چنین اعترافاتی شده است و کسی که در کسوت اصلاح طلب وارد یک مبارزه سیاسی میشود و بقول خودش می خواهد اوضاع کشور را دگرگون و اصلاح نماید، متناسب با شان و جایگاه و سهمی که برای خود در دولت اصلاحات قائل است باید هزینه های لازم را هم بپردازد. با سفسطه بازی، هوچیگری، هیاهو و فضاسازی و پروپاگاند و کاریزماتراشی و رهبر سازی های دروغین اطرافیان، یک کشور را نمی توان به سمت و سوی تغییر و اصلاحات هدایت کرد.
بهزاد نبوی برای روشنگری به سهم خود همین کار را کرد و در مدتی که خارج از زندان بود فرصت را مغتنم شمرده و برای معطوف کردن افکار عمومی به اوضاع زندان و انتظارات بازجویان و دادستان سابق از بازداشت شدگان، هرآنچه را که لازم بود و رخ داده بود گفت و مخاطبینش هم پیام ایشان را بخوبی دریافت کردند!
دلیل پنجم- با توجه به دلایل پیشین و به پیروی از آیه شریفه "فبشّر عبادی الذین یستمعون القول، فیتّبعون احسنه"، این تریبون در مقام مقابله با سنّت های رایج و غلطی است که به وقایع و اخبار مختلف با عینک عده ای از اشخاص حقیقی و حقوقی و از دریچه تنگ و تاریک منافع شخصی و جناحی می نگرند و میان مبارزه برای استیفای حقوق مردم و نزاع های قبیله ای و باندی تفاوتی قائل نیستند.
ما اگر به صدا و سیما و رسانه های دولتی خرده می گیریم نه بخاطر مصلحت اندیشی های شخصی و گروهی است، بلکه واقعا با سانسور و تک صدائی بودن یک رسانه و جناحی عمل کردن آن مخالفیم و چنین رفتاری را در همه حال و همیشه مذموم و ناپسند و جفا در حق مردم می دانیم. زیرا معتقدیم که دانستن حق مردم است و مردم حق دارند صدای مخالف و موافق را به موازات هم و در کنار یکدیگر بشنوند تا به هر طریق ممکن از حقایق و پشت پرده های سیاست آنگونه که هست آگاه شده و بهترین را انتخاب کنند.
به عبارت دیگر ما به عنوان افرادی مطالبه محور نمی خواهیم تسلیم اسطوره سازی و فضا سازی های کاذب و زودگذر جناح های مختلفی شویم که بر سر قدرت و سهم خواهی از قدرت با یکدیگر می ستیزند، لذا با بمباران اطلاعات نادرست برای انحراف افکار عمومی، از سوی هر شخص و جناحی که باشد مخالفیم و بر این باوریم که قبل از هرگونه داوری عجولانه و احساسی، باید فضای مناسبی را برای اندیشیدن مخاطبین خود و تحمل آرای مخالف با دیدگاه هایمان فراهم سازیم و مهمتر از آن اعتقاد راسخ داریم که محو هرگونه دیکتاتوری و نیز استبداد زدائی از ایران و برخورداری از همه حقوق فطری و قانونی و در آغوش گرفتن آزادی های خدادادی، در گرو مطالبه محوری و انتشار افکار درست است نه بزرگنمائی اشخاص و کاریزما تراشی و قهرمان سازی های کاذب مرسوم!
در قسمت اول این مقاله به تفصیل به قسمتی از منابع فیلم اعترافات ابطحی اشاره شد، در این بخش به چرائی و تبیین اهداف انتشار فیلم مذکور در این سایت می پردازم:
د-هدف سایت از انتشار این قسمت از فیلم اعترافات آقای ابطحی چه بوده است؟
برای انتشار فیلم مذکور دلایل مختلفی وجود داشت و دارد که در زیر به پنج مورد از آنها اشاره می شود:
دلیل یکم- در ایام انتخابات به منظور تبلیغ احمدی نژاد و تخریب کاندیداهای موسوم به اصلاح طلب، یک کلیپ تبلیغاتی ساخته شد که در آن بعضی از اشخاص وابسته به طیف موسوم به اصلاح طلب متهم به توهین به مقدسات شده بودند. در این کلیپ بنده را نیز بدروغ متهم کرده بودند که خواستار استیضاح امام حسین(ع) شده ام!
این کلیپ توسط یک شبکه پنهان و ناشناخته از طریق سی دی، بلوتوث و اینترنت بصورت وسیعی در میان مردم و خصوصا بسیجیان منتشر شد، بدون اینکه فرصت پاسخگوئی برای اشخاصی که نام آنها برده شده بود فراهم شود!
بدون تردید انتشار چنین فیلم ها و کلیپ هائی در میان عده ای متعصب و یا بی خبر از همه جا، بدون آنکه فرصت و امکان پاسخگوئی برای طرف مقابل فراهم شود، به سهم خود می تواند به ایجاد ذهنیت های غلط در نزد برخی از گروه های اجتماعی و هدف، علیه افراد مورد نظر منجر شود.
واکنش آقای ابطحی به فیلم منتشره حاکی است که ایشان از انتشار چنین فیلمی بی اطلاع بوده است. لذا پس از انتشار اعترافات ابطحی در سایت راقم و آگاهی ایشان از این فیلم، مشارالیه و دوستانش فرصت و شرایط لازم را بدست آورند تا نسبت به آن عکس العمل مناسب و دلخواه خود را نشان دهند.
دلیل دوم- مشاهده سی دی مورد بحث و پخش اعترافات ابطحی در فضای مجازی، نویسنده را کنجکاو و مجاب کرد تا در مورد چرائی اعترافات وی و عدم پخش آن از صدا و سیما و انتشار آن بصورت سی دی و اینترنتی، پرسش هائی را به شرح زیر مطرح کرده و ارزیابی خود را نسبت به هریک از این پرسش ها بیان نمایم:
یک- آیا ابطحی از پخش فیلم اعترافات خود از طرق مختلف با خبر بوده است و یا خیر؟
دو- با وجود اینکه آقای ابطحی به عنوان یک سیاستمدار کار کشته می داند که از اعترافات او بهره برداری های سیاسی صورت خواهد گرفت، چرا تن به چنین اعترافاتی داده است؟
سه- چنانچه اعترافات مذکور واگویه اعتقادات ابطحی نیست، اکنون که خارج از زندان است چرا پشت پرده های بازداشتگاه را افشاء نمی کند؟
چهار- بخش بعدی سوال متوجه مسئولان بود. با وجود پخش قسمت عمده اعترافات آقای ابطحی(در بازداشتگاه) با آب و تاب از طریق سیمای جمهوری اسلامی ایران و دیگر رسانه های دولتی، چرا این قسمت از اعترافات وی در صدا و سیما منتشر نشد و اگر پخش این قسمت از اقاریر آقای ابطحی به هر دلیلی مجاز و یا به مصلحت نبوده است، این نوار چرا و چگونه در اختیار دیگران قرار گرفته است!؟
پاسخ به پرسش یک ؛
قهرا اگر آقای ابطحی از انتشار فیلم این قسمت از اعترافاتش بی خبر بوده است، در این صورت به محض اطلاع از انتشار چنین فیلمی قادر به نشان دادن عکس العمل مناسب خواهد شد و اگر سخنی برای گفتن داشته باشد، برخلاف فیلمی که در ایام انتخابات توزیع شد، مخاطبینش یکسویه به داوری نخواهند نشست.
در رابطه با پرسش چهار چند احتمال متصور است؛
1-بخش قابل توجهی از اتهامات آقای ابطحی متوجه عملکرد آقای هاشمی و فرزندان ایشان است. اراده ای که در حوادث اخیر نقش فصل الخطاب را داشته و می تواند مانع از انتشار چنین اعترافاتی از صدا و سیما شود، بیش از این مایل به تخریب چهره آقای هاشمی نبوده و به همین سبب نیز جلوی پخش این قسمت از اعترافات را گرفته است. همین روند بنوعی در پخش اعترافات قبلی ابطحی از صدا و سیما تکرار شد، با این تفاوت که پس از پخش اعترافات در یکی از شبکه ها، در حین بازپخش آن در بخش های بعدی خبر نام آقای هاشمی سانسور شد!
در صورت درستی این احتمال، با انتشار فیلم اعترافات ابطحی در این سایت، چه بسا بسیاری از کسانی که از انتشار آن توسط افراد خودسر بی خبر بودند، از جمله مسئولان مخالف انتشار این قسمت از اعترافات، متوجه این واقعیت شدند که در این بخش از سیستم هم حفره هائی وجود دارد که حتی برخلاف خواست و اراده موصوف، به خودسری های خود همچنان ادامه می دهند!
2-اعترافات آقای ابطحی ناشیانه صورت گرفته و فیلم مذکور هم باب میل از آب در نیامده است، اما دیدن آن توسط بعضی از گروه های هدف برای تامین نظر انتشار دهندگان آن کافیست. اگر این احتمال مقرون به صحت باشد، پس از انتشار فیلم مذکور در این سایت، باز توضیحات آقای ابطحی می توانست کاشف حقیقت باشد.
3-همانطور که آقای ابطحی در یادداشت خود اشاره کرده اند، این بخش از اعترافات"در یک جلسه خصوصی در دادستانی" ایراد شده و باو قول داده بودند که این قسمت در رسانه ها پخش نخواهد شد. با انتشار این فیلم حداقل دیگران پی خواهند برد که بازجوئی های خصوصی و عمومی تفاوت چندانی با هم ندارند و هدف وسیله را توجیه می کند، لذا هرگاه مصلحت ایجاب نماید، اعترافات مورد استفاده قرار خواهد گرفت، از اینرو در شرایط مشابه می توانند آگاهانه تر تصمیم مقتضی را اتخاذ کنند.
4-این قسمت از اعترافات را عمدا پخش نکرده اند و در آستانه رهائی آقای ابطحی از بازداشتگاه، آنرا بصورت قطره چکانی در محدوده ای کوچکتر منتشر می کنند تا باو یادآوری شود که گزگ هائی علیه ایشان در اختیار دارند و هرگاه او به تعهداتش عمل نکند، آنها را افشا و در سطح وسیعتری منتشر خواهند کرد!
اگر این احتمال درست باشد، از قدیم گفته اند که "مرگ یکبار و شیون هم یکبار"، لاجرم اگر ابطحی از این شیوه انتشار فیلم اعترافاتش بی خبر بوده است، در پی انتشار آن در این سایت، از ماجرا مطلع و می توانست خود را برای نشان دادن عکس العمل مناسب آماده نماید و دیگر ناگزیر نشود که بصورت قطره جکانی آزار ببیند.
در رابطه با پرسش های دو و سه نیز چند احتمال متصور است:
1-همه یا قسمتی از اعترافات، تخلیه اعتقادات درونی ابطحی است که بخاطر ملاحظات سیاسی و فضای کنونی، در شرایط عادی تمایلی برای بیان آن در نزد افکار عمومی نداشته است، اما در اثر شرایط سخت زندان دل به دریا زده و برای نشان دادن حسن نیت خود مکنونات قلبی اش را بزبان جاری ساخته است.
2-ابطحی در اثر تهدید و سختی های زندان و برخلاف عقاید و باورهای درونی اش ناگزیر شده است که برخلاف واقع تن به چنین اعترافاتی بدهد.
برای این پارادوکس باید پاسخ مناسبی یافت:
*نخست فرض می کنیم که احتمال اول درست باشد، در این صورت بعضی از واکنش های بی مورد و متعصبانه بعضی از دوستان آقای ابطحی در قبال بخشی از اعترافات ایشان، مصداق دوستی بی خرد می باشد که خود نوعی دشمنی است و لاجرم این نوع دفاع کردن ها حاصلی جز تحقیر نامبرده ندارد، ریرا با دفاعیاتی از این دست ابطحی را فردی با نقاط ضعف فراوان و آسیب پذیر و آنقدر سست عنصر، ضعیف و اپورتونیست جلوه می دهند که در اثر قدری فشار و محرومیت های اجتماعی(با توجه به زمان اعترافات)، برخلاف بعضی از دوستانش حاضر شده است که برای رها شدن خود از بند به همه چیز و همه کس خیانت کرده و در کوتاهترین مدت علیه همه اعتقادات درونی اش و مهمتر از آن تعدادی از دوستانش کودتا نماید!
بنابراین اگر این احتمال را بپذیریم، من معتقدم که متاثر نشدن از عقاید مانوس و جو حاکم و آشکار کردن مکنونات قلبی و در میان نهادن صادقانه آن با مردم، خود مصداق بارز آزادگی و شهامت است. از اینرو تاکید مجدد بر درستی بخش های قابل قبول اعترافات، هرچند که برای عده ای ناخوشایند باشد، نشانه ای از صداقت و جسارت است و خلاف آن بیانگر دوروئی، نفاق و ترس و موج سواری محسوب می شود و آقای ابطحی به عنوان یک روحانی بهتر از راقم با خوب و بد بودن ماهیت هریک از این خصایص آشناست.
به عبارت دیگر اگر در نگاه آقای ابطحی و یا هریک از دوستان ایشان، ادعای های مطرح شده نسبت به بخشی از فرایند انتخابات واقعیت نداشته و یا حداقل بعضی از مدعیان، خود به آنچه گفته و وانمود کرده اند ناباورند و صرفا بدلیل تحمل برخی از محرومیت های اجتماعی از لجاجت های سیاسی دست کشیده و باور درونی خود را ظاهر می سازند، لاجرم وجدان و انصاف ایجاب می کند که حقایق را آنگونه که هست و یا آنها می پندارند با مردم هم در میان بگذارند و اجازه ندهند که دیگران بخاطر تردیدهائی که آنها ایجاد کرده اند بیش از این متحمل هزینه و خسارت شوند.
**اکنون فرض می کنیم که آقای ابطحی تحت تاثیر شرایطی که بر روی اراده او تاثیر می گذارد، ناگزیر شده است تا در بازداشتگاه و حتی دادگاه به چنین اعترافاتی تن دهد. در این صورت:
1-نظر باینکه آقای ابطحی در دوران ریاست جمهوری خاتمی، مدتها معاون حقوقی و پارلمانی ایشان بوده است، قهرا به این واقعیت واقف است که اقرار متهم در دادگاه (نه زندان و بازداشتگاه)، علیه خود فرد نافذ و قانونی است و در هر مرحله ای از دادگاه می تواند مستند رای قاضی واقع شود، با این وصف و برغم اطلاع آقای ابطحی و وکلایش از پیامدهای اعتراف در دادگاه، ایشان در تاریخ شنبه دهم مرداد ماه سالجاری و حتی در چند نوبت پس از آن، مهمتر از آنچه در این فیلم بیان شده است را در دادگاه و در نزد قاضی با حضور وکلای انتخابی خود اعتراف کرده و متعاقب آن در 30 آبانماه در دادگاه بدوی به 6 سال زندان محکوم شد و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.
وکلای انتخابی(نه تسخیری)آقای ابطحی هم بیش از خود او به معنای اقرار و اعتراف در نزد دادگاه واقفند و خوب می دانند که با چنین اقاریری در دادگاه، در مرحله تجدید نظر خواهی هم نمی توان آنرا انکار کرد. مگر آنکه پس از آزادی و در شرایط عادی، به شرایط سختی که اراده او را تحت تاثیر خود قرار داده است، استناد نمایند و اعترافاتی را که تحت تاثیر آن شرایط صورت گرفته است انکار نمایند تا امکان دفاع موثر وکلایش برای تقاضای تبرئه و یا تخفیف مجازات او در مرحله تجدید نظر فراهم شود.
بهر تقدیر در صورت درستی این احتمال، آقای ابطحی در تاریخ یکشنبه اول آذر ماه از بازداشتگاه آزاد شد و انتشار این فیلم در 88/09/04 بهترین فرصت را برای او فراهم ساخت تا چنانچه اعترافات در شرایط سخت از او اخذ شده است، در شرایط آزادی واقعیت را بیان کرده و به افکار عمومی بگوید که اعترافات وی با اختيار کامل بیان نشده و اقرار کننده در اثر ارعاب و ترس و در شرايط غیر طبيعي و تحت فشار تن به چنین اعترافاتی داده است، مگر آنکه وکیل و موکل هر دو پذیرفته باشند که اعترافات مذکور و یا حداقل بخش هائی از آن خدشه ناپذیر است.
2-چنانکه پیشتر نیز در همین سایت و سخنرانی دانشگاه امیر کبیر تاکید کرده ام، علاوه بر عوامل مختلف بویژه تحریکات بعضی از رسانه های خارجی، رفتارها و اظهارات بعضی از مقامات رسمی کشورمان نظیر رفتارها و اظهارات مشمئز کننده احمدی نژاد، خطابه های بعضی از ائمه جمعه و قسمتی از سخنرانی ها و موضعگیری های مقام رهبری، رفتارها و ادعاهای موسوی، خاتمی و هاشمی رفسنجانی و حواریون آنها مبنی بر ایجاد تردید و تشکیک در نتایج اعلام شده انتخابات، از عوامل سائق و محرّک اعتراضات و وقوع ناآرامی های چند ماهه اخیر در ایران بوده است. البته کنش ها و واکنش ها و سرکوب خونین و خشونت آمیز اعتراضات مردمی و رودرو قرار دادن بخشی از نیروهای نظامی و انتظامی در مقابل اعترضات مسالمت آمیز مردمی و هجوم کور چماق بدستان هدایت شده به خانه های مردم و عدم دلجوئی از آسیب دیدگان به عنوان نمک پاشیدن بر روی زخم، مزید بر علت شده و از عوامل تشدید کننده بحران یاد شده بوده و عاملی گردید تا اعتراضات و مطالبات فرو خورده و سرکوب شده، دوباره احیاء شده و در همین راستا بعضی از معترضین به عملکرد حکومت و گروههای مختلف اجتماعی نیز فرصت را مغتنم شمرده و به بهانه حمایت از موسوی و کروبی به طرح مطالبات سرکوب شده خود در طول سالیان گذشته بپردازند.
اگر فعلا از فاکتورهای دیگر صرفنظر نمائیم که پرداختن به هریک از آنها به مقالات مستقلی نیازمند است، ادعای افراد ذینفع در انتخابات مبنی بر وقوع تقلب یکی از مهمترین دستاویزها و محرّک های اعتراضات و ناآرامی های ماه های اخیر بوده است. و در همین راستا مردم و کشور متحمل خسارات فراوانی شده اند.
باز از دو حال خارج نیست؛ یا هر آنچه را که سرکرده های معترضین وانمود کرده و می کنند، حقیقت دارد و یا اینکه همه و یا بعضی از ادعاهای مطرح شده عاری از حقیقت است.
2/1-اگر ادعاهای مذکور مستند و مقرون به صحت می باشد، در شرایطی که بخاطر اعتماد عده ای از مردم به مدعیان موصوف مبنی بر اینکه به آرای مردم خیانت شده است، دهها نفر از فرزندان این مرز و بوم جان خود را از دست داده، صدها نفر مجروح، صدها نفر بازداشت، صدها نفر روانه بازداشتگاه ها شده اند و دهها نفر از آنها بطور وحشیانه ای مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند و هزاران خانواده نیز عزادار و دل آزرده شده و میلیاردها تومان خسارت به اقتصاد کشور وارد شده است ، در این صورت مسببین و محرکین و مدعیان اصلی وقوع تقلب به هیجوچه و در هیچ شرایطی مجاز نیستند به خون های ریخته شده و مردمی که آسیب های گسترده اجتماعی را تحمل کرده اند پشت کرده و به هر دلیلی در مقابل دوربین خلاف آن چیزی را اعتراف نمایند که مسبب و محرّک اصلی اعتراضات اخیر بوده است.
دوست عزیزم آقای ابطحی و مانند او سال های سال از پست ها و امتیازات ناشی از جنبش اصلاح طلبانه مردم بهره مند شده اند و ایشان حداقل به مدت 8 سال از پست و امتیازات رئیس دفتر و معاونت رئیس جمهور و ... استفاده کرده اند و همچون بنده و سایر اصلاح طلبان، سال های سال با شعار های فریبا و دلربای خود جوانان این مرز و بوم را به پذیرش خطر تشویق کرده اند و به همین اعتبار اکنون نیز دوستانی برای خود دست و پا کرده اند، حال اگر در زندان های ما شکنجه به حدی است که فردی مانند او را وادار به انکار عقاید و شعارهای گذشته خود می کند، در این صورت سکوت وی پس از آزادی به هیچوجه قابل توجیه نیست و تداعی کننده آن جمله سعدی است که می گوید: "دو چيز طيره عقل است، دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشي"!
از اینرو اگر دهها تن مانند آقای ابطحی بخاطر آشکار کردن نقاط آسیب پذیر نظام، فساد زدائی و ترمیم و اصلاح آن هر یک به تحمل دهها سال زندان و شکنجه هم محکوم شوند، صیانت از خون جانبازان و شهدائی که برای استقرار یک نظام مبتی بر عدل و انصاف و آزادی از جان خود گذشته اند ایجاب می کند که همه تلاش خود را صرف این کار نمایند، همچنانکه جوانان ما با همین ایده خود را به مهلکه و قبول خطر می اندازند، مگر اینکه بعضی ها بر این عقیده باشند که خداوند در سرنوشت عده ای مقرر فرموده است که فقط از پست و مقام و امتیازات اصلاحات برخوردار شوند و مردم کوچه بازار و جوانان آنها به خاک و خون کشیده شوند!
دلیل سوم- کسی من و ابطحی و سایر دوستان موسوم به اصلاح طلب را وادار نکرده است تا خود را اصلاح طلب نامیده و یا در زندگی سیاسی خود مشی انتقادی در پیش گیریم، اما وقتی که در این وادی قرار گرفتیم خواهی نخواهی تعدادی مخاطب پیدا می کنیم که ما را و راهمان را باور کرده و چه بسا به پیروی از ما خطرات آنرا هم به جان و دل می خرند. در این صورت ما در آینده سیاسی و اجتماعی این افراد سهیم هستیم، اگر راه درستی را برگزیده باشیم خود و همفکرانمان عاقبت بخیر خواهیم شد و اگر کج راهه را اختیار کرده باشیم، خود و طرفدارانمان خسرالدنیا و الآخره خواهیم گردید. لذا اگر به مستقیم بودن راه برگزیده اعتقاد راسخ داریم، در این صورت عقب نشینی از آن خیانت به خود و کسانی است که از ما پیروی کرده اند و اگر آنرا واقعا کج راهه و یا اشتباه می پنداریم و به آن ادامه می دهیم باز بخود و دیگران خیانت کرده ایم!
به همین سبب من هرگز نسبت به افرادی مانند وحيد افراخته و محسن خاموشی و یا کسانی که در 15 بهمن 1355 با «سپاس سپاس اعليحضرتا» گفتن از زندان آزاد شدند، ارادت و خاطره خوشی ندارم و تا آنجا که بخاطر دارم جامعه نیز هرگز از 66 نفری که بخاطر سپاس گفتن نسبت به "اعلیحضرت" آزاد شدند، تقدیر و تشکر نکرد و هنوز هم با وجودیکه 33 سال از آن واقعه می گذرد، رقبای سیاسی آنان هرگاه فرصت را مناسب ببینند افراد مذکور را بخاطر سپاس گفتن برای شاه مورد شماتت قرار می دهند و توجیهات آنها در توسل به قواعد فقهی نظیر "تقيه" و قاعده "لاضرر و لاضرار"، "قاعده ملازمه" و "مباح بودن اکل میته در شرایط اضطرار" را هرگز نمی پذیرند، زیرا اهمیت مبارزات، زندگی و مرگ عادی آنها به هیچوجه قابل مقایسه با تاثیرات منفی توبه و عقب نشینی آنها در برابر ظلم و ظالم بر جامعه و جنبش آزادیخواهانه نبوده است.
اما با وجود اینکه میان تفکرات و عقاید بنده و شخصیت هائی مانند خسرو گلسرخی و صفر قهرمانی مارکسیست، فاصله و زاویه نسبتا زیادی وجود دارد برای چنین مردانی همیشه احترام قائل بوده ام.
زیرا در شرایطی که رژیم پهلوی برای شکستن مقاومت زندانیان قصد داشت تا نام زنده یاد صفر قهرمانی را هم در لیست 66 نفره سپاس گویان شاه بنویسد، این مرد مبارز که دست ساواک شاه را خوانده بود به ذلت و "سپاس سپاس اعليحضرتا" گفتن تن نداد و با تهدید به خودکشی آنها را وادار ساخت تا نام وی را از لیست مزبور حذف نمایند.
و هنگامی که شهید گلسرخی را در بیدادگاه رژیم شاه به محاکمه می کشیدند و او با جسارت و مردانگی مثال زدنی خود مرد و مردانه ایستاد و به تاسی از مولای متقیان علی(ع) از عقایدش دفاع کرد، برای من مذهبی بصورت یک نماد درآمد تا همیشه او را بعنوان یک شهید راه عقیده در ذهنم مجسم سازم. به همین سبب در زندگینامه خود نیز که در همین سایت منتشر شده است، نوشته ام که زنده یاد گلسرخی با دفاع جانانه اش در بیداگاه رژیم گذشته، یکی از کسانی است که در انتخاب مشی و شخصیت سیاسی، انقلابی آنروز من بسیار تاثیر گذار بوده است.
دلیل چهارم- بعضی از سیاسیون کشور دارای دو نوع گفتار و موضعگیری هستند. یک نوع محفلی و ساده و بی پیرایه است که در محافل خصوصی و محرمانه بر زبان جاری می شود، یک نوع هم توده گرایانه و باصطلاح امروزی ها پوپولیستی است که در لفافه های جامعه پسند عرضه می گردد.
لذا صرفنظر از شرایط و انگیزه های اعتراف و دلایلی که آقای ابطحی را به انجام چنین اعترافاتی تشویق و یا ترغیب کرده است، من معتقدم که آقای ابطحی در دادگاه و در این فیلم که بقول خودش "در یک جلسه خصوصی در دادستانی" برگزار شده است، بجز موارد خاص(مثلا قسمتی از اظهاراتش در مورد آقای خاتمی)، اعتقادات و همان مواضع سابق خود را با ادبیاتی متفاوت تکرار کرده است. کسانیکه از نزدیک با نوشته ها و مصاحبه های ایام انتخابات و افکار و سلیقه های سیاسی آقای ابطحی آشنا بوده و یا در ستاد آقای کروبی از نزدیک با ایشان حشر و نشر داشته اند، درستی این ادعا را تائید خواهند کرد. درواقع یکی از دلایل ابطحی برای تشبیه آقای موسوی به هندوانهاي سربسته و عدم حضور وی در كمپين سياسي موسوی و پیوستن به ستاد انتخاباتی آقای کروبی و عدم موضعگیری علیه ایشان ناشی از همین اعتقادات بوده است و البته باز تاکید می کنم که این به مفهوم انکار شرایط سخت سلول های انفرادی و تاثیرات آن بر آراء و افکار و مواضع بازداشت شدگان در اعترافاتشان نیست.
به عبارت دیگر شرایط سخت بازداشتگاه آقای ابطحی را وادار ساخته است که هم برخلاف اعتقاداتش اعترافاتی را بکند و هم برخلاف میلش اعتقادات درونی خود را که معمولا در محافل خصوصی عنوان می کند بر زبان جاری سازد. بعنوان مثال با توجه به شناختی که از آقای ابطحی و رابطه او با خاتمی دارم، گمان می کنم که او در شرایط عادی(اعم از موضعگیری های بیرونی و محفلی)خاتمی را هرگز متهم به خیانت نمی کرد اما آن بخش از اعترافات وی که مربوط به موسوی و هاشمی است، همان هائی است که او بنا به ملاحظات سیاسی در شرایط عادی و در جمع مطرح نمی کرده اما در محافل خصوصی با ادبیاتی نسبتا متفاوت تکرار می کرده است که در این صورت به آقای ابطحی بخاطر طرح دیدگاه هایش نمی توان خرده گرفت.
حال اگر این قسمت از برداشت بنده کاملا اشتباه است و آقای ابطحی بخاطر مسائلی که در بازداشتگاه ها رخ داده تن به چنین اعترافاتی داده است، چنانکه قبلا اشاره شد این فیلم چند روز پس از آزادی ابطحی در سایت قرار گرفت و ایشان هرچند بصورت موقت دیگر در زندان نیست و حکم دادگاه بدوی هم علیه او صادر شده و بنظر می رسد که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، لذا چنانچه واقعا در اثر رفتارهای نامتعارف و ناخواسته تن به چنین اعترافاتی داده است باید واقعیت ها را با مردم در میان بگذارد تا اگر در دادگاه تجدید نظر به اعترافات وی در دادستانی و یا دادگاه بدوی استناد شد، قادر به انکار آن باشد و بتواند مدعی شود که در اثر شرایط سخت ناگزیر به انجام چنین اعترافاتی شده است و کسی که در کسوت اصلاح طلب وارد یک مبارزه سیاسی میشود و بقول خودش می خواهد اوضاع کشور را دگرگون و اصلاح نماید، متناسب با شان و جایگاه و سهمی که برای خود در دولت اصلاحات قائل است باید هزینه های لازم را هم بپردازد. با سفسطه بازی، هوچیگری، هیاهو و فضاسازی و پروپاگاند و کاریزماتراشی و رهبر سازی های دروغین اطرافیان، یک کشور را نمی توان به سمت و سوی تغییر و اصلاحات هدایت کرد.
بهزاد نبوی برای روشنگری به سهم خود همین کار را کرد و در مدتی که خارج از زندان بود فرصت را مغتنم شمرده و برای معطوف کردن افکار عمومی به اوضاع زندان و انتظارات بازجویان و دادستان سابق از بازداشت شدگان، هرآنچه را که لازم بود و رخ داده بود گفت و مخاطبینش هم پیام ایشان را بخوبی دریافت کردند!
دلیل پنجم- با توجه به دلایل پیشین و به پیروی از آیه شریفه "فبشّر عبادی الذین یستمعون القول، فیتّبعون احسنه"، این تریبون در مقام مقابله با سنّت های رایج و غلطی است که به وقایع و اخبار مختلف با عینک عده ای از اشخاص حقیقی و حقوقی و از دریچه تنگ و تاریک منافع شخصی و جناحی می نگرند و میان مبارزه برای استیفای حقوق مردم و نزاع های قبیله ای و باندی تفاوتی قائل نیستند.
ما اگر به صدا و سیما و رسانه های دولتی خرده می گیریم نه بخاطر مصلحت اندیشی های شخصی و گروهی است، بلکه واقعا با سانسور و تک صدائی بودن یک رسانه و جناحی عمل کردن آن مخالفیم و چنین رفتاری را در همه حال و همیشه مذموم و ناپسند و جفا در حق مردم می دانیم. زیرا معتقدیم که دانستن حق مردم است و مردم حق دارند صدای مخالف و موافق را به موازات هم و در کنار یکدیگر بشنوند تا به هر طریق ممکن از حقایق و پشت پرده های سیاست آنگونه که هست آگاه شده و بهترین را انتخاب کنند.
به عبارت دیگر ما به عنوان افرادی مطالبه محور نمی خواهیم تسلیم اسطوره سازی و فضا سازی های کاذب و زودگذر جناح های مختلفی شویم که بر سر قدرت و سهم خواهی از قدرت با یکدیگر می ستیزند، لذا با بمباران اطلاعات نادرست برای انحراف افکار عمومی، از سوی هر شخص و جناحی که باشد مخالفیم و بر این باوریم که قبل از هرگونه داوری عجولانه و احساسی، باید فضای مناسبی را برای اندیشیدن مخاطبین خود و تحمل آرای مخالف با دیدگاه هایمان فراهم سازیم و مهمتر از آن اعتقاد راسخ داریم که محو هرگونه دیکتاتوری و نیز استبداد زدائی از ایران و برخورداری از همه حقوق فطری و قانونی و در آغوش گرفتن آزادی های خدادادی، در گرو مطالبه محوری و انتشار افکار درست است نه بزرگنمائی اشخاص و کاریزما تراشی و قهرمان سازی های کاذب مرسوم!
اظهارات منتسب به ابطحی در دیدار با خاتمی تکذیب شد
پايگاه اطلاع رساني نوروز
18 آذر 88
در پی جعل خبر برخی رسانههای اصولگرا در مورد اظهارات سیدمحمدعلی ابطحی در دیدار با سیدمحمد خاتمی، این اظهارات تکذیب شد.
به گزارش پارلماننیوز، برخی سایتهای اصولگرا سخنانی را به نقل از ابطحی در دیدار با خاتمی منتشر کردند که در بخش خبری 20و30 نیز پخش شد.
بنا بر اطلاعات بدست آمده توسط پارلماننیوز، ابطحی بعد از آزادی تصمیم به سکوت گرفته است و از زمان آزادی از زندان هیچ مصاحبهای نیز نداشته و در دیدار با خاتمی نیز به هیچوجه چنین سخنانی از سوی او مطرح نشده است.
به دلیل سکوت ابطحی برخی رسانههای مدعی اصولگرایی اقدام به جعل خبر و نسبت دادن سخنانی که هیچگاه بیان نشده است نسبت به ابطحی کرده و با استفاده از شبکه زنجیرهای خود این خبر را در سطح وسیعی منتشر کردهاند.
18 آذر 88
در پی جعل خبر برخی رسانههای اصولگرا در مورد اظهارات سیدمحمدعلی ابطحی در دیدار با سیدمحمد خاتمی، این اظهارات تکذیب شد.
به گزارش پارلماننیوز، برخی سایتهای اصولگرا سخنانی را به نقل از ابطحی در دیدار با خاتمی منتشر کردند که در بخش خبری 20و30 نیز پخش شد.
بنا بر اطلاعات بدست آمده توسط پارلماننیوز، ابطحی بعد از آزادی تصمیم به سکوت گرفته است و از زمان آزادی از زندان هیچ مصاحبهای نیز نداشته و در دیدار با خاتمی نیز به هیچوجه چنین سخنانی از سوی او مطرح نشده است.
به دلیل سکوت ابطحی برخی رسانههای مدعی اصولگرایی اقدام به جعل خبر و نسبت دادن سخنانی که هیچگاه بیان نشده است نسبت به ابطحی کرده و با استفاده از شبکه زنجیرهای خود این خبر را در سطح وسیعی منتشر کردهاند.
آقاي خامنه اي، گوش كن - مهدي سحرخيز
چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۸
علی خامنه ای چه پدرم را زندان کند، چه آزاد، امروز یک جنایتکار به تمام معناست. آنکه هر روز می تواند دستور حمله به مردم را بدهد یا ندهد، دیگر جای شاه نشسته و جنایت او را کمتر یا بیشتر تکرار میکند. خامنه ای اما فراموش کرده که دوره قدرت، هرچند که به مذافش شیرین است، به زودی پایان میرسد؛ کسی که اگرچه خدا را پشت باتوم بسیجی پنهان نموده، اما به شخصه مسئول تمام خون هایی ست که ذوب شدگان ولایتش ریخته اند.او و خاندانش باید جواب سهراب ها و نداها را بدهند.
خامنه ای چه بخواهد و چه نخواهد، امروز یزید زمان شده، و خدای را در برابر حسین مظلومی نهاده که جوانان ایران سمبلش هستند.
خامنه ای، چه میدانست و چه نمیدانست، در روز 29 خرداد خود کشی سیاسی کرد. پس امروز هیچ کس را نمیتواند جز خود مقصر بداند؛او بت بزرگ ایران شده است. امروز دیگر بحث از انتخابات گذشته و مردم به دنبال این هستند که شاه دوم را به سزای عمل خود برسانند. حال آنکه او هر روز تعداد طرفدارانش، کمتر و ولایتش باطل تر میشود.
او چه انتخاب کرده باشد چه نکرده باشد، سگانی را به ریاست امور گذاشته که جواب حرف را با گاز زدن میدهند و مردم کشور را خس و خاشاک می نامند. از همین رو دیری نخواهد پایید که در پیشگاه ملت ایران سزای خودشیفتگی و قدرت پرستی اش را بپردازد.
خامنه ای امروز چه بیدار شود چه یک سال بعد، دیگر راهی برای بازگشت ندارد. او خود را به جای اینکه قهرمان ایران کند، بت ایران کرده؛ در تاریخ از او به عنوان یکی از بزرگترین دیکتاتورها نام برده خواهد شد.
خامنه ای چه بخواهد و چه نخواهد صدای پدر من از زندان، صدای آزادگی ست و نشانی ست از استقامت. بودنش در زندان، فقط نشان از کینه توزی مقام عظمای ولایت و سینه چاکان پرورش یافته در دستگاه قدرت او دارد.
خامنه ای چه باور کند چه نکند، اکنون شاه ایران است وفقط نامش به رهبر تغيير پیدا کرده است. همانطور که دانشجویان قزوین گفتند: "ما می گیم شاه نمی خوایم، اسمشو رهبر میذارن".
با آنکه همه میدانند که عاقبت ستمگری سقوط است، اما گواه تاریخ آن است که دیکتاتورها همواره بر این باورند که سرنوشت شان با اسلاف شان یکی نخواهد بود؛ آنها در همین جهالت است که هیمنه و ابهت خویش را دریده بر برگ های سرنگونی می یابند و تا آنگاهی که تختشان با لرزش موج های انسانی جامعه از جا کنده شود، هر حرکت اعتراضی را کاریکاتوری ساخته دشمنان می پندارند.
باشد که گاه سرنگونی، فرق کاریکاتور و واقعیت را درک نمایند، تا درس عبرتی باشد برای دیکتاتوری در آینده، هرچند، سرنوشت اخلاف، جدا از اسلاف نخواهد بود.
علی خامنه ای چه پدرم را زندان کند، چه آزاد، امروز یک جنایتکار به تمام معناست. آنکه هر روز می تواند دستور حمله به مردم را بدهد یا ندهد، دیگر جای شاه نشسته و جنایت او را کمتر یا بیشتر تکرار میکند. خامنه ای اما فراموش کرده که دوره قدرت، هرچند که به مذافش شیرین است، به زودی پایان میرسد؛ کسی که اگرچه خدا را پشت باتوم بسیجی پنهان نموده، اما به شخصه مسئول تمام خون هایی ست که ذوب شدگان ولایتش ریخته اند.او و خاندانش باید جواب سهراب ها و نداها را بدهند.
خامنه ای چه بخواهد و چه نخواهد، امروز یزید زمان شده، و خدای را در برابر حسین مظلومی نهاده که جوانان ایران سمبلش هستند.
خامنه ای، چه میدانست و چه نمیدانست، در روز 29 خرداد خود کشی سیاسی کرد. پس امروز هیچ کس را نمیتواند جز خود مقصر بداند؛او بت بزرگ ایران شده است. امروز دیگر بحث از انتخابات گذشته و مردم به دنبال این هستند که شاه دوم را به سزای عمل خود برسانند. حال آنکه او هر روز تعداد طرفدارانش، کمتر و ولایتش باطل تر میشود.
او چه انتخاب کرده باشد چه نکرده باشد، سگانی را به ریاست امور گذاشته که جواب حرف را با گاز زدن میدهند و مردم کشور را خس و خاشاک می نامند. از همین رو دیری نخواهد پایید که در پیشگاه ملت ایران سزای خودشیفتگی و قدرت پرستی اش را بپردازد.
خامنه ای امروز چه بیدار شود چه یک سال بعد، دیگر راهی برای بازگشت ندارد. او خود را به جای اینکه قهرمان ایران کند، بت ایران کرده؛ در تاریخ از او به عنوان یکی از بزرگترین دیکتاتورها نام برده خواهد شد.
خامنه ای چه بخواهد و چه نخواهد صدای پدر من از زندان، صدای آزادگی ست و نشانی ست از استقامت. بودنش در زندان، فقط نشان از کینه توزی مقام عظمای ولایت و سینه چاکان پرورش یافته در دستگاه قدرت او دارد.
خامنه ای چه باور کند چه نکند، اکنون شاه ایران است وفقط نامش به رهبر تغيير پیدا کرده است. همانطور که دانشجویان قزوین گفتند: "ما می گیم شاه نمی خوایم، اسمشو رهبر میذارن".
با آنکه همه میدانند که عاقبت ستمگری سقوط است، اما گواه تاریخ آن است که دیکتاتورها همواره بر این باورند که سرنوشت شان با اسلاف شان یکی نخواهد بود؛ آنها در همین جهالت است که هیمنه و ابهت خویش را دریده بر برگ های سرنگونی می یابند و تا آنگاهی که تختشان با لرزش موج های انسانی جامعه از جا کنده شود، هر حرکت اعتراضی را کاریکاتوری ساخته دشمنان می پندارند.
باشد که گاه سرنگونی، فرق کاریکاتور و واقعیت را درک نمایند، تا درس عبرتی باشد برای دیکتاتوری در آینده، هرچند، سرنوشت اخلاف، جدا از اسلاف نخواهد بود.
عفو بین الملل: نقض حقوق بشر در ایران در بدترین شرایط طی دو دهه
سازمان عفو بین الملل با انتشار گزارشی درباره وقایع پس از انتخابات خردادماه ایران، "نقض" حقوق بشر در این کشور را در بدترین شرایط طی 20 سال گذشته ارزیابی کرده است.
حسیبه حاج سهراوی، معاون بخش خاورمیانه و شمال آفریقای عفو بین الملل، گفته است که مقام های ارشد ایران باید درباره اتهام های شکنجه معترضین از جمله تجاوز، قتل و سایر بدرفتاری ها بطور مستقل و کامل تحقیق کنند.
عفو بین الملل می گوید، به نظر می رسد که تحقیقاتی که تا کنون مقام های ایرانی درباره اتهام های مطرح شده کرده اند، با هدف جلوگیری از روشن شدن حقیقت بوده است.
ایران هنوز به این گزارش واکنش نشان نداده است اما معمولا هرگونه گزارش انتقادآمیزی درباره خود را به انگیزه های سیاسی نسبت می دهد. هرچند مقام های این کشور اذعان کرده اند که در مواردی از جمله در بازداشتگاه کهریزک بدرفتاری های جدی با معترضان صورت گرفته است، اما آن را به ماموران رده پایین نسبت می دهند.
مجلس ایران پس از آن حوادث کمیته ای ویژه برای رسیدگی به اتهام های آزار و اذیت جنسی برخی از بازداشتی ها تشکیل داد و مقام های قضایی نیز به رسیدگی به این اتهام ها تاکید کرده اند.
عفو بین الملل به ویژه از آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، خواسته است که به دو نماینده سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر اجازه بازدید از ایران را بدهد.
خانم سهروای گفت: "اعضای گروه های شبه نظامی و مقام های رسمی که در این تخلفات دست داشتند باید محاکمه شوند و در هیچ شرایطی کسی نباید اعدام شود."
وی گفته است آیت الله خامنه ای باید دستور دعوت از نمایندگان ویژه سازمان ملل متحد در مورد شکنجه و اعدام های فراقانونی، بدون محاکمه و خودسرانه را بدهد تا اطمینان خاطر حاصل شود که تحقیقات درباره اتهام های مطرح شده، مستقل و قاطع خواهد بود.
ایران قبلا این گونه درخواست ها را نادیده گرفته و آن را دخالتی در امور داخلی خود نامیده است.
به گفته عفو بین الملل، مانفرد نوواک، نماینده سازمان ملل متحد در امور شکنجه و فیلیپ آلستون، نماینده این نهاد در امور "اعدام های فراقانونی، بدون محاکمه و خودسرانه" رسما از ایران خواسته اند که به این کشور سفر کنند، ولی هنوز منتظر پاسخ دولت ایران هستند.
گزارش عفو بین الملل شامل اظهارات افرادیست که در حین تظاهرات پس از انتخابات بازداشت شدند و برخی از آن ها از آن زمان ایران را ترک کرده اند.
معاون بخش خاورمیانه و شمال آفریقای عفو بین الملل می گوید، مقام های ایران باید اطمینان خاطر دهند که کنترل و نظارت بر تظاهرات مطابق با استانداردهای بین المللی خواهد بود و بسیج و سایر نهادهای مسلح را از خیابان ها دور نگه دارند.
خانم سهراوی می گوید هر فردی که بازداشت یا دستگیر شده باید از شکنجه و سایر بدرفتاری ها مصون باشد، زندانیان عقیدتی باید آزاد شوند و افرادی که پس از محاکمات غیر عادلانه مانند "دادگاه های نمایشی" محکوم شدند، باید پرونده آنها مجددا رسیدگی شود یا آزاد شوند.
به گفته این مدیر عفو بین الملل، تمام مجازات های مرگ باید به مجازات هایی غیر از اعدام تبدیل شوند و افرادی که هنوز مورد محاکمه قرار نگرفته اند از دادگاه عادلانه برخوردار باشند.
حسیبه حاج سهراوی، معاون بخش خاورمیانه و شمال آفریقای عفو بین الملل، گفته است که مقام های ارشد ایران باید درباره اتهام های شکنجه معترضین از جمله تجاوز، قتل و سایر بدرفتاری ها بطور مستقل و کامل تحقیق کنند.
عفو بین الملل می گوید، به نظر می رسد که تحقیقاتی که تا کنون مقام های ایرانی درباره اتهام های مطرح شده کرده اند، با هدف جلوگیری از روشن شدن حقیقت بوده است.
ایران هنوز به این گزارش واکنش نشان نداده است اما معمولا هرگونه گزارش انتقادآمیزی درباره خود را به انگیزه های سیاسی نسبت می دهد. هرچند مقام های این کشور اذعان کرده اند که در مواردی از جمله در بازداشتگاه کهریزک بدرفتاری های جدی با معترضان صورت گرفته است، اما آن را به ماموران رده پایین نسبت می دهند.
مجلس ایران پس از آن حوادث کمیته ای ویژه برای رسیدگی به اتهام های آزار و اذیت جنسی برخی از بازداشتی ها تشکیل داد و مقام های قضایی نیز به رسیدگی به این اتهام ها تاکید کرده اند.
عفو بین الملل به ویژه از آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، خواسته است که به دو نماینده سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر اجازه بازدید از ایران را بدهد.
خانم سهروای گفت: "اعضای گروه های شبه نظامی و مقام های رسمی که در این تخلفات دست داشتند باید محاکمه شوند و در هیچ شرایطی کسی نباید اعدام شود."
وی گفته است آیت الله خامنه ای باید دستور دعوت از نمایندگان ویژه سازمان ملل متحد در مورد شکنجه و اعدام های فراقانونی، بدون محاکمه و خودسرانه را بدهد تا اطمینان خاطر حاصل شود که تحقیقات درباره اتهام های مطرح شده، مستقل و قاطع خواهد بود.
ایران قبلا این گونه درخواست ها را نادیده گرفته و آن را دخالتی در امور داخلی خود نامیده است.
به گفته عفو بین الملل، مانفرد نوواک، نماینده سازمان ملل متحد در امور شکنجه و فیلیپ آلستون، نماینده این نهاد در امور "اعدام های فراقانونی، بدون محاکمه و خودسرانه" رسما از ایران خواسته اند که به این کشور سفر کنند، ولی هنوز منتظر پاسخ دولت ایران هستند.
گزارش عفو بین الملل شامل اظهارات افرادیست که در حین تظاهرات پس از انتخابات بازداشت شدند و برخی از آن ها از آن زمان ایران را ترک کرده اند.
معاون بخش خاورمیانه و شمال آفریقای عفو بین الملل می گوید، مقام های ایران باید اطمینان خاطر دهند که کنترل و نظارت بر تظاهرات مطابق با استانداردهای بین المللی خواهد بود و بسیج و سایر نهادهای مسلح را از خیابان ها دور نگه دارند.
خانم سهراوی می گوید هر فردی که بازداشت یا دستگیر شده باید از شکنجه و سایر بدرفتاری ها مصون باشد، زندانیان عقیدتی باید آزاد شوند و افرادی که پس از محاکمات غیر عادلانه مانند "دادگاه های نمایشی" محکوم شدند، باید پرونده آنها مجددا رسیدگی شود یا آزاد شوند.
به گفته این مدیر عفو بین الملل، تمام مجازات های مرگ باید به مجازات هایی غیر از اعدام تبدیل شوند و افرادی که هنوز مورد محاکمه قرار نگرفته اند از دادگاه عادلانه برخوردار باشند.
شعري زيبا از هيلا صديقي
هوا بارانی است و فصل پاییز
گلوی آسمان از بغض لبریز
به سجده آمده ابری که انگار
شد ه از داغ تابستانه سر ریز
هوای مدرسه بوی الفبا
صدای زنگ اول محکم و تیز
جزای خنده های بی مجوز
و شادیها و تفریحات ناچیز
برای نوجوانی ها ی ما بود
فرود خشم و تهمت های یکریز
رسیده اول مهر و درونم
پر است از لحظه های خاطرانگیز
کلاس درس خالی مانده از تو
من و گلهای پزمرده سرمیز
هوا پاییزی و بارانی ام من
درون خشم خود زندانی ام من
چه فردای خوشی را خواب دیدیم
تمام نقشه ها بر آب دیدیم
چه دورانی چه رویای عبوری
چه جستن ها به دنبال ظهوری
من و تو نسل بی پرواز بودیم
اسیر پنجه های باز بودیم
همان بازی که با تیغ سر انگشت
به پیش چشمهای من تو را کشت
تمام آرزو ها را فنا کرد
دو دست دوستیمان را جدا کرد
تو جام شوکران را سر کشیدی
به ناگه از کنارم پر کشیدی
به دانه دانه اشک مادرانه
به آن اندیشه های جاودانه
به قطره قطره خون عشق سوگند
به سوز سینه های مانده در بند
دلم صد پاره شد بر خاک افتاد
به قلیم از غمت صد چاک افتاد
بگو ـ بگو آنچا که رفتی شاد هستی
در آن سوی حیاط آزاد هستی
هوای نوجوانی خاطرت هست
هنوزم عشق میهن در سرت هست
بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست
تبر تقدیر سرو و سبزه ای نیست
کسی دزد شعورت نیست آنجا
تجاوز به غرورت نیست آنجا
خبر از گورهای بی نشان هست
صدای زجه های مادران هست
بخوا ن همدرد من هم نسل و همراه
بخوان شعر مرا با حسرت و آه
دوباره اول مهر است و پاییز
گلوی آسمان از بغض لبریز
من و میزی که خالی مانده از تو
و گلهایی که پزمرده سر میز
مي توانيد كليپ مربوطه را از اينجا دانلود كنيد
گلوی آسمان از بغض لبریز
به سجده آمده ابری که انگار
شد ه از داغ تابستانه سر ریز
هوای مدرسه بوی الفبا
صدای زنگ اول محکم و تیز
جزای خنده های بی مجوز
و شادیها و تفریحات ناچیز
برای نوجوانی ها ی ما بود
فرود خشم و تهمت های یکریز
رسیده اول مهر و درونم
پر است از لحظه های خاطرانگیز
کلاس درس خالی مانده از تو
من و گلهای پزمرده سرمیز
هوا پاییزی و بارانی ام من
درون خشم خود زندانی ام من
چه فردای خوشی را خواب دیدیم
تمام نقشه ها بر آب دیدیم
چه دورانی چه رویای عبوری
چه جستن ها به دنبال ظهوری
من و تو نسل بی پرواز بودیم
اسیر پنجه های باز بودیم
همان بازی که با تیغ سر انگشت
به پیش چشمهای من تو را کشت
تمام آرزو ها را فنا کرد
دو دست دوستیمان را جدا کرد
تو جام شوکران را سر کشیدی
به ناگه از کنارم پر کشیدی
به دانه دانه اشک مادرانه
به آن اندیشه های جاودانه
به قطره قطره خون عشق سوگند
به سوز سینه های مانده در بند
دلم صد پاره شد بر خاک افتاد
به قلیم از غمت صد چاک افتاد
بگو ـ بگو آنچا که رفتی شاد هستی
در آن سوی حیاط آزاد هستی
هوای نوجوانی خاطرت هست
هنوزم عشق میهن در سرت هست
بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست
تبر تقدیر سرو و سبزه ای نیست
کسی دزد شعورت نیست آنجا
تجاوز به غرورت نیست آنجا
خبر از گورهای بی نشان هست
صدای زجه های مادران هست
بخوا ن همدرد من هم نسل و همراه
بخوان شعر مرا با حسرت و آه
دوباره اول مهر است و پاییز
گلوی آسمان از بغض لبریز
من و میزی که خالی مانده از تو
و گلهایی که پزمرده سر میز
مي توانيد كليپ مربوطه را از اينجا دانلود كنيد
محمود کلونی و یوسف گوبلز - بهزاد نبوي
پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۸
بیخود نیست که می گویند هر چه کیفیت چی توز تنزل می کند، کالاهای بدتری برای مشتری عرضه می کند. بقول قدما خیلی خوش پروپاچه است، دائما هم می رود حمام. البته روابط عمومی دفتر ریاست جمهوری هر نوع رفتن به حمام رئیس جمهور را در یکی دو سه چهار پنج شش هفت هشت سال اخیر تکذیب کرد. در عوض همین روابط عمومی اعلام کرد که امروز پس از جلسه هیات دولت، " احمدی نژاد گفت که فقط با خبرنگاران رسانه های تصویری گفتگو می کند." لطفا پاسخ بدهید که احمدی نژاد، چرا فقط با رسانه های تصویری مصاحبه می کند، و اگر تصویر او را منتشر نکنند، مصاحبه نمی کند؟
گزینه اول: چون خوشگل است.
گزینه دوم: چون خوشگل است و خوب تار می زند.
گزینه سوم: چون دیدن چهره های زیبا نورچشم آدم را زیاد می کند.
گزینه چهارم: چون مثل آینه دق قرار است همه مان را سکته بدهد.
گزینه پنجم: چون شانس نداریم، وگرنه به جای محمود الفنون جورج کلونی را می دیدیم.
دروغ و ایمان
به قول عبیدزاکانی، به یکی گفتند خربزه و عسل با هم نمی سازند، گفت: فعلا که با هم ساخته اند و دارند پدر مرا درمی آورند. حالا داستان ماست با آقای ناصر مکارم شیرازی، ایشان گفته است " دروغ با ایمان سازگار نیست..."، در حالی که فعلا این دو تا با هم سازگار شدند و دارند پدر ما را درمی آورند.
مردم مصر دکتر را دوست دارند
حالا چه مشکلی را حل می کند، بماند، ولی رسانه های حامی دولت، رجانیوز و فارس نیوز و غیره نیوز، اعلام کردند: " مردم مصر به احمدی نژاد علاقه ویژه ای دارند." حالا مشکل اصلی این است که ما باید چکار کنیم؟
گزینه اول: برش دارند ببرند مصر، همه اش مال آنها.
گزینه دوم: آدم وقتی دور باشد، اشتباه زیاد می کند.
گزینه سوم: اگر راست می گویند بیایند ایران زندگی کنند.
گزینه چهارم: زیاد هول نزنید، حداکثر شش ماه دیگر می فرستیم بیایند خدمت تان. خیرش را ببینید.
رای ما رو پس بده
به نظر شما فهمیدن این جمله " رای ما را پس بدهید" این همه سخت است؟
گفتند بیایید از میان این چهار نفر به هر کدام می خواهید رای بدهید.
رفتیم به آن یکی رای دادیم، رای ما را نشمردند و کسی دیگر را رئیس جمهور اعلام کردند. رفتیم توی خیابان و فریاد زدیم " رای ما را پس بدهید."
ما را کتک زدند و تعدادی از ما را زندانی کردند.
رفتیم روی پشت بام و فریاد زدیم " رای ما را پس بدهید و زندانی ما را آزاد کنید."
رای ما را پس ندادند و به ما گاز اشک آور زدند و تعدادی را هم کشتند.
رفتیم توی خیابان و فریاد زدیم: " رای ما را پس بدهید و زندانی های ما را آزاد کنید و قاتلین را مجازات کنید."
رای ما را پس ندادند و تعدادی را دستگیر کردند و به آنها تجاوز کردند.
رفتیم به محل نماز جمعه و فریاد زدیم و گفتیم: " رای ما را پس بدهید و زندانی های ما را آزاد کنید و قاتلین و متجاوزین را مجازات کنید."
رای ما را پس ندادند و ما را تهدید کردند که اگر باز هم به خیابان بیایید همه تان را زندانی می کنیم.
رفتیم به دانشگاه و فریاد زدیم و گفتیم: " رای ما را پس بدهید و زندانی ما را آزاد کنید و قاتلین و متجاوزین را مجازات کنید و ما را تهدید نکنید چون ما نمی ترسیم."
رای ما را پس ندادند و گفتند ما جاسوسان دشمن هستیم و مزدوران خارجی هستیم و ما را اخراج کردند و جلوی ورودمان را گرفتند.
رفتیم به کوچه های شهر و فریاد زدیم و گفتیم: " رای ما را پس بدهید و زندانی ما را آزاد کنید و قاتلین و متجاوزین را مجازات کنید و ما را تهدید و اخراج نکنید.
یک سال گذشت، آنقدر رفتیم و آنقدر حرف مان را تکرار کردیم و آنقدر در خیابان دویدیم و آنقدر فشار آوردیم که بالاخره گفتند: رای تان از آن شما، بیایید.
گفتیم: حالا دیگر دیر شده است، حالا دیگر نه فقط رای مان را می خواهیم، بلکه شما را هم نمی خواهیم، قانون تان را هم نمی خواهیم، قدرت تان را هم نمی خواهیم، حالا دیگر یاد گرفتیم که چطور باید حق مان را بگیریم، حالا دیگر همیشه این مائیم که برنده ایم.
عمار یاسر یا یوسف گوبلز؟
من هم بودم همین حرف را می زدم، هر کس دیگری هم بود، همین جایزه را می داد. البته، یک کمی هم شرافت و وجدان و این جور ماجراها مطرح است که باید به آن توجه کرد. امروز نشان " عمار یاسر" از سوی حامیان عبیدالله زیاد به آیت الله مصباح یزدی معروف به شریح قاضی تقدیم شد. مصباح یزدی بعد از دریافت این جایزه در حالی که میزان قند خونش در اثر استعمال بیش از حد شکر بالا رفته بود، گفت: " خداوند را باید سپاسگزار باشیم که ویژگی هایی چون علم، تقوا، بصیرت و آگاهی به زمان را در وجود رهبر معظم انقلاب جمع کرده است." آگاهان توضیح دادند که اگر ابراهیم نبوی هم این حرفها را درباره آیت الله خامنه ای گفته بود، نه تنها نشان عمار یاسر، بلکه نشان ناپلئون بناپارت را به او می دادند. با گفتن این جملات مصباح یزدی، بخشی از شعارهایی که مردم داده بودند، و توی گلوی وی گیر کرده بود، هضم شد.
بیخود نیست که می گویند هر چه کیفیت چی توز تنزل می کند، کالاهای بدتری برای مشتری عرضه می کند. بقول قدما خیلی خوش پروپاچه است، دائما هم می رود حمام. البته روابط عمومی دفتر ریاست جمهوری هر نوع رفتن به حمام رئیس جمهور را در یکی دو سه چهار پنج شش هفت هشت سال اخیر تکذیب کرد. در عوض همین روابط عمومی اعلام کرد که امروز پس از جلسه هیات دولت، " احمدی نژاد گفت که فقط با خبرنگاران رسانه های تصویری گفتگو می کند." لطفا پاسخ بدهید که احمدی نژاد، چرا فقط با رسانه های تصویری مصاحبه می کند، و اگر تصویر او را منتشر نکنند، مصاحبه نمی کند؟
گزینه اول: چون خوشگل است.
گزینه دوم: چون خوشگل است و خوب تار می زند.
گزینه سوم: چون دیدن چهره های زیبا نورچشم آدم را زیاد می کند.
گزینه چهارم: چون مثل آینه دق قرار است همه مان را سکته بدهد.
گزینه پنجم: چون شانس نداریم، وگرنه به جای محمود الفنون جورج کلونی را می دیدیم.
دروغ و ایمان
به قول عبیدزاکانی، به یکی گفتند خربزه و عسل با هم نمی سازند، گفت: فعلا که با هم ساخته اند و دارند پدر مرا درمی آورند. حالا داستان ماست با آقای ناصر مکارم شیرازی، ایشان گفته است " دروغ با ایمان سازگار نیست..."، در حالی که فعلا این دو تا با هم سازگار شدند و دارند پدر ما را درمی آورند.
مردم مصر دکتر را دوست دارند
حالا چه مشکلی را حل می کند، بماند، ولی رسانه های حامی دولت، رجانیوز و فارس نیوز و غیره نیوز، اعلام کردند: " مردم مصر به احمدی نژاد علاقه ویژه ای دارند." حالا مشکل اصلی این است که ما باید چکار کنیم؟
گزینه اول: برش دارند ببرند مصر، همه اش مال آنها.
گزینه دوم: آدم وقتی دور باشد، اشتباه زیاد می کند.
گزینه سوم: اگر راست می گویند بیایند ایران زندگی کنند.
گزینه چهارم: زیاد هول نزنید، حداکثر شش ماه دیگر می فرستیم بیایند خدمت تان. خیرش را ببینید.
رای ما رو پس بده
به نظر شما فهمیدن این جمله " رای ما را پس بدهید" این همه سخت است؟
گفتند بیایید از میان این چهار نفر به هر کدام می خواهید رای بدهید.
رفتیم به آن یکی رای دادیم، رای ما را نشمردند و کسی دیگر را رئیس جمهور اعلام کردند. رفتیم توی خیابان و فریاد زدیم " رای ما را پس بدهید."
ما را کتک زدند و تعدادی از ما را زندانی کردند.
رفتیم روی پشت بام و فریاد زدیم " رای ما را پس بدهید و زندانی ما را آزاد کنید."
رای ما را پس ندادند و به ما گاز اشک آور زدند و تعدادی را هم کشتند.
رفتیم توی خیابان و فریاد زدیم: " رای ما را پس بدهید و زندانی های ما را آزاد کنید و قاتلین را مجازات کنید."
رای ما را پس ندادند و تعدادی را دستگیر کردند و به آنها تجاوز کردند.
رفتیم به محل نماز جمعه و فریاد زدیم و گفتیم: " رای ما را پس بدهید و زندانی های ما را آزاد کنید و قاتلین و متجاوزین را مجازات کنید."
رای ما را پس ندادند و ما را تهدید کردند که اگر باز هم به خیابان بیایید همه تان را زندانی می کنیم.
رفتیم به دانشگاه و فریاد زدیم و گفتیم: " رای ما را پس بدهید و زندانی ما را آزاد کنید و قاتلین و متجاوزین را مجازات کنید و ما را تهدید نکنید چون ما نمی ترسیم."
رای ما را پس ندادند و گفتند ما جاسوسان دشمن هستیم و مزدوران خارجی هستیم و ما را اخراج کردند و جلوی ورودمان را گرفتند.
رفتیم به کوچه های شهر و فریاد زدیم و گفتیم: " رای ما را پس بدهید و زندانی ما را آزاد کنید و قاتلین و متجاوزین را مجازات کنید و ما را تهدید و اخراج نکنید.
یک سال گذشت، آنقدر رفتیم و آنقدر حرف مان را تکرار کردیم و آنقدر در خیابان دویدیم و آنقدر فشار آوردیم که بالاخره گفتند: رای تان از آن شما، بیایید.
گفتیم: حالا دیگر دیر شده است، حالا دیگر نه فقط رای مان را می خواهیم، بلکه شما را هم نمی خواهیم، قانون تان را هم نمی خواهیم، قدرت تان را هم نمی خواهیم، حالا دیگر یاد گرفتیم که چطور باید حق مان را بگیریم، حالا دیگر همیشه این مائیم که برنده ایم.
عمار یاسر یا یوسف گوبلز؟
من هم بودم همین حرف را می زدم، هر کس دیگری هم بود، همین جایزه را می داد. البته، یک کمی هم شرافت و وجدان و این جور ماجراها مطرح است که باید به آن توجه کرد. امروز نشان " عمار یاسر" از سوی حامیان عبیدالله زیاد به آیت الله مصباح یزدی معروف به شریح قاضی تقدیم شد. مصباح یزدی بعد از دریافت این جایزه در حالی که میزان قند خونش در اثر استعمال بیش از حد شکر بالا رفته بود، گفت: " خداوند را باید سپاسگزار باشیم که ویژگی هایی چون علم، تقوا، بصیرت و آگاهی به زمان را در وجود رهبر معظم انقلاب جمع کرده است." آگاهان توضیح دادند که اگر ابراهیم نبوی هم این حرفها را درباره آیت الله خامنه ای گفته بود، نه تنها نشان عمار یاسر، بلکه نشان ناپلئون بناپارت را به او می دادند. با گفتن این جملات مصباح یزدی، بخشی از شعارهایی که مردم داده بودند، و توی گلوی وی گیر کرده بود، هضم شد.
اسباب رهبری آماده میشود…
سهشنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۸ – 8 دسامبر 2009
دکتر حسین باقرزاده
جنبش سبز یک بار دیگر موجودیت و پایداری خود را در ۱۶ آذر نشان داد. در این روز بار دیگر بخشهای وسیعی از مردم، و این بار به محوریت دانشجویان، در خیابانها و مراکز آموزشی کشور و در یک فضای امنیتی و سرکوب خشن ندای آزادی و دموکراسی سر دادند. تظاهرات ۱۶ آذر نشان داد که تهدیدها و سرکوبهای خشن و خونین حکومتی نتوانسته است جنبش سبز را به زانو در آورد و یا جوانان شجاع و آزادیخواه کشور ما را به تسلیم و سکوت وادارد. جنبش، همچنین در تحولات چند ماهه خود تعمیق یافته و ریشهدارتر شده و به صورت جبههای فراگیر اکثریت غالب نیروهای اصلاحطلب و تحولخواه (ساختارشکن) را در خود جا داده است. و اکنون جنبش سبز میرود تا رهبری مناسب خود را نیز پیدا کند یک رهبری که بتواند طیف وسیع نیروهای درون جنبش را نمایندگی کند و بیانگر آرمانهای مشترک این نیروها باشد.
آز آغاز تشکیل جنبش سبز، مسئله رهبری به عنوان یکی از معضلات آن مطرح بوده است. البته از دید بسیاری، آقایان موسوی و کروبی رهبران طبیعی این جنبش بشمار میرفتند. نماد سبز با مبارزات انتخاباتی میرحسین موسوی شکل گرفت و پس از برگزاری انتخابات همه نیروهایی که به نحوه برگزاری آن اعتراض داشتند، از جمله کسانی که به موسوی یا کروبی رأی داده بودند، با همین نماد به خیابانها ریختند. بسیاری نیز با شعارهای خود مشخصا بر رهبری این دو نامزد انتخابات و به خصوص آقای موسوی تأکید ورزیدهاند. از سوی دیگر برخی از مواضع اعلام شده آقای موسوی برای بسیاری از کسانی که خواهان تحول بنیادین در نظام حاکم بر ایران هستند قابل قبول نبود. آقای موسوی به جای پذیرش تنوع نیروهای شرکت کننده در جنبش سبز و نمایندگی از آرمانهای مشترک آنان در مواردی به حمایت از گرایشهای خاصی در این جنبش و نفی گرایشهای دیگر میپرداخت و این برای رهبری جنبشی که خصوصیت تودهای یا جبههای دارد شایسته نبود.
هر فردی البته مواضع سیاسی خود را دارد و طبیعی است که به لحاظ فردی از این مواضع حمایت و آن را تبلیغ کند. ولی از کسی که رهبری یک جنبش با خصوصیت تودهای یا جبههای را به عهده میگیرد انتظارمیرود وقتی که به نام این جنبش سخن میگوید نه مواضع شخصی خود و بلکه آرمانها و خواستهای مشترک جنبش را بیان کند. در غیر این صورت، به روشنی، رهبری این فرد از سوی نیروهایی که مواضع سیاسی دیگری دارند زیر سؤال میرود و وحدت و یکپارچگی جنبش دچار تزلزل میشود. جنبش سبز در زیر ضربات مرگبار یک رژیم خشن و مستبد شکل گرفته است و نیاز هرچه بیشتر به همبستگی دارد. رهبری این جنبش باید از چنان ظرفیت سیاسی برخوردار باشد که بتواند این همبستگی را حفظ کند و صلاحیت خود برای رهبری را به همگان نشان دهد. این چالش از آغاز تشکیل جنبش سبز در برابر آقای موسوی قرار گرفته بود و هر اقدام و موضع اعلام شده از سوی نامبرده از این زاویه مورد توجه و بررسی فعالان جنبش سبز قرار میگرفت.
همان طور که در بالا گفته شد، آقای موسوی گاه مواضعی را به نام جنبش سبز اتخاذ میکرد که از سوی بسیاری از نیروهای فعال در این جنبش پذیرفتنی نبود. جمله معروف ایشان که «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» به وضوح به معنای نفی نیروهای عظیمی در جنبش سبز بود که با یقین به این که دموکراسی در ساختار جمهوری اسلامی امکانناپذیر است به نفی آن دل بستهاند، کسانی که با تحمل خطرات فراوان به خیابانها میآیند و جنبش را زنده نگاه داشتهاند. سخن در این نیست که نظر آنان درست است یا نظر آقای موسوی. سخن در این است که نه آنان انتظار دارند آقای موسوی خواست آنان (نفی جمهوری اسلامی) را بپذیرد یا بیان کند و نه آقای موسوی میتواند به عنوان رهبر جنبش سبز آنان را نفی کند. انتظار آنان و تقریبا تمامی فعالان جنبش سبز از رهبری این است که از آرمان مشترک جنبش یعنی دموکراسی و انتخاب آزاد حمایت کند، و حق همه افراد جامعه را برای انتخاب محترم بشمارد.
آقای موسوی خود در هفتههای آغازین جنبش سبز از تشکیل یک جبهه متشکل از نیروهای فعال در این جنبش سخن گفته بود. در همان هنگام، نگارنده در این ستون نوشت[۱]: «زمزمههایی برای تشکیل یك جبهه سیاسی از سوی آقای موسوی به گوش میخورد. تشکیل جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق میتواند سرمشق خوبی در این مورد باشد. اهمیت كار مصدق نه در تشکیل جبهه و بلکه در برخورد دموکراتیک او به این موضوع بود که جز حمایت از خواست واحد ملی کردن صنعت نفت هیچ شرط و شروط دیگری برای عضویت در آن نگذاشته بود. آقای موسوی نیز تنها در صورتی میتواند در این كار موفق شود كه مصدقوار عمل كند و از هر گونه خطكشیهای سیاسی برای عضویت در جبهه اجتناب ورزد».
در هر صورت، پس از اظهارات اولیه آقای موسوی که از سوی بسیاری مورد نقد قرار گرفت، خوشبختانه ایشان در موضعگیریهای اخیر خود به صورت واقعگرایانهای نه فقط حضور نحلهها و گرایشهای دیگر در درون جنبش سبز را پذیرفته و بلکه آنها را محترم شمرده است. از جمله، آقای موسوی در بیانیه اخیر خود به مناسبت ۱۶ آذر[۲] مسایلی را مطرح میکند که در پیامها و نوشتههای پیشین ایشان دیده نمیشد، و حاکی از آن است که ایشان ملزومات رهبری یک جنبش تودهای را تا حد زیادی پذیرفته است. در این پیام، دیگر از تأکید بر مواضع شخصی خود ایشان، و نفی مواضع کسانی که گونه دیگری میاندیشند، خبری نیست. این بیانیه را باید مهمترین پیام آقای موسوی تا به حال تلقی کرد و آن را سرآغاز تثبیت رهبری ایشان بر جنبش سبز بشمار آورد.
بیانیه یادشده البته با گفتمان اسلامگرایانه شیعیمحور حاکم شروع میشود. ایشان عید غدیر را به «ملت مسلمان ایران» تبریک میگوید، در حالی که نه ملت ایران همه مسلمانند و نه همه مسلمانان غدیر را عید میدانند. ولی صرف نظر از این لغزش احیانا فرویدی، ما با لحن تازهای در این بیانیه روبرو هستیم. در این بیانیه، از «جمع شدن مردمی از سلیقههای گوناگون» به عنوان «زیباترین پدیده» یاد شده است، و علاوه بر آن، بیانیه نه فقط وجود تنوعها و تفاوتها را میپذیرد و بلکه آنها را به رسمیت نیز میشناسد. گفته شده است که کسی لازم نیست «برای شرکت در این یکرنگی هویت خویش را از دست بدهد و دیگری شود»، و تعمیم این فرهنگ در جنبش سبز به عنوان «نشانهای از طلوع بزرگی و رشد در حیات یک ملت» شناخته شده است.
آقای موسوی در ادامه این بیانیه تأکید میکند که « به هزار دلیل تنها راه بهرهمند شدن این است که همه با هم بهرهمند شوند» و بعد برای این که تردیدی باقی نگذارد که حضور هر سلیقهای را در جنبش سبز میپذیرد و آن را محترم میشمارد، به نمونهای در فرهنگ مذهبی جامعه متوسل میشود. او با این تمثیل که «دیندار بزرگ امام صادق (ع) است که در خانه خدا مینشیند و با منکر خدا حکیمانه گفتگو میکند» نتیجه میگیرد که باید برای «همه» حق قائل شد، «حق زیستن، حق شنیدن، حق برگزیدن، حق اشتباه کردن، حق بزرگ بودن». اینها نمونههایی از گفتمان جدیدی است که آقای موسوی در بیانیه اخیر خود به کار گرفته است. در این بیانیه گرچه آقای موسوی «اجرای بدون تنازل قانون اساسی را شعار محوری» جنبش سبز دانسته است (که میتوان در آن مناقشه کرد)، ولی به جز آن، گفتمان جدید آقای موسوی از یک وسعت نظر بیسابقه و متناسب با شکل و محتوای جنبش سبز حکایت میکند.
هر حرکت و جنبشی رهبری متناسب با خود را میطلبد. جنبش سبز به دلایل و شواهد فراوانی (از جمله با توجه به تنوع قربانیان مقتول و مجروح و زندانی آن و شعارهایی که در تظاهرات اعتراضی داده میشود) در برگیرنده نیروهایی از طیفها و گرایشهای سیاسی مختلف است، و هر كس كه رهبری این جنبش را در دست میگیرد باید صرف نظر از این كه خود متعلق به کدام طیف باشد فضا را برای حضور همه این گرایشها باز بگذارد. این جنبش نه بر اساس عقاید و مواضع سیاسی افراد و فعالان آن شکل گرفته و بلکه فقط با یك خواست و هدف مشخص تعریف شده است: برگزاری انتخاباتی آزاد، عادلانه و سالم. رهبری این جنبش نیز باید این خواست مشترک را هدف خود قرار دهد و از هرگونه قید و بند دیگری كه آن را محدود كند اجتناب ورزد. این رهبری در تیول فرد خاصی نیست. تکیه بر آن نمیتوان به گزاف زد، و تنها اگر اسباب رهبری همه آماده شود میتوان آن را تصاحب کرد[۳]. به نظر میرسد آقای موسوی با بیانیه اخیر خود گام بزرگی در تحقق این امر برداشته است.
---------------
[1] http://politic.iranemrooz.net/index.php?/politic/more/18776/
[2] http://news.iran-emrooz.net/index.php?/news1/20091/
[3] تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده شود
دکتر حسین باقرزاده
جنبش سبز یک بار دیگر موجودیت و پایداری خود را در ۱۶ آذر نشان داد. در این روز بار دیگر بخشهای وسیعی از مردم، و این بار به محوریت دانشجویان، در خیابانها و مراکز آموزشی کشور و در یک فضای امنیتی و سرکوب خشن ندای آزادی و دموکراسی سر دادند. تظاهرات ۱۶ آذر نشان داد که تهدیدها و سرکوبهای خشن و خونین حکومتی نتوانسته است جنبش سبز را به زانو در آورد و یا جوانان شجاع و آزادیخواه کشور ما را به تسلیم و سکوت وادارد. جنبش، همچنین در تحولات چند ماهه خود تعمیق یافته و ریشهدارتر شده و به صورت جبههای فراگیر اکثریت غالب نیروهای اصلاحطلب و تحولخواه (ساختارشکن) را در خود جا داده است. و اکنون جنبش سبز میرود تا رهبری مناسب خود را نیز پیدا کند یک رهبری که بتواند طیف وسیع نیروهای درون جنبش را نمایندگی کند و بیانگر آرمانهای مشترک این نیروها باشد.
آز آغاز تشکیل جنبش سبز، مسئله رهبری به عنوان یکی از معضلات آن مطرح بوده است. البته از دید بسیاری، آقایان موسوی و کروبی رهبران طبیعی این جنبش بشمار میرفتند. نماد سبز با مبارزات انتخاباتی میرحسین موسوی شکل گرفت و پس از برگزاری انتخابات همه نیروهایی که به نحوه برگزاری آن اعتراض داشتند، از جمله کسانی که به موسوی یا کروبی رأی داده بودند، با همین نماد به خیابانها ریختند. بسیاری نیز با شعارهای خود مشخصا بر رهبری این دو نامزد انتخابات و به خصوص آقای موسوی تأکید ورزیدهاند. از سوی دیگر برخی از مواضع اعلام شده آقای موسوی برای بسیاری از کسانی که خواهان تحول بنیادین در نظام حاکم بر ایران هستند قابل قبول نبود. آقای موسوی به جای پذیرش تنوع نیروهای شرکت کننده در جنبش سبز و نمایندگی از آرمانهای مشترک آنان در مواردی به حمایت از گرایشهای خاصی در این جنبش و نفی گرایشهای دیگر میپرداخت و این برای رهبری جنبشی که خصوصیت تودهای یا جبههای دارد شایسته نبود.
هر فردی البته مواضع سیاسی خود را دارد و طبیعی است که به لحاظ فردی از این مواضع حمایت و آن را تبلیغ کند. ولی از کسی که رهبری یک جنبش با خصوصیت تودهای یا جبههای را به عهده میگیرد انتظارمیرود وقتی که به نام این جنبش سخن میگوید نه مواضع شخصی خود و بلکه آرمانها و خواستهای مشترک جنبش را بیان کند. در غیر این صورت، به روشنی، رهبری این فرد از سوی نیروهایی که مواضع سیاسی دیگری دارند زیر سؤال میرود و وحدت و یکپارچگی جنبش دچار تزلزل میشود. جنبش سبز در زیر ضربات مرگبار یک رژیم خشن و مستبد شکل گرفته است و نیاز هرچه بیشتر به همبستگی دارد. رهبری این جنبش باید از چنان ظرفیت سیاسی برخوردار باشد که بتواند این همبستگی را حفظ کند و صلاحیت خود برای رهبری را به همگان نشان دهد. این چالش از آغاز تشکیل جنبش سبز در برابر آقای موسوی قرار گرفته بود و هر اقدام و موضع اعلام شده از سوی نامبرده از این زاویه مورد توجه و بررسی فعالان جنبش سبز قرار میگرفت.
همان طور که در بالا گفته شد، آقای موسوی گاه مواضعی را به نام جنبش سبز اتخاذ میکرد که از سوی بسیاری از نیروهای فعال در این جنبش پذیرفتنی نبود. جمله معروف ایشان که «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» به وضوح به معنای نفی نیروهای عظیمی در جنبش سبز بود که با یقین به این که دموکراسی در ساختار جمهوری اسلامی امکانناپذیر است به نفی آن دل بستهاند، کسانی که با تحمل خطرات فراوان به خیابانها میآیند و جنبش را زنده نگاه داشتهاند. سخن در این نیست که نظر آنان درست است یا نظر آقای موسوی. سخن در این است که نه آنان انتظار دارند آقای موسوی خواست آنان (نفی جمهوری اسلامی) را بپذیرد یا بیان کند و نه آقای موسوی میتواند به عنوان رهبر جنبش سبز آنان را نفی کند. انتظار آنان و تقریبا تمامی فعالان جنبش سبز از رهبری این است که از آرمان مشترک جنبش یعنی دموکراسی و انتخاب آزاد حمایت کند، و حق همه افراد جامعه را برای انتخاب محترم بشمارد.
آقای موسوی خود در هفتههای آغازین جنبش سبز از تشکیل یک جبهه متشکل از نیروهای فعال در این جنبش سخن گفته بود. در همان هنگام، نگارنده در این ستون نوشت[۱]: «زمزمههایی برای تشکیل یك جبهه سیاسی از سوی آقای موسوی به گوش میخورد. تشکیل جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق میتواند سرمشق خوبی در این مورد باشد. اهمیت كار مصدق نه در تشکیل جبهه و بلکه در برخورد دموکراتیک او به این موضوع بود که جز حمایت از خواست واحد ملی کردن صنعت نفت هیچ شرط و شروط دیگری برای عضویت در آن نگذاشته بود. آقای موسوی نیز تنها در صورتی میتواند در این كار موفق شود كه مصدقوار عمل كند و از هر گونه خطكشیهای سیاسی برای عضویت در جبهه اجتناب ورزد».
در هر صورت، پس از اظهارات اولیه آقای موسوی که از سوی بسیاری مورد نقد قرار گرفت، خوشبختانه ایشان در موضعگیریهای اخیر خود به صورت واقعگرایانهای نه فقط حضور نحلهها و گرایشهای دیگر در درون جنبش سبز را پذیرفته و بلکه آنها را محترم شمرده است. از جمله، آقای موسوی در بیانیه اخیر خود به مناسبت ۱۶ آذر[۲] مسایلی را مطرح میکند که در پیامها و نوشتههای پیشین ایشان دیده نمیشد، و حاکی از آن است که ایشان ملزومات رهبری یک جنبش تودهای را تا حد زیادی پذیرفته است. در این پیام، دیگر از تأکید بر مواضع شخصی خود ایشان، و نفی مواضع کسانی که گونه دیگری میاندیشند، خبری نیست. این بیانیه را باید مهمترین پیام آقای موسوی تا به حال تلقی کرد و آن را سرآغاز تثبیت رهبری ایشان بر جنبش سبز بشمار آورد.
بیانیه یادشده البته با گفتمان اسلامگرایانه شیعیمحور حاکم شروع میشود. ایشان عید غدیر را به «ملت مسلمان ایران» تبریک میگوید، در حالی که نه ملت ایران همه مسلمانند و نه همه مسلمانان غدیر را عید میدانند. ولی صرف نظر از این لغزش احیانا فرویدی، ما با لحن تازهای در این بیانیه روبرو هستیم. در این بیانیه، از «جمع شدن مردمی از سلیقههای گوناگون» به عنوان «زیباترین پدیده» یاد شده است، و علاوه بر آن، بیانیه نه فقط وجود تنوعها و تفاوتها را میپذیرد و بلکه آنها را به رسمیت نیز میشناسد. گفته شده است که کسی لازم نیست «برای شرکت در این یکرنگی هویت خویش را از دست بدهد و دیگری شود»، و تعمیم این فرهنگ در جنبش سبز به عنوان «نشانهای از طلوع بزرگی و رشد در حیات یک ملت» شناخته شده است.
آقای موسوی در ادامه این بیانیه تأکید میکند که « به هزار دلیل تنها راه بهرهمند شدن این است که همه با هم بهرهمند شوند» و بعد برای این که تردیدی باقی نگذارد که حضور هر سلیقهای را در جنبش سبز میپذیرد و آن را محترم میشمارد، به نمونهای در فرهنگ مذهبی جامعه متوسل میشود. او با این تمثیل که «دیندار بزرگ امام صادق (ع) است که در خانه خدا مینشیند و با منکر خدا حکیمانه گفتگو میکند» نتیجه میگیرد که باید برای «همه» حق قائل شد، «حق زیستن، حق شنیدن، حق برگزیدن، حق اشتباه کردن، حق بزرگ بودن». اینها نمونههایی از گفتمان جدیدی است که آقای موسوی در بیانیه اخیر خود به کار گرفته است. در این بیانیه گرچه آقای موسوی «اجرای بدون تنازل قانون اساسی را شعار محوری» جنبش سبز دانسته است (که میتوان در آن مناقشه کرد)، ولی به جز آن، گفتمان جدید آقای موسوی از یک وسعت نظر بیسابقه و متناسب با شکل و محتوای جنبش سبز حکایت میکند.
هر حرکت و جنبشی رهبری متناسب با خود را میطلبد. جنبش سبز به دلایل و شواهد فراوانی (از جمله با توجه به تنوع قربانیان مقتول و مجروح و زندانی آن و شعارهایی که در تظاهرات اعتراضی داده میشود) در برگیرنده نیروهایی از طیفها و گرایشهای سیاسی مختلف است، و هر كس كه رهبری این جنبش را در دست میگیرد باید صرف نظر از این كه خود متعلق به کدام طیف باشد فضا را برای حضور همه این گرایشها باز بگذارد. این جنبش نه بر اساس عقاید و مواضع سیاسی افراد و فعالان آن شکل گرفته و بلکه فقط با یك خواست و هدف مشخص تعریف شده است: برگزاری انتخاباتی آزاد، عادلانه و سالم. رهبری این جنبش نیز باید این خواست مشترک را هدف خود قرار دهد و از هرگونه قید و بند دیگری كه آن را محدود كند اجتناب ورزد. این رهبری در تیول فرد خاصی نیست. تکیه بر آن نمیتوان به گزاف زد، و تنها اگر اسباب رهبری همه آماده شود میتوان آن را تصاحب کرد[۳]. به نظر میرسد آقای موسوی با بیانیه اخیر خود گام بزرگی در تحقق این امر برداشته است.
---------------
[1] http://politic.iranemrooz.net/index.php?/politic/more/18776/
[2] http://news.iran-emrooz.net/index.php?/news1/20091/
[3] تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده شود
اشتراک در:
پستها (Atom)
آرشیو
-
▼
2010
(617)
-
▼
فوریهٔ
(35)
-
▼
فوریه 02
(21)
- نامه سرگشاده مدرسین و طلاب قم و نجف به رییس و نمای...
- ۳۱ سال بعد از آن رویای برباد رفته : بار دیگر، ۲۲...
- میرحسین موسوی : انقلاب تمام نشده هنوز استبداد وجود...
- رهبران جنبش سبز به مردم خیانت نکرده اند : هشدار خا...
- ابراهیم نبوی : ختنه سوران در نوفل لوشاتو
- امنیتی شدن فضای تهران در آستانه 22 بهمن
- اعلام آمادگی احمد منتظری برای شرکت در مناظره صدا و...
- خبرهایی از اوین؛ آزاد شدگان از زندانیان سخن می گویند
- رئیس مجلس:۲۲ بهمن روز مانورهای سیاسی نیست
- اطلاعیه دادسرای تهران؛ یک گام عقب نشینی
- بیانیه نیروی انتظامی :آمادهباش کامل ناجا برای ۲۲ ...
- رخشان بنی اعتماد جایزه خود را تقدیم مادران عزادار کرد
- متکی:مردم نتایج انتخابات را پذیرفتند زیرا پی بردند...
- معاون قوه قضاییه: ۹ نفر دیگر هم بزودی اعدام میشوند
- انتقال فتنهگران بااتوبوس وحقوق در۲۲بهمن!
- عضو شورای نگهبان : ولایت ولی فقیه ربطی به مردم ندارد
- تخلف وزارت نفت به دیوان محاسبات گزارش میشود
- اختصاصی جرس / فشار شدید بازجویان به دکتر یزدی برای...
- چند سوال از شیخ محمد یزدی
- مجمع روحانیون :شرکت در راهپیمایی 22 بهمن با پرهیز...
- گفت و گوی کلمه با میرحسین موسوی پیرامون مسایل مهم...
-
▼
فوریه 02
(21)
-
▼
فوریهٔ
(35)
برچسبها
- 16 آذر (108)
- 22 بهمن (30)
- آن سوي مرز (108)
- آيت اله بيات (8)
- آيت اله خميني (46)
- آيت اله دستغيب (5)
- آيت اله صانعي (19)
- آيت اله طاهري اصفهاني (9)
- آيت اله منتظري (124)
- ابراهيم نبوي (17)
- اجتماعي (2)
- احمدي نژاد (28)
- ارتش (2)
- اعتصاب (3)
- اعدام (24)
- افشاگري (50)
- اقتصادی - اقتصاد و بازار (42)
- اكبر گنجي (7)
- انتخابات (7)
- انرژي اتمي (4)
- اينترنت (2)
- بابك داد (4)
- بازداشتي ها (209)
- بسيج (89)
- بعد از انتخابات (1494)
- بيانيه (101)
- پوستر (7)
- تاريخي (18)
- تجاوز (30)
- تحريم (2)
- جان باختگان (60)
- جبهه مشاركت (12)
- جنبش سبز (228)
- حقوق بشر (16)
- حقوق بشز (9)
- خاتمي (43)
- خامنه اي (48)
- خانواده شهدا (4)
- خبرگان رهبري (2)
- خنده دار (16)
- دادگاه (92)
- دانشگاه (204)
- دكتر سروش (6)
- دكتر مهاجراني (13)
- دولت (137)
- رانت (1)
- راه كارهاي اجرايي (66)
- راهپيمايي (33)
- رضايي (3)
- روزنامه ها (46)
- زنان (5)
- زهرا رهنورد (4)
- سپاه (83)
- شعر (12)
- شكنجه (28)
- شناسايي مزدوران (1)
- شورای نگهبان (1)
- شيرين عبادي (3)
- صدا و سيما (24)
- طنز (10)
- عاشورا (23)
- عكس (32)
- قوه قضائيه (28)
- كارگران (1)
- كديور (10)
- کروبی (3)
- كروبي (72)
- کیهان (8)
- گزارش (679)
- مجلس (98)
- مجمع روحانيون (8)
- محرم 88 (175)
- مشاهير ايران (2)
- مصاحبه (27)
- مقاله سياسي (194)
- ملي مذهبي (21)
- موسوي خوئيني (1)
- ميرحسين موسوي (97)
- نيروي انتظامي (66)
- وزارت اطلاعات (12)
- هاشمي رفسنجاني (28)
- IT (6)