فرنگیس محبی
سازمان قضایی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که دستکم سه نفر از دستگیرشدگان حوادث پس از انتخابات که در بازداشتگاه کهریزک تحت نظر بودند، براثر ضرب و جرح مأموران کشته شدند و برخلاف ادعاهای قبلی، علت مرگ آنان بیماری مننژیت نبوده است.در همین حال برنامهی خبری کانال ۴ تلویزیون بریتانیا با یک بسیجی سابق گفتوگویی انجام داده است که مدعی است از نزدیک شاهد ضرب و جرح زندانیان بوده است و در عین حال در دستکاری آرای انتخابات هم شرکت داشته است.
این بسیجی سابق که اخیراً به بریتانیا گریخته است به کانال ۴ گفت که از قبل از انتخابات به مأموران بسیج گفته شده بود که نظر آیتالله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران بر ادامهی ریاست جمهوری محمود احمدینژاد است:
انتخابات خیلی وسعت و سطحش عظیم بود و از آن تدارکی که ما دیده بودیم بیشتر شد. وقتی هم که اسامی نامزدها اعلام و تبلیغات شروع شد، خب این شور و هیجان واقعاً به اوج خودش رسید.
ولی دقیقاً چند وقت قبل از انتخابات ما دستور اکید دریافت کردیم که ولایت، ولایت فقیه است، ولایت امام زمان است. آیتاله خامنهای، آقا، جانشین آقای امام زمان هستند و ایشان اعلام کرده بودند که برای پیشبرد اسلام و پیشبرد انقلاب هیچ کسی نمیتواند مثل آقای احمدینژاد مؤثر واقع شود.
به واقع دولت ایشان مورد تأیید و خود ایشان مورد تأیید بودند و دستور آمد که خب آقا نظرشان به ایشان است، خامنهای نظرشان به آقای احمدینژاد است و ایشان باید برنده اعلام شوند و ایشان هستند که میتوانند به درد این انقلاب و به کار این نظام و ولایت بیایند.
خب من خودم حقیقتاً خیلی تو ذوقم خورد، ولی خب چه جوری بگویم، حتی فکرش را هم در سرم نمیتوانستم بگذرانم که من یک فکر مخالف دارم. خب خیلی، واقعاً محیط ترسناک و وحشتناکی است، اگر بخواهی خلاف خواست یا خلاف نظر، مخصوصاً اگر نظر، نظر آقا باشد و نظر ولایت فقیه باشد، نظر خودت را اعلام کنی و بگویی. ولی خب خیلی حالت بدی بود. از آنور مردم را دیدم، از اینور دستوری که آمده بود.
به گفتهی این بسیجی سابق آراء باسوادها، دانشجویان و جوانانی که به رقبای آقای احمدینژاد داده شده بود، اصلاً قرائت نشد و حتی بعضی صندوقهای حاوی این آراء گشوده نشدند.
دربارهی حوادث پس از انتخابات، این بسیجی سابق میگوید که از سه یا چهار ماه قبل از انتخابات مأموران بسیج آموزشهای ویژه برای برخورد با معترضین دیده بودند و دستور شدت عمل در مقابل مردم قبل از انجام انتخابات صادر شده بود که تأییدی است برآنچه رهبران معترضین و سازمانهای حقوق بشر از مدتها پیش اعلام کردند.
به ادعای این بسیجی سابق که در این برنامه با عنوان سید از او نام برده میشود، فردای روز انتخابات، پس از اعلام پیروزی محمود احمدینژاد به مأموران بسیج آمادهباش کامل داده شد و نیروهای کمکی از شهرستانها عازم تهران شدند:
بله، روزهای بعد، در حقیقت روز دوم و سوم که این مسائل بود، باز دستور آمد که برخورد قاطعانه و بدون تخفیف با هر قشر و با هر سنی، یعنی توضیحاش هم جوری شد که دیگر اصلاً فرقی نمیکرد کسی که مخالفت میکرد بچه باشد یا بزرگ باشد، مرد باشد یا زن باشد.
و برخورد قاطعانه، یعنی بدون هیچ تخفیفی، بدون هیچ تذکری. چون بر فرض قبلاً یک تذکر میدادند که بروید و اینجا نایستید. برخورد بدون تخفیف یعنی بدون هیچ صحبتی و جواب محکم و قاطعانه؛ و حکم تیری که آمد. روز بعد انگار که مردم هم مثل ما تجهیز شده بودند. آنها هم آمادهتر و با تعدادی بیشتر. هرچه ما آماده میشدیم، آنها هم آماده میشدند.
پس از آن که به مأموران بسیج اجازهی تیراندازی داده شد، بر تعداد کشتهشدگان و مجروحین افزوده شد که آنها را به بیمارستانهای ویژهی تحت نظر بسیج و سپاه منتقل میکردند:
و گفتم، روز دوم که من... نمیدانم چه جوری بگویم، یعنی این قدر این موضوع برای خودم دردناک است که گفتن و یادآوری آن برای خودم خیلی سخت است که از کسانی که زخمی شدند و چند تنی که کشته شدند [صحبت کنم].
خیلی سخت بود که بایستی و ببینی که کسی کشته میشود. تعریف کردنش خیلی سخت است. آخر ما باید میایستادیم؛ چارهای نداشتیم.
یک بیمارستانی را آماده کرده بودند برای آدمهایی که زخمی یا کشته میشدند. آن بیمارستان هم مال بسیج و سپاه است. خیلی سخت و دردناک بود. و برخوردی هم که با این مسائل میشد، بیشتر دردناک و شکنندهتر بود برای من که از کشتن یک انسان هیچ باکی ندارد و عین صواب است و آن را عین کار خوب میداند.
توی برخوردها آن کسانی که آسیب میدیدند، اگر میشد که میگرفتند. اگر هم نه، کسان دیگری را. هر کسی را که میشد میگرفتند.
به غیر از کشتهشدگان و مجروحین، تعداد زیادی از معترضین هم دستگیر و به بازداشتگاههای موقت در کانتینرهای فلزی منتقل شدند. آنها را براساس سنشان تقسیمبندی میکردند و مثلاً بالای هیجدهسالهها یک طرف و زیر هیجدهسالهها را به کانتینرها دیگری میفرستادند.
بسیاری از بازداشتشدگان آزادشده، رهبران معترضین و سازمانهای حقوق بشر، اخباری از ضرب و جرح، شکنجه و تجاوز در این بازداشتگاهها منتشر کرده بودند که هیچگاه مورد تأیید مقامات رسمی قرار نگرفت. اما سید خود شاهد این فجایع بوده است:
چندتا کانتینر گذاشته بودند، تعدادی را هم دستگیر کرده بودند، داشتند آمار میگرفتند. سن بچهها را میپرسیدند و تقسیمبندیشان میکردند که مثلاً بالای هیجدهسالهها بروند یک طرف در یک کانتینر و زیر هیجدهسالهها بروند مثلاً توی چند کانتینر دیگر.
آن باری که من دیدم، تعداد بچههای زیر سن خیلی بیشتر بود؛ صدای جیغ و التماس و گریه. ما اول نمیفهمیدیم چه طور. میگفتیم مگر تو کانتینر چه خبر است که اینها دارند قسم میدهند و میگویند تو را خدا ول کنین، ما غلط کردیم یا گریه میکنند یا جیغ میزنند.
ما اصلاً گیج شده بودیم که چه خبر است واقعاً. اصلاً باورمان نمیشد که بخواهند یک چنین کاری انجام بدهند و تجاوز کنند. من عیناً که دارم برایتان میگویم، عیناً دارد از جلوی ذهنم میگذرد. تمام قیافهها، تمام سروصداها، اینها هر شب، هر لحظه با من است. چیزی نیست که مثلاً من بتوانم فراموشش کنم. چون آنها واقعاً التماس میکردند، گریه میکردند وعاجزانه کمک میخواستند. ولی خب ما اولش گیج بودیم.
رفتیم بلوک ببینیم چه خبر است. دیدیم دوتا از بچههای حفاظت سپاه جلوی کانتینرها (کانکسها) ایستادند و ما که رفتیم جلو، آنها هم آمدند جلو. گفتیم چه خبره؟ صدا برای چی؟ چهشان هست اینها. گفتند که هیچی نیست. این داخل فتحالمبین است.
فکر نمیکردیم که دستمان به این مسائل آلوده است. خب ما فکر میکردیم که داریم در راه همان شهدا قدم برمیداریم. همهی عشق و آرزو و شوق ما این بود که لیاقت شهادت داشته باشیم. حالا دیگر نه جلوی مردمان آبرو دارم، که بتوانم سردر رویشان بالا بیاورم و حتی بگویم اشتباه کردم. و نه جلو دینمان آبرو داریم.
هرچی جنایت بود دانسته یا نادانسته انجام دادیم و الان من ماندهام و عذاب وجدان و آن کارهایی که انجام دادهایم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
شما مي توانيد با انتقادات يا پيشنهادات خود ما را در انجام كاري كه مي كنيم يعني اطلاع رساني ياري نمائيد .
با تشكر - فرداي ايران