با این همه ظلمی که سیاهی کرده است .... تردید ندارم که خدا هم سبز است !!!

آخرین اخبار

۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

13 آبان گذار طبیعی جنبش به واقع گرایی سیاسی


یادداشت روز کورش عرفانی
حرکتی که در روز 13 آبان 1388 انجام شد بسیاری از محاسبات  رژیم را در مورد قدرت سرکوبگری اش به هم ریخت. سپاه پاسداران که راجع به قدرت سرکوب خود بسیار متوهم بود دید که با وجود دهها نوع تهدید و لشگرکشی بی مانند، صدها هزار نفر در تهران و سایر شهرهای بزرگ کشور قدرت نظامی، انتظامی، امنیتی، اطلاعاتی و تبلیغاتی رژیم را به هیچ گرفتند. اعتراضات این روز یک نقطه ی عطف بود، هم از جهت گستردگی و هم از جهت رادیکالیزم در شعارها و عمل.
آیا جنبش خطر ساز شده است؟
یکی از علائم خطر سازشدن جنبش به صدا درآمدن آژیرهای امنیتی غیر مستقیم است: سایت «پیک نت» ارگان حزب همیشه وفادار به نظام توده در این باره می گوید:«... ادامه سیاستی که سکان آن دراختیار رهبر و گروهی از فرماندهان سپاه در راس و یک پله پائین تر، در دست احمدی نژاد و احمد جنتی است، می رود تا ایران را درگیر یک جنگ پراکنده خیابانی کند. طبیعی است که چنین حادثه ای یکشبه بوقوع نخواهد پیوست، اما فراهم آمدن مقدمات آن قابل انکار نیست.»[1] ماشاالله شمس‌الواعظین می گوید: « وضعیت کاملاً طبیعی است. وقتی شما معادله‌ای را مطرح می‌کنید که نتیجه آن‌برای حکومت همه‌اش بُرد بُرد باشد، جامعه‌و بدنه‌ی اجتماعی به سمت رادیکالیزه‌شدن حرکت می‌کند، حتی در طرح شعارها. بهتر آن است که حکومت روی توانایی خودش برای سرکوب و ایجاد محدودیت و ایجاد خفقان شرطبندی نکند. روی توانایی خودش برای این که می‌تواند این مسئله را جمع و جور بکند، زیاد حساب باز نکند. روی توانایی و قدرت اجتماعی هم فکر بکند که اگر به انفجار بغض و ترکیدگی مطالبات و انبوهی مشکلات برسد، آنوقت هیچ قدرتی و هیچ حکومتی قادر به رویارویی با آن نخواهد بود.»[2] عبدالله شهبازی فریاد سر می دهد که انقلاب در راهست. او می گوید:« آن‌چه مي‌گذرد «شورش» نيست؛ «انقلاب» است و راه‌کارهاي خود را دارد.»[3]
اما آن چه که نگرانی جدی این افراد را برانگیخته است چیزی نیست جز واکنش طبیعی  فعالان جنبش به پاسخ تغییر ناپذیر حاکمیت از ابتدای این جنبش تا کنون، یعنی سرکوب. این یک رادیکالیزه شدن تدریجی وذاتی جنبشی است که برای یک درخواست ساده در قالب های مدنی و مسالمت آمیز تشکیل شده بود: ابطال نتایج تقلبی انتخابات. صدهها کشته، هزاران بازداشت، دهها مورد تجاوز، شکنجه و قتل از این حرکت آرام و مدنی یک جنبش اعتراضی را ساخت که می رود گام به گام به یک قیام رادیکال نزدیک شود. این دیگر یک رادیکالیزم تشکیلاتی و یا توسط یک اقلیت تندرو نیست. یک رادیکالیزه شدن تدریجی، منطقی و اجتماعی است و به همین دلیل نیز متعلق به جنبش است و نه به یک نیروی محدود و منزوی که بخواهد به طور مصنوعی تندروی را به جنبش تحمیل کند.
این خصلت طبیعی جنبش است؟
جنبش های اجتماعی پدیده هایی زنده هستند و به دلیل خصلت جمعی شان فوق العاده پویا و متحول می باشند. تحول آنها به دلایل متعددی می تواند صورت گیرد: تغییر بافت فعالان جنبش، تغییر تاکتیک های جنبش، واکنش های حریف مقابل و یا دگرگونی زمینه و بستری که در آن جنبش آغاز شده بود. فراموش نکنیم که یک جنبش به صورت بیان شده و یا ضمنی برای خود یک هدف دارد. اگر فعالان جنبش از وقت و جان و سلامتی خود برای دستیابی به این هدف می گذرند بدین معناست که برای آنان مهم است که حرکت طوری پیش رود که به مقصود و هدف خود دست یابد. به همین دلیل نیز وقتی که جنبشی دچار ایستایی، تکرار و یا درجازدن می شود فعالان آن تلاش می کنند که برایش راه حل بیابند و آن را به سویی برون رفت از بن بست ببرند تا بتواند موفق شود. پس، زمانی که سرکوب سبب ایستایی یک جنبش می شود، مقابله ی با سرکوب تبدیل به راه بیرون کشیدن حرکت از شکست می شود. این مقابله درجه ای از رادیکالیزم را تولید می کند. لیکن این رادیکالیزم با یک تندروی ابتدا به ساکن مشابه نیست. این رادیکالیزم مقابله گرا جنبه ی ابزاری دارد. یعنی رادیکالیزم یک هدف نیست، یک وسیله است برای دستیابی به هدف. یعنی می خواهد بتواند دستگاه سرکوب را که با جنبش به نحو خشونت آمیز برخورد می کند و هیچ راه و چشم اندازی برای مصالحه باقی نمی گذارد به کنار زند. بنابراین فعالان جنبش راه ها و تاکتیک هایی را انتخاب می کنند که سبب شود در مقابل دشمن پیروز شوند.
چنین تشخیصی توسط فعالان جنبش یک تغییر در شکل و تا حدی ماهیت حرکت به وجود می آورد. این تغییر در جنبش امری طبیعی است. فراموش نکنیم که جنبش با شورش که گذراست فرق دارد. جنبش دارای خصلت ماندگاری و تداوم است و باید انتظار داشت که در عمر چند ماهه ی خود به سان مراحل زندگی یک موجود زنده متحول شود. از خامی و بچگی به بلوغ رسد و رشد کند.
آن چه در 13 آبان روی داد به خوبی حکایت از آن دارد که جنبش در مسیری قرار گرفته است که می توان از آن به عنوان بلوغ نام برد. یک انسان بالغ از تجربه هایش استفاده می کند و دیگر خطاهای گذشته را تکرار نمی کند. جنبش نیز حاضر نیست آن خوشباوری سبز روزها و هفته های اول را بازتولید کند و شعارهایی بدهد که از دل آن چیزی بیرون نمی آید، کارهایی را کند که تاثیری ندارند، رفتارها و واکنش هایی را نشان دهد که برایش سودی در برندارند که هیچ، ضرر و زیان هم دارد. آدم ها نمی خواهند مثل سابق بیایند و کتک بخورند و برگردند، یا دستگیر شوند تا در زندان شکنجه و اعدام و تجاوز شوند. بنابراین با بهره گیری از آن تجارب به سوی آن نوع کنشی کشیده می شوند که  بتواند کارآ موثر باشد. این روند کاملا طبیعی و قابل فهم است.
به همین دلیل می توان گفت که در عین حال که حرکت 13 آبان ادامه ی اعتراضات جنبش اعتراضی آغاز شده از 23 خرداد است، اما در عین حال بازتولید کننده و تکرار کننده ی همان اعتراض ها نیست، تبدیل به چیزی نو شده است که شاید بازشناسی آن با حرکت های قبلی جنبش برای برخی چندان ممکن نباشد. اما به هرروی به دنبال آن است که راه خود را باز کند و به هدفش نزدیک شود.
در این میان، گفتمان معروف به «ضد مبارزه خشونت آمیز» به تدریج درمقابل خشم و نفرت قابل فهم توده ها و چشم انداز بن بست احتمالی جنبش – در صورت عدم ارتقاء کیفی جدید-  رنگ می بازد. برای جا انداختن این واقعیت بد نیست تفکیکی میان انواع بکارگیری زور قائل شویم.
خشونت یا زور نامشروع
خشونت عبارت است از به کارگیری از زور به طور غیر انسانی، غیر اخلاقی و غیر قانونی. در مقابل، مبارزه ی ضد خشونت عبارت است به کارگیری زور به طریقی درست، بجا ومنطقی. خشونت فاقد مشروعیت اجتماعی است و مبارزه ی ضد خشونت دارای چنین مشروعیتی می باشد. آنچه که درحال حاضر دولت جمهوری اسلامی به دست ولی فقیه و سپاه می کند مصداق مشخص خشونت است و بدیهی است که برای توقف آن راهی نمانده است جز آن که زور به کار گرفته شود. بنابراین زوری که توسط حاکمیت نامشروع فعلی به کارمی رود خشونت است و زوری که توسط مردم برای پایان بخشیدن به این خشونت به کار می رود مشروع و مقبول اکثریت جامعه  است.
تفکیک بالا به خوبی نشان می دهد که این حق مشروع مردم است که برای دفاع ازجان خود و پایان دادن به خشونت دولتی دست به اقدام بزنند. در این اقدام، مردم جان هیچ کس را بی دلیل و برای انتقام نخواهند گرفت. به طور کلی نیروهای اجتماعی تغییرطلب برای تهاجم نیست که دست به حرکت عملی می زنند، بلکه برای دفاع از خودشان است. آنها دشمن خود را نابود نمی کنند، خلع سلاح می کنند، نمی کشند، بازداشت  و برای محاکمه ای عادلانه زندانی می کنند. در چنین چارچوبی، حفظ جان ماموران رژیم به عهده ی خودشان است، هرکس که به روی مردم سلاح بکشد می تواند در جریان فرایند خلع سلاح و خلع حاکمیت، آسیب ببیند و جان خود را از دست دهد و هر کس که تسلیم شود، در امان است و جان سالم به در خواهد برد.
به عنوان نتیجه گیری:
جنبش اعتراضی و آزادیخواهانه ی مردم ایران که از روز 23 خرداد 1388 آغاز شده است در 13 آبان از یک نقطه ی عطف گذشت و بی شک در 16 آذر باز چهره ی دیگری را که ادامه روند طبیعی حیات اجتماعی و سیاسی آن است از خود نشان خواهد داد. از آن روز به بعد نیز جنبش به مرحله ی تازه ای پا خواهد گذاشت که گامی است به سوی اقدام نهایی جنبش. نظام جمهوری اسلامی روایت های متفاوتی داشت، روایت 8 سال جنگ، روایت رفسنجانی، روایت خاتمی و بعد هم روایت احمدی نژاد. همه این ها یکی بعد از دیگری دارند می سوزد و با پایان رسیدن توهمات درباره ی این یا آن روایت این ایده جا می افتد که این کل نظام است که باید برود. امروز هر کس که بخواهد به یکی از روایت های فوق در جمهوری اسلامی پایندی نشان دهد خود را از قطار تحول جامعه ی ایرانی پیاده کرده است، اسمش هر چه می خواهد باشد، مقامش نیز. پایمال شدن عکس خامنه ای در خیابان ها، شعار مرگ بر «اصل» ولایت فقیه و تقاضای علنی یک جمهوری ایرانی همگی تاییدی است بر گذر از دوران جمهوری اسلامی به دوران بعد از جمهوری اسلامی، ورود به دوران جمهوری ایرانی. یک جمهوری متعارف مبتنی بر قانون سالاری، رعایت نهادینه آزادی های فردی و جمعی و عدالت اجتماعی



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

شما مي توانيد با انتقادات يا پيشنهادات خود ما را در انجام كاري كه مي كنيم يعني اطلاع رساني ياري نمائيد .
با تشكر - فرداي ايران

آرشیو

برچسب‌ها